... اینها با تلویزیون استراتژیک امروزبه جان جهان افتادند. از سینمای استراتژیک عبور کردند. ناتوی فرهنگی امروز در تلویزیون استراتژیک است. امروز در ایران جوانان صرفاً به پای فیلم سینمایی نمینشینند، سریالهای بالای 40،50 قسمت میبینند. دانشجوی ما میآید میگوید سه شب غذا نخوردم، 86 قسمت سریال لاست (Lost) دیدم، زحمت بکش اینها را ببین بگو این استنباط من درست است و شما هم این را میبینید؟ سریالهای 24، فرنس و لاست، دورهای که اینها شروع کردند، با فیلم سینمایی صرف نیست. من فقط ابعاد یکی از این سریالها را اجمالی معرفی میکنم، خیلی از شما دیدید. منتهی ملاحظات استراتژیک پشت صحنه فیلم را میگویم.
سریال لاست که هم، گمشده معنا میدهد و هم گمشدهها، داستان یک هواپیمایی است که از سیدنی استرالیا راه میافتد برود لس آنجلس بین راه گم میشود و سقوط میکند، در یک جزیرهای میافتد پایین مجمعالجزایر اندونزی، گوشههای اقیانوس آرام. 47 نفر زنده می ماند؛ اولاً آنجایی که سقوط میکنند در جزایر هاوایی است که عین بهشت است، یعنی تمام این فیلم کارت پستال است. القای اینکه بهشتی که مدنظر بود، همین است. در این فیلم برای شما یک بهشت ترسیم می شود. بروید در اینترنت ببینید فقط به زبان فارسی درباره این فیلم چه خبر است! اگر افلاطون بود میخواست امروز "جمهورش" را بنویسد فیلم لاست را میساخت. اگر سر توماس مور میخواست کتاب "اتوپیا" را بنویسد، لاست را میساخت. اگر بیکن بود میخواست "آتلانتیس نو" را بنویسد، لاست را میساخت.
جزیره جهانی جزیرهای است که اینها در آن گمشدهاند. 47 نفر باقی ماندند، که اینها افراد و عناصری هستند از مکانهای مختلف جمع شدند. این 47 نفر را به تمدنهای مختلف در کره زمین تقسیم کردهاند.
نماینده کل 2میلیارد نفر شرق، یعنی چینیها، ژاپنیها، ویتنامیها، لائوسیها و کرهایها، یک زوج کرهای
برای تمدن آمریکای لاتین که اسپانیولی زبان هستند یک زنی را در فیلم به نام آنالوسیا (Ana Lucia Cortez) قراردادهاند که این زن در خود امریکا در ایالت کالیفرنیا پلیس بوده است.
برای تمدن آفریقایی 3، 4 سیاه پوست گذاشته، اما پنبه کار آنها را زده! یعنی اصلاً حل شدند در فرهنگ امریکایی. میماند بقیه که همه آنگلوساکسون (Anglo-Saxons)هستند.
از روسها یک نفر منفی که یک چشمش بسته است.
از فرانسویها یک زنی به عنوان نماد فرانسه ایفای نقش میکند،
نقش اول فیلم یک آمریکایی است به نام "جک شفرد" (Jack Shephard) یعنی چوپان. مسیحیها معتقدند که هرکسی مسئولیت دارد، چوپان گله است. یعنی از اول صحنه که هواپیما سقوط کرده، چوپانی گله را شروع میکند. اسم پدرش "کریستین شفرد" است. کریسیتین (Christian) یعنی مسیحی. چوپان مسیحی. این انسانِ تراز لیبرالیسم است. انسان باکلاس لیبرالها. بلافاصله انسان منفی لیبرالها را معرفی می کند. یعنی ساویر (Sawyer). از داستان "تام ساویر" این عنوان را گرفته است. ساویر، انسان تراز پایین است.
یک پرانتز بازکنم یک دقیقه فلسفه هنر بگویم. در فلسفه هنر میگویند که شما باید تراژدی ارائه کنید. هرکس کار هنری میکند باید تراژدی بدهد. تراژدی کشمکش بین دوگروه دیونیزوس(Dionysus)و آپولون (Apollonius). آپولون مرد است و نظم ایجاد میکند، باصطلاح خوب است. دیونیزوس نماد زن است بینظمی و هرج و مرج را دنبال میکند و آشوب و بههمریختگی را میخواهد. از زمان ارسطو قراربود بین این دو شخصیت کاتارزیس (Catastasis) صورت بگیرد. یعنی انسان تصفیه شود. از تقابل بین این دو مثلاً ما بزرگترین تراژدی را قضیه عاشورا میبینیم، میگوییم خوبها یک طرف و بدها یک طرف اینها به تقابل رسیدند، تصفیه ما در این صورت میگیرد که نگاه کنیم و از آن درس بگیریم. از نیچه به این طرف، فلسفه هنر تغییر میکند؛ میگوید نظام آپولونی را کنار بگذارید. بچسبید به دیونیزوسی.
نمونه آن را ماه رمضان امسال در تلویزیون دیدید. این سری فیلمها که اخیراً ساخته میشود مثل سریالهای 80 قسمتی و در طول سال میبینید، آن مدل که هیچکس در آن
این که سریالهای ما جذابیت ندارد و فیلمهای خوبی نداریم، بدین علت است که آن ابزاری که از آن طرف آوردند بنیادش ایراد دارد. این که یک هنرپیشه زن را گریم کنند این که نمیشود هنر. کارگردانهای ما را جمع کنید یک امتحان فلسفه هنر از آنها بگیرید 99 درصد آنها رد میشوند. دلیل اینکه این فیلم اینقدر جذابیت دارد، بدین خاطر است که انسان تراز لیبرالیسم با انسان دیونیزوسی آن، اینگونه نیستند. از صفر تا 100، انسانهای تراز لیبرالیسم را معرفی کرده است یعنی شما هرچه در سرزمین خود بودید آن را رها کنید! در تفکر لیبرالی وقتی آمدی اینجا حالا استعداد خود را بروز بده. اول سردر تمام فرودگاههای آمریکا وقتی پیاده شوید این جمله نوشته شده است: "آمریکا سرزمین فرصتها". یعنی این سرزمین، سرزمین فرصتهاست. اگر پیاده شدی کار نداریم که در دنیای قبل تو چه بودی، بارها در این فیلم این جمله تکرار میشود، لذا هرکس امکان دارد استعداد خود را بروز دهد. یعنی لیبرالیسم از صفر آن "ساویر" و 100 آن "جک شفرد" که چوپان اینهاست.
جان لاک (John Locke) پدر لیبرالیسم است. نفر سوم این فیلم جان لاک است. تمام نکات اصلی کتابهای فلسفه لیبرالیسم را درآوردند و در دهان این آدم قرار دادند، درتمام این 86 قسمت. مثلاً جمله معروف دارد که میگوید "این تو نیستی که میتوانی به من بگویی که چکار نمیتوانم بکنم" ببینید جمله پیچیدگی دارد. این تو نیستی که به من بگویی چکار نمیتوانم بکنم. این را در این فیلم تا شماره 5 آن 5 بار تکرار میکند. یعنی شما از پای فیلم بلند میشوید بدون اینکه خودتان متوجه شوید دوره ایدئولوژی لیبرالیسم را گذراندید. اندیشه جان لاک در القای غیرمستقیم کامل متوجه شدید.
نفر بعدی که نقشش خیلی مهم است در این فیلم دزموند (Desmond Hume)،
نفر بعدی مجموعه زنهای این فیلم هستند 10 نفر زن اصلی دارد. زن در ادبیات استراژیک یعنی سرزمین (Land) و عقیده(Oponion). مثلاً میگوییم مام میهن. عقیده هم تاء تأنیث دارد، مؤنث است. در ادبیات نمایشی زمان یونان میگفتند که زن را در تئاتر وقتی میآورید یعنی سرزمین و عقیدهای که تصرف میشود. یعنی در این فیلمها وقتی خانمی سیبی به کسی دیگری میدهند، نمادش این است که اجازه میدهد تصرف شود؛ نماد شب زفاف.
شما نگاه کنید 10 زن اصلی که در این فیلم است اولین که مهمترین آنهاست "کیت" (Kate) است. این دختر یک موسیونر(missioner) مذهبی بوده است. فامیلی اصلی او، لیلی اوانجلین (Evangeline Lilly) است. مدتی در فیلیپین بوده که برود موسیونر مذهبی شود. این کانادایی الاصل است.
نفر دوم یک زن آمریکایی است به نام "ژولیت" (Juliet Burke) که این کارش در جزیره که هیچ بچه ای به دنیا نمیآید تلاش میکند در این جزیره بچه به دنیا بیاورد و هر زنی که حامله شود، میمیرد. وقتی یهودیان او را میآورند این جزیره به خاطر این است که زاد و ولد تمدنی ایجاد کند. زن یادتان باشد نماد سرزمین است. کسانی که تصرف میشوند.
نفر سوم اسمش "کلیر" (Claire Littleton)، هنرپیشه استرالیایی است. تنها کسی که در این جزیره حامله است و بچه به دنیا میآورد و بهعنوان تنها تمدنی که زاد و ولد میکند و در آینده باقی میماند این زن است و اسم بچه او "هارون" (Aarun) است. هارون در نگاه ما برادر "موسی(ع)" است، در کارکردی که وقتی موسیعلیهالسلام میرود کوه طور و برمیگردد، وقتی اینها گوساله پرست میشوند میگوید زورم به آنها نرسید. اما در یهود و مسیحیت هارون همان کسی است که "گوساله" را ساخت. تکرار میکنم هارون در اندیشه
زن
زن بعدی آنگلوساکسون شانون (Shannon Rutherford) است. هتل هیلتون درتمام دنیا را میشناسید. این شخص، دختری داشته که مانکن و بسیار زن فاسدی است. نماد بخشی از زندگی آمریکایی با هیکلی مشابه هیکل باربی، شانون است. این پسر مسلمان، عاشق این میشود و در فیلم این القا را میکند که انسان مسلمان، فقط در علاقه و تصرف سرزمین غرب فقط حق دارد با بخش "لمپن" سرزمین غرب ارتباط برقرار کند. بسیاری از جذابیتهایی که غرب برای جوانهای ما دارد جدابیتهای بخش لمپنی غرب است، نه جذابیتهای به درد بخور غرب.
زن بعدی یک زن سیاه پوست است به نام "رز" (Rose Henderson). زن پیری است که نماد آفریقاست. آنالوسیا که اشاره کردم نماد آمریکایی لاتین است.
"سان" (Sun) که در زبان انگلیسی خورشید معنا میدهد، نماد سرزمینهای شرقی است و دَنیله (Danielle Rousseau)هم نماد سرزمین فرانسه است. نسبت اینها چگونه تعریف میشود؟
چرا این فیلم جذابیت دارد و خط تعلیقش را جوانها دنبال میکنند؟ تعلیق یعنی پادرهوا بودن. فیلمی اگر تعلیق داشته باشد میگویند، کشش دارد. خط تعلیق فیلم به خاطر این 5،6 کاراکتر است.
عشق مثلثی، جک با ساویر نسبت به کیت. یعنی جک که که چوپان اینهاست و انسان لیبرال تراز آنهاست و ساویر که لمپن آن جامعه است (نمیآیند در جامعهشان فقط بگویند مثلاً ما یک بسیجی معرفی میکنیم مطلق انسان دینی است) هنرمند آنها میگوید ما لیبرال درجه یک و دو و
عشق مثلثی دوم عشق بین جک، با آن یهودی یعنی بنجامین درباره ژولیت آن دکتر آمریکایی است. یعنی اصل سرزمین تمدن اصلی غرب نماد آن میشود ژولیت، بنجامین یهودی تا الآن دنبال او بوده است، برای تفکر یهود رقیب پیدا شده است، یعنی تفکر آمریکایی. آن صحنهای که با هم شطرنج بازی میکنند جک و یهودی آن نماد این است که شطرنج بازی میکنیم تا جزیره را تصرف کنیم. مدیریت بر این جزیره، او میگوید "جزیره من" یعنی آن فرد یهودی میگوید دنیا برای من است، من شما را از این جزیرهام بیرون میکنم و جک میایستد روبه روی او و آخر آن به توافق میرسند.
در آخرین قسمت این فیلم وقتی همه از جزیره فرار میکنند، میروند آمریکا دوباره مجبور میشوند برگردند که پیام آن این است که از اتوپیا و مدینه فاضلهی لیبرال هیچکس نمیتواند فرار کند، هرکجا بروید باید برگردید. ایدئولوژی متفاوتی وجود ندارد. آقای ژوزف استیکلیتس وقتی میگوید نئولیبرالیسم دوره آن تمام شد یا فرانسیس فوکویاما میگوید نابود شده است، در این فیلم این خبرها نیست، حرف اول و آخر شده لیبرالیسم و این جزیره و بهشت همین وضع موجود است و باید برگردیم. نیمه شعبان امسال مقام معظم رهبری فرمود: "منتظر کیست؟ کسی که به حفظ وضع موجود قانع نیست" در این فیلم برعکس است. میگوید که وضع موجود همین جزیره جهانی است و شما هیچ راه دیگری ندارید، اگر از اینجا بیرون بروید دوباره باید برگردید. دو نفری که توافق میکنند برگردند همین دو رئیس هستند، یعنی بنجامین یهودی و جان لاک. بالای سر چه کسی؟ بالای سر جنازه جک شفرد، بالای سر جنازه جان لاک. آخرین پلانی که در این سریال میبینید این است.
بین انسان تراز پایین لیبرال و انسان تراز بالای لیبرال دعوا بر سر سرزمین است. یعنی کیت نماد کانادا، دعوا بر سر خود اصل آمریکا یعنی سرزمین اصلی آنگلوساکسونها، دعوا بین یهود، یعنی بنجامین و جک است. این عشق دوم بود.
عشق سوم عشق مثلثی زن کرهای با شوهرش و با فاسقش که علاقه به آمریکا دارد.
عشق بعدی عشق سعید یعنی فرد مسلمان به زن آمریکایی که شانون(Shannon)
عشق آنالوسیا به ساویر است. یعنی تمدن لمپنی یعنی آمریکای لاتینیها، عشقشان به تمدن لمپنی آمریکاست. عشق رز به همسر آنگلوساکسونش است. شما صحنهای که در این فیلم میبینید، صحنه علاقه این پیرزن سیاه پوست به یک شوهر پیرمرد سفیدپوستی است. القا میکند که این دو نفر را میبینید چقدر به هم علاقه دارند این زن تمدن آفریقایی بوده در جوانیهایش علاقه مند شد به تمدن سفیدپوست آغوشش را بازکرده و تصرف شده. حالا ببینید چه در فراغ همدیگر عین دو مرغ عشقی که از هم دور میافتند مریض میشوند.
عشق دَنیله، این فرانسوی قبلاً زن بنجامین بوده و از او دختری دارد به نام "الکس" (Alex). پیامی که در این فیلم القا میکند این است: اولاً تمام آدمهای این فیلم حرامزاده است، یعنی در هر قسمت، گذشته این افراد جزیره را بررسی میکند، تمام آدمهای این فیلم حرامزاده هستند از جمله این بچهای که در این جزیره به دنیا میآید. یعنی به کلیر میگویند این بچه پدرش کیست؟ میگوید من اوپن (Open) هستم، فکرم باز است. خیلی امروزی هستم. یعنی چی پدرش کیست؟ یعنی تمدن حرامزاده. تمام کاراکترهای این فیلم همه حرامزاده هستند. زندگی آنها را نشان میدهد.
در آمریکاآمارهای رسمی
پیام دوم فیلم این است که نئولیبرالیسم آخرین راه است. بشر هیچ راهی ندارد. در این فیلم سهم هر تمدن را روشن کرده است، میگوید در این جزیره جهانی مسلمانها فقط تابعند. باید ما به آنها بگوییم. یعنی آن سفیدپوستها میگویند تو کجا برو کجا بیا، برای سیاه پوستها، چینیها، ژاپنیها و کرهایها تصمیم میگیرند. تنها کسانی که تصمیم میگیرند برای سرنوشت جزیره آنگلوساکسونها هستند. خود به خود کسی که این فیلم را میبیند به او القا میشود که اگر رفت در سازمان ملل بنشیند تا آگلوساکسونها برای او تصمیم بگیرند....ادامه دارد...
*** فایل صوتی را از اینجا بگیرید...
*** منبع: تهیه و تنظیم: رسول عبادی http://www.rajanews.com/detail.asp?lang_id=&id=41463
***تصویریش رو هم میتونید از لینک ها ببینید: سه قسمته: فا یل تصویری تحلیل سریال لاست قسمت 1 _دکتر عباسی http://www.4visit.com/play.php?vid=1540 تحلیل سریال لاست قسمت 2 - دکتر عباسی http://www.4visit.com/play.php?vid=1542 تحلیل سریال لاست قسمت 3 ( آخر ) _دکتر عباسی http://www.4visit.com/play.php?vid=1543
***قبلا در همین وبلاگ درباره سینمای استراتژیک در این ادرس ها مطالبی آمده بود: http://naghdefilm.parsiblog.com/Archive132517.htm
و همچنین خلاصه چند نقد استاد عباسی: http://naghdefilm.parsiblog.com/1369651.htm
خلاصه ای از چند نقد استاد حسن عباسی بر سریال های استراتژیک | |
قبلا در همین وب نقد کلی ایشانبر سینمای استراتژیک را بصورت خلاصه آورده بودم http://naghdefilm.parsiblog.com/Archive132517.htm | |
فرهنگی: حسن عباسی با توجه به گسترش روزافزون سریال های آمریکایی معتقداست: غرب از سینمای استراتژیک عبور کرده و ناتوی فرهنگی امروز در تلویزیون است. خبرگزاری شبستان: امروز با یک کلیک ساده در اینترنت با انبوهی از وبلاگ ها و سایت های فروش سریال های آمریکایی روبرو می شوید که طبیعتا نشان دهنده استقبال نسبی از این سریال هاست و این استقبال تا آنجا پیش رفته که موسسات رسانه ای خصوصی به دوبله این سریال ها ترغیب شده اند. اگر مقوله ورود سریال های آمریکایی را پس از فیلم های دی وی دی زیرنویس فارسی، پدیده ای نوظهور بدانیم تحلیل وبررسی ابعاد این گرایش حداقل به برقراری دیالوگ در میان اقشار مختلف فکری جامعه می انجامد که امروزه بیش از هرچیز مورد نیاز است و به قول شهید آوینی: ظهور حق جز از طریق تضارب و تعامل آرا حاصل نمی شود. | |
برای آشنایی بیشتر مخاطبان با نگرش دکتر حسن عباسی در نقد این سریال ها به بخشی از نقد او به سریال معروف "گمشدگان" اشاره می کنیم.این مجموعه تلویزیونی داستان 47 نفر از بازماندگان یک هواپیما را نشان میدهد که از سیدنی استرالیا به مقصد لس آنجلس در حال حرکت بوده که بر فراز جزیرهای ناشناس در اقیانوس آرام سقوط میکند: |
رئیسجمهور و جمعی از اعضای هیئت دولت صبح تا آخرین روز کاری سال 88 را با سفر به استان قم گذراندند اما تفاوت این سفر دکتر احمدینژاد به قم با چند سفر قبلی وی، دیدار مجدد او با چند مرجع تقلید بود تا در میان شایعهسازیها درباره رابطه دولت و مرجعیت، وی با آیات عظام مکارم شیرازی، نوری همدانی و سبحانی دیدار کند و در جمع اعضای شورای مرکزی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نیز حضور یابد.
به گزارش رجانیوز، این دیدارهای صمیمانه در شرایطی انجام شد که هفته گذشته هنگامی که صفارهرندی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت نهم برای سخنرانی در مسجد اهل بیت(ع) قم حضور یافت، درباره رابطه دولت و روحانیت مورد سؤال قرار گرفت.وی در بخشی از سخنانش از برخی تلاش ها برای عدم برقراری ارتباط مناسب دولت و مرجعیت پرده برداشت و تاکید کرد: در اینکه کسانی دوست داشتند رابطه دولت و مراجع خوب نباشد، هیچ گونه تردیدی نیست، برخی از افراد مدام در میان دو شهر قم و تهران در حال هروله و رفت و آمد بودند تا رابطه دولت و مرجعیت را به هم بزنند و این کار را برای خود ماموریت می دانستند و متاسفانه در این کار خود موفق هم شدند. هرندی همچنین خاطرهای خواندنی و ناگفته از دیدار رئیسجمهور با مرحوم آیتالله فاضل لنکرانی نیز بیان کرد. (اینجا) دکتر احمدینژاد امروز (پنجشنبه) پیش از افتتاح طرح توسعه غربی حرم مطهر حضرت معصومه(ص) به دیدار مراجع و علما رفت.
رییسجمهور در دیدار آیتالله مکارم شیرازی:دولت در خدمت تعالی ارزشهای دینی و انقلابی جامعه است
رییسجمهور در جریان سفر به قم با آیتالله ناصر مکارم شیرازی از مراجع عظام تقلید دیدار و گفتوگو کرد.
دکتر محمود احمدینژاد در این دیدار با تأکید بر اینکه دولت با تمام وجود در خدمت تعالی ارزشهای دینی و انقلابی جامعه است، گفت: تمام اعضای هیأت دولت با ارزشهای والای دینی و انقلابی پیوند ایمانی دارند و بدون تردید عدهای با ادعاهای نادرست نمیتوانند بر این پیوند ناگسستنی خدشهای وارد کنند.رییسجمهور با اشاره به اهتمام ویژه دولت به فعالیتهای فرهنگی تصریح کرد: همه عشق و علاقمندی دولت و بنده به عنوان خادم مردم این است که ارزشهای فرهنگی جامعه هر چه بیشتر ارتقاء پیدا کند.
دکتر احمدینژاد با بیان اینکه فضای فرهنگی و ایمانی جامعه حتی با چند سال گذشته متفاوت شده است، خاطر نشان کرد: امروز فضای کشور به شدت ضداستکباری شده است و اگر کسی بخواهد به نفع بیگانه سخنی بر زبان جاری کند، بدون تردید از سوی مردم طرد خواهد شد.
رییسجمهور با بیان اینکه اهتمام دولت به فعالیتهای فرهنگی بیش از بخشهای دیگر است، گفت: بخش مهمی از بودجه سال آینده به تقویت و ارتقاء سطح فعالیت های فرهنگی جامعه اختصاص یافته است و برای تجهیز و احداث مساجد، حوزههای علمیه و مصلاها ارقام مناسبی پیشبینی شده است.دکتر احمدینژاد افزود: دولت در احداث مساجد و تجهیز کتابخانهها مصمم است و بدون تردید در سال آینده در این بخشها شاهد جهش بلندی خواهیم بود.رییسجمهور تصریح کرد: دولت در فعالیتهای فرهنگی معتقد به اقدامات اثباتی است چرا که فرهنگ ایران فرهنگی موثر متعالی و ناب است که اگر به درستی به مردم عرضه شود، اکثریت انسانها آن را خواهند پذیرفت.دکتر احمدینژاد با بیان اینکه در جامعه عده قلیلی هستند که به صورت سازمان یافته در راستای تخریب فرهنگ جامعه و مردم فعالیت میکنند، تصریح کرد: باید با چنین افرادی قاطعانه برخورد شود.
رییسجمهور با بیان اینکه دولت نسبت به تحکیم بنیان خانواده توجه ویژهای دارد، اظهار داشت: در برنامه پنج ساله و بودجه سال آینده طرحهای مناسبی در این زمینه پیشبینی شده است، البته فعالیتهای فرهنگی نیازمند همکاری و مشارکت عمومی بخصوص علما و حوزههای علمیه است.
دکتر احمدینژاد در ادامه با اشاره به اظهارات آیتالله مکارم شیرازی درباره توجهی ویژه به عمران و آبادانی شهر قم، گفت: در 4 سال گذشته اقدامات خوبی در توسعه و پیشرفت سطح استان قم انجام شده است و چهره این استان نسبت به چهار سال قبل متفاوت است. البته تا نقطه مطلوب فاصله وجود دارد و امیدواریم با افزایش اعتباراتی که در بودجه سال آینده استان قم پیشبینی شده است، چهره شهر قم به گونهای باشد که امکان برگزاری اجتماعات جهانی در آن فراهم شود.آیتالله مکارم شیرازی نیز در این دیدار ضمن خوشآمد گویی در سخنانی با اشاره به فعالیتهای شبانهروزی دولت خطاب به رییسجمهور اظهار داشت: شما زندگی سادهای دارید و به فکر خدمتگزاری به مردم و معتقد به مبانی دینی هستید که آثار آن در سطح جامعه نمایان است و اینها مسائلی است که نمیتوان آن را نادیده گرفت و جای تقدیر و قدردانی دارد.وی در ادامه توجه ویژه به مسائل و موضوعات فرهنگی جامعه را مورد تأکید قرار داد و اظهار داشت: فرهنگ نسبت به موضوعات اقتصادی و سیاسی از اهمیت زیادی برخوردار است، از این رو ضرورت دارد که هر چه بیشتر مورد توجه قرار بگیرد.وی همچنین خواستار نهادینه شدن امر به معروف و نهیازمنکر در جامعه شد.آیتالله مکارم شیرازی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به مسائل اقتصادی کشور گفت: امیدواریم دولت و مجلس دست به دست هم هدفمند کردن یارانهها را به سرانجام مناسبی برسانند و مردم را از نگرانی خارج کنند.وی در ادامه با قدردانی از اقدامات دولت در توجه به عمران و آبادانی شهر قم خواستار تسریع و ارتقاء سطح فعالیتهای عمرانی دولت در قم شد.
قدردانی رییسجمهور از مواضع انقلابی آیتالله نوری همدانی
رییسجمهور ظهر امروز در جریان سفر به قم با حضور در بیت آیتالله نوری همدانی با ایشان دیدار و گفتگو کرد.
دکتر محمود احمدینژاد در دیدار آیتالله نوری همدانی با قدردانی از مواضع روشن و انقلابی ایشان بهخصوص در جریانات اخیر اظهار داشت: حضور و مواضع قاطع حضرتعالی موجب دلگرمی یاران انقلاب و خنثیکننده طراحی شیاطین بود.رییسجمهور در ادامه با بیان اینکه جایگاه و اقتدار ملت ایران انقلاب اسلامی در جهان بینظیر است، اظهار داشت: امروز ملت ایران در بهترین و بالاترین موقعیت قرار دارد و در داخل کشور نیز شاهد اقتدار و بینظیری هستیم.دکتر احمدینژاد تصریح کرد: مستکبران و شیاطین تمام توان خود را بسیج کردند تا اقتدار ملت ایران را تضعیف کنند اما به لطف خدا در همه طراحی های خود با شکست مواجه شدند و امروز انقلاب و جمهوری اسلامی مقتدرتر از گذشته در صحنه حضور دارد.
رییسجمهور با بیان اینکه روند فعالیتهای عمرانی در سراسر کشور با سرعت در حال پیشروی است، گفت: به واسطه اقدامات انجام شده دلبستگی و امید مردم به نظام تا حد بسیار بالایی ارتقاء پیدا کرده است و دولت مصمم است این روند را با توان بیشتری ادامه دهد.آیتالله نوری همدانی نیز در این دیدار با خیر مقدم و تبریک پیشاپیش عید نوروز به ملت ایران با اشاره به جایگاه نظام جمهوری اسلامی ایران، اظهار داشت: امروز در نظامی زندگی میکنیم که دنباله نظاماتی است که پیامبران الهی در راه تحصیل آن گام برداشتهاند.وی با اشاره به شعارهای عدالت، مهرورزی، خدمت، تعالی، ترقی و پیشرفت دولت که از سوی دکتر احمدینژاد به عنوان شعارهای محوری بیان شده است، گفت: امروز شاهد هستیم که دولت به وعدههای خود توجه ویژهای دارد و در راستای شعارهای محوری خود گام برمیدارد.
وی با تقدیر از شجاعت رییسجمهور در بیان مواضع دینی و انقلابی گفت: اینکه در هر صحنه و کشوری که حضور پیدا میکنید با شجاعت ارزشهای اسلام ناب و نظام ولایی را بیان میکنید و نقاط ضعف دشمن را آشکارا مطرح مینمایید، بسیار قابل تقدیر است.وی افزود: امروز دولت در راه تأمین آرمان امام خمینی(ره) گام برمیدارد و در این راه شاهد تلاشهای شبانهروزی و مسافرتها و فعالیتهای پیدرپی بهمنظور ارتقاء و پیشرفت جامعه هستیم.وی در ادامه همچنین خواستار رسیدگی و بهبود وضعیت اقتصاد کشور و ارتقاء فرهنگ جامعه شد.
دکتر احمدینژاد در دیدار رئیس و اعضای مرکزی جامعه مدرسین: جامعه مدرسین سنگر مستحکم صیانت از اسلام و آرمانهای امام خمینی(ره) است
رییسجمهور افزود: امروز همه استکبار با تمام وجود و البته برای دفاع از موجودیت خود در برابر ملت ایران و انقلاب اسلامی قرا گرفتهاند.وی خاطر نشان کرد: اگر چه سطح تقابل با استکبار در بالاترین حد قرار دارد اما جمهوری اسلامی ایران در موضع ضعف قرار ندارد و اقتدار و جایگاه انقلاب و ملت ایران در بالاترین مرتبه قرار دارد و در مقابل دشمنان هیچگاه از جمهوری اسلامی ایران به اندازه امروز وحشت نداشتند.دکتر احمدینژاد با بیان اینکه جهان به سرعت در حال تغییر و حرکت به سوی کمال است، اظهار داشت: سطح دانش و فهم سیاسی و انقلابی که در متن مردم کشورمان وجود دارد، حتی بیش از سال گذشته است و میزان ارتباط و دلبستگی و اعتمادی که امروز مردم به جمهوری اسلامی ایران دارند در طول 30 سال گذشته بیسابقه است.رییسجمهور با اشاره به فعالیتهای فرهنگی دولت گفت: دولت معتقد است حتی اگر فعالیتهای عمرانی و اقتصادی انجام میدهد این فعالیتها میباید در خدمت تعالی معنوی و کمال انسانی باشد.رییسجمهور لازمه فعالیتهای فرهنگی را تولید قابل عرضه و انسانهای فرهنگی دانست و گفت: باید عناصر فرهنگی را برای تعالی فرهنگی جامعه به خدمت گرفت.دکتر احمدینژاد با بیان اینکه فعالیتهای فرهنگی با دستور و فرمان قابل اجرا و نهادینه شدن نیست، اظهار داشت: البته در این میان با کسانی که به صورت سازمانیافته و با اهداف شیطانی به دنبال تخریب فرهنگ جامعه هستند باید برخورد کرد و فرمان اصلی اقدامات فرهنگی باید در دستان اهالی فرهنگ باشد.رییسجمهور نشان کرد: در فعالیتهای فرهنگی باید حوزههای علمیه و علما پیشاپیش سایرین وارد عرصه شوند و دولت در این زمینه با همه وجود از طرحها و پیشنهادات فرهنگی حمایت و پشتیبانی میکند.
دکتر احمدینژاد در ادامه با تأکید بر اینکه عدهای قصد دارند به نقاط اصلی و مثبت دولت از جمله دینداری، ولایتمداری و مردمی بودن خدشه وارد کنند، گفت: دولت در تمام مواضع انقلابی و آرمانهای بلند امام راحل محکم و استوار ایستاده است و قاطعانه از آن دفاع میکنند.آیتالله یزدی نیز در این دیدار از خدمات و تلاشهای بیدریغ و مداوم دولت قدردانی کرد و گفت: امروز به واسطه اقدامات دولت شاهد پیشرفتهای گوناگونی در سراسر کشور هستیم ولی با همه این شرایط قانع بودن به شرایط موجود کافی نیست و همیشه باید برای تلاشهای بالاتر و بیشتر برنامهریزی کرد.رییس جامعه مدرسین در ادامه توجه ویژه و خاص به موضوعات فرهنگی و ضرورت رعایت ظواهر شرعی در جامعه را مورد تأکید قرار داد و خواستار توجه ویژه دولت و دستگاههای فرهنگی به این عرصهها شد.
رییسجمهور در دیدار آیتالله مصباح یزدی:روح حاکم بر فعالیتهای دولت اقدامات فرهنگی است
رییسجمهور روح حاکم بر فعالیتهای دولت را اقدامات فرهنگی دانست و گفت: فعالیتهای حکومت اسلامی در بخشهای مختلف باید موجب تقویت ارزشهای متعالی دینی و الهی در جامعه شود.دکتر محمود احمدینژاد ظهر امروز در جریان سفر به قم در دیدار آیتالله مصباح یزدی و اعضای آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) گفت: هدف اصلی دولت در فعالیتهای اقتصادی، عمرانی و حتی سیاسی باید توجه به تقویت و ارتقاء سطح فرهنگ جامعه و مردم باشد.رییسجمهور عرصه فرهنگ را صحنه درگیری حقیقی با جبهه استکبار دانست و اظهار داشت: درگیری اصلی با مستکبران و شیاطین درگیری فرهنگی است و باید این جبهه را هر چه بیشتر تقویت کرد وظیفه دولت در این زمینه پشتیبانی و تأمین تجهیزات و امکانات است.
دکتر احمدینژاد در ادامه با قدردانی از مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) گفت: اقدامات بسیار خوب و امیدآفرینی در این موسسه انجام میشود و باید که هر چه بیشتر گسترش پیدا کرده و در اقصی نقاط کشور منتشر شود.آیتالله مصباح یزدی در این دیدار با تجلیل از خدمات دولت دکتر احمدینژاد، اظهار داشت: اقدامات و توفیقات رییسجمهور در خدمت به مردم افتخاری برای ایشان و دولت است و برکات فراوانی برای مردم شریف و ولایتمدار ایران دارد.وی با اظهار امیدواری از اینکه دولت توفیق فراوانی در خدمات فرهنگی به مردم داشته باشد، گفت: امیدواریم دولت در انجام آنچه موجب تقویت پایبندی مردم به ارزشهای دینی میشود، بتواند خدمات بیشتر و کاملتری ارائه دهد.
دیدار رییسجمهور با آیتالله سبحانی
رییسجمهور در جریان سفر یک روزه به شهر مقدس قم با آیتالله سبحانی از مراجع عظام تقلید دیدار کرد.دکتر محمود احمدینژاد بعدازظهر امروز در جریان سفر یک روزه به شهر قم در دیدار آیتالله سبحانی گزارشی از اقدامات و فعالیتهای دولت و وضعیت کشور در عرصههای داخلی و بینالمللی ارائه کرد و اظهار داشت: امروز گرایش بشریت به ارزشهای اسلامی و الهی در حال گسترش است مطالبات فرهنگ دینی مردم روزافزون میباشد.
رییسجمهور با بیان اینکه دولت در سال آینده اقدامات ویژهای در زمینه فرهنگ در دستور کار خود دارد، خاطر نشان کرد: در سال آینده حمایت از مراکز فرهنگی و تقویت تولیدات بخش فرهنگ توسعه بیشتری خواهد داشت.دکتر احمدینژاد همچنین با تقدیر از مواضع آیتالله سبحانی در عرصههای مختلف داخلی و بینالمللی، گفت: مواضع مثبت شما همواره مورد نشاط و امید مردم ولایتمدار ایران و نیروهای مؤمن و انقلابی است.رییسجمهور همچنین برای این مرجع تقلید عالیقدر آرزوی سلامتی و بهبودی کرد.آیتالله سبحانی نیز در این دیدار تلاش شبانهروزی و خالصانه دولت را موجب افزایش محبت مردم به دولتمردان دانست و گفت: امروز دولت در مقام خدمتگزاری به مردم شریف ایران است و همه مردم این را با تمام وجود لمس میکنند.وی همچنین توجه به حفظ عفت عمومی جامعه و رعایت ظواهر اسلامی را مورد تأکید قرار داد.
افتتاح طرحهای توسعه حرم مطهر حضرت معصومه(س) توسط رییسجمهور
همچنین طرحهای توسعه حرم مطهر حضرت معصومه(س) با حضور رییسجمهور افتتاح و به بهرهبرداری رسید.
دکتر محمود احمدینژاد صبح امروز در جریان سفر به استان قم طرح توسعه غربی حرم مطهر حضرت معصومه(س) و ساماندهی قمرود سردر ورودی غربی و طرح ساماندهی کتابخانه مسجد اعظم و نیز طرح مرمت و بازسازی پل آهنچی را افتتاح کرد.پیش از افتتاح طرح توسعه غربی حرم مطهر حضرت معصومه(ص) و ساماندهی رودخانه قمرود به صورت پارکینگی برای حرم درآمده بود و آلودگی خودروها و اتوبوسها بعلاوه پسابهای صنعتی که در کف رودخانه جریان مییافت. منظره نازیبایی را در جوار مجموعه حرم بوجود آورده بود و نیز با اجرای طرح ساماندهی تراز روی رودخانه به صورت صحن یا حیات شهری دیده شده است که در وسط و طرفین شهر حفرهها و چشماندازهای به سمت فضای سبز وجود دارد.در طرح سردر ورودی غربی و طرح ساماندهی کتابخانه مسجد اعظم، زیربنای گذشته کتابخانه حدود 360 متر مربع بود که در طرح جدید مساحتی بالغ بر 4500 متر مربع پیدا کرده است. گنجایش قبلی حدود 25 هزار جلد بوده که در وضعیت جدید به 150 هزار جلد افزایش پیدا کرده است.ضمن اینکه در وضعیت گذشته هیچگونه پیشبینی برای آتشسوزی و تأسیسات ویژه کتابخانه، مخزن ویژه کتب نفیس تالار مطالعه رایانهای وجود نداشت که در وضعیت کنونی همه موارد یاد شده لحاظ شده است. عملیات اجرایی این طرح نیز از آبانماه 1386 آغاز شده است.طرح مرمت و بازسازی پل آهنچی نیز که از پروژههای افتتاح شده است، در مجموعه طراحیهای توسعه غربی حرم مطهر حضرت معصومه(س) به پل آهنچی به عنوان یادگاری از گذشته قم نگار شده و با کمک کارشناسان مرمت طرحی برای آن ریخته شده که از ملحقات آهنی خلاص گردد و به شکل اولیه خود بازسازی شود مسیر عبوری خودروها نیز در زیر آن اصلاح گردیده عملیات اجرایی مرمت و بازسازی پل آهنچی از اردیبهشت ماه سال 87 آغاز شده است.رییسجمهور با حضور در ساختمان کتابخانه مرحوم آیتالله عظمی بروجردی از بخشهای مختلف این کتابخانه بازدید کرد و با توضیحات آیتالله علوی بروجردی تولیت این کتابخانه در جریان تجهیز و بازسازی آن قرار گرفت. منبع:http://rajanews.org/detail.asp?lang_id=&id=46790=
شجاعت دکتر احمدی نزاد در برچیدن سازمان صهیونیستی برنامه وبودجه
شواهد و ادله صهیونیستی بودن سازمان برنامه وبودجه در زمان تاسیس بوسیله فراماسونرها
حضرت آیتالله خامنهاى رهبر معظم انقلاب اسلامى(حفظه الله تعالی)در دیدار رئیس و معاونین سازمان برنامه و بودجه با ایشان طى سخنانى بر ضرورت رعایت شاخصههاى عدالت اجتماعى در تمامى برنامهریزیهاى کلان کشور و نیز بهره گرفتن از الگوهایى متناسب با واقعیتهاى جامعه اسلامى ایران در این برنامهریزیها تأکید کردند و توجه سازمان برنامه و بودجه را در امر برنامهریزى بر تغییرناپذیر بودن وضع و محاذات کنونى جمهورى اسلامى ایران با آمریکا، به عنوان یک اصل مهم و خدشه ناپذیر لازم دانستند.
مقام معظم رهبرى در این دیدار با ابراز امیدوارى از روند اصلاح امور سازمان برنامه و بودجه در زمان مدیریت آقاى میرزاده، اهمیت انجام یک حرکت کیفى و عمقى به سمت وضعیت مطلوب و مورد نیاز کشور در این سازمان را خاطر نشان کردند و فرمودند: سازمان برنامه و بودجه یک دستگاه اساسى براى کشور است و با اصلاح آن مىتوان به حل مشکلات و توسعه و پیشرفت کشور به شکل واقعى و صحیح، امیدوار بود.
حضرت آیتالله خامنهاى تنظیم شاخصهاى عدالت اجتماعى و رعایت آنها را در امر برنامهریزى، یک مسأله مهم و اساسى خواندند و فرمودند: اساس کار در جمهورى اسلامى ایران مبتنى بر تحقق آرمانهاى اسلامى است، بنا بر این در یکایک کارهاى برنامهریزى و سیاستهاى کلان کشور در امر توسعه این مهم باید مورد توجه قرار گیرد و هیچ فشار سیاسى خارجى و نیز هیچ ضرورت اجتماعى نباید موجب صرفنظر کردن از آرمانهاى اسلامى شود.
رهبر معظم انقلاب اسلامى وجود تعارض میان توسعه و ارزشهاى انقلابى و اسلامى را مردود دانستند و فرمودند: حفظ ارزشها براى ملت ما یک اصل مبنایى است و هدف و انگیزه حضور ما در صحنه کشور نیز همین است. عدالت اجتماعى در مرتبه اول آرمانهاى ماست و مسأله توزیع عادلانه درآمد، کمکردن فاصله بین طبقات جامعه و نیز فراهم کردن فرصتهاى شغلى براى همه باید به عنوان شاخصهاى عدالت اجتماعى در برنامههاى کلان کشور مورد توجه جدى قرار گیرد.
مقام معظم رهبرى اهمیت پایبندى به اصول در تمامى بخشهاى دولتى و حفظ استقلال سیاسى کشور در امر برنامهریزى را مورد تأکید قرار دادند و فرمودند: سازمان برنامه و بودجه در گذشته اساسا با تفکر آمریکایى و با هدف استفاده از الگوهاى غربى به وجود آمد . اما ایران اسلامى الگوى متناسب با واقعیات خود را دارد و بر همین اساس، این سازمان باید در برنامهریزیهاى خود با روحیه کپى کردن نظرات غرب مبارزه کند. چون آنچه را که غرب در زمینه توسعه بیان مىکند از فرهنگ و اهداف استعمارى جدا نیست و به نظر مىرسد که هدف غرب از انتشار برخى نشریات علمى، نفوذ دادن افکار خود به محافل علمى و سازمانهاى برنامهریزى کشورهاست. بنا بر این انتشار یک فکر و نظریه در برخى نشریات علمى غرب نمىتواند دلیلى بر اتقان و صحت آن باشد و سازمان برنامه و بودجه در برنامهریزیهاى خود باید به این مسأله توجه کند.
رهبر معظم انقلاب اسلامى افزودند: سازمان برنامه و بودجه در زمره دستگاههایى است که عناصر آن باید شدیدا پایبند به اصول باشند. و در این صورت است که برنامهها برمبناى واقعیات جامعه ایرانى یعنى مردم، اسلام، آرمانها و شکل خاص حکومتى آن تدوین خواهد شد.
حضرت آیتالله خامنهاى خروج از روزمرّگى را خاصیت برنامهریزى دانستند و افزودند: متأسفانه در برخى از بخشهاى بودجه از شاخصهاى برنامه کلان تخطى مىشود و سازمان برنامه و بودجه موظف است که با جدیت از آن ممانعت کند و موارد استثناء را به حداقل برساند و بگونهاى برنامهریزى کند که مسؤولان بخشهاى مختلف کشور نتوانند برنامه کلان کشور را با تخطى از آن تحت تأثیر قرار دهند.
رهبر معظم انقلاب اسلامى رعایت عواطف و احساسات مردم را در برنامهریزیهاى نظام اسلامى ضرورى دانستند و فرمودند: امروز مسؤولین درجه یک کشور با مردم ارتباطات دوستانه و نزدیک دارند و شور و شوق و احساس صمیمیتى که مردم نسبت به سران کشور از خود نشان مىدهند در دنیا بىنظیر است. از اینرو سازمان برنامه و بودجه لزوما باید در برنامهریزیهاى خود این عواطف عظیم مردمى را مورد توجه قرار دهد.
رهبر معظم انقلاب اسلامى از احیاى تفکر اسلامى در جهان به عنوان مشکل اساسى استکبار جهانى و در راس آن آمریکا با جمهورى اسلامى ایران نام بردند و فرمودند: زندگى مرفه در ایران اسلامى و شکوفایى اقتصادى و پیشرفت کشور هیچ نیازى به این ندارد که جمهورى اسلامى ایران با آمریکا، مذاکره، محاوره و یا رابطهاى داشته باشد. بنا بر این وضع و محاذات کنونى جمهورى اسلامى ایران با آمریکا هیچ تغییرى نخواهد کرد و سازمان برنامه و بودجه باید به این اصل مهم توجه کند.
حضرت آیتالله خامنهاى در پایان سخنانشان بر ضرورت استفاده از عناصر مؤمن و حزباللهى متخصص در سطوح مدیریت سازمان برنامه و بودجه تأکید کردند و وجود این نیروها را براى انجام برنامهریزیهاى صحیح و انجام کارهاى بزرگ در کشور حائز اهمیت دانستند و فرمودند: بنابه گزارشى که به من داده شده است در طرح مهم راه آهن مشهد - سرخس اکثر کار بوسیله نیروهاى حزباللهى کشور از قبیل سپاه پاسداران و غیره که از تخصصهاى بالایى نیز در زمینههاى مورد نیاز برخوردار بودهاند، انجام گرفته است.
بر پایه همین گزارش پیش از سخنان مقام معظم رهبرى آقاى میرزاده معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان برنامه و بودجه گزارش کاملى را از تحولات این سازمان در زمینه تنظیم بودجه به استحضار رساند و طى آن به افزایش بودجه عمرانى کشور، تثبیت نرخ ارز در جهت افزایش قدرت پول ملى، تخصیص امکانات و بودجه لازم به مناطق محروم کشور و اصلاح ساختار سازمان برنامه و بودجه اشاره کرد. منبع: سایت رهبر معظم انقلاب اسلامی/ دیداربا رئیس و معاونین سازمان برنامه و بودجه در تاریخ 25/02/1375
چرا تغییر ساختار سازمان مدیریت و برنامه ریزی را باید با اطمینان به هم تبریک بگوییم؟
سازمان مدیریت و برنامه ریزی (یا همان سازمان برنامه و بودجه سابق) با اقدام شجاعانه دکتر احمدی نژاد متحول شد. سازمانی که اندیشمند معاصر استاد عبدالله شهبازی آنرا هیولای ایران بر باد ده! نامیده بود... چند نکته عجیب ولی واقعی درباره گذشته و دلیل تاسیس آن از چند عزیز برایتان می آورم که حتما جالب است. امید که این مختصر دریچه ای باشد به سوی تحقیقات میدانی تا میزان خیانت برخی و نفوذ دشمن و شجاعت احمدی نژاد بیشتر مشخص شود:
1- رهبر حکیم انقلاب در دیدار رئیس و معاونین سازمان برنامه و بودجه در تاریخ 25 /02/1375 :
...سازمان برنامه و بودجه در گذشته اساسا با تفکر آمریکایى و با هدف استفاده از الگوهاى غربى به وجود آمد . اما ایران اسلامى الگوى متناسب با واقعیات خود را دارد و بر همین اساس، این سازمان باید در برنامهریزیهاى خود با روحیه کپى کردن نظرات غرب مبارزه کند. چون آنچه را که غرب در زمینه توسعه بیان مىکند از فرهنگ و اهداف استعمارى جدا نیست و به نظر مىرسد که هدف غرب از انتشار برخى نشریات علمى، نفوذ دادن افکار خود به محافل علمى و سازمانهاى برنامهریزى کشورهاست. بنا بر این انتشار یک فکر و نظریه در برخى نشریات علمى غرب نمىتواند دلیلى بر اتقان و صحت آن باشد و سازمان برنامه و بودجه در برنامهریزیهاى خود باید به این مسأله توجه کند.... متن کامل
2- عبدالله شهبازی تاریخدان معاصردر پایگاه رسمی خود در تاریخ پنجشنبه 17 آبان 1385چنین آورده است:
اقدام دکتر احمدینژاد در به همریزی ساختار متصلب کنونی سازمان مدیریت و برنامهریزی اقدامی درست و بجا بود. این اقدام به جسارت فوقالعاده نیاز داشت و احمدینژاد نشان داد که از این جسارت برخوردار است. امید که با دقت و کار کارشناسی جدّی ساختاری جدید جایگزین ساختار گذشته شود. من از سالها پیش در برخی از مصاحبههایم ساختار سازمان برنامه و بودجه را ناکارآمد خوانده بودم. واقعیت این است که این سیستم نه بر اساس اصول واقعی برنامهریزی توسعه، که برنامهریزی از خرد به کلان را میطلبد، بلکه بر اساس پیشداوریها و قالبهای نظری منجمد و وارداتی یا دیکته شده از برخی نهادهای بینالمللی هماره برای بودجه ملّی و درآمد نفتی چاهی را میکند که پرشدنی نبود. این همان بختکی است که هیئت آمریکایی- یهودی مستشاران ماوراءبحار، با عضویت کسانی چون ماکس تورنبرگ و آلن دالس (رئیس بعدی سیا)، در نیمه دوّم دهه 1320 ش. برای تاراج درآمدهای ملّی ایران ساختند و میراث آن به جمهوری اسلامی رسید و تداوم یافت. به دلیل اهمیت مسئله، اگر عمری و تمرکزی بود شاید در آینده در این باره مبسوط تر سخن بگویم و و دلایل خود را عرضه کنم. احمدینژاد اوّلین رئیس دولت پس از انقلاب است که جسارت درافتادن با این هیولای ایران برباد ده را داشت و این اقدام او قابل ستایش است!
3- دکتر عبدالله متولیان استاد حوزه و دانشگاه در سخنرانی مهم خود در جمع منتخبان وفعالان عرصه فرهنگی در موسسه امام خمینی(ره) قم که در مجله فرهنگ پویا(نشریه دانشجویی دفتر پژوهشهای فرهنگی-پیش شماره نهم/اسفندهشتادوچهار صفحه 79 ) چاپ شده است پس از آوردن مقدماتی از برنامه ریزی صهیونیست ها درباره نبرد سایبرنتیک و تحلیل دوران پس از جنگ بیان می دارد که در دوران سازندگی بر اساس نظریه فوکویاما باید نظریه میکروپولتیک میل ها و میکرو فیزیک قدرت را اجرا کرد و برای پیروزی بر کشور ایران شیعی باید میل ها را عوض کنیم و از شهادت طلبی و جهاد به سمت دنیاطلبی و پول محوری و توسعه مادی پیش ببریم. در همین راستا بنا بر آمار اعلام نشده در سال های دوران سازندگی(ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی) استکبار جهانی برای ورود به سازمان مدیریت و برنامه ریزی حدود هفتصد میلیارد دلار (؟!)خرج اعتماد سازی و نفوذ در آن سازمان مهم کردند...؟! منبع: http://zionism.blogfa.com/post-183.aspx
? اولین جنگ مستقیم سعودیها
تاریخ یمن بویژه در سه دهه حیات سیاسی علی عبدالله صالح شاهد جنگ و کشمکشهای گوناگون بوده است اما آنچه مسیر این جنگ را دگرگون کرد، ورود همسایه بزرگ صنعا است. «نبرد صعده» اولین جنگی است که ارتش عربستان به طور مستقیم در آن حاضر شده است. به همین دلیل در نگاه محافل عربی معنا و مفهوم عمیقی دارد. زیرا تا پیش از این ریاض همواره در نقش نیروی پشت پرده در جنگهای خاورمیانه دخالت میکرد و حاضر نمیشد، ارتش خویش را وارد میدان سازد. ریاض هنگامی عزم ورود به جنگ صعده را کرد که جنبش مبارزاتی الحوثی ارتش صنعا را در ارتفاعات صعده متوقف ساخت. هراس از به قدرت رسیدن یک جنبش انقلابی، مهمترین انگیزه ریاض در ورود به جنگ بود. به همین سبب سعودیها عملیات زمین سوخته علیه مبارزان الحوثی را در صعده مقر اصلی این گروه پیاده کردند که این سیاست تاکنون 200هزار آواره بر جای گذاشته است. الحوثیان معتقدند مبارزه آنها پاسخی تاریخی به اندیشه توسعهطلبی سعودیها و استفاده آنها از خاک یمن است.
با این حال عربستان مدعی است که مبارزان الحوثی به خاک این کشور تعرض میکنند. این ادعای ریاض بویژه از پنجمین ماه جنگ که ارتش عربستان از تسخیر صعده ناکام ماند بیشتر مطرح شد و ریاض دائم مدعی میشود که سعودیها سربازان خود را فقط با هدف دفاع به مرزهای جنوبی فرستاده اند تا آنان را به داخل یمن پس زنند.
قریب به اتفاق ناظران یمن معتقدند که نگرانی اصلی سعودیها از انزوای اقلیت سلفیها و حنبلیها است که حدود 10درصد جمعیت یمن را تشکیل میدهند. این ناظران، میزان خشونت ورزی ارتش سعودی را نیز برپایه همین نگرانی تحلیل میکنند. حتی آمار و ارقام منتشر شده توسط سازمانهای بینالمللی نیز حاکی از قربانی شدن غیرنظامیان و تخریب مناطق مسکونی در حملات هوایی سعودیها به نواحی شیعهنشین است. این جهتگیری در نحوه جنگ نشان از تفکر ریاض برای تسویه قومی در شمال یمن دارد.
? جنگی علیه تبعیض و تحقیر
مناقشات گروه مبارزان شمال با دولت یمن ریشه عمیقی در تاریخ این کشور دارد. پس از شهادت حسین الحوثی مؤسس و رهبر گروه الحوثی، اعضای آن نام او را به نماد سازمان خویش تبدیل کردند. کشته شدن حسین الحوثی به دست دولت در سال 2004 در واقع جرقه آغاز اولین دور از جنگهای ششگانه یمن شد.
خاستگاه حسین الحوثی که از اعضای سابق پارلمان یمن بود خانواده زیدی و شهر الحوث میان صعده و صنعا بود. خانواده الحوثی وارث تیره زیدیان بود که سابقه تاریخی بلندی در یمن دارد تا حدی که عقبه آنها به سال 893 میلادی برمیگردد. گفته میشود در آن زمان یحیی بن حسین رسا علوی از عراق به شمال یمن رفت و حکومت زیدیان را در این کشور بنا نهاد. نفوذ این چهره زیدیان در جنبشهای اجتماعی این کشور تا آنجا است که اندیشه سیاسی و حکومتی او تا سال 1962 در یمن ادامه یافت. البته انقلاب سال 1962 و پس از آن هشت سال جنگ داخلی وقفهای چند ساله در حکومت زیدیان یمن ایجاد کرد. «صعده» مهمترین نماد پایگاه زیدیان در یمن بوده است. به باور اغلب کارشناسان، این منطقه همچنان تاوان وفاداری خود به زیدیان را میپردازد. اتفاق عجیب این است که حکومت مادامالعمر صنعا برای غلبه بر جنبش صعده، تیره مهم زیدیان هاشمی را به حاشیه راند و طایفه دیگر زیدیها موسوم به زیدیان غیرهاشمی را به قدرت رساند.
با آنکه در تحلیل بحران یمن برخی از جنگ مذهبی سخن میرانند اما کارشناسان ماهیت این جنگ را صرفاً سیاسی ارزیابی میکنند. به گفته آنها در یمن مذهب در خدمت سیاست قرار گرفته است. علی عبدالله صالح همیشه از سیاست ایجاد شکاف برای ادامه حکومت بهره جسته و ائتلاف با گروههای مختلف را فقط برای ثبات حکومت دنبال کرده است.
آنچه پیداست در سالهای اخیر دولت یمن به سمت گروههای وهابی و سلفی گرایش یافت تا کمک مالی عربستان را جلب کند. ضمن آن دولت یمن بر این امید است که این گروهها عامل بازدارندهای در مقابل قدرت زیدیان هاشمی در این منطقه باشد. سلفیها مقبره مقدس زیدیان را تخریب کردند جریان وهابیت به صورتهای مختلف در یمن دامن گسترد. یکی از پوششهای وهابیت برای حضور در یمن، القاعده بود که مهمترین شاخهاش را در این کشور استوار کرد. زیدیها نیز در مقابل این تهاجم ایدئولوژیک اقدام به انتشار و ترویج بیشتر متون مذهبی کردند.
آنها همچنین سازمانی تشکیل دادند که جوانان زیدی را تحت تعالیم مذهبی و نظامی قرار میداد. حوثیها در واقع از جامعهای دفاع میکردند که در معرض تهدید پاکسازی فرهنگی قرار داشت و با شمشیر دولبه ائتلاف سلفیها و دولت مواجه بود.
اما علاوه بر تهدیدات فرهنگی، عوامل دیگری مثل تبعیض سیاسی از جمله عناصر مهم در شکلگیری این جنبش بوده است. همچنین نیازهای اقتصادی و سیاسی استان صعده از طرف دولت صنعا نادیده گرفته شد و اوضاع به سمتی رفت که زیدیان هاشمی تصور کنند دیگر هیچ جایی در ساختار حکومتی یمن ندارند.
? پایان دوران بردباری
از اوایل قرن جدید روابط صنعا با شیعیان صعده رو به تیرگی نهاد و این دور از درگیری دولت یمن با الحوثیان نام جنگ ششم را به خود گرفته است. نزاع میان این دو در سال 2004 پس از کشته شدن رهبر الحوثیان آغاز شد.
جنگ اول 2004: در تابستان سال 2004 ارتش یمن یورش گستردهای را به مواضع شیعیان بویژه در استان صعده آغاز کرد. دلیل این درگیریها هراس صنعا از رواج اندیشههای حسین الحوثی رهبر آن زمان شیعیان یمن بود. دولت یمن وی را متهم کرده بود که عزم تغییر حکومت را دارد و گروهی به نام شباب?المؤمنین را ساماندهی کرده تا دولت مرکزی را ساقط کند. پس از گذشت سه ماه از آغاز این تهاجم، نزدیکان حسین الحوثی از کشته شدن وی به همراه تنی چند از نزدیکانش خبر دادند. در این درگیری 500 تا 1000 نفر جان باختند.
جنگ دوم 2005: مبارزان شیعه پس از کشته شدن رهبرشان به یادبود وی نام مبارزان الحوثی را بر خود نهادند و آغاز به ساماندهی نیروهایشان کردند. رهبری این گروه را بدرالدین الحوثی پدر رهبر جانباخته به دست گرفت. در این مرحله او رهبر معنوی و عبدالله عاید الزورامی رهبری نظامی این جنبش را بر عهده داشتند. در جنگ دوم صعده رهبران جنبش الحوثی در نامهای به علی عبدالله صالح برای اولین بار نسبت به رواج پدیده بیعدالتی هشدار دادند. آنها خواستار پایان سرکوبها و برابری حقوق شیعیان و اهل سنت شدند و در مورد افزایش شکاف فرقه ای در کشور اظهار نگرانی کردند. در بهار این سال دور تازهای از درگیریها آغاز شد و حدود 1500 تن از الحوثیان کشته شدند. پس از آن عبدالله صالح به مبارزان پیشنهاد عفو در قبال پایان درگیریها داد ولی این پیشنهاد به دلیل نادیده گرفتن درخواست مبارزان از سوی ایشان رد شد. پس از آغاز درگیریها 522 نفر کشته و 2708 نفر نیز زخمی شدند. در ژوئن سال 2005 الزورامی تسلیم مقامات یمن شد و بدرالدین الحوثی به دیار باقی شتافت.
پس از درگذشت بدرالدین الحوثی، عبدالملک الحوثی و یحیی الحوثی فرزندان وی و برادران حسین الحوثی رهبری گروه را بر عهده گرفتند.
جنگ سوم 2006: بهار این سال دولت یمن 600 تن از مبارزان را آزاد کرد. در زمستان، مبارزان در یک درگیری که 6 کشته و 20 زخمی در پی داشت بر یک پایگاه ارتش چیره شدند. پس از آن درگیریهای پراکندهای در استان صعده رخ داد که پیامد آن 3 کشته از مبارزان و 16 کشته و 30 زخمی از سوی ارتش یمن بود. در پی این رخداد، دولت مبارزه گستردهای را با 30 هزار ارتشی آغاز کرد که در دو هفته 200 کشته از ارتش و 260 کشته از مبارزان بر جای گذاشت.
جنگ چهارم 2007: اواخر بهار این سال پیمان آتشبسی میان دو طرف با میانجیگری قطر بسته شد.اما این پیمان نقض شد. در آن پیمان دولت یمن متعهد شد تا مبارزان را آزاد کند، مناطق جنگی را بازسازی و با کمک کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل آوارگان را ساماندهی کند.
جنگ پنجم 2008: در پی یورش نیروهای ارتش به یکی از پایگاههای مبارزان 6 نفر کشته و 20 نفر زخمی شدند و دور تازهای از درگیریها آغاز شد. سه روز پس از آن انفجار یک بمب در یک مسجد پس از نماز جمعه شمار زیادی کشته و زخمی برجای گذاشت. دولت انگشت اتهام را به سوی مبارزان نشانه گرفت اما آنان این اتهام را رد کرده و آن را فریب افکار عمومی بوسیله دولت برای سرکوب و فشار بیشتر بر شیعیان دانستند. در کشمکشهای پس از این بمبگذاری سه سرباز یمنی و 4 تن از مبارزان کشته شدند در 12 ماه مه درگیریها میان ارتش یمن و مبارزان باعث کشته شدن 13 سرباز و 16 مبارز الحوثی شد. در 17 ژوئیه عبدالله صالح پایان جنگ با مبارزان صعده را اعلام کرد.
جنگ ششم 2009 – 2010: در ماه آگوست سال 2009 پس از حدود یک سال آرامش شکننده، درگیریها دوباره آغاز شد و با دخالت اردن، عربستان و امریکا تا سال 2010 ادامه یافت. در ژانویه 2010 گروه الحوثی پیشنهاد مشروط آتشبس را ارائه داد که دولت یمن آن را رد کرد. بالاخره در ماه فوریه پیمان آتشبسی میان دو طرف به امضا رسید که البته آرامش به وجود آمده نسبی و بسیار شکننده است.
? بازگشت به نقطه صفر
با گذشت بیش از 5 سال از آغاز جنگ زنجیرهای میان دولت یمن و مبارزان صعده برای صنعا مسجل شده که راهی برای تسخیر پایگاه قدرت شیعیان این کشور ندارد. حتی برخی شرکای غربنشین او نیز هشدار دادهاند که راهحل نظامی گزینه موفقی برای ایجاد ثبات در یمن نیست. فرضیه مداخله نظامی خارجی نیز با ناکامی سعودیها رنگ باخت. این مداخلات موجب گسترش و طولانی شدن آن میشد. همچنان که شاهد آن هستیم که جداییطلبان جنوب از فرصت به وجود آمده استفاده کرده و دوباره پرچم استقلال برافراشتهاند.
اکنون همه چیز در صحنه یمن به نقطه صفر بازگشته است. شیرازه انسجام موزائیکی که دولت علی عبدالله صالح ایجاد کرده بود آرام آرام از هم میگسلد. صالح توانسته بود اتحاد یمن و موازنه قدرت را به نفع خود به هم زند. اما اکنون ورق برگشته است.
سیاست تسویه قومی در شمال، جنوبیها را نیز هراسناک کرده است. لذا جنوب چپگرا همزمان با جنگ الحوثی ها مبارزه خود را شروع کرده است. حزب سوسیالیست یمن از ائتلاف ملیگرایان و کمونیستها تشکیل شده و از سوی کشورهای مختلف نظیر لیبی و سوریه حمایت میشد. حال حدود 51 سال پس از جنگ ویرانگر شمال و جنوب، جداییطلبان جنوب بار دیگر به دلیل سرخوردگی از سیاستهای دولت و وضع بد اقتصادی و اجتماعی خواهان استقلال این بخش از کشور شدهاند.
? یمن پایگاه امریکا
رشد فزاینده جنبش الحوثی از چند سو، موقعیت منطقهای امریکا را به چالش کشاند. از زمانی که چشمانداز پیروزی الحوثی ها و شکست عبدالله صالح آشکار شد امریکاییها هشدار دادند که این حادثه نباید منطقه استراتژیک خاورمیانه را تحت تأثیر قرار دهد و به الگوی سایر گروههای مقاومت در کشورهای طرفدار غرب تبدیل شود. لذا امریکا و سپس اروپا همصدا با شورای همکاری خلیجفارس نیز مبارزه جنبش الحوثی را محکوم کردند. برای امریکا در اوج ناکامی در افغانستان، پیروزی جریانی با اندیشه استقلالطلبی مساوی است با به خطر افتادن منافع اقتصادی و از دست دادن پایگاه دیگری در منطقه استراتژیک خاورمیانه.
به همین دلیل امریکا پس از حادثه روز کریسمس در حمله فاروق عبدالمطلب به هواپیمای آمستردام – دیترویت، به بهانه مبارزه با القاعده نظامیان خود را راهی یمن کرد و یمن را یکی از پایگاههای جنگ علیه تروریسم اعلام کرد. اما قصد اصلی واشنگتن نجات سعودیها و حکومت عبدالله صالح از خطر الحوثیان است ضمن آن که پیش از این مناسبات یمنیها با امریکاییها در جریان واقعه 11 سپتامبر تیره شده بود. یمنیها به وضوح آنچه را که در عراق و افغانستان اتفاق افتاد نماد اشغال سرزمینهای اسلامی خواندهاند به عقیده آنها این جنگ در واقع جنگ علیه مسلمانان است.پس از حملات یازده سپتامبر بسیاری از شهروندان یمنی بدون هیچ دلیلی دستگیر و در زندان مخفی سیا زندانی شدند لذا طرح مبارزه با تروریسم امریکا از نظر یمنیها از پایه کج نهاده شده است. منبع : ویژه نامه ایران
وقتی سینما ابزار سرکوب ملت ها می شود
کتاب «اسطوره های صهیونیستی سینما» نوشته محمدحسین فرج نژاد توسط انتشارات هلال (وابسته به موسسه موعود عصر) به تازگی منتشر شده است. در این کتاب برخی از اساسی ترین اسطوره ها وافسانه هایی که سینمای صهیونیستی سعی در ترویج آن را دارد، پرداخته شده است. نکته قابل توجه این است که برخی از فیلم هایی که به عنوان صهیونیستی در این کتاب به آن ها پرداخته شده است ، آثاری است که در سیما نیز گاهی به نمایش در می آیند . به مناسبت تداوم جنایات رژیم صهیونیستی در غزه و ظلم مضاعف بر مردم فلسطین ، ضمن معرفی این کتاب بخشی از آن که به مسائل امروز هم مرتبط است در پی می آید.اسطور? مادر، قبیله گرایی متعصبانه
مادر در هم? فرهنگ ها مقدس و مورد احترام است، ولی در فیلم های هالیوودی که تحت تأثیر تفکر یهودی- صهیونیستی ساخته می شوند با نظر داشت کتاب مقدس و فرهنگ سنتی یهود، نقش ویژه ای به مادر داده می شود. این نقش ویژه که حضور مادری فداکار و حکیم را در این آثار تحکیم بخشیده است، از دو جهت در متون یهودی قابل ردیابی است:
1. همان طور که گفته شد، مادر یادآور سرزمین مادری می باشد که موطن و محل تولد آباء و اجداد یهودیان ارض موعود می باشد- البته اگر بپذیریم که یهودیان موجود از همان اجداد هستند، چرا که بعضی محققین در اینکه یهودیان فعلی از نژاد همان اسباط دوازده گانه باشند، خدشه می کنند- و چون محل تولد اولی? جنین، مادر می باشد و یار دوران کودکی افراد هم مادر است، در نتیجه مادر به طور سمبلیک، نماد یادآوری مکان اولی? شکل گیری قبایل بنی اسرائیل می باشد که یا در مصر بوده یا در فلسطین (از نیل تا فرات). یهودیان، اسرائیل را مادر قوم خود می دانند.
2. به گفت? مشهور- با گذر از خدشه های محققین- هر دوازده سبط و نو? حضرت یعقوب (ع) که بنی اسرائیل نامیده می شوند از چهار مادر و یک پدر به وجود آمدند: راحیل و لیه، دختران لابان و دو کنیز این دو بانو؛ در نتیجه مادر در تشخص بخشی خاص به هر قبیله، نقش به سزایی داشته است و می دانیم که قبیله گرایی و حفظ نسب خانوادگی، در بین یهودیان هنوز هم اصالت دارد. همچنین مادر، تحکیم بخش فضای خانواده می باشد و در بین بنی اسرائیل هر مجموعه ای که از یک مادر بودند را یک کلان می نامیدند و مادر در نژاد عبرانی بسیار اهمیت دارد. البته بدان معنا نیست که پدر بی اهمیت باشد.
در فیلم های صهیونیستی مادر نقش ویژه ای دارد، برای نمونه در فیلم سفر تک شاخ، مادر حتی پس از مرگش هم دو دختر و شوهرش را در راه شکست وحشی ها و نجات جزیر? موعود یاری می بخشد و منبع فیض، حکمت، مهربانی و پشتیبانی از خانواده و ارزش های خانوادگی است. در انیمیشن های بسیاری که همرهان صهیون در ژاپن ساخته اند نیز این تِم تکرار می شود؛ مانند انیمیشن سریالی هاچ زنبور عسل که قهرمان داستان برای یافتن مادر خود، زحمات زیادی را متحمل می شود. در انیمیشن چوبین هم قهرمان عجیب فیلم، به دنبال مادرش- که یک انسان بود- بود و تصمیم داشت با شکست برونکاء مام مهربانش را از دست این موجود شیطانی برهاند. برونکاء در این اثر به شکل و شمایل شیطان در کتاب مقدس شباهت فراوانی دارد. یک چشم است و بالهای خفاش واری دارد و دماغ بدترکیبی که با صدای نفرت انگیز و خنده های شریرانه اش لیاقت صدق شیطان بر خود را دارا می شود! سپاهیان برونکا هم همیشه او را کمک می کردند و همیشه، این چوبین بود که با جث? کوچک ولی درایت و استعداد سرشار و بداهه های جذابش، پیروز میدان نبرد بود. در انیمیشن حنا، دختری در مزرعه هم شاهد دخترک تنهایی هستیم که در مزرعه ای در فنلاند زندگی می کند و مادرش که برای کار به آلمان رفته است، با شروع جنگ جهانی اول نه می تواند برگردد و نه می تواند پولی برای خانواده اش بفرستد و حنا باید با کار طاقت فرسا در مزارع مردم، خرج زندگی اش را در بیاورد. در انیمیشن با خانمان نیز دختری به نام پرین که شاهر فوت مادرش بوده است، به همراه بارون و پاریکال سگ و الاغ محبوبش، در جست و جوی زندگی آبرومند، مراحل ترقی را با تحملی باورنکردنی و پاکی درون و یاری خدا پیمود و در انتها معلوم شد که نو? یکی از کارخانه داران بسیار ثروتمند می باشد. پدربزرگش ویلفران نام داشت که پسرش ادموند در یک ازدواج نفرین شده با یک عکاس هندی تبار نوه اش پرین را به دنیا آورده بود و خود فوت کرده بود.
تم غالب انیمیشن های ژاپنی کودکی به دنبال مادر یا بی مادر می باشد. در برخی از آثار ژاپنی هم شاهد مصور کردن داستان های مشهور غرب هستیم؛ مانند کریستف کلمب، وایکینگ ها سفرهای مارکوپولو، دختری به نام نِل، دور دنیا در هشتاد روز، بینوایان و یونیکواتکشاخ و ... هستیم.
دربار? نفوذ بنی صهیون در ژاپن و صنعت سینمایش، پس از مغلوب شدن و تسلیم ژاپن در جنگ جهانی دوم، مجال دیگری باید داشت که بتوان به طور مفصل آن را بررسی کرد، فقط اجمالاً متذکر می شوم که داستان های غربی با تولید انبوه ژاپنی و فکر غربی در شرکت های سینمایی ژاپنی مستقر در ژاپن یا هالیوود ساخته می شوند و با بودجه و کمک شرکت های بزرگ آمریکایی – هالیوودی عالمگیر می شوند. البته نباید فراموش کرد که حدود هفتاد درصد ثروت فعلی ژاپن آمریکایی- صهیونیستی است و حتی امنیت هم، تابعی از ارتش آمریکا و پایگاه نظامی آمریکا در ژاپن است.
در اینجا لازم است که نکت? یک نویسند? زیرک که حدود بیست سال از عمرش را در آمریکا زیسته است، بیاورم که نوشته:
از اواسط ده? 80 میلادی ژاپنی ها شروع به خرید تعدادی از استودیوهای هالیوودی کردند ولی بعد از گذشت یک دهه هنوز هم مدیران یهودی و صهیونست باقی مانده اند و ژاپنی ها مترسکی بیش نیستند مثل کمپانی ژاپنی Mitsushita که MCA-universal را خریداری نمود ولی رؤسای آن همان صهیونیست های سابقند: لو واسرمن، سد شینبرگ و تام پولک.
در فیلم هوش مصنوعی (A.I) هم، استیون اسپیلبرگ- که از پرآوازه ترین اسطوره پردازان یهودی سینمای صهیونیستی است و عضو کمیت? عالی سینما برای تولید فیلم های تبلیغاتی به نفع یهودیان بود- نام شخصیت اول خود را دیوید گذاشت که یادآور داوود نبی (ع) منجی بزرگ بنی اسرائیل می باشد. دیوید، روبات انسان نمایی است که جایگزین پسر یک خانواده می شود که به اغماء رفته است. پس از به هوش آمدن پسرک، خانواده تصمیم می گیرد این روبات را دور بیندازد ولی او به مادر خانواده علاقه مند شده و او را مادر خود می داند. فرشت? آبی او را راهنمایی می کند که باید مسیر سختی را برود تا بتواند به عنوان عضوی از این خانواده قبول شود و او پس از زحمت های فراوان و گذشت 2000 سال باز هم آرزوی بازگشت دوبار? مادر را دارد که در نهایت به آرزوی خود می رسد.
در فیلم هری پاتر شاهدیم که پسرک ستار? داستان به خاطر شهامت مادر و پدرش معروف است و همیشه یاد و خاطره و زندگی حکمت بارشان، او را یاور و همراه است و برای نجات مدرس? هاگوارتز او به یاد آنها تکیه می کند. این پیوند خانواد? هری و نجات مدرس? هاگوارتز، قاعدتاً ما را به اینجا می رساند که منظور از مدرس? تعلیم جادوگری هاگوارتز، سرزمین موعود یهود است و البته این ایده در مقال? خاخام جک آبراموویچ با نام آیا هری پاتر یهودی است؟ مورد تأیید قرار می گیرد که منظور از این مدرسه، سرزمین تعلیم و قرائت تورات یعنی اسرائیل است.
اسطوره قوم برگزیده، نژاد برتر
بنی اسرائیل دوازده قبیله بودند که قبیل? یهودا که حریص ترین قبایل نسبت به دنیا بود، بر بقیه چیره شد و در حدود سال های 598- 539 در بابل بود که نام یهود بر بنی اسرائیل اطلاق شد. خود یهودا که ریاست این قبیله را بر عهده داشت، نماد دورویی و خدعه در بین پسران حضرت یعقوب (ع) بود که محور طراحی نقشه علیه حضرت یوسف (ع) بود. یهودیان آغازگر اومانیسم باستانی یهود بودند که بقی? بنی اسرائیل را هم به سمت تمنیات دنیوی، امیال حیوانی و خود برتر بینی نژادی پیش بردند و کتاب خدا را که هدی و نور بود تبدیل به تورات محرف فعلی کردند و حتی عباراتی وارد آن کردند که از شدت نژادپرستی، یهوده را خدای مخصوص عبرانیان دانستند و خدایان دیگری هم برای دیگر اقوام به رسمیت شناختند.
روژه گارودی می نویسد:
این اسطوره صرفاً باوری است بدون هیچ گونه سند تاریخی که بر اساس آن یگانه پرستی با عهد عتیق رخ نموده است؛ برعکس، از خود کتاب مقدس چنین برمی آید که دو نگارند? اصلی آن، یهوه و الوهی، هیچ کدام یگانه پرست نبوده اند. آنها تنها برتری خدای عبری را بر دیگر خدایان و حسد او را در برابر آنان اعلان می کردند. خدای موآب کامُش، همچون دیگر خدایان به رسمیت شناخته می شود.
گارودی در ادامه همین متن یادآور می شود که توحید، پیش از بنی اسرائیل در بین اقوام خاورمیانه هم رواج داشته است و این چنین نبوده که خدای جهانیان، اولین پسر خود و تنها بندگان برگزید? خود را یهودیان بداند. در قرآن کریم هم خداوند در آیاتی، خطاب به بنی اسرائیل در زمان موحد بودنشان می فرماید:
انی فضلتکم علی العالمین
ولی در آیات دیگری هم یهودیان را شدیدترین دشمنان نسبت به مؤمنین و حریص ترین مردمان بر حیات دنیا می داند. پس ملاک فضیلت تنها توحید و تقواست نه خون، نژاد، قبیله، ملیت و اصالت خانوادگی.
ولی یهودیان، به ویژه صهیونیست ها تأکید فراوانی بر برگزیدگی نژاد عبرانی دارند. ناهوم سوکولف می گوید:
در میان ملل متمدن، یهودیان بی گمان خالص ترین نژادند.
یا خاخام آیزنبرگ می گوید:
انسان هر چه یهودی تر باشد، انسان تر است.
و یا کلام ابی ویزل را در همین راستا می توان دانست که یهودی را از هر کس دیگری به انسانیت نزدیک تر می داند. و ربّی کوهن در کتاب تِلمود می گوید:
ساکنان زمین دو گونه اند: اسرائیل و ملت های دیگر که مانند یک تمام پیکر بدان نگریسته می شود. اسرائیل، ملت بگزیده است و این عقیده ای است بنیادین.
صهیونیست های نژادپرست به برخی متون مقدس تحریف شد? یهود استناد می کنند، از جمله:
شما منحصراً به خداوند خدایتان تعلق داید و او شما را از میان قوم های روی زمین برگزیده است، تا قوم خاص او باشید.
و همچنین:
او از بین هم? مردم روی زمین، شما را انتخاب کرده است تا برگزیدگان او باشید... نه به دلیل بزرگ تر بودن شما از دیگر اقوام، بلکه چون شما را دوست داشت و می خواست عهد خود را که با پدران شما بسته بود، به جا آورد.
این نژادپرستی و خودپسندی که تجلی اومانیسم جمعی یهود است در کتاب تلمود که مجموعه احکام، اخلاقیات و عقاید یهودی در طول تاریخ است، به روشنی هویداست؛ برای نمونه:
فقط به یهودیان می شود به چشم انسان نگاه کرد، خارج از یهودیان، همگی حیوان هستند.
یا:
احکام صادره دربار? خودداری از دزدی و غارت مال دیگران، تنها در مقابل یهودی ها صادق است؛ جان و مال دیگر ملل، حلال است.
یا:
شریعت یهودی زنا را بر مردان حرام کرده است. این فرمان تنها دربار? زن های یهودی است، عرض و ناموس غیر یهودیان، بر یهودیان حلال است.
همچنین در کتاب قبلاله (کابالا) که منبع تصوف یهود (کابالیسم) است، آمده:
دیگر انسان ها به تمام معنا بی محتوا و از نژاد پست هستند. آنها تنها برای خدمت به یهودیت زنده اند. آنان حیوانات کوچکی هستند.
این خودپسندی کار را به جایی رسانده که انسان یهودی را از خدا هم بالاتر یا هم طراز دانسته اند:
یهودی، خدای زنده ای است در کالبد انسان
یا:
خداوند، مجبور به برآورده کردن نیاز خاخام ها بر روی زمین است.
ماتریکس
این قومیت گرایی در فیلم های زیادی دیده می شود از جمله بیگانه ای در میان ما که داستان زندگی یهودیان در شهر نیویورک می باشد. با توجه به اینکه ساکنان نیویورک بیشتر مسیحی هستند به نظر می رسد، منظور از بیگانه، یهودیان باشند؛ ولی درست برعکس، منظور از بیگانه یک پلیس مؤنث مسیحی از اهالی نیویورک است که به میان جامع? یهودی نیویورک می رود و اتفاقاتی پیش می آید! در فیلم پرنس مصر و ده فرمان هم برگزیدگی قوم یهود به روشنی به تصویر کشیده می شود و آن چنان نژادپرستی در بین سازندگان فیلم ثابت است که حتی صداپیشگان اصلی انیمیشن پرنس مصر هم از بین یهودیان برگزیده شده اند؛ وال کیلمر به جای حضرت موسی (ع)، میشل فایفر به جای همسر حضرت، ساندرابولاک به جای خواهر ایشان و جف گلدبوم به جای هارون.
در فیلم ماتریکس هم، تنها اهالی شهر زایان هستند که بیدارند و به فکر نجات کر? زمین از دست شیطان شریر ماتریکس هستند و بقیه در خواب عمیقی فرو رفته اند و چنین می پندارند که انسانند و دارند زندگی می کنند.
در فیلم جنگ ستارگان: بازگشت امپراطور هم شاهدیم که برای دست یافتن به مقام جودای باید قهرمان فیلم سختی هایی را تحمل کند تا لیاقت چنین مقامی را دارا شود. جودای به معنای یهودی می باشد. در فیلم کن لایمل در تل آویو ساخت? اسرائیل، داستان میلیونری هشتاد ساله، به تصویر کشیده می شود که اشاره به فردی واقعی به همین نام است که محبوبیت مردمی بین یهودیان دارد و از مخاطبان جوان خود درخواست می کند که برای باقی ماندن خلوص نژادی یهود و عدم ترکیب خون یهودی با غیر یهود با همسران ازدواج کنند و به فلسطین اشغالی مهاجرت کنند.
شمار فیلم هایی که نژادهای دیگر را پست و حقیر جلوه می دهند و یهودیان را بلند مرتبه و انسان دوست، بسار زیاد است؛ ولی این نژادپرستی نه تنها با سینما برای مخاطب جا نیافتاده است، بلکه این روند باعث تنفر بیشتر دیگر مردمان از یهودیان شده است؛ چرا که همین نژادپرستی باعث کشتارهای وسیع در نقاط گوناگون دنیا شده است، از جمله در فتح غاصبان? آمریکا در قرون 19-17 کشتار بردگان سیاهپوست در جریان شکار و انتقال برده به مزارع غاصبان قاره جدید در سده های 20-17، جنگ ویتنام، دو جنگ خانمان سوز جهانی، افغانستان، عراق و روآندا که به درگیری قبیله ای بین دو قبیله هوتو و توتسی که در سال 1994 م. در کنار کلاه آبی های سازمان ملل و با تحریک کارخانجات یهودی- صهیونیستی اسلحه سازی آمریکا و فرانسه منجر شد و در نهایت حدود هشتصد هزار نفر کشته داد!
جنگ ستارگان
اسطور? ملت واحد یهود
پس از اینکه یهودیان در جای جای عالم پراکنده شدند، خاخام ها برای تداوم منافع خود و بهره برداری بیشتر از یهودیان سراسر جهان نهاد رش گلوتا یا پادشاهی در تبعید داوودی برای مهاجران یهودی را تأسیس کردند که توانست رهبری واحدی را کم کم بر یهودیان متفرق پایه گذاری کند و انسجامی دوباره به آنها ببخشد و پراکندگی آنها را تبدیل به فرصتی برای آنها کند که بتوانند با واسطه گری و جاسوسی اقتصادی و فرهنگی و سیاسی در میان ملل گوناگون، هم نژادهای خود را تقویت کنند.
در قرون اخیر اندیش? ملت اُرگانیک و ملت واحد بودن یهودیان، در باروری صهیونیسم سیاسی به رهبری تئودور هرتسل سهیم بوده است. در ترویج این اندیشه افرادی چون اسحاق نیوتن، ژان ژاک روسو و زیگموند فروید سهم بزرگی داشته اند و در نوشته های کانت و فیخته هم یهودیان به عنوان یک ملت اندام وار- اُرگانیک- تصویر شده اند. ترویج، آموزش و توسع? زبان عِبری در کشورهای مختلف در بین یهودیان و ایجاد اسطوره های مشترک و دشمن مشترک- اسلام شیعی- و سرزمین مشترک راه را برای تثبیت ملی گرایی یهود باز می کند.
اساساً ملی گرایی، پدیده ای کاملاً غربی است که پس از انقلاب فرانسه در بین اقلیت ها بیشتر شد؛ همان میل به وطن و آرمان خواهی مشترک بین افراد مختلف یک قوم را می توان ناسیونالیسم نامید. آلبرت اینشتین، از گسترش ناسیونالیسم یهودی بیمناک بود چرا که این حرکت به نفع تشکیل یک دولت صهیونیستی انجامید. البته او در برهه ای از دولت اسرائیل، حمایت هم کرد!
در تحقیقات تاریخی باید دقت کرد که نشان دادن یک هویت واحد از یهودیان و سپس تأیید این نظر که اینان یک ملت واحد در طول تاریخ بوده اند، یک اید? صهیونیستی است و نباید ما هم با نوشته ها و گفتارمان همیار صهیونیسم بین الملل در این راستا شویم. البته راه تفریط را هم نباید پیمود، باید واقعیات را دید. در خود اسرائیل هم یهودیان با فرهنگ های مختلف، مشکلات، افتراقات و اختلافات فراوانی دارند.
در فیلم های مختلفی این وحدت در آرزوها، آرمان ها، اساطیر و زبان، برای یهودیان سراسر جهان که با هم مانند اعضای یک موجود زنده به صورت اُرگانیک عمل می کنند، دیده می شود که در نهایت به اسرائیل اشغالی مهاجرت می کنند؛ برای نمونه در فیلم لینا، زنی به تصویر کشیده می شود که برای آزادی همسرش از زندان های روسیه تلاش می کند، ولی دیری نمی پاید که به اسرائیل باز می گردد و با یک یهودی ازدواج کرده و همسر زندانی سابقش را فراموش می کند!
ساختن فیلم هایی به زبان عبری در همین راستا می تواند ارزیابی شود. برخی منتقدین، یکی از دلایلی که فیلم مصائب مسیح را ضد یهودی ندیدند و آن را به نفع صهیونیسم تاریخی ارزیابی کردند تأکید فیلم بر زبان عبری مردم بنی اسرائیل جامع? فلسطین در سال 33 میلادی بود. در حالی که رومیان، به زبان دیگری صحبت می کردند. زبان عبری بسیار زیاد در این فیلم مورد استفاده قرار گرفت. فیلم هایی مانند فهرست شیندلر ساخت? اسپیلبرگ که علاوه بر استفاده از زبان عبری در مجامع داخلی یهودیان، فرهنگ آنها را کاملاً مخالف و حتی ناسازگار با فرهنگ جوامع محل اسکان آنها می داند، در راستای پروژه هرتسل است. وی تأکید داشت که یهودیان غیرقابل جذب و ادغام در ملت هایی هستند که بین آنها زندگی می کنند و در آنها تحلیل نمی روند.
شکی نیست که فیلم های مخالف این روند سانسور می شوند. برای نمونه، یک قسمت از سریال 22 قسمتی تکوما، دربار? تاریخ اسرائیل به نام اسرائیلی دیگر بود که مشکل ادغام یهودیان سفاراد یا همان مهاجرین از کشورهای عربی به اسرائیل در کشوری که توسط یهودیان اشکنازی یا مهاجرین از اروپا اداره می شد را مطرح می کرد و وزیر ارتباطات اسرائیل بدون اینکه فیلم را ببیند، فقط به گفت? آریل شارون، دستور سانسور آن را داد؛ ولی تلویزیون اسرائیل آن را پخش کرد و کارگردان فیلم به مرگ تهدید شد.
اسطور? دولت الهی اسرائیل
در تداوم اسطور? وعده و برتری نژادی، یهودیان طرفدار صهیونیسم، اسطور? دیگری هم دارند و آن اینکه باید در اراضی وعده داده شد? دولتی یهودی، پیش از ظهور منجی- ماشیحا یا مسیح موعود یهود- تشکیل شود تا مقدمات جنگ آرماگدون- بزگترین جنگ آخرالزمان- را مهیا کند؛
چرا که هر کس منطق? آرماگردون را در روز پیش از جنگ در دست داشته باشد، پیروز میدان است و سپس دوباره پادشاهی جهانی داوودی تشکیل شده و یهودیان، سرورِ جهانیان می گردند و حاکم بر هم? نقاط عالم. پس در نظر اینان از نیل تا فرات یا اسرائیل بزرگ مقدمه ای است برای حکومت جهانی یهود.
صهیونیست ها لزوم تصرف کامل فلسطین، توسط یهود را الهی کرده و تقدس بخشیده اند و باعث تربیت تندروهای مذهبی مانند ایگال عمیر، قاتل اسحاق رابین شده اند. افراطیونی که خوشحال می شوند رسالت الهی خود را در قتل یک صهیونیست کندرو، به انجام برسانند! به گفت? ایگال عمیر دستور قتل، از جانب خدا می آید. همچون روزگار یوشع.
در این اسطوره، صهیونیست های مسیحی با صهیونیست های یهودی هم نظر هستند و معتقدند برای ظهورِ دوبار? مسیح باید فلسطین در دستان حکومت یهودی باشد و این اراد? خداوند است. در فیلمی چون ارباب حلقه ها، شاهدیم که گاندولف با آن هیبت موسایی- الهی خود، تقدس ویژه ای به مبارزات مدافعین شهر روحان در برابر شیاطین تابع سایرون و سارومان داده بود. کارگردان فیلم با معماری خاصی، شهری زیبا در کنار یک کوه را به تصویر کشیده بود که یادآور کوه زایان و شهر بین المقدس است. موسیقی و صحنه های جذاب و جلوه های ویژ? منحصر به فرد، این تقدس را دو چندان کرده بود.
ارباب حلقه ها
در فیلم های دیگری مانند ماتریکس شاهدیم که اگر اهالی شهر زایان و مبارزین ولایت پذیر آن از فرماندهان شهر نباشند، کر? زمین به دست شیطان می افتد؛ شیطانی که در صحنه های نهایی فیلم سوم، نئو آن را God به معنی خدا خطاب می کند. طبیعتاً اگر یک طرف شیطان باشد، طرف دیگر باید خدا یا خداگونه ای مقدس باشد.
روژه گارودی نام کتاب جنجالی خود را که مورد خشم صهیونیست ها قرار گرفت و او را به دلیل انتشارش محاکمه و محکوم کردند، تاریخ یک ارتداد: اسطورهای بنیانگذار سیاست اسرائیل نهاده است و به درستی یادآور می شود که:
این کتاب، ارتداد سیاسی صهیونیسم را بر ملا می کند؛ یعنی به جای خدای اسرائیل، دولت اسرائیل را نشانده اند. دولتی که چون ناو هواپیما برِ هسته ای و غرق ناشدنی ارباب موقت دنیا، یعنی آمریکاست و آمریکا به واسط? این دولت، می خواهد نفت خاورمیانه را که چون عصب رشد به شیو? غربی است، به مالکیت خود در آورد.
آری، این دولت غاصب، به قول دبیر کل پیشین ناتو، ژوزف لانز کم هزینه ترین مزدور دوران جدید ما بوده است؛ ولی مزدوری است که خوب پول گرفته است. برای نمونه در خلال سال های 1959-1951م. دو میلیون اسرائیلی به طور سرانه، صد برابر دو میلیارد نفر از ساکنان جهان سوم، دریافت کرده اند و از 1972 تا 1996 آمریکا سی بار حق وتوی خود را برای حفاظت از این دولت در سازمان ملل متحد به کار برده است! به راستی اسرائیل نه مأمور خدا که نماینده شیطان در خاورمیانه است.
اسطور? سرزمین بدون مردم برای مردم بدون سرزمین
بر اساس این اسطوره، صهیونیست با سابقه گلدا مایر، در توهینی آشکار نسبت به ساکنین چند هزار سال? فلسطین گفته بود:
خلق فلسطین وجود ندارد... این طور نیست که ما آمده باشیم که آنها را پشت در بگذاریم و زمین هایشان را از آنان بگیریم؛ ایشان وجود ندارند.
چنان دستگاه های تبلیغاتی صهیونیسم، این اسطور? دروغ را تبدیل به یک واقعیت خیالی کرده بودند که یکی از صهیونیست های قدیمی به نام اشر گینسبرگ با نام مستعار احدهام شهادت می دهد:
در خارج (از فلسطین) ما فکر می کردیم سرزمین اسرائیل تقریباً یک بیابان غیر زراعی است و هر کس که می خواهد زمین به دست آورد، در اینجا هر چه دلش بخواهد هست؛ ولی حقیقت این است که هیچ زمینی خالی نیست. در هم? این سرزمین، به سختی می توان زمین غیر زراعی پیدا کرد. تنها جاهایی که به زیر کشت نرفته اند، سرزمین های شنی و کوه های سنگی هستند که تنها درختان در آنجا می توانند رشد و نمو کنند و این کار تنها پس از یک کار سخت و بازیابی، میسر است.
در فیلم فهرست شیندلر، در انتهای داستان می بینیم که یهودیان نجات یافته از هیولای نازیسم که در کنار مرز روسیه نشسته اند و خوابیده اند، آواره اند و مسکن و مأوایی ندارند؛ انگار نه انگار که جنگ دوم جهانی تمام شده است و آلمان تسلیم متفقین شده و یهودیان می توانند به خانه های خود بازگردند. پلیس روسی از اشترن، سر دست? یهودیان سؤال می کند که چرا اینجا نشسته اید؟ و وقتی که جواب می شنود که چون جایی برای زندگی نداریم! با دست اشاره به سرزمین خالی از سکنه و سبزی می کند که یادآور همین اسطوره است. در انتهای فیلم ده فرمان، پس از خروج معجزه آسای یهودیان فراعنه و بی خانمان شدن آنها، به سمت سرزمینی حرکت می کنند که ظاهراً خالی از سکنه است.
انگلوزایان ها، برای توجیه جنایات خود در نسل کشی میلیونی ساکنین و بومیان هزاران سال? آمریکا و استرالیا و غصب این دو قار? ثروتمند هم این اسطوره را به کار می بندند. حتی بر اساس برخی فیلم های مستند باستان شناسی آمریکایی پخش شده از تلویزیون، مانند مستند نیاکان ما، در آمریکا، اجداد سرخ پوست ها دوازده هزار سال قدمت داشته اند و در استرالیا، آثاری به دست آمده که تا پنجاه هزار سال قدمت برای بومیان حدس زده می شود.
اسطور? عزیمت داوطلبان? فلسطینی ها از سرزمینشان
شاید یکی از سست ترین کذب های اسطوره ای واقع صهیونیسم، این مورد باشد. البته آنها بدین صورت آن را باورپذیر کرده اند که فلسطینی های مسلمان و مسیحی، زمین های خود را به یهودیان فروختند و رفتند! و دیگر نمی توانند ادعایی بر این سرزمین داشته باشند. متأسفانه این اسطوره در کشور خودمان هم، در سال های اخیر ترویج می شود که لازم است اجمالاً نقدی بر آن داشته باشیم:
1. کمتر از سه در صد مساحت فلسطین به یهودیان فروخته شد و 97 درصد غصبی بود.
2. برخی مناطق همین سه درصد هم، به زور خریداری می شد.
3. این مناطق در هر محله، به صورت متفرق خریداری می شد و محل توطئه و انباشت سلاح و مهمات و ترور شاخصین مبارز مسلمان و مسیحی می شد؛ یعنی مانند خانه های تیمی از این مکان ها استفاده می شد. مشخص است که پس از ترور افراد شاخص، خام کردن و زور گفتن به بقیه، کاری نداشت.
4. مبارزات ممتد فلسطینی های مسلمان و مسیحی در برابر اسرائیل، خلاف این را ثابت می کند.
5. صحبت های سران صهیونیسم، خلاف این را می گوید؛ چرا که در حرف های نژاد پرستانه شان صحبت از پاکسازی قومی فلسطین از اعراب می کنند و این نشان می دهد که اعراب زیادی در این سرزمین وجود دارند و باید پاکسازی شوند.
6. قتل عام دیر یاسین، صبرا، شَتیلا، رَفَح، غزّه و لبنان خلاف این را ثابت می کند.
هم? فیلم هایی که به گونه ای اعراب و مسلمانان فلسطینی و غیر آن را بی منطق و شهوت ران نشان می دهند و فرد اسرائیلی یا صهیونیست را مهربان، جوانمرد و منطقی جلوه می دهند، در راستای جا انداختن زمینه های روانی این اسطوره می باشد؛ مانند فیلم شتر، محصول اسرائیل، به کارگردانی اوسامرنا کالاس و تهیه کنندگی بابالی، که اعراب را انسان هایی عقب مانده و بدوی و یهودیان را شهر نشینانی متمدن به تصویر کشید.
منبع: خبرگزاری هنرنیوز، هئیت اسلامی هنرمندان: http://honarnews.net/index.aspx?siteid=1&pageid=141&newsview=2611
حمله هالیوود به عصمت پیامبران و حجیت وحی
در فیلمهای هالیوودی، دربارة پیامبران نوعی رابطة علی و معلولی میان سادهلوحی و پیامبری برقرار است. (1) این تلازم جعلی صهیونیستی، باعث میشود مخاطب، پیامبران را برتر از خود نداند و جذب آنها نشود؛ در نتیجه وحی را به منزلة یکی از روشهای معرفت نپسندد و اسیر حسگرایی و پوزیتیویسم و عقل معیشت اندیش روزمره – راسیونالیسم- شود.
کنار گذاشتن وحی در زندگی بشری، نتیجهای جز فقر، فساد، تبعیض گستردة جهانی، اختلاف طبقاتی، آلودگیهای گوناگون و حاکمیت پول و ماشین بر زندگانی آدمی ندارد؛ چنان که اکنون شاهدیم در نبود وحی، بازیهایی هم چون آزادی رسانهها، دموکراسی فریبنده، مکتبهای مادی و غفلتهای صنعتی و سرگرمیهای مضر و بیفایده، حقیقت تلخ موجود را پوشانده است و مردم دنیا را سرگرم کرده است.
با نگاهی عمیق به استدلالهای فلاسفه، حکما، متکلمان مسلمان و مسیحی در عصمت پیامبران ثابت میشود که پیامبران الهی اگر معصوم نباشند هدف از بعثت آنها محقق نمیشود و راهی برای توجیه و گمراهی باقی نمیماند اگر بپذیریم پیامبر اولوالعزمی چون ابراهیم خلیل الله (ع) برای پول و ثروت و از ترس فرعون، حاضر میشود همسر خود را خواهر خود معرفی کند و در اختیار فرعون قرار دهد، از کجا معلوم که در فهم و انتقال وحی هم ترس و پول دوستی بر او غلبه نکند؟ از کجا بدانیم که بقیة حرفهای او هم برای قدرت طلبی و توسعه اموال نبوده است؟
بر اساس برهانهای عقلی بر عصمت که در کتابهای کلامی میبینیم،(2) همة پیامبران الهی، حتی پیش از بعثت هم از هر گناه و آلودگی پاک بودهاند و عصمت اختیاری بوده است که به دلیل فهم و درک بالای پیامبران که والاترین حکیمان عالم بودهاند در آنان ملکه شده است و خداوند هم با علم قبلی به شایستگی پیامبران، آنها را برای انتقال شریعت خود برگزیده و اگر این چنین نبود، مردم نمیتوانستند به وحیانی بودن سخن پیامبران اطمینان کنند و در نتیجه شریعت الهی قابلیت اجرای خود را از دست میداد پس راهی برای دفاع از وحی و شریعت خدا باقی نمیماند، بعثت پیامبران بیدلیل میشد و حکمت خدا زیر سؤال میرفت.
بیدلیل نیست در یهودیت و مسیحیت فعلی که خدا هم جسمانی و ناقص تصویر شده است، چهرهای مخدوش، گناه کار، ترسو، سادهاندیش، پول دوست و شهوتران از پیامبران خدا، نیز تصویر شود. توحید و نبوت دو اصل اساسی هستند که همدیگر را تأیید، تثبیت و تکمیل میکنند و با خدشه دار شدن یکی، دیگری هم آسیب میبیند. بیشک یکی از دلایل اصلی ترویج عصمت نداشتن پیامآوران وحی در رسانههای صهیونیستی، بیاعتبار کردن خداشناسی توحیدی و لزوم زندگی دینی است تا بتوانند قوانین بشری را برای استعمار بشر به او غالب کنند و راه برای ظلم و غارت بیشتر آنها باز بماند.
در یهودیت، شأن نبوت، تا پیشگویی یا پادشاهی سکولار و دنیوی کاهش یافته است و در مسیحیت، مسیح را به خدای تجسم یافته فرو کاهیدهاند و این هر دو، لبة تیز یک قیچی هستند که پیامبری، رسالت و شریعت الهی را از صحنة زندگی بشر خارج میکرد و باعث میشد وحی به کلی از زندگی بشر خارج شود، ولی با مشکلات جدید، بزرگان جدید غرب، بحث تجربة دینی و تجربة عرفانی (3) را برای وارد کردن دوبارة متافیزیک به زندگی بشر، به راه انداختند که همین هم باعث شد از شأن والای شریعت آوری پیامبران بکاهد و راهی جدید برای نفی شارعیت آنها باز شود تا شیاطین بتوانند وحی را تا حد یک تجربة شخصی فرو بکاهند و خاتمیت را انکار کنند و روشنفکران را پیامبران عصر جدید بنامند به گونهای که رسالت آنها بازگرداندن بشر به دست آوردهای اومانیستی و سکولار غرب است و با بسط تجربة نبوی، راه نفوذ زرسالاران عالم به همة جوامع را هموار کنند.
ژاندارک(4)
ژاندارک ساختة لوک بسون هم یک بازسازی هنرمندانه از اسطورهای فرانسوی بود که با تدوین غیر تداومی خود باعث مبهم کردن فضای فیلم شد. این فیلم با درآمیختن مکاشفههای شیطانی و الهامهای مسیحیایی در ذهن دخترک ستارة فیلم بر نظریههای جدیدی که وحی را در حد تجربهای شخصی قبول کردهاند، صحه گذاشت. هم چنین به شیطان، قدرتی بخشید که در الهامهایی که ژان خیال میکرد از سوی خدا و مسیح است، وارد شود.
ژان از کودکی دختری پاک و مؤمن به کلیسات که با هجوم انگلیسیها به روستای سرسبزشان و نابودی آن، کینة آنها را در دل خود میکارد. وقتی که سرباز انگلیسی به قصد تجاوز، خواهر ژان – را که جای پنهان شدنش را به ژان داده بود – را در برابر چشمان وحشت زدة ژان کشت، حس انتقام در ژان زنده شد و سپس با اوهام، احساس کرد که خدا – مسیح – به او میگوید شمشیر بردارد و به جنگ با ارتش انگلیس برود. پس از چندی ژان، این مسئله را با کشیش روستا در میان گذاشت و کشیش به او سفارش کرد که این مطلب را حتی با والدینش در میان نگذارد. ولی ژان در سال 1429 م. به دور از چشم پدر و مادرش روستای خود – دومری از توابع اورلئان – را ترک کرد و به تنهایی تالیور در نزدیکی شینون – درباره ولیعهد بدون تاج و تخت فرانسه، شارل هفتم – رفت.
کارل یا شارل هفتم که مانند پدرش دهن بین و خوشگذران بود، باعث سلطة انگلیس بر فرانسه شده بود. ژان دارک که به قصر وارد شد، کارل را که به طور ناشناسی در میان افراد پنهان شده بود، را از میان جمعیت شناسایی کرد و اطمینان ولیعهد را به دست آورد و با سپاه کوچکی در نخستین مأموریت خود موفق شد ضرباتی را به سپاهیان انگلستان وارد کند. مردم او را دوشیزة اورلئان خطاب میکردند. او باز هم نداهای آسمانی را برای نجات فرانسه میشنید. ژان باعث پیروزی فرانسه شد و شارل هم که اکنون احساس میکرد یک حامی آسمانی دارد تاج گذاری کرد و پادشاه فرانسه شد. ژان در ادامه به وسیلة انگلیسیها دستگیر شد و به جرم رد صلاحیت کلیسا به دلیل ادعای الهام مستقیم الهی از سوی خدا، محاکمه شد. کلیسای انگلیس هم چنین او را به جادوگری و رابطه با شیطان متهم کرد. پس از ماهها نیز او را مرتد شناختند. ژان که میخواست منکر الهامهای غیبی خود شود و بپذیرد آنها شیطانیاند، پشیمان شد و بالاخره به حکم ارتداد در 30 می 1431 م. در سن 19 سالگی در آتش سوزانده شد.
تدوین غیر تداومی لوک بسون، در ابتدا انسان را دربارة الهام وحی به ژان به اشتباه میاندازد. در ادامه نیز، مخاطب شک میکند که شاید الهامی در کار نبوده و این ذهن انتقام جوی ژان است که او را به برگرفتن شمشیر و قلع و قمع انگلیسیها دعوت میکرده است؛ شاید هم شیطان بوده که با سوء استفاده از ضعف زنانه و احساسات کینه توزانة ژان، او را به برگرفتن شمشیر و قربانی کردن عدهای انسان و گسترش جنگ فرا میخوانده است.
با دیدن این فیلم پرسشهای زیادی در ذهن مخاطب پدید میآید. یکی از منتقدان (5) به برخی پرسشها اشاره کرده است:
1. به استناد کدام علامت محکم و جدی، ژان و امثال وی به این ایمان رسیدهاند که تا پای سوختن نیز پیش میروند؟
2. به گفتة ابلیس از کجا بدانیم که در فیلم ژان دارک لوک بسون، آن نشانههای الهام شونده، توهم و تأویل خود ژان نبودهاند؟
3. شاید آن شمشیر فقط یک شمشیر جنگاور است که ژان را به توهم منجی بودن و الهام از سوی خدا رسانده است؟
4. عوامل کلیسای انگلیس چگونه به این نتیجه رسیدهاند که ایمان آنها از ایمان ژان قویتر است و او را میسوزانند؟
5. آیا هر کس مجاز است با تکیه به ایمان درونی خود، ایمان دیگری را تکفیر کند؟ آیا خود در معرض تکفیر نیست؟
و ….
بیشک مخاطب غربی و مسیحی که مسیحیتش بر اساس عقل نیست و هم چنین مخاطب ایرانی و مسلمان عوام، که دینداریاش تقلیدی است پاسخ این پرسشها را در نمییابد؛ در نتیجه، در اصل لزوم ایمان به وحی و مسیح و سپس در اصل رسالت پیامبران و این که ملاک تمایز رسالت الهی و مکاشفة شیطانی چیست، شک میکند، ولی مخاطب فهیم مسلمان که اصول دینش نه از روی تقلید که پس از جستوجو به دست آمده، به راحتی با ملاکهای عقل سلیم و به دور از شهوت، تشخیص میدهد که مکاشفاتی که با نص صریح شرعی و عقل سلیم منافات دارد، شیطانی است. جنگ اگر در مقابله با ظلم باشد، مقدس است و اگر بیمنطق باشد، نامقدس و آدم کشی است. افزون بر این نشانهها، لزوم وجود نبی و نقص تجربة عقلی بشر، بسیار روشن است. با استناد به آیههای محکم الهی که در آن شیطان از دست یابی به بندگان مخلص الهی منع شده است،(6) هیچ خدشهای در درستی فهم و ابلاغ وحی از سوی پیامآوران حق وارد نمیشود.
در اسلام، بر خلاف مسیحیت و کلام جدید که ایمان را در حد یک تجربة درونی شخصی فرو کاهیدهاند، ایمان پشتوانة عقلی و معرفتی دارد و ایمان، حکم و عقل در یک راستا هستند نه این که با هم ناسازگار یا در ستیز باشند.
البته این انحرافها در بحث تبیین وحی و الهام و خلط آن با تجربة شخصی فراگیر در اوان مسیحیت و انحرافهای ضد عقل آن ریشه دارد. پس از معراج عیسی روح الله (ع) و حاکمیت تفکر پولسی شده در مسیحیت بود که اندیشههای سه گانه پرستی و تجسد خدا از اقوام دیگر در میان مردمان راه پیدا کرد و پس از تخریب ستون توحید، نبوت را هم بیمعنا کرد. مسیح، پسر خدا شد که با تجربة شخصی خود دریافت که باید فدای گناه ازلی شود تا ایمان داران به او بخشیده شوند. البته هالیوود بحث مکاشفههای شیطانی و تجربة دینی غلط را در خود مسیح هم در فیلم آخرین وسوسة مسیح به وسیله مارتین اسکورسیزی به تصویر کشید. در این فیلم موهن، این پیامبر گران قدر الهی، فریب شیطان که خود را به صورت دختر جوانی در آورده است، میخورد و از صلیب به زیر میآید و با فاحشهای ازدواج میکند، بچهدار میشود و حرفهای مبلغی مسیحی را انکار میکند. در انتها، با تلاش یهودای اسخریوطی – خائن – به اصل خود باز میگردد و توبه میکند و به صلیب باز میگردد و فدا میشود. این فیلم، حتی از مسیحیت پولسیزة فعلی هم رد شد و مورد انتقاد جهان مسیحیت قرار گرفت، ولی بالاخره وحی و الهام الهی را به شدت زیر سؤال برده و خدای مسیحیان – مسیح – را هم مصون از فریب شیطان ندانست. حالا شما خود قضاوت کنید مخاطب بیدفاع فیلمهای سینمای غرب که پیامبر و مقدساتش تحت تأثیر مکاشفهها و فریبهای شیطان هستند، به کدامین راه خواهد رفت؟
پرسش:هیچ گاه از خود پرسیدهاید این چه سری است که قدرت مؤثر اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بیش از یک و نیم میلیارد مسیحی دنیا از قدرت سیزده میلیون یهودی جهان کمتر است؟
تبلیغات جهانی، مصائب مسیح یهودی و خاتم پیامبران
زمانی که فیلم جنجالی مصائب مسیح را حدود 4600 سینما در آمریکا و کانادا به نمایش گذاشتند،(7) این پرسش در ذهنم برجسته شد که مگر بیشتر سینماداران بزرگ آمریکای شمالی، صهیونیستها و یهودیان نیستند؟ پس چگونه فیلمی که ظاهراً ضد یهودی است، در این همه سینما، با هم پخش شد؟ اعتراضهای برخی یهودیان علیه این فیلم را باور کنم یا همکاری گستردة یهودیان ثروتمند و صاحبان سینماهای زنجیرهای و تبلیغات جهانی با عوامل فیلم را؟ به راحتی سینماداران و اربابان رسانه در آمریکا، میتوانستند نگذارند این فیلم پخش شود. درست مثل پویانمای محمد، خاتم پیامبران(8) که با تلاش شرکتی با مالکیت یک عرب در هالیوود ساخته شد و پیش از 11 سپتامبر 2001 تکمیل شده بود و بنا بود در 2002 اکران شود؛ ولی به خاطر نیاز غربیها و حاکمان صهیونیست کاخ سفید و هالیوود به ایجاد فضای اسلام هراسی پس از 11 سپتامبر، بزرگترین دارندگان سالنهای سینمایی زنجیرهای آمریکا مثل شرکتهای لوییوز و ای. ام. سی این فیلم را تحریم کردند. حتی تلاشهای موفق الحریثی رییس شرکت بدر اینترناشنال(9) که تولید کنندة این فیلم بود، برای به خدمت گرفتن شرکت آیکن پروداکشنز،(10) تهیه کنندة فیلم جنجالی مصائب مسیح نیز بینتیجه ماند.
سرانجام، الحریثی در سال 2005، اسامه جمال رییس شرکت تولید و بازاریابی فیلم فاین میدیا گروپ(11) را برای بازاریابی و پخش این فیلم در کانادا و آمریکا استخدام کرد. تحریم شرکتهای بزرگ لوییر و اس. ام. سی هم به حوالی سال 2005، مربوط میشود. بالاخره با تلاش این شرکت عربی، بنا شد فیلم به مدت یک هفته، هم زمان با عید سعید فطر، به مدت یک هفته در کمتر از صد سینمای آمریکا 93 سالن و برخی سینماهای کانادا به نمایش درآید. (12) آیا واقعاً میتوان پذیرفت که مصائب مسیح که به طور هم زمان از تبلیغات سرسام آور بهره جست و در 4600 سینما به نمایش درآمد – حدود 50 برابر بیشتر از انیمیشن مذکور – ضد یهودی بوده است؟
بیشک باید با تأمل بیشتری با این اثر مسیحی – کاتولیکی برخورد کرد. چه چیزهایی در این فیلم پر سر و صدا بود که با وجود مخالفت برخی یهودیان، سران هالیوود و ابرشرکتهای سینمادار آمریکا، آن را چنین تحویل گرفتند؟ آیا مخالفت برخی یهودیان صوری نبود؟ چرا هم زمان، برخی خاخامها از پخش آن حمایت کردند؟(13) شاید با نگاهی به مضمونهای اصلی طرح شده در این فیلم، پاسخ این پرسشها داده شود.
در مصائب مسیح، گرچه عدهای از یهودیان، مسبب قتل مسیح (ع) معرفی شدهاند، ولی برخی دیگر از کاهنان و بزرگان دینی یهود، جلسة سنهدرین را ترک کردند و به این محاکمه معترض بودند. افزون بر این که همان عده از روحانیان یهود هم که باعث تصلیب وی شدند، در فیلم با ظرافت تبرئه میشوند؛ زیرا آنها ابزار اجرای مشیت الهی در تصلیب جبری مسیح(ع) بودهاند و از سویی مردم بیتالمقدس هم تصلیب او را از سران خود میخواستند و در پزهای روشن فکری لیبرال، باید به دموکراسی احترام گذاشت. آنها که با سینمای مسیحی آشناترند، به راحتی این تبرئة یهود و یهودای خائن را در فیلمهای دیگری چون آخرین وسوسة مسیح هم دیدهاندکه چطور اینان تنها ابزارهایی برای اجرای تقدیر الهی معرفی میشوند، نه ظالمان دنیاپرستی که به خاطر حفظ قدرت و موقعیت دنیوی خود از دین سوء استفاده میکنند. همین که در این فیلم، عیسی را فردی سکولار، غیر سیاسی و ذلت پذیر میبینیم، موضع ما را تقویت میکند. البته اگر اضافه کنیم که برخی منتقدان در تحلیل مصائب مسیح این نقد را داشتند که در فیلم بیشتر خشونت و شکنجه مطرح بود نه بررسی دلیل سیاسی – اجتماعی تصلیب ادعایی خود نپرداخته است و با پررنگ کردن مشیت گرایی، ذلت پذیری و سکولار بودن مسیح و اتخاذ شیوة بودایی – هندویی مبارزة مسالمت آمیز و منفی،(14) در مسیر کلان اربابان هالیوود قدم برداشته است و همین دلایل است که باعث میشود این فیلم همزمان در 4600 سینما نمایش داده شود و فروش خیرهکنندهای داشته باشد. برخی منتقدان با دقت چنین نتیجه گرفته بودند که سروصداها هم به نفع فیلم تمام شد و فروش آن را مضاعف کرد. (15)
این فیلم آموزة پولسی، یونانی، بت پرستانة سه خداگرایی(16) را بارها تکرار کرد و هرچه بیشتر موضع رسمی سه اقنوم گرایی تقویت شد، ستون ضعیف توحید را در مسیحیت فرو ریخت. ستونی که برخی دانشمندان منصف مسیحی چون توماس میشل(17) در حال بازسازی آن بودند و این به نفع اربابان کلیسا و هالیوود نبود. زیرا نفع آنان در گمراهی مردم و عقیدة خرافی تثلیث بود نه پر رنگ شدن خط توحید و ظلم ستیزی و عقلانیت مسیحیان دنیا.
دلیل دیگری که میتوان برای تأیید این فیلم به وسیلة یهودیان زیرک دنیاپرست آورد، این است که در فیلم، آشکارا با استفاده از زبان عبری و نمادهای عبرانی، فرهنگ عبرانی فلسطین در قرن اول میلادی تقویت میشد و فیلم به طور ضمنی بر ریشهدار بودن فرهنگ یهودی در فلسطین و ذوب بودن مسیح و یارانش در شریعت، آداب، سنن، زبان و فرهنگ یهودی صحه میگذاشت. انگار سازندگان و تبلیغاتچیهای فیلم، ادامه دهندگان راه مارتین لوتر و کتاب معروفش مسیح، یهودی زاده شد (1523 م) هستند. اگر کسی بگوید چنین نیست، این پرسش بیپاسخ میماند که اصولاً چه نیازی برای استفاده از زبان عبری در فیلم وجود دارد؟ مگر تا کنون فیلمهایی که دربارة حضرت عیسی بن مریم (ع) ساخته شدهاند، با زبان انگلیسی نتوانسته بودند منظور خود را برسانند؟ شاید گفته شود که کارگردان میخواسته واقعگرایی فیلم را بالا ببرد و البته با کمی تأمل، در این پاسخ، شاهدی محکم بر ادعای ما وجود دارد، زیرا واقعگرایی همان عبری گرایی است(18) و حاکمیت روح شریعت یهودی بر عیسی در این فیلم هم مویدی بر ادعای ماست، زیرا می دانیم در تاریخ، کسی که شریعت را از مسیحیت زدود و شریعت یهود را بر آن حاکم کرد، پولس بود؛ عالمی درباری و یهودی که ادعای مسیحیت کرد و تثلیث، الوهیت عیسی، جسمانیت خدا و الغای شریعت موسوی و ذلت پذیری و برخی دیگر انحرافهای مسیحیت را پایهگذاری کرد(19) و با جانشین به حق عیسای نبی(ع) یعنی پطروس رسول یا پیتر مقدس (ع) مخالفتهای زیادی داشت و به عبارتی، جانشینی پیامبر خدا را از او غصب کرد. (20)
پاورقیها:
1. چرا هالیوود پیامبران را مسخره میکند؟ پیشین.
2. راه و راهنماشناسی معارف قرآنی 4 و 5 علامه محمدتقی مصباح یزدی. نشر مؤسسة آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره). قم. چاپ دوم. پاییز 1379. فصل عصمت. ص 147 و هم چنین بدایه المعارف الالهیه فی شرح عقاید الامامیه. شیخ محمدرضا مظفر. محاضرات استاد سید محسن خرازی. جزء اول. مؤسسه النشر الاسلامی. التابعه لجامعه المدرسین بقم المقدسه. چاپ ششم. 1420 ه. ق. عقیدتنا فی عصمه الانبیاء. ص 246.
3. عبدالحسین خسروپناه. کلام جدید مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزة علمیة قم. چاپ اول. پاییز 1379. قم. ص 293.
4. ژان دارک (Jeanne dArc) اثر لوک بسون فرانسوی (Luk Besson) با نام کامل فرستاده، داستان ژان دارک (The Messenger:The Story of Joan of Arc) محصول سال 1999 میباشد. این اثر چندمین فیلمی است که دربارة این دختر فرانسوی، در قرن بیستم ساخته میشود. اولین نسخة فیلم ژان دارک با نام مصائب ژان دارک (Lapassion de JeanedArc) در سال 1927 به صورت سیاه و سفید توسط کارل تئودور درایر ساخته شد و در 1928 در پاریس به مدت 110 دقیقه اکران شد فیلم دیگر ژان دارک با بازی اینگرید برگمن در نقش ژان توسط ویکتور فلمینگ – کارگردان بر بادرفته – در سال 1948 ساخته شد. برتولت برشت شاعر و نمایشنامه نویس و کارگردان تئاتر آلمانی (1956-1898) هم بر اساس داستان این قهرمان باکرة شجاع فرانسوی، نمایشنامهای تراژیک به نام ژان دارک نوشته است. فیلم دنبالهدار ژان: دختر جوان هم در سال 1993 با بازی ساندرین بونر ساخته شد. در سال 1996 نیز خانم کاترین بیگلو، لوک بسون را مدیر تولید پروژهاش – ژان دارک – کرد ولی به دلیل اختلاف با هم بر سر انتخاب نقش اول دو فیلم ساخته شد که 1998 فیلم ژان دارک خانم بیگلو به نقش اولی میراسوروینو پخش شد و 1999 فیلم لوک بسون به نقش اولی میلا یوویچ پخش شد.
5. حسین پورستار در مطلبی با نام آیا همه چیز تمام شد؟ در وبلاگ www. poorsattarkhodam. persian blog. com به تاریخ 2/5/1385.
6. شیطان در قسمی اعتراف کرد که: فبعزتک لاغوینهم اجمعین الاعبادک منهم المخلصین یعنی: به عزت و جلال تو (خدا) سوگند که همگان را گمرا خواهم کرد مگر بندگان مخلص (خالص شده) را سورة ص. آیة 83.
7. جنجالهایی که به نفع فیلم تمام شد. مجلة دنیای تصویر، شمارة 130. خرداد 1383. ص 69.
8. فیلم Muhammad the last prophet به کارگردانی یکی از کارگردانهای خوب والت دیسنی به نام ریچارد ریچ که سال 2001 پی از حملات 11 سپتامبر، ساخت فیلم را تمام کرد. تهیه کنندة فیلم، موفق الحریثی رییس شرکت بدر انیترنشنال (Badr international) بود و فیلم حدود 12 میلیون دلار خرج برداشت و در سال 2004 پس از تحریمهای فراوان شرکتهای توزیع و پخش فیلم و موانعی که بر سر راه نمایش عمومی فیلم ایجاد شد، شرکت مستقل فاین میدیا گروپ (Fine media Group) به ریاست اسامه جمال پخش آن را به عهده گرفت. این انیمیشن نود دقیقهای مورد تأیید الازهر هم واقع شد. ضمناً یک نسخة عربی هم به تولید شرکت البدر، به ریاست محیالدین السعدیه رسید.
9. Badr International co.
10. Icon productions co.
11. Fine Media Group.
12. آخرین پیامبر. با شکوه و زیبا. منبع پیشین.
13. حتی تظاهراتی علیه فیلم توسط یهودیان سامان داده شد و به دلیل این که پدر مل گیبسون نقدهایی به هولوکاست داشته است، زخمهای کهنهای تازه شد؛ برخی یهودیان از فیلم حمایت کامل به عمل آوردند و اتهام کشتن مسیح را به برخی علمای دنیاپرست یهود و رومیان متوجه دانستند.
14. دربارة ترویج فیلم از شیوة بودایی – هندویی گاندی که روش مبارزة منفی بود، نک: تحلیلی بر فیلمنامة مصائب مسیح، چون برهای راهی مسلخ. اشکان راد. مجلة فیلم نگار. شمارة 22. تیر 1383. ص 48.
15. جنجالهایی که به نفع فیلم تمام شده. منبع پیشین.
16. دربارة تأثیرات پولس از بت پرستان نک: مسیحیت شناسی مقایسهای، محمدرضا زیبایی نژاد. نشر سروش. چاپ اول. سال 1382. تهران. ص 91 به بعد.
17. کلام مسیحی. توماس میشل. حسین توفیقی. نشر مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب (نشر ادیان). چاپ اول. 1377. هم چنین در رابطه با مسیحیان مخالف تثلیث نک: تاریخ جامع ادیان. جان بایرناس. علی اصغر حکمت. شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. چاپ سیزدهم. بهار 1382. تهران. ص 681. در این منبع میخوانیم:میکائیل سروتوس اسپانیایی، رهبر فرقة اونیتارباتیسم یکی از فرقههای پروتستان مشاهده کرد که پس از مطالعة دقیق صحف عهد جدید، مسئلة تثلیث که بر حسب اعتقادنامة نیقیه برای عموم مسیحیان امری مسجل شده بود، در آن صحف وجود ندارد و معتقد شد که این عقیده، کفر محض و باطل است. سپس رسالة دربارة خطاهای تثلیث در 1531 منتشر کرد.
متأسفانه در 1553 خود پروتستانها او را زنده زنده در آتش سوزاندند. امروزه در لهستان و ترانسیاوانی پیروان عقاید او که مخالف تثلیثند، یافت میشوند.
18. زبان. راهی برای نفوذ صهیونیسم. پیشین.
19. تاریخ جامع ادیان. منبع پیشین. ص 616.
20. تبار انحراف. پژوهش و نشر مؤسسه اطلاع رسانی و مطالعات فرهنگی لوح و قلم. چاپ یکم. پاییز 1383. قم. ص 191. با نام مسیحیت پولسی: عملیات یهود برای تخریب دین مسیح و هم چنین در تاریخ جامع ادیان، ص 616 به اختلافات پولس و سایر حواریون اشاراتی شده است.
.............................................................................................
نویسنده: محمدحسین فرجنژاد، کتاب اسطورههای صهیونیستی در سینما، چاپ شده در ماهنامه رواق هنر و اندیشه، مرکز پژوهش های اسلامی صداوسیما، شماره 22، به نقل از سایت خبرگزاری فارس،گروه دیدگاه،حوزه سیاسی امنیتی 87/07/03 - 17:37 شماره:8707020263
این کتاب میتواند مورد استفاده مدیران، سازمانهای امنیتی، نهادهای اجتماعی، سازمانهای سیاسی و غیر سیاسی، شبکههای رسانه ای، دولت و نهادهای وابسته مانند پلیس و قوه قضاییه و نهادهای دینی و متولیان امور مذهبی قرار گیرد. کتاب «سرمایه اجتماعی و امنیت عمومی» توسط گروه مطالعاتی دانشکده امنیت ملی تالیف گردیده و انتشارات دانشگاه عالی دفاع ملی در سال 1388 این کتاب را در 246 صفحه منتشر کرده است. هنرنیوز،سایت هئیت اسلامی هنرمندان