غرب، سینما و آخرالزمان بخش دوم
بخش اول را در این آدرس ببینید: http://naghdefilm.parsiblog.com/1114349.htm
- سینماى مورد بحث چه تصویر و تصورى از جهان و آینده بهطور کلى ارائه مىدهد؟
اصولاً انواع آخرالزمان را ما در فیلمهاى هالیوودى شاهد هستیم. فرض بفرمائید: آخرالزمان تکنولوژیک،12 آخرالزمان طبیعى،13 آخرالزمان متافیزیک14 یا فرا ماده آخرالزمان دینى،15 آخرالزمان از جنس ساینس فیکشن16 که با نوع تکنولوژیک یک مقدار تفاوت دارد، آخرالزمان اسطورهاى17 و... اینها برخى از انواع آخرالزمان است که شما در فیلمهاى هالیوودى مىتوانید ملاظحه کنید. فرض بفرمایید در آخرالزمان دینى همان پیشگوییهاى دینى - که عمدتاً توراتى است - به صورت مستقیم یا غیر مستقیم به عنوان وقایع آخرالزمانى به بیننده عرضه مىشود. در آخرالزمان ساینس فیکشن یا حالا بگوئیم علمى - تخیلى، معمولاً جدالى بین انسان و همزادهاى فرازمینى او درمىگیرد.
طبعاً تنشها و چالشهایى در این جدال نهایى یا فاینال کانفلیکت18 وجود دارد که بحث نهایى در این خصوص را اگر مجالى بود مجدداً عرض خواهم کرد. پس این تقابل انسان با همزادهاى فرازمینى او است که چنین فرجامى را موجب مىشود و آخرالزمان ساینس فیکشن یا علمى تخیلى بروز مىکند. آخرالزمان تکنولوژیک حدیث چالش میان انسان و فرزند ناخلف او تکنولوژى است. تکنولوژى از جنس بشر نیست، از سنخ او هم نیست. بشر یک وقت فرزند خود را که از جنس و از سنخ خود اوست مىبیند که بر وى پیشى گرفته؛ لذت هم مىبرد؛ چون فرزند تداوم منطقى و طبیعى و فطرى وجود ماست. اما تکنولوژى فاقد این صفت است. بنابراین اگر روزى محصول بشر بر او سبقت بگیرد؛ فقط موجب وحشت، احساس پوچى و از خود بیگانگى او مىشود. انسان اگر از ماشین کم بیاورد در واقع اینگونه تعبیر نمىکند که فرزندش بر او سبقت گرفته، بلکه حس مىکند مصنوعش بر او برترى یافته و محصول این نوع نگاه فقط وحشت است. در آخرالزمان تکنولوژیک، ما مىبینیم که مصنوعى صانع خود را نابود مىکند؛ یعنى آنچه که بشر خود آفریده بر بشر غلبه مىکند و بشر را به فرجام خودش در این دنیا مىبرد. حالا گاهى وقتها این مصنوع یک سوپر کامپیوتر فوق هوشمند است، گاهى وقتها یک سلاح اتمى غیر قابل کنترل و در واقع هوشمند و گاهى اوقات نیز انواع دیگرى از تکنولوژى است. ولى هر چه هست وحشت و تنهایى انسان را در مقابله با این مخلوق خود نشان مىدهد. همان کاراکتر معروف دکتر فرانکنشتاین،19 مصنوعى که صانع خود را نابود مىکند، دقیقاً همین است. فرانکنشتاین هیولایى بود که در آزمایشگاه توسط یک دکتر بیولوژیست تولید شد. (براساس رمان معروف خانم شلى20) در واقع ما همین قصه را مىبینیم و بعد فیلمهاى سینمایى متعددى براساس آن ساخته شد نهایتاً این هیولاى آزمایشگاهى صانع خود را تعقیب کرده و مىکشد. این نسبت بین صانع و مصنوع را ما با نام پدیده فرانکنشتاین مىشناسیم و این یک نوع آخرالزمان است. آخرالزمان اسطورهاى، آخرالزمانى است که در آن موجوداتى، مفاهیمى از اعماق افسانه و از آن سوى تاریخ، از دنیاى افسانهها و اساطیر ملل سر بر مىآورند و در شرایط کنونى خطرساز مىشوند و تقابل آنهاست که وقایع آخرالزمانى را ایجاد مىکند. مثلاً تیتانها21 و ژئانهایى22 که از قعر دوزخ، تارتاروس23 و از دل زمین برمىخیزند و دنیا را بر مىآشوبند در اسطورههاى یونان باستان یا در اساطیر سایر ملل داریم که اینها از آن سوى مرز اسطوره مىآیند و به شدت واقعى و امروزى و حقیقى مىشوند و شرایط آخرالزمانى را براى بشر ایجاد مىکنند. گاهى وقتها آخرالزمان از جنس آخرالزمان طبیعى است. در اینگونه، طبیعت به عنوان قربانى بشر، دیگر تجاوز و تعدى او را برنمىتابد و بر علیه انسان اعلام جنگ مىکند. زلزلههاى عجیب و غریب، آتشفشانها، برخورد شهاب سنگهاى عظیم به کره زمین و وقایع اینگونه پایان عمر دنیا را رقم مىزنند و یک آخرالزمان طبیعى یا فاجعه طبیعى پدید مىآورند. آخرالزمانها انواع دیگرى هم دارند. مثلاً گاهى وقتها خود انسان به دست خویش این آخرالزمان را ایجاد مىکند. اینها رویکردهاى متعدد و الگوهاى آخرالزمانى متفاوتى هستند که در واقع سینماى هالیوود اتخاذ کرده است. در نگره دینى - عمدتاً که با رویکرد توراتى دنبال مىشود - ما مىبینیم که شیطان در آغاز و هزاره یا در برخى تواریخ خاص از زندان دوزخى خود رها مىشود و کمر به قتل آدمى مىبندد و در راه سر برداشتن آنتىکرایست24 یا ضد مسیح (و در واقع دجال آخرالزمان به قرائت آنها) قدم مىگذارد. مىدانید که یهودیان هم به نوعى به مسیحا قائلند؛ گرچه آنها مسیحى را که در سرزمین فلسطین ظهور کرد مسیح کذاب مىدانند و مسیح حقیقى را پیامبر دیگرى مىدانند که در آخرالزمان مىآید. به هر حال این نوع نگاه در فیلمهاى هالیوود (با این فرض که دینى باشند) بیشترین فراوانى را دارند. یورش شیطان و عکسالعمل سپاه حق و پیروان حق و نبرد نهایى که در بین آنها در مىگیرد همان مفهوم فاینال کانفلیکت است که پیش از این به آن اشاره کردم و چون در منطقه »هادّمجدّون« است حالا به »آرماگدون« معروف مىشود و در آن نبرد است که تکلیف حق و باطل مشخص مىشود و در خونبارترین جنگ تاریخ حق بر باطل پیروز مىشود و اینها انواع رویکرد به مقوله آخرالزمان است که هالیوود تاکنون به تصویر کشیده است.
- در چه مباحث و مضامینى این تصویرسازى در تقابل با اسلام، جهان اسلام، تشیع و انقلاب ایران قرار مىگیرد؟
اصولاً همهاش مىتواند در تعارض و تباین باشد؛ چون هیچکدام بر مبناى قرائت ما نیستند. اما اکثر آنها مستقیماً ما را دلیل وقوع آخرالزمان نمىدانند. ولى در برخى موارد مستقیماً انگشت اتهام را بسوى ما مىگیرند. گاهى وقتها به صورت کاملاً استعارى، نمادین و در لفافه بیان مىشوند، و گاهى اوقات نیز به صورت هم صریح و مشخص. مثلاً از میان موارد غیر مصرّح، فیلم معروف »بیگانه«25 را داریم که قسمت اول آن را رایدلىاسکات26 ساخت و بعد جیمز کامرون27 و دیوید فینچر28 و ژان پیرژانت در واقع قسمتهاى بعدى این مجموعه را تا »بیگانه 4« کارگردانى کردند. در این نگاه ما مىبینیم که اسلام به صورت یک خطر ما قبل تاریخى، یک خطر قدیم و یک خطر باستانى از میان تخمهاى هیولاهاى باستانى در یک فضاى مرموز و مدهوش متولد مىشود. آزاد مىشود و به صورت یک موجود مهاجم بیگانه درمىآید که ابتدا در سر آدمى رخنه مىکند، از راه مغز وارد مىشود، در دل لانه مىکند و مىبالد و رشد مىکند و از دل آن میزبان بیرون مىزند و طى زایمانى دردناک میزبان را مىکشد و از میزبانى به میزبان دیگر مىرود و مدام خود را تکثیر و تولید مىکند و نهایتاً نسل بشر را نابود مىسازد. شرایط آپوکالیپتیکال29 یا آخرالزمانى را ما در این فیلم شاهدیم و همه چیز کاملاً نمادین روایت شده است. این موجود بیگانه حتى خونش هم خطرناک است و اگر خونش را بریزى با نیروى مخرب نهفته در خون خود همه چیز را نابود مىکند. خوب این ما را یاد چه مىاندازد؟ در اسلام حتى خون هم مىتواند بر شمشیر غلبه کند و به گونهاى بر رقیب لطمه بزند. فرهنگ شهادت و استشهاد همیشه کابوس دنیاى غرب بوده است. بعد هم ملاحظه مىکنید که در پایان (در قسمت چهارم) فقط به یک صورت مىتوانند بر بیگانه غلبه کنند به این نحو که یک موجود التقاطى بین انسان غربى و بیگانه بیافرینند که خون بیگانه در رگش جارى است و فقط این موجود بینابینى مىتواند بر بیگانه غلبه کند چون خون او را در رگ دارد ولى مغز انسان آمریکایى را در سر، و حالا این هیولا - انسان است که مىتواند بیگانه را براى همیشه نابود کند. این خیلى بحث پیچیدهاى است. همچنین در مورد گربه ایرانى که در قسمت اول این مجموعه نشان داده شد بحثها صورت گرفت ولى کسى نپرسید چرا اینقدر روى این گربه ایرانى تأکید شد و چرا این موجود بیگانه فقط به دو نفر نتوانست لطمه بزند. یک افسر زن از ارتش آمریکا که از ابتدا خطر بیگانه را گوشزد کرده و نسبت به خطرات او آگاه بود، یکى هم همین گربه ایرانى که گویى از ابتدا همدست بیگانه بود در آن سفینه! به هر حال خیلى آن فیلم معنىدار بود. شرایط آخرالزمان را یک جورى داشت گوشزد مىکرد که در حال آغاز شدن است. منتهى چون آن موقع رقیب عمده آمریکا (شوروى سابق) هنوز از دور رقابت خارج نشده بود و بلوک کمونیستى هنوز برقرار بودند و هنوز دیوار برلین پابرجا بود، طبیعتاً غرب نمىتوانست رقیب جدیدى براى خود بتراشد. از اینرو کاملاً تلویحى خطر اسلام را گوشزد مىکرد. اما وقتى که آن مانع برطرف شد و صراحتاً جناب هانتینگتون صحبت از تقابل فرهنگ مدرن امروز غرب با تلفیقى از فرهنگ اسلامى و تمدن کنفوسیوسى کرد - (که البته اسلام را باز در جبین این رقابت مىدید) - دیگر این رودربایستى هم به کنار رفت، صراحت لهجه حاصل شد و امروزه، در بسیارى از فیلمها تقابل مسلمانان را با فرهنگ غرب مىبینیم. مسلمانها به عنوان مظهر سنت و غرب بهعنوان مظهر مدرنیته و نمایش چالش سنت و تجدّد و همواره شاهدیم که سنت در این فیلمها محکوم مىشود. فیلمهاى متعددى را ما شاهدیم که مسلمانان شرایط آخرالزمانى براى دنیا ایجاد مىکنند و به نوعى آنها مسبب این خطا هستند. مثلاً فیلم »تصمیم عملى«30 که مسلمانان بمب اتمى را (با هواپیما) به آسمان واشنگتن مىبرند و مىخواهند آمریکا را نابود کنند. مثل فیلم »دلتافورس 31 3 که باز یک تروریست مسلمان مىخواهد بمب اتمى را در آمریکا منفجر کند و انفجار بمب اتمى در دنیاى امروز (آن هم در آمریکا) مىتواند شرایط آخرالزمان ایجاد کند و خیلى طبیعى است که از نظر بیننده این فیلمها به هر حال مسلمانان عامل این فاجعه آخرالزمانى تلقى شوند. گاهى وقتها هم البته ما مسلمانان را درگیر فعالیتهاى تروریستى کوچکتر و اقدامات فعالیتهاى تبهکارانه دیگرى مىبینیم که این تصویر تروریستهاى مسلمان را در ذهن مخاطب غربى پررنگتر مىکند. مسلمان بنیادگرا، تروریست است چون به مفاهیم جهاد و شهادت ایمان دارد و کسى که چنین باورى دارد مضّر به حال جامعه است، بیمار روانى است، او را باید یک جایى برد و حبس کرد، او مخل آسایش و امنیت دیگران است، این نوع نگاه مغرب زمین است به فرهنگ ما، اگر هم شرایط آخرالزمانى را به تصویر بکشند در سناریوى آن نقش ضد مسیح یا دجال یا جناح مخالف حق را قرار است ما ایفا کنیم.
- آیا خط سیر اینگونه فیلمسازى را از نظر شروع و ادامه پروژه طى دهههاى اخیر مىتوان ترسیم کرد؟
خط سیر عمدتاً از دیریابى و پیچیدهگویى به سمت صراحت است. البته همان موقع هم فیلمهایى بود که تصریحاً چیزهایى مىگفت ولى داستانى نبودند، آنها مستند بودند مثل همین فیلم معروف tomorrow The man who saw مردى که فردا را دید که بازیگر معروف سینما »اورسنولز« تکگویى و پلاتوهاى آن فیلم را اجرا کرده و بر مبناى پیشگوییهاى نوسترآداموس32 خطر آخرالزمانى مسلمانان را گوشزد مىکند و به نوعى شخصیت آخرالزمانى منجى مسلمانان را بعنوان دجال غرب نشان مىدهد و اینکه این همان آنتىکرایست معروف است که مىآید و دنیا را با خطر مواجه مىکند. بله آن موقع هم فیلمهاى صریح بودند ولى در حوزه مستند و در میان تولیدات داستانى ما این صراحت را کمتر مىدیدیم. ولى به تدریج از دهه نود به این سو فیلمها صراحت لهجه پیشه کردند و مصرحاً مسلمین را جناح باطل آخرالزمان و رهبر آنان را آنتىکرایست نشان دادند و این در خیلى از کارهایشان قابل رصد و پىگیرى است.
- به نظر شما اینگونه فیلمها را چگونه و با چه پیش فرضى باید دید؟
مىترسم که اگر پاسخ سؤال شما را بدهم بسیارى از دوستان و همکاران در حوزه فیلم و سینما را از خود برنجانم! نمىدانم، شاید آنها دوست نداشته باشند اینجور فیلم ببینند و معتقدند که هنوز بهترین راه فیلم دیدن، فیلم دیدن بر مبناى منطق ضمیر ناخودآگاه و حس هیپنوتیزم شدن و خود را به فیلم سپردن و با امواج فیلم جلو رفتن باشد. براى اینکه حالا حتى این دوستان را هم راضى کرده باشم مىگویم که لااقل سعى کنید در نوبت دومى که فیلم را مىبینید از داستان فیلم فارغ شوید و نگذارید فیلم بر دوش شما سوار باشد، شما برگرده فیلم سوار شوید شما در واقع فیلم را تحلیل کنید، نگذارید فیلم شما را به تحلیل ببرد و به استحاله دچار کند. شما فیلم را تحلیل کنید. شما مؤلفههاى تصویرى فیلم را، چینش موضوعى آن را و اینکه چگونه روایتى را در پیش گرفته و در وراى این روایت چیست و نمادها و استعارات و نشانههایش را ببینید و تفسیر کنید و واقعاً فیلم را اینگونه دیدن، ارزش دارد. ما یک فیلم را طى دو یا سه ساعت مىنشینیم و تماشا مىکنیم شاید یک سال، دو سال یا حتى چند سال براى تولید آن فیلم کار شده باشد. یعنى آنچه که دیگران طى سه سال اندیشیدهاند من مىخواهم طى یک ساعت ببینم. پس هر چقدر فکر کنیم جا دارد. چون حاصل فکر سه ساله یک جمع را قرار است ببینیم. از مرحله آغاز و نگارش یک فیلمنامه تا مرحله پایان تولید و تدوین نهایى کار. پس لازم است که ما به همین یکى دو ساعتى که فیلم را مىبینیم بسنده نکنیم و ساعتها وقت بگذاریم. اگر فکر مىکنیم این فیلم حرفى دارد براى گفتن (صرفنظر از اینکه این حرف بإ؛ججا اهداف و آمال ما و ارزشهاى ما سازگار باشد یا نباشد) جا دارد که فیلم را عمیق ببینیم. پس عمیق دیدن فیلم به این دلیل موضوعیت دارد و اگر پذیرفتهایم که منطقاً دیوانسالاران غربى، سیاستمداران آمریکایى و سرمایهداران صهیونیست نباید از پتانسیل قوى سینما فارغ باشند، طبیعتاً این به ما انگیزه مضاعف مىدهد که فیلم را لااقل از نوبت دوم به بعد محتوایى ببینیم. روى مؤلفههاى تصویرى فکر کنیم، بر روى شخصیتپردازى تأمل کنیم، در وراى ظاهر آن بواطنى را جستوجو کنیم که مىتواند حاصل زحمتهاى چند ساله کادر سازنده فیلم باشد و جا دارد این وقت را ما براى یک فیلم بگذاریم. این به نظر من پیشنهاد مشخصى است براى دیدن یک فیلم. البته براى دیدن فیلم مقدماتى لازم است. مقدمات تئوریک و مقدمات هنرى. مقدمات تئوریک این است که آن کسى که فیلم را تحلیل مىکند نسبت به موضوع و محتواى آن اشراف نسبى داشته باشد. براى رسیدن به این مقصود مطالعه کافى در حوزه تاریخ، فلسفه غرب، هنر غرب، هنر سینما و بسیارى از مسائل اسطورهشناسى و زیباشناسى تصویر از ضروریات است و در واقع تحلیلگر باید بر کلیه این موارد اشراف داشته باشد و همچنین باید واجد برخى صفات دیگر باشد تا بتوانیم بگوئیم فیلم را از این منظر مىتواند ببیند. البته کلیه این موارد قابل تحصیلاند و اگر این توانایىها را در خود جمع کنیم کشف لایههاى پنهان فیلم کار چندان دشوارى نخواهد بود.
- در این میانه ما از چه نقش، چه جایگاه، چه رویکرد و تصمیمسازى برخورداریم؟
جایى که فعلاً هستیم کشف توطئه است، هنوز کارى نکردهایم، راهى نرفتهایم، راه رفته دیگران را به نقد کشیدهایم. اولاً باید این را بفهمیم که این موج آخرالزمانى براى چه در دنیا ایجاد شده است. ما از یک منظر اگر بخواهیم خوشبینانه این موج را نگاه کنیم مىتوانیم بگوئیم که الحمدللَّه ضمیر انسان غربى و فطرت خفته او بیدار شده و دارد دلالت مىکند به حقیقتى که فرجام ناگزیر بشریت است. حالا او هم مثل ما منتظر منجى است، او هم مثل ما نگران ظهور دجّال است، صرفاً ما در تعریفمان از این منجى و این دجال مشکل داریم. این نگاه خوشبینانه ما مىتواند باشد به ماجرا. راه دیگر هم مىتواند این باشد که غرب در واقع دارد مىکوشد از این طریق مدیریت سیاسى کند دنیاى امروز را، اگر دیوانسالاران غرب، اگر سیاستمداران و سیاستگذاران هالیوود بتوانند در شرایط امروز یک باور آخرالزمانى را در ذهن سکولار مردم مغرب زمین بکارند؛ کمترین دستاوردش براى آنها این است که مىتوانند نوعى رضایت عمل هاىریسک33 از دنیاى امروز بگیرند که شرایط، شرایط آخرالزمانى است، شرایط بحرانى است، شرایط عادى نیست، پس ما اجازه داشته باشیم که با اختیارات ویژه شرایط بحرانى دنیا را مدیریت بکنیم. با این اختیارات ویژه اگر کمى هم خونریزى کردیم عیب ندارد! اگر یک مقدار حقوق بشرى را که مدام زیر عَلَمش سینه مىزنیم زیر پا گذاشتیم کسى بر ما خرده نگیرد؛ چون نبرد نهایى حق و باطل است و تکلیف کار دنیا باید معلوم شود. در زیر تیغ تیز، اگر تعدادى بیگناه هم کشته شدند باز مسئلهاى نیست! افکار عمومى غرب نباید بر ما خرده گیرد. براساس این پیش فرض سیاستمداران غربى مىتوانند از همه اصول ارزشى و اخلاقى خودشان عدول کنند و آن طبع بهیمى و حیوانى مستتر در بعضى از زیر لایههاى نفس امّاره خود را بروز دهند و به این طریق در واقع یکجور اختیار ویژه بگیرند براى بازى آخرالزمانى که در صدد انجام آن برآمدهاند؛ به گونهاى که افکار عمومى غرب از ایشان بازخواست نکند و اصولاً اگر سینما یکى از مهمترین ابزار مدیریت افکار عمومى پابلیک دیپلماسى34 تلقى مىشود، پس منطقى است که از این پتانسیل نهایت استفاده صورت گیرد. لذا رد پاى این شیوه را در تحلیل وقایع بعد از یازدهم سپتامبر 2001 و حمله وحشیانه آمریکا به افغانستان و عراق به وضوح مىتوان دید. یک قرائت دیگر هم هست که غرب دارد موج سوارى مىکند. از یکسو بر مبناى ولایت تکوینى و مدیریت الهى مردم جهان بوى آخرالزمان استشمام کردهاند و به مسیر صحیحى مىروند که در آن مسیر، تمام دنیا احساس تشنگى کنند براى منجى موعود اما گروهى فرصتطلب، مزّورانه بر این موجسوار شده و تعریف خاص خود را از منجى آخرالزمان و دجال آخرالزمان به دیگران عرضه کردهاند. یعنى با سوء استفاده از یک نیاز فطرى و کاملاً طبیعى موجسوارى مىکنند بر این احساس و فطرت درونى تا قرائت خاص خود را عرضه دارند. این هم تفسیر دیگرى است بر این موضوع. به هر حال هر کدام از اینها که باشد اگر ما بر این باوریم که قرائت آخرالزمانى شیعه کاملترین، نابترین، روشنگرانهترین و فاقد خرافهترین قرائت آخرالزمانى است باید سعى کنیم کاملاً هوشمندانه، خیلى زیبا و به دور از اغراق و خرافه آن را عرضه بداریم و از آن دفاع بکنیم. وقتى دیگران از خرافههاى خودشان اینگونه دفاع مىکنند ما چرا از حقیقت خودمان دفاع نکنیم و این هم یک چالش است بین مؤمن و کافر که هر کدام دارند شرایط آخرالزمانى را با دیدگاه خودشان تعریف و تفسیر مىکنند. از اینکه در این گفتوگو شرکت کردید از شما سپاسگزاریم.
پىنوشتها
1 . Holywood
2 . Dream works
3 . Steven Spilberg
4 . George Lucas
5 . Paramont
6 . Metro Goldwyn Meyer
7 . Apocalypse end of days
8 . Arcetype
9 . Mytology
10. Religious Apocalypse
11. Prediction
12. Technological Apocalypse
13. Natural Apocalypse
14. Metaphysical Apocalypse
15. Religious Apocalypse
16. Sciencefictional Apocalypse
17. Mytological Apocalypse
18. Final Conflict
19. Frankenstein
20. Shelley .Mary W
21. Titans
22. Giants
23. Tartarus
24. Antichrist
25. Alien
26. Rideley Scott
27. James Cameron
28. David Fincher
29. Apocalyptical
30. Executive Decision
31. Delta force III
32. Nostradamus
33. High Risk
34. Public Diplomacy
همچنین ببینید: مجموعه نشست های دکتر شاه حسینی در فرهنگسرای رسانه درباره سینما وصهیونیسم: استادشاه حسینی و نشست مدیریت آخرالزمان در حوزه سینما / نشست اول و دوم سینماوآخرالزمان با حضور استادشاه حسینی / نشست سوم سینما وآخرالزمان با حضور استادشاه حسینی / نشست چهارم سینما وآخرالزمان با حضور استاد شاه حسینی / نشست پنجم و ششم سینما و آخرالزمان با حضور استاد شاه حسینی / نشست هفتم سینما و آخرالزمان با حضور استاد شاه حسینی و نشست هشتم در این آدرس: نشست هشتم سینما وآخرالزمان با حضور استاد شاه حسینی
غرب، سینما و آخرالزمان بخش اول
بخش دوم را در این آدرس ببینید: http://naghdefilm.parsiblog.com/1114350.htm
بسم الله الرحمن الرحیم
اشاره: مجید شاه حسینى، 36 سال سن دارد و رشته تحصیلىاش پزشکى است. تقریباً بیست سال است که او به حوزه هنر و سینما رو آورده و در همین زمینه در دانشکدههاى مختلف به تدریس پرداخته است. وى در حال حاضر مدیر گروه معارف اسلامى شبکه اول سیماى جمهورى اسلامى است.در این سالها او در زمینه فیلمنامهنویسى، تحلیل محتواى فیلم، تاریخ سینما و نگاه معنایى به حوزه فیلم و سینما تلاشهاى ارزشمندى انجام داده است. از او مقالات مختلفى در نشریههاى سوره، نیستان، نگارستان و ... به چاپ رسیده و کتابهایى نیز در زمینههاى یاد شده از او منتشر شده است.آنچه در پى خواهد آمد حاصل گفتوگوى مفصل ما با مجید شاه حسینى در زمینه سینما و آخرالزمان است که امید است مورد توجه شما خوانندگان عزیز واقع شود.
- لطفاً قبل از هر چیز تصویرى از سینماى غرب (بویژه هالیوود) و جهتگیرى عمده آن بفرمایید.
هالیوود1 در واقع یک نام استعارى و نمادین است که براى مدیریت امپراتورى تصویرى غرب انتخاب شده، والاّ در زمانى که من و شما هستیم بیشتر یک شهرک توریستى است در حومه شهر لوسآنجلس آمریکا و طبیعتاً نمىخواهیم در مورد هالیوود فیزیکى صحبت کنیم؛ چون الآن یکى دو دههاى است که اصلاً عمر کمپانیهاى عظیم به یک معنا به سر آمده است؛ اگر چه کمپانیها وجود دارند، ولى در واقع نظام تصویرى آمریکا دیگر کمپانى محور نیست و کمپانیهاى کوچکتر و فرعىترى سر برداشتهاند که به مراتب مؤثرتر و موذیانهتر از کمپانیهاى بزرگ عمل مىکنند و کمپانیهاى اقمارى، خرده تراستها، و شرکتهاى کوچکى در گوشه و کنار کار خودشان را پیش مىبرند و اتفاقاً در حوزه بحث ما - یعنى آخرالزمان و آنچه که با بضاعت من تقدیمتان مىشود - خیلىهایش به حوزه کار همین خرده تراستها و کمپانیهاى کوچک برمىگردد و فقط یک دفتر جمع و جور فنى، تکنولوژى، تصویرى، با امکانات البته فوقالعاده بالا که الان دارند در سطح جهانى موجسازى مىکنند. مثلاً امروز نقش دریم ورکس2 و کارهایى که آقاى اسپیلبرگ3 در آن انجام مىدهد یا شرکت معروف جرج لوکاس4 و کارى که او دارد انجام مىدهد شاید به مراتب تأثیر گذارتر از کارهایى است که پارامونت5 یا متروگولدن مایر6 و دیگران تولید مىکنند. البته سخنان من به این معنى نیست که کمپانیهاى بزرگ امروز نابود شدهاند یا نیستند یا مثلاً از قبل بهتر شدهاند یا از خباثت آنها کاسته شده؛ بلکه به این معناست که سیستم تصویرى آمریکا دیگر به آن صورت کمپانى محور نیست که همه چیز زیر سقف چند کمپانى اتفاق بیفتد و این پدیده، تحلیل ما را آسان کند. یعنى اگر ما این کمپانیها و محصولاتشان را بشناسیم و در واقع به ماهیت هالیوود پى برده باشیم؛ آن نگاه کلاسیک را به هالیوود فیزیکى نخواهیم داشت. منظور ما از هالیوود نظام مدیریتى حاکم بر پروژههاى تصویرى آمریکا به نحو اخص و مغرب زمین به نحو اعمّ و آن اتاق فکرى است که تعیین مىکند کدام سوژهها و کدام مفاهیم دستمایه کار تصویرى قرار بگیرد. هالیوود فیزیکى تاریخچه خودش را دارد که خیلى به بحث ما مربوط نمىشود؛ چه شد که ایجاد شد؟ رقیبان اروپایىاش، چه کمپانیهایى و چه مراکز و شهرکهاى سینمایى بودند؟ چه شد که هالیوود آنها را تقریباً از دور رقابت خارج کرد و تمام نیروهاى کیفى و فنى و هنرى سایر شهرکهاى سینمایى کشورهاى اروپایى را جذب خود نموده و چگونه هالیوود از آغاز در ترویج سیاستهاى دولت ظاهرى آمریکا و همچنین دولت پنهان آمریکا (سیاستمداران صهیونیست) این همه سال عمل کرده است؟ اینها قابل بحث است ولى مشخصاً به موضوع بحث ما مربوط نمىشود. در همین حد مىخواهیم هالیوود مورد بحث خودمان را تعریف کنیم.
- رویکرد سینماى غرب به مضامینى چون »آخرالزمان، دجال، ظهور مسیح، جنگ نهایى و امثالهم« را چگونه ارزیابى مىکنید؟
رویکرد هالیوود به بحث آخرالزمان7 مثل دیگر رویکردهایش ناظر به فکر، برنامهریزى و اندیشه قبلى است. هالیوود صرفاً از این جهت که آخرالزمان سوژه ناب، بدیع، جذاب و تماشاگرپسندى است سراغ آخرالزمان نرفته است گیریم که جذابیت در همه مؤلفههاى تصویرى هالیوود به عنوان یک اصل رعایت مىشود ولى اقبال هالیوود به آخرالزمان صرف جذاب بودن این سوژه نبوده و مقاصد کاملاً جدى و نهفتهاى در این رویکرد وجود داشته است. اصولاً آخرالزمان و پایان دنیا و باور این پدیده، مبنى بر یک کهنالگوى8 مشترک بشرى است که در ضمیر ناخودآگاه ابناى بشر نهادینه شده است. چگونه مىتوانیم بپذیریم که این دنیا همینطور پیش برود و به پایان نرسد و اصولاً ضمیر ناخودگاه ما و منطق میتولوژیک9 ما این را نمىپذیرد که دنیا بدون پایان باشد. به همین دلیل براى این پایان دوست داریم که تصویر ارائه کنیم. قرائتهاى مختلفى را در حوزه هنر، ادبیات و کتب دینى نسبت به آخرالزمان براى ما ترسیم کردهاند و در اساطیر ملل متعدد هم نقاط مشترکى که مىتوانیم بیابیم چند تا بیشتر نیست. یکى از آن چند تا، آغاز آفرینش و پایان عمر دنیاست. قصهاى که تقریباً در اکثر قریب به اتفاق اساطیر ملل یافت مىشود و همین نشان مىدهد که ما ناگزیریم به آخرالزمان به عنوان یک سوژه مستتر در ضمیر ناخودآگاه، جمعى بشر بپردازیم. خصوصاً که اگر براى مخاطب بار محتوایى و معنایى و سیاسى هم داشته باشد و هالیوود در واقع با این رویکرد به سراغ آخرالزمان رفته است. چون اولاً پدیدهاى جذاب است. آنچه که نیامده و پیشگویى مىشود همیشه براى انسان جذاب است. دیگر اینکه روایتهاى متعدد و متفاوتى نسبت به این پدیده مىتوانست اتخاذ کند و این تعدد روایتها باعث مىشد آن افکارى که اتاق فکر هالیوود تولید کرده بود خیلى راحت و از طرق متفاوت به مخاطب منتقل شود. به نوعى موضوع آخرالزمان این پتانسیل را داشت که دستمایه اتاق فکر هالیوود قرار بگیرد و در جهت ترویج غیر مستقیم مفاهیمى که به گونهاى صهیونیزم بینالملل پىجوى آن بود به کار رود. از همان آغاز، یهودیان به دلیل نفوذى که در هالیوود داشتند توانستند بسیارى از آموزههاى توراتى را به فیلمهاى هالیوودى تسرّى دهند. اصولاً نگاه آخرالزمانى در هالیوود انواعى دارد که در نگره دینى عمدتاً توراتى است؛ بنابراین ما انواع آخرالزمان را در محصولات تصویرى هالیوود داریم. در »آخرالزمان دینى«10 ما در واقع نگره توراتى را مىبینیم و کاملاً نشان مىدهد که لااقل در آنجایى که شیوه روایت نگاه مستقیم به گونه دینى باشد ما آخرالزمان را با قرائت تورات خواهیم داشت.
- این رویکرد متأثر از چه آموزههایى است، یهودى، مسیحى، صهیونیستى الحادى و یا...؟
در کتاب مقدس مسیحیان هم پیشگوییهاى آخرالزمانى دیده مىشوند. آنها هم پیشگوییهاى مفصلى دارند؛ مثلاً در فراز آخر کتاب مقدس انجیل، (فصل مکاشفات یوحنّا) پیشگوییهاى آخرالزّمانى را مىبینیم که به زبان نماد و استعاره بیان شدهاند ولى در آثار هالیوود عامدانه رویکرد توراتىنسبت به آخرالزمان بهکار مىرود. اگر چه شباهتهایى هم بین آخرالزمان تورات و انجیل هست ولى به هر حال انگار قرار بوده است قرائت یهودى در نگره دینى هالیوود رعایت شود. همچنین نگاه به شیطان، نگاه به فرشتهها، نگاه به بهشت و دوزخ در سینماى هالیوود باز به گونهاى توراتى است. حاصل آن که اصولاً وقتى هالیوود به سمت قرائت و روایت دینى مىرود عمدتاً از تورات تأثیر مىپذیرد.
- غرب با طرح این مباحث چه اهدافى را دنبال مىکند؟
قطعاً این کار بىهدف انجام نمىشود و این خامطبعى و خاماندیشى است که تصور کنیم هالیوود صرفاً به دلیل جذابیت این سوژه به موضوع آخرالزمان پرداخته است. ببینید من این را در فضاهاى دانشگاهى و خدمت دوستان دانشجو به کرّات گفتهام، نسبتى که بشر با سینما برقرار مىکند (در حین تماشاى یک فیلم) نسبت بسیار پیچیدهاى است. انسان عاقلِ بالغِ اندیشهورز، دقایقى از عمرش را تصمیم مىگیرد که فکر نکند و به خود دروغ بگوید و زمانى در حدود دو ساعت را در مقابل یک پرده عریض بنشیند و فکر خود را از هر آنچه در دنیاى بیرون است جدا کند و به پرده روبرو چشم بدوزد و به خود بباوراند که این ترکیب نور و سایه و رنگ که در مقابل چشمهاى اوست عین واقعیت است و به خود بباوراند انسانها و بازیگرانى که در فیلم ایفاى نقش مىکنند، اگر چه آنها را مىشناسد و اسم حقیقى و حتى زندگىنامه و شجرهنامهشان را مىداند، همان اشخاص اعتبارى هستند که در فیلم ادعا مىشود و همین نسبتهایى را که فیلم ادعا مىکند بین آنها برقرار است و تا پایان فیلم به ضمیر خودآگاه خودش بگوید تو خاموش باش، حرفى نزن، دخالتى نکن و همینطور بر مبناى منطق ضمیر ناخودآگاه بنشیند و فیلمى را ببیند و در عالم مجازى آن غوطهور شود و گاهى اوقات براساس جنس و حس و حالت، مخاطب موردنظر به چنان حالتى از همزاد پندارى برسد که پاى فیلم گریه کند یا به شدت متأثر شود و از فیلم تأثیر بپذیرد. این نسبت ویژه میان فیلم و مخاطب بسیار عجیب است. شما وقتى کتاب مىخوانید اینگونه ارتباط برقرار نمىکنید؛ یعنى در هر سطر کتاب مىتوانید از خود بپرسید که من با عقاید نویسنده موافق یا مخالفم. اما نسبتى که سینما با بیننده برقرار مىکند، نسبتى یک سویه و دیکتاتوروار است. سینما مخاطب خود را هیپنوتیزم مىکند و ما خود خواسته هیپنوتیزم مىشویم.
وقتى که چنین نسبت ویژهاى بین فیلم و بیننده برقرار مىشود آیا خلاف عقل نیست که سیاستمداران مغرب زمینى از چنین پتانسیل عظیمى استفاده نکنند. اگر نکنند در عقل آنها باید شک کرد! زمانى ما بحثى با دوستان دانشجو داشتیم به نام »سینما و دموکراسى« و پیشدرآمد آن اینکه نسبت سینما با مخاطب اصلاً دموکراتیک نیست. کاملاً یک جهته، یک سویه و غیر دموکراتیک است. سینما آنچه اراده کند القا مىکند و بیننده هم این تأثیر را مىپذیرد و قبول مىکند، مگر بینندگان خیلى خاص که موضوع بحث ما نیستند. بنابراین ما باید بدانیم که این پتانسیل را نمىتوان نادیده گرفت. خیلى طبیعى است هر فیلمسازى که فکرى، اندیشهاى، قصدى، غرضى یا حتى توطئهاى در ذهن دارد منطقاً باید از این پتانسیل استفاده کند و اگر نکند باید در فهم او شک کرد. بدیهى است که از این ظرفیت استفاده مىکند خصوصاً در شرایطى که تمام لوازم این صنعت را در اختیار داشته باشد. پس طبیعى است که آنها از این ظرفیت استفاده مىکنند و این اصلاً چیز غریبى نیست.
- اهداف هالیوود از توجه ویژه به بحث آخرالزمان چیست؟
عرض شود که مقدمه را گفتیم که کاملاً سینما از آن روزى که ایجاد شد سیاسى بود و باید مىبود و این پتانسیل چیزى نبود که بتوان آن را ندیده گرفت. این را اگر بپذیریم چون بعضىها اصلاً اصل این قضیه را نمىپذیرند، الف را نمىگویند که تا »یا« را نگویند! و اینکه سینما صرفاً هنر است و حدیث نفس شخص هنرمند است. اصلاً این حرفها نیست. اصلاً سینما را اینجور نباید دید و کلاً این نوع نگاه را تکفیر مىکنند. من این مقدمه را گفتم که این نگاه را به رسمیت بشناسیم و اینکه سیاسى ندیدن سینما خلاف عقل است. حالا چه اهدافى را دنبال مىکنند؟ طبیعتاً اهدافى که نظام استکبارى غرب دنبال مىکند در سینماى او نیز منعکس مىشود؛ یعنى در آن نظام دیوان سالارى که ما مىشناسیم و نظامى که همه چیز حتى دین را در خدمت مطامع و منافع کلى آن نظام تعریف و تفسیر مىکند، طبیعتاً سینما هم خالى از این معنى و خارج از این قاعده نخواهد بود. لذا موظف است همان اهداف را دنبال کند. فرهنگ غرب در ذات خود کاملاً مهاجم و سلطهگر است و سینما هم در همین راستا تعریف مىشود. فرهنگ غرب در عین اینکه بیش از همه بر طینت لیبرال - دموکراسى مىتند و به آن مىبالد، به شدت در ذات خود مهاجم است. فرهنگ غرب رقیب را برنمىتابد و اصولاً فلسفهاى که بعد از رنسانس در مغرب زمین شکل گرفت و (به زعم خودشان) به عصر روشنگرى معروف شد و فلاسفه آن یکى در پى دیگرى آمدند و اصولى را عرضه داشتند؛ در واقع حاصل یک جهانبینى و فرهنگ یکسویه و ذاتاً مهاجمى بود که رقیب را تحمل نمىکرد. هیچ از خود پرسیدهایم: چرا اصول و قواعد متعارف مغرب زمین این همه تمامیت گراست؟ نظام جهانى حقوق بشر، اعلامیههاى جهانى...؟ قواعد جهانى، قوانین جهانى، جامعه جهانى، دهکده جهانى، چون این نظام نمىتواند رقیب یا تالىتلو دیگرى را تحمل کند. طبیعتاً در همه امور نگاهى یکسویه و تمامیت خواهانه دارد و سینما نیز باید مطابق این قواعد و داخل این ارکستر بنوازد. پس طبیعتاً همان اهداف را دنبال مىکند و در ذات خود مهاجم است، ذاتاً تمامیت گراست، و تمامى ارزشها و ضد ارزشهاى اعتبارى و جعلى خود را در خدمت مطامع و منافع غرب سالاران تعریف مىکند. سینما تمام مقولات: فکرى، حسى، عاطفى و تاریخى و... را در این راستا مىنگرد. از نگاهى دیگر، سینما ضمن اینکه تجارت بسیار سودمندى است هر زمانى ممکن است فیلمهایى ساخته شوند که تجارى نیستند و فروش اندکى دارند ولى اندیشه و هدفمندى مستتر در آن باعث شده آن فیلم تولید بشود. بنابراین به نظر مىرسد که اهداف هالیوود چندان از غایات نظام غرب دور نیستند، هدف همان است: کندن بشر از آسمان و وابسته کردن او به زمین، زمینى کردن بشر به نوعى، تصویرى کردن بشر و او را از باطن امور به ظاهر امور درآوردن، انسان درونگرا را به برونگرا تبدیل کردن، انسان معطوف به فطرت را به عقل جزوى و جزئى مشغول داشتن، انسان ارزشگرا را به انسان مادیگرا تبدیل کردن، انسان معنوى را به موجودى مادى تبدیل کردن، تفسیر مادى ارائه دادن از حوزههاى ارزشى و همه این پروسه »زمینى شدن انسان« را به نوعى مدیریت کردن. اگر، همه آنچه گفتیم در فرهنگ و فلسفه مغرب زمین ریشه دارد، طبیعتاً در سینماى آن سامان هم لحاظ شده است؛ یعنى مشغول کردن انسان به اصول بسیار ساده و پیش پا افتاده اصالت منفعت و اصالت لذت و تربیت آوردن مخاطب بر این اساس و اینکه این لذت گاهى از طریق خشم، زمانى از طریق شهوت، وقتى از طریق وهم و گاهى هم از طریق ترس قابل تأمین است. پس فرهنگ اصالت لذت اقتضا مىکند که سینما به همه این حوزهها بپردازد و سینما هم در همان راستا طبیعتاً اهداف فرهنگ مهاجم سکولار زمینى انسان غربى را دنبال مىکند.
- موضوع پیشگوییها درباره حوادث آینده، جایگاه ویژهاى در این سینما و فیلمسازى دارد آیا تعریف، حد و مرز، هدف ویژه و یا استراتژى معینى را از این امر مىتوان سراغ گرفت؟
براى انسان امروز پردیکشن11 یا پیشگویى از حوزههاى بسیار جذاب و جالب توجه است. انسان امروز آنچنان مادى، فلکزده و زمینى است که بهگونهاى براى موضوعات فرازمینى دلش تنگ شده است و بیش از همیشه مىخواهد بداند فرجام این دنیا چیست. مثلاً انسانى که از فرط بىهویتى به نهیلیسم روى آورده و یک جور پوچگرایى پیشه کرده کاملاً در مورد آغاز و فرجام امور مىتواند دچار شک و تردید شود. چنین انسانى طبعاً باید نوعى قرائت فلسفى ویژه خود را ارائه کند و طبیعتاً آخرالزمان از آن حوزههایى است که قویاً مىتواند قرائت هدفمندى از زندگى عرضه دارد و اینکه دنیا فرجامى دارد و آن فرجام قواعد و اصول خاص خود را مىطلبد و این یعنى یکجور معنى بخشیدن به زندگى بىهویت انسان امروز. این نشان مىدهد که توجه به مقوله آخرالزمان (غیر از کهن الگو بودن آن در ضمیر ناخودآگاه انسان) دلایل دیگرى هم مىتواند داشته باشد و اینکه اصولاً جذابیت مستتر در این سوژه هم مؤید این مطلب است که راویان هالیوود در کنار مجموعهاى از مباحث به بحث آخرالزمان نیز بپردازند و طبعاً انسان دوست دارد بداند این دنیا نهایتاً به کجا مىرسد و نقطه پایان این دنیا کجاست. البته از این حسّ کنجکاوى مىتوان سوء استفاده نیز کرد و انواع قرائتهاى عجیب و غریب را در خصوص آخرالزمان به خورد انسان امروز داد.
...ادامه را در پست بعدی ببینید:http://naghdefilm.parsiblog.com/1114350.htm
همچنین ببینید: مجموعه نشست های دکتر شاه حسینی در فرهنگسرای رسانه درباره سینما وصهیونیسم: استادشاه حسینی و نشست مدیریت آخرالزمان در حوزه سینما / نشست اول و دوم سینماوآخرالزمان با حضور استادشاه حسینی / نشست سوم سینما وآخرالزمان با حضور استادشاه حسینی / نشست چهارم سینما وآخرالزمان با حضور استاد شاه حسینی / نشست پنجم و ششم سینما و آخرالزمان با حضور استاد شاه حسینی / نشست هفتم سینما و آخرالزمان با حضور استاد شاه حسینی و نشست هشتم در این آدرس: نشست هشتم سینما وآخرالزمان با حضور استاد شاه حسینی
قسمت دوم مقاله پروژه آخرالزمان سازی هالیوود
قسمت اول را در اینجا ببینید: http://naghdefilm.parsiblog.com/1114332.htm
مبانی و پیش زمینه های آثار آخرالزمان سینمای غرب
پرداختن به این بحث در سیاست های استعماری غرب نوین ، قبل از اختراع سینما هم سابقه دیرینه ای داشته است. برخی مبانی و پیش زمینه های این قبیل آثار آخرالزمانی بدین قرار هستند:
1- کابالیسم (تصوف یهودی): کابالا تلفظ انگلیسی کلمه ی « کباله » عبری است. این کلمه به معنی قدیمی و کهن است و اصطلاحا به معنای تصوف یهودی به کار می رود. پیروان آن، این مکتب را دانش سری و پنهان خاخام های یهودی می خوانند و برای آن پیشینه ای تا حدود قرن دوم میلادی قائلند؛ اما محققان (19) شروع آن را به قرن سیزدهم میلادی می رسانند که با « شیطان شناسی » و « پیام مسیحایی» قوی خود در جنوب فرانسه ، توسط اسحاق کور ( 1160 - 1235 ) پایه گذاری شد . این دوران مصادف با سبطنت جمیز اول ( 1213 - 1276 )، شاه آراگون ( واقع در شمال اسپانیا ) است. جیمز از سال 627 هجری (1229 م. ) به دولت های اسلامی اندلس هجوم برد و موجی از جنگ های صلیبی را علیه اسپانیای اسلامی راه انداخت. همچنین همین ایام بود که جنگ صلیبی پنجم در شرق اروپا با جهان اسلام انجام می شد و سلطنت عباسی بغداد به وسیله ی بودائیان هم پیمان هلاکوخان مغول ( 656 ق / 1285 م. ) در هم شکست و دولت مقتدر ممالیک ترک در مصر ایجاد شد و به اصلی ترین رقیب زر سالاران یهودی و صلیبیون مسیحی اروپا تبدیل شد.(20 )زر سالاران یهودی در این ایام احساس کردند که به یک حرکت و شور مسیحایی قوی نیاز دارند تا توده های مسیحی و خواص یهودی را با خود همراه کنند . ایجاد کابالیسم در همین ایام، برای انداختن شور آخر الزمانی گسترده ای بین عوام اروپا برای مقابله با مسلمانان بود و از طرفی با اتحاد راهبردی لودائیان و یهودیان و صلیبیون اروپا، فشار بر دولت ممالیک مصر و عباسیانی که مرکز خود را به قاهره منتقل کرده بودند، بیشتر شد و برای زرسالاران جنگ طلب اروپا نیاز بود که شیطان و یاران او را در میان مسلمانان جستجو کنند تا مردم اروپا علیه مسلمانان بسیج شوند و در جنگ های صلیبی باقی مانده، از جنگ طلبان حمایت کنند.(21 )در کابالیسم، همان اسطوره سیاسی یهودی « پادشاهی خاندان داوودی » در آخر الزمان جنبه ای ملکوتی و راز آمیز عرفانی می گیرد و در قالبی جدید چنین طرح می شود که نخستین تجلی نور در کوه طور بر موسی (ع) بود و سپس داوود (ع) نماد نور الهی و عامل آن در دنیای زمینی بدل می شود و « شخینا »، تجلی روحانی داوود (ع) به حامل آن نور الهی در دنیای ماوراء زمینی مبدل می گردد. این نور در بین یهودیان می ماند تا در زمان آخر در سرزمین موعود بر مسیح از نسل داوود (ع)، نازل شود و حکومت جهانی یهود تشکیل گردد. (22) این مفاحیم که در بین مسیحیان هم به دلیل آشنایی با نبی داوود مرسوم بود، به زودی جا افتاد و با چاپ متعدد رساله های کابالی ، تا چند قرن، شور مسیحایی و شعف آخر الزمانی را در بین مسیحیان اروپا هم راه انداخت و باعث انسجام و اتحاد سربازان الیگارشی زرسالار یهودی - مسیحی اروپا شد . تا این که در نیمه اول قرن 17 م. آمستردام به کانون فرهنگی فعال الیگارشی یهودی بدل شد و همپای آن، ترویج آرمان های مسیحایی به عنوان ایدئولوژی استعمار زمانه آغاز گشت و همین آرمان های آخر الزمانی بهانه ی غاصبان آمریکا برای رفتن به « سرزمین جدید » و قتل عام سرخپوشان شد. (23) تکاپوی تبلیغاتی و انتشاراتی زرسالاری یهودی هلند در آمستردام، تأثیرات جدی در تکوین اندیشه ی استعماری انگلیس نیز بر جای نهاد . (24) مناسک جنسی و جادوگری و سحر و کهانت، بعد ها در کلوپ های کابالیتی مرسوم شد و حتی اتهام آشامیدن خون توسط یهودیان و پیوند آنها با شیاطین و جادوگران در سده نوزدهم ( خصوصا در روسیه و شرق اروپا ) به وفور بین مردم شایع شد .(25) این آیین منحرف، بعد ها در تکوین اندیشه فراماسونری هم نقش بسزایی بازی کرد که انجمن های سری ماسونی را در اختیار استعمارگران انگلیسی و آمریکایی قرار داد. (26)
اکنون نیز در هالیوود در سال های دهه 1990 و 2000 م . کابالیسم جان تازه ای گرفته است و برخی قوانین سنتی کابالیسم رازیر پا گذاشته و با عضویت زنان در این فرقه موافقت شده است تا از طریق بسط آرمان های مسیحایی و آخر الزمانی و شیطان شناسی صهیونیستی بتواند انسجام بیشتری در مواجهه با روند روبه رشد اسلام انقلابی داشته باشد.
به نوشته روزنامه دیلی میل، اکنون رهبر یهودی 75 ساله این فرقه « فیوال گروبر گر ( فلیپ برگ )»، از قدرتمندان پشت پرده هالیوود است و با کمک همسر دومش « کارن » به طور علنی « مرکز آموزش کابالا » را تأسیس نموده و بسیاری از هنرپیشه های معروف و عوامل سینمای هالیوود را به خود جذب کرده است و از طریق این مزدبگیران اهداف خود را تعقیب می کنند . افرادی چون «مادونا» ( که نام خود را به استر - ملکه یهودی دربار خشایارشا - تغییر داده است )، « الیزابت تیلور » ، « باربرا استرایسند » ،« دیان کیتن »،« دمی مور » ، « برتینی اسپیرز » ، « وینونا رایدر »، « میک جاگر» و حتی فوتبالیست ها « دیوید بکام » (27) و همسرش « ویکتوریا » و... فساد و هرزگی و متأسفانه شهرت بالای برخی از افراد شهره ی عام و خاص است . مثلا برتینی اسپیرز در یک مورد یک ازدواج سه ساعته با یک خواننده دیگر داشت و پس از جدایی طی 24 ساعت طلاق گرفت ! و البته همینان الگوی بسیاری از جوانان مورد استحمار زرسالاران کابالیست هستند .
فرقه ی فیلیپ برگ به ادعای خودشان، حدود سه میلیون عضو دارد و ثروت فراوانی دارد . در سال 2002 حدود 23 میلیون دلار داشت، ولی در سال 2003 فقط در لس آنجلس 26 میلیون دلار ثروت داشت ! اینان روش های ظالمانه ای برای ثروت افزایی دارند ؛ مثلا آب معمولی را به نام «آب کابالا » هر بطری 8 دلار می فروشند! یا کتاب اصلی کابالیسم یعنی « ظهر » را که زیر یکصد دلار است ، به قیمت 430 دلار می فروشند . این اعمال و پیوستن فرد فاسدی چون « مادونا » به این فرقه ، باعث موضع گیری شدید علمای سنت گرای یهودی چون « ربی یاکوب ایمانوئل » و « خاخام باری مارکوز » و « ربی اسحاق کدوری » خاخام سرشناس بیت المقدس علیه فرقه ی او شده است؛ اما شواهد و دلایل فراوانی بر حمایت همه جانبه ی شبکه مقتدر زرسالاران یهودی - صهیونیست هالیوود ، از ترویج کابالا و مناسک جنسی و جادوگری و رمزوارگی و آرمان های مسیحایی و شیطان شناسی مدرن آن در دست می باشد. (28)
طیف مروج کابالیسم و فرقه های تابع کابالیسم چون « فرانکیسم » و « دونمه » بسیار وسیع است و شامل ترویج رقص های جنسی لمبادا (رقص بره ) که از مناسک جنسی دونمه های ترکیه گرفته شده است و توسط مایکل جکسون و سایر مفسدین هالیوود، رواج داده می شود تا فیلم هایی که به ارزش جادویی اعداد و حروف مربوط می شود ( خصوصا حروف عبری در دایره هایی که نماد های سنتی کابالیسم می باشند). فیلم هایی مانند «پی » و اسرار حروف » به ترویج اهمیت حروف و اعداد عبری می پردازند و مقدمه سازی می کنند تا مخاطب به کابالیسم نزدیک شود و در فیلم پر هزینه و پر مخاطبی چون « هری پاتر»
(در قسمت های متعددش) به مباحث شیطان شناسی و آخر الزمانی و جادوگرایی و سحر وکهانت و سمبل های پادشاهی داوودی ( شیر غران ایستاده ) (29)که نماد سبط یهودا می باشد، پرداخته می شود ؛ سبطی که بر اسباط 12 گانه مسلط شد و یهودیت ماده گرا را به وجود آورد . در این فیلم، همچنین با اشاره به شجاعت و استعداد و برگزیدکی پیشین هری، مطالب مزبور را کاملا جهت دار به اسم یک فیلم فانتزی یا داستان تخیلی به خورد کودکان معصوم می دهند؛ (30) البته جدای از این بحث ها ، آثاری که در هالیوود، تبلیغ زیادی روی آن ها می شود، به وضوح در ارتباط با اهداف اربابان صهیونیست یهودی و مسیحی هالیوود می باشد و به گفته مصطفی عقاد کارگردان فیلم معروف «الرساله » : « در هالیوود همه کاره تهیه کنندگان و پشتیبانان، صهیونیست هستند ... همه چیز حتی سوژه ها کنترل می شوند ...» (31)
پروژه آخر الزمان سازی هالیوود
اشارتی تاریخی
انواع آخر الزمان در سینما
نمادهای قوم یهود
درتحلیل نمادهادقت کنیدکه محل و جایگاه سمبل درتحلیلش بسیارمهم است.ممکن است عوض شود.
در کل جهان 13 میلیون یهودی وجود دارد و یهودیان با توجه به اندیشه های نژاد پرستانه خود و برای غلبه بر جهان به تضعیف دیگران و قوی کردن خود پرداختند ؛ یک راه برای رسیدن به این هدف استفاده از نمادها ی و سمبل ها در کلمات ، حرکات ، پوشش و بعضی جریانها بود ، نشانه هایی که خود بفهمند و دیگران نتوانند از آن درکی داشته باشند که ماحصل آن همبستگی بیشترشان ، جدا ساختن آنها از غیر یهودیان و خلوص فرهنگی بود از جمله آن نماد ها عبارت بوده اند از :
کلمه اتحاد ، متحد و متحده
در راستای این نماد در اواخر قرن 19 قبل از کنگره بال مدارسی ویژه دانش آموزان یهودی در همه کشور با همین نام شکل گرفت ، که ابتدا در فرانسه مدارس آلیانس ( به معنای اتحاد ) برای اولین بار تاسیس و سپس در سایر کشورها نیز به سرعت منتشر شد در ایران نیز مدارسی با نام اتحاد شکل گرفت که محل تشکیل آن در خیابان اورت و خیابان کُهِن در منطقه یهودی نشین در ابتدای خیابان دماوند بود و مدرسه ای دیگری به نام اتفاق در خیابان قدس انقلاب که در آن استفاده از تسلیحات نظامی را نیز آموزش می دادند و بعد از انقلاب این مدارس تعطیل شد . در میدان شکر شکن اصفهان هم مدرسه ای با نام اتحاد تاسیس شد .
سازمان ملل متحد نیز در همین راستا این نام را به خود گرفت ؛ آرم سازمان ملل که عبارت است از کره زمین – شاخه زیتون 13 برگی (عدد سعد یهودیان ) – رنگ آبی و سفید ( دو رنگ مورد اقبال یهودیان که در پر چمشان هم مورد استفاده واقع شده است ) برگرفته از نمادهای یهودیان است که به آنها خواهیم پرداخت اما مسئله قابل توجه در این مورد اهدای زمین جهت ساخت ساختمان سازمان ملل توسط راکفلر یهودی و سرمایه دار آمریکایی در نیویورک صورت گرفت . ایالات متحده آمریکا نیز از این قاعده استثنا نیست . ساختمان کاخ سفید توسط همین فرد پروتستان یهودی الاصل بنا شد که معماری آن بر اساس **** یهودیان و بر اساس لژهای فراماسونری ( ساختمانهای تشکیل جلسلات فراماسونرها) طرح ریزی و ساخته شد ، این کشور به عدد سحر یهودیان دارای 13 ایالات است و از همه جالبتر آرم رسمی کشور امریکاست که متشکل از یک عقاب با بالهای باز و پنجه های باز است . که در یکی از از پنجه هایش 13 پیکان و در پنجه دیگرش یک شاخه زیتون 13 برگی است و 13 ستاره بالای سر عقاب وجود دارد که در کنار هم یک ستاره داوود می سازند و روی سینه عقاب یک شعمدان هفت شاخه با 6 نوار و 7 جای سفید (مانند پرچم امریکا) قرار دارد .
شمعدان
شمعدان نیز از دیگر نمادهای یهودیان است . شعمدانهای 3 شاخه و 7 شاخه و 9 شاخه و 1 شاخه و 13 شاخه که شمعدان 7 شاخه نشان اسرائیل کنونی است و حاکمیت اسرائیل و یهود و شمعدان 13 شاخه نماد سیطره کامل یهود بر همه دنیا است که سعدش در سیطره آن است .
( پ آ ، لاپه آ، و لباس)
در دین یهود؛ این قوم به پوشش مناسب و حجاب امر شده اند که در مورد خانمها سادگی و پوشیدگی مطرح است و در مورد آقایان بلند کردن موی شقیقه ها که آن را "پ آ" می گویند و یهودی ارتدوکس هیچوقت نباید آن را کوتاه کند. و موی لاپه آ خط ریش بلند از روی شقیقه تا روی صورت را می گویند و کلاه شاپو و کت بلند و بند چرمی که مچ بند و سربند است و در سن 13 سالگی( سن بلوغ یهودیان) طی مراسمی تورات را به وسیله این بند چرمی به مچ و پیشانی می بندند به معنای اینکه تورات هرگز از من جدا نخواهد شد.
که این پوشش برای یهودیان معتقد است ولی یهودیان لائیک فرهنگ برهنگی را دنبال و ترویج می کنند
ستاره شش پر ( Magin David ) سپر داوود Y
در قرن 11 م دیوید روی ( داوود الروی) یهودی ( اهل بغداد) بود که ادعا کرد که موعود است وی که بسیار خوش رو و خوش صحبت بود مردم را تحت تاثیر خود قرار داد وی سپری در دست داشت که روی سپر وی ستاره شش پر وجود داشت که به عنوان آرم یهود معروف شد. این نماد بنا به تعبیر تورات نماد حرکت از اورشلیم(بیت المقدی) به شش طرف برای تسخیر تمام جهان است.
و در تعبیر ماسونی-کابالایی ستاره شش پر که از ترکیب 2 مثلث پدید می آید و مثلثی که قاعده آن بر زمین است r معرّف و نشانه مذکر، خورشید ، استقرار ، استحکام می باشد و مثلثی که رأس آن بر زمین قرار دارد Yظرافت، زنانگی، توازن و ماه می باشد و ترکیب آن دو sبه تکامل رسیده و بیانگر انسان کامل است . (این تعابیر می تواند انحرافی باشد) البته قبل از یهودیان این نماد در معماری اسلامی به کار رفته است. مراجعه کنید به سقف مسجد جامع کبیر یزد. ستاره در بسیاری از ادیان و ملل سمبل نور و روشنایی است ولی امروزه ستاره شش پنج پر وشش پر نماد یهود وصهیونیسم است. و مثلا ستاره هشت پر نماد اسلام است.
ستون های لژهای فراماسونری
دو ستون گفته شده در توارت یکی از سمبلهای مهم ماسونها به شمار می رود در تورات این دو ستون با نامهای یاکین و بوغز آمده است . تاسیس با قدرت در صورتیکه حروف بی صدای کلمات مزبور مدّنظر قرار گیرد به دو علامت تبدیل می شود که به معنی رحم و عضو باردار شونده و زاینده موجودات عالم است و بعضی ذکر یعنی عضو نر و باردارکننده ، بدین صورت دو ستون سمبل زاد و ولد، تکثیر و ازدیاد نسل در جهان است . اگر بر روی ستونها به شاخه های آویزان انار دقت شود مفهوم آن بیشتر روشن می گردد .
محل نصب دو ستون و در محل ورودی لژها نیز برابر مفاد آیات تورات است . در تورات یک ستون در سمت راست و ستون دیگر در سمت چپ واقع است . این ترتیب با سمبولیزم جهان و طبیعت مطابقت دارد.
ستونها در نمودار متقابل با شاخه های ظفر و شرف است که این دو با شاخه اساس ؛ تشکیل یک گروه می دهند و این گروه مظهر قدرت لایزال و برکت دهنده خداوند است . رنگهای ستون هم بر اساس تورات تنظیم می گردد. ظفر برنگ سفید، شاخه های ذکاء قدرت و شرف به رنگ سرخ، و اساس به رنگ آبی، نشان داده می شود . به شکلی که در سمت راست رنگهای سفید و در سمت چپ قرمز و در وسط آبی قرار گرفته است. علت سفید بودن ستون سمت راست تطابق آن با سمبل خورشید است . رنگ آبی شاخه وسط از رنگ معابد و گنبد پر ستاره آسمان نیلگون الهام گرفته شده است که این دو رنگ جایگاه ویژه ای در میان یهودیان دارد .
3 ستون دیگر بعد از ورود به معبد دیده می شوند که بر اساس سه شاحه عقل و حکمت ، زیبایی و قدرت درست شده اند بر پایه روش اسکاتلندی، این سه ستون به شکل گونیا در سه گوشه مربع مستطیل فرضی باید قرار گیرد یکی در زاویه جنوب شرقی، دیگری در شمال غربی و سومی در زاویه جنوب غربی این سه ستون یادآور شاگرد ، کمک استاد و استاد است .
گونیا و پرگار
گونیایی که نود درجه باز شده و پرگاری که روی درجه صفر بسته شده، سمبل سکون و بی حرکتی است که جزء نمادهای ماسونی به شمار می روند. /منبع:http://solteh.parsiblog.com/Archive50412.htm
پیشنهاد می کنم این مقاله درباره نقد وبررسی جدی محتوایی مجمعه داستان ها و فیلم های هری پاتر را به قلم دکتر سیا ساتر یهودی که متخصص ادیان و یوگا و کابالیسم(تصوف/عرفان یهودی) است را حتما ببینید:
ارتباط هری پاتر ویهودیت و کابالا و جادو/به قلم دکترسیا ساتر
http://zionism.blogfa.com/post-317.aspx
منبع اصلی این مقاله:
توضیحی اجمالی درباره آرم شرکت موریس فیلیپ: آرم شرکت فیلیپ موریس که در آن از نمادها و سمبل های خانواده های یهودی-صهیونی استفاده فراوانی شده است: نمادهایی چون: شیر غران(lion rampant) و تاج و اسب ایستاده در کنار صفحه نمادهای نجابت خانوادگی (coat of arms) و (escutch eon) که بنا به اعتراف دایره المعارف جودائیکا (که برای یهودیان دنیا نیز معتبر است) از اصلی ترین نمادهای فامیل ها و اقوام ثروتند یهودی دنیا می باشد. همچنین رنگ های قرمز و زرد نیز که در آرم های شرکت هایی چون زرسالاران روچیلد صهیونیست دیده می شود، در آرم این شرکت هم دیده می شود. آرم خاندان روچیلد(که از بزرگترین فامیل های سهودی صهیونیست جهان می باشد) شیر غران در حال حمله ای است که قرمز رنگ می باشد و در زمینه ای زرد یا سفید قرار دارد. (این توضیح فقط شواهدی دال بر صهیونیستی بودن این شرکت ارائه می دهد و دلیل کافی نیست و برای اثبات صهیونیستی بودن آن باید ادله دیگر را هم دید.)
*******************************************
می خواهید باور کنید، می خواهید باور نکنید! اما:
شبکههای خبری مانند سیانان با اجرای سیاست "اسب تروا "، مطالب جعلی خود را در پوشش افراد حقیقی بر روی سایتهای ارتباطات اجتماعی از جمله توییتر منتشر و به ارتباطگیری با مخاطبان قبلی اقدام میکنند. به گزارش فارس، در هفتههای منتهی به انتخابات و جریانهای بعدی، ایران شاهد هجمه تبلیغی و جنگ روانی بود که توسط سایتهای ارتباطات اجتماعی مانند فیس بوک و تویتر صورت گرفت.
این در حالی است که عقبه طراحی کننده این اقدامات که در حوزه جنگ روانی سایبرنتیک قرار دارد، همچنان در حال پیگیری اهداف از پیش تعیین شده خود است. سایت های ارتباطات اجتماعی در ظاهر به منظور ایجاد فضایی برای حضور الکترونیکی افراد در جامعه چند صدایی غربی و بیان دیدگاهها، پیدا کردن دوست، ارتباط با دوستان و فرستادن پیامهای گروهی عمل می کنند اما در باطن اغلب این وبگاهها در خدمت بنگاه های خبری و اطلاعاتی قرار داشته و با جمع آوری اطلاعات شخصی از افراد اقدام به پرونده سازی و بعضاً عضوگیری برای سازمانهای جاسوسی و تروریستی غربی مینمایند. هرچند عضویت در این سایتها مجانی است ولی هیچ چیزی واقعاً مجانی نیست و در ازای استفاده مجانی از سرویسهای الکترونیکی این وبگاهها، افراد بخش عمده اسرار زندگی خود را به راحتی در اختیار آنها قرار می دهند. کارکرد دیگر این وبگاهها، خبر رسانی از نوع شایعه است.
از آنجا که خبر رسانی از نوع شایعه و غوغا سالارانه اگر ابتدا از یک بنگاه خبری بزرگ صورت بگیرد، پس از معلوم شدن عدم صحت سبب تخریب شدید وجهه آن خبرگزاری می شود، استفاده از شخصیتهای حقیقی ساختگی بر روی اینگونه سایتها تا حدود زیادی از هزینه شایعه پراکنی برای بنگاههای پروپاگاندا می کاهد. همچنین بسیاری از شبکههای خبری همچون بیبیسی، سیانان، فاکس نیوز و العربیه با اجرای سیاست "اسب تروا " و دوباره بسته بندی کردن ( Repackaging ) مطالب جعلیشان در پوشش افراد حقیقی بر روی سایتهای ارتباطات اجتماعی اقدام به ارتباط گیری با مخاطبان قبلی خود می کنند.
در هفته های اخیر، به خصوص هفته بعد از انتخابات ریاست جمهوری، سایت فیس بوک نقش اساسی در آموزش حملات مخرب به خصوص حملات اینترنتی داس ( DOS - Denial Of Service ) به سایتهای ایرانی به خصوص سایتهای مخالف آمریکا را داشت. در همین زمان بنگاههای دروغ پراکنی غربی به طور دائم این ادعا را مطرح میکردند که دولت ایران اقدام به کند کردن و قطع اینترنت در داخل کشور نموده و اینگونه وانمود میکردند که حکومت جمهوری اسلامی در سدد ایجاد اختناق است. همچنین صفحات زیادی به اعلامیههای عناصر گروهکهای اوپوزیسیون اختصاص یافته و تلاش شده بود که مردگان سیاسی را هر گونه که هست زنده کرده و به ایشان شخصیت ببخشند.این عمل سایت فیس بوک با سوت و کف کشورهای غربی همراه بود، این حرکت ها در حالی است که چند ماه قبل در جریان حملات ناجوانمردانه رژیم اشغالگر قدس به مردم مظلوم غزه همین سایت اقدام به خاموش کردن معدود صداهایی نمود که تلاش در خبر رسانی در مورد مظلومیت مردم فلسطین مینمودند.
*توییتر در کنار فیس بوک
سایت دیگری که در کنار فیس بوک در خدمت امپراطوری خبری دشمن فعالیت جدی را دنبال مینماید تویتر است. عملکرد تویتر به صورت یک وبلاگ خلاصه و شبیه به پیامکهای اساماس بوده و در طول هفتههای اخیر به صورت جدی در اختیار سازمانهای خارجی برای تهییج و هماهنگی با اعضا و هوادارانشان در داخل کشور برای تجمع و اغتشاش قرار گرفت. بدین ترتیب تویتر نقش بیسیم و شبکه ارتباطی نیروهای اپوزیسیون را بازی میکند بطوریکه در کنار حرکت این سایتها شاهد فشار دستگاه حکومتی آمریکا بر تویتر بودیم که حتی تعمیرات ماهیانه خود را انجام ندهد تا اینکه ارتباط آشوبگران لحظهای قطع نشود.
این علمیات با همکاری و سرمایه گذاری کشورهای غربی همراه بوده و با ایجاد و ارسال نرم افزارهای فیلترشکن مانند Psiphon که محصول دانشگاه تورانتو کانادا است، دیشهای ارسال و دریافت ماهوارهای، دوربینهای قلمی و مواردی دیگر حمایت شد. برای آگاهی بیشتر از نحوه عمل و دلایل پشت صحنه این ماجرا لازم است اندکی به قبل بازگردیم و نگاهی به گردانندگان این سایتها، ارتباط ایشان با کابینه اوباما و سابقه خدماتشان به تشکیلات حاکم بر غرب بیاندازیم.
*سایت فیس بوک و گردانندگان آن (یهودی دزدی که ادعای ایجاد این شبکه را دارد!)
مارک زوکربرگ ( Mark Zuckerberg )، متولد 1984 میلادی در شهر نیویورک آمریکا مؤسس و گرداننده رسمی شرکت فیس بوک است. بنا بر سایت ویکی پدیا، این یهودیزاده که به گفته خود ملحد ( Atheist ) می باشد، نسخه نرمافزاری فیس بوک را درسال 2004 میلادی، در زمان تحصیل در دانشگاه هاروارد به نام خود ثبت نمود اما این سایت در پایین توضیح میدهد که سه همکلاسی زوکربرگ از او شکایت کردند که اودر واقع نرمافزار( ConnectU ) را از آنها ربوده و در نهایت پس ازسه سال تلاش در سال 2008 میلادی با قرار دادگاه زوکربرگ مجبور به پرداخت غرامتی معادل 65 میلیون دلار به آنها شد.
فیس بوک در طول عمر نه چندان بلند خود شاهد چندین رسوایی بزرگ بوده که شامل جریانات مربوط به مزاحمتهای الکترونیکی ناشی از سرویس خوراک خبری ( News Feed ) در سال 2006 میلادی و حفرههای امنیتی ناشی از نرمافزار برج مراقبت فیس بوک ( Facebook Beacon ) در سال 2007 می باشد.
در کنار این رسوایی ها، معرفی سکوی فیس بوک ( Facebook Platform ) در سال 2007 میلادی به عنوان پایهای برای ساخت نرمافزارهای جانبی سبب جذب تعداد زیادی برنامه نویس شد وتا به امروز بیش از چهارصد هزار برنامه نویس در دنیا حداقل یکبار برای سکوی فیس بوک اقدام به تولید برنامه جانبی نموده اند.
هر چند اینگونه به نظر میرسد که این موفقیت بی ارتباط با کمک 240 میلیون دلاری مایکروسافت در سال 2007 به ازای دریافت سهم ناچیز 1.6 درصد از سهام شرکت فیس بوک نباشد. مایکروسافت همچنین متعهد شد که به فروش تبلیغات برای فیس بوک دست بزند. فیس بوک از سال 2007 به بعد شاهد تغییرات جدی شد و در سال 2008 به همراه سیانان و تویتر به عنوان بنگاه سخن پراکنی نقش عمدهای در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بازی کرد.
گزارشهای نیویورک تایمز، اماس انبیسی، استارتریبون و بسیاری از بنگاههای اطلاع رسانی غربی حاکی از استفاده جدی اوباما و همراهانش از این سایتهای اینترنتی برای جذب و هدایت آراء مردم آمریکا بود و به طور جدی از طریق بانک اطلاعاتی تویتر برای ارتباط گیری با افراد بهره برداری شد.
*سایت توییتر و گردانندگان آن (به اسامی دقت کنید...!)
جک دورسی ( Jack Dorsey )، اسحاق استون (Isaac Stone) و اون ویلیامز (Evan Williams) در سال 2006 میلادی اقدام به راه اندازی شبکه تویتر نمودند.این سرویس با سه هدف اصلی شروع به کارکرد:
1-ایجاد روش ارزان تر و آسان تری برای فرستادن پیامک به تعداد زیادی از افراد به منظور استفاده در تبلیغات، ارتباطات اجتماعی و در کنار آن تشویق به استفاده بیشتر از سرویس پیامک و در نتیجه درآمدزایی برای شرکتهای ارتباطات.
2- استفاده از فرهنگ دنبال کردن دیوانه وار افراد معروف (Celebrity Obession) که در کشورهای غربی به صورت هدفمند تبلیغ میشود به منظور جلب توجه تبلیغات چیهای هالیودی.
3 - در راستای فرهنگ عریانگری غربی که در چند سال اخیر موج جدید آن در ساختمان سازی های با پنجرههای بلند و بدون پرده و مدهای لباس جدید غربی روز به روز افزون میشود، به منظور عادت دادن مردم به اینکه کارهای خود را لحظه به لحظه گزارش داده و چیزهایی که توسط سایر سایتهای ارتباطات اجتماعی غیر قابل اکتشاف بود بدین وسیله از مردم استخراج نموده و در اختیار سازمانهای اطلاعاتی غربی قرار دهند.این مطلب را تا حدودی خود دورسی در یک وِب کَست در30 سپتامبر 2007 در سایت یوتیوب اعتراف نمود و اذعان داشت: " برتری سایت ما بر دیگر سایتهای ارتباط اجتماعی در این است که مردم تشویق میشوند کارهای معمولی خود را به هم اطلاع دهند، کاری که به دلیل ساختار سایر سایتها، صورت نمیگیرد. به این ترتیب شما میتوانید لحظه به لحظه از یکدیگر مطلع باشید. "
در سال 2008 میلادی تویتر به عنوان یک بخش مهم از تبلیغات انتخاباتی اوباما در کنار سیانان و فیس بوک قرار گرفت و نقش اساسی در استفاده از رأی خاموش در به قدرت رساندن اوباما داشت. در ژانویه سال 2009 میلادی تویتر به عنوان سریع ترین روش اطلاع رسانی عرض اندام نمود و در حادثه سرنگونی یک فروند هواپیمای US Airways در رود هادسون نیویورک سرویس تویتر به عنوان منبع اصلی اطلاع رسانی توسط رسانههای آمریکایی مورد استفاده قرار گرفت. منبع: رجانیوز،اواسط مرداد88
اما خود آمریکایی ها حواسشان جمع است، این خبر را بخوانید:
آمریکا: استفاده از فیسبوک و توییتر ممنوع است!؟
به گزارش فارس به نقل از خبرگزاری آمریکایی "آسوشیتدپرس "، نظامیان نیروی دریایی آمریکا که در حال فعالیت در خارج از این کشور هستند با استفاده از شبکههای اجتماعی نظیر "فیس بوک " و "تویتر " با خانواده و دوستان خود ارتباط برقرار میکنند اما طی دستور جدیدی که صادر شده استفاده از سایتهای شبکه اجتماعی نظیر فیسبوک و تویتر ممنوع اعلام شده است.
این دستور جدید اعلام کرده که طبیعت شبکههای اجتماعی باعث ایجاد حملات وسیع و سوء استفادههایی میشود که اطلاعات را برای دشمنان آشکار میسازد و مسیری ساده برای خروج اطلاعات ایجاد میکند. بر اساس این دستور نظامیان نیروی دریایی آمریکا تنها مجاز به متصل شدن به شبکه مرکزی نیروی دریایی آمریکا هستند.
تصمیم اخیر آمریکا در ممنوعیت استفاده از شبکههای اجتماعی انتقادهایی را نیز در پی داشته است. "اندی سرنوویتز " یکی از اساتید مدرسه روزنامهنگاری "مدیل " آمریکا طی گزارشی در پایگاه خبری آمریکایی "هافینگتون پست "نوشت: ممنوعیت استفاده از شبکههای اجتماعی باعث آسیب رساندن به روحیه نظامیان آمریکایی میشود.
روزنامه آمریکایی "کریستین ساینس مانیتور " نیز در گزارشی درباره این قانون جدید نوشت: این قانون زیاد کاربردی نخواهد داشت چون هر کسی با 99 دلار میتواند "آیفون "[iPhone] داشته باشد و به این ترتیب میتواند به اینترنت دسترسی پیدا کند.
این روزنامه آمریکایی در ادامه گزارش خود اضافه کرد: شبکههای اجتماعی ریسک امنیتی جدیدی محسوب نمیشوند.کسی که قصد داشته باشد اطلاعات حساس را از طریق شبکههای اجتماعی منتشر کند میتواند این اقدام را از طریق تلفن یا ایمیل انجام دهد. وزارت خارجه آمریکا با عنوان دیپلماسی عمومی فعالیت گستردهای برای ترویج استفاده از وبسایتهای اجتماعی نظیر توییتر و فیسبوک در کشورهای مخالف آمریکا آغاز کرده است.منبع: رسانه از فارس18/5/88
اسطوره های صهیونیستی در سینما (اسطوره های صهیونیستی سینما) منتشر شد
قبل از این، شاهد انتشار مجموعه مقالات «اسطوره های صهیونیستی» در نشریه «رواق هنر و اندیشه» وابسته به «خانه هنر و اندیشه مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما» در شماره های تابستان 1386 تا بهار1387 بودیم. آن مقالات به همراه تحلیل های زیادتری از نویسنده کتاب، اکنون به صورت کتاب «اسطوره های صهیونیستی در سینما» چاپ و منتشر شده است. اولین چاپ این کتاب را انتشارات هلال (وابسته به موسسه موعود عصر) در بهار 1388 در تیراژ پنج هزار جلد منتشر کرده است.
در این کتاب کوشیده شده برخی از اساسی ترین اسطوره ها وافسانه هایی که سینمای صهیونیستی سعی در ترویج ان را دارد، آورده شود. این کتاب در نوع خود نظیری حداقل در زبان فارسی ندارد. به نظر می رسد که مطالب دیگری هم درباره اسطوره های صهیونیستی سینما وجود دارد که امیدواریم همان گونه که نویسنده در پیشگفتار بیان داشته است، ان شاء الله در آینده آنها را نیز قلمی کند. البته مشخص است که برخی قسمت هایی که در مقالات چاپ شده در نشریه رواق هنر واندیشه، در کتاب نیامده اند. امیدواریم که در ویرایش بعدی آن قسمت ها نیز به کتاب افزوده شوند، چرا که به نظر می رسد توضیحات مفصلی که نویسنده درباره نقد هولوکاست و پیوریتنیسم و پروتستانتیسم در مقالات اورده بود، اگر در کتاب هم آورده شوند، باعث غنای بیشتر کتاب خواهند شد. منابع و فیلم های مرور شده در کتاب نیز قابل توجه هستند.
با خواندن این کتاب رمزگشایی قابل توجه و نسبتا جدید و کاملی از آثار شاخصی چون ماتریکس و هری پاتر و ارباب حلقه ها و پسر جهنمی و مصائب مسیح و طالع نحس و جن گیر و کنستانتین و ژاندارک خواهد شد و همچنین، سینمای بودیستی هالیوود و برخی انواع ورزش های رزمی و معناگرایی های شرقی و غربی و هولوکاست و شیطان گرایی در سینمای غرب و نفوذ اندیشه ها و اسطوره های قدیمی و جدید صهیونیسم یهودی ومسیحی بر سینمای غرب خصوصا هالیوود با تعمق بیشتری فهم خواهد شد.
همچنین این کتاب تلاش کرده که تعریف جدیدی از روند تاریخ جهان و تاریخ اساطیر در طول تاریخ بدهد که این تلاش قابل توجه است، حتی اگر نقدهایی از منظر برخی داشته باشد، چرا که قدمی است در تولید علم بومی بر مبنای فرهنگ اسلامی برای نظریه پردازی در علوم انسانی که به شدت غربگرا و غربی هستند.خواندن این کتاب که رتبه اول جشنواره دوسالانه مرکز پژوهش های اسلامی صدا وسیمارا آورده است را به شما توصیه می کنیم.
برای خرید این کتاب با تلفن موسسه موعود عصر www.mouood.org (نشر هلال) 02166956168 و 02166956167 و برای خرید اینترنتی آن با سایت پاتوق کتاب می توانید تماس بگیرید: www.ketabroom.ir آدرس دقیق خرید اینترنتی این کتاب در سایت پاتوق کتاب: سفارش خرید
http://www.ketabroom.ir/part,showEntity/id,3910/lang,fa/ و
http://www.ketabroom.ir/part,showEntity/id,3910/lang,fa/fullView,true/
آدرس تصویر جلد بزرگ: http://mouood.org/images/Mouoodbooks/ostoreha.jpg
و همچنین در سایت پاتوق کتاب: http://www.ketabroom.ir/part,showAttachment/id,2782/
قبلا در خبرگزاری هنرنیوز و خبرگزاری فارس برخی قسمت های مقالاتی که در نشریه رواق هنر واندیشه از این کتاب به چاپ رسیده بود را شاهد بودیم: مقاله «اسطوره مادر،قبیله گرایی متعصبانه» و «اسطوره قوم برگزیده، نژاد برتر» و «اسطوره ملت واحد یهود» و «اسطوره دولت الهی اسرائیل» و «اسطوره عزیمت داوطلبانه فلسطینی ها از سرزمینشان» در آدرس:
http://honarnews.net/index.aspx?siteid=1&pageid=141&newsview=2611
و مقاله «حمله هالیوود به عصمت پیامبران و حجیت وحی» از «اسطوره پیامبران قومی، پادشاهان نژادپرست، رهبران قدرت طلب، پیشگویان قبیلگی» در ادرس:
http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8707020263
و همچنین: http://www.military.ir/modules.php?name=News&file=article&sid=218
و همچنین این وبلاگ(http://hajala.blogfa.com) نیز مقاله اخیر را در سه قسمت اورده است:
http://hajala.blogfa.com/post-6.aspx و http://hajala.blogfa.com/post-7.aspx و http://hajala.blogfa.com/post-10.aspx
همچنین ببینید: مصاحبه مسئول غرفه موعود در نمایشگاه کتاب با خبرگزاری جمهوری اسلامی را:
http://www.irna.ir/View/FullStory/?NewsId=474949
سایت مستور در معرفی این کتاب آورده است:
بی شک یکی از تفریح ها وسرگرمی های همه ی ما تماشای سریال، کارتون،فیلم های تلویزیونی وسینمایی است و ساعات زیدی از شبانه روزمان را صرف دیدن این برنامه ها کرده و ازدیدن آن ها لذت ی بریم. اما شاید هیچ گاه به این موضوع فکر نکرده ایم برنامه ای که ما با کمال میل تماشا می کنیم و ازآن لذت می بریم هدف و رسالتی صهیونیستی را با خود دارد! و دشمن از ساخت این برنامه ها اهداف شومی را دنبال می کند.
برای روشن شدن این موضوع باید بدانیم که فیلم ها و کارتون هایی مثل یانگوم، ارمیا، ماتریکس و... از برنامه های ساخته شده توسط کمپانی یهودی هالیوود است که با برنامه و هدف خاص خود به خوصوص مبارزه با اسلام و مقابله با آخرالزمان، برتری یهود و ساخت سرزمین موعود ساخته شده اند. برای آگاهی از این اهداف مطالعه کتاب اسطوره های صهیونیستی سینما را به شما پیشنهاد می کنیم. کتابی که با نگاهی موشکافانه تمامی اهداف این کمپانی ها را برای شما بررسی کرده است.
اسطوره های صهیونیستی در سینما نلم اثری است سعی در شناسایی همه ی نشانه ها و نمادهایی دارد که سینمای غرب با وام گرفتن از معتقدات، باورها، تعصب ها، اهداف و خط مشی یهود و صهیونیسم آن ها را در آثار سینمایی و تلویزیونی به تصویر کشیده است.
بی گمان فیلم های یاد شده در این کتاب در برگیرنده ی تمامی آثار ارائه شده در یکصد سال فعالیت سینمایی نیست، بلکه بیان مصادیق و نمونه هایی است که امکان بررسی و تحلیل دقیق تر و دگرگون را برای علاقه مندان به مطالعات فرهنگی فراهم می کند. این کتاب توسط آقای محمدحسین فرج نژاد نوشته شده و انتشارات هلال آن را منتشر کرده است. قیمت این کتاب 3500تومان است.
ادرس مطلب در سایت مستور: http://mastoor.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=1064&Itemid=7
روزنامه کیهان21/4/88 نیز همراه با معرفی کتاب بخش هایی از آن را آورده است: http://www.kayhannews.ir/880421/9.htm خبرگزاری رسانیوز http://www.rasanews.ir/Nsite/FullStory/?Id=8232 و سایت راسخون http://www.rasekhoon.net/News/Show-39031.aspx نیز این کتاب را معرفی کرده اند.
سینما در هفتمین نما
بررسی حضور متافیزیک در سینما
نویسنده: یوسف شیخی