تهاجم به فرهنگ ایران به شیوه بلوتوثی!
بسته های غیر اخلاقی در کمین کودکان مدرسه ای
این رشد سریع تکنولوژی اگر چه توانسته کارکردهای مثبتی داشته باشد اما در مقابل بدلیل عدم فرهنگ سازی و حتی فرهنگ سازی ضعیف و غلط دارای کارکردهای منفی بسیاری هم شده است.از جمله این پیشرفتها را می توان در گوشیهای تلفن همراه در کشور دید که به سرعت وارد بازار شده و بنا به علاقه و حتی کنجکاوی مورد استقبال بسیار هم قرار گرفته است.متاسفانه امروزه در ایران شاهد استفاده از گوشیهای تلفن همراه بسیار پیشرفته ای توسط کودکان و نوجوانان هستیم که با استفاده از غفلت خانواده ها و عدم فرهنگ سازی مناسب مسئولین،گاهی منجر به اتفاقاتی می شود که جبران کردن آن بسیار دشوار و حتی غیر ممکن می شود. درحالیکه به نظر نمی رسد تلفن همراه خیلی مناسب سنین دبستان و حتی بالاتر از آن باشد،اما در مقابل گوشی های بلوتوث دار! در اختیار این کودکان قرار می گیرد تا بدنبال آن تصاویر مستهجن در این گوشی ها و در بین کودکان دست به دست بچرخد و .....
متاسفانه باید گفت به لطف رشد ماهواره در خانواده های ایرانی،همان تصاویر مستهجنی که در قاب تلویزیون منازل شکل گرفته ،اکنون در قالب یک بسته ضد اخلاقی رد و بدل می شود که بدنبال آن گریبان فرزندان خانواده هایی را هم که در کنترل فرزندانشان دقت دارند می گیرد.اما این تکنولوژی که کم کم به یک تکنولوژی خطرناک هم تبدیل می شود فقط محدود به کودکان نبوده، بلکه ما شاهد رشد گوشی های دوربین دار در مدارس دخترانه هستیم و اگر چه مسئولین آموزش و پرورش با صدور بخشنامه سعی در اقدامات پیشگیرانه داشته اند اما نظر به برخی محدودیتها در این مهم خیلی موفق نبوده اند.و در حد یک دستور العمل باقی مانده است.
بارها ما شاهد بوده ایم که برخی از دانش آموزان دختر در مقاطع مختلف تحصیلی با در دست داشتن گوشی های دوربین دار اقدام به عکس برداری یا فیلم برداری از همکلاسی های خود می کنند و بعضا آن را نیز به دیگران بلوتوث می کنند (برای گوشی های دیگران می فرستند).برخی از دانش آموزان نیز هنگام تعمیر گوشی های خود گرفتار عده ای سودجو و فرصت طلب می شوند که با در اختیار داشتن این تصاویر قصد اخاذی از دانش آموز یا خانواده او را دارند. به نظر نمی رسد خریدن این نوع گوشی ها از سوی خانواده ،در مقطع سنی که هنوز به طور کامل هویت و شخصیت اجتماعی وی شکل نگرفته است کار صحیحی باشد.بنابراین برای جلوگیری از چنین ناهنجاریهای اجتماعی بایستی کار را از خانواده هاشروع کرد چرا که آنها از پایه های اصلی در آموزش فرهنگ صحیح استفاده از این تکنولوژی به کودکان خود هستند و باید توجه داشت که هرچقدر میزان اعتقادات دینی و مذهبی دانش آموز بیشتر باشد به همان میزان تمایل او برای انجام رفتارهای ناشایست و استفاده نادرست از موبایل های دوربین دار کمتر است. آموزش و پرورش هم وظیفه بسیار خطیری در این مهم دارد و صرف صدور بخشنامه که حتی در برخی مدارس به بایگانی هم سپرده می شود کار تمام نشده است .باید ببینیم چقدر نشاط را به محیط مدرسه آورده ایم که انتظار داشته باشیم این کودکان سرگرم نشاط های سالم باشند؟چقدر در محیط مدرسه جاذبه های سالم ایجاد کرده ایم؟
کلام آخر: چنین به نظر می رسد که بنیان های قوی دینی در خانواده، واقع نگری والدین و هوشیاری دانش آموزان ،فرهنگ سازی صحیح در بکار گیری تکنولوژی آموزش خانواده ها و بدنبال آن کودکان ،می تواند بیش از هر بخشنامه و کنترلی مفید عمل کند و آرامش را به کانون خانواده ها بیاورد. هنرنیوز، سایت هئیت اسلامی هنرمندان
سری سوم مجموعه مستند "راز آرماگدون" تحت عنوان "معبد تاریکی" از شنبه 8 اسفندماه به روی آنتن شبکه خبر سیما رفت. "راز آرماگدون 3 : معبد تاریکی" که در ادامه دو سری قبلی این مجموعه مستند یعنی "راز آرماگدون" و "راز آرماگدون 2 : ارتش سایه ها" جلوی دوربین رفت ، توسط سعید مستغاثی نوشته و کارگردانی شده و به تهیه کنندگی رضا جعفریان طی پاییز و زمستان سال جاری در گروه سیاسی – اقتصادی شبکه خبر سیما تولید شد. در این سری به تشکیلات مرموز و مخوف فراماسونری پرداخته می شود که علیرغم ادعای مورخین و تاریخ پردازان غربی مبنی بر انتساب به صنف بنایان آزاد در قرن هجدهم میلادی ، اما براساس اسناد و شواهد انکار ناپذیر تاریخی از همان نخستین تحرکات صهیونیسم مسیحی طی اولین جنگ های صلیبی بوسیله گروهی از صلیبیون به نام شوالیه های معبد ، بنیاد نهاده شد و سپس در طول قرون بعد به عنوان بازوی پنهان صهیونیسم ، در دربارها و حکومت ها و سازمان های اقتصادی و موسسات فرهنگی نفوذ کرد تا با گسترش سلطه صهیونی ، زمینه های حکومت جهانی مورد نظرشان را بوجود آورد. در "راز آرماگدون 3 : معبد تاریکی" ضمن اشاره به زمینه های شکل گیری و توسعه فراماسونری، به چگونگی رسوخ تفکر و عوامل آن در تاریخ معاصر ایران خصوصا از دوران قاجار پرداخته شده و تا سقوط رژیم پهلوی، تلاش آن را در به خدمت گرفتن گروهی از به اصطلاح نخبگان و شبه روشنفکران برای گستراندن میدان غارت مادی و معنوی این سرزمین و تبدیل آن به پایگاه مستقیم صهیونیسم در منطقه به نمایش در می آورد.
جستجوی ردپای تشکیلات فراماسونری در دوران پس از رژیم شاه و پیروزی انقلاب اسلامی به ویژه در عرصه نشریات و کتب و همچنین دانشگاهها و مواد درسی موسسات آموزش عالی ، از دیگر مباحث مطرح شده در سری سوم مجموعه مستند "راز آرماگدون" است.
برای سری جدید از این مجموعه نیز همچون دو سری پیشین ، منابع مختلف و معتبر داخلی و خارجی از جمله اسناد منتشره وزارت امور خارجه بریتانیا و وزارت امور خارجه آمریکا همچنین اسناد کشف شده از مراکز و لژهای فراماسونری در ایران و سایر نقاط جهان ، خاطرات عناصر و عوامل دست اندرکار تشکیلات فراماسونری در دنیا ، اسناد ساواک و دهها کتاب و نشریه فارسی و انگلیسی در کنار گفت و گو با کارشناسان و مورخان ایرانی و خارجی مورد استناد قرار گرفته است. در این مسیر کارشناسانی همچون دکتر عدنان اکتار ( هارون یحیی) پژوهشگر و نویسنده برجسته جهان اسلام در ترکیه ، پرفسور حامد الگار ( محقق و مورخ انگلیسی مقیم آمریکا) ، دکتر علی اکبر ولایتی ، دکتر موسی نجفی ، دکتر شهریار زرشناس ، دکتر موسی حقانی ، دکتر احمد دوست محمدی ، دکتر مظفر نامدار و ...و موسسات پژوهشی و تحقیقاتی مانند موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران ، موسسه فرهنگی هنری موعود عصر (عج) ، دفتر پژوهش های موسسه کیهان ، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی ، بنیاد تاریخ پژوهی ایران معاصر ، دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران ، پژوهشگاه علوم انسانی و بنیاد تحقیقات علمی ترکیه (Science Research Foundation) به بخش پژوهش و تحقیقات مجموعه "راز آرماگدون 3: معبد تاریکی " یاری رسانده اند.
"شوالیه های معبد" ، " مانیفست ماسونی " ، "فراموشخانه ملکم" ، " مولود قرون وسطی" ، " در خدمت و خیانت روشنفکران" ، " سرکوب رسانه ای" ، " نژاد پرستی باستانی" ، "دیکتاتوری منور " و "لارنس ایران" از جمله عناوین قسمت های مختلف مجموعه مستند "راز آرماگدون 3: معبد تاریکی" است که هر روز ساعات 45/12 و 45/19 از شبکه خبر سیما پخش می شود و قرار است همزمان از شبکه اول سیما نیز به نمایش درآید.
عوامل مجموعه "راز آرماگدون 3 : معبد تاریکی" به شرح زیر هستند:
مدیر برنامه : جواد شیخ اکبری - تهیه کننده : رضا جعفریان – محقق ، نویسنده و کارگردان : سعید مستغاثی – تصویر بردار : رضا جعفریان ( فیلمبرداری در آمریکا : محسن نیکنام – فیلمبرداری در ترکیه : بنیاد تحقیقات علمی ) – تدوین : سید وحید قاضی – مشاور فنی و ویدئو گرافیک : وحید چگینی – تیتراژ : سجاد سلیمان زاده – موسیقی متن : فرانسیس کویپرز ، پاتریک کنت ( موسیقی تیتراژ: وحید چگینی ) – کارشناس / راوی: سید هاشم میرلوحی – گوینده متن : ندا ملکی ، سعید مستغاثی (دوبله : میر سعید قاضی) – صدابردار : مهدی جعفریان – دستیار تهیه : سید محمد باقر میرلوحی – مدیر پشتیبانی : رضا عقیلی آشتیانی – مدیر مالی : حسن جعفریان – پشتیبانی پژوهشی : موسسه پژوهشی کاربردی سینمای سوم – پشتیبانی فنی : دفتر خدماتی تجهیزات سوشیانت
با تشکر از: دفتر مطالعات سیاسی بخش آموزش و پژوهش وزارت امور خارجه، مرکز آرشیو و پژوهش های ریاست جمهوری، سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، باغ موزه هنرهای ایرانی،خبرگزاری جمهوری اسلامی، موزه عبرت ایران، دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، روابط عمومی قوه قضاییه ، معاونت پژوهشی دانشگاه حضرت امام جعفر صادق (ع)، بیمارستان مسیح دانشوری، آرشیو مرکزی صدا و سیمای جمهوری اسلامی، آرشیو شبکه خبر و دکتر عدنان اکتار ( هارون یحیی) ، خانم صدا آرال( مدیر روابط عمومی بنیاد تحقیقات علمی ترکیه)، محمد رضا مومن علایی، محمد بابایی، متین محجوب، محمد جعفریان، روح الله چگینی، محمد رنجبر، محمود کاکاوند، مختار سیروسی، مجید اسدی، دبیرستان شهید اندرزگو ، پاساژ مبل پاسارگاد و نمایشگاه مبل ارشیا. منبع:وب استادمستغاثی
به گزارش مهر
مجیدی و پرتوی بیش از سه سال را صرف نگارش نسخه اولیه فیلمنامه و جزئیات تاریخی کرده اند. گروهی از مورخان و محققان برجسته تاریخ اسلام
***نکته گروه مطالعاتی: برای ما ماهیت صهیونیستی وسیاسی اسکار واضح و مبرهن است و ادله کافی در این باره در اختیار داریم. بعید است که امثال مجیدی وسایر کارگزدانان انقلابی، دراسکار مقام بیاورند والا قطعا مجیدی کارگردان توانایی است.
«شبکههای ماهوارهای ایران خطرناکتر از سلاح هستهای است.»
به گزارش الف، پایگاه خبری مفکرهالاسلام وابسته به علمای افراطی سعودی، مقالهای را با عنوان «شبکههای ماهوارهای شیعی، جنگ جدید ایران» منتشر کرده است.این مقاله، از طرفی بیانگر بغض و هراس از شبکههای شیعی و به طور خاص شبکه الکوثر صداوسیماست و از طرف دیگر نشاندهنده موفقیت این شبکهها در اهداف تبلیغی و رسانهای خود است.
نویسنده در این مقاله، شش شبکه شیعی مهم را معرفی میکند که در صدر آنها شبکه الکوثر ایران قرار دارد. وی شبکههای شیعی را اینگونه معرفی میکند:
شبکه الکوثر: شبکهای است که در سال 1980 در ایام جنگ ایران و عراق با یک ساعت برنامه در روز آغاز بکار کرد. استراتژی این شبکه تمجید و تعریف از انقلاب اسلامی و [امام] خمینی رحمه الله علیه بودکه در این میان برنامه های دینی همراه با عزاداری سید الشهداء علیه السلام
المنار: شبکهای متعلق به شیعیان لبنان خصوصاً وابسته به جنبش حزبالله که در سال 1991 آغاز به کار کرد. اما در سال 2000 به عنوان شبکهای ماهوارهای که در تمام دنیا قابل دریافت است، فعالیت خود را منسجمتر کرد و فعالیتهای این شبکه از لحاظ پرداختن به موضوعات سیاسی دارای ابعاد گستردهتری شد. دیدگاههای سیاسی المنار موازی با شبکه الکوثر بود ولی بشکل وسیعتری روی مسایل سیاسی متمرکز شد. البته این مساله مانع از آن نشد که المنار از پخش زنده برنامههای دینی غافل بماند. المنار بدلیل ارتباط و انتساب نزدیکش به مقاومت اسلامی لبنان به جایگاه ویژه و نفوذ بالایی در مناطق عربی دست پیدا کرد.
شبکه جهانی اهلالبیت(ع): یکی از شبکههای شیعی ماهوارهای است که از کربلا برنامه پخش میکند.
شبکه الانوار: شبکه ماهوارهای الانوار1 و 2 در کویت است که یکی از آنها مخصوص آموزشهای مذهبی و بحث و گفتوگوهای عقایدی است و دیگری برنامههای ادعیه و مرثیه شیعیان را پخش میکند.
المعارف: از بحرین پخش میشود و متعلق به شیعیان بحرین است و بزودی شبکه فورتین 14 معصوم) را روی آنتن میبرد. این شبکه فقط به پخش زنده ادعیهها و عقاید شیعی کفایت نمیکند بلکه فیلمها و سریالهای درام هم پخش میکند. بینندگان کمی هم ندارد. بیشتر زنان و نوجوانان بینندگان آن هستند.
شبکههادی تیوی: شبکه ماهوارهای مخصوص کودکان که سرودها و کارتونهای دینی را بزبان خیلی ساده برای کودکان پخش میکند. بسیاری از خانوادهها کودکان خود را به دیدن این برنامهها تشویق میکنند در حالی که
احمد عمرو نویسنده وهابی این مقاله میگوید: «شگرد شبکههای شیعی این است که با برنامهسازی در همه زمینهها از جمله فیلم و سریالهای متنوع، سعی در جذب خانوادهها دارند که این مسئله را به وضوح میبینیم و این همان تأثیر آرام، خطرناک و مستقیمی است که شاهد آن هستیم.»
نویسنده ادعا میکند: «برای ما بسیار عجیب است که 35 شبکه شیعی عربزبان منطقه ما را آماج تیرهای خود و عقاید شیعه نموده اند و ما حتی یک شبکه ماهوارهای فارسی زبان نداریم!»
مقالهنویس سایت افراطی مفکرهالاسلام در ادامه مطلب خود و با هدف تحریک حس ناسیونالیستی خوانندگان ادعا میکند: «شبکههای ماهوارهای شیعی، با پخش برنامههای خود به دنبال نفوذ در کشورهای منطقه و بر هم زدن امنیت منطقه هستند.» با تحلیل محتوای برنامههای شبکه الکوثر میتوان علت بغض و عداوت نسبت به این شبکه را پی برد. شبکه الکوثرعربزبان برونمرزی بیش از 20سال است که از فعالیت آن میگذرد. این شبکه از 6سال پیش با نام اختصاصی الکوثر وارد رقابت در جهان شبکههای ماهوارهای شد.
الکوثر همانند یک شبکه عمومی، سبدی متنوع از انواع برنامهها را در قالبهای مختلف و برای طبقات سنی و سلیقههای گوناگون مخاطبان تولید و پخش میکند. این شبکه با نمایش فیلم و سریالهای سالم و اخلاقی، مورد توجه بسیاری از مخاطبان عربزبان که علاقهمند به تماشای برنامههای خانوادگی و سالم هستند؛ واقع شده است و این مسئله، فرصتی برای الکوثر فراهم کرده است تا آمار مخاطبان شبکه را افزایش دهد..
و اما آنچه موجب هراس شبکههای غیر شیعی رقیب الکوثر شده است؛ رویکرد اعتدالی و غیرتعصبی و تشریح موضوعات دینی و سیاسی به شیوه ای کاملا" منطقی در این شبکه می باشد. الکوثر بدون ورود به عرصههای جنجال برانگیز شیعه و سنی و بدون دستگذاری بر نقاط اختلافنظر شیعه و سنی، مباحث معارفی اسلامی را به پیش میبرد به گونهای که حتی در برخی برنامههای شبکه از کارشناسان سنی مذهب استفاده میشود. افزون بر این رویکرد، برنامههای عقیدتی شبکه از جمله برنامه «مطارحات فیالعقیده» با برخورداری از کارشناس مجرب مذهبی توانسته است با ظرافت و هنرمندی و به دور از فضای جنجال و هیاهو، مکتب راستین تشیع را به مخاطبان عربزبان معرفی نماید و همین نکته باعث گرایش مخاطبان عربزبان به شبکه الکوثر و هراس شبکههای غیرشیعی شده است که بازتاب این خشم و عصبانیت را در مقاله پایگاه مفکرهالاسلام میتوان دید. منبع: http://www.rajanews.com/detail.asp?id=45586
آرماگدون، درخت حیات، تصوف یهودی، کابالا، جیمز کامرون وآوتار وصهونیان/قسمت2
اما اکثریت قریب به اتفاق شخصیت های "اواتار" ، تیپ های تکراری و کلیشه ای هستند : قهرمانی که از زندگی کسالت بار امروز ، خود را به سوی دنیایی ناشناخته و شگفت انگیز اما شریف و صادق پرتاب می کند و از حق آنها در مقابل دوستان سابقش که اینک در مقام ظالم قرار گرفته اند ، دفاع می نماید ( در چنین شرایطی چهره و سر و وضع تغییر یافته جیک سالی ، ران کوویک فیلم "متولد چهارم ژوییه" الیور استون را به خاطر می آورد) ، دانشمند انسان دوست ، فرمانده نظامی خشن و سادیست ، غریبه هایی که از دوستان مهربان تر می شوند ، جنگجویی که سر بزنگاه به کمک می آید ( کاراکتر "ترودی چاکون" همان زن نظامی که جیک و دوستانش یعنی دکتر گریس آگوستین و نورم اسپلمن را از زندان نجات می دهد تا به کمک اواتارها بروند) و ...از جمله این کاراکترهای نخ نما شده هستند.
نقاط اوج و فرود فیلمنامه هم طبق فرمول های معمول هالیوود پیش می رود ، از نحوه دوستی و آشنایی و عاشق شدن سالی و نیتری گرفته تا پذیرفته شدنش در قبیله اواتارها تا متزلزل شدن حضورش در همین جمع و مجددا تلاش دوباره تا حد قبولی نهایی و حتی تا سکانس پایانی که علیرغم حضور لشگر موجودات تحت فرمان ایوا و نابودی سفینه فرماندهی اما بازهم مثل همیشه شاهد جنگ آخر به اصطلاح آرتیست خوب و آدم بد هستیم. یعنی بالاخره این قهرمان اصلی یعنی جیک سالی است که با بدمن اصلی یعنی کلنل مایلز کواریچ نبرد نهایی فیلم را انجام می دهد و تا سرحد مرگ هم پیش می رود که با فداکاری نیتری نجات می یابد.
صحنه های پرواز با ایکران ها و نمایش دیدنی های پاندورا مانند گیاهان نورانی و دشت ها و کوهها و ...و فصل های جنگ ارتش آمریکا با افراد پاندورا ، بیشتر به رخ کشیدن جلوه های ویژه تصویری به نظر می آید که در فیلم به کار رفته و گویا هزینه های سرسام آوری هم برداشته است به طوری که گفته می شود تنها 40 درصد فیلم "اواتار" فیلمبرداری شده و بقیه با جلوه های ویژه تصویری ساخته شده اند.
اما همه این جلوه های تصویری بعضا افراطی و پرزرق و برق در خدمت بیان قصه و ماجراهای فیلم که براساس همان تفکر فلسفی و ایدئولوژیک جیمز کامرون قرارگرفته ، در می آید تا حداقل تماشاگر را در طول 160 دقیقه زمان فیلم ، برای تماشای ادامه اثر و دیدن و شنیدن حرف های اساسی فیلمساز ، برروی صندلی نگاه دارد. اما این ایدئولوژی آنچنان که در وهله اول در نگاه مخاطب می نشیند ، نوعی طبیعت پرستی مادی گرایانه افراطی است که در برخی مکاتب جعلی و انحرافی همچون "کابالا" می توان سراغ گرفت. اواتارها نوعی انسان/حیوان هستند که به اجداد باستانی آدم ها شبیه اند.(شاید همان حلقه مفقوده داروین؟!!) . از مهمترین خصوصیاتشان ، وابستگی شدید آنها به طبیعت و نیرو و الهام گرفتن از آن است. از همان ابتدای فیلم پیوند نیتری را با انواع و اقسام موجودات شاهدیم که حتی نسبت به کشتن گونه وحشی شان نیز غمگین می شود. اواتارها برای سوار شدن بر شبه اسب ها یا همان ایکران ها هم بایستی به نوعی یگانگی وجودی با آنها برسند.
خدای آنها ، درختی مقدس به نام "ایوا" است که آن را مادر عظیم الشان می خوانند و همه خواسته های خود را از او می خواهند. آنها براین باورند که همه زندگی و مرگ را از ایوا می گیرند و مردگانشان نزد او هستند.( همان اعتقاد و باوری که الهیون در مورد خداوند دارند). همین ایواست که قدرت دارد تا آدم ها را در قالب انسانی بمیراند و در قالب اواتار دوباره زنده نماید. همان طور که در انتهای فیلم درمورد جیک سالی انجام می دهد و برای همیشه سالی به عنوان یک انسان می میرد و در فالب یک اواتار دوباره متولد می شود. (آنچه در باورهای موحدان تنها از خداوند برمی آید و به جز آن شرک محسوب می شود). آنها حتی صدای ارواح اجدادشان را با اتصال به شاخه های ایوا می شنوند.
اما این تنها اعتقاد اواتارها نیست . انسان ها هم همه لشکرکشی خود به پاندورا را برای دستیابی به منابع طبیعی بی پایانی که می گویند در زیر این درخت قرار دارد ، انجام داده اند.
دکتر گریس آگوستین در یکی از آخرین دیالوگ هایش برای متقاعد کردن "پارکر سلفریج" (مسئول پروژه علمی تسخیر پاندورا ) ، پرده از کشف علمی حیرت آوری درباره درخت مقدس یا ایوا برمی دارد ، به این شرح که ریشه های آن با اتصالات الکتروشیمیایی با ریشه های سایر درختان پاندورا و از آن طریق به مغز اواتارها متصل شده که یک شبکه گسترده ای از اطلاعات و خاطره ها بوجود می آورد و می تواند اطلاعات مضاعف را دان لود یا آپ لود نماید که از این طریق می توان به آن شبکه وارد شد.
همین درخت مقدس ایواست که به خاطر درخواست یا به اصطلاح دعای جیک سالی ، همه گونه های موجودات پاندورا را به کمک ناوی ها می فرستد تا با ارتش زمینی ها مقابله کنند و به همین طریق آنها را نابود می سازند.( نوعی فراخوان تارزانی!!!)
اما با جستجو و تفحصی در مکاتب جعلی و انحرافی ، می توان رد پای این نوع تفکر را در کتب کابالیست ها یافت. (همانطور که پیش از این در همین مقاله ذکر کردم)
در ایدئولوژی کابالا ( نوعی فرقه صهیونیستی) همه قوای خالق را در توالی لایه های یک درخت تصویر می کنند که شرح آن را در کتاب "باهر" از مکتوبات این فرقه می توانید ملاحظه نمایید.در کتاب "زهر" از دیگر کتاب های کابالا نیز در این باره نوشته شده :
"... سفیرات یا چهره های متعدد خالق در درختی عرفانی بنا شده که هر یک شاخه ای از ریشه مرسوم آن را نشان می دهد که البته ناشناخته و غیرقابل شناخت نیز هست. اما "ان سوف" تنها ریشه مکنون همه ریشه ها نیست بلکه افزون بر اینها ، شیره این درخت نیز به شمار می رود. هر شاخه نوعی صفت را نشان می دهد و در خود و از خود وجودی ندارد بلکه به فضیلت خدای مکنون یا "ان سوف" ، هستی می پذیرد. این درخت خالق نیز همان قسم که نشان می دهد ، اسکلت عالم خلقت نیز می باشد ، این درخت در تمامی خلقت رشد می کند و شاخه های خویش را برهمه شبکه ها و شاخه ها و عواقب آن می گستراند. همه اشیاء موجود و دنیوی تنها به لطف امری مربوط به قدرت سفیرات وجود دارند که در تمامی آنها زنده و عمل می کند..."
تاکید شرک آمیز برربوبیت درخت در فرقه کابالا در مکتوبات مختلف پیامبران آن به چشم می آید . از جمله در بخش "حسیدیسم ، آخرین مرحله " از کتاب "جریانات بزرگ در عرفان یهودی" نوشته گرشوم شولوم آمده است:
"...در اینجا یک نوع آیین کابالای ...درخشید که هواخواهان و مشتاقان بسیاری یافت. این همان عصر کلاوس به معنای قریب در برودی بود نه گوشه عزلتی که به نظر می آمد. این عالم عرضه می دارد بلکه حجره محقری به شمار می رفت که پیروان کابالا در آن به مطالعه و دعا مشغول می شدند. قریب خیلی زود ، آن طور که آرون مارکوس ، آن را عرضه می داشت ، بخشی از منزل پرشور بهشت آسایی را تشکیل می داد که در آن شجره حیات یا درخت زندگی بالیده و به ثمر رسیده بود. ولی نماینده کلاسیک این گرایش را باید ربی شالوم شعرابی دانست که یک کابالایی اهل یمن بود که در اواسط قرن هجدهم در اورشلیم می زیست و در آنجا مرکزی برای پیروان کابالا بنا نهاد که تا امروز نیز وجود دارد..."
همین نهضت "حسیدیسم" است که سرانجام به تفکرات آخرالزمانی راه می یابد و می تواند دلیلی بر آرماگدون گرایی کابالیست ها باشد. در همان بخش از کتاب "جریانات بزرگ در عرفان یهودی" در این باب آمده است :
"...افتخار آن (حسیدیسم) است که با این روح اشتیاق وافر تشخص می یابد که تشریح گشت و در عین حال با اظهار آراء کهن در خصوص فطرت خالق که در همه اشیاء موجود است ، به توجیه خویش مبادرت ورزید. ولی این اشتیاق چیزی نبود مگر اشتیاق به مسیح گرایی مبتنی بر مسیح منجی..."
در سکانس های پایانی فیلم "اواتار" نیز علیرغم طرح اندیشه های شبه عرفانی کابالا و تمسک به آیین های دعا و مانند آن در کنار درخت مقدس ایوا ، اما در نهایت ، اواتارها به سرکردگی منجی خود یعنی جیک سالی اواتار ، به نبرد آخرین با ارتش زمینی ها ( یا همان ضد مسیح و دجال) می پردازند که در این راه ، ایوا یعنی همان درخت مقدس و نیروی اصلی با تمام قدرت طبیعت به کمکشان می آید. یعنی در پایان همه نیروهای طبیعی نیز در پشتیبانی از منجی موعود قرار می گیرند. منجی که اینک براساس آموزه های کابالایی ترکیبی از انسان امروز و آدم / حیوان های باستانی و نیروی طبیعت مادی است.
با مطالعه این سطور ، حضور واضح اندیشه کابالیستی را در محور قصه "اواتار" می توان دریافت و با مطالعه دیگر متون کابالیست ها ، قرابت های دیگری نیز می توان بین باورهای آنها و درونمایه فیلم "اواتار" یافت . این نشان می دهد که همچنان جیمز کامرون در طی این سالها بر سینمای ایدئولوژیک خویش پای فشرده است. آنچه که پیش از این در آثاری همچون "ترمیناتور" ، "ترمیناتور2: روز داوری" ، "ورطه" و حتی "تایتانیک" به صورت تفکر آخرالزمانی و آرماگدونی به نمایش درآمده بود. اما کامرون پس از "تایتانیک" و به خصوص در دو اثر مستندی که برای "سیمخا جیکوبوویچی" (مستند ساز یهودی کانادایی) تهیه کرد یعنی " گور گمشده مسیح" و " راز گشایی مهاجرت یهودیان" ( که حتی نریشن اش را خود کامرون گفت) تمایلات کابالایی خود را آشکارتر ساخت.
پیش از این پال اسکات در نشریه معتبر "دیلی میل" در سال 2004 پس از پیوستن برخی از هنرپیشه ها و سینماگران هالیوود به فرقه کابالا ، از فعالیت های شدید این فرقه صهیونیستی و رهبر 75 ساله آن به نام فیووال کروبرگر یا فیلیپ برگ پرده برداشته و تاکید کرده بود که فرقه کابالا عملا بر هالیوود حکومت می کند.
فیلیپ برگ برای اوّلین بار در سال 1969 دفتر فرقه خود را در اورشلیم (بیتالمقدس) گشود و سپس کار خود را در لسآنجلس ادامه داد. دفتر مرکزی فرقه کابالا در بلوار رابرتسون، واقع در جنوب شهر بورلی هیلز (در حومه لسآنجلس و در نزدیکی هالیوود)، واقع است. این رهبر «خودخوانده» فرقه کابالا فعالیت خود را بر هالیوود متمرکز کرد، در طی دو سه ساله از طریق جلب هنرپیشگان و ستارههای هالیوود و مشاهیر هنر غرب به شهرت و ثروت و قدرت فراوان دست یافت، خانههای اعیانی در لسآنجلس و مانهاتان خرید و شیوه زندگی پرخرجی را در پیش گرفت. امروزه، شبکه فرقه برگ از توکیو تا لندن و بوئنوسآیرس گسترده است و این سازمان دارای چهل دفتر در سراسر جهان است. در سال 2002 دارایی فرقه برگ حدود 23 میلیون دلار تخمین زده میشد ولی در سال 2004 تنها در لسآنجلس 26 میلیون دلار ثروت داشت. فرقه کابالا ادعا میکند که دارای سه میلیون عضو است.
سازمان برگ خود را "فرا دینی" میخواند و مدعی است که کابالا "فراتر از دین، نژاد، جغرافیا، و زبان است" و با این تعبیر ، درهای خود را به روی همگان گشوده است. اعضای فرقه، فیلیپ برگ را "راو" میخوانند. "راو" همان"رب" یا "ربای" یا "ربی" است که به خاخامهای بزرگ یهودی اطلاق میشود.
فعالیت فرقه کابالای برگ در سال 2004 بهناگاه اوج گرفت و با اعلام پیوستن مدونا ( خواننده مشهور آمریکایی)به این فرقه در رسانهها بازتابی جنجالی داشت. بسیاری از خاخام های سنت گرای یهودی ، عقاید فیلیپ برگ و فرقه اش را منشاء گرفته از جادوگران و ساحران مصر باستان و حتی شیطان پرستی یا پاگانیسم دانستند.
واقعیات نشان میدهد که برگ تنها نیست. کانونها و رسانههای مقتدری در پی ترویج فرقه او هستند و مقالات جذاب و جانبدارانه دربارهاش مینویسند. "کابالا هالیوود را فرا گرفته است" عنوانی است که مدتهاست در این نشریات به چشم میخورد.
تایمز لندن در سال 2004 گزارش مفصلی درباره پیوستن مدونا به فرقه کابالا منتشر کرد. گزارش تایمز همدلانه بود و تبلیغ بهسود فرقه برگ بهشمار میرفت. بهنوشته تایمز، در جشن یهودی پوریم، که در دفتر مرکزی فرقه کابالا برگزار شد، صدها تن از مشاهیر لسآنجلس و هالیوود حضور داشتند. یکی از مهمترین این افراد ، مدونا بود که از هفت سال پیش از آن در مرکز فوق در حال فراگیری کابالا بود و اکنون رسماً کابالیست شده بود. نه تنها او بلکه بسیاری دیگر از مشاهیر سینما و موسیقی جدید غرب، از پیر و جوان، به عضویت فرقه کابالا درآمدند: از الیزابت تیلور 72 ساله و باربارا استریسند 62 ساله تا دیان کیتون، دمی مور،استلا مککارتنی، بریتنی اسپیرز،اشتون کوشر، ویونا رایدر، روزین بار، میک جاگر،پاریس هیلتون (وارث خانواده هیلتون، بنیانگذاران هتلهای زنجیرهای هیلتون) و دیگران. این موج ، ورزشکاران را نیز فرا گرفت: دیوید بکهام (فوتبالیست انگلیسی) و همسرش، ویکتوریا، آخرین مشاهیری بودند که در ماه مه 2004 ، به عضویت فرقه کابالا درآمدند. شواهد و قرائن موجود و برخی خبرها حاکی از آن است که جیمز کامرون نیز در سال 2005 به این فرقه صهیونیستی پیوسته و گفته می شود از همان زمان کلید تولید فیلم "اواتار" زده شد . چنانچه برای اولین بار خبر تولید فیلم "اواتار" تحت عنوان "پروژه 880" در ژوئن 2005 در مجله هالیوود ریپورتر به طور رسمی انتشار یافت. در همان زمان طرح تولید آثار مستندی همچون :"راز گشایی مهاجرت یهودیان" در سال 2006 و "گور گمشده مسیح" در سال 2007 نیز ارائه گردید.
این فیلم ها به خصوص "گور گمشده مسیح" ، جهان مسیحیت و پیروان ادیان توحیدی به سختی تکان داد. در این فیلم به دنبال آثار کابالیستی همچون "رمز داوینچی" ( ران هاوارد) ، عقاید و باورهای اصیل و راستین موحدان و معتقدان به ادیان ابراهیمی(که اعتقاد دارند حضرت عیسی مسیح زنده و نزد خداوند است و همچنین ایشان از رحم پاک حضرت مریم زاده شده و هیچ گاه ازدواج نکرده و بنابراین فرزندی نداشته است) ، زیر علامت سوال رفت و ادعا شد که در سرزمین فلسطین اشغالی ، گور بزرگی که در آن حضرت عیسی مسیح (ع) و همسرش مریم مجدلیه و پدر و مادرش و همچنین فرزندش دفن شده اند ، کشف گردیده که نماهایی از آن به همراه تابوت های حضرت عیسی و خانواده اش ، در حالی که اسامی آنها برروی تابوت حک شده بود ، به نمایش گذارده شد و توسط شخص جیمز کامرون ، معرفی شد.
اگرچه کلیسای کاتولیک و واتیکان موضع گیری خاصی درباره این اهانت های آشکار اتخاذ نکردند ولی بسیاری از پیروان ادیان توحیدی برآشفتند و زبان به اعتراض گشودند.
اخیرا شنیده شد در روزنامه های واتیکان به باورهای مطرح شده در فیلم "اواتار" نیز انتقاد شدید شده است. فیلم "فرشته جنگ" اثر دیگری از جیمز کامرون ، قرار است در سال 2011 به نمایش عمومی دربیاید و ماجرای آن به قرن 26 میلادی ربط پیدا می کند که 300 سال از آخرالزمان و جنگ آرماگدون گذشته و زندگی به صورت ربات های سیبورگ سهل تر ادامه می یابد تا اینکه رباتی برای نجات جهان اقدام می کند.
به هرحال فیلم "اواتار" از دیگر آثار ایدئولوژیک سینمای هالیوود به حساب می آید که این روزها ، پرده سینماهای دنیا را به رگبار مسلسل عقاید و باورهای جعلی و انحرافی خود بسته اند ، علیرغم همه ادعاهای سینمای سرگرمی و هنری و هیجان انگیز و تخیلی و ...اما آنچه که در این فیلم ها حرف اول را می زند ، همان ایدئولوژی به نظر می رسد که تقریبا بیش از 100 سال است ، هالیوود برآن بنا شده و در یکی دو دهه اخیر به طور واضحی آرایش آخرالزمانی گرفته است. لینک قسمت اول در همین وب / منبع:وب استادمستغاثی، 20بهمن88
آرماگدون، درخت حیات، تصوف یهودی، کابالا، جیمز کامرون وآوتار وصهونیان
نقدخواندنی استاد سعید مستغاثی، رئیس انجمن منتقدان بر آواتار
اگرچه به نظر می آید ، جیمز کامرون پس از اکران و موفقیت فوق العاده فیلم "تایتانیک" در سال 1997 به تعطیلات رفت و دوربین و ویزورش را به دیوار آویخت اما واقعیت این است که او در طی این 12 سال نه تنها در تعطیلات و استراحت نبوده بلکه بسیار فعال عمل کرده و علاوه بر ساخت 3 فیلم تلویزیونی و 2 فیلم مستند ، تهیه کننده 10 فیلم اعم از تلویزیونی و مستند و داستانی نیز بوده است. فیلم هایی که بعضا خود کامرون را به سختی درگیر خود کرد ، به طوری که برخی از آن فیلم ها از جمله دو مستند "ارواح ورطه" و "بیگانگان اعماق دریا" را شخصا فیلمبرداری کرد.
ولی به هرحال فیلم "اواتار" ، تنها فیلم بلند سینمایی به شمار می آید که جیمز کامرون در طول این بیش از یک دهه اخیر ساخته است. فیلمی که گویا بیش از 4 سال وقت و نیرو و انرژی و هزینه صرف ساختنش شده و تا امروز با صرف حدود 800 میلیون دلار ، پرخرج ترین فیلم تاریخ سینما محسوب می گردد.
فیلمنامه "اواتار" را مانند اغلب آثار قبلی جیمز کامرون ، خودش نوشته و هیچ همکار یا شریکی برای نوشتن یا تکمیل و یا بازنویسی آن نداشته است و بازهم علیرغم دارا بودن ابعاد مختلف سرگرمی و هیجان و جذابیت های تصویری (که با جلوه های ویژه تصویری فوق پیشرفته امروز تهیه شده) ، وجوه اندیشه های فلسفی خاص در آن بارز است. وجوهی که در آثاری مانند : "بیگانه ها" (1986) ، "ورطه" (1989) ، " ترمیناتور"(1991) ، "ترمیناتور 2: روز داوری"(1992) و حتی "تایتانیک" نیز به چشم می خورد. مثلا آن بازتاب و تکرار سخنان کاپیتان زیردریایی فیلم "ورطه" ، هنگامی که در اعماق اقیانوس و در فضای میان لجه ای آب ، گرفتار بیگانه ها شده چه شباهت غریبی با تغییر شکل های ربات جیوه ای فیلم "ترمیناتور 2:روز داوری" در میان مخزن مذاب دارد ، گویی که هردو در برزخی هول آور به انعکاس اعمال خویش می نگرند. یا آن چرخش دوربین در میان اتاق ها و راهروهای کشتی غرق شده تایتانیک که همه آن زرق و برق و وسایل مربوطه مانند لوسترها و بشقاب ها و قاشق و چنگال ها در میان آب ها شناور است ، در حالی که در تصاویر پیشین آنها را در اوج تجمل و زینت دیده بودیم ، انگار که همه چیز به گناهی عظیم ، گرفتار قهر و غضب شده است ، همچنانکه در فیلم "ترمیناتور" این گرفتاری برای آخرالزمان ، هشدار داده می شود. شاید از همین رو باشد که جیمز کامرون ترجیح می دهد ، فیلمنامه هایش را بدون کمک و همکاری دیگران ، خود بنویسد و بازنویسی نماید.
اما قصه "اواتار" از آن تازگی و بداعت آثار پیشین کامرون برخوردار نیست و بسیاری از مایه ها و فراز و فرودها و حتی ماجراهای آن ، یادآور صحنه های مشابه در فیلم های دیگر است.
داستان فیلم از سال 2154 آغاز می شود ، برادر یک دانشمند فضایی (که به قتل رسیده) به نام "جیک سالی" ( یک تفنگدار دریایی ارتش آمریکا که در جریان تجاوزات جنگی آمریکا به دیگر کشورها مجروح شده و از ناحیه دو پا فلج گردیده است) عازم ماموریتی ویژه در "پاندورا"(یکی از اقمار سیاره مشتری) می شود. جایی که قرار است منابع طبیعی سرشارش ، کره زمین را از خطر نابودی و اضمحلال نجات بخشد. در این سیاره ، موجوداتی به نام "ناوی" زندگی می کنند که بسیار شبیه انسان هستند ، فقط 3 متر قد دارند و به چیزی میان انسان و حیوان راه می برند. ماموریت گروهی که جیک سالی به آنها می پیوندد و ارتش آمریکا نیز با پیشرفته ترین سلاح هایش حضور دارد ، نفوذ در بین گروهی از این ناوی ها به نام "اواتار" است و دستیابی به مرکز انرژی سیاره که از درختی عظیم و مقدس به نام "ایوا" منشاء می گیرد. به همین دلیل با استفاده از DNA اواتارها ، اواتارهایی مصنوعی به وجود آورده تا انسان ها بتوانند با وسیله ای خاص ، آنها را کنترل کرده و داخل جمعیت اواتارها شوند. جیک سالی یکی از همین اواتارها را کنترل می کند و در اولین قدم با یک دختر اواتار به نام "نیتری" ، آشنا شده که وی را از خطر مرگ نجات بخشیده است. پس از آن کم کم به درون قبیله وی راه یافته و در می یابد ، پدرش رییس قبیله بوده و مادرش رهبر معنوی قبیله به نام "موان" است. مراحل پذیرفته شدن جیک به عنوان یک عضو قبیله اواتار که "اوماتیکایا" نام دارد ، بسیار سخت و دشوار می نمایاند و او مسیرهای پیچیده ای را طی می کند تا اینکه حتی به بالاترین درجه یعنی هدایت پرنده ای ازنژاد اسطوره ای "توروک" به نام"تایروکو"موفق می شود و جا پای رهبر افسانه ای آنها یعنی "توروک ماکتو" می گذارد. از این پس او دیگر هدف اصلی ماموریتش را از یاد برده و جذب زندگی و رفتار اواتارها شده و تصمیم می گیرد همراه آنها در مقابل تجاوز ارتش و نیروهای بیگانه زمینی بایستد!
تا همین جا و با خواندن این خلاصه داستان ، ذهن تماشاگر حرفه ای سینما به سرعت متوجه فیلم معروف "رقصنده با گرگ ها" ساخته کوین کاستنر می شود که در نخستین مراسم اسکار دهه 90 ، بر خلاف انتظار و در حالی که اکثرا در انتظار درو کردن جوایز اسکار توسط وارن بیتی و فیلم او یعنی "باگزی" بودند ، 7 جایزه به خود اختصاص داد.
در فیلم "رقصنده با گرگ ها" نیز یک سروان سواره نظام ارتش آمریکا به نام "جان دنبار" ( با بازی کوین کاستنر) عازم پایگاهی در قلب محل زندگی قبایل سرخپوست شده تا آنها را از مناطق حاصلخیز خود دور نماید و در این ماموریت با نجات دادن یکی از زنان قبیله به نام "ایستاده با مشت"(با بازی مری مک دانل) باب آشنایی اش را با افراد قبیله "سو" باز می کند و کم کم به داخل آنها راه می یابد و جذب زندگی آنان می گردد. گویی برخورد با گرایشات طبیعت گرایانه سرخپوستان ، غرایز فطری اش را بیدار کرده (آنچنانکه در"آوای وحش" جک لندن"می خوانیم) و به تدریج از آن وضع و حالت سروان سواره نظام ارتش آمریکا ، به در می آید ، چنانچه حتی لباس ها و سر و شکل و مدل موهایش نیز در همین راستا تغییر می نماید. این همان تحولی است که برای جیک سالی در فیلم "اواتار" هم اتفاق می افتد. او از همان هنگامی که برای نخستین بار در قالب یک اواتار قرار می گیرد ، نوعی احساس رهایی و آزادی بروز می دهد. نگاه کنید که در همان صحنه برخاستن از تخت به عنوان اواتار ، برخلاف توصیه های مراقبان و پرستارانش و علیرغم تزلزل فیزیکی و تعادلی ، چگونه از محل کنترل بیرون زده و در فضای باز بیرون ، سرخوشانه می دود.
جیک سالی پس از مدتی که در قالب اواتار زندگی کرده ، آنچنان شیفته آن نوع زندگی شده که وقتی مثل همیشه برای استراحت از داخل دستگاه کنترل بیرون می آید ،می گوید: "...انگار همه چیز وارونه شده ، مثل اینکه بیرون از اینجا(دنیای اواتارها) واقعی است و اینجا(دنیای آدم ها) یک رویاست..."
او لحظه به لحظه بیشتر و بیشتر در زندگی اواتاری غرق شده به طوری که وقتی راز ماموریت خود را برای نیتری برملا کرده ، علت تغییر و تحولش را اینچنین بیان می نماید:"...در ابتدا یک ماموریت بود ولی بعد ، همه چیز تغییر کرد ، من عاشق شدم ، عاشق جنگل ، عاشق مردم اوماتیکایا و عاشق تو ..."
و بالاخره جیک سالی در آخرین ضبط ویدئویی که خداحافظی می کند و آماده انتقال به بدن اواتاری می شود ، این شیفتگی و در واقع استحاله روحی اش به نقطه اوج خود رسیده و خطاب به دوربین می گوید :"...این روز تولد من است..."( این شیفتگی کاملا با مثلا تمایل روی نیری در فیلم "برخورد نزدیک از نوع سوم" استیون اسپیلبرگ برای همسفر شدن با بیگانگان فضایی متفاوت است که اگر آن تمایل از روی کنجکاوی و سرخوردگی از زندگی زمینی بود ، این یکی همچنانکه خود جیک می گوید از روی عشق و علاقه است).
"جان دنبار" نیز در فیلم "رقصنده با گرگ ها" ، سرانجام با قبیله سو همراه شده و علیه سواره نظام آمریکا که قصد تصاحب سرزمین های سرخپوستان را دارد ، می جنگد.
اما بالاخره هم در هر دو فیلم یک ارتشی کهنه کار آمریکایی،نجات بخش قبیله کهن می شود که در فیلم "اواتار" جیک سالی به عنوان منجی در واقع در مقام جانشین توروک ماکتو ( همان رهبر افسانه های اواتارها) قرار می گیرد .
عناصر مشترک بسیاری دو فیلم "اواتار" و "رقصنده با گرگ ها" را به لحاظ قصه و درونمایه ، به یکدیگر نزدیک می سازد. از جمله مخالفت سرسختانه یکی از افراد مهم قبیله سو به نام "باد در موهایش" با "جان دنبار" در فیلم "رقصنده با گرگ ها" که بالاخره با پی بردن به لیاقت دنبار ، از نزدیکترین دوستانش می شود. عین همین مایه در فیلم "اواتار" مابین جانشین رییس اواتارها به نام "تسوتی" و "جیک سالی" اتفاق می افتد. "تسوتی" دو بار قصد جان سالی را می کند ؛ یک بار هنگامی که متوجه پیوند "جیک سالی" و "نیتری" می شود و بار دیگر پس از اعتراف وی به ماموریت برای خارجی ها . تا اینکه وقتی وی را با پرنده اسطوره ای می بیند که برای نجات قبیله آنها آمده ، یاور بی چون وچرایش می گردد.
مراحل آموزش زبان قبیله سو توسط "ایستاده با مشت" به جان دنبار هم دقیقا به صحنه های یادگیری زبان و رفتار اواتاری توسط جیک سالی از نیتری شباهت دارد و دیگر اینکه اواتارها بیش از هر پدیده ای ، ( به لحاظ طرز زندگی و نوع رفتار و زبان و حتی آیین های جادوگری) قبایل سرخپوست را به ذهن متبادر می سازند ، چنانچه حتی هلهله ها و فریادهایشان ، نیز از نوع سرخپوستی است.
اما آنچه در فیلم "رقصنده با گرگ ها" ، نشانه و سمبل گرایش و نزدیکی جان دنبار به طبیعت و بیدار شدن غزایز طبیعی اوست ، گرگی به نظر می آید که در ابتدا از دور گویی وی را زیر نظر دارد و کم کم به وی نزدیک شده تا جایی که وقتی دنبار در کنار آتش ، مراسم آیینی به جای می آورد ، گرگ درکنارش ایستاده است. چنین رابطه ای را جیک سالی با پرنده های اواتار به نام "ایکران" برقرار می سازد و مانند یک اواتار صاحب یکی از آنها می شود. پرنده ای که اساسا تصاحبش ، نشانه ای از اواتار شدن( و به قولی اوماتیکایا ) و عضویت در قبیله است.در واقع آنچه را که در فیلم "رقصنده با گرگ ها" با تصویر و بدون کلمه ای درمی یافتیم ، در "اواتار" با جملات تشریحی نیتری توضیح داده می شود.
نیتری به جیک می گوید :" ... تو باید ایکران خود را انتخاب کنی . یعنی باید او را درون خود حس کنی و اگر او هم تو را انتخاب نماید ، آن وقت مشخص می شود..."
در فیلم "رقصنده با گرگ ها" نیز در واقع ابتدا این گرگ است که جان دنبار را انتخاب کرده و او را تحت نظر قرار داده است و سپس توجه دنبار جلب شده و به وسایل مختلف سعی می کند تا آن گرگ را به نزد خود بیاورد.
و این جیک سالی است که بالاخره به اصطلاح زلف خود را به زلف ایکران مخصوصش پیوند زده و او را رام خویش می سازد.( و چه کنایه غریبی که در پاندورا برای هر ارتباط اواتارها با موجودات طبیعت اعم از اسب مانند ها یا ایکران و یا حتی خود درخت مقدس یعنی ایوا بایستی زلف خود را به زلف آنها گره بزنند ، همان ضرب المثلی که در زبان فارسی برای برقراری رفاقت و دوستی از عبارت "زلف گره زدن" به کار می رود!)
از طرف دیگر "ایکران" ها بسیار شبیه به موجوداتی به نام "هیپوگریف" در "هری پاتر" هستند و ارتباط آنها نیز با اواتارها شبیه به برقرار کردن رابطه با هیپوگریف هاست. به خاطر بیاورید در قسمت سوم سری فیلم های هری پاتر یعنی "زندانی آزکابان" ، چگونه هاگرید ، طریق ارتباط با هیپوگریف ها را یادآور می شود و اگرچه دراکو مالفوی در این کار ناموفق می ماند اما هری پاتر به خوبی می تواند رابطه مذکور را برقرار سازد.
البته شباهت کاراکترها و اتفاقات و پدیده های فیلم "اواتار" به همین مثال ها ختم نمی شود. روش کنترل بدن اواتاری توسط انسان ها در فیلم های متعددی تکرار شده ، طریقه ای که به نظرم از سری فیلم های "ماتریکس" و در یک دنیای مجازی به سینما راه یافت و همین امسال در فیلمی به نام "جانشین ها"( Surrogates ) ساخته جاناتان ماستو با کنترل ربات ها برای جانشینی آدم ها در زندگی مورد بهره برداری جدیدتری قرار گرفت. از قضا نحوه کنترل بدن اواتاری بسیار شبیه به کنترل ربات ها در همین فیلم "جانشین ها" است.
جیمز کامرون همچنین در "اواتار" برای طراحی ربات های مسلح غول آسا از نمونه های مشابه فیلم "District 9 " استفاده کرده و برای طراحی سفینه ای که مسافران پاندورا از جمله جیک سالی را منتقل می نماید ، مانند برخی آثار علمی – افسانه ای اخیر ( همچون فیلم " پاندوروم" ) نگاهی به سفینه فضایی فیلم "2001: یک ادیسه فضایی" داشته است. چنانچه ورودیه فیلم نیز (که جیک سالی عازم ماموریت ناشناخته سیاره پاندوراست) شباهت غریبی به سکانس های اولیه همان فیلم "2001 : یک ادیسه فضایی" پس از فصل میمون ها دارد که دکتر فلوید با سفینه ای شبیه به آنچه در فیلم "اواتار" می بینیم ، عازم مریخ است.
اما علیرغم تمامی این شباهت ها ، فیلمنامه "اواتار" از نقاط قوت متعددی برخوردار است ، از جمله سیر حضور جیک سالی در قالب یک اواتار و ورودش به دنیای ناشناخته پاندورا و سپس گم شدن و دورافتادنش از گروه دکتر گریس آگوستین و بعد از آن برخورد شبانه با موجودات مختلف ( که همگی گویا کپی نخستین از جانوران زمینی هستند) تا صحنه آشنایی با نیتری .
منبع:وب استادمستغاثی، 20بهمن88
خبرگزاری آریا:کارگردان "سالهای مشروطه" از نظرتنگی برخی منتقدین که غرض ورزی میکنند جای نقد کردن،ابراز تأسف کرد. با توجه به اینکه مدتی است سریال "سالهای مشروطه" از شبکه سه سیما پخش می شود و مخاطبان بسیاری را جذب کرده امّا برخی از منتقدین واکنش های انتقاد آمیزی نسبت به این اثر نشان داده اند که کارگردان این سریال در گفتگویی با خبرنگار آریا واکنش نشان داد و گفت:همانگونه که پیش بینی می شد سالهای مشروطه از پر بیننده ترین سریال تلویزیونی شده است و این آمار نشان دهنده این است که مردم این کار را پسندیده اند و نظر مردم برای من از اهمیت بالایی برخوردار است تا یکسری صحبت های منتقد نماها.
ورزی در خصوص انتقاد هایی که به طراحی صحنه و لباس وتکرارلوکیشن ها شده،تصریح کرد:برخی منتقدین گفته اند چرا همان بازار تهرانی که در عمارت فرنگی به نمایش درآمده در "سال های مشروطه" هم وجود دارد؟باید بگویم که چه اشکالی وجود دارد،مگر ما چند بازار تهران داریم که به طور متنوع از آن استفاده کنیم یا در مورد کاخ گلستان نیز به همین صورت است یعنی اگر استاد حاتمی و سعید نیکپور در اینجا کار کرده اند من دیگر نباید در آنجا فیلم بسازم آیا زاویه نگاه من به کاخ گلستان شبیه زاویه نگاه کسانی بوده است که قبلاً در آن جا کار کرده اند.
کارگردان سریال "پدر خوانده" گفت:مردم از من تشکر کردند که خاطره ربع قرن پیش را برایشان زنده کردم؛من 5 سکانس برای کمال الملک نوشتم که اگر استاد مشایخی دعوت مرا برای بازی در این نقش قبول نمی کردند این نقش را از سناریو حذف می کردم چون اعتقاد داشتم که حضور ایشان یک فضای نستالوژیک برای مخاطب در سریال بوجود می آورد. وی به اعتراض غرض ورزی های برخی منتقدین که حرمت اهل قم را شکسته اند،توصیه کرد:این افرادی که به خودشان اجازه می دهند خود را منتقد خطاب کنند و از ناهماهنگی بازیگران این سریال صحبت می کنند باید در جواب آنها بگویم که اتفاقاً مردم بازی خوب بازیگران سریال را مورد تحسین قرار داده اند.آنها بدانند مردم بسیار باهوش هستند و سریالی که قوی و قابل قبول باشد را تا آخر دنبال می کنند و سریال ضعیف را به راحتی کنار میگذارند.
ورزی در خصوص گرایش های خود به تولیدات فیلم های مذهبی،خاطرنشان کرد:من تا به حال دو فیلم مذهبی "ابراهیم خلیل الله" و "ستاره خضراء" را برای سینما و تلویزیون ساخته ام در صورتیکه بسیار علاقمند به تولیدات مذهبی هستم ولی به خاطر سلسله وار شدن سوژه تاریخی مجبور شدم پشت سرهم سریال تاریخی بسازم.
کارگردان فیلم "دهخدا"در خصوص بازی بازیگرانی همانند محمد صادقی و محمد مطیع اظهار داشت: ترجیح می دهم با بازیگرانی همانند محمد صادقی کار کنم به این دلیل که توانمندی بازیگری برایم حائز اهمیت است و به نظر من صادقی جزو استاندارترین هنرپیشگان این کشور به حساب می آید که بارها و بارها امتحان خود را در عرصه تلویزیون و فیلم پس داده است. وی همچنین گفت:افتخار داشتم که بعد از 25 سال که محمد مطیع از ایران دور بود در اولین حضور خود جلوی دوربین "عمارت فرنگی" رفت چرا که ایشان در گذشته نشان داده اند چه آثار فاخری را نقش آفرینی کرده اند از جمله سریال "سلطان و شبان" داریوش فرهنگ،"هزار دستان" استاد حاتمی و "کوچک جنگلی" بهروز افخمی و همچنین در عرصه تئاتر نیز میتوان گفت یک بدأت گذار محسوب می شود. کد مطلب در آریا: 20100221134956293
همچنین در اینجا ببینید: نقد شفاهی مجموعههای روی آنتن/«سالهای مشروطه»؛ پاسخ به ضرورتهای تاریخی: خبرگزاری فارس: یک منتقد گفت: «سالهای مشروطه» پاسخ به ضرورتهای تاریخ است و توانسته با مخاطب ارتباط خوبی برقرار کند ضمن آن که «محمدرضا ورزی» در این کار هم پخته ظاهر شده است.... بقیه را در ادامه ببینید: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8811260460
اعضای فرقه ضاله بهائیت طی بیانیهای خشم خود را نسبت به اقدامات روشنگرانه صداو سیما در خصوص معرفی حقایق تاریخی اعلام کردند
سایت ضدانقلابی رادیو زمانه در این باره نوشت؛ تلویزیون ایران در ایام سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، مجموعهای تلویزیونی به نام "سالهای مشروطه " پخش کرده که به اعتقاد بهائیان، فقط اتهام علیه آنها میباشد.در این خبر ضمن شرم آور خواندن اقدام صداو سیما از نمایش این سریال به عنوان یک برنامه تبلیغاتی روشمند و رو به گسترش نظام جمهوری اسلامی ایران یاد شده است.گفتنی است؛ شبکه 3 سیما همزمان با آغاز دهه فجر سریال سالهای مشروطه را به کارگردانی محمد ورزی به آنتن پخش سپرد.در این سریال، زندگی 5 پادشاه ایران در مدت 70 سال روایت میشود و در آن 130 شخصیت مختلف حضور دارند. پیش تولید این سریال از خردادماه شروع و مردادماه هم کار تصویربرداری در لوکیشنهای مختلفی چون کاخ گلستان، کاخ سعدآباد، کاخ نیاوران، شهرک سینمایی غزالی، شهرک سینمایی دفاع مقدس، بازار سعدالسلطنه، باغ فین کاشان، دهکده کن و باغ ملک و... آغاز شده است. تصویربرداری این سریال دی ماه امسال به پایان رسید. منبع: http://noorportal.net/news/ShowNews.aspx?ID=19888
منتقد تلویزیون: سالهای مشروطه به لحاط ساختار اثر قابل قبولی است
مجموعه تلویزیونی "سالهای مشروطه" به کارگردانی "محمدرضا ورزی" به لحاظ ساختار اثر قابل قبولی است و تعلیق لازم را برای پیگیری مخاطب از ادامه ماجرا دارد. "حسین سلطان محمدی" روز یکشنبه در گفت و گو با خبرنگار فرهنگی ایرنا اظهار داشت: برخی از وقایع تاریخی که در مجموعه "سالهای مشروطه" اتفاق می افتد با منابع تاریخی که تاکنون مطالعه کرده ام مغایرت دارد. وی افزود: مهمترین مشکل این مجموعه عدم درج منابع استفاده شده در نگارش فیلمنامه در تیتراژ سریال است. این منتقد سینما و تلویزیون به شخصیت امینه در این مجموعه اشاره کرد و یادآور شد: امینه اقدس در کتاب های تاریخی فرزندی نداشت در حالی که در این مجموعه یک پسر دارد و این مساله با تاریخ مغایرت دارد. سلطان محمدی ادامه داد: ذکر منبع در تیتراژ امکان مقایسه و صحت و سقم مطالب را به مخاطب می داد که متاسفانه هم اکنون این امر امکان ندارد. وی با بیان اینکه در یک مجموعه تاریخی نویسنده حق دارد که از عنصر تخیل در نگارش فیلمنامه استفاده کند، خاطر نشان کرد: آنچه که ما در تاریخ جستجو می کنیم در مواردی با سریال متفاوت است. این منتقد به اشاره به اینکه شخصیت شیخ فضل الله در "سالهای مشروطه" خشن و خشک به تصویر کشیده شده است، تصریح کرد: شیخ فضل الله شخصیتی بود که در مورد مساله مشروطه مشروعه کوتاه نیامد و به مبارزه ادامه داد. ضمن اینکه نقش غیرقابل انکاری در آن مقطع زمانی داشت. اما این دلیل نمی شود که چهره ای خشک و خشن داشته باشد.
سلطان محمدی در ادامه اضافه کرد: روحانیون دیگری که در این مجموعه به تصویر کشیده شده اند چون سیدجمال الدین اسدآبادی دارای چهره ای مهربان و خوشرو هستند. وی گفت: همواره یک کاراکتر زن در ماجراهایی که در این مجموعه اتفاق می افتد وجود دارد که به نظر می رسد ورزی از این کاراکتر برای تلطیف داستان تاریخی استفاده کرده است. این منتقد بازی های بازیگران این سریال را بازی های کاملی دانست که به خوبی توانسته اند بیننده را با خود همراه کنند. "سالهای مشروطه" به نویسندگی و کارگردانی محمدرضا ورزی و تهیه کنندگی علی لدنی، از ابتدای سلطنت ناصرالدین شاه و زمان صدارت میرزا خان امیرکبیر تا انقلاب مشروطه را به تصویر میکشد. در این مجموعه بازیگرانی چون اکبر عبدی، محمد صادقی، آزیتا حاجیان، جمشید مشایخی، ایرج راد، محمد مطیع، رضا رویگری، زهیر یاری، داریوش کاردان، شهرام عبدلی، فرخ نعمتی، قاسم زارع، تینا پاکروان، یوسف صیادی، چنگیز وثوقی، ولی الله مومنی، مهری ودادیان، حسن کاخی، حسام نواب صفوی و محمدرضا شریفی نیا به ایفای نقش پرداختند. "سالهای مشروطه" هم اکنون هر شب ساعت 20 و 45 دقیقه از شبکه سه سیما پخش می شود.
منبع: ایرنا 1388/12/02تقدیر از صدا وسیما و محمد رضا ورزی به خاطر سریال سال های مشروطه
یکی از شیوه های جنگ نرم و نبرد سایبرنتیک استفاده از رسانه خصوصا سینما وتلویزیون برای رساندن پیام های تاریخی واقعی یا جعلی است. غربی ها برای حفظ حافظه تاریخی خودشان، در آثاری چون ده فرمان و پرنش مصر و عیسی به روایت لوقا و مصایب مسیح و ژاندارک این رسالت را به خوبی ایفا کرده اند ولی متاسفانه سینمای گیشه ای و روشنفکر زده ایران کمتر به فکر بوده است. اما برخی کارگردانان متعهد و اسلام گرا چون علی حاتمی و فرج الله سلحشور و شهریار بحرانی و محمدرضا ورزی و نادر طالب زاده به این فکر بوده اند و همیشه اثارشان از استقبال زیادی برخوردار بوده است. همین نکته باعث حسادت ها و نقدهای بی انصافانه ای به این کارگردانان بوده است. گرچه باید حساب نقد بی انصاف و نقد منصفانه ای که در مسیر بهتر شدن کار است را از هم جدا کرد. آخرین تلاش ارجمند از این مجموعه، از آن محمد رضا ورزی است که سریالی درباره سالهای مشروطه ساخته است.
در این مدت که این سریال درباره تاریخ معاصر کشورمان در تلویزیون پخش شده است، شاهد بودیم و هستیم که بهائیان وفراماسونرها و خط تاریخ نگاران طاغوتی و غربزده و کم سواد را به چالش جدی کشید و اینها نیز در سرکوب کردن آقای ورزی و تیم اش از هیچ کوششی فروگذار نکردند و او را به خیال خود منکوب کردند، گرچه مردم مسلمان را به دیدن بهتر و دقیق تر این سریال مجبور کردند. و مکروا و مکرالله و الله خیر الماکرین. واقعا باید از صداوسیما وکارگردان خوب این سریال جناب اقای محمد رضا ورزی تشکر کرد که این سریال را به مردم خداجو تقدیم کردند وبا شجاعت در مقابل خط تاریخ نگاری روشنفکرزده بیمار و فراماسونها و بهائیان ایستاد وهمه جور تهمت را به خود خرید و وارد کارزار شد و این سریال راساخت.
واقعا با دیدن این سریال نسبتا قوی، برای اولین بار تصمیم گرفتم که دی.وی.دی این سریال را از سروش سیما بگیرم و باز هم برای چندمین بار آن را دقیقا تماشا کنم تا خیانت های فراماسونرها و بهائیان ودرباره وحسادت های مادر شاه برایم بیشتر محسوس شود. (البته دی.وی.دی مستند بسیار زیبای راز آرماگدون سعید مستغاثی را نیز ارز سروش سیما گرفتم و بسیار از دیدن چند باره اش لذت بردم. آن مستندنیزدرباره نقدفراماسونرها ویهودیان ماده گرا بود.)
این سریال ارزشمند، از طرف دیگری مرا به تفکر در اوضاع واحوال سیاسی روز ایران فرا می خواند. فتنه باب وبهاء و فتنه فراماسونری ومشروطه که منجر به شهادت بزرگمردی چون شیخ فضل الله شد، برای امروز ما درس آموز است. هنوز هم همان دعواهای تاریخی در این کشور است وغرب پرستان دنیاگرا که وابسته به ام.آی.سیکس و سی.آی.ای و روچیلدها هستند، به هوش نیامده اند و نخواهند آمد، چرا که منافع اقتصادی و سیاسی اشان در همپالگی با بیگانگان ضد وطن وضد اسلام می باشد. خدا رحمت کند شیخ فضل الله نوری و میرازی شیرازی و امیرکبیر که راه ورسم مردانگی و مقاومت در برابر بهائیت وفراماسونری و غرب و انگلیس را به ما آموختند. دست آقای ورزی هم درد نکند که این خاطرات ناب را به ذهن مردم اوردند. منبع: وب غرب شرقی یا شرق غربی
منتقد سینما و تلویزیون:سالهای مشروطه تاریخ را از زاویه تازهای مینگرد وبیننده احساس تکرارنمیکند
شهرام خرازیها روز یکشنبه در گفت و گو با خبرنگار فرهنگی ایرنا اظهار داشت: محمدرضا ورزی در مقام کارگردان در مجموعه سالهای مشروطه سعی کرده بدون استفاده از دیالوگهای فاخر، روابط بین شخصیتها از حالت خشک و کلیشهای خارج شده و به جنس زندگی روزمره نزدیک تر شود. وی با اشاره به اینکه در هر قسمت این مجموعه مخاطب شاهد ابتکارات جدیدی است، یادآور شد: از جمله این ابداعات میتوان به صحنه ترور شاه اشاره کرد که برای زنده جلوه دادن او دستش را در کالسکه بالا و پایین میآوردند. این پلانها ضمن وفاداری به تاریخ موجب جلب توجه بیننده شده است. این منتقد خاطر نشان کرد: سریالهای تاریخی که تاکنون از تلویزیون پخش شده اتفاقاتی را که بعدازکشته شدن امیرکبیر رخ میدهد رابه تصویر نکشیده بودند،حال آنکه سالهای مشروطه ماجراهای بعدازقتل امیرکبیر را به نمایش میگذارد.
خرازیها همچنین به شخصیت مهد علیا و بازی تحسین برانگیز آزیتا حاجیان اشاره کرد و گفت: آزیتا حاجیان نقش را درک کرده بود. ضمن اینکه شخصیت مهد علیا نیز نسبت به سایر سریال ها، به الگوهای انسانی نزدیک تر بود. وی با بیان اینکه این مجموعه در اجرا نیز موفق است، اظهار داشت: به نظر می رسد تجربیاتی که محمدرضا ورزی در زمینه خلق آثار تاریخی در عرصه سینما و تلویزیون کسب کرده در سالهای مشروطه به پختگی رسیده است.
این منتقد با اشاره به اینکه تمام قاب بندیها و زوایای دوربین، نورپردازیها و رنگ بندیها حساب شده است، افزود: کارگردان به گونهای از این عناصر بهره گرفته که مخاطب ویژگیها و صفات کلیدی کاراکترها را درگ می کند. به گفته وی، محتوا و اجرا در این مجموعه، همگام با هم پیش رفته به گونه ای که از ساختار مناسب و منسجمی برخوردار است.
خرازیها در خصوص موسیقی سریال سالهای مشروطه توضیح داد: موسیقی این مجموعه خیلی خوب روی کار سوار شده و از حجم زیادی برخوردار نیست تا روی اثر سنگینی کند. در واقع ترجمان مناسبی از احساسات شخصیتهای این مجموعه است. او با اشاره به اینکه فرآیند خلق یک اثر هنری با روحانی مطلق تاریخ در تضاد است، بیان کرد: سناریست باید تا جایی که تاریخ را دگرگون و وارونه نکند و ضمن رعایت چارچوب کلی تاریخ، در ماجراپردازی آزاد بوده و تاریخ را از زاویه دید خود ببیند. این منتقد همچنین از صدا و سیما برای حمایت از ساخت این مجموعه تقدیر کرد سالهای مشروطه به نویسندگی و کارگردانی محمدرضا ورزی و تهیه کنندگی علی لدنی هر شب ساعت ? ??و ? ??دقیقه از شبکه سه سیما پخش میشود. اکبر عبدی، محمد صادقی، آزیتا حاجیان، جمشید مشایخی، ایرج راد، محمد مطیع ، رضا رویگری، زهیر یاری، داریوش کاردان، شهرام عبدلی، فرخ نعمتی، قاسم زارع، تینا پاکروان، یوسف صیادی، چنگیز وثوقی، ولی الله مومنی، مهری ودادیان، حسن کاخی، حسام نواب صفوی و محمدرضا شریفی نیا در این مجموعه نقش آفرینی کردند. منبع: ایرنا 2/12/88
***در همین باره این لینک ها را ببینید*** مطلب قبلی همین وبلاگ تقدیر و تشکر از سریال تاریخی سال های مشروطه / ویرایش سوم (حتما نظرات این بحث راببیبنید.) / «سالهای مشروطه» با «امیرکبیر» قابل مقایسه نیست. / کارگردان "سال های مشروطه": دراماتیزه کردم ، نه تحریف / مجموعه تلویزیونی با نام سالهای مشروطه؛ مصاحبه خواندنی با کارگردان / جذابیتهای سالهای مشروطه / عکس های بسیار زیبا و هنری از سریال سال های مشروطهبه گزارش شبکه خبری المنار لبنان، در زمانی که زلزله زدگان هائیتی نیاز مبرم به امداد رسانی و نیازهای اولیه زندگی و برداشتن آوار و دفن اجساد می باشند، 130 نفر نیروهای آمریکایی از مجموعه قوات "مارینز" (دریایی) از طریق هواپیماهای نظامی در محیط قصر ریاست جمهوری هائیتی فرود آمده و تحت عنوان نیروهای طلایه دار برای فراهم نمودن زمینه ورود 10000 نیروی دیگر فعالیت خود را آغاز نموده اند. فرمانده نیروهای نظامی آمریکایی در هائیتی اعلام کرد که آمریکا قصد دارند شمار نیروهای نظامی خود را در هائیتی تا مرز ده هزار نفر افزایش دهد که نیمی از اینها در قالب امداد رسانی و اعمال انسانی شرکت خواهند کرد. وی مسئولیت و وظیفه نیمی دیگر از سربازان را بیان نکرده است.
در همین حال حکومت آمریکا اعلام کرد که اقدامات مربوط به فرزند خواندگی کودکان یتیم هائیتی را برای متقاضیان تسهیل می کند و به دنبال این اعلام ، هواپیمایی حامل 50 کودک هائیتی در فرودگاه پیتسبورگ آمریکا فرود آمد و به این ترتیب آمریکا هشدارهای سازمان ملل را در رابطه با حماقت دزدیدن کودکان هائیتی به بهانه فرزندخواندگی خانواده های آمریکایی نادیده گرفت. این در حالی است که فرانسه نیز بیکار ننشسته و شبکه خبری الجزیره در خبر شامگاهی خود طی مصاحبه با یکی از مسئولین جمعیت خیریه کمک به کودکان یتیم هائیتی فاش نمود که فرانسه تا کنون بیش از دویست کودک هائیتی را به این کشور منتقل تا در اختیار خانواده های متقاضی فرزندخواندگی قرار بدهد. وی در باره اینکه چگونه این همه متقاضی ظرف چند روز پیدا شده اند و چه وقت به صلاحیت آنان برای قبول فرزند رسیدگی و مورد تایید قرار گرفته اند اشاره ای نکرد.
دزدیدن کودکان هائیتی به بهانه فرزند خواندگی در حالی صورت میگیرد که هنوز مشخص نیست خانواده های این کودکان زنده هستند یا مجروح و یا فوت شده؟ حتی هشدارهای سازمان ملل نیز تاثیری در روند دزدیدن این کودکان توسط آمریکا و فرانسه نداشته است. قابل ذکر است که فرانسه در سال گذشته بیش از سیصد کودک چادی را تحت پوشش جمعیت خیریه حمایت از اطفال یتیم دزدیده و زمانی که قصد داشت آنها را از چاد خارج کند توسط نیروهای دولتی دستگیر شد.
طی مصاحبه با این کودکان یکی از آنها به صراحت فاش کرد که توسط اعضای این باند قاچاق کودکان و به بهانه خرید شکلات دزدیده شده است در حالیکه خانواده اش پس از غیبت او با همکاری پلیس چندین روز در جستجوی این کودک بوده اند. در خبر دیگری که امروز بر خروجی خبرگزاری فارس قرار گرفت گفته شده : یک شهروند مقیم آمریکا فاش کرد که عوامل وزارت جنگ رژیم صهیونیستی که به بهانه کمک به هائیتی اعزام شدهاند، مشغول سرقت اعضای اجساد زلزلهزدگان هائیتی هستند.ظاهرا رژیم صهیونیستی و آمریکا و فرانسه همانند کرکسهای لاشخوار بر سر جنازه ها و مجروحانو کودکان بی سرپرست هائیتی سایه انداخته اند بطوریکه سازمانهای بین المللی نیز توان مقابله با آنان را ندارند. منابع: http://www.almanar.com.lb/NewsSite/NewsDetails.aspx?id=120673&language=ar
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8810300588
" فرانک لوف" رئیس شرکت " کینتی" اسرائیلی ،طی اطلاعیه ای اعلام کرد که ساخت " معبد یهودی سوم " موسوم به " معبد سلیمان " را آغاز نموده است.
در این اطلاعیه آمده است جمع آوری مبالغ مالی برای تکمیل این بنا با هماهنگی خاخام " حاییم ریچمان" عضو " معهد معبد" و سایرین به منظور " ساخت هیکل سوم و تاسیس دولت یکپارچه صهیونیستی فلسطینی " انجام خواهد شد .
لازم به ذکر است که گروههای یهودی دیگر نظیر " مسیحیان انجیلی" و " گروه نماز اورشلیم" و " موسسه جبل هیکل " و " هیئت میز گرد دینی" و ... که تعداد اعضای آنها مجموعا به 60 میلیون نفر در سراسر جهان می رسد، از حامیان ساخت هیکل سوم با هدف گامی برای بازگشت مسیح و شروع نبرد آرماگدون بر اساس معتقدات غربی می باشند . در حالی که مسلمانان و کلیسای ارتدکس قبطیان و مسیحیان عرب در خاورمیانه، به دلایل متعدد مذهبی و سیاسی مخالف ساخت هیکل سوم می باشند.
در همین ارتباط شیخ کمال خطیب نایب رئیس حرکت اسلامی در داخل فلسطین در گفتگو با روزنامه السبیل اردنی اظهار داشت دلایل قاطعی وجود دارد که تخریب مسجد الاقصی وارد مرحله جدید و خطرناکی از سوی اشغالگران قدس شده است.
کمال خطیب گفت اعلان شرکت "کینتی" اسرائیل مبنی بر شروع ساخت "هیکل سوم یهودی " و سایر اقدامات رژیم صهیونیستی از جمله قرار دادن ماکت هیکل سوم در " موزه هیکل" واقع در جهت غربی صحن براق مسجد الاقصی و آمادگی حکومت صهیونیستی برای افتتاح کنیسه موسوم به " کنیسه خراب" در 16 مارس 2010 به اضافه اعلان پیشگویی خاخامهای صهیونیستی مبنی بر تخریب مسجد الاقصی در این تاریخ و شروع ساخت معبد سوم پس از افتتاح " کنیسه خراب" همگی نشان دهنده اوضاع خطرناک و تهدید کننده مسجد الاقصی بیش از هر زمان دیگری می باشد.
شیخ کمال خطیب همچنین عنوان کرد که محور گفتگوهای سیاسیون اسرائیلی در این روزها ، زمان شروع ساخت هیکل است و آنها خود را برای این امر آماده کرده اند و اعلام کرده اند که سنگهای معبد را آماده نموده و ظرفهای خاص و ساخته شده از نقره به اضافه شمعدان طلایی ساخته شده از 70 کیلوگرم طلای خالص و لباسهای کاهنان و خدمه معبد و قربانگاه خاص معبد و غیره همگی از پیش ساخته و آماده قرار دادن در محل معبد می باشند و نیز عملیات جمع آوری چوبهای آبنوس و غیره مخصوص ساخن معبد نیز در انبارهای قدس تکمیل شده است.
خطیب در ادامه گفت که تمرکز وسایل اطلاع رسانی و تلویزیون اسرائیل در خصوص پیشگویی تخریب مسجد الاقصی در 16 مارس و شروع به ساخت هیکل در این تاریخ،علیرغم ادعای خاخامها مبنی بر اینکه این پیشگویی دینی و مذهبی و مکتوب در تلمود است فریبی بیش نیست بلکه این یک موضوع سیاسی محض است و هدف از این سیاست برنامه ریزی شده رژیم صهیونیستی ، به ثمر نشستن پیشگویی خاخامها در تاریخ موعود برای تخریب مسجد الاقصی می باشد.
شیخ کمال خطیب سپس گفت: آنچه نباید از نظرها مخفی بماند، سخنان اشغالگران در باره زلزله های احتمالی و ربط آن به مسجد الاقصی می باشد و رژیم صهیونیستی پیش از این از وقوع زلزله ای با قدرت 5 ریشتر که موجب تخریب مسجد الاقصی می شود سخن گفته بود در حالیکه این روزها دائما سخن از حتمی بودن زلزله ای شدید و خصوصا در منطقه بحر المیت است و در ماه گذشته شاهد زلزله هایی مصنوعی در صحرای نقب بودیم که کارشناسان زمین شناسی ضمن هشدار در باره مصنوعی بودن این زلزله ها اعلام کردند که رژیِم صهیونیستی می تواند زلزله ای مصنوعی با قدرت بالا که منجر به تخریب مسجد الاقصی گردد را ایجاد نماید خصوصا پس از اینکه تمامی پایه های مسجد الاقصی را با حفاریهای زیر آن از بین برده و سست نموده اند.
شیخ کمال خطیب همچنین گفت کوبیدن بر طبل جنگ علیه لبنان و غزه و سوریه توسط سیاسیون رژیم صهیونیستی و تاکید بر حتمی بودن وقوع جنگ در آینده نزدیک یکی دیگر از دلایل نزدیک بودن موعد تخریب مسجد الاقصی است زیرا این رژیم سعی دارد در سایه اشتغال جهانیان به جنگ جدید و اخبار آن، نقشه های پلید خود را در تخریب مسجد الاقصی عملی نماید.
کمال خطیب با اشاره به فرو ریختن بخشهایی از باب المغاربه و ادعای رژِیم صهیونیستی مبنی بر اینکه برف و باران های اخیر موجب آن شده گفت : برف عامل اصلی فروریختن این ناحیه نبوده کما اینکه این امر در منطقه سلوان نیز اتفاق افتاد ، و عامل اصلی آن تونلهایی که در زیر این منطقه حفر شده و سست شدن زمین های است و سخن از عوامل طبیعی در تخریب خیابان و مناطق نزدیک به مسجد الاقصی ، به سخره گرفتن عقول مردم و شانه خالی کردن از بار مسئولیت تخریب این نواحی و مسجد الاقصی می باشد.
شیخ کمال خطیب گفت مسئولیت تخریب باب المغاربه و مناقصه گذاشتن ساخت آن که بر اساس تعلیمات تلمودی مدخل ورودی هیکل سلیمان می باشد و تخریب مسجد الاقصی، تنها به عهده رژیم صهیونیستی نبوده بلکه همه مسلمانان و خصوصا کشورهای عربی با سکوت خود در برابر اقدامات رژیم صهیونیستی ، در این جرم سهیم هستند . رژیم صهیونیستی در سکوت مجامع عربی و اسلامی تمامی بخش زیرین مسجد الاقصی را حفاری و خالی نموده و این کشورها هیچ واکنشی در مقابل فرو ریختن خیابانهای اطراف مسجد نشان ندادند و به همین سبب این رژیم هر روز با جرات و جسارت بیشتر گامهای از پیش برنامه ریزی شده خود را در مسیر تخریب و نابودی قبله اول مسلمانان برمی دارد و مسلمانان همچنان در سکوت به سر می برند. لازم و واجب است تا همه در مقابل این اعمال رژیم صهیونیستی قیام کنند و منتظر تخریب مسجد نباشند . امروز قدس از همه جهات مورد هجوم قرار گرفته و فلسطینیان مظلوم و بی پناه ساکن این شهر علیرغم ایستادگی در برابر تخریب منازل و بیرون راندشان ، قدرت کافی برای متوقف کردن رژِیم صهیونیستی را ندارند و بدون کمک و حمایت مسلمانان جهان نمی توانند در مقابل ظلم و زور این رژیم بایستند .
منبع: روزنامه السبیل چاپ اردن
خبرگزاری فارس: یک شهروند مقیم آمریکا فاش کرد که عوامل وزارت جنگ رژیم صهیونیستی که به بهانه کمک به هائیتی اعزام شدهاند، مشغول سرقت اعضای اجساد زلزلهزدگان هائیتی هستند.