سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منابع موثق سید حسن خمینی چرا اطلاعات غلط به او می‌دهند؟

در حالی که در روزهای اخیر، سران جناح اصلاحات به شدت از پخش سخنان امام خمینی(ره) در قالب مستند "شاخص" انتقاد کرده و حتی این برنامه را گامی برای "تخریب شخصیت" امام خوانده بودند، در حرکتی بی سابقه امروز 260 نفر از نمایندگان مجلس پای نامه ای را امضا کردند که حاکی از تقدیر ویژه از پخش مستند شاخص بود. در این نامه که گفته می شود رکوردی جدید در حمایت نمایندگان ملت از یک رویداد است، نمایندگان اصلاح طلب و اصولگرای مجلس تاکید کرده اند که "امروز نیز فتنه گران با همان ماهیت و شیوه ها و وابستگی ها به مقابله با ارکان نظام جمهوری اسلامی برخاسته اند.امروز نیز بیش از هر زمان جامعه انقلابی ما به رهنمودهای حضرت امام خمینی(ره) و تعیین ملاک حق و باطل نیازمند است".

در این نامه ضمن تشکر از رسانه ملی که با پخش مستند "شاخص"، اندیشه و افکار امام خمینی (ره) را به عنوان شاخص حق در معرض دید ملت ایران خصوصاً نسل های جدید قرار داده است، گفته شده که "مسئولین صدا و سیمای جمهوری اسلامی باید به راه خویش مطمئن باشند که امام خمینی (ره) نه وابسته به بیت خاصی است و نه در حصار زمان و مکان خاصی قرار می گیرد و نه در انحصار حزب و گروه خاصی می باشد". نمایندگان مردم در بهارستان در پایان این نامه، بار دیگر از برنامه های دهه فجر صدا و سیما خصوصاً برنامه "شاخص" تشکر کردند و خواستار ادامه بی وقفه این راه "روشن و روشنگر" شدند.

اما نامه تشکرآمیز نمایندگان مجلس در حالی منتشر می شود که چند روز پیش، حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی، نوه امام راحل در نامه ای خطاب به ضرغامی، رئیس سازمان رسانه ملی، از پخش این برنامه انتقاد کرده بود. حجت الاسلام خمینی در این نامه رسانه ملی را به چشم پوشی از جلوه های رأفت و محبت امام راحل و "بزرگ نمایی غلط و تحریف گونه" متهم کرد اما آنچنان که اذعان کرد، خود هرگز مستند شاخص را ندیده است.

او انتقادات خود را بر پایه شنیده هایش از آنچه "منابع موثق" نامید، عنوان کرد. گرچه او درباره منابعی که از آنان شنیده بود مستند شاخص "غیر صادقانه و تحریف آمیز" است، توضیحی نداد اما همان زمان، برخی فعالان سیاسی از چند چهره شاخص جریان اصلاحات به عنوان این "منابع موثق" نام بردند. این موضوع زمانی قوت گرفت که مستند شاخص افشا کننده تناقضات رفتاری و گفتاری سران اصلاح طلب بویژه در ماه های اخیر، با خط و راه امام راحل دانسته شد که منجر به مخالفت آنان با ادامه پخش این مستند شده است.

شاید با گفته‌های دیروز محمد خاتمی و میرحسین موسوی در اعتراض شدید به پخش سخنان حضرت امام(ره)، بتوان درباره کسانی که نوه امام راحل از آن‌ها با عنوان "منابع موثق" نام برده بود، گمانه زنی‌هایی کرد. آقای خاتمی و آقای موسوی، دیروز در موضعی واحد و در فاصله زمانی اندکی، نسبت به پخش سخنان امام بزرگوار در قالب مستند "شاخص" اعتراض کردند و حتی مدعی شدند که پخش بیانات امام در قالب این مستند، چهره‌ای "مخدوش" از انقلاب، امام و نظام را القاء می کند. اما موضع گیری تامل برانگیز نوه امام در شرایطی روی داد که خانه ملت در حرکتی یکصدا از پخش بیانات روشنگرانه امام راحل تقدیر ویژه کرده اند. از سوی دیگر گزارش ها حاکی از استقبال گسترده مردم از مستند شاخص است.

از این رو به نظر می رسد منابعی که حجت الاسلام خمینی آنان را موثق نامیده است، بیش از آنکه به فکر آبرو و جایگاه نوه امام در جامعه باشند، اطلاعاتی را که به او تحمیل کرده اند، با هدف ممانعت از روشن شدن تناقضات اقدامات خود با امام راحل بوده است. هرچند نمایندگان ملت در مجلس تاکید کرده اند، حساب بیت امام از امام خمینی(ره) جداست اما با این حال، نزدیکان بنیانگذار جمهوری اسلامی برای مردم محترم هستند و اگر آنان دچار خطایی شوند و آبرویی از آنان ریخته شود، موجب نگرانی مردم می شود.

با این حال، موضع اخیر حجت الاسلام خمینی که خلاف عقیده و نگاه مردم و نمایندگان آنان بوده است، جایگاه او را دچار تزلزل و سوالی جدی را برای دوستداران بیت امام مطرح کرده است، اینکه خدشه دار شدن آبروی نوه امام راحل را چه کسانی و چگونه باید جبران کنند. سوالی که جواب آن می تواند، پاسخی به برخی از ابهامات اخیر درباره حجت الاسلام خمینی هم باشد. http://www.rajanews.com/detail.asp?id=44434


نوشته شده در  سه شنبه 88/11/20ساعت  11:36 عصر  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

قسمت پنجم(پایانی) مصاحبه محققان و طلاب و دانشجویان خانه هنر و اندیشه مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما در قم با منتقد محقق سینما، آقای سعید مستغاثی با عنوان «جادوئیسم و سینما». شماره 22 نشریه رواق اندیشه و هنرماهنامه تخصصی خانه هنر و اندیشه:

-نظر شما درباره نشست­های نقد فیلم تلویزیون مانند سینما ماوراء چیست؟ عملکرد آن را مثبت ارزیابی می­کنید یا منفی؟

سینما ماوراء هم در همان عرصه سیاست­های تلویزیون است. تلویزیون ما البته مدیران پرتلاشی دارد، آدم­های خوبی در آن هستند، قصدها و نیت­ها خوب است ان­شاءالله. ولی برنامه­ای برای دشمن­شناسی و آرمان شناسی اسلامی و ارزیابی فیلم های غربی با این دید، متاسفانه وجود ندارد. دشمن اصلی ما همین صهیونیست­ها و برنامه­هایشان و آرماگدونی­ها هستند. قرآن کریم هم حدود هزار آیه درباره شیوه های دشمنی با اسلام و تاریخ یهود دارد.

شما وقتی کانال­های غربی را نگاه کنید، مرتب علیه شیعه تبلیغ می کنند. متأسفانه چنین دیدگاهی چون در سینما و تلویزیون مانیست. نگاه ما به فیلم های آنها منهای نگاه دقیق دشمن شناسانه است. نگاهی به دور از افراط و تفریط و دقیق.

برنامه سینما ماوراء ما هم به یک­سری فیلم که از آن طرف بیاورند و فقط غیرمادی باشد،محدود شده است؛ یعنی همین که فیلمی به جای دیگری غیر از مادیات توجه داشته باشد، کافی است. حالا اینکه این غیرمادی بودن جادوئیسم است یا بودیسم است یا کابالیسم است یا شیطان پرستی است مهم نیست. نمونه آثاری که سینما ماورا نشان داده است، بر این ادعا شاهدی قوی است. در چند فیلم­ پخش شده در همین برنامه تفکرات لائیک وار ارائه شده است، و اکثر منتقدین هم متاسفانه به دلیل بی خبری تجلیل می­کنند! در نقد فیلم که فقط نباید ساختار سینمایی را بلد بود، باید به محتوای فیلم ها هم مسلط بود.‌ حرف من این است که چنین فیلم­هایی را نشان دهید، ولی منتقدی عالم و دانشمند بیاورید که دقیقا اینها را توضیح دهد و تفکرات اصلی حاکم بر هالیوود و سینمای غرب و شرق را با توجه به حقانیت اسلام و تشیع توضیح دهد و شگردهای آنها را رو کند.

البته ما متاسفانه همین وضع را در هنرها و جامعه خود هم داریم. مثلا اخیرا  کتاب فریدون آدمیت -یکی از فراماسونری­های شاخص ایرانی- چاپ شده، راجع به یک بنیان­گذار فرماسونری در ایران، به نام میرزا حسین خان سپه­سالار چاپ شده است. الان بعد از سی سال در همین دولت و این آمده اندیشه ترقی را به فراماسونری نسبت داده است، در صورتی که هر کس با تاریخ کمی پاشنایی داشته باشد می داند که فراماسونرها وابسته به صهیونیست ها و انگلیس و امریکا هستند و حافظان منافع انها در دنیا هستند. ما نمی گوییم چاپ نشود، بلکه انتشار بدهند، اما کنار آن بنویسند این میرزا حسین خان سپه­سالار چه کسیبوده و چه کرده است. بنویسند که او بود که اولین دولت فراماسونری را در ایران تشکیل داد. بنویسند که فریدون آدمیت فراماسونر است. لااقل اینها را توضیح دهند که خواننده جوان که می­خواند، حداقل این افراد را بشناسد. متأسفانه این کار انجام نمی­شود. این تفکر در تلویزیون هم وجود دارد؛ یعنی علی­رغم فیلم­ها و کارهای خوبی که ساخته می­شود و فیلم­های خوبی که نشان می­دهند، اما این تفکر منسجم وجود ندارد و این برنامه­ها به هرز می­رود و همین سینماماوراء‌ می­تواند بهترین محمل برای بیان آرمان­ها و عقاید اسلامی و افشای فیلم­ها و برنامه های مخدر آنها باشد.

 

-با توجه به مسائل موجود و ترویج شدید جادوگری و مسائل ماورایی منحرف در ایران و جهان، بطور مشخص چه پیشنهادی برای جلوگیری و مقابله به مثل دارید؟

خدمت شما عرض کردم، الان فرقه­های انحرافی بسیار زیادی در کشورمان  وجود دارد، اخیراً کتابی چاپ شد از آقای دکتر محمد تقی فعالی به اسم آفتاب و سایه­ها که راجع به این فرقه­ها بود،‌که توسط دفتر مقام معظم رهبری در دانشگاه ها توزیع شد. ‌اولین بار بود که راجع به این فرقه­ها به طور جدی صحبت می­شد. این کار بسیار خوبی در شناساندن اینها بود. این اولین قدم است.  متاسفانه بنده دیده ام که کتاب­های این فرقه­ها را به صورت مجانی در میدان­های شهرهای ما پخش می­کنند و هیچ­کس جلوی آنها را نمی­گیرد، باید جلوی تبلیغ ضلالت را گرفت. این قدم بعدی است. فرقه­هایی که پس فردا هزار تفکر انحرافی و خانه های تیمی و تیم های فساد فکری و جنسی به وجود می­آید، خیلی خطرناک است، باید مواظب بود.

اما به نظر میرسد قبل از مقابله به مثل، باید کار را ایجابی و تولیدی کنیم. کار اثباتی کنیم؛ یعنی اینکه بیاییم حداقل تفکرات خودمان را در قالب فیلم های جذاب و قوی نشر دهیم. آن آرمان­ها و آن واقعیات را، دشمن شناسی قرآنی را. بعد مقابله به مثل  کنیم. کار تدافعی هم یک واقعیت است و باید وجود داشته باشد. مؤثرترین سلاح می­تواند رسانه باشد، رسانه و سینما که مهم­ترین و مؤثرترین هستند، فیلم باید ساخت. برنامه ساخت. روشنگری کرد. کانال تلویزیونی ایجاد کرد. همین کتاب ونشریه و این قبیل کارها.

سوءتفاهم نشود، نه اینکه ممنوعیت به وجود بیاید. کتاب­های آنها هم منتشر شود ولی این، محملی شود برای توضیح این پدیده ها، اخیرا دیدم کتاب دو قرن سکوت آقای زرین کوب دوباره به چاپ رسیده بود که شهید مطهری نقدهای اساسی به آن داشتند. این کتاب راجع به ایران بعد از اسلام است و می­گوید: بعد از اسلام دو قرن ایران ساکت بود و هیچ فرد شاخصی نداشت. شهید مطهری در کتاب خدمات متقابل خدمات اسلام و ایران با دلیل و برهان، توضیح داده اند که اتفاقاً این­گونه نبوده است و ‌در این دو قرن، پایه­ای ترین عرفا و فضلا و فلاسفه ایرانی را داشته ایم. پایه­ای­ترین علوم­ در همین دو قرن تولید و صادر شده اسند. کار خوبی که در چاپ جدید این کتاب شده،‌  صحبت­های شهید مطهری را هم همراه اصل کتاب چاپ کرده اند. خیلی کار خوبی است. یعنی حداقل اگر آن نظر مطرح می­شود نظر ایشان هم مطرح شود. یعنی اگر نظر فراماسونری چون فریدون آدمیت راجع به فراماسونر دیگری به نام سپه­سالار گفته می­شود، در کنار آن واقعیت برنامه های اینها هم گفته شود. حتی طبق اسناد ساواک، در زمان شاه گفتند که این کتاب ضد اسلامی است و ممکن است مردم وقتی که این حرف­های ضد اسلامی را بخوانند، بر آشوبند و کتاب چاپ نشود ولی محمدرضا شاه که نوکر فراماسونرها بوده می­گوید کتاب چاپ شود!

 

-فرمودید در دهه هفتاد جادوگری را رواج دادند، آیا منفی بودن جادوگری، تنفّر عمومی ایجاد نمی­کرد؟

معمولاً نگاه عرفی به جادوگری نگاه منفی بوده است. در فیلم­هایی که آن موقع ساخته می­شد، سعی می­شد که همان عرف مرسوم نشان داده شود. لذا باعث برانگیختن تنفر عمومی نبوده، بلکه ترویج خرافات عموم مسیحیان و یهودیان بوده است، اما یک­سری فیلم­هایی می­ساختند برای اینکه جادوگران را خوب معرفی کنند، مثلاً جادوگر شهراُز، جادوگری مثل افسونگر، دختر شاه پریان یا چیزهای دیگر، سعی می­کردند اینها ساخته شود. جادوگر شهراُز را کمپانی سلزینک ساخت و این کمپانی صهیونیستی بود،مشخص است که آنها بر اساس آموزه­های خودشان این کار را کردند. اما سیل فیلم هائی که راجع به جادوئیسم ساخته شود، جدید است و این هم مشخصا صهیونیستی است. همین فیلم هری پاتر را شرکت برادران وارنر که از ابتدا یهودی و صهیونیستی بود، ساخته است. حتی جادوگری را پیش از این به شرق نسبت می­دادند،‌ مثل فیلم­ دزد بغداد، علی بابا و ... سعی می­کردند اینهایی که بین مردم منفی بودند را شرقی معرفی کنند یا بگویند از شرق نشات گرفته است مثل فیلم جن گیر که شرارت و شیطنت از کربلا در عراق به غرب می رود و در جسم دخترکی حلول می کند. نوعی بدنام کردن شرقی­ها و مسلمین و شیعیان، ولی امروزه داستان فرق کرده و جادوی آخرالزمانی غربی را می سازند که بر همه جهان مسلط می شود.

 

-با تشکر فراوان از شما که وقت مفصلی در اختیار ما قرار دادید.

ممنون و موفق باشید.


نوشته شده در  جمعه 88/9/27ساعت  4:51 عصر  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

قسمت چهارم مصاحبه محققان و طلاب و دانشجویان خانه هنر و اندیشه مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما در قم با منتقد محقق سینما، آقای سعید مستغاثی با عنوان «جادوئیسم و سینما». شماره 22 نشریه رواق اندیشه و هنرماهنامه تخصصی خانه هنر و اندیشه:

 

-با توجه به قدرت رسانه ای غرب، نحوه تقابل رسانه­ای با آن چگونه است؟ اهل رسانه و منتقدین سینمایی و فرهنگی ما و تلویزیون چه می تواند بکند؟

متأسفانه این چیزی است که کمتر در مملکت ما به آن توجه شده است. آنچنان ما بی توجه بوده ایم که در طول تاریخ سینما فیلم­های بسیاری ساخته شده راجع به آرمان های یهودیان، آرمان های مسیحیان، آرمان های صهیونیست­ها، بسیار زیاد راجع به قدّسیان آنها فیلم ساخته شده است، ولی ما چند تا فیلم راجع به پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) داریم! یک فیلم محمد رسول­الله (صلی الله علیه و آله وسلم) که هنوز ما داریم به آن تمسک می­کنیم، به آهنگ و موسیقی آن که آن را هم یک کارگردان سوری مقیم هالیوود برای ما ساخت، آقای مصطفی عقاد.

متأسفانه با همه ادعاهایی که می­شود، بعد از حدود سی سال انقلاب اسلامی در این زمینه کار ما در حد صفر بوده است. به همین جهت است که برخی جوان­های ما الان از اسلام و تاریخ غنی ما خیلی کم می دانند یا کاملا بیگانه اند. من به یکی از دوستان می­گفتم که الان در آمریکا فرقه اوانجلیستها با تلویزیون شناخته شده، صد و بیست کانال اوانجلیستی رصد شده، ‌بیست وچهار ساعت اینها دارند تبلیغ می­کنند.علیه شیعه و اسلام  هم تبلیغ می­کنند. ‌جایی مثل حوزه علمیه قم حداقل باید دویست کانال داشته باشد، کانال تلویزیونی، رادیویی، فیلم سازی و پرورش متخصصین. واقعاً‌ اینها که وجود ندارد، فکرش هم نیست یا بسیار کم است. حتی الان چه­قدر کتاب راجع به یهودیت که در قرآن کریم حدود هزار آیه درباره آن داریم و صهیونیسم و ارتباطش با کشور و انقلاب ما به چاپ رسیده؟ اما چه­قدر بازتاب داشته است؟ چقدر رسانه ای و مردمی شده است؟ حتی برخی جوانان ما امروزه نمی­دانند صهیونیسم چه هست، دیگر چه برسد به صهیونیسم مسیحی. به راحتی مطالب صهیونیست ها را در فیلم هایشان باور می­کنند؛ چرا که یک فیلمی از آن طرف می­آید به راحتی زیرنویس و دوبله می­شود و بسیاری از آنها در تلویزیون ما،‌ به راحتی همه اینها را نشان می­دهیم! می­گوییم کارتون است، مثلاً کارتون شِرِک ‌یا کارتون­های دیگر؛ ولی همه آنها دارند تبلیغات حساب شده و کاملاً جهت دار انجام می­دهند و ما در مقابل اینها هیچ کاری نمی­کنیم یا بسیار کم کاری می کنیم.

حتی فیلم آنها را پخش می­کنیم و نمی­آییم نقد محتوایی دقیق کنیم و بگوییم این فیلم چیست و چه می گوید، باز در نقدهایمان هم حرف آنها را ترجمه و تکرار می­کنیم، یعنی نه تنها در مقابل چیزی نمی­سازیم، کار آنها را هم می­آوریم و نمایش می­دهیم و حرف آنها را هم می­زنیم، یعنی اینکه چندین کار را برای آ­نها انجام می­دهیم،  خوب چه کاری بهتر از این! صهیونیست­ها از اول که آمدند در پروتکل های حکمایشان نیز هست، دو چیز را باید در دست بگیرند، یکی اقتصاد، یکی رسانه، رسانه­های دنیا الان در تسخیر اینها است و برخی رسانه­های ایرانی و مسلمان و تلویزیون ما متأسفانه دارند تبلیغ آنها را می کنند، مستقیم و غیرمستقیم. حتی در مسائل تاریخی، مطالبی را که آنها برای ما نوشتند، تبلیغ می­کنند، بدون اینکه در مقابل یک نفر بیاید بگوید که نه این­طوری نبود. بخش عمده ای از نظام تاریخ نویسی جهانی به دست فراماسونرهای نوکر صهیونیسم شکل گرفته است. الان هم دارند در این مملکت کتاب چاپ می­کنند. در مقابل اینها باید چکار کرد،‌ وظیفه چیست؟ آیا باید نشست و دست روی دست گذاشت؟ خیر،طبعاً باید با رسانه به جنگ رسانه رفت، نبرد امروز به نظر من شاید در جبهه­ها اتفاق نیفتد، نبرد امروز در همین رسانه­ها اتفاق می­افتد، جنگ،­جنگ رسانه­ای است.‌ البته ما در فرهنگ و سینما، فقط نباید واکنش­گر باشیم، بلکه باید برای آرمان­هایمان برنامه بسازیم. در صورتیکه حتیبه اندازه کافی چیزی در مقابل کار آنها هم نمی­سازیم. قطعا اگر با تکیه بر آموزه های اسلام ناب به سمت ساخت محتوا و قالب های کار رسانه ای برویم، نه تنها غربی هال به انفعال شدیدی می افتند، بلکه بر آنها فائق می شویم.

 

-سینمای غرب تا چه حد و چگونه در مسیر آموزه های صهیونیسم و سران قدرت در غرب است؟ اگر امکان دارد با مثال هایی از سینما بحث را تبیین بفرمائید.

در فیلم رمز داوینچی، درباره حقیقت جام مقدس صحبت می­کند و توضیح می­دهد که انجمن فراماسونری ما، این حقیقت را سال­ها نگه داشته است. یکی از قهرمانان فیلم ابراز نگرانی می­کند که ممکن است این حقیقت از یاد برود و سپس می­­­گوید: نه، ما سال­ها در هنرهای مختلف اعم از موسیقی و نمایش­نامه­نویسی و فیلم­هایمان، این حقیقت را نگه داشته ایم. مثال آن این است:برای اینکه در ذهن کودکان این مطالب از کودکی حک شود، آنها را در هزاران کارتون و برنامه کودک آورده ایم [و مردم دنیا به دلیل اشارات غیر مستقیم زیاد متوجه نمی شوند.]

الان آموزه­های مخفی اینهاست که به صورت کارتون­هایی  به خانه­های من و شما می­­آید و بچه­های ما می­بینید و می­گوییم فقط یک کارتون است، غافل از اینکه این برنامه ها همراه با مضامین نیمه پنهان صهیونیستی و کابالیستی و فراماسونری هستند. مثلا کارتونی به نام ماداگاسکار  اخیرا ساخته اند که به فارسی هم دوبله شد و در تلویویزیون هم پخش شده است. داستان چنین است که چهار حیوان مختلف در باغ­وحش نیویورک هستند که در ادامه قصه از باغ­وحش فرار می­کنند و به دامن طبیعت می گریزند. در فیلم­ها و در سینما گریز به طبیعت، بازگشت به خویشتن و هویت معنی می­شود. اینها به جنگل می­روند که به طبیعت خودشان برگردند،‌ هویت خودشان برگردند. اما در ادامه ‌اینها در جنگل وحشی می­شوند و همدیگر را می­خوردند! این فیلم بطور غیر مستقیم می­گوید که اگر تو به طبیعت و هویت خودت برگردی، از باغ­وحش نیویورک بیرون روی، وحشی می­شوی. سپس این چهار حیوان به این نتیجه محتوم می رسند که باید به باغ­وحش بر­گردند و می­گویند ما باید در این باغ وحش باشیم، ‌تحت نظارت باغ­وحش­بانان.

یعنی سران قدرتمند هالیوود و آمریکا جهان را این­گونه می­خواهند و در آثار هنری همیار اینان این­گونه القا می شود. بچه من و شما می­پرسد واقعاً همین­گونه باید باشد و باید برای همیشه در باغ وحش زندگی کنیم! دقیقاً اینها چیزهایی است که در فیلم­هایشان می­آید.

 

-چرا کابالیسم و بودیسم در سینمای غرب بیشتر مورد توجه هستند و بعضا در کنار هم هستند،اما هندوئیسم کمتر مورد توجه بوده است؟

البته به نظرم می­آید که کابالا یا همان فرقه­های فراماسونری که الان در دنیا بر رسانه­های مختلف حاکم هستند، از همه آن فرقه­های گذشته و امروز که به نظرشان در راستای اهدافشان باشد، استفاده می­کنند. حتی از معنا­گرایی  و مفاهیم ماورائی هم استفاده می کنند، البته با تقریرات و تحریفاتی که به نفع خودشان باشد. طبق آموزه­ها و طبق پروتکلهای حکمای صهیون، باید از همه چیز به نفع دنیای خود استفاده کنند. این است که شاهدیم بودیسم  را با تمام  سابقه اش، به خدمت خودگرفته اند، علاوه بر اینکه بودیسم خدا و معاد و فلسفه سیاسی ندارد و با سکولاریسم مورد نظرانها سازگارتر است، اما هندوئیسم بالاخره احکام و شرایعی دارد و کاملا بی محتوا نیست.  آنچه که یک مقدار با آموزه­هایشان منافات پیدا می­کند یا آن شخصیت­هایی که یک مقدار به اصطلاح در آموزه­هایشان مانع ایجاد می­کنند را طبعاً  کمتر مورد توجه قرار می دهند. آنهایی که بیشتر از لحاظ سیاسی و فکری با آنها همراه هستند، در کانون توجه رسانه های غربی قرار می گیرد. شخصیتی مثل دالائی­لاما –رهبر بودائیان تبت- که همه جا علم می­کنند و به او جایزه می­دهند و تقدیر هم می­کنند، به دلیل حرف شنوی و همراهی در برخی آموزه هاست.

 

-عناصر نمادین و نشان­دهنده کابالیسم و صهیونیسم چیست؟

علاوه بر نمادهای عرفانی مشترک بین مکاتب مختلف عرفان و تصوف، اولاً: مسئله آرماگدون و منجی است که خیلی برای آنها مهم است. آخرالزمان آنها بسیار شاخص است. اینها در فیلم­هایشان هم به وفور مطرح است.

 ثانیا: مسئله آنتی کرایست است،‌ آن شیطانی یا هیولا یا ضد مسیحی که می­آید و دنیا را تهدید می­کند. گاهی به آن دجال هم می گویند. البته دجال از نظر مسیحیت و یهودیت با دجال در بین مسلمانان، خیلی فرق دارد.

ثالثا: یک دلیل اینکه چرا بسیاری از فیلم­های دوران کنونی، فیلم­های وحشتناک و ترسناکی است و اینکه چرا آن­قدر جهان را وحشتناک و سیاه­نشان می دهند،‌ دقیقاً همین است که می خواهند خطر ظهور ضد مسیح یا شیطان را به بشر گوشزد کنند و بگویند که فقط منجی ما نجات بخش همه بشر است. در فیلم­هایی که در چند دهه اخیر از غرب آمده است، فیلم­های ترسناک و هراس­آور زیادی شاهد بوده ایم. همیشه یک خطری جایی را  تهدید می­کند؛ مثلا زامبی­ها، آنها که می­میرند و با یک حالت­های وحشتناکی تبدیل به زامبی می شوند، ویروسی که همه را زامبی می­کند، یا مثلاً زنبورها یا سوسک ها یا حشرات بزرگی که به افراد بشر و آبادیها حمله می­کنند، یا آتش و آتشفشان یا سیل یا زلزله­ای که خواهد آمد، یا بیماری های فراگیری که همه را تهدید می کند یا بیگانه ها و فضایی ها و تروریست هایی که هیچ نمی فهمند.

همیشه رسانه­های غرب آدم­ها را از یک چیزی می­ترسانند، آدم­های جامعه خودشان و دنیا را سیاه ­نشان می­دهند، مثلاً نشان می­دهد که یک­دفعه صبح بیدار می­شوی و در یک زنجیری قرار داری که اگر خودت را از این زنجیر خلاص نکنی با بدترین شکنجه­ها روبه رو می­شوی، همیشه ترس را به شما القا می کنند.‌ در خانه هم که باشی دچار وحشت هستی.

چند سال پیش یکی از محققان و کارگردانان آمریکایی به نام مایکل مور، در فیلمی به اسم بولینگ برای کلمباین بررسی کرد که چرا در آمریکا در سال، یازده هزار قتل با گلوله انجام می­شود‌یعنی بیشتر از همه کشورها! ‌ابتدا نظریه ای ارائه داد که شاید به دلیل سابقه خشونت بار آمریکا باشد. تحقیق کرد و به این نتیجه رسید که نه، چنین نیست. در خیلی از کشورهای دنیا این سابقه بیشتر است. نظریه بعدی را ارائه داد که دلیل خشونت زیاد آمریکایی ها این است که اسلحه بیشتری در اختیار آنان است، دید نه در کانادا بیشتر است.

بالاخره به این نتیجه رسید که این وضعِ فاجعه بار، حاصل ترسی است که رسانه­ها در جامعه آمریکا می­پراکنند. مرتب در رسانه­ها القا می کنند که به زودی سیل می­آید، ‌آفات حمله می­کنند، ‌تروریسم حاکم می شود. فیلم­ها به شدت آدم­ها را می­ترسانند،‌ جهان را سیاه می نمایانند.‌ همیشه انگار یک وحشتی در این جهان حاکم است، یک ارواحی می­خواهند این جهان را بگیرند، شیطان می­خواهد بیاید. در تداوم تبلیغات رسانه ای و سینمایی شان،  می­گویند ما هستیم که می­توانیم علیه شیطان و این جهان سیاه بجنگیم، علیه این قاتل­های زنجیره­ای. این دستگاه ماست، این چشم آبی های آمریکایی هستند که می­توانند این کار را بکنند. ما هم برای اینکه شروران را سرکوب کنیم، باید برویم و در خانه­های آنها، آنها را سرکوب کنیم. بدین نحو  لشکرکشی­های پر خرج خود را هم توجیه می کنند. اینها همه عناصر نشان­دهنده همین حاکمان دنیای امروز سرمایه و رسانه و سینماست که به طور مشخص کابالیست­ها و صهیونیست­ها هستند.

 

-در چنین شرایطی که سینمای غرب چنین فعالیت­هایی دارد،‌ سینمای ایران چه برنامه­هایی داشته یا در آینده خواهد داشت؟

خوب به واقع سینمای ایران هیچ برنامه­ای نداشته،­ فکر هم نمی­کنم در آینده با این عوامل سینمای موجود، کار مهمی انجام دهد. شاید بفرمائید این بدبینانه است، اما شما را به ساختاری که سینمای ایران دارد توجه می دهم. ببینید شما اگر به کسی یا چیزی امید داشته باشید، برمی­گردد به ساختار آن، مثلاً فرض کنید فرزندی دارید که نبوغ خاصی در او می بینید. آنگاه می­گویید این بچه اگر تلاش کند، در آینده یک چیزی می­شود. ‌ در این سینمای موجود، متأسفانه آنهایی که دارند اداره می­کنند و ساختارش را دارند، حداقل آنهایی که نبض کلیدی را در اختیار دارن، یعنی تهیه­کنندگان و تولیدکنندگان به طور مشخص، این ایده ها را ندارند.

راجع به فیلم­سازها صحبت نمی­کنم، برخی کارگردانان آدم­های خلاق و متعهدی هستند. اما به طور مشخص تهیه­کنندگان، اصلاً راجع به این مسئله فکر نمی­کنند که این مضمون یا سمبل یا تفکر صهیونیستی هست، کابالیستی هست، آخرالزمانی وجود دارد. به قول معروف این­کاره نیستند، اصلاً به این چیزها فکر نمی­کنند، فقط فکرشان همین است که فیلمی بسازند سرگرم­کننده و گیشه پسند. متاسفانه از این سینما، در نهایت آبی گرم نمی­شود، مگر اینکه یک تحول خیلی خاصی در آن به وجود بیاید.

متاسفانه تاثیر این تفکرات در جامعه  فهمیده نمی شود.  این احساس نمی­شود که جهان غرب و صهیونیست ها این فعالیت ها را علیه ما آغاز کرده اند. همه فکر می­کنیم می­توانیم گفتگو و مصالحه کنیم، نه مصالحه­ای در کار نیست، اصلاً نمی­تواند گفتگویی باشد. اصلاً آرمان­ها با هم متفاوت است، آنها امام زمان ما(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را می­گویند ضد مسیح و رئیس شیاطین! چه طور می­توانیم با آنها مصالحه کنیم! آنها ما و اجدادمان را شیطان و نیروی شر و محور شرارت نامیده اند و در فیلم هایشان نشان داده اند.اصلاً نمی­شود با یک چنین چیزی مصالحه کرد.

فقط صد و بیست کانال تلویزیونی دارد تبلیغ اوانجلیستها را می­کند. در سال حدود هزار فیلم در آمریکا ساخته می­شود، حدود ششصد یا هفتصد تای آن تبلیغ این آرمان ها و اسطوره هاست. ما چه کرده ایم؟ صدا وسیما و سینمای ما چه کرده است؟ آیا کافی بوده همین مقدار کار کمی که انجام شده است؟ ولی ما امید داریم که چنین چیزی بشود. بالاخره به نظر من از جاهایی مثل مرکز پژوهش هاس اسلمی صدا وسیما باید این حرکات و افکار بلند شود و رشد کند یا مؤسسه ای مثل موعود که آقای شفیعی از آنجا هم تشریف دارند، و ما مدتی است که در خدمت ایشان هستیم. کتاب ها و سخنرانی ها و نقد فیلم های خوبی داشته اند. اولین چیزی که به ایشان گفتم، این بود که شما باید فیلم بسازید، برنامه تولید کنید. شما هرچه کتاب هم منتشر کنید، در تیراژ دوهزار و سه هزار و پنج هزار عدد، خوب است، ولی وقتی فیلمی مثل ماتریکس هیجده هزار سینما در دنیا را به تسخیر خود در می­آورد و فروشی بالای دو ونیم میلیارد دلار دارد و سپس به خانه­های همه می­رود، در تلویزیونهای همه کشورها می­رود، تاثیرات قبلی را از بین می برد یا کم رنگ می کند.

ما در طول این بیست و هشت سال چه فیلمی راجع به یکی از مظاهر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)  ساخته ایم، چقدر دنیا سینمای دینی یا آخرالزمانی ما را دیده است؟ اصلا ما سینمای آخرالزمانی داریم؟ واپسین دوران خوبی ها آرمان ماست و ادعا می­کنیم که ما امام زمانی هستیم.‌ چه کار کرده ایم، آمدیم حداقل نشانه­های ظهور ایشان را در سینما باز کنیم؟ باور کنید خیلی از بچه­های ما از ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)  می­ترسند! می­گویند اگر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)  بیاید خون راه می­اندازد!

آن­قدر در این جامعه هنری ما کار نشده که نسل های بعدی از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)  خودمان می­ترسند، ولی از مسیح آنها نمی­ترسند! مسیح(علیه السلام) مظهر مهربانی و خوبی و محبت است، چون آثار بسیاری از مسیح و قدیسان مسیحی در ویدئوکلوپ ها و ماهواره ها و حتی تلویزیون ما پخش شده است، اما متأسفانه یک فیلم هم راجع به حضرت ولیعصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)  نساخته ایم. سینما، رسانه­ها، روزنامه­ها، مجلات، هنرمندان، محققان، نویسندگان و همین حوزه علمیه قم باید کارهایی را آغاز کنند. دقیقاً حرکت باید از حوزه علمیه قم و مراکزی مثل مرکز پژوهش های اسلامی صدا وسیما شروع شود.

 

-چرا سینمای ایران سعی ندارد در مورد ظهور و منجی شیعیان، بر اساس منابع غنی اسلامی، فیلم یا فیلم­هایی ارائه دهد؟

واقعاً جای این سؤال هست و این، سؤال خوبی است، یعنی من فکر می­کنم باید بنا به آن چیزی که در احادیث وجود دارد، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)  اول باید شناسانده شود سپس زمینه سازی برای ظهور و خصوصیات یاران ایشان بررسی شود. انشاءالله فردای امید همین ملت می­خواهد از ایشان و ارمان های ایشان حمایت کند،‌ اما ملت به درستی ایشان را نمی­شناسد. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)  را فقط در نیمه شعبان می شناسند. جوان ها و مردم جشنی می­گیرند و بعد که می­گوییم امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)  ان­شاءالله ظهور می­کنند، گفته می شود حالا هنوز وقتش نرسیدهاست! جدی نگرفته ایم. به همین دلایل است که ظهور عقب می­افتد. همه چیز را شوخی گرفته ایم؛ ولی آن طرف، در غرب، صهیونیست های مسیحی و یهودی، خیلی جدی هستند. شما از فیلم­ها وحرکاتشان می­فهمید که واقعاً جدی هستند و آنها شوخی بر نمی­دارند، فقط دیگر این قدرت خدا و ساحت مقدس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)  است که این مملکت را نگه­داشته است.


نوشته شده در  جمعه 88/9/27ساعت  4:49 عصر  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

قسمت سوم مصاحبه محققان و طلاب و دانشجویان خانه هنر و اندیشه مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما در قم با منتقد محقق سینما، آقای سعید مستغاثی با عنوان «جادوئیسم و سینما». شماره 22 نشریه رواق اندیشه و هنرماهنامه تخصصی خانه هنر و اندیشه

 

-اگر تمایل دارید، خلاصه ای از بحث تا اینجا را بفرمائید.

تا اینجا ظهور فیلم­های جادوگری و جادوئیسم در غرب را در دو جنبه بررسی کردم،‌ یکی جنبه جامعه­شناختی بود و یکی جنبه آرمان­گرایی و سیاسی­نگری. از جنبه جامعه شناختی عرض کردم بعضی اعتقاد دارند این موج از اروپا به آمریکا رفت، موج بی بندوباری، عصیان­گری، شورش بر علیه بافت­های سنتی جامعه و خانواده از دهه هفتاد خیلی در آمریکا اوج گرفت، فیلم­هایی که از آن موقع است،‌ اغلب، قهرمانا ضد سنت و ساختارشکنی دارد. افراد می­خواهند آن محیط خودشان را بشکنند و بروند بیرون. این قضیه باعث شد که طبعاً طبق اسنادی که وجود دارد، خانواده­ها در درجه اول از هم بپاشند و مضمحل شوند، سپس روابط بسیار شدید غیراخلاقی درجامعه ایجاد شود و با سیل‌ بچه­های نامشروعی که به وجود آمده اند روبرو شویم و جامعه در معرض اضمحلال قرار بگیرد.

در مقابل این وضع، دو واکنش انجام شد،‌یکی از سمت خود جامعه،‌ یعنی خانواده­ها وقتی که این معضل را در جامعه ­دیدند، سعی کردند یک مقدار بیشتر حفظ کنند بچه­هایشان را، ارگان­های آموزشی و‌ مراکز روان­شناسی هم به تکاپو افتادند. فهمیدند که این نوع آزادی دادن به بچه ها مضر است و به صورت سم دارد در جامعه نفوذ می­کند، نزدیک است که جامعه از هم بپاشد، ضمن اینکه افراط در آزادی های لیبرال اباحه گر، بی­بندوباری­هایی را به وجود آورد که باعث نوعی بحران معنویت در غرب شد. همیشه افراط، تفریط به بار می­آورد، یک مقدار جوان­ها غیر از آنکه خود آن ارگان­های خانوادگی و جامعه سعی کردند اینها را سوق بدهند،‌ خودشان هم یک نوع خلا معنوی حس کردند، خواستند به یک­سری آموزه­های معنوی گرایش پیدا کنند، به طرف خانواده آمدند، خوب طبعاً این در فیلم­ها بازتاب داشت، در جامعه بازتاب داشت.

این قضیه باعث شد که مردم غرب و سیاست­مداران غرب اولاً احساس خطر کنند، چرا که این خطر وجود داشت که مردم و جوان ها سراغ دین­های خیلی محکم­تر که در جامعه وجود دارد بروند، به خصوص اسلام. این است که سعی کردند در این میان بزرگراه یکسویه ای از تبلیغات جهت دار را بوسیله رسانه و سینما درست کنند. مثل همیشه که عمل می­کنند،‌ همیشه سعی می­کنند فرقه­های انحرافی درست کنند، طبعاً یک­سری فرقه­ها بیشتر مطرح شد مثل بودیسم، عرفان­های شرقی، سرخ ­پوستی، عرفان­های من درآوردی، جن­گیری و جادوگری و کف­بینی و... . در فیلم­هایشان نیز این قضایا را آوردند، این از طریق جامعه­شناختی بود.

مسئله جادوئیسم و خرافات از طریق آرمان­گرایی صهیونیستی نیز گسترش پیدا کرد. آرمان­گرایی آنها با توجه به تفکر کابالیسم در میان اوانجلیستها و یهودیان و تفکر فراماسونری مشخص می شود. کابالیسم که یکی از مهم ترین ارکانش جادوگری است و جادوئیسم در آن نهادینه است، در پشت صحنه هالیوود به طور جدی قرار دارد. رئیس و به اصطلاح رهبر فرقه کابالا به نام ربی فیلیپ برگ الان از مهم ترین سرمایه گذاران و کنترل کنندگان  هالیوود است و با اسرائیل و مراکز اصلی قدرت صهیونیستی آمریکا، روابط بسیار گرمی دارد. در این مورد، از این مشخص­تر چه می­شود گفت! به نظر من، ‌این موارد دلایل صعود جادوئیسم در سینما،از دهه نود به این طرف بود.

 

-نقش اسلام انقلابی در ایران و تشیع را در به وجود آمدن چنین وضعی تا چه حد می دانید؟

خوب ببینید انقلاب اسلامی خیلی محاسبات را در غرب به هم زد، بسیار فراتر ازبحث جادوگری.‌ این شاید یکی معلول­ها باشد. وقتی انقلاب اسلامی به وجود آمد اصلاً کل محاسبات اینها سر همان توسعه اسرائیل و به دست آوردن خاورمیانه بزرگ و همان ورد دامینیت که جزء مانیفیست آنهاست و در آن پروتکل حکمای صهیون است، به هم ریخت.‌ در نتیجه این قضیه باعث شد که تجدید نظرهای اساسی در این کارهایشان بکنند، در سیاست­هایشان، در انتخاب­هایشان، در دوستان و دشمنان­شان، درجبهه­بندی­هایشان؛ یعنی شما می­بینید که با انقلاب اسلامی خیلی چیزها در دنیا به هم می­ریزد، اصلاً مسیحیان صهیونیست بعد از انقلاب اسلامی ایران قوت زیادی در آمریکا گرفته بودند. اوانجلیستها در دهه هشتاد و نود است که خیلی قدرت می­گیرند ‌و از طریق رسانه ها به طور خیلی قوی نظراتشان را مطرح می­کنند،‌ یعنی حتی تا سال­های قبل از انقلاب، خیلی محدود بودند.

تئوری ساموئل هانتینگتون که جنگ بین تمدن اسلام و غرب بود، در دهه نود(سال های 1993-94) مطرح ­شد، چهار سال پس از انقلاب اسلامی ایران،‌ بعد از انقلاب خیلی مطالب که در زمان شاه نزدیک شدن به آن مساوی با زندان و اعدام بود، در مجامع و کتب علمی ما به صورت عمیق پی گیری شد. به طوری که الان برخی، اسناد مبنی فراماسونر بودن پاپ را دارند. با توجه به عمل کرد دستگاه واتیکان، می توان ادعا کرد واتیکان در واقع ابزاری در دستگاه صهیونیست­های مسیحی است. به طور سنتی صهیونیست ها با مسیحیت و اسلام مشکل داشتند. امروزه با فتح مراکز و افکار مسیحی، تنها دینی که به طور جدی در مقابل آنها قرار دارد، اسلام و به خصوص شیعه با مرکزیت ایران می باشد. برای همین است که شما در فیلم­ها می­بینید که دشمنانشان مسلمان­ها هستند، تروریست­ها مسلمان­ها هستند. برای همین است که شما می­بینید که شیطان را در سرزمین مسلمان­ها جست­وجو می­کنند، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ­آنتی کرایست می نامند، میگویند در آخرالزمان ما همه مسلمانان را از بین می­بریم، طبیعی است که این تفکرات باعث شده واکنش­هایی شدید در طول سی سال اخیر، نسبت به انقلاب اسلامی مردم ایران داشته باشند.‌

 

-با این توضیحات، آیا می توان نوشته شدن و تولید و تبلیغات بسیار گسترده برای آثاری چون هری پاتر را پروژه ای از پیش برنامه ریزی شده بدانیم که با توجه به زمانه کنونی، توسط سردمداران اصلی قدرت در غرب و هالیوود اجرا شده است؟

در هری پاتر،‌ دنیا دنیای جادوگرها است، هیچ معنویتی غیر از جادوگری وجود ندارد، یعنی نه نیروی الهی است نه معنویت دیگری، هر چی که هست دنیای جادوگرها است، همه کنش­ها و واکنش­های مثبت و منفی یا جادوگری اتفاق می­افتد، هر کسی بهتر جادوگری بلد باشد، پیروز است، همه سعی می­کنند شیوه های مختلف جادو را یاد بگیرند و علیه آن ولدموروت که نیروی شر است،‌ به کار گیرند و در نهایت، سرزمین و قلمروی هری پاتر را به او برگردانند، یعنی هری پاتر همان «چوزن وان» است، فرد برگزیده است.

پرفروش شدن این چنین داستانی در فضای امروز سیاست و غلبه صهیونیسم مسیحی در آمریکا و انگلیس و جهان، طبیعی است، علاوه بر اینکه هری پاتر با یک برنامه­ریزی نوشته شد و تولید شد، دلایل بسیاری وجود دارد، که خانم جی.کی. رولینگ ابتدا به ساکن ننشست این داستالن را بنویسید. چرا که شاهد بودیم طبق اسنادی که خبرگزاری های جهانی ارائه دادند، دو نفر دیگر یکی در روسیه و یکی در آلمان آمدند و ادعا کردند که ما اول این داستان را نوشتیم و علیه خانم رولینگ ادعای جرم کردند. حتی ادعای آنها آن­قدر قوی بود که دادگاه داشت به نفع آنها رأی می­داد، ولی اینجا یک­دفعه افرادی وارد کار شدند، به طور مشخص همان کمپانی قدرتمند صهیونیستی برادران وارنر و رأی دادگاه را به نفع خانم رولینگ چرخاندند.

این جریان در زمانی اتفاق افتاد که هنوز فیلم های هری پاتر ساخته نشده بود، دو بار این اتفاق افتاد، شما می­بینید که چه­قدر از مطالب مطروحه در هری پاتر قبلاً در سایر آثار سینمایی تکرار شده بود، در فیلم­هایی مثل جنگ ستارگان مثل ارباب حلقه­ها، اسطوره­های داستانی و تصویری و سمبلیک فراماسونری و یهودی و صهیونیست­ مسیحی به وفور در این قبیل فیلم ها دیده می شود.  دلیل پرفروش شدن آن خیلی راحت قابل تحلیل است. خانم رولینگ اگر فقط خودش بود که در ابتدا پول نداشت که یک جلد آن را هم منتشر کند. اما اینها پول و سرمایه و تبلیغات بسیار عظیم جهانی پشت این کار قرار دادند تا این داستان به اسم داستان کودکان و نوجوانان در تیراژهای میلیونی، در همه جای جهان نفوذ کند.

متأسفانه در کشور خودمان نیز اسیر این بوق های تبلیغاتی شدیم. برخی افتخارشان این بود که همزمان با آمریکا و انگلیس و فرانسه و اروپا در اینجا هم کتاب چندم هری پاتر پخش می­شود! به تقلید غربی ها، نصف شب یک عده بروند در خیابان بایستند و صف ببندند که کتاب را تهیه کنند و هیچ عکس­العملی هم در مقابل آمریکا انجام نگیرد! برخی مدعیان تفکر وکتاب خوانی هم می گفتند که این نشان آن است که دیگر بچه­های ما منزوی نیستند، چون توانستند هری پاتر را همزمان با غربی ها بخرند و بخوانند!

حقیقتا چرا این سرمایه­های وسیع و تبلیغات بی سابقه، پشت سر صدها کتاب داستان­ دیگر قرار نگرفت؟ چرا مثلاً وقتی شکسپیر می­آید تاجر و نیزی را می­نویسد، ناگهان در غرب ملعون خاص و عام می­شود؟ چون که حرص مال دنیا زدن توسط فردی یهودی را در فیلم خود به استهزاء می­کشد، لذاست که نباید همچین سرمایه ای پشت سر دیگر آثار قرار بگیرد. جالب است که قوت هری پاتر اینقدرها هم زیاد نیست که بطور طبیعی چنین تبلیغاتی را برای خود دست و پا کند. از داستان اول تا آخرش یعنی از فیلم اول تا همین فیلم پنجم که اخیرا آمد، فروش آن نزول چشم­گیری داشته ولی بازهم ساخته شده، از الان همه چیز فیلم هفتم آن هم بسته شده است، از بازیگرهایش، کارگردانش، زمان اکرانش، محل های اکرانش و... . از الان بلکه چند سال پیش همه برنامه­ها چیده شده بود، اصلاً این طوری نیست که خانم رولینگ تنها همه داستان را پیش برده باشد. همه آنها حساب شده است،‌ مشاورانی در اختیار او است مشاور­های خود کمپانی وارنر.‌ مگر می­شود در فضای انحصاری تبلیغات امروز دنیا یک نفر، تنها یک داستان سرخودی بنویسد و داستان آن هم همه جای دنیا پخش شود و میلیون­ها دلار هم خرج آن شود، متأسفانه در کشور ما هم تقریبا هیچ­کس نیست که کاری بکند و این خطر را مورد بررسی عمیق قرار دهد.‌

 

- جادوئیسم در فیلم ارباب آرزوها چطورتبیین می شود؟ فیلمی که در آن از مجسمه یکی از خدایان ایران باستان، شیطانی آزاد می­شود و جامعه آمریکا را مورد تهاجم قرار می دهد.

من این فیلم را ندیدم ولی خیلی فیلم­ها است که به طور مشخص به ایران اشاره دارد، مثلاً در سری فیلم های بیگانه­ که بعد از انقلاب اسلامی ساخته شد، نشان می­دهد که موجود خبیثی از اعماق قرون باستان می­آید و غرب را تهدید می کند. به نظر برخی منتقدین دقیق، منظور از آن موجود خبیث، اسلام است. خیلی فیلم­های دیگر هم هست. البته برخی فیلم­ها هست که در این قضایا ما را به دام می­اندازد، مثل فیلم سیصد. متأسفانه فیلم­های زیادی است که اشاره­های فراوانی به ایران و انقلاب اسلامی دارد ولی توسط منتقدین غافل ما گفته نمی­شود و خیلی فیلم­ها هست که می­خواهند ایران را از اسلام جدا کنند و به نوعی ناسیونالیسم کور دامن بزنند، این دام خطرناکی است که جامعه ما در فیلم سیصد گرفتار آن شد.

 

-نکته مبهمی که فیلم ارباب آرزوها داشت، شیطان این فیلم کل جهان را می­خواهد نابود کند، ولی هرکسی را که می­خواهد از بین ببرد، قبل از آن به او اجازه می­دهد که یک آرزو کند و او آرزوهای او را برآورده می­کند.

چیزی که الان شما می­فرمایید در فیلم جن­گیر، فیلم از عراق شروع می­شود،‌ اول فیلم صدای اذان می­آید. آنجا یک باستان­شناسی است که با شیطان برخورد می­کند،‌ آنجا در عراق نمی­تواند سرکوبش کند و با شیطان درگیر شود، بعد آن شیطان به آمریکا می­رود و در وجود دختری حلول می کند و وجود او را تسخیر می­کند. فیلم می­خواهد بگوید، شیطانی که در سرزمین اسلامی هست را در همانجا سرکوب نکنید، می­آید سراغ شما در آمریکا.

همان حرفی که جرج بوش زد، گفت، برای ریشه کنی محور شیطانی و تروریسم باید به محل تروریست­ها برویم. برای همین است که لشگرکشی به عراق می­کنند. خیلی فیلم­هایشان است که شیطان را چنین به تصویر می کشند که از شرق می­آید، سپاهیان شیطانی از شرق می­آیند، طبق همان نظرات آرماگدونی و پیش گویی های شبه مقدسشان که آنتی کرایست و سپاهیان شرورش، از شرق با جمعیت چهار صد میلیونی می­آیند و در محلی به نام آرماگدون با سپاهیان غربی درگیر می­شوند. مسیح هم می­آید و در راس ارتش مسلح غربی ها قرار می گیرد. در آن نبر بزرگ نهایی، حدود دو سوم مردم جهان از بین می­روند غیر از نوزادگانی که در کتاب مقدسشان آمده است.

در فیلم­های مختلفی این قضیه هست، فیلمی است به نام امگاکد2:مگیدو که این داستان را طبق کتاب مقدس مسیحیان ارائه می­دهد. فیلم­های زیادی دیگری مثل فیلم آرماگدون، فیلم­های هری پاتر فیلم­های آرماگدونی هستند، یعنی آخرالزمانی هستند، که جادوئیسم بخش جدایی ناپذیر آن را در بر می­گیرد. چند هفته پیش یک فیلم به بازار آمد به نام ششصدوشصت وشش به بیست، که قضیه مسیح و ضدمسیح بود. همین اخیرا فیلم دیگری روانه اکران شد به نام بیودله که خیلی هم روی آن تبلیغ می­شود، فیلم آنیمیشن هم هست، که باز همان کلیشه تکراری مسیح و ضدمسیح است. سینما به تمام معنا آرایش آخرالزمانی گرفته و این مسئله قابل انکارنیست.


نوشته شده در  جمعه 88/9/27ساعت  4:46 عصر  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

عنوان : فراماسونری

نویسنده : محمد خاتمی
کد کتاب : 205617
سال انتشار : 80
انتشارات : کتاب صبح

 



منبع: http://morsalat.org/type_lib_fa/?iLib=200&iCat=354&iChannel=24&nChannel=Lib


نوشته شده در  جمعه 88/9/27ساعت  4:39 عصر  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

 طراحی سیستم عامل "اوبونتوی اسلامی"

سیستم عامل اسلامی "sabily" با تکیه بر سیستم عامل "اوبونتو" به منظور ارائه خدمات به مسلمانان طراحی شده است. به گزارش ایکنا، کابران مسلمان می توانند بعد از نصب رایگان این سیستم عامل جدید، از تمامی برنامه های رایگان آن شامل آموزش قرآن، اعلام زمان دقیق نماز های روزانه، پخش اذان، برنامه نمایش روزانه ادعیه و بسیاری از نرم افزارهای اسلامی استفاده کنند. این سیستم عامل که به صورت متن باز و بر اساس اوبونتو، نسخه محبوب "لینوکس" طراحی شده، با روشن شدن رایانه، با عبارت "بسم الله الرحمن الرحیم" آغاز به کار می کند؛ کاربران مسلمان می توانند این نرم افزار را به صورت رایگان دانلود کرده و از آن استفاده کنند.  http://morsalat.com/detail_fa/?iData=1406&iCat=317&iChannel=1&nChannel=News


نوشته شده در  جمعه 88/9/27ساعت  4:36 عصر  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

 
نگاهی به فیلم جنجالی و در حال اکران 2012، فیلم 2012 به چه فرا می‎خواند؟

تصور اینکه قرار است همه ساکنان زمین در سال 2012 در اثر یک سلسله حوادث مهیب طبیعی، زیر آب بروند و جان بدهند، به خودی خود بسیار هولناک است. این تصور وقتی توسط کارگردان توانای «روز استقلال» یعنی رولند امریخ (Roland Emmerich)، با جلوه های بصری بی‎سابقه به تصویر کشیده شود، می تواند موجی از نگرانی در میان ساکنان زمین به وجود آورد و سپس حتی عنوان "مادر ژانر بلایای طبیعی" از آن خود کند. خصوصا اینکه کمپانی تبلیغاتی این فیلم جار و جنجال راه انداخت و با هدف فروش بیشتر، سال 2012 را به عنوان سال پایان جهان معرفی کرد تا به این توهم رنگ واقعیت ببخشد. این مساله از آنجا شروع شد که مسئولان کمپانی سونی پیکچرز دست به آماده سازی وب سایتی زدند و با ارائه کلیپ های تبلیغاتی کار را به آنجا کشاندند که دست آخر مسئولان ناسا به تهیه کنندگان کمپانی سونی در مورد تبلیغات این فیلم در اینترنت هشدار دادند و از آنها خواستند برای رفع این سوء تفاهم عمومی دست به کار شوند.

کارگردان بدبین2012 قبل از این هم در فیلم‌هایی مثل «روز استقلال» (درباره حمله موجودات فضایی به زمین) و «پس فردا» (نابودی جهان به دلیل تغییر وضعیت گلخانه‌ای و گرم شدن تدریجی جو) دست به نابودی کره خاکی زده است. اما وی درباره روند کاری سه اثر اخیر خودش می‌گوید: «به نظرم ما بیش از پیش درباره آینده بدبین شده‌ایم. در «روز استقلال» دنیا چیزی بود که ارزش دفاع کردن را داشت. پیام «روز پس از فردا» این بود که اگر ما به همین رویه ادامه بدهیم در آب فرومی‌رویم و حرف «2012» این است که کار ما تحت هر شرایط تمام است».

مروری بر داستان

رولند امریخ در کار تازه‌اش پا را فراتر می‌گذارد و تصاویری از ویرانی تمدن شهری خلق می‌کند که مشابه آن تا پیش از این در هیچ فیلم سینمایی‌ای به نمایش درنیامده است. همه مردم جهان به استثنای 400 هزار نفر در «2012» محکوم به یک مرگ تلخ و سخت می شوند.این فیلم اگرچه بر اساس یک پیش گویی اقوام مایایی ساکن در نواحی مرکزی آمریکا، این سال را به عنوان پایان جهان انتخاب کرده اما با استفاده از مضمونی علمی - تخیلی داستان را به پیش می برد.

«2012» با صحنه هایی از اتعاشات عظیم و غیرعادی خورشید که به سوی زمین روانه می شود، آغاز می شود. یک محقق هندی برای اولین بار در سال 2009 متوجه این ارتعاشات میشود و تاثیر آن بر فعال شدن هسته مذاب زمین را با یک محقق آمریکایی در میان می گذارد. آدریان زمین شناس آمریکایی به هند می رود تا گزارشی از این موضوع برای هیئت حاکمه آمریکا ببرد. امواج و نیروهای متصاعد از این تشعشات باعث شده درجه حرارت هسته زمین به سرعت افزایش یابد و این ماجرا به زودی موجب فوران هسته زمین، زلزله های پی در پی و بالاآمدن سطح آب دریاها می شود. این اتفاقات نهایتا به آب گرفتگی سراسر زمین و نابودی ساکنان این سیاره در سال 2012 خواهد انجامید. آدریان موضوع را به کاخ سفید اطلاع داده و کار به اجلاس سران گروه بیست می کشد و تصمیم این می‎شود که طی یک پروژه فوق سری، 400 هزار نفر از برگزیدگان برخی کشورهای جهان به اضافه آثار مهم فرهنگی تمدنی قابل انتقال و نیز یک جفت از همه حیوانات انتخاب شوند تا در روزهای منتهی به تاریخ 12/12/2012 در کشتی مسقفی که کوهستانهای مرتفع چین به همین منظور از قبل ساخته می شود جای بگیرند.

اما محور این داستان یک رمان نویس ناموفق و روشنفکر آمریکایی به نام جکسون است که شغل دومش رانندگی یک سرمایه دار روسی به نام یوری کارپف است. جکسون به صورت محیرالعقول و خیال انگیزی خانواده اش را از زلزله های پی در پی شهرهای آمریکا نجات می دهد و خودش را به چین می رساند. او وقتی به اتفاق خانواده اش به شهر فلزی ساخته شده بر فراز ارتفاعات چین می رسد، راهی برای ورود به کشتی (زیردریایی) غول پیکر پیدا می کند اما با مشکلات پیچیده‎ای روبه رو می شود که دست آخر ماموریت نجات نسل بشر بر عهده او قرار می‎گیرد. او و خانواده اش در قسمت چرخ دنده های لولای دریچه کشتی گیر افتاده اند. در این بین پیش از آنکه دریچه های کشتی بسته شود، سطح آب آنقدر بالا می آید که کشتی دچار آبگرفتگی می شود و اینگونه است که این ماموریت بر عهده او می افتد. او وقتی‌که درگیر تعمیر نقص فنی دریچه کشتی است، با همکاری پسرش «نوح» منجی نسل بشریت می شوند تا دوباره تاریخ زمین از 01/01/01 آغاز شود. تاریخ 27/01/01 در تصاویر پایانی فیلم نقش می بندد. حالا 27 روز است که کشتی نوح در سیاره آبی زمین شناور است و دیگر به نزدیکی خشکی هایی رسیده که از سوی آفریقای جدید که از بلندترین نقاط است، نمایان شده. قهرمانان فیلم در عرشه های کشتی آفتاب می گیرند.

سوژه حساس داستانی

اگرچه ضعفهای تکنیکی در پیوستگی ساخت داستانی خصوصا در شکل عجیب و غریب نجات یافتن قهرمان داستان از بلایای طبیعی دائما تکرار می شود اما جلوه های بصری شگفت انگیز و جدید و اتفاقات هولناکی که یکی پس از دیگری اتفاق می افتد بیننده را سرگرم میکند. و مهمتر از این دو، ایده پایان دنیا در عین ادامه دنیا است که پایه حوادث داستان قرار گرفته است. همه اینها به اضافه پیامهای سیاسی و فرهنگی مدنظر رولند امریخ، این فیلم را در جایگاهی فراتر از یک اکشن علمی- تخیلی صرف قرار می دهد.

نویسندگان فیلمنامه تلاش کرده اند داستان پایان تدریجی جهان را با اتکا به اکتشافات علمی وقایع فیزیکی مستند کنند تا برای بینندگان که با قواعد فیزیک جدید فکر میکنند و زندگی می کنند، اقناع کننده باشد. زمان پایان جهان اما از یک داستان افسانه ای اقوام مایایی گرفته شده که سال 2012 را سال پایان جهان میداند. در این میان نحوه نجات برگزیدگان نسل بشریت و آغاز دوباره جهان از این ماجرای هولناک، برگرفته از داستان حضرت نوح است. بر اساس این داستان باید یک جفت از نر و ماده همه حیوانات، در کنار 400 هزار نفر از برگزیدگان کشورهای قدرتمند جهان در زمان مقرر به سوی سفینه بزرگی که یادآور کشتی نوح است فراخوانده شوند تا نسل بشریت نجات یابد. در این میان عموم ساکنان زمین محکوم به مرگند، حتی دانشمند هندی که برای اولین بار این اتفاق را پیش بینی کرده است. اگرچه استفاده از داستان نوح، فضای جدیدی در فیلمهای آخرالزمانی گشوده اما نگاه به ادیان در این فیلم کاملا حساب شده بوده است.

قابلیت بودا برای حضور در دنیای آینده

در سکانسی از فیلم؛ در حالیکه تصاویر تلویزیونی سی ان ان نشان‎دهنده غافلگیری و نگرانی صاحبان و مومنان دیگر ادیان نسبت به زلزله‎ها و بلایای طبیعی آخرالزمان است، راهبان بودا در ارتفاعات چین در آرامش کامل به پایان جهان می اندیشند و از پیش خودشان را آماده پایان جهان می کنند. راهب جوان از سوی راهب پیر برای حضور در کشتی فرستاده می شود. وقتی جکسون و گروه همراهش در کوهستان گیر افتاده اند، راهب بودایی جوان آنها را نجات می‎دهد و به محل کشتی می‏رساند. راهب بزرگ اما تا آخرین لحظات که امواج سهمگین سونامی به سوی معبدی بر فراز کوه می شتابد، تماشاگر امواج است و با نواختن زنگ آخرالزمان، آخرین مناسک آیینی را به جا می آورد و در ساختمان معبد که بوسیله امواج سونامی ویران می شود، جان می‌دهد.

البته امریخ و همکار فیلمنامه‌نویسش هارولد کلوسر(Roland Emmerich) در «2012» بسیاری از شهرها و کشورها از جمله ریو دوژانیرو، رم، کالیفرنیا، واشنگتن، تبت، لاس وگاس و تعداد زیادی از نمادهای معروف دینی یا تاریخی مانند ابلیسک را ویران کرده‌اند، اما به خاطر حساسیت‌های موجود سراغ تخریب نمادها و مکان‌های اسلامی نرفته‌اند. این فیلم البته نافی معنویت، اخلاق و دین نیست اما سعی دارد همه چیز را در ذیل باورهای اومانیستی و سیادت آمریکا جای دهد. بودایی ها بر نوعی از معنویت تاکید دارند که فراتر از برخی تجربه های معنوی شخصی نیست و مهم این است که سیادت آمریکا و استیلای تمدن غرب را می پذیرد. اما باید دقت کرد که در این فیلم خود بودایی گری اجازه و توانایی ورود به عصرِ آینده را پیدا نمی‌کند، بلکه او باید منجی را به محل سفینه برساند و بعد تماشاگر فداکاری و هنرنمایی یک انسان میان مایه و روشنفکر آمریکایی باشد که ضمنا از فیزیک بدنی خوبی برخوردار است و توانایی این کار را دارد. به این ترتیب در 2012، بودا می تواند نمود معنویت آینده باشد چرا که قابلیت جمع با مدرنیته را داراست. امروزه در اتمسفر رسانه ای غرب نیز هندو ـ چینی‌ها تداعی کنندة معنویت هستند و شخصیت رسانه ای خود را در کسی مانند دالایی لاما رهبر معنوی تبتیها می جویند که بازیگر استراتژیک آمریکاست و چپ و راست با متحدان آمریکا در سراسر جهان می نشیند و فالوده می خورد. به همین جهت است که برادران واچوفسکی در تریلوژی ماتریکس نیز با نئوهندوئیسم اجازه و توانایی ورود به عصرِ آینده را پیدا می‌کنند که قابلیت جمع با مدرنیته را داراست.

از سوی دیگر آخرالزمان مورد نظر این فیلم در هیچ یک از ادیان مورد اشاره قرار نگرفته. سازندگان «2012» یک تقویم باستانی مایایی را مبنای فیلم قرار دادند که به اعتقاد برخی در آن پیش‌بینی شده دنیا 21 دسامبر 2012 نابود می‌شود. عموم تحلیلگران روایت این فیلم از آخرالزمان را برگرفته از باورهای مایایی می دانند و در تمام پوسترها و آنونس‌های فیلم آمده: «تمدن بشری اولیه درمورد پایان دنیا هشدار داد». افسانه‌های موجود درباره تقویم مایایی که اغلب به غلط تعبیر شده، ‌بهترین دستاویز برای امریخ و کلوسر بوده است.

اما مشکل این جاست که مایاها واقعاً پایان دنیا را پیش‌بینی نکردند. دکتر دیوید استیوارت، استاد رشته هنر و تاریخ هنر در دانشگاه تگزاس که متخصص تمدن مایاهاست، می‌گوید: «هر جور تصور کنید، مایاها هیچگاه چنین چیزی نگفتند. در تقویم قدیمی مایایی، 21 دسامبر 2012 آغاز دوره سیزدهم است و دوره چهاردهم هم وجود دارد. استیوارت می‌گوید: «تصور نمی‌کنم هیچ کس این فیلم را جدی بگیرد.»

نامگذاری و شخصیت پردازی معنی دار

اما نویسندگان فیلمنامه با فراست در نامگذاری بازیگران و شخصیت پردازی آنها دقت کرده اند. همانگونه که گفتیم وقتی که بناست جکسون کشتی را نجات دهد، حضور شجاعانه پسرش در آخرین لحظات و همکاری او موجب نجات زمین می شود. نام پسر او نوح است. در واقع شجاعت «نوح» به داد جکسون می رسد و نسل بشریت نجات می یابد. «نوح نوجوان» کسی است که می خواهد از دنیای آینده آینده لذت ببرد. از سوی دیگر کارگردان سعی کرده با تعریف شخصیت‌هایی از کشورهای مختلف دنیا دایره شخصیتهای داستانی را وسیع کند تا بتواند برای خودش مخاطبانی از سراسر جهان دست و پا کند. کارگردان اجازه داده شخصیت‌ها به زبان خودشان سخن بگویند و حتی مثلا ضرورتی ندیده که زبان هندی یا فرانسوی زیرنویس شوند. با این حال همه ملل بر محور آمریکایی ها موفق به نجات خود می شوند و هیئت حاکمه آمریکا مدیریت پروژه را برعهده دارند. یکی از آنها، شخصیت منزجر کننده و خودخواهانه یوری کارپف به عنوان یک تاجر ثروتمند روس است که با حضور پسران دوقلوی او تکمیل می شود. همسر کارپف فوت شده و او دوست دختری به نام تامارا دارد. وقتی هلیکوپتری می‌خواهد آنها را از ارتفاعات چین نجات دهد، او تامارا را جا می گذارد. با این حال، کارپف در نهایت به خاطر نجات دو پسرش جان خود را از دست می دهد.

همچنین شخصیت فرانسوی که عهده دار جمع آوری آثار برگزیده از میراث فرهنگی هنری جهان است و خیلی زود کشته می‎شود؛ دانشمند هندی که تغییرات خورشید و زمین را کشف می کند؛ خاندان ثروتمند عرب که به عنوان نماینده مسلمانان تلقی می‌شوند و به شکلی ذلیلانه و با استناد به سرمایه و تبارش، خواهان حضور در کشتی بزرگ است؛ راهبان تبتی که از این واقعه مطلعند و به صورتی مناسکی بدان تن داده‎اند؛ کشور چین به عنوان پایگاه ساخت کشتی و پذیرش کننده چهارصدهزار نفر برگزیده؛ اینها حاکی از سیاستگذاری امریخ برای نمایش سهم هر یک از ملل و ادیان در دنیای آینده است.

رئیس جمهور سیاه پوست و مردمی آمریکا!

اما با اینکه بیش از 5 سال از ساخت این فیلم سینمایی می گذرد، شخصیتی که به عنوان رئیس جمهور آمریکا انتخاب شده یک سیاه پوست است. وقتی که شهر واشنگتن در آستانه نابودی قرار دارد و هیئت حاکمه آمریکا در حال ترک این شهر با یک هواپیمای مسافربری بزرگ هستند، توماس ویلسون یعنی آقای رئیس جمهور می گوید همه مردم باید شانس ترک کردن آمریکا را داشته باشند و به همین جهت تصمیم می گیرد در میان مردم بماند و با آنها بمیرد. او بر صفحه تلویزیونهایی که در سراسر خیابانها وجود دارد، ظاهر می شود و در رسای آمریکا سخن می گوید و به مردم آرامش می دهد. اما با قطع شدن تلویزیونها او به میان مردم می آید، بر سرشان دست می کشد و آنها را مورد ملاطفت قرار میدهد. او آنقدر ساده و بی واسطه در میان مردم حضور یافته که وقتی در خیابانی به یک پزشک که مشغول مداوای بیماری هست، تذکری میدهد آن پزشک وی را نمی شناسد. رفتار مردمی این رئیس جمهور تقریبا در میان هیچ یک از روسای جمهور دنیا -چه در عالم سینما و چه در عالم واقع!- نظیر ندارد و از جهت تماس بی واسطه و مستقیم با مردم تنها با رئیس جمهور ایران(دکتر احمدی نژاد) قابل مقایسه است. همچنین انتخاب کاراکتر سیاه پوست برای این نقش جای تامل جدی دارد.

آخرالزمان یا قیامت؟

از سوی دیگر 2012 بین پایان و ادامه زندگی سردرگم است، و این سردرگمی در این جمله کارگردان فیلم هم هست که می گوید: "وقتی شما می‌خواهید یک دروغ؛ واقعی و رئالیستی به نظر برسد، باید سخت کار و تلاش کنید."   تحول عظیم در زمین و اجرام آسمانی در این فیلم، می تواند انتهای ژانر آخرالزمانی و آغاز ژانر دیگری باشد. چرا که بلایای طبیعی به نمایش درآمده در این فیلم فقط با اتفاقی مانند «قیامت» قابل قیاس است و مشابه توصیفی است که از قیامت در کتب آسمانی شده است. با این تفاوت که جمعی از برگزیدگان گروه بیست، نجات می یابند و دوباره با فرونشست آب، در جای دیگری از زمین ساکن می شوند. به این ترتیب شاید کارگردانبه این توهم دامن می زند که با قدرت علم می توان حتی از قیامت هم جان سالم به در برد!

منجی میان مایه

منجی یک شخصیت متوسط الحال و آدمی معمولی است. او یک رمان نویس ناموفق است که راننده اتومبیل لیموزین سرمایه دار روسی است. تعریف کاراکتر متوسط الحال برای منجی در برخی فیلمهای آخرالزمانی از هیچ یک از متون دینی قابل استخراج نیست و البته در این میان تنها دین یهود منجی را فردی معمولی می داند.

این شخصیت البته یک ویژگی مثبت دارد و آن اینکه به خانواده اش علاقه مند است. شاید یکی از ویژگیهای مثبت این فیلم خانواده گرایی آن است. آنجا که کارپف جانش را برای نجات فرزندانش فدا می کند و یا آنجا که دو شخصیت مجرد و بزرگسال فیلم یعنی ماتارا و سیلبرمن کشته می شوند.

به هر روی 2012 هنوز در حال اکران است، منتقدین و مردم از آن استقبال کرده‎اند و حرف و سخن درباره آن بسیار است اما اقبال مخاطبان از ایده های آخرالزمانی و پایان جهان را باید بیش از همه به شرایط کلی حاکم بر غرب در دهه اخیر دانست. بحران دامنگیر اقتصادی، نظامی گری روزافزون و لشکرکشی به عراق و افغانستان، گرم شدن زمین و بحرانهای فزاینده زیست محیطی، حاد شدن نابهنجاری های فرهنگی و اخلاقی و مانند آن، همه و همه به این باور عمومی دامن زده که دنیا رو به پایان است و یا رو به آغازی دوباره که با ظهور منجی آخرالزمان از سر گرفته خواهد شد. منبع:‏رجانیوز:‏http://www.rajanews.com/detail.asp?id=40776

 

آیا پایان جهان از راه رسیده است؟ شاید اینطور نباشد،

 ولی صنعت(صهیونیستی) سینما بامحصولات خود به استقبال آن رفته است!

همانطور که خیلی‌ها  گمان می‌برند به پایان دنیا رسیده‌ایم و هالیوود این موضوع را خیلی خوب حس می‌کند. گرم شدن تدریجی ‌ هوا، جنگ‌های عراق و افغانستان، تهدیدهای مکرر تروریستی و بحران‌های پی‌درپی اقتصادی- که ورشکستگی‌های مکرر شرکت‌ها و کمپانی‌های بزرگ و قدیمی را به همراه دارد- باعث خلق دیدگاه‌های تازه‌ای در بین مردم عادی شده‌ است. این مسائل مردم را در یک وضعیت غمبار و سیاه قرار داده ‌است و این تصور را به وجود می‌آورد که همه چیز دنیا به پایان خود رسیده است. هر روز که می‌گذرد فیلمسازان بیشتر از گذشته نسبت به آینده نوع بشر نگران و حساس می‌شوند. تولید فیلم‌هایی مثل «2012»، «جامه» و «کتاب‌الی»، در کنار یک سری کارهای مستند درباره مسائل زیست‌محیطی  یا بحران‌های پی‌درپی اقتصادی، به نوعی منعکس کننده این نگرانی‌ها و اضطراب‌ها هستند. قصه‌های آخر زمانی که روزهای پایانی زندگی بشر روی کره‌زمین را به تصویر می‌کشند، از اولین روزهای جنگ سرد و پس از تشکیل بلوک شرق در برابر بلوک غرب، به صورت یک ژانر مهم و پرطرفدار سینمایی درآمد. یک سری فیلم‌های جنگی مثل «دکتر استرنج لاو»‌، «fail- safe» و « در ساحل» که نگرانی‌های ناشی از یک جنگ هسته‌ای را منعکس می‌کردند، آغازگر حیات این ژانر بودند. در همین حال، طرفداران حفظ محیط‌زیست که خواستار کنترل جمعیت و عدم نابودی منابع طبیعی بودند نیز، جنبش جدیدی را از نوع دیگر پایه‌ریزی کردند و تاثیر خود را بر صنعت سینما و فیلم‌های آن گذاشتند. «بیسکوئیت سبز»، «اومگامن» و « فرار خاموش» از جمله فیلم‌هایی بودند که با الهام از این طرز تفکر تهیه و تولید شدند.

«تری گیلیام» که در درام علمی- تخیلی خود «دوازده میمون» در سال 1995 به بحث درباره مسائل آخرالزمانی پرداخت، می‌گوید:«ما همیشه به یک بوگی‌من نیاز داریم. ما در فیلم‌هایمان شدیدا نیازمند آن هستیم که پایان دنیا را به نمایش بگذاریم و به مردم عادی در این رابطه هشدار بدهیم. فکر می‌کنم حضور در جامعه امروزی برای همه ما با مشکلات و دردسرهایی روبه‌رو باشد. قصه فیلم‌های آخر زمانی براساس واقعیت‌هایی هستند که در زندگی روزمره‌مان وجود دارد. اگر شما پایان جهان را نداشته باشید، نمی‌توانید به بهشت و ابدیت دست پیداکنید.» قصه فیلم «دوازده میمون» این فیلمساز درباره شیوع یک نوع از بیماری وباست که باعث نابودی نوع بشر شده است.

2 سال قبل آل‌گور مستند «یک حقیقت ناخوشایند» را کارگردانی کرد که هشداری جدی درباره گرم‌شدن تدریجی کره زمین بود. نفرینی که در قصه این فیلم مطرح می‌شود یک موضوع کاملا امروزی و تازه است و افسانه‌ای معاصر درباره یک حادثه آخر زمانی را به تصویر می‌کشد. اما آخر الزمان در فیلم‌های جدید سینمایی به اشکال گوناگون مورد بحث و بررسی قرار گرفته‌اند. موارد زیر نمونه‌ای از آنهاست:

* شیوع وبا از طریق موجودات خون‌آشام در فیلم آماده نمایش اتان‌هاوک به نام «صبح شکن‌ها»، زامبی‌های کمدی ترسناک « سرزمین زامبی» و «زنده ماندن مردگان» ساخته جورج رومرو را می‌توان درهمین دسته‌بندی تقسیم کرد.

* مصائب و بلایای اقتصادی با مستند «ریزش» به نمایش درمی‌آید. این فیلم تصویرکننده یک تمدن صنعتی پیشرفته است که محکوم به نابودی و اضمحلال شده است.

* فاجعه محیط‌زیستی که نیمی واقعی و نیمی تخیلی است در «عصر حماقت» خود را به نمایش می‌گذارد. قصه این فیلم درباره یک مسئول آرشیو در نیمه دوم قرن بیست‌و یکم است که با سفری در زمان به دوران ما برمی‌گردد تا یک زندگی آرام و سعادتمند داشته باشد. دنیایی که او در آن زندگی می‌کند، سرشار از فاجعه‌های زیست‌محیطی مربوط به گرم شدن تدریجی هواست.

* جنگ و نزاع بین موجودات انسانی و ماشینی در قسمت جدید« ترمیناتور» با عنوان «رستگاری ترمیناتور» و انیمیشن ماجراجویانه و سیاه «9» به تصویر کشیده شد.
جان هیلکوت، کارگردان فیلم آماده نمایش «جاده» - که روز 25 نوامبر روی پرده سینماها می‌رود- چنین می‌گوید:

« فرق بزرگ بین فیلم‌های آخر زمانی جدید با محصولات قدیمی آن در این است که فیلم‌های جدید مجموعه‌ای از مشکلات را به نمایش می‌گذارد و فقط به بحث درباره یک مسئله نمی‌پردازد». فیلم جدید او با بازی ویگو مورتنسن اقتباسی از نوول کورماک مک کارتی درباره سفر اودیسه وا ریک پدروپسر به سراسر خاک آمریکای نابود و قتل عام شده است.

«کتاب الی» با بازی دنزل واشنگتن روز 15ژانویه اکران عمومی می‌شود. قصه این فیلم هم درباره روزهای پس از یک فاجعه آخر زمانی است‌که شامل یک سفر جاده‌ای به دور آمریکا می‌شود. واشنگتن در قصه فیلم یک سلحشور داناست که دست به یک سفر طولانی می‌زند. او کسی است که دانش اصلی را در این‌باره که آدم‌ها چگونه در شرایط جدید می‌توانند به حیات خود ادامه دهند، دارد. او به عنوان حافظ این دانش، وظیفه خود می‌داند که به ادامه حیات آدم‌ها کمک کند.

اما تماشاگرانی که قرار است دنیای ویران قصه «کتاب الی» را ببینند، چند روز قبل نابودی جهان را در اکشن علمی- تخیلی «2012» دیدند‌‌ که  تا به امروز، این آخرین قصه‌ای است که آخر زمان را به تصویر می‌کشد. رونالد امریخ، کارگردان فیلم، قبل از این هم در فیلم‌هایی مثل «روز استقلال» (درباره حمله موجودات فضایی به زمین) و «پس فردا» (نابودی جهان به دلیل تغییر وضعیت گلخانه‌ای و گرم شدن تدریجی جو) دست به نابودی کره خاکی زده است. ولی او در کار تازه‌اش پا را فراتر می‌گذارد و ویرانگری را خلق می‌کند که تا قبل از این مشابه آن در هیچ فیلم سینمایی‌ای به نمایش درنیامده است. بسیاری از مردم جهان- که می‌تواند خود ما را هم دربرگیرد- در «2012» محکوم به یک مرگ تلخ و سخت هستند.

در همه سوی کره‌زمین عزرائیل حضور دارد و مرگ در هر نقطه‌ای خودش را به یک  شکل به نمایش می‌گذارد و شیون خود را سر می‌دهد. به دنبال یک فاجعه بزرگ محیط‌زیستی،  همه جای دنیا کن فیکون می‌شود و تنها عده معدودی از مردم از این حادثه، جان سالم به در می‌برند. به صورت همزمان زلزله‌های مختلف زمین را می‌لرزاند، آب دریاها به سمت شهرها هجوم می‌برد، آتش فشان‌ها طغیان می‌کند و تمام این اتفاقات تمدن بشری را از بین می‌برد.  با این حال، کارگردان فیلم هنوز روزنه امیدی را بازنگه می‌دارد و امکان یک شروع تازه و دوباره را برای نوع بشر به وجود می‌آورد. اما شرایط زندگی در چنین شرایط سخت و دشواری، برای بازماندگان خوش شانس این حادثه کارساده‌ای نیست. هارولد کلوسر، تهیه‌کننده و آهنگساز این فیلم می‌گوید:«من فاجعه‌های مختلف داخل فیلم‌ را به صورت پس زمینه‌ای از یک قصه بزرگ‌تر می‌بینم. این مثل یک شروع تازه است و نمی‌تواند به عنوان یک پایان تلقی شود.

شما چگونه پس از یک فاجعه بزرگ در چنین مقیاس وسیعی، خودتان را با یک شروع دوباره همراه و هماهنگ می‌کنید؟» کلوسر که در کار نگارش فیلمنامه با امریخ همکاری داشته، در دل قصه فیلم پاسخ مشخصی به این پرسش نمی‌دهد، البته در قصه اینگونه مطرح می‌شود که برای رهایی از چنین فاجعه‌ای باید یک سفینه غول پیکر که شبیه کشتی نوح است، ساخت. در کنار سوار کردن انواع و اقسام حیوانات و آثار هنری با ارزش، آن دسته از آدم‌هایی که موجودات خوبی هستند نیز می‌توانند سوار بر این سفینه شوند. به این ترتیب از هر نمونه انسانی و حیوانی، یک جفت مسافر این سفینه می‌شوند.

جان کیوزاک‌ در این فیلم نقش  نویسنده‌ای را دارد که همراه خانواده‌اش جایی در داخل این سفینه پیدا می‌کند. او به جنبه خوش‌بینانه دیگری از قصه فیلم اشاره می‌کند. به گفته او این فاجعه سبب می‌شود که دولت‌های جهان اختلافات خود را کنار بگذارند و ایدئولوژی‌های خود را نادیده بگیرند و به همکاری مشترک با یکدیگر بر‌خیزند. این همکاری مشترک برای نجات جان نوع بشر و تلاش به منظور ادامه حیات است. کیوزاک چنین ادامه می‌دهد:«در این حالت، تمام تقسیمات معمول در روابط بین‌المللی کنار  گذاشته می‌شود. دیگر این نکته اهمیت ندارد که تو اهل کدام قاره هستی  یا تفکرات‌ات چگونه است. همه با هم متحد و همراه می‌شوند و تنها چیزی که اهمیت دارد،  این است که تمام این آدم‌ها، چیزی به نام مردم را تشکیل می‌دهند و به نظر من این نکته خیلی مهمی است.»

«جاده» هم نمایش دهنده یک فاجعه نامشخص است که تقریبا باعث نابودی و ویرانی تمدن انسانی و موجودات آن می‌شود. در شرایطی که همه چیز از بین رفته است، بازماندگان این فاجعه در جست‌وجوی غذا و آب هستند. کاراکتر مورتنسن در قصه فیلم، آدمی معمولی مثل خود ماست. او مجموعه دیدگاه‌ها و رفتارهای خوب را دارد‌ و سرشار از امید است و تلاش می‌کند این روحیه را در پسر جوانش هم تزریق کند.

او سخن از خوبی می‌گوید و این در حالی است که روی کره خاکی اثر چندانی از موجودات انسانی نیست. در عین حال، فیلم جنبه دیگر قضیه یعنی عنصر بدی را هم به نمایش می‌گذارد. بدترین نوع انسان در قصه این فیلم، گروهی از آدم‌های وحشی و بی‌رحم هستند که در کنار تمام خصلت‌های منفی خود آدمخوار هم هستند. سرنوشت ما در عالم واقعیت هرچه که باشد،‌ هالیوود این توانایی را دارد که به کمک تکنیک‌های پیشرفته کامپیوتری، مزه نابودی و ویرانی دنیا را به همه ما بچشاند. تماشاگران روی پرده سینما نابودی کامل تمدن انسانی را می‌بینند.

وقتی آنها از سالن تاریک سینما بیرون می‌آیند،‌به احتمال خیلی زیاد خدا را شکر می‌کنند که زنده هستند و همه چیز در حالت و وضعیت طبیعی وعادی‌اش وجود دارد. شاید این فیلم‌ها در کنار سرگرم کردن بیننده خود، می‌خواهند آنها را به فکر یک سرنوشت شوم و محتوم بیندازند‌ تا به کمک آن تلاش کنند در زندگی روزمره خود آدم‌های بهتری باشند. جان کیوزاک در این ارتباط می‌گوید:« در فیلم‌های سینمای فاجعه که آخر زمان را به تصویر می‌کشند، شما می‌توانید یک فاجعه واقعی را در عریان‌ترین شکل آن تجربه کنید، بدون اینکه بهای گزافی برای دیدن و درک آن پرداخت کنید.»

این بازیگر به نکته درستی اشاره می‌کند. تماشاگران سینما فقط با پرداخت چند دلار می‌توانند به تماشای چیزی بنشینند که  ممکن است هیچ وقت در عالم واقعیت آن را نبینند. در عین حال، بینندگان سینما این شانس را دارند که پس از دیدن این فاجعه و حس طعم تلخ آن زنده بمانند و جان خود را بر سر آن نگذارند. کسانی که فاجعه‌های مختلف ویرانگر را از نزدیک و در عالم واقعیت می‌بینند، معمولا زنده نمی‌مانند که از اینگونه فجایع درس لازم را بگیرند. اما آیا تماشاگران  سینما پس از کسب چنین تجربه تلخی در سالن کوچک سینما، درس‌های لازم را  از این مسئله می‌گیرند؟  منبع: همشهری آنلاین، ترجمه کیکاووس زیاری

*** نکته بسیار مهم گروه مطالعاتی شهید آوینی***

 چند سالی است که منونایت ها و فراماسونرها وصهیونیست ها تبلیغات جدیدی درباره وقوع آخرالزمان در سال های مختلف راه انداخته اند و از این رهگذر، با حاکم کردن فضای آخرالزمانی و نظامی گری بر جهان به منافع سیاسی و اقتصادی خود می رسند. مثلا آنها دولت آمریکا را مجبور می کنند که از شرکت های صهیونیستی اسلحه سازی در آمریکا و سایر کشورها خریدهای میلیاردی داشته باشد. تا کنون در سایت های منونایت ها وفراماسونرها و صهیونیست های یهودی و مسیحی، پیشگویی های متععد آخرالزمانی درباره سالهای 1966، 1999، 2000، 2006،‏2009 شده است و دروغ از آب درآمده است، البته توانسته اند برخی مردم غافل و جوگیر آمریکا و جهان را فریب دهند و جنگ عراق و افغانستان را به اصطلاح خودشان توجیه کنند ولی ما هرگز نباید تسلیم کارخانه فیب سازی هالیوود شویم. اکنون پروپاگاندای آخرالزمانی فراماسونرها و صهیونیست های آمریکا که نفوذ عظیم و غیر قابل خدشه ای نیز بر هالیوود و رسانه های غربی دارند مشغول اتش تهیه ریختن برای ساختن حمام خونی از انسان های بی گناه در سال های 2012 و 2017 هستند. این نقشه نیز با اطلاع رسانی و تحلیل صحیح خنثی خواهد شد و تقدیر الهی همانگونه که او خواهد خواست می شود نه آنگونه که صهیونیسان و زرسالاران عالم می خواهند. (در این باره قبلا در همین وبلاگ چندین مطلب کار شده است که در این آدرس ها ببینید: اصول ومبانی وپیش فرض های سینمای آخرالزمانی غرب2 ، قسمت دوم مقاله پروژه آخرالزمان سازی هالیوود ،قسمت اول را در اینجا ببینید: http://naghdefilm.parsiblog.com/1114332.htm ) درباره 2012 و آخرالزمان تا کنون چند اثر شاخص را شاهد بوده ایم که در این وبلاگ به نقد آنها پرداخته شده است: درباره آخرالزمان: http://naghdefilm.parsiblog.com/Archive29767.htm و درباره 2012 http://naghdefilm.parsiblog.com/1261760.htm


نوشته شده در  جمعه 88/9/27ساعت  4:27 عصر  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

گروه مطالعاتی شهید آوینی: چند سالی است کع منونایت ها و فراماسونرها وصهیونیست ها تبلیغات جدیدی درباره وقوع آخرالزمان در سال های مختلف راه انداخته اند و از این رهگذر، با حاکم کردن فضای آخرالزمانی و نظامی گری بر جهان به منافع سیاسی و اقتصادی خود می رسند. مثلا آنها دولت آمریکا را مجبور می کنند که از شرکت های صهیونیستی اسلحه سازی در آمریکا و سایر کشورها خریدهای میلیاردی داشته باشد. تا کنون در سایت های منونایت ها وفراماسونرها و صهیونیست های یهودی و مسیحی، پیشگویی های متععد آخرالزمانی درباره سالهای 1966، 1999، 2000، 2006،‏2009 شده است و دروغ از آب درآمده است، البته توانسته اند برخی مردم غافل و جوگیر آمریکا و جهان را فریب دهند و جنگ عراق و افغانستان را به اصطلاح خودشان توجیه کنند ولی ما هرگز نباید تسلیم کارخانه فیب سازی هالیوود شویم. اکنون پروپاگاندای آخرالزمانی فراماسونرها و صهیونیست های آمریکا که نفوذ عظیم و غیر قابل خدشه ای نیز بر هالیوود و رسانه های غربی دارند مشغول اتش تهیه ریختن برای ساختن حمام خونی از انسان های بی گناه در سال های 2012 و 2017 هستند. این نقشه نیز با اطلاع رسانی و تحلیل صحیح خنثی خواهد شد و تقدیر الهی همانگونه که او خواهد خواست می شود نه آنگونه که صهیونیسان و زرسالاران عالم می خواهند. (در این باره قبلا در همین وبلاگ چندین مطلب کار شده است که در این آدرس ها ببینید: اصول ومبانی وپیش فرض های سینمای آخرالزمانی غرب2 ، قسمت دوم مقاله پروژه آخرالزمان سازی هالیوود ،قسمت اول را در اینجا ببینید: http://naghdefilm.parsiblog.com/1114332.htm )   درباره 2012 تا کنون چند اثر شاخص را شاهد بوده ایم که در ادامه نمونه هایی می آید.
 نقدفیلم قیامت(رستاخیز)سال2012:‏ 2012 doomsday،
نویسنده:نیومای سلفمن، کارگردان:نیک اور هارت، بازیگران:کلیف دیانگ،دیال میدکیف،آمی دولنز،دنی نیسون،جاشا لی،سارا تامکو

شرح: ماجرا از آنجایی شروع میشود که گروهی محقق به یک معبد در مکزیک وارد میشوند و علامت صلیبی از طلا را کشف میکنند و همزمان با این حا دثه دختر یکی هیئتهای معتبر علمی در یکی از شهرهای مکزیک است و از طرفی دیگر دختری امدادگر و مرتد را نشان میدهد که باوری به اعتقادات مذهبی ندارد. جهان از بعد از کشف آن صلیب به هم میخورد و دچار به هم ریختگی هوایی وزمینی خاصی میشود و اعتقاد همه بر این است که روز قیامت نزدیک است .سرانجام چند نفر نام برده به گونه ای به هم متصل میشوند و در معبدی که صلیب کشف شده بود به هم میرسند و این نکته را در می آبند که اینها برگزیدگانی هستند از سوی خداوند که میتوانند زمین را نجات دهند و از روز قیامت جلوگیری کند . در این میان پیامبری جدید نیز در معبد به دنیا میآید.
نقد: اصول ساخت فیلم مذهبی نیازمند تحقیق و تفحص خاصی است مخصوصا اگر موضوع مورد نظر ما امر خطیر قیامت باشد که بیش از هر دینی در دین مبین اسلام یاد آور شده است .این فیلم از لحاظ یاد آوری قیامت مورد تقدیر است ولی از این نظر که نویسنده این امر الهی را با داستانی از خود پرورانده شدیدا مورد بازخواست قرار میگیرد .اگر آخر فیلم اشاره به دنیا آمدن منجی موعود دارد پس آوردن صلییب که مظهر مسحیت فعلی است غلط بوده چون در اناجیل چهار گانه تنها انجیل بارنابا هست که به چنین مسئله ای به طور کامل میپردازد و مسیحیان این انجیل را باطل و دست نوشته ی یک مسلمان میدانند. پس با این اوصاف نمیتوان گفت که هدف نویسنده باورهای یهودیت است چون یهودیان منجی آخرت را مسیح میدانند.پس به نظر من این فیلم فقط از لحاظ حرفه ی فیلم سازی ارزش دیدن دارد و هیچ گونه ارزش محتوایی خاصی ندارد جز کفر به خداوند (اشاره به سکانس آخر فیلم و به دنیا آمدن پیغمبر جدید)
  مستند نوستراداموس 2012:
مستند علمی و جالبی در مورد پیشگویی های نوستراداموس و تقویم مایاها ونقاشی های نوستراداموس در کتاب گمشده او... در این فیلم با بررسی وضعیت جهان و مشکلات به وجود امده اقتصادی . جوی . جنگها و بیماریها ..زلزله های متعدد .. سیل و طوفانهای سهمگین... 2012 سالی وحشتناک و اخر جهان خوانده می شود... در نهایت بایستی عرض کنم ...تنها خداوند مهربان زمان دقیق هر واقعه و اتفاقی رو میدونه و به غیر او کسی توانایی تشخیص زمان وقوع امری رو نداره... زمان ظهور منجی یا زمان قیامت و پایان دنیا فقط و فقط در اختیارو اراده خداست و کسی قادر نیست بر خداوند پیشی بگیره... در اخر... اراده خداوند بر انه که جهان به دست مومنین و مستضعفین جهان به ارث برسه و زندگی پر از ایمان و عدالت و صداقت و پیشرفت و مهربانی ... در انتظار مردمان صالح و با ایمان هست...  وَلَقَدْکَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الأرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ.
منبع: زمان ظهور  با نقل تالار http://www.iranamerica.com/forum/showthread.php?p=43790
کعبه تنها مکانی که در فیلم 2012 ویران نشد.

----
-
لینک مصاحبه با امریش در باره نابود نکردن کعبه در فیلم 2012 به همراه سکانسی از فیلم http://movies.yahoo.com/feature/movi...ich-fatwa.html
 باور کردن یا نکردن ... دست خودتان است.
از این سایت هم این مطالب را در این باره ببینید: http://forum.gigapars.com/showthread.php?t=41339
نام فیلم 2012، سبک فیلم Action, Thriller, Sci-fi، تاریخ نمایش11/13/2009
سایت فیلم whowillsurvive2012.com، سازنده Columbia TriStar Motion Picture Group
کارگردان Roland Emmerich، بازیگران John Cusack Jackson Curtis  ، Amanda Peet Kate Curtis، Chiwetel Ejiofor Adrian Helmsley
نویسنده Roland Emmerich ، Harald Kloser
یک فرضیه میگوید که ما انسان ها فقط تا دو سال و ده ماه دیگر زنده هستیم.اخیراً فیلم سازان هالیوودی روی سال 2012 تمرکز زیادی کرده اند و فیلم 2012 تازه ترین و سنگین ترین مانور آنها روی این مسئله است، دلیلش را هم می توان در یک فیلم ( البته یک فیلم مستند مانند مانند فیلم راز Secret ) به نام نوسترا داموس 2012 (Nostradamus 2012) ساخت سال 2009 یافت.  در فیلم نوستراداموس اساتید و محققان فرهنگ ها و ادیان قدیمی در مورد وقوع فاجعه ای در سال 2012 خبر میدهند، اولین کسی که برای اولین بار پیشگویی چنین فاجعه ای ( یک چیزی مثل قیامت ) را ارائه کرده پیشگویی به نام نوستراداموس بوده که بر پایه شواهد خود 21 دسامبر 2012 را شروع آخرین روز های باقی مانده بر روی کره زمین می داند و بیان کرده که در این موقع یخ های قطب آب شده و تمامی فجایع ( سونامی، زلزله، سوپر آتشفشان ها و... ) باهم بر سر کره زمین نازل خواهند شد.
در این روز خورشید در مرکز کهکشان راه شیری قرار می گیرد که این پدیده نادر نجومی هر 26،000 هزار سال یک بار اتفاق می افتد.خوب گذشته از این بحث ها به فیلم 2012 می رسیم.  قبلا هیچ اتفاقی در تاریخ مثل این مسئله قابل توجه نبوده چرا که در فرهنگ های مختلف مثل هند، مصر و مایان ها و بیشتر ادیان، دانشمندان و دولت ها به این مسئله و حوادثی که در این روز رخ خواهند داد این چنین شدید اشاره نشده بود.تقویم باستانی مایان ها با تمام فرضیات و پیشگویی های خودش 21 دسامبر 2012 را آخر الزمان معرفی می کند.(گروه مطالعاتی: این مطلب ادعای سایت های فراماسون هاست و باید تحقیق شود.) این تقویم که در هزاران سال اختراع شده تنها تا سال 2012 ادامه دارد و این سال را زمان فوت زمین نامیده اند، هسته زمین به دلیل ناپایداری نوترینو ها که توسط تشعشعات خورشیدی به طور فزاینده ای به جنب و جوش افتاده اند به نقطه بی ثباتی نزدیک می شود. از نشانه های اولیه این وضعیت مشاهده ی گسیختگی های ناگهانی در پوسته زمین، که به نام زمین لرزه های بی ضرر بیان خواهند شد.حال این فیلم دست به پیش نمایشی از این تاریخ میزند و بازیگران نامداری چون John Cusack ( بازیگر فیلم به یاد ماندی هویت Identity این بار در نقش Jackson Curtis ) و Amanda Peet ( Kate Curtis ) نشان میدهد که در این سال ممکن است چه اتفاقاتی بیافتد
در فیلم 2012 تماشاچیان با حماسه فاجعه وار جدیدی از کارگردان Roland Emmerich ( کارگردان و تهیه کننده ی: (2008) 10,000 B.C (2004) The Day After Tomorrow، (1998) Godzilla، (1996)Independence Day ، (1992) Universal Soldier (تنها کارگردان) و چندین عنوان مطرح دیگر ) روبرو هستند که در آن صحنه هایی را مشاهده میکنند که کمتر کسی توانسته روی پرده ی سینما چنین چیزی را خلق کند.  همان طور که از نام Emmerich نمایان است این بار هم حتما با یک ژانر فاجعه ای عالی همانند فیلم های قبلی اش سر و کار داریم.
و اما دلیل نبود داستان کلی فیلم در این نوشته این است که ظاهراً تهیه کننده به دلیل اینکه داستان این فیلم می تواند روی زندگی افراد حداقل تا دو سال و ده ماه دیگر تاثیر بگذارد از ارائه داستان کلی فیلم بری سایت های تخصصی سینما خود داری کرده وتا بیننده بیشتری را به سالن ها بکشاند و پول خوبی نسیبش شود چرا که سر و صدای زیادی نیز از همان ابتدا سال 2009 به پا خواست و نام این فیلم در بین 15 فیلم برتر امسال معرفی شده، هر جند به نظر من می تواند بین 5 فیلم نیز قرار گیرد.سخن آخر من به عنوان یک بیننده در مورد این فیلم این است که می توانم 2012 را به عنوان یکی از بهترین فیلم های زندگی ام بیان کنم اما نه بیشتر از آن چرا که:خبر دهندگان روز قیامت دروغگویند
بررسی فیلم های ساخته شده در مورد 2012:
تریلر افسانه علمی «2012» به کارگردانی رولند امریش در اولین هفته اکران در دنیا 225‌ میلیون دلار فروخت و یک رکورد جهانی به جای گذاشت. از این میزان فروش 160‌میلیون دلار آن در 12685 سینما در 105 کشور و 65‌میلیون دلار دیگر در 3404 سینما در آمریکای شمالی حاصل شد. به این ترتیب «2012» در فهرست بهترین فروش‌ افتتاحیه فیلم‌ها در سطح بین‌المللی در رده پنجم قرار گرفت و بهترین فروش افتتاحیه یک فیلم غیردنباله‌ای در سطح جهانی را رقم زد.

«2012» را استودیو سونی به بازار عرضه کرده و با توجه به بودجه 200‌میلیون دلاری فیلم و‌میلیون‌ها دلار دیگری که برای تبلیغات هزینه شده، میزان فروش افتتاحیه فیلم برای مسئولان سونی اهمیت زیادی داشت. جان کیوساک، تندی نیوتن، چیوتل جیوفور، آماندا پیت، وودی هارلسن، الیور پلات و دنی گلاور در فیلم آخرالزمانی «2012» بازی می‌کنند که عنوان آن به آخرین روزهای تمدن بشری برابر با یک تقویم باستانی مایایی اشاره دارد. کیوساک به نقش یک محقق ظاهر می‌شود که پس از وقوع یک فاجعه در زمین‌ و در حالی که بشریت در آستانه نابودی است، رهبری گروهی از بازماندگان را به عهده می‌گیرد. امریش 53 ساله به خاطر ساخت فیلم‌های پرهزینه در ژانر فاجعه شهرت دارد و از دیگر فیلم‌های او می‌توان به «روز استقلال»، «گودزیلا» و «روز پس از فردا» اشاره کرد.  این فیلم یک دیدگاه نه چندان دینی را عرضه می کند و در یکی از صحنه های فیلم هم به وضوح نشان می دهد:  (( دوربین کاتولیک ها را نشان می دهد که در واتیکان در حال عبادت هستند که ناگهان آب از سقف کلیسا و از وسط یک نقاشی دینی که اتصال خدا و آدم را نشان می دهد درست از محل اتصال انگشت آدم و خدا به هم فرو می ریزد ... و در جایی دیگر معبد بوداییان هم به شکلی مشابه در هم می شکند.))
این فیلم با فاصلة کمی از فیلم آخرالزّمانی «Nowing» ساخته و اکران شده است. فیلمی که همین یکی دو ماهة اخیر به نمایش درآمد که ماجرای عروج نو تولد یافته‌های مسیحیان پروتستان قبل از ظهور حضرت مسیح و بازگشتشان به زمین پس از واقعة آرمگدون را به نمایش می‌گذاشت. این سلسله سر دراز دارد و درازای ساخت این آثار احتمالاً به جاری بودن موضوع آخرالزّمان گرایی و مفتوح بودن پروندة این موضوع نزد سران پشت پردة تأسیس نظم نوین جهانی و مقابله کننده با جریانات پر قدرت فرهنگی و تمدنی دینی در شرق اسلامی باز می‌گردد.
سینمای غرب، موضوعات مطلوب استراتژیست‌های غربی و مردان عرصة سیاست را تازه و داغ نگه می‌دارد. پیش از این هم با همین عنوان «2012 روز قیامت» فیملی ساخته شد به پیش‌بینی‌های انجیلی‌ها دربارة واقعة آرمگدون برمی‌گردد. منابع دیگری هم از وقوع حوادثی بزرگ و غیر قابل تصوّر طی سال‌های نزدیک و آینده خبر داده‌اند. چند سال پیش و در آستانة قرن جدید، وقتی که از طریق مطالعات ژنتیک در یک مرکز آمریکایی گوسالة سرخ مویی به دنیا آمد، آقای ریچارد لندز، استاد هزاره شناسی و آخرالزّمان‌گرای دانشگاه بوستن در آمریکا اعلام کرد: «به دنیا آمدن این گوساله همان چیزی است که انتظار آن را می‌کشیدیم. حالا می‌توانیم جنگ آخرالزّمانی را آغاز کنیم».
این خبر جدید را هم بی‌ربط با سایر اخبار نمی‌توان ارزیابی کرد.
طیّ روزهای گذشته، خبری با عنوان «تولد دجال آخرالزّمان» از به دنیا آمدن کودکی عجیب الخلقه در سرزمین‌های اشغالی فلسطینیان خبر داد. کودکی که تنها یک چشم دارد و چشم سمت چپش روی پیشانیش قرار گرفته است. در این اخبار تلاش شده این کودک، دجال، فتنة آخرالزّمان معرفی شود. 3 خبر را منابع اسرائیلی منتشر ساخته‌اند. آنها سعی کرده‌اند این نوزاد را یهودی و منطبق با اخبار دجال در کتب دین اسلامی و مسیحی معرفی کنند.
خبرنگار البرز در پیگیری بعدی اعلام کرده است که این نوزاد در چین به دنیا آمده و سپس توسط یک صهیونیست به مبلغ کلانی خریداری و به فلسطین اشغالی منتقل شده است. آگاهی اشرار یهود و سران سازمان‌های مخفی که سر در پی تأسیس حکومت جهانی شیطانی از اخبار آخرالزّمانی مندرج در منابع اسلامی و مسیحی باعث بوده تا آنان، که هیچ گونه اعتقادی به دین و دینداری، معاد و اخلاق ندارند، از سال‌ها قبل دست در کار تدارک یک سناریو وارد کنند. در این سناریو، سعی می‌کنند، عناصر مذکور در اخبار آخرالزّمانی، تحریف شده و به صورت مصنوعی و جعلی چنان کنار هم قرار داده شوند که حقیقی جلوه کند. در واقع آنها در حال تدارک جعلی حادثة آخرالزّمانی ظهورند.
خروج دجال بزرگترین فتنة آخرالزّمانی است و از آغاز آفرینش آدم تا قیامت کبرا فتنه‌ای به مانند آن نخواهد بود. امّا از همین رو در روایات، تأکید شده که از شرّ آن باید به خدا پناه برد. در میان مسیحیان و پیروان مذاهب عامّه و اهل سنّت بیش از منابع شیعی از خروج دجال و کیفیت و کمیت عمل او سخن به میان آمده است.منبع:خرید آنلاین از ariashop.ir

نوشته شده در  جمعه 88/9/27ساعت  4:5 عصر  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

 

پروژه سینمایی 200میلیون دلاری انگلیس و قطر و امریکا درباره پیامبر اسلام(ص)!؟

بانگاهی به نقدفیلم محمدرسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم)درکتاب«اسطوره های صهیونیستی درسینما»

 

***واقعا در فکر رفتم. قطر که تجربه موفق و صدالبته مشکوک الجزیره را داشته است، حالا می خواهد وارد کار فیلمسازی بین المللی شود و دست به دامن هالیوود شده است. الجزیره بارها با مصاحبه با سران صهیونیسم بین الملل و اسرائیل غاصب، به طور غیر مستقیم به انها مشروعیت داده است! گرچه ظاهرا طرفدار فلسطین است و چند مستند برای فلسطین ساخته است! البته انکار نمی کنم بسیاری از مردم قطر و کارکنان الجزیره ضد صهیونیست هستند ولی سیاست دقیق تر از ساده اندیشی های برخی ماهاست... .

واقعا فیلمی که هالیوود در باره پیامبر اسلام بسازد چه از آب بیرون می اید؟ واقعا حقایق را خواهند گفت یا مثل فیلم الرساله/محمد رسول الله(ص) قرار است نقش یهود و منافقین و جبت و طاغوت را در آزار پیامبر اسلام سانسور کنند و درباره حضرت امیرالمومنان هیچ نگویند و تاریخ را آنگونه بسازند که سران هالیوود خصوصا تهیه کننده فیلم به شدت اخرالزمانی و صهیونیسم مسیحی ارباب حلقه ها می خواهند!! واقعا محل تامل است که از این خبر ذوق زده نشویم و جنگ روانی و نبرد سایبرنتیک را بهتر بشناسیم. از همین الان می توان حدس زد که فیلم اسلامی را به خورد مخاطب می دهد که هالیوود اراباب حلقه ای بپسندد. به یاد جمله مشهور مصطفی عقاد کارگردان الرساله افتادم که  بعد از تجربه سال ها همکاری با هالیوود گفت: درهالیوود همه کاره صهیونیست ها هستند و حتی سوژه فیلم ها را هم کنترل می کنند... اما با هم متن خبر فارس را به دقت بخوانیم:

 خبرگزاری فارس: تهیه کننده فیلم‌های «ارباب‌ حلقه‌ها» و «ماتریکس» قصد دارد تهیه‌کنندگی فیلمی داستانی درباره زندگی حضرت محمد (ص) را با همکاری قطرفیلم مدیا بسازد. آغاز ساخت فیلم حضرت محمد (ص) از سال 2011 خواهد بود. این فیلم به زبان انگلیسی و با همکاری «باری.ام اسبورن» تهیه‌کننده فیلم‌های به یاد ماندنی «ارباب حلقه‌ها» و «ماتریکس» ساخته خواهد شد. او یکی از موفق‌ترین تهیه‌کنندگان سینمایی است که در ژانرهای مختلف آثار موفقی را به سینمای جهان ارائه کرده است. فیلم حضرت محمد (ص) به زبان انگلیسی و برای مسلمانان سراسر جهان ساخته خواهد شد. به گفته «المور» تدوین و صداگذاری این پروژه بزرگ سینمایی در استودیوهای امریکا و انگلیس انجام خواهد شد. و داستان آن مطابق موازین اسلامی ساخته خواهد شد. این کمپانی در جلسه‌ای که روز 31 اکتبر با دست‌اندرکاران و تهیه کننده این فیلم داشتند برای آغاز این پروژه عظیم سینمایی مبلغی حدود 200 میلیون دلار تخمین زده‌اند. النور در رابطه با بازیگرانی که برای بازی به این پروژه دعوت می‌شوند گفت: قطعا از بهترین استعدادهای سینمای جهان برای حضور در فیلم داستانی حضرت محمد (ص) استفاده خواهد شد. کمپانی فیلم قطرمدیا امسال بودجه‌ای را برای اجرای پروژه‌های بین‌المللی و بزرگ در حوزه فیلم‌های سینمایی و انیمیشن در نظر گرفته است. فیلم داستانی حضرت محمد (ص) سال 2011 با همکاری «باری اسبورن» یکی از موفق‌ترین تهیه‌کنندگان هالیود ساخته خواهد شد. 

***منبع: http://www.asriran.com/fa/pages/?cid=89115 
***اما درباره اسلام ستیزی در رسانه ها و هالیوود به این مطالب نظری بیندازید: http://naghdefilm.parsiblog.com/Archive33795.htm 
***و درباره تصویر مخدوش وحی و پیامبری در سینمای هالیوود نیز رجوع کنید به برخی نوشته های همین وبلاگ: http://naghdefilm.parsiblog.com/Archive33794.htm
*** و نقد تامل برانگیز بر فیلم محمد رسول الله(ص)/الرساله را می توانید در کتاب اسطوره های صهیونیستی در سینما، نشر هلال/موعود، در صفحات 244 تا 247 ببینید:‏این قسمت از این کتاب برای اولین بار در این وبلاگ منتشر می شود:(پاورقی ها را در کتاب اصلی ببینید)

 

                                     فیلم «الرساله»‌(محمد رسول الله) [1]

زرسالاران دنیاطلب یهودی، که اکثریت هالیوود را هم تحت اشراف خود دارند، منافع خود را در عدم حقانیتِ آخرین وحی پیامبرانه، یعنی اسلام می­دانند و در چنین آثاری سعی می­کنند با تحریف معنای وحی و کاهش منزلت پیامبران، پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) را هم در همان خطِ سادگی و تجربه شخصی قلمداد کند. لازم به ذکر است که گرچه اثری چون «الرساله»‌[2] (محمد رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) نیز از هالیوود بیرون آمده است، امّا کارگردان زیرک و متعهد مسلمان فیلم، «مصطفی عقاد» تلاش زیادی کرد که بر اساس روایات اسلامی اهل سنت و با تأیید الازهر مصر، فیلمی برای اعتلای نام اسلام بسازد و حتّی تهیّه­کننده اصلی فیلم هم دولت مسلمان لیبی بود؛ گرچه در همین فیلم هم تصویر سازی خشنی از مسلمانان است که بازیگر نقش حمزه سید الشهداء، آنتونی کویین، نماد اقتدار بیرونی و خشونت است نه نماد اقتدار درونی و اندیشمندانه.کوئین با تیپ خاصی که دارد، در فیلم های سرخ­پوستی بازی می­کرده است[3] و محوریت او در فیلم، نقش منطق و معرفت پیامبر را کمرنگ تر کرده است. این تصویر از اسلام مورد پسند شرق شناسان یهودی و بر طبق سخنان آنان است. عقاد به راحتی می­توانست با بازی گردانی قویتری چند شخصیت علمی و فرهنگی صدر اسلام را هم به نمایش بگذارد که چهره جامع­تری از اسلام ارائه شود. منطق و معرفت و صبر سپس شمشیر در برابر زورگویان.

نقد دیگری که به این اثر هالیوودی وارد است، این است که در این فیلم، هیچ خبری از جنگ­های مسلمانان با یهودیان نیست و آزار یهودیان مدینه نسبت به شخص پیامبر سانسور شده است تا خلاف یهود و صهیونیسم نباشد؛ چرا که به گفته خود عقاد: «در هالیوود همه چیز،‌حتی سوژه هم کنترل می­شود...، همه کاره تولیدکنندگان و تأمین کنندگان مالی صهیونیست هستند که هرگز اجازه مطرح کردن سوژه چنین کاری را هم، به کارگردان نمی­دهند.»4] در تاریخ می­خوانیم که جنگهای بنی نضیر و بنی­المصطلق و بنی­قینقاع و خیبر مستقیماً با یهودیان بود، امّا این فیلم حولِ جنگهای بدر و احد و فتح مکه می­باشد. در واقع این اثر از مثلث شیطانی که بر ضد اسلام به هماهنگی رسیده بود یعنی مشرکان و یهودیان و منافقان (غاصبان)[5 فقط به نفی مشرکان پرداخته است و مثل اینکه یهود و غاصبانِ منافق متحد با یهود، هیچ دشمنی با پیامبر مکرم نداشته­اند.

 به علاوه فیلم ظاهراً به طور تعمدی سعی در کمرنگ کردن نقش اصحاب اندیشه­ورزی چون سلمان، مقداد، ابوذر و علی بن ابیطالب(علیه السلام) دارد و در عوض به اغراق، اطرافیان پیامبر را بلال و زید بن ثابت و چند شخصیت گمنام معرفی می­کند[6] و تأکید افراطی بر نقش زید در فیلم می­شود. از علی(علیه السلام) به طور نادر بحث می­شود و فقط در جنگی، یک شمشیر دو لبه در کادر دوربین نشان می­دهد که یادآور خشونت­ها وجنگ­طلبی­های اوست نه عقل و درایت و بازوی اسلام بودنش و نه نهج البلاغه حکیمانه­اش و تاریخ پرافتخارش. به گفته نیکِ منتقدی: «بهتر بود نام این اثر سینمایی «زید بن ثابت» یا «بلال» باشد تا «محمد رسول الله صلی الله علیه واله وسلم».[7] به علاوه تبشیر و انذار و گفتگوها و مناظرات حضرت، به مقدار اندکی در فیلم،‌ مورد توجه قرار می­گیرد و معلوم نمی­کند که دلیل اسلام آوردن مسلمانان صدر اسلام و حقانیتِ عرفان و اندیشه اسلامی، چه مواردی بوده است. این فیلم بیشتر شکوه بیرونی اسلام را به کمک جنگ، به تصویر کشیده نه اقتدار و حقانیت تفکر اسلام سیاسی- اجتماعی که داعیه­دار اداره زندگی و حکومت آدمیان است. این تحلیل اخیر، همان نقدی است که به فیلم­های «ده فرمان»، «کتاب آفرینش»، «پرنس مصر»، «مصائب مسیح»‌، «سلیمان و ملکه سبا» و... نیز وارد است که به دلیل روحیه حس­محور و تجربه­گرای دوران مدرن و رواج اساطیر اومانیستی- صهیونیستی، در هالیوود حکم­فرماست، حتی اگر فیلمی با سرمایه مسلمانان و با کارگردانی مسلمان متعهدی چون عقاد، بخواهد از امکانات و بازیگران هالیوودی بهره ببرد.

 البته انصاف این است که این فیلم در نشان دادن شکوه اسلام از زاویه­ای، بسیار موفق بود و تا حدی توانست جلوی بعضی تبلیغات منفی را بگیرد ولی در مسیر برخی دیگر از تبلیغات شد که منحصر بودن و موفقیت فیلم، ما را از نقد اندیشمندانه نباید دور کند. البته مصطفی عقاد را ارج می­نهیم که حداقل، این اثر را ساخت و انسان متعهدی بود که در هالیوود، بیش از این نتوانست کار کند و با زیرکی صحنه­های مناظره جعفر بن ابیطالب و نجاشی که مسیحی بود و تلاوت آیات سوره مریم را مفصل­تر کار کرد تا بتواند بر مخاطبان غربی که اکثراً مسیحی هستند تأثیر بگذارد. شاید اگر در اینجا یادی از چند اثر ارجمند ایرانی که اخیرا تولید شده است، چون «مریم مقدس» و «اصحاب کهف» نداشته باشیم و نگاه زیبا و جامع­تر آنها به اولیای الهی را مدنظر قرار ندهیم جفایی به حقِ تلاشمندان فهیم کشورمان کرده باشیم. برخی مسیحیان در کشورهای مسیحی، پس از دیدن «مریم مقدس» اعتراف کرده بودند که نگاه مسلمانان به اوان مسیحیت زیباتر از مسیحیان است! امید که تحلیل موجود در مسیر ساخت آثار گرانسنگی در این زمینه مفید واقع شود.


نوشته شده در  یکشنبه 88/8/10ساعت  11:55 عصر  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

فیلم سینمایی 313
این مطلب از  آقای محمد رضا زائری است. ممکن است کامل بعا همه مضمونش موافق نباشم ولی از این جهت که نگاهی به فیلمی شیعی درباره امام زمان دارد، آنرا منتشر می کنم تا  مایه ای برای تاملات بیشتر شود. البته که هنوز فیلم را ندیده ام و نظر گروه شهید اوینی را به بعد از دیدن فیلم حواله می کنم. البته با این نظر ایشان کاملا موافقم که این فیلم جو مناسبی برای فعالیت های بعدی و بیدار شدن سینمای فراماسون زده وغربزده ایران خواهد  ساخت و ان شاء الله فرزندان معنوی حضرت روح الله را بیش از گذشته به تکاپو وامی دارد... ان شاء الله. 
ما که عادت کرده‎ایم موضوع انتظار امام عصر و نیمه شعبان را یا از زبان یک روحانی در صدا و سیما بشنویم یا در فضای حسینیه و مسجد با آن روبه‎رو بشویم یا... نماد‎های تصویری مشخصی از ریش و عمامه تا چادر مشکی و... را برای این پیام انتظار داشته باشیم. برای همین وقتی می‎بینیم یک مجری تلویزیون از ظهور امام عصر سخن می‎گوید و دعا می‎خواند، اگر از آن نماد‎های مشخص بی‎بهره باشد، برای این نسل کمی‎نگر و مادی‎پندار و ظاهر‎گرا و به‎شدت سطحی، باور‎پذیر نیست و با خود می‎گوییم: «مجبور است دیگر بیچاره، به او گفته‎اند بگو، می‎گوید، برایش نوشته‎اند و گفته‎اند بخوان!»
البته حق هم داریم، فضای عمومی و فرهنگی جامعه ما و نماد‎های صوتی و تصویری رایج جز این اقتضا نمی‎کند. در روزگاری که نرخ روز نان عافیت در بسیاری از اوقات نفاق و ریا و تظاهر است و به اقتضای شرایط، چنان که افتد و دانی... طوری که کارگردان مسابقه تلویزیونی هم مجبور است قبل از ضبط جواب سئوال مذهبی برنامه را به حضار اعلام کند ! (‎چون فرض دروغین و بی‎ربط اولیه این است که اولا دینداری یعنی پاره‎ای ‎محفوظات و ثانیا همه مردم دیندار و مذهبی هستند و...) این تازه اول داستان است !
با ‎چنین پیشینه ذهنی وقتی وسط فیلم‎‎های متنوع و جدید یک ویدئوکلوپ به یک فیلم داستانی برمی‎خوری که از یاران امام زمان سخن می‎گوید، باید هم تعجب کنی... وقتی در قفسه فیلم‎های اکشن و درام و رمانتیک و رزمی ‎هالیوود، فیلمی می‎بینی که درباره انتظار امام عصر ساخته شده، باید هم شگفت‎زده شوی...
وقتی عادت کرده‎ای تصویری را همیشه در یک قاب و قالب خشک و ثابت و کلیشه‎ای ببینی، انتظار ‎نداری یک فیلم با فضای غربی و لوکیشن اروپایی و ادبیات امروزی از مفهوم سنتی و دینی انتظار بگوید.
انتظار نداری قهرمان اصلی فیلم که قرار است بعدا از یاران امام عصر باشد، حلقه به گوشش بیندازد یا گیتار دستش بگیرد یا... (کسی که کراوات دارد، ساواکی است و کسی که قرار است شهید شود، از اول داستان ریش می‎گذارد و نماز شب می‎خواند. بر همین اساس، امام زمان و اسلام و انقلاب فقط مال ماست و آمریکا و استکبار و جهنم مال بقیه و از همه این‎ها مهمتر، تهران مرکز عالم است و بس.
قرائت و روایت ما از همه چیز - نه فقط دین و مبارزه با استکبار - تنها قرائت مجاز و مقبول است!)
فیلم «313» چه برای ما خوشایند باشد و چه نه، چه آن را بپسندیم و چه نه، چه از نظر حرفه‎ای نمره بالایی بگیرد و چه نه... به هر حال، جسارتی قابل تحسین است و نخستین گام برای پاسخ گفتن به نیاز جدی و اساسی امروز ما یعنی ریختن محتوای ارزشی و اعتقادی در ظرف مناسب و جدید و عرضه پیام دینی به زبان و ادبیات قابل فهم مخاطبان جهانی متنوع و مختلف.
ما در ایران به دلیل عدم ارتباط مستمر و مستقیم و ناآشنایی با زبان‎های خارجی، متأسفانه این ضرورت را احساس نمی‎کنیم. از آثار و تبعات سوء تهاجم فرهنگی به‎شدت آسیب می‎بینیم، اما تأثیری نمی‎توانیم بگذاریم. رسانه‎هایمان برای خارج از کشور را کسانی اداره می‎کنند که جز به زبان فارسی آشنا نیستند و ما در واقع از تهران برای دنیا حرف می‎زنیم نه در یک فضای زنده و فعال و ملموس.
فیلم داستانی «313» محصول گروهی از شیعیان انگلستان است که به نظر می‎رسد چندین نفر از آن‎ها اعضای یک خانواده هستند.با امکانات عادی اما در سطح قابل قبولی از جهت حرفه‎ای و فنی تولید شده است. استاندارد‎های رایج کار در همه زمینه‎ها رعایت شده؛ از طراحی پوستر و تیتراژ و ترانه‎هایی در میان فیلم تا راه‎اندازی سایت اینترنتی.
فیلم در عین این‎که بسیار ساده و متواضع و بی‎ادعاست، نکات مثبت فراوانی دارد. خوش‎ساخت و جذاب و مؤثر است و مسیر داستان تقریبا منطقی و باور‎پذیر به نظر می‎رسد. داستان درباره جوانی به نام علی لیث است. او که هنگام تولد، فرزند آخرالزمان خوانده شده، به‎عنوان نماد نسلی که ظهور امام زمان را درک خواهند کرد، معرفی می‎شود. وی در یک خانواده شیعی در لندن زندگی می‎کند. پدرش او، مادر بیمار و خواهرکوچکش را رها کرده و وی برای گذران زندگی به فروش مواد مخدر می‎پردازد. با نماز بیگانه است و از عقاید شیعی چیزی نمی‎داند.
مدیر مدرسه که به هوش و استعداد او مطمئن است، مجبورش می‎کند درباره امام مهدی(عج) یک مقاله تحقیقی بنویسد و او که در آغاز زیر بار نمی‎رود، طی حوادثی به این کار تن می‎دهد.
او به طور معجزه‎آسایی با یک عالم دینی به نام محسن آشنا می‎شود که گرچه معمم نیست، اما در نقش یک روحانی با مدارا و حوصله به‎تربیت او پرداخته و به بهانه مقاله نوشتن، بسیاری از مشکلاتش را درمان می‎کند.
در طول داستان چند بار با عدد «313» مواجه می‎شود. خواب‎های عجیبی می‎بیند و شیخ محسن او را به‎عنوان جوانی که به خاطر مأموریت‎های بزرگ انتخاب شده، برای آینده آماده می‎کند.
او که بسیار به این دانشمند نکته‎دان و دوست‎داشتنی وابسته شده، ناگهان درمی‎یابد که او از دنیا رفته است و تمام ثروت خود را برای وی گذاشته. او با این پول به دانشگاه می‎رود و پس از تحصیلات، مؤسسه امام مهدی را تأسیس می‎کند.
در پایان فیلم، صحنه‎ای را می‎بینیم از پخش خبر ویژه تلویزیون‎های خبری دنیا در مورد حوادث مکه مکرمه. تصاویر آشوب و اغتشاش در مکه را نشان می‎دهند و گزارش تصویری از کشته شدن نفس زکیه می‎گوید که از نشانه‎های ظهور امام زمان(عج) است.
بعد از آن علی به همراه سیصدوسیزده نفر دیگر از مؤمنین دیده می‎شود که از نقاط مختلف دنیا پیرامون نوری (اشاره به وجود مقدس امام عصر) جمع شده‎اند و آماده یاری حضرت موعود هستند.
طبیعتا نخستین کار این گروه و تجربه این کارگردان قابل انتقاد است. هم نکته‎های بسیاری از جهت حرفه‎ای و فنی وجود دارد که می‎توان به آن‎ها ایراد گرفت و هم مسایلی که ما از جهت اعتقادی و فکری ممکن است نپسندیم یا نپذیریم.
شخصا نیز اشکالاتی به فیلمنامه یا بعضی صحنه‎ها دارم، اما معتقدم در مجموع اصل این اقدام بسیار قابل ستایش است. متأسفانه دست‎اندرکاران تولید فیلم را نمی‎شناسم، اما هرکه باشند و به هرگروه فکری و دسته‎بندی سیاسی اجتماعی که منسوب شوند، فرقی نمی‎کند. این تجربه یک جای خالی جدی را پر کرده است و امروز ما برای سخن گفتن با دنیا، چاره‎ای جز توجه جدی به این ظرفیت‎های مؤثر نداریم. (هفته آینده درباره تأثیر پخش سریال «یوسف پیامبر(ع)» در کشور‎های عربی و بازتاب عجیب آن خواهم نوشت. در اشاره به ظرفیت نقد آماده و مفت و مجانی ارتباط و تأثیر در مخاطبان جهانی به زبان هنر).
فیلم «313» از همکاری فنی چندین نفر بریتانیایی هم استتفاده کرده. زبان اصلی طبیعتا انگلیسی است، اما در نسخه دی‎وی‎دی زیرنویس فارسی هم دارد. کیفیت تصویر و نور و صدا قابل قبول و در سطح کار‎های معمول غربی است.صحنه‎ها زیبا و فیلم خوش‎ساخت است. چون بعضی ملاحظات نامربوط ما را نداشته‎اند، شخصیت ‎پردازی و تغییر و تحول قهرمان فیلم تقریبا باور‎پذیر و طبیعی است. بازیگر نقش علی لیث بر اساس شناسنامه فیلم به بازیگر نقش مادرش محرم است، بنابراین در صحنه بیمارستان مادر به طور طبیعی پسرش را در آغوش می‎گیرد و می‎بوسد.
همه خانواده‎های مسلمان در فیلم یکدست و یک‎جور نیستند. (خانم بی‎حجاب و مرد بی‎نماز در میان آن‎ها به چشم می‎خورد) در بخش‎هایی از داستان به‎طور بسیار زیبا و مفیدی لایف استایل زندگی دینی دیده می‎شود (از نمک خوردن قبل از غذا گرفته تا تلاوت قرآن و...) فیلم به طور پراکنده پیام‎های معنوی و مؤثر فراوانی دارد که نیاز امروز مخاطب است.
نکات بسیار زیادی در مورد فیلم «313» می‎شود گفت، اما طبیعتا اینجا قرار نیست نقد فیلم بنویسیم یا داستان فیلم را شرح دهیم. قصد من تنها معرفی این کار به دوستانی بود که می‎توانند درباره آن بنویسند و آن را معرفی کنند.
فکر می‎کنم حتی خود فیلم هم با حذف چند صحنه مختصر که محل ایراد و اشکال اعتقادی خواهد بود، حتی قابل پخش از صدا و سیما باشد (شاید البته من معیار‎های عجیب و غریب صدا و سیما را فراموش کرده‎ام که در آن فیلم ماتریکس و نارنینا قابل پخش است و جومونگ قهرمان ملی‎اش می‎شود.اما بعضی از پیام‎های دینی و مذهبی غیرکلیشه‎ای و برخی چهره‎های مؤمن و متعهد صریح و صادق در آن غیر قابل پخش هستند). فیلم «313» کار خارق‎العاده و عجیب و غریبی نیست. یک تجربه است که ممکن است ایراد هم داشته باشد. یک گام است که با پیوستن گام‎های بعدی راهی نارفته را به مقصد می‎رساند.منبع: هفته نامه پنجره به نقل از اینجا

نوشته شده در  دوشنبه 88/8/4ساعت  4:36 صبح  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

<   <<   26   27   28   29   30   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
سواد رسانه ای درحوزه:تحلیل و برررسی شبکه های اجتماعی و موبایل
معرفی تفصیلی کتاب «اسطوره های صهیونیستی در سینما»
نقد وبررسی چند فیلم ایرانی جدید توسط سعید مستغاثی
نقد وبررسی ابعادشخصیت مرد درسینمای ایران/بررسی\تسویه حساب\
نقد و بررسی انیمیشن ظهور نگهبانان/ rise of guardian
مروری بر فیلم های بازگوکننده جنایات صهیونیسم غاصب درفلسطین اشغال
حقیقتاچرارسانه های آمریکایی نسبت به ایران،اینقدر کینه جو هستند؟!
هالیوودوبازنمایی محرف تاریخ واندیشمندان ایرانی-نقدفیلم پزشک
بررسی سینمای اسراییل[غاصب]:شرق،غرب وسیاست بازنمایی
آشنایی با الکس جونز اندیشمند و منتقد ومستندساز آمریکایی...
[عناوین آرشیوشده]