نسل جدید بازیهای رایانهای علاوه بر تئوریزه کردن رویکردهای ماجراجویانه امریکا در کشورهای دیگر و تهاجم نظامی، به آموزش براندازی و برخوردهای نرم نیز میپردازد. به گزارش رجانیوز، بهعنوان نمونه بازی Just cause که در آن کاربر وظیفه دارد در نقش مأمور سازمان سیا به امریکای لاتین سفر کرده و با کمک مردم معترض، با روش های گوناگون از آزاد کردن رهبر شورشیان از زندان گرفته تا تسخیر مرکز رادیو برای پخش سخنرانی دو دقیقه ای سران حزب و انواع روش های براندازی، طومار یک حکومت ضدامریکایی را به هم بپیچید. شماره جدید این بازی که اوایل امسال با نام Just cause2 منتشر شد و ادامه مأموریت اما این بار برای سرنگون کردن یک حکومت ضدامریکایی در جنوب شرقی آسیا را دنبال می کند. بازی "پارتیزان حزب سرخ" نیز به آموزش و تمرین کاربر می پردازد و طی چند روز او را با روش های مختلف جنگ های شهری جهت براندازی حکومت آشنا میکند. اینجا نیز تخریب دکل های مخابراتی، تخریب تبلیغات حکومت در سطح شهر، تسخیر مرکز رادیو و... به خوبی به تصویر کشیده شده است.
بیشتر این بازی ها که در اروپا و امریکا تولید میشوند رسما و با تایید موسسات ارائه دهنده مجوز در اروپا و امریکا منتشر میشوند. همچنین در ایران نیز نشریات ایرانی مرتبط با بازی های رایانه ای چند ماه قبل از انتشار بازی هایی که رسما منتشر می شوند (مانند بازی Just cause) آنها را تحت پوشش خبری گسترده ای قرار داده تا نوجوانان برای ورود این بازی ها به ایران لحظه شماری کنند. نوجوانان پوسترهای این بازی را که به همراه مجلات منتشر می شوند، خریداری و به دیوار ذهن خود نصب می کنند. بازی "پارتیزان حزب سرخ" هم پس از ورود به کشور به سرعت منتشر شد و اواخر تابستان 88 بر روی ویترین بسیاری از فروشگاه های سطح کشور خودنمایی می کرد. متاسفانه لایه های پنهان این بازی ها در سکوت تحلیل گران بازی های رایانه ای مخفی مانده است. نگاه صرفا فنی به این بازی ها سبب شده است که اهمیت فرهنگی و سیاسی بازی ها آنچنان که باید مورد توجه قرار نگیرد. دلسوزان عرصه فرهنگ و رسانه فرصت بازی کردن ندارند و جوانانی که مدام در حال انجام این بازی هاهستند قدرت تحلیل کردن! آشنایی با اسامی بازی هایی که در ادامه میآید، میتواند مقدمه ای برای تحقیق و شروعی برای ورود منتقدان و تحلیل گران و دلسوزان مسائل فرهنگی به عرصه نقد مفهومی بازی های رایانه و ویدئویی باشد. حتما در ادامه مطلب، متن کامل این مطلب مهم را ببینید...
اسلام، دینی در حال رشد در غرب و شرق وسینماگران ما در هپروت غرب!
چرا فیلم سازان و هنرمندان غربزده ما، زندگی این افراد را تبدیل به فیلم سینمایی یا مستند نمی کنند؟! واقعا فقر سوژه داریم یا فقر تعقل و تعهد در سینماگران غربزده مان! واقعیت این است که عدم تربیت افراد دلسوز و نبودن برنامه ای برای تربیت چنین افرادی در آینده باعث چنین اوضاعی است. ای کاش مسئولین فرهنگی و آموزشی کشور ما کمی مطالعات اسلامی-انسانی خود را افزایش می دادند و از سیطره پوزیتیویسم و ماده گرایی و علوم صهیونی بر مجامع علمی دنیا بیشتر درس می گرفتند. اخیرا به قدری خبر مسلمان شدن شخصیت های معروف جهان، روند رو به رشد پیدا کرده است که از شمار بیرون شده است. (البته این رو بدون اغراق میگم) به همین دلیل، دسته ای چند از این خبرها که اخیرا جمع آوری کردم رو به روی وب، ارسال می کنم؛ با تشکر از وب: http://1adam.blogsky.com/1389/06/15/post-58 ادامه هر خبر را در (+) جلوی خبر، دنبال کنید. ضمنا وبلاگ شیعه شدگان نیز در این باره مطالب بسیار عالی دارد. http://haghbaalist.blogfa.com
*گفتگو با آقای دکتر سید محمدتیجانی سماوی تونسی، شیعه شدهی طرد شده توسط وهابیان!(+)
*یک زن مسلمان در امریکا به علت پافشاری بر رعایت حجاب اسلامی در ماه مبارک رمضان از محل کارش اخراج شد.(+)
*به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از خبرگزاری فارس،خانم نیکل کوئین، عکاس ویژه چهرههای معروف هنری، سینمایی و ورزشی در امریکا دین اسلام را پذیرفت و مسلمان شد.(+)
*خودداری هافبک مسلمان مادرید از عکس گرفتن با یک زن مدل!(+)
*جوان سوئدی در حرم امام رضا(ع) به دین اسلام مشرف شد(+)
*دیامس خواننده فرانسوی با حضور در مسجد ژان فیلیپه پاریس اسلام آورد و خود را ملتزم به رعایت شئونات اسلامی از جمله حجاب و قطع ارتباط با مردان نامحرم کرد. و وی از سال 2003 به عنوان «پرنسس رپ» در دنیای موزیک غربی شهرت یافته بود...(+)
*تشرف فرزند رئیس "بیبیسی" به اسلام و جاناتان پیرت که فرزند جان پیرت، رئیس شبکه «بی بی سی» بریتانیاست، پس از تشرف به اسلام نام یحیی را برای خود انتخاب کرده است.(+)
*سیاستمدار سوئیسی اسلام ستیز به دین اسلام مشرف شد.(+)
*سرشناسترین مجری آلمان به دین اسلام مشرف شد.(+)
*نویسنده مشهور یهودی مسلمان شد.(+)
*بزرگترین مبلغ مسیحی در کانادا مسلمان شد.(+)
*زن اسرائیلی، مسلمان و محجبه شد.(+)
*فوگتس: بیشتر بازیکنانم روزه میگیرند.(+)
*اوزیل: تا جاییکه بتوانم روزه خواهم گرفت.(+)
*«تیری آنری» مسلمان شد.(+)
*زیدان در چهار نقطه پاریس افطاری داد.(+)
*هافبک جوان و ملی پوش برزیلی، تیم فوتبال آث میلان، مسلمان شد.(+)
*زن مسیحی در نمایشگاه قرآن مسلمان شد.(+)
*اعلام سال 2010 بعنوان سال "قرآن" در ترکیه.(+)
*به گزارش شیعه آنلاین، روزنامه آلموندو چاپ اسپانیا در شماره روز پنج شنبه گذشته خود از مسلمان شدن یک دختر 19 ساله یهودی در شهرک کرمئییل در شمال سرزمین های اشغالی خبر داد.(+)
*در اقدامی ناگهانی، «هیفاء الوهبی»، یکی از دو نوازنده مشهور لبنان با ترک کشور خود به مصر رفته و با برگزیدن پوشش حجاب در صف نمازگزاران مسجد «الحسین» قاهره دیده میشود!(+)
*رابیا پس از سال ها رقاصی و آواز خوانی و اجرای برنامهها و شوهای گوناگون در شهر هایی چون لندن و نیویورک، سرانجام به دین مبین اسلام تشرف یافت. او در کتاب خود با عنوان «داستان زن رقاصی که ندای حق را پذیرفت» درخصوص نحوه گرایش به اسلام آورده است...(+)
*روزنامه ساندی تایمز اعلام کرد: 14هزار بریتانیایی که برخی از آنان از نخبگان، فرهیختگان و تحصیل کردگان انگلیس می باشند؛ از ارزشهای غربی که امید به زندگی را در افراد کمرنگ می کند، دست کشیده و مسلمان شده اند!(+)
" مایک تایسون"؛ بوکسور سرشناس آمریکایی سنگین وزن جهان، که در حال حاضر 44 سال سن دارد، چهار سال پیش به دین مبین اسلام گروید و هفته گذشته برای انجام اعمال حج وارد عربستان سعودی شده است.(+)
* توجه رسانهها به نخستین دختر محجبه در یونیفل(+) و...
پینوشت؛لینک این مطلب در پارسا پرس و دیگر سایتها
دور از طنز آرمانی؛ نگاهی به فیلم "پسر آدم ، دختر حوا" به کارگردانی رامبد جوان
یک اثر هنری را با دو معیار می توان سنجید. نخست این که آن را در مقایسه با آثار مشابه و به عبارتی وضعیت موجود رتبه بندی کرد و دوم این که آن را با شاخص های هنر آرمانی و برتر مورد سنجش قرار داد. چه بسا اثری که در کنار آثار همسان رتبه خوبی را به دست می آورد ، با ویژگی های یک مخلوق هنری بزرگ فرسنگ ها فاصله داشته باشد.
این وضعیتی است که برای یکی از فیلم های در حال اکران رخ داده است. «پسر آدم ، دختر حوا» جدیدترین فیلم رامبد جوان به حق بهترین فیلم طنز آمیز سینمای ایران در یکی دو سال اخیر است. اما این برتری به معنای قرار گرفتن آن در رده یک شاهکار بی نظیر و فاقد ضعف و نشیب نیست . انصاف این است که این فیلم را هم از نظر محتوایی و هم ساختاری بالاتر از سایر طنزهای جاری در سینمای کشورمان به حساب آوریم ، اما اغراق در تحسین این فیلم -آنچنانکه این روزها توسط اغلب رسانه ها و نقدها در مورد این فیلم انجام می شود- گمراه کننده است و احتمال دارد استمرار موفقیت کارگردان جوان آن را مسدود کند.
به این معنی که تمجیدهای فاقد پشتوانه برای یک هنرمند که از قضا در ابتدای راه است و برای پختگی و فتح قله های بلندتر راهی بس طولانی را در پیش دارد احتمالا به اشباع و قناعت او به همین حد خواهد انجامید. این در حالی است که «پسر آدم ، دختر حوا» نمی تواند سقف موفقیت یک فیلمساز محسوب شود. چه این که این اثر با وجود مترقی بودن نسبت به طنزها ی مالوف و معمول وضع موجود ، از طنز فاخر و برتر دور است.
فیلمی است متوسط که با گردهم آوردن عناصر بارها امتحان شده و تکراری خلق شده است.
حاکم بودن تم لج و لجبازی بر این فیلم ، باعث شده که نتوانیم «پسر آدم ، دختر حوا» را یک فیلم متفاوت و بدیع بدانیم. البته پرداختن به موضوعات تکراری به خودی خود یک ضعف محسوب نمی شود ؛ می توان موضوعات بارها تکرار شده را با پرداختی جدید و نگاهی نو عرضه کرد. اما در این فیلم نگاه تازه ای جریان ندارد و حداقل این که پند و اندرزها و انتقادات به میان آمده در این فیلم را در بسیاری از سریال های سیما شاهد بوده ایم.
این مسئله درباره پرداخت فیلم هم صادق است. تمام اتفاقات ، شخصیت پردازی آدم های فیلم ، فضاسازی ها ، حتی نوع نقش آفرینی بازیگران و سایر ابعاد ساختاری و محتوایی این فیلم مشابه ده ها اثر طنز مشابه است. بنا بر این یکی از الزامات رامبد جوان برای حرکت رو به جلو در آینده ، تلاش برای آشنا زدایی و ابداع در ترسیم شاخص های فرمی و محتوایی است.
به رغم حاکم بودن رویکرد آسیب شناختی بر این فیلم ، فرایند آسیب شناسی در آن ابتر مانده است. به عبارتی مفاهیم تنیده شده در تار و پود این اثر سینمایی ، ناقض مضمون فیلم است. این فیلم هم به چالش های موجود در زندگی زوج های جوان می پردازد و نگاهی دلسوزانه به خانواده ایرانی دارد ، اما از طرفی ، خودش دچار بازتولید همان مشکلات است. گسست در نهاد خانواده و کشمکش های زناشویی ، یکی از عواقب هجوم فرهنگ مدرن ، شهر زده و مصرف گرا در زندگی طبقه متوسط تهران نشین است.
اما این فیلم هیچ مراجعه ای به علل اصلی نمی کند و در معلول ها مانده و درجا می زند. در این فیلم هم شاهد بازنمود مناسبات سرمایه محور، زندگی آپارتمان نشینی ، اخلاق شهری ، فرهنگ رفاه زده و شبه مدرن غرب زده هستیم و فرهنگ بومی ایرانی در آن بسیار کمرنگ است. برای دفاع از فرهنگ ناب انسانی و از جمله نهاد خانواده سالم ، چاره ای جز تخریب فرهنگ غرب زده و برآمده از سرمایه داری زیاده خواه و سلطه گر وجود ندارد.
با وجود جریان داشتن طنز سالم در فیلم «پسر آدم ، دختر حوا» -که خود غنیمتی است- باز هم خلاء طنز ناب و ایرانی در آن محسوس است. ایجاد موقعیت هایی که طی آن مخاطب هم دچار شگفتی شود و به طور عمیق لذت ببرد ، یکی از حلقه های مفقوده فیلم های خنده آفرین سینمای ما هستند که کار رامبد هم به آن دچار است.
اما بزرگترین نقطه ضعف «پسر آدم ، دختر حوا» رویکرد تبلیغاتی آن است. محور داستان فیلم درباره رقابت دو وکیل جوان بر سر رسیدگی به پرونده اختلاف یک زن و شوهر است که درباره این که کدام یک از آن ها حق بر عهده داشتن سرپرستی فرزندشان را دارند دچار کشمکش شده اند. در همین احوال در خبرها منتشر می شود که مجلس شورای اسلامی لایحه ای را برای حمایت از زن به عنوان سرپرست بر فرزند منتشر می شود. اما این قانون در شورای نگهبان تایید نمی شود.
در شرایطی که گروهی از زنان در حال انجام یک تظاهرات اعتراض آمیز به این اتفاق هستند که ناگهان اخبار سیما اعلام می کند که مجمع تشخیص مصلحت نظام ، آن لایحه مدافع مادران را تایید کرده است و در همان حال تصویر بزرگی از رئیس مجمع تشخیص نمایش داده می شود. نمایاندن یک موضوع به این شکل گل درشت و شعاری به اعتبار این فیلم لطمه وارد کرده است. ای کاش تولیدکنندگان فیلم کمی از روش های دراماتیک استفاده می کردند و منظور خود را در لفافه به مخاطب منتقل می نمودند تا شخصیت هنری و اجتماعی فیلم آسیب نمی دید.
ضمن این که یک سوم پایانی فیلم دچار کسالت می شود و آن حس و حال قبراق و با نشاط خود را از دست می دهد. بهتر بود فیلم کمی کوتاه تر می بود و زودتر تمام می شد.
کارگردان جوان و هوشمند «پسر آدم ، دختر حوا» گرچه برازنده ستایش و تحسین است ، اما با عبور از این تمجیدها و در نظر گرفتن انتقادات دلسوزانه ، می تواند ظرفیت های وجودی خود را بیش از پیش پرورش داده و به افقی بالنده تر از اکنون دست یابد.
منبع این مطلب وبلاگ کارگری در روزنامه / این یادداشت با عنوان «در جست و جوی طنز فاخر» در روزنامه کیهان چاپ شده است.
قدرت سرمایه داران صهیونیست در هالیوود
وبلاگ «سینما ساحل نجات صهیون» به بهانه ستایش یک فیلم هالیوودی توسط منتقدان وطنی نوشت: چرا در تحلیل هایمان از هالیوود، قدرت سینماداران و سرمایه داران و تولیدکنندگان و کارگردانان و گروه های فشار صهیونیستی را نادیده می گیریم! این است هوشمندی ایرانی...!
در این نوشته درباره «آواتار» جدیدترین فیلم جیمز کامرون آمده است: بعید است جیمز کامرونی که «ترمیناتور» را با مضامین آخرالزمانی صهیونیستی ساخته است، اکنون ضد صهیونیستی شده باشد... اصلا محال است که در هالیوود و در تبلیغات میلیونی فیلم آواتار، دست صهیونیست ها و شرکت های بزرگ پخش فیلم صهیونیست و غلبه بیش از نوددرصدی صهیونیست ها در هالیود و شرکت های تولید و پخش هالیوود را نادیده بگیریم. پس نقش سینماداران زنجیره ای صهیونیست را چه می توان کرد؟! چطور چیزی حدود بیش از ده هزار سینما آواتار را به آن فروش میلیاردی رساندند! مگر بدون کمک صهیونیان ممکن است؟ آن هم از خالق ترمیناتور صهیونیستی. ساده دلی و حماقت و بی سوادی و ندانستن تاریخ سینماست که قدرت صهیون در هالیوود را نادیده بگیریم و در تحلیل فیلم ها و مقدارفروششان، آن را به حساب نیاوریم. این تحلیل ها ، فقط از فارغ التحصیلان بی سواد مجامع سکولار ممکن است نه منتقدان هوشیار و تیزبین، آواتار درباره تقلیل و ریداکشن و آخرالزمان است، درباره کابالا و عرفان یهود و درخت حیاط و... http://kayhannews.ir/890126/10.htm
خبرگزاری فارس:شهریار زرشناس از دوستان شهید آوینی درباره آن شهید می گوید: برخی افراد مزور ریاکار که اصلا ماهیت فکری و اندیشه ای و هنری نداشتند و معلوم نیست درحوزه هنری چه می کردند ، بعد از شهادت آوینی اشک تمساح می ریختند.
منبع: فارس: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8901231173
خبرگزاری فارس: مسعود فراستی درباره آرای سینمایی شهید آوینی گفت:به نظر من اگر مرتضی بود، صد درصد با سینمای معناگرا هم مخالف بود،؛ چون معناگرا در واقع ادامهی همان تفکر عرفانی، همان تفکر سینمای دینی سینما به علاوهی دین، سینما به علاوهی عرفان، و سینما به علاوهی معنا است
آن چه خواهید خواند متن کامل میزگردی است با حضور حسین مهکام و مسعود فراستی که در همایش ، «آوینی ، متفکر دوران گذار» برگزار شده است. این میزگرد برای نخستین بار و در دو قسمت توسط خبرگزاری فارس منتشر می شود:
*مهکام: ...ضمن عرض عذرخواهی، ظاهراً، به سیاق آنچه در جدول برنامه آمده، اسم کارشناس-مجری بر من نهاده شده است؛ بنابراین، عذر میخواهم که من شروعکنندهی بحث هستم. سؤالم از جناب آقای فراستی، در اولین وهله و اولین ساحت بحث، این است که در ادامهی سخنان جناب آقای معززینیا یکی از مهمترین مفاهیمی که در حوزهی واژگانی مرحوم آوینی طرح شده بحث تکنیک و در واقع تفاوتی است که میان تکنیک به مفهوم ابزار و تکنیک به مفهوم یک ماهیت یا، به واژهی دقیق ایشان، به مفهوم یک شریعت میتوان تفکیک ایجاد کرد یا شأنی میان این دو ساحت قائل شد که حالا در بحث تکنیک به مفهوم ماهیت ایشان وارد ساحتهای عرفانی هم میشوند و بحث حجاب و خرق حجاب را در سینمای اشراقی یا حالا سینمای مستندی که مستمسک بسیار متین ایشان بود مطرح میکنند. خواهشم از آقای فراستی این است که، پیش از اینکه وارد مصادیق چالشی این بحث بشویم، با توجه به سابقهی همکاری و همفکری که ایشان با مرحوم آوینی داشتند و خودشان هم در رسانههای مختلف این موضوع را به وفور بیان کردهاند، دیدگاه خودشان را در این باره بفرمایند تا من وارد مصادق و سؤالات خودم بشوم.
*فراستی: سلام بر همه. من، قبل از اینکه بحث را شروع کنم، اول بگویم که من، بر خلاف حسین، دوران گذار را نمیفهمم. متفکرش را تا حدی میفهمم، ولی دوران گذار را نمیفهمم. آوینی متفکر دوران گذار؛ دوران گذار از چی به چی؟ این را اگر بچهها توضیح بدهند، یک مقدار این سؤال من حل میشود. توضیح میدهید؟
*مهکام: من توضیح بدهم؟ آخر میلمان این بود که آقای معززینیا اینجا خودشان شرف حضور داشته باشند و از شما سؤال کنند. شما خودتان ظاهراً ترجیحتان این بوده است که... منتها الآن از ایشان (معززینیا) سؤال میکنید.
*فراستی: نه، از حسین نپرسیدم، از بچههایی که این عنوان را گذاشتند...
*مهکام: عرض شود که... از کسانی که این عنوان را گذاشتند بپرسید.
*فراستی: اگر خواستید جواب بدهید، من ممنون میشوم. نکتهی دوم، من فکر میکنم که اصلاً این بحثی که الآن داریم راه میاندازیم خیلی بهتر است. حسین هم محدودیت سخنرانی را گفت. سخنرانی اصلاً جواب نمیدهد، اساساً به این دلیل که باید ما مخاطب را یک تودهی بیشکل فرض کنیم و برویم منبر، به سبک دوستانی که معمولاً میروند منبر و پایین هم نمیآیند. همین جور برویم تا ببینیم کی صبح میشود و خسته شویم بیاییم پایین و اصلاً خیلی هم کم به بحث مربوط باشد. این است که سخنرانی امر گویا و توضیحدهندهای نیست و مؤثر هم نیست، جز اینکه مخاطب را میپراند. سه اینکه، در توضیح دوستان، من خیلی خوشاخلاق نیستم؛ یعنی، منتقد خوشاخلاق به حسین میآید، ولی به من نمیآید. چهار اینکه راجع به مرتضی اگر بخواهیم حرفهایی را بزنیم که خیلی کلیشه نباشد، خیلی تکراری نباشد، یک وجوهی را بگوییم که به نظر من خاصتر و به درد بخورتر است؛ باید برسیم به سؤالی که رئیس (مهکام) کرد؛ بحث تکنیک که در صحبتهای حسین اساس آن گفته شد. من به نظرم قبل از این شاید یک مقدمه بخواهد. اینکه اگر ما سینما را ظرف بگیریم یا به قول مرتضی موم بگیریم، همین بلایی سرمان میآید که امروز در ایران آمده است. هر چیزی را میسازیم و برایش هم جلسه میگذاریم، رسانه هم پشت سرمان است و میگوییم که خدامحور هستیم و به همین دلیل معنا تولید کردهایم. حالا آن دوست اهل معنایمان نمیداند که این گیس آشفتهای که دارد نشان میدهد در اسلاموشِن معنایش فقط گیس آشفته است. معنایش چیز دیگری نیست. حداکثر من چشم و ابرو و گیس آشفته و این شنل دراز را میبینم، نه معنایی که احیاناً مدّ نظر فیلمساز عزیز ماست؛ یعنی، وقتی با سینما شوخی کنیم، سینما با ما بدجوری شوخی میکند؛ یعنی، موجود بسیار بیرحمی است، موجود زنده است، بیرحم است و حد و رسم دارد. باید حد و رسمش را بشناسیم، زیاد هم بشناسیم، جوری که حتی کوروساوا در هفتادوچندسالگی میگوید که من هنوز سینما بلد نیستم، اما فیلمساز جوان مسلمان ما در 22 سالگی سینما بلد است و با اولین فیلم میشود هنرمند. من چند مقدمه بگویم شاید بحث را نزدیک کنم به بحث تکنیکی که رئیس (مهکام) پرسید. اول اینکه سینما هنر نیست. خلاص کنم. من نظر شخصیام این است. نظر مرتضی این است که هنر ناب نیست. میگوید هنر ناب نیست و توضیح هم میدهد. توضیح قانعکنندهای هم میدهد. میگوید که سینما رسانه است. وقتی که میگوییم رسانه، مخاطب و پیام سریع منعکس میشود؛ یعنی، سریع میفهمیم که باید از مخاطب و پیام حرف بزنیم. دو اینکه سینما هنر ناب نیست؛ یعنی، هنرِ تکنولوژیک است. هنری که فارغ از تکنولوژی زیست نمیکند. سینما محصول مدرنیته است. مولود مدرنیته است و مدرنیته هم با تکنولوژی به شدت همخوان است، همسنگر است، همجنس است، هممایه است و حتی همغایت است. اینها را که با هم جمع بکنیم... این دیگر نظر مرتضی نیست. این دیگر نظر شخصیام است که برای ایران بهتر است اصلاً نگوییم سینما هنر است. بگوییم که سینما رسانه است. سینما صنعت است و با این صنعت-رسانه و احیاناً هنر -این لغت احیاناً را یک ذره زیرش خط میکشم- چند تا آسیب را از خودمان دور میکنیم:
آسیب اول اینکه چون ما مسلمانیم، پس هر عصایی را بر زمین بزنیم از آن همان تراود که ما هستیم. ابداً چنین چیزی نیست. من در جلسهای، در دانشگاه تهران، دو هفتهی پیش، راجع به "یوسف پیامبر (ع) " صحبت کردم. رئیس یوسف، یعنی آقای سلحشور، میگفت حرفهای فراستی راجع به سینما درست است، اما یک عیب اساسی دارد و این است که دارد راجع به سینما در جوامع انسانمحور حرف میزند و ما اینجا خدامحوریم. حرفهای فراستی یعنی اینکه خدا نیست و معنویت هم نیست، وقتی که میگوید فرم غالب است تا معنا، وقتی میگوید که از درون فرم است که باید معنا تولید شود. من هم که چون خوشاخلاق نیستم گفتم اصلاً خدا نیست. با این میزان دانش از این مدیوم خدا اصلاً نیست. خدا وقتی در این مدیوم هست که ما دانش داشته باشیم. بیدانشی در این مدیوم یعنی بیخدایی. حالا هر قدر هم به خودمان بگوییم که ما مسلمانیم، خدامحوریم و غیره و غیره. آن وقت سینما از ما کولی میگیرد، به جای اینکه ما از سینما کولی بگیریم. دوستان مسلمان فیلمساز ما که در حال حاضر فعالیت دارند فکر میکنند سینما یابو است. حسین مؤدبانهاش را گفت. من یک خرده بیادبانهترش را بگویم که شاید به ذات قضیه نزدیکتر باشد. سینما یابو نیست دوستان؛ یعنی، یابویی که هر باری را روی شانهاش یا روی پشتش بگذارید برود تا هر جایی که شما بخواهید. با این تفکر آن وقت فیلمهای تبلیغاتی انتخاباتی هم هنر میشود. آن وقت یوسف پیامبر هم هنر میشود. آن وقت هر چیزی که ما به خودمان بگوییم اینها هم جزو هنر قلمداد میشود. شوخی نکنیم دیگر... و بعد صاحبش هم میشود هنرمند. نه آن صاحب هنرمند است، نه این آثار هنرند. این آثار در حد سرگرمی متوسط هم نیستند، پایین متوسطاند؛ یعنی، کار رسانه را هم خوب انجام نمیدهند، حتی اگر آثار برتری هم داشته باشیم، چون ما هنوز با سینما اُخت نیستیم و نگاهمان هم درست نیست. همچنان که نگاهمان از تکنولوژی درست نیست. تکنولوژی در واقع ابزار نیست، فرهنگ است. ابزار در واقع تجلی و ظهور بخشی از قسمتهای تکنولوژی است که با خود تکنولوژی یکی نیست. فرهنگ (حالا به زعم مرتضی) شیئیتیافته یا فرهنگ عینیتیافته، به نوعی، با خودش همهی ذات و عوارض و حد و رسم معین فرهنگ را میآورد که الزاماً در ابزاری که تولید کرده است نیست؛ یعنی، اگر ما یک ماشین آمریکایی مدل جدید را خریدیم و سوار شدیم، این به این معنی نیست که ما مثل آمریکاییها بلدیم از این ماشین استفاده کنیم، با فرض اینکه رانندگی هم بلدیم. بلدیم چهار تا دکمهی کامپیوتر را هم فشار بدهیم و چت کنیم و اینترنت برویم و برگردیم، ولی همچنان کامپیوتر بر ما غالب است و من حتی یک ذره واژههای بیادبانهتری هم راجع به کامپیوتر در ایران دارم که فکر میکنم اساساً کامپیوتر در ایران بیشتر خودارضایی است تا چیزی را از آن خود کردن، برای اینکه ما فرهنگ این را هنوز یاد نگرفتهایم و هنوز بردهی آن هستیم، به جای اینکه آن بشود بردهی ما. از این زاویه، شاید به بحث تکنیک الآن نزدیکتر بشویم. یک نکتهی دیگر باقی میماند در بحث مخاطب و بعد میرویم سراغ بحث تکنیک. آن نکته این است که اصولاً به چیزی ما میتوانیم بگوییم هنر، به خصوص در این مدیوم بیرحم لعنتی بسیار اوبژکتیو و نه سوبژکتیو، که زمان بر آن بگذرد و این زمان... اگر یک اثر خوب یا بدی را... الآن گفتیم از این فیلم خوشمان میآید... مثلاً مرتضی گفته که "عروس " فیلم خوبی است. حالا کلی هم ملاحظه کرده و این را گفته است. این اصلاً به این معنی نیست که "عروس " فیلم هنریای است. یا اصلاً من گفتهام "عروس " فیلم خوبی است. الآن بر این نظر نیستم "عروس "، که میگویم فیلم خوبی است، فیلم هنریای است. اصلاً به این معنی نیست، برای اینکه تعریفم را از سینما روشن کردم؛ تعریفم از سینما این نیست که سینما مساوی با هنر است. با این حساب، هر چه را من بگویم خوب است یعنی هنر است دیگر. مخاطب عام و خاص باید توأمان باشند. مرتضی بهدرستی علیه تفکر ضد مخاطب عام شمشیر کشیده است، خیلی جاها، به خصوص در آن سمینار بعد از انقلاب که به شدت در اقلیت بود و اذیت شد، هو شد، به او توهین شد، اما به نظر من قدرتمندانه بازی را برد؛ یعنی، تاریخ نشان میدهد که بازی را مرتضی برده است، نه آنهایی که آنجا بودند. آنجا مرتضی بهشدت بر مخاطب عام داشتن این مدیوم تکیه میکند و توضیح میدهد که این به فعلیت نمیرسد، مگر با مخاطب عام. یک فاصلهی خوبی هم میگیرد با کسانی که فکر میکنند مخاطب عام یعنی همه چیز. میگوید حتماً مخاطب عام معنیاش این نیست که هر فیلمی را که مخاطب عام پذیرفت خوب است، اما حرکت را از مخاطب عام میداند؛ یعنی، حرکتکردن فیلمساز باید از زاویهی مخاطب عام باشد، نه مخاطب خاص. تفاوت چیست؟ تفاوت این است که وقتی ما از مخاطب خاص حرکت میکنیم در حیطهی مدرنیسم گرفتاریم؛ یعنی، در آن حد و رسمی که مدرنیسم برای ما کشیده است محصوریم و خودبهخود ما خاصیم و مردم عاماند و ما بیربط با قضیهایم و در چنبرهی سینما، به عنوان محصولی از مدرنیته یا مولود مدرنیته، اسیر خواهیم بود. این مخاطب خاص، غیر از توهینی که به مخاطب عام میکند، که اصولاً روشنفکرزدههای ما این کار را میکنند، در فرنگ کمتر و در ایران خیلی بیشتر، دیگر اصلاً احتیاج پیدا نمیکند... و ادعای این هم دارند که ما میخواهیم مخاطب عام را تربیت کنیم. وقتی شما به مخاطب عام محل نمیگذارید و برای او فیلم نساختهاید که نمیتوانید تربیتش کنید. پس، این اصلاً به کل بحث شوخیای است. مخاطب خاص در ایران، به نظر من، بهکل بیمعناست. به همین دلیل، سینمای خاص هم بهکل بیمعناست. سینمای خاص شامل فیلمهای سینمای مستقل آمریکا، فیلمهای سینما تِکی اروپایی، فیلمهای توروفوئی، فیلمهای گداری و فیلمهایی است که من هم از بسیاریشان خوشم میآید و فقط در جوار سینمای عام به وجود میآید. در کنار سینمای عام، به طور طبیعی، به وجود میآید و مخاطب خاص هم در کنار مخاطب عام شکل میگیرد، زنده میماند، افتخار هم نمیکند که مخاطب عام نشده است. این مقدمهی این بحث است که ما نگاهمان را به این پدیده، که اساسش و ذاتش با مخاطب است، عوض کنیم؛ یعنی، اگر همهی هنرها بتوانند منتظر بمانند تا مخاطب آنها را کشف کند، سینما نمیتواند این کار را بکند؛ یعنی، نقاشی، موسیقی، ادبیات و، در مدیوم غیرِ هنر، فلسفه میتواند منتظر بماند تا مخاطب پیدا کند و مخاطب آن را کشف کند. سینما از این شانس بهکل بیبهره است. ذات سینما ارتباط بلافصل با مخاطب است. این را اگر بفهمیم، از خیلی از این دامهای روشنفکری و از این فیلمهای مزخرف معناگرا، جشنوارهای، ارزشی، و همهی اینها خلاص میشویم. اگر نفهمیم، هیچ چیز از سینما نفهمیدهایم. سینما و تا حد زیادی هم تئاتر اصلاً این شانس را ندارند که مخاطب آنها را در پروسهای از زمان کشف کند. یعنی چه؟ یعنی آدمی مثل کوروساوا در 70 سالگی خودکشی میکند، برای اینکه یک فیلمش نفروخته است. سینما یک همچین چیزی است. اصلاً شوخی ندارد. برگمانی که شما از یک زاویه او را به عنوان بدترین سینماگر روشنفکر میشناسید -البته من خیلی طرفدارش هستم- میگوید که اگر مخاطب عام نباشد، من بیخود میکنم فیلم بسازم و میگوید من هر بار سعی میکنم که مفاهیمم را سادهتر و درستتر بگویم، برای اینکه آن آدمی که بلیط خریده است هیچ گناهی ندارد. فیلم من باید برای او باشد. اصلاً باورت نمیشود که برگمان، چنین روشنفکری که واقعی است و مثل مال ما دروغی نیست، این قدر به مخاطب عام اعتقاد دارد. خُب، پس، خاص در کنار عام شکل میگیرد، هستی میگیرد، ادامه میدهد و اصلاً خاص عام میشود، عین رابطهی بین سنت و نوآوری. اگر نوآوری نتواند به سنت تبدیل شود، نوآوری نیست؛ یعنی، دیالکتیکش درست در همین است. سنت اگر بخواهد به وجود بیاید، هستیاش را ادامه بدهد و به سنتبودنش ادامه دهد، باید مرتب نوآوری بشود و نوآوری اگر بتواند نوآوری باشد، حتماً باید در جوار سنت به وجود بیاید و از سنت تغذیه کند و سنت بشود؛ یعنی، عرف خاص باید به عرف عام تبدیل بشود، وگرنه از بین میرود. پس، هر نوآوری، هر عرف خاص، یا هر مخاطب خاصی باید اولاً در جوار عام به وجود بیاید، نه در تضاد با عام و ثانیاً بتواند سمتوسوی عام پیدا کند. این بحث به ما کمک میکند تا خیلی از نگاههای مرتضی، به خصوص دربارهی موضوع مخاطب را، که در صحبتهای حسین نبود، پی بگیریم و یک خرده مجموعهی کاملتری از مرتضی را بفهمیم و، وقتی میگوییم تکنیک، متوجه این بشویم که مرتضی بحثش از تکنیک صرفاً فن نیست. تکنیک ترجمهی لغت فن است، در زبان مدرن. در زبان کهنتر و قدیمتر این طور نیست. اگر تکنیک را فقط فن و مهارتهای فنی بگیریم، همان چیزی هست که باید رفت در کلاسها و در تجربه یاد گرفت و تمام. مرتضی معتقد است یک سطح تکنیک موجود است و یک جان تکنیک. او مجموعهی این دو تا را تکنیک میداند. جان تکنیک بخشاً ذوق هنری هم شاملش میشود، نه فقط مهارت فنی و یادگیری فن. مجموعهی اینها را تکنیک میگویند و سینما را هم... حالا دیگر رسیدیم به سؤال رئیس. حالا اگر سؤالت را بگویی، درستتر جواب میدهم.
*مهکام: من آخر در همین فرمایشات شما تناقضاتی میبینم. اجازه بدهید که شما بحثتان را بفرمایید بعد من وارد تناقضات بشوم.
*فراستی: نه، نه، خوب است. اول این تناقضها را بگویید بعد وارد بحث جدید بشویم.
*مهکام: عرض شود ببینید آنچه شما میفرمایید دربارهی بحث تکنیک در دیدگاه مرحوم آوینی بهگونهای همان چیزی است که من هم در سؤال طرح کردم. ایشان تکنیک را به دو مقولهی ابزار به مفهوم آنچه از تکنیک تصویر میشود، یعنی ابزار تکنیکی، و تکنیک به مفهوم ماهیت اندیشهای در واقع تفکیک میکند و در آن مصاحبهی مفصلشان با امید روحانی، یک سال پیش از شهادتشان، که در اردیبهشت 71 در مجلهی فیلم چاپ شد، ایشان این جمله را به صراحت فرمودند که فیلمی که دارای تکنیک نباشد، از نظر من، اصلاً فیلم نیست، حتی اگر بخواهد متعالیترین افکار بشری را القا بکند. اگر تکنیک را درست رعایت نکرده باشد، به دام ابتذال میافتد. اما شما الآن در میان فرمایشاتتان روی صنعتیبودن سینما تکیه کردید و از شما میخواهم که این فکت را بدهید که کجا مرحوم آوینی فرمودند سینما هنر نیست، بلکه صنعت است. این آیا برداشت شماست یا گزارهای است از ایشان؟ خواهش میکنم که ارجاعش را بفرمایید و اگر به این مقوله برسیم که سینما صنعت است، پس چطور ممکن است که مرحوم آوینی آنجا میان تکنیک به مفهوم صنعت و تکنیک به مفهوم ماهیت فلسفی تفکیک قائل میشوند و بعد میفرمایند که به مفهوم تکنیک -از منظر فلسفی- اگر فیلمی دارای تکنیک نباشد، از نظر من اصلاً سینما نیست و آنجاست که مثال فیلم "عروس " را میزنند و اتفاقاً معتقدند که فیلم "عروس "، آن طور که من فهمیدم از فرمایشات ایشان، بیشتر از اینکه متکی به صنعت فیلمسازی باشد، متکی به تکنیک با ماهیت فلسفی اخلاقمدارش است. من این تناقض را در فرمایشات شما نتوانستم هضم کنم. خواهش میکنم که دربارهاش توضیح دهید. ضمن اینکه آن مقولهای که سینما هنر نیست، بلکه صنعت است هم ارجاعش را به بیانات مرحوم آوینی بفرمایید که کجا میشود آن را پیدا کرد؟
*فراستی: من به دقت گفتم کجا نظر من است و کجا نظر مرتضی. مرتضی میگوید که سینما هنر ناب نیست. من عرض کردم که اصلاً، به نظر من، سینما هنر نیست؛ مگر احیاناً خیلی خیلی بااحتیاط بتوانیم این را بگوییم که در ایران بهتر است این را هم نگوییم. بعد توضیح دادم و عوارضش را هم گفتم. اینکه عرض کردم سینما صنعت است، رسانه است و بعد هنر معنیاش این است که... این تناقض نیست. این چیزی است که مرتضی عیناً گفته است؛ رابطهی صنعت، رسانه و هنر را در همان مقالهی تکنیک در سینما گفته است. بر وجه رسانهایبودن سینما تأکید کرده و بحث مخاطب و پیام را گفته است و بحث مخاطب را هم از دل این به درستی در مقالهی سینما مخاطب و کدام سینما و سینما، مردم درآورده و آنجا هم این را روشن کرده است. چیزی که مرتضی راجع به تکنیک میگوید، به نظر من میآید، چیزی نیست که رئیس (مهکام) راجع به "عروس " فهمیده است. ابداً معتقد نیستم که مرتضی... آن مقاله را من خودم اِدیت کردم و با مرتضی سر آن بحث کردم. من هم همان موقعها یک مطلب مثبت راجع به "عروس " نوشتم، ولی با حد و رسم خیلی بیشتر از مرتضی، یعنی با محدودیت بیشتر. اگر یادتان باشد، عنوانی که مرتضی برای آن مقاله گذاشته سینمای مطلوب است، امضا هم مرتضی آوینی نکرده است...
*مهکام: البته من مصاحبهی ایشان با امید روحانی را عرض میکنم، نه مقالهای که شما میفرمایید...
*فراستی: این مقاله اصلیتر از مصاحبه است. این مقاله در واقع تحریر کامل نقد است. در مصاحبه با امید سه چهار جمله بیشتر راجع به "عروس " نیست.
*مهکام: من فکر میکنم خیلی بیشتر از این حرفهاست. یک نگاه مجددی بفرمایید. یک چیزی حولوحوش چهار صفحه، در صفحهبندی مجلهی فیلم، ایشان راجع به تکنیک صحبت کرده و ارجاعاتی که به فیلم "عروس " داده تقریباً در تمام این چهار صفحه، در جاهایی، تکرار شده است.
*فراستی: مجموع ارجاعاتی که به "عروس " میدهد، به نظرم، بیشتر از سی خط نمیشود. مطلبی که راجع به این مسئله نوشته خیلی نقد مفصلتر و گویاتری است. بحث مرتضی اساساً سر "عروس " این هست که... یک جاهایی را من قبول ندارم؛ یعنی، این جاها دیگر نظر خودم است...
*مهکام: خُب، پس، بگویید که ما متوجه بشویم کجا نظر شماست؟
*فراستی: هنوز به آن قسمت نرسیدم. "عروس " به سمت سینمای مطلوب است، اساساً نه از زاویهی اینکه "عروس " بخشاً اخلاقگراست، فیلم فارسیای است که به دلیل اخلاقگرابودن و تحولی که در شخصیت میشود از فیلم فارسی جدا میشود.
*مهکام: این نظر شماست؟
*فراستی: بله، نظر من است. او ابداً برای "عروس " ماهیت فلسفیای که رئیس میگوید قائل نیست. در بحث با امید به این اشاره شده است، ولی به نظرم میآید در مجموعهی مطلب "عروس " او و آن مصاحبه به اینجا نمیرسیم که "عروس " سینمای مطلوبی است، هم با نگرش فلسفی و هم با نگرش تکنیکی که مرتضی با آن فاصله میگیرد که "عروس " بر این تکنیک استوار نیست، بلکه با نگرش فلسفی حاکم بر این تکنیک دارد پیش میرود.
ادامه دارد ... پاسداشت دو سردار جبهه های فرهنگی و نظامی انقلاب اسلامی (43)
منبع: فارس: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8901231212
زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا وایران
این کتاب در اصل 7 جلد بوده که نویسنده آن آقای شهبازی هنوز موفق به تنظیم و انتشار جلد ششم و هفتم کتاب نشده اند اما پنج جلد اول این کتاب توانست در حوزه "فلسطین پژوهی" کتاب سال 85 شود.
جلد اول (یهودیان و الیگارشی یهودی)
جلد دوم (الیگارشی یهودی و پیدایش زرسالاری جهانی)
جلد سوم (آریستوکراسی و غرب جدید)
جلد چهارم (نخستین تکاپوهای فراماسونری)
جلد پنجم (آریستوکراسی مالی و فروپاشی نظام سنتی)
به نقل از وبلاگ ارجمند بیداری اندیشه
کتاب ارزشمند "دنیا بازیچه یهود" نوشته مرحوم آیت الله شیرازی(قدس سره)، که بیش از هزار و صد و شصت کتاب به رشته تحریر درآورده، از چهل سال قبل تاکنون چندین بار به زیور طبع آراسته گردیده و در هر نوبت هم مورد استقبال جامعه مسلمین قرار گرفته است.نویسنده محترم که قلم در وصفش عاجز و سطرها از تحمل بیانش ناتوان است در این کتاب خطر جدی یهود به خصوص صهیونیزم و جنایتهای آن، نقشه ها، پروتکلهای یهود و نفوذ و تسلط آنان بر جهان را با قلم زیبایی بیان نموده است.
دانلود کتاب دنیا بازیچه یهود (148 صفحه)
در همین رابطه سخنرانی بسیار جالبی از آقای طائب با عنوان "دنیا بازیچه یهود" وجود دارد که تقدیم به دوستان می گردد: دانلود سخنرانی آقای طائب با عنوان "دنیا بازیچه یهود" (حدود 10 مگابایت)
به نقل از بیداری اندیشه
رؤیای سرطانی صهیونیان!
«رؤیای سرطانی» عنوان سلسله همایش های صهیونیسم شناسی است که به همت بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی مشهد(دانشکده معماری و هنر) با همکاری نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری منطقه 9 دانشگاه آزاد اسلامی (خراسان رضوی) از مهرماه 1388 آغاز شده و اکنون نیز در حال برگزاری می باشد. مهمترین هدف برگزاری این همایش ها آگاهی دانشجویان از شناخت دشمن در عرصه جنگ نرم می باشد.
این مطالب را از وبلاگ خوب این دوستان بببینید: http://korna.parsiblog.com/
سری اول کلیپهای "رؤیای سرطانی"
1- شرح ماجرای شهادت دکتر مهدی(ادواردو) آنیلی فرزند سناتور آنیلی ایتالیایی دانلود با فرمت 3GP
2- دفاع رجب طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه ازمردم مظلوم غزه درمقابل شیمون پرز درنشست مجمع اقتصادجهانی داووس سوئیس دانلود با فرمت 3GP / دانلود با فرمت WMV
3- صهیونیسم و انجمن های ایالتی و ولایتی دانلود با فرمت 3GP / دانلود با فرمت WMV
4- تاریخچه پیدایش صهیونیسم از کنفرانس بال سوئیس تاتصویب تشکیل رژیم صهیونیستی در1947 درسازمان ملل دانلود با فرمت 3GP / دانلود با فرمت WMV
5-تاریخچه پیدایش صهیونیسم 2 دانلود با فرمت 3GP / دانلود با فرمت WMV
6- ساواک و موساد دانلود با فرمت 3GP / دانلود با فرمت WMV
7- سه دسته از انسانها از دیدگاه قوم یهود (سخنرانی استاد طائب) دانلود با فرمت 3GP / دانلود با فرمت WMV
8- تحلیل استادحسن عباسی درباره عدالت صهیونیستی دانلود با فرمت 3GP /دانلود با فرمت WMV
9- تحلیل استاد نادر طالب زاده و حسن بلخاری درباره فیلم صهیونیستی ماتریکس دانلود با فرمت 3GP / دانلود با فرمت WMV
10- شرح ماجرای شهادت دکتر مروه شروینی(شهیده حجاب)در بی دادگاه آلمانی ضدبشری دانلود با فرمت 3GP / دانلود با فرمت WMV
11- چهره یهود در قرآن (طائب)دانلود با فرمت 3GP / دانلود با فرمت WMV
«حسن معظمی» در گفتو گو با فارس در مورد فیلم «تسویه حساب» آخرین ساخته تهمینه میلانی، اظهار داشت: این فیلم مانیفست ناتمام دنیای زنانه «تهمینه میلانی» بر علیه دنیای مردانه است. وی در ادامه افزود: فیلم «تسویهحساب» به رغم هیاهوی بسیار کارگردان، در ادامه آثار زنانه این فیلمساز ساخته شده و همچنان بیانگر دیدگاه افراطی کارگردان نسبت به جامعه (جامعه به تعبیر او «مردسالارانه») است.
این منتقد در ادامه افزود: «تسویه حساب» داستان زنانهای است که هر یک در گستره زندگی خصوصی خود به مصائب و مشکلاتی رو به رو بوده و هر یک از نزدیکترین افراد خود (مادر، ناپدری،اطرافیان و ...) ضربه خوردهاند و نسبت به یکدیگر خشم مهارناشدنی دارند. معظمی تصریح کرد: «تسویه حساب» به رغم دست گذاشتن روی آسیبهای اجتماعی به دلیل محدودنگری و یکسونگری کارگردان، دچار غلو در بسیاری از موارد و سکانسها به نوعی اغراق گفتاری و رفتاری مواجه شده است.
عضو شورای مرکزی انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران، در ادامه افزود: جامعه در «تسویهحساب» (تهمینه میلانی) بیرحم، دورو و در عین حال درنده به نسبت زنان تصویر شده و مردان جملگی سیاه و در پارهای از موارد به خواسته کارگردان به تصویر کشیده شده است که نامفهوم و شعاری به نظر میرسد.
او گفت: «مریم»، «سارا» و «زیبا» شخصیتهای محوری فیلم «تهمینه میلانی» هر یک قربانی سوءاستفاده اطرافیان خود و تلقی نادرستی از دنیای زنانه هستند. شخصیتهایی که در مواجهه با این تلقی نادرست تصمیم به انتقام از مردان گرفته و خود مجری قانون نانوشته خود هستند. آنها خود حکم صادر میکنند و خود نیز مجری قانون هستند. زنان داستان «تهمینه میلانی» شبیه «رابین هود» نیستند بلکه شبیه به ذهن کارگردان و برگرفته از برداشتهای او هستند. وی در پایان گفت: به هر سوی «تسویه حساب» به رغم گمانهزنیها که باید اثری متفاوت میشود، چیز تازهای به مخاطب عرضه نمیکند.
منبع: http://honarnews.net/index.aspx?siteid=1&pageid=140&newsview=9312