سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پلورالیزم رسانه ای در مستند ارزشمند راز آرماگدون4: پروژه اشباح

 

قسمت دهم مجموعه مستند "راز آرماگدون 4: پروژه اشباح" تحت عنوان "پلورالیزم رسانه ای" روزهای 4 و 5 دی ماه در ساعات 35/19 و 45/23 از شبکه خبر سیما پخش می شود. در این مجموعه پس از آنکه قسمت های 6 تا 9 به بررسی و تحلیل نقش مطبوعات وابسته به محافل فراماسونی در القاء اندیشه های صهیونی پرداخت که برای مقابله فکری با انقلاب و نظام اسلامی پس از طی 3 دوره مختلف (آستانه پیروزی انقلاب اسلامی،سالهای اولیه پس از پیروزی و دوران پس از دوم خرداد 1376 ) سرانجام دستورالعمل معروف اتاق های فکر ماسونی یعنی "فروپاشی ایدئولوژیک به عنوان سرآغاز فروپاشی فیزیکال" را در صدر برنامه خویش قرار دادند ، اینک در دهمین قسمت خود به پروژه "پلورالیزم رسانه ای" می رسد که به طور رسمی از سال 2005 با تزریق موازی بودجه های کلان 15 میلیون یورویی در هلند و 107 میلیون دلاری در آمریکا و با تشکیل جبهه ای قوی از رسانه های مختلف اینترنتی و ماهواره ای علیه انقلاب اسلامی کلید زده شد. بودجه هایی که وزارت خارجه کشورهای آمریکا، هلند و رژیم صهیونیستی، شورای روابط خارجی ایالات متحده، کنگره آمریکا، بنیاد سوروس و موسسه خانه آزادی، مسئول مدیریت تخصیص آنها را به موسسات هدف برعهده داشتند و انتهای آن به ماجرای فتنه پس از انتخابات 1388 ریاست جمهوری ایران ختم شد.

در قسمت دهم از مجموعه مستند "راز آرماگدون 4: پروژه اشباح" ، اسناد تکان دهنده متعددی از پس زمینه های رسانه ای فتنه سال 88 برای نخستین بار بر صفحه تلویزیون نقش می بندد. از جمله سند مهمی که سیمور هرش ، تحلیل گر مشهور نشریه "نیویورکر" در مورد تخصیص بودجه 400 میلیون دلاری آمریکا برای اجرای عملیات پنهان رسانه ای در سال 2009 (آستانه انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران) انتشار داده یا سخنان «لرد بالتیمور» تحلیل‌گر ارشد غربی در پایگاه خبری «خانه شفاف‌سازی اطلاعات» پیرامون نحوه تامین مالی ایجاد اغتشاش و انقلاب رنگی در ایران که بالتیمور در این تحلیل اظهار می دارد : «کنت تیمرمن» مدیر اجرایی موسسه‌ای موسوم به «بنیاد دموکراسی ایران» اذعان کرده است که میلیون‌ها دلار طی دهه اخیر برای ایجاد انقلاب رنگی شبیه به اوکراین، با آموزش فعالان سیاسی در ایران هزینه شده و برخی از پول‌ها ظاهرا به دست گروه‌های حامی موسوی رسیده است که روابطی نیز با سازمان‌های غیردولتی خارج از ایران داشته‌اند.

همچنین اسناد ، گزارشات و تصاویر منحصر به فردی از برگزاری اجلاسی که توسط مرکز «سایما» (CIMA) با عنوان «نقش رسانه‌های نوین در دهمین انتخابات ریاست‌جمهوری ایران» در جولای 2009 به طور مخفیانه برگزار شد ، برای نخستین بار در این قسمت از مجموعه "راز آرماگدون 4: پروژه اشباح" به نمایش در می آید. در این نشست، حدود 150 نفر گردهم آمده بودند تا با پرداختن به مباحثی چون انقلاب توییتری ، آزادی اطلاعات، فیلترینگ سایت و ...، تاثیر رسانه های پروژه "پلورالیزم رسانه ای" را در ایجاد وقایع قبل و یعد از انتخابات سال 88 ایران را مورد بررسی قرار دهند. اشخاصی نظیر «رابرت فاریس» رئیس مرکز اینترنت و جامعه برکمن از دانشگاه هاروارد، «آندرو لیومن» رئیس پروژه‌ی  TOR، «سام صدایی» رئیس برنامه ایران در مرکز بین‌المللی عدم خشونت و همکاری‌های امور بین‌الملل «هافینگتن پست» و «ستاره درخشش» دختر «محمد درخشش»، وزیر آموزش و پرورش دولت «على امینى» با عنوان استاد دانشگاه «جرج تاون»، از جمله سخنرانان این گردهمایی بودند.از دیگر مدارک و شواهد مستندی که توسط کارشناسان مجموعه "راز آرماگدون 4: پروژه اشباح" در قسمت دهم افشاء می گردد ، دستورالعمل نهادی امنیتی در آمریکا به نام "کمیته خطر جاری" در اکتبر 2005است که در آن  رسما طرح یک کودتای مخملی علیه نظام جمهوری اسلامی برای سالهای بعد ارائه می شود.

گفتنی است در ساختار تصویری قسمت دهم مجموعه " راز آرماگدون 4: پروژه اشباح" برای اولین بار از تمهید استودیوی مجازی بهره گرفته شده است.مجموعه مستند "راز آرماگدون ?: پروژه اشباح" ، به دنبال 3 مجموعه "راز آرماگدون" ، "راز آرماگدون 2: ارتش سایه ها" و "راز آرماگدون 3: معبد تاریکی" به نویسندگی و کارگردانی سعید مستغاثی توسط رضا جعفریان در 2? قسمت برای گروه سیاسی شبکه خبر سیما تهیه شده است. http://smostaghaci.persianblog.ir/post/405/


نوشته شده در  دوشنبه 89/10/13ساعت  2:47 صبح  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

قسمت سوم راز آرماگدن4:پروژه اشباح

"پروژه اشباح" در جبهه نشر و حلقه های دانشگاهی

 

مجموعه مستند "راز آرماگدون 4: پروژه اشباح" که این روزها از شبکه خبر سیما پخش می شود ، در نخستین فراز خود به موضوع چگونگی نفوذ و رسوخ علوم انسانی طراحی شده توسط کانون های صهیونی ( با محوریت اندیشه های اومانیستی و سکولاریستی) پرداخت که از قرون پس از رنسانس  در مراکز و انجمن های فراماسونری مانند کالج نامریی و سازمان ایلومیناتی تئوریزه شد و تحت عنوان جریان روشنگری به قرن بیستم رسید تا توسط فیلسوفان و اندیشمندان صهیونیست به درون مراکز علمی و آموزشی تزریق شود.

در قسمت دوم این مجموعه نقش سازمان های اطلاعاتی و جاسوسی غرب همچون CIA در بسط علوم یاد شده و در قالب جریان سیستماتیکی از چاپ و ترجمه و نشر کتاب اشاره شد و برای نخستین بار اسناد تکان دهنده ای از عملیات سازمان CIA برای تاسیس شورای برنامه ریزی روانی با نام اختصاری PSB و تشکیل ارتش به اصطلاح نخبگان روشنفکر با محوریت فیلسوفان و روشنفکرانی مانند آیزایا برلین ، جرج کنان و ریچارد رورتی برصفحه تلویزیون قرار گرفت و همچنین فیلم منحصر به فردی از ژنرال دوایت آیزنهاور ، ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا در سالهای اولیه جنگ سرد به نمایش درآمد که در آن وی به صراحت از جنگ روانی سخن می گوید که قرار است اذهان دیگر ملت ها را هدف قرار دهد تا ارزش های آمریکایی را بپذیرند.

نمایش اسناد متعدد از متفکران ، نویسندگان و روشنفکران آمریکایی و غیر آمریکایی که در سالهای پس از جنگ دوم جهانی به خدمت سازمان های جاسوسی درآمدند تا طرح فوق را به مرحله اجرا درآورند و همچنین نگاهی به برنامه حیرت انگیز ریچارد هلمز ، رییس سازمان CIA در دهه 70 برای تشکیل مثلث سازمان های اطلاعاتی - مراکز رسانه ای - مراکز علمی ودانشگاهی  آمریکا جهت عملی ساختن این طرح از دیگر مباحث مطرح شده در این قسمت بود.

در قسمت سوم مجموعه مستند "راز آرماگدون4: پروژه اشباح" به اجرای طرح عظیم کتاب برای نشر علوم انسانی سکولار در دیگر کشورها از جمله ایران به عنوان یک سلاح استراتژیک غرب صلیبی/صهیونی پرداخته شد. و در قسمت چهارم ، با اسناد و مدارک معتبر ، حرکت وسیع ترجمه و نشر کتب فیلسوفان صهیونیست در زمینه های جامعه شناسی و فلسفه و سیاست و انقلاب و ...توسط جریانی از مترجمان و ناشران و راهیابی این کتب به سرفصل دروس رشته های علوم انسانی دانشگاههای ایران به نمایش درآمد و سپس تشکیل حلقه های سکولار دانشگاهی از دهه 60 و پس از انقلاب فرهنگی مورد بررسی قرار گرفت که درکنار  طرح نشر کتب اومانیستی و سکولاریستی ، برنامه سکولاریستی کردن علوم انسانی در دانشگاهها را تکمیل کردند و ترویج همین علوم انسانی در مراکز علمی و آموزشی بود که انحرافات فرهنگی و سیاسی  سالهای بعد را در قشر به اصطلاح نخبه و روشنتفکر پدید آورد تا خودآگاه یا ناخودآگاه در خدمت همان کانون های پنهانی قرار گیرند که در یک پروسه استراتژیک روانی ، آن را براساس جنگ نرم از دو سه قرن پیش به طور اعم و از 50 سال قبل به طور اخص آغاز کرده بودند.

مجموعه "راز آرماگدون 4: پروژه اشباح" از قسمت پنجم خود ، به برکشیدن حلقه های فکری از درون حلقات دانشگاهی سکولار  و سپس برآمدن مطبوعات شبه روشنفکری  از این حلقه های فکری  خواهد پرداخت و سابقه این حلقه ها و مطبوعات را از دوران پیش از مشروطه و اوایل حکومت قاجار تا سالهای دهه 1320 و کودتای 28 مرداد 1332 و تا انقلاب اسلامی و پس از آن تا امروز مورد بررسی و تحلیل قرار خواهد داد که چگونه این ترکیب فکری - دانشگاهی- رسانه ای در پیوند مستقیم یا غیر مستقیم با مراکز پنهان صهیونی به عامل اجرایی اقدامات ضد دینی و ضد ملی مراکز فوق بدل شدند. این فراز از مجموعه "راز آرماگدون 4: پروژه اشباح" تا قسمت دهم ادامه دارد.

مجموعه "راز آرماگدون 4: پروژه اشباح" نوشته و به کارگردانی سعید مستغاثی در 26 قسمت توسط رضا جعفریان برای شبکه خبر سیما تهیه شده که روزهای زوج ساعت 45/19 از این شبکه پخش شده و روزهای فرد در همین ساعت تکرار می شود.  http://smostaghaci.persianblog.ir/post/402/


نوشته شده در  دوشنبه 89/10/13ساعت  2:45 صبح  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

ادامه از قبل .... سفینه نجات برای همه بشریت - قسمت دوماز طرف دیگر غرب با بازگشت گسترده مردم دنیا به سوی معنویت رو به رو شده که در راس این موضوع تمایل به اسلام ملاحظه می شود ، پس به زعم زمامداران غربی مردم را باید از اسلام ترساند و چهره‌ای خشن از اسلام و مسلمانان نشان داد. در واقع ساخت فیلم هایی چون "فتنه" از جمله ابزاری است که با آن نوعی بازدارندگی در مقابل اسلام را تجربه می کنند. کاربرد دیگر این گونه اقدامات ، تحریک ساکنین شرق نسبت به غرب است تا آنها نیز برای جنگ مذکور آماده شوند.

نوشته استاد سعید مستغاثی: http://smostaghaci.persianblog.ir/post/404/ 

 

جریانی مثل القاعده که براساس اسناد و مدارک غیر قابل انکار منتشر شده در خود کشورهای اروپایی و آمریکایی ، دست‌پرورده غرب به شمار می آید ، این امکان نمایش چهره ترسناک از اسلام را برای غرب فراهم آورده و انتظار دارند کاربرد اصلی اش یعنی ایستادگی در برابر خیزش اسلامی شرق را رقم بزند .

 نکته مهم در این زمینه آگاهی غرب صهیونی از وقایع آینده است . آگاهی از آخر الزمان و نشانه‌های ظهور در جامعه ما موضوعی است که در غرب بسیار مورد مطالعه و مداقه قرار گرفته و غربی‌ها با استفاده از این نشانه‌ها نحوه برخورد مطلوب با آینده را طراحی می‌کنند. غرب خود را در برابر مجموعه‌ای به هم پیوسته از جریانات فرهنگی، سیاسی می‌بیند که در شرق جریان دارد و برآن است که به هر شکل و صورت ممکن با آن به مقابله برخیزد. از همین روست که ناگهان بیش از 2 هزار فرقه شبه مذهبی در غرب ظهور می‌کند که در اصل برای مقابله با جریانی طراحی شده اند که نسیم آن از شرق شیعی وزیده و می آید که تاریخ در حال اضمحلال غرب را نابود سازد.

 

رویکرد سوم غرب جدید برای مقابله با شیعه در جهان مسیحی اتفاق می افتد و آن، متشیّع ساختن مسیحیت است. جالب اینکه این تفکر، وقتی با دنیای مسیحی مواجه می‌شود، سعی دارد آموزه‌های شیعی را به نفع خود تغییر داده و مسیحیان را به شکل شیعیان بسیج کند. یکی از استادان و محققان ایرانی پس از سفری پژوهشی به اروپا نقل می کند :

"در کلیسایی از یک کشور اروپایی دیدم که پدر روحانی چیزی می‌خواند و مردم هم سینه می‌زنند! وی در جواب گفت این کار را از شیعیان اقتباس کرده است. این عمل در چند کلیسای دیگر نیز تقلید می‌شد."

 در فیلم "مصائب مسیح" که فیلمی کاتولیکی محسوب می شود ، مشاهده می کنیم از آموزه‌هایی مثل ثاراللّهی بودن، تبرک به خون ، اشک آسمان ومانند آن که ریشه در آموزه های شیعه دارد ، استفاده می‌شود. جدیدترین مورد در این باب ، مستند شبکه abc بود از یک کمپ انجیلی تحت عنوان «بچه‌ها در آتش» که بچه‌های مسیحی را جهت شهادت‌طلبی برای ظهور مسیح آماده می‌نمود.

در عرصه سیاست و اقتصاد غرب جریاناتی وجود دارد که تولیدات سینمایی کاملا با آن متفاوت می نمایاند. چراکه در برابر زایش تاریخ در شرق اقدامی چند وجهی بایستی صورت گیرد که نتیجه آن منجر به جنگی آخرالزمانی موسوم به آرماگدون برای غرب گردد. چرا که غرب برای خروج از بن‌بست امروزین خود در عرصه های اندیشه و فرهنگ بیش از هر مورد ، به یک جنگ نیاز دارد و تمامیت ماشین‌ اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی خود را برای شروع این جنگ به کار گرفته است. برای دامن زدن به این جنگ باید همچون رویارویی جنگ‌های صلیبی ، بار دیگر شرق در برابر غرب بایستد . ولی این جنگ مقدماتی می‌خواهد که هم اکنون غرب در حال زمینه سازی آن مقدمات به سر می برد که تدارک لشکر فرهنگی ، ساخت آثار هنری و تولید فیلم هایی از قبیل "فتنه" از جمله مصادیق آن به حساب می آید.

چند سال پیش در امریکا کتابی با عنوان "A Plan to Divide and Desolate Theology " یا "طرح تفرقه و منزوی کردن دین" منتشر شده است. در بخشی از این کتاب، مصاحبه ای از دکتر مایکل برانت (Michael Brant) به چاپ رسیده که وی در این مصاحبه از اقدامات سازمان سیا برای مبارزه با تشیع پرده برداشته است. مایکل برانت از کارشناسان برجسته دفتر شیعه شناسی سازمان سیا و معاون باب وودواردز (Bob Woodwords) از مقامات سابق سیا بوده است.

براساس گفته های مایکل برانت، سازمان سیا 900 میلیون دلار برای سازماندهی جریان های تخریب و نابودی تشیع اختصاص داده بود. گفتنی است این سازمان در اقدامی هدفمند به فیلتر کردن مطالب بیان شده از سوی این کارشناس سابق خود مبادرت کرد ، به طوری که یافتن مطالب مصاحبه وی در شبکه جهانی اینترنت که غرب مدعی جریان آزاد اطلاعات در آن است، بسیار دشوار می نمایاند و با جستجوهای گسترده و سنجیده در این خصوص تنها   می توان مطالبی را به صورت پراکنده یافت. بخشهایی از این مصاحبه که از منابع مختلف در اینترنت جمع اوری شده به قرار ذیل است. مایکل برانت می نویسد:

"... پروژه شیعه ستیزی در سازمان CIA با اختصاص 40 میلیون دلار آغاز شد. در گردهمایی بزرگ مقامات این سازمان تصویب شد که برای مطالعه مذهب تشیع در اسلام و برنامه ریزی برای هدف قرار دادن آن، گروهی ویژه با عنوان دفترشیعه شناسی در این سازمان آغاز به کار کند و برای شروع کار این دفتر 40 میلیون دلار اختصاص یافت..."

دکتر مایکل برانت در بخش دیگری از اظهارات خود تصریح می کند:

"...پیروزی انقلاب ایران در سال 1979 به منزله زمین لرزه ای در مسیر تلاش های سازمانCIA  بود که این طرح بلند مدت این سازمان که از سالها پیش آغاز شده بود و هدف نهایی آن تسلط برکشورهای اسلامی بود را از هم پاشید. غرب می خواست بر جهان اسلام حاکمیت پیدا کند و ارزشهای مدنظر خود را بر این کشورها تحمیل نماید. در ابتدای امر تصور می شد که انقلاب ایران بخاطر سرکوبگری های شاه است. ظاهراً افراد و شخصیت های مذهبی و دینی ایران یعنی علما از این وضعیت به نفع خود بهره برداری می کردند. با پیروزی انقلاب اسلامی، نفرت از غرب در کشورهای مختلف از قبیل لبنان و پاکستان افزایش یافت و شیعه قوی تر شد. انقلاب سال 1979ضربه های اساسی به خط مشی مورد نظر امریکا برای حاکمیت بر کشورهای اسلامی وارد کرد. بعد از از ناکامی غرب در چند سال اول پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران ، برای کنترل این انقلاب و رشد فزاینده بیداری اسلامی و گسترش دامنه نفرت از غرب و ظهور اثرات جوش و خروش انقلابی در شیعیان کشورهای مختلف بویژه عراق، لبنان، کویت، بحرین و پاکستان، مقامات بلندپایه CIA  دورهم جمع شدند. در سال 1983 کنفرانسی تشکیل شد که در آن مقامات بلندپایهCIA  شرکت داشتند. در این جلسات، نماینده دستگاه اطلاعات مخفی انگلیس مشهور به "ام آی 6" (MI6) نیز حضور داشت زیرا انگلیس تجربه زیادی در مطالعه برروی کشورهای اسلامی دارد. در این نشست ها بود که شرکت کنندگان به این نتیجه رسیدند انقلاب ایران فقط نتیجه طبیعی سیاست های شاه نبود بلکه واقعیتهای پشت پرده دیگری نیز مطرح است که همان جایگاه مرجعیت شیعی و شهادت (امام) حسین است..."

مایکل برانت در بخش دیگری از این گفتگو به اهمیت موضوع عزاداری برای امام حسین (علیه السلام) و عاشورا در تعالیم شیعی پرداخته است.

به گفته این مقام سابق سازمان سیا، عزادارای برای امام حسین سبب می شود احساسات شیعیان به شدت تحریک شود. او می نویسد :

"...شیعیان گردهم جمع می شوند تا یاد (امام) حسین را گرامی بدارند و به یاد واقعه کربلا باشند. در این تجمع یک نفر درباره این فاجعه سخنرانی می کند و چهره ای روشن از واقعه کربلا ارائه می کند. در این مراسم، همه مردم اعم از پیر و جوان برای (امام) حسین و خاندان وی عزاداری و گریه می کنند. سخنران این مراسم و کسانی که در این مراسم حضور پیدا می کنند، اهمیت خاصی دارند و باید به آنها توجه شود. بخاطر همین تجمع و سخنرانی، احساسات شیعیان به گونه ای تحریک می شود که آنها آماده دفاع از حق و راستیو قیام بر ضد ناراستی و بدی می گردند حتی اگر این اقدام به بهای از دست رفتن زندگی شان تمام شود. بنابراین، باید میلیاردها دلار هزینه شود تا نه تنها این سخنرانان بلکه توده های شیعی ربوده شوند(!)..."

مایکل برانت در ادامه می گوید که در این راستا طرح های ذیل مطرح شد:

"...1) در وهله نخست باید شیعیانی که مادی‌گراتر هستند و عقایدشان ضعیف‌تر است، شناسایی شوند. این افراد باید کسانی باشند که تاحدودی مشهور باشند و بتوان از آنها به عنوان منبع مورد رجوع استفاده کرد.از این افرادبرای تأثیرگذاری در شیعیان استفاده می شود.

2) شناسایی و حمایت از سخنران و نوحه سرایانی که اطلاعات درستی درباره عاشورا و اسلام شیعی ندارند.

3) جستجو برای یافتن و شناسایی شیعیانی که به کمکهای مالی یا مادی نیاز دارند و استفاده از آنها برای مبارزه با مذهب تشیع به منظور تضعیف پایه های تشیع و انداختن تقصیر این کار به گردن علما و مراجع شیعی.

4)ترویج شیوه هایی در عزاداری برای (امام) حسین که با عقاید واقعی شیعی منطبق نیست و ترویج شیوه های جدید عزاداری که برضد آموزه های شیعی است.

5) باید عزاداری های شیعیان به گونه ای مطرح شود که تصور شود شیعیان افرادی جاهل و خشونت طلب هستند که می خواهند میان توده های مردم ناآرامی و هرج و مرج بوجود بیاورند.

6) مبالغ هنگفتی برای حمایت از این جریانها هزینه شود و از سخنران هایی حمایت شود که به گونه ای سخن می گویند که شیعیان را افرادی غیرمنطقی جلوه می دهند. با این اقدامات، تشیع مبتنی بر صورت مکتب فکری منطقی، به گونه ای مطرح می شود که فاقد منطق و خرافاتی است. این اقدامات سبب می شود میان شیعیان ناآرامی و هرج و مرج بوجود بیاید و شیعه از درون خالی شود.

7) در نهایت با اقدامی ضعیف به شیعیان حمله شود..."

 

به نظر می آید چنین برنامه و طرح منسجم و سیستماتیکی که صدها میلیون دلار برایش هزینه و سرمایه پیش بینی شده است (و چنین میزان هزینه و سرمایه ای در مجموعه بودجه های محرمانه سازمان CIA بی سابقه می نمایاند) ، نشان از قدرت نفوذ و تاثیر حماسه جاودان عاشورای حسینی پس از گذشت قریب به 1400 سال در میان توده ها و ملت های آزادیخواه و عدالت طلب دارد. و چنین نیروی عظیم معنوی که در این حد و اندازه شگرف ، غرب صلیبی / صهیونی را آشفته و هراسان ساخته است ، قطعا از مایه های فوق العاده و حیرت آوری برای قرار گرفتن در قاب تصویر و تاثیر گذاری هنری را داراست. اگرچه قطعا هیچگاه هیچ قاب و چارچوب هنری نخواهد توانست ، عمق این حماسه را به تصویر بکشد اما می تواند حداقل جرعه ای از آن اقیانوس بی پایان عشق و ایثار را نمایش دهد.

در دورانی که بسیاری از اسطوره های خیالی و جعلی برپرده سینما می تواند ، میلیونها ذهن و فکر را مسحور خود گردانده و تفکرات مخرب صهیونی را به افکار عمومی دنیا ، القاء نماید ، حتی تابش شعاعی هرچند باریک از حقیقت خورشید تاریخ افروز بشریت که خونش در صحرای تفتیده کربلا به تمامی دشت های انسانیت جاری گشت ، می تواند تمامی آن جادوهای خیالی را بسوزاند و واقعیت را به چشمان نابینای ره گم کردگان ، بنمایاند.

این تاثیر را می توان از نتیجه تلاش معدودی از فیلمسازان متعهد در قالب نمایش برخی  فیلم ها و سریال های دینی و تاریخی در دیگر کشورها و سرزمین ها و شیفتگی مردم آن دیارها به بارقه هایی از حقایق الهی که در این آثار نمایانده می شوند ، دریافت.

پس چگونه است ، درحالی که حماسه سرور آزادگان و سالار شهیدان، حضرت اباعبدالله الحسین (ع)، پس از گذر 1400 سال ، هر زمان شعله ورتر از قبل ، جان های شیفتگانش را می سوزاند ،انقلابیون و مبارزان آزادیخواه را شگفت زده و مفتون خویش ساخته و سران و اذناب نیروهای شیطانی را مضطرب و وحشت زده می کند ، سینمای ما ایرانیان به عنوان ملتی که بیش از سایر ملل ، ادعای پیروی از حسین بن علی (ع) دارد ، در هر جشن و سوگی ، به صحرای کربلا گریز می زند و نام مبارک فرزند زهرای اطهر(س) در هر صبح و شام ، زینت بخش حرف و نقلش است ، در برابر چنین حقیقتی ، خاموش و ساکت مانده است؟

چگونه است در حالی که مردم جهان ، خسته و ملول از غوغای سرسام آور رسانه ها ، به راستی تشنه شنیدن و دیدن حقایق جهان اسلام هستند و هرزمان علیرغم فتنه های بی شمار ساحران حاکم بر دنیا ، تمایل بیشتری نسبت به این دین رهایی بخش نشان می دهند ، اما اثری در این باب از سوی فیلمسازان ایرانی ارائه نمی شود؟

اگربنابر آن حدیث معروف براین باور هستیم که حسین بن علی (ع) مصباح هدایت و سفینه نجات برای همه بشریت است ، بایستی اطمینان داشته باشیم که به خواست خدا ، بازگویی قیام و حماسه باشکوه کربلای حسینی با هرزبانی ازجمله تصویر ، تنها راه رساندن پیام عاشورا به مردم ستمدیده همه سرزمین هاست که کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا

اگرچه ایمان داریم که خداوند خودش حافظ و نگاهدارنده و گسترش دهنده نهضت های الهی است.


نوشته شده در  دوشنبه 89/10/13ساعت  2:41 صبح  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

سفینه نجات برای همه بشریت - قسمت اول

 

نوشته استاد سعید مستغاثی: http://smostaghaci.persianblog.ir/post/404/ 

 

 

 

"...ان‌الحیاة عقیده و جهاد. سخنم را با گفته‌ای از مولاحسین شهید بزرگ خلق‌های خاورمیانه آغاز می‌کنم. من که یک مارکسیست-لنینیست هستم برای نخستین بار عدالت اجتماعی را در مکتب اسلام جستم و آنگاه به سوسیالیسم رسیدم... از اسلام سخنم را آغاز کردم اسلام حقیقی در ایران همواره دین خود را به جنبش‌های رهایی‌بخش ایران پرداخته است...

زندگی مولاحسین نمودار زندگی کنونی ماست که جان بر کف برای خلق‌های محروم میهن خود در این دادگاه محاکمه می‌شویم. او در اقلیت بود و یزید، بارگاه، قشون، حکومت و قدرت داشت. او ایستاد و شهید شد هر چند یزید گوشه‌ای از تاریخ را اشغال کرد ولی آن‌چه که در تداوم تاریخ تکرار شد راه مولا حسین و پایداری او بود، ‌نه حکومت یزید. آن‌چه را خلق‌ها تکرار کردند و می‌کنند راه مولا حسین است..." 

این بخشی از دفاعیات خسرو گلسرخی (از مبارزین دوران طاغوت) در بیدادگاههای رژیم شاه است که علیرغم اعتقاد به مارکسیسم ، نمی تواند به حقانیت حماسه جاودان حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) در عاشورای سال 61 هجری قمری اعتراف نکند و آن حماسه انکار ناپذیر را الگو و الهام بخش مبارزات آزادیبخش طول تاریخ انقلابات بشریت نداند. اینچنین است که نام مبارک و مقدس حسین بن علی (ع) به عنوان سالار شهیدان و سرور آزادگان جهان بر تارک برگ برگ صفحات تاریخ ظلم ستیزی و عدالت خواهی می درخشد.

تحسین و تعظیم در مقابل حماسه حسینی قرن هاست که مرزها و سرزمین ها را درنوردیده و به قلب های تمامی انسان های مبارز و آزاده راه یافته است ، گویا که این سخن حضرت حسین بن علی (ع) در دل و جان همه آنها نفوذ کرده بود که :"اگر دین ندارید ، آزاده باشید"

چنین نفوذ عمیقی موجب شد، موتور محرک و مغز متفکر امروز هسته مرکزی غرب صهیونی  ( با محوریت آمریکا ) که رویکردی بنیادگرایانه برای پایان تاریخ در پیش گرفته ، در مقابل جریان خیزش اسلامی ( با محوریت قیام کربلا) سر بلند نماید. 

انقلاب اسلامی ایران رویکردی اصول‌گرایانه ،متکی به سنّت شیعی و با توجه به آخرالزّمان و پایان تاریخ ارائه کرد ، به طوری که این انقلاب را مقدمه ظهور مهدی موعود دانست و نسیم حیات بخشی بود که برپاکنندگانش ، پیش از آنکه شعار "رهبر ما خمینی است" را سر دهند ، فریاد برمی آوردند که "نهضت ما حسینی است".  

از همین رو عاشورا و حماسة پر شکوه آن از جمله بنیادهای تردید ناپذیر این نسیم حیات بخش شیعی بوده و هست. پدیده‌ای که همواره رمز و راز نیروی پنهان و آشکار شیعیان و آزادی خواهان به شمار آمده. قدرت این رمز و راز آن چنان است که دشمنان اسلام را همیشه در حیرت و شگفتی و سردرگمی فرو برده است. از همین رو، این دشمنان، به ویژه کانون های جهان وطن صهیونیستی بر آنند تا با شبیه‌سازی و بهره‌گیری از آن واقعه، برای دنیای پوشالی و خیالی خود، جلوه‌های مقدّس و آسمانی بیافرینند.

به عمق نفوذ این تفکر و شور حسینی در میان ملت های استعمار زده و تحت ستم جهان را می توان از عکس العمل و تقابل نظام جهانی سلطه با آن ، پی برد.

به همین دلیل ، "فرانسیس فوکویاما" ، تئوریسین معتبر آمریکایی در سه کنفرانس جهانی تورنتو، واشینگتن و اورشلیم، کتاب "پایان تاریخ" خود را ارائه کرد. این کتاب برای تکمیل نظریه "برخورد تمدّن‌ها" از "ساموئل هانتینگتون" به رشته تحریر درآمد.  فوکویاما در کتاب خود ، مدّعی است که خرده تمدن‌ها و فرهنگ‌های جزئی به دست فرهنگ غالب بلعیده شده و رسانه‌ها، دنیا را به سمت دهکدة واحد پیش می‌برند و به ناچار دنیا درگیر جنگی خانمان‌سوز خواهد شد. بنابراین، برای پیش‌گیری از این جنگ باید یک قدرت را به عنوان کدخدایی بپذیریم و در ادامه ثابت می‌کند که بایستی این کدخدای جهانی ، امریکا باشد. اما فوکویاما برای ارائه ادله بیشتر جهت اثبات نظریه خویش ، می‌گوید: "این نبرد حتمی است، ولی برندة آن غرب نخواهد بود ."

 او با اسناد و مدارک ثابت می‌کند که برندة نبردِ آخرالزّمان، شیعیان هستند. فوکویاما در کنفرانس اورشلیم با عنوان «بازشناسی هویّت شیعه» می‌گوید: "شیعه، پرنده‌ای است که افق پروازش خیلی بالاتر از تیرهای ماست. پرنده‌ای که دو بال دارد: یک بال سبز و یک بال سرخ."

او بال سبز این پرنده را مهدویّت و عدالت خواهی و بال سرخ را شهادت‌طلبی ، معرفی می‌کند که ریشه در کربلا دارد و شیعه را فنا ناپذیر کرده است.

فوکویاما معتقد است شیعه بُعد سومی هم دارد که اهمیّتش بسیار است. او می‌گوید:"این پرنده، زرهی به نام ولایت پذیری به تن دارد و قدرتش با شهادت دو چندان می‌شود. شیعه، عنصری است که هر چه او را از بین می‌برند، بیشتر می‌شود."

وی جنگ عراق و ایران را مثال می‌زند و می‌گوید:"این‌ها فاو را تسخیر کرده‌اند، می‌روند کربلا را هم بگیرند و این، یعنی فتح قدس، اگر کربلا را بگیرند، اینجا را هم قطعاً می‌گیرند."

او این سخنان را در سال 1986 میلادی برابر با 1365 شمسی ایراد کرد ، همان سالهایی که رزمندگان اسلام در عملیات کربلای 5 می رفتند که با فتح بصره ، راه کربلا را هموارتر گردانند. او برای دفع این خطر پیشنهاد می‌کند با امتیاز دادن به ایران، جنگ را متوقّف سازند و یا غرب مستقیما وارد عمل شود که گویا پیشنهاد دوم مورد قبول سران آمریکا و اروپا قرار گرفت، چرا که در همان اواسط عملیات کربلای 5 بود که ناوها و هواپیماهای آمریکایی به طور مستقیم وارد جنگ ایران و عراق شدند.

فوکویاما، مهندسی معکوس را برای شیعه و مهندسی صحیح را برای خودشان طراحی می‌کند و در سخنرانی معروفش می گوید:

"مهندسی معکوس برای شیعیان این است که ابتدا ولایت فقیه را خط بزنید. تا این را خط نزنید، نمی‌توانید به ساحت قدسی کربلا و مهدویّت تجاوز کنید... برای پیروزی بر یک ملّت باید میل مردم را تغییر داد... ابتدا ولایت فقیه را خط بزنید، در گام بعد، شهادت طلبی این‌ها را به رفاه‌طلبی تبدیل کنید. اگر این دو تا را خط زدید، خود به خود اندیشه‌های امام زمانی از جامعة شیعه رخت بر می‌بندد... بعد از آن شما بیایید برای غرب هم امام زمان و کربلا و ولی فقیه بتراشید."

فوکویاما برای این کار، تقویت مکتب اوانجلیسم ( از جهت اعتقاد به آخرالزمان و منجی موعود) را پیشنهاد می دهد. مکتبی که قدمتش به سالها پیش بر می‌گشت. طرفداران این مکتب معتقدند عیسای ناصری در آخرالزمان باز خواهد گشت و برهمه دنیا حکومت خواهد کرد.  فوکویاما به صاحبان هالیوود توصیه می‌کند در فیلم‌هایشان هر چه که شیعیان دربارة امام زمان می گویند را بر شخصیّت عیسای ناصری تطبیق بدهند. بر اساس دستور فوکویاما، فیلم‌هایی بر اساس مدل «روایت فتح» شهید سید مرتضی آوینی، ساخته شد؛ با همان اسلوب متن و با به کارگیری مؤلّفه‌های احساسی برنامه‌های شهید آوینی، با همان تیپ‌ و همان دیالوگ‌ها که آوینی‌ می‌گفت.

اسناد و شواهد تاریخی نشان می دهد که تئوری های امثال فرانسیس فوکویاما برای مهندسی صحیح افکار شیعی در تبلیغات غربی از جمله به کار گرفتن اندیشه های عاشورای حسینی در آثار سینمایی هالیوود بخشی از طرح های توطئه گرانه غرب صلیبی/صهیونی جهت سوء استفاده از باورهای اسلامی بود.

از جمله این آثار سینمایی می توان به نمونه های زیر اشاره داشت :

فیلم "نجات سرباز راین" ساخته استیون اسپیلبرگ با محتوای تجلیل از مادر سه شهید؛

فیلم "پرل هاربر" به کارگردانی مایکل بی با محتوای جنگ جنگ تا رفع فتنه‌ در عالم؛

فیلم "وقتی سرباز بودیم" ساخته رندال والاس با تئوری بازسازی کربلا و بر اساس الگوی عملیّات کربلای 5

و فیلم "سقوط شاهین سیاه" به کارگردانی ریدلی اسکات با انگیزه بازسازی صحنةکربلا ، برمبنای همین نظریه جلوی دوربین رفتند.

در تمامی این فیلم‌ها، بر اساس نظریة فوکویاما، نیروهای مثبت و قهرمان با الگو گرفتن از حضرت امام حسین(ع) و کربلا، یک طرف و سوی دیگر، جبهه شرارت با شکل و شمایلی از  شمر و یزید حضور دارند. شگفت آنکه حتی مدل و رنگ لباس هم بر اساس الگوی شیعی انتخاب شده است. لباس سربازان امریکایی، سبز رنگ و لباس سربازان مقابل، قرمز است!  آن هم به دلیل تقدّس این رنگ در آرمان‌های شیعی.

 

سرمداران غرب جدید در گام های دیگر مقابله با خیزش شیعی که ریشه در نهضت عاشورای حسینی داشت ، به دنبال سست کردن عقاید و آموزه‌های شیعی به خصوص شهادت‌طلبی عاشورایی وانتظارخواهی مهدوی برآمدند.نوک پیکان این حرکت (همچنانکه گفته شد) آرا و تئوری های فرانسیس فوکویاما نظریه پرداز و متفکر معروف آمریکایی ، درباره پایان تاریخ بود. دهها سایت و کانال ماهواره‌ای در این باره فعالیت و شبهه‌پراکنی نموده ، از پول و امکانات عربستان در تلاش برای یک جنگ سایبرناتیک استفاده کرده ، با خرج مسلمین، وهابیّت عربستانی را ترویج نموده و حتی به دنبال وهابی کردن عقاید شیعی به دست روشنفکران غرب‌زده‌ اقدام کردند. زیر سؤال بردن زیارت، شهادت، شفاعت، مغایرت امامت با دموکراسی و تناقض زیارت جمکران با مدرنیسم را در گفته‌ها و نوشته‌هایشان می‌توان دید و در کنار اینها، از فیلم‌ها و بازی‌های کامپیوتری مخرب نمی‌توان گذشت که بی‌شمارند.

رویکرد دوم غرب جدید برای منزوی‌سازی این حرکت شیعی و بی‌اعتبار کردن آن در جهان اسلام طراحی شد.

غرب جدید، در جهان کنونی اسلام ، چندین دستور کار برای انزوای خیزش شیعی در نظر گرفته است:

از یک سو با تیترکردن القاعده و ستاره ساختن از بن‌لادن و زرقاوی و نمایندگان تناوبی آنها، نه تنها در جستجوی بهانه‌ای برای تهاجم به جهان اسلام برآمده ، بلکه به دنبال خارج کردن پرچم مقاومت و خیزش از دست شیعه و سپردن به دست مبارزانی خیالی و پوشالی چون بن‌لادن است. آنها می دانند اگر پرچم خیزش علیه غرب صهیونیست به دوش امام خمینی و پیروان او باشد، جریان راستینی تداوم می یابد که تا فتح قلّه‌های استکبار ادامه پیدا خواهد کرد. امّا غرب با باد کردن عروسک هایی همچون صدام و بن‌لادن ومانند آن برای طیف بنیادگرای مسلمان، به خوبی می‌تواند آن را کنترل کرده و چهره‌ای مضحک، غیرانسانی و غیرامروزی از اصول‌گرایی اسلامی در دنیای کنونی نمایش دهد و در گام بعد، شمشیر آنها بر علیه تشیّع را از نیام مفتیان وهابی برکشد. صدور فتوا از سوی این مفتیان برای قتل شیعیان از جملة این تلاش‌ها بود.

این توطئه غرب صهیونی از دیگر سو، حرکت شیعی که تنها حرکت ضدّ صهیونیسم به شمار می آید را در مقابل با اهل سنّت قرار داده و هلال شیعی را همچون غولی جلوه می دهد که گویا در مقابل اهل سنّت قرار گرفته است!

چندی پیش توسط شورای روابط خارجی آمریکا، همایشی به نام «بروز هلال شیعی و تأثیرات آن بر خاورمیانه و سیاست‌های آمریکا» برگزار گردید که سخنرانان به طرح دیدگاه‌های خود درباره نفوذ تشیّع در کشورهای خاورمیانه و نقش ایران در این میان و سیاست‌های آمریکا برای مواجهه با این پدیده پرداختند . از طرف دیگر در همان زمان، یونگی پریماکف، نخست‌وزیر اسبق روسیه در آن سوی دنیا مجبور شد که در مؤسسه خیریه ملک فیصل ایجاد کمربند شیعی در منطقه را هشدار دهد! در فاصله اندکی همین سخنان از سوی پادشاه اردن و سایر سیاسیون عرب تکرار شد. اثر چنین رسوباتی در جهان تسنن این است که مثلاً حزب‌الله لبنان در33 روز اسرائیل را شکست می‌دهد، امّا چندین ماه در درگیری‌های داخلی معطّل می ماند؛ چون تبلیغات مسموم رسانه های وابسته به کانون های صهیونیستی، حزب‌الله را ضدّ سنّی و منازعه او با اسراییل را قومی و مذهبی جلوه داده بود!

گام دیگر هجمه غرب صلیبی / صهیونی این بود که در پروژه‌ای به طور جدّی سعی کردند، اساساً شیعه را ایرانی و تشیّع را مساوی اسلام مجوسی جلوه دهند و در این باره، تلاش‌های بسیار زیادی صورت دادند.  ... ادامه دارد...


نوشته شده در  دوشنبه 89/10/13ساعت  2:40 صبح  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

واکسینه کردن اجتماعی: شگرد جدید سریال ها و فیلم های آمریکایی درباره توطئه
آیا رسانه‌های آمریکایی به دنبال ارائه نوعی هشدار پیش از وقع ماجرا بوده و هستند؟آیا درز اطلاعات برای شکل دادن به فضایی شبه حقیقی با غلظت عامل‌های کم‌تر برنامه‌ریزی شده است؟
گروه فرهنگی مشرق:
1- یک تراست غیرقانونی اقتصادی در آمریکا بخش‌هایی از سیستم‌های امنیتی آمریکا را به کار گرفته و با کارگردانی حوادث تروریستی و تغییرات شدید سیاسی منافع اقتصادی تراست خود را تامین می‌کردند و این اساس توطئه‌ای است که سریال «روبیکان» داستانش‌را بر آن شکل داده است.
روبیکان با رسیدن به قسمت سیزدهم، فصل اولش به اتمام می‌رسد در حالی که سر و شکلی به توطئه داده است. موضوع اصلی روبیکان آنچنان که از تبلیغات و پوستر سریال بر می‌آمد توطئه بود. روی پوستر این سریال یک جمله خودنمایی می‌کرد:"توطئه همیشه یک تئوری نیست".
2- پس از پایان فصل هشتم از سریال 24 شبکه NBC سریالی را به نمایش گذاشت که بسیاری در اظهار نظرها می‌گفتند که این سریال در حقیقت قرار است جای 24 را گرفته مخاطبان این سریال را به خود اختصاص دهد. نام این سریال «حادثه» بود و در عین اینکه موضوعی سیاسی با ته مایه‌های ماورایی را پیگیری می‌کرد بر ستون‌های شکل‌گیری یک توطئه در درون ساختار قدرت ایالات متحده استوار شده بود. در حالی که به نظر می‌رسد ماجرای حضور موجوداتی فضایی درخاک ایالات متحده آمریکا جدی است و مساله اصلی این سریال محسوب می‌شود اما تلاش‌های منابع مختلف قدرت در هیات حاکمه آمریکا برای راهبری این کشور به مقصدی که برای آنها کاملا واضح و مشخص است در هر قسمت جدی تر می‌شود.
3- سریال «24» در چند فصل پایانی خود به صورت متوالی مساله توطئه در هیات حاکمه آمریکا را مطرح می‌کرد. در یک فصل حتی رئیس جمهور آمریکا در سلسله توطئه‌هایی دست داشت که توسط قهرمان داستان یعنی جک باور کشف و افشاء شد. ماجرا حتی به فصل نهایی این سریال نیز کشید به طوریکه در این فصل رئیس جمهور بنا به اجبار مجبور می‌شود تا با بخشی از توطئه که با راهبری روسیه در این کشور در حال تکوین است همراهی کند.
4- فیلم «سالت»، ساخته شده در کشور ایالات متحده آمریکا از جمله فیلم‌هایی است که با عنوان سینمای تجاری طبقه بندی‌ شد.اما نکته‌ای که در این فیلم به وضوح به تصویر کشیده شد و از دید بسیاری پنهان ماند، توطئه بود.
در این فیلم هالیوودی توطئه هسته‌ی اصلی ماجرایی را تشکیل می‌دهد که سالت مامور سازمان سیا با آن درگیر می‌شود و می‌کوشد تا کلاف در هم آن را باز کند. توطئه‌ای که برخی از مقامات سیا و امنیتی آمریکا در آن درگیر هستند تا جنگ بزرگ و خانمانسوزی را به راه‌ بیاندازند.
چهار نمونه بالا تنها نمونه‌هایی از انبوه سریال‌ها و سینمایی هایی بود که در سال‌های 2010 و 2009 درباره توطئه در دستگاه حاکمه آمریکا ساخته شده است. عجیب نیست اگر این اوج سریال و فیلم سازی در باره توطئه را با چنین اوجی در دهه 90 مقایسه کنیم؛ آنگاه که فیلم‌هایی چون "جاده آرلینگتون" و "دشمن مردم" و همچنین "سگ را بجنبان!" ساخته و روانه بازار تولیدات رسانه‌ای شد. آیا ارتباطی میان این روندها و اتفاقاتی که در فضای بیرونی و در داخل گود سیاست جهانی در حال وقوع است وجود دارد؟
درست پس از پایان دهه 90 در آمریکا همه معادلات سیاسی قدرت تغییر کرد و مبداء این تغییر نیز چیزی نبود جز واقعه 11 سپتامبر که زمینه‌ای شد برای تغییر چهره قدرت آمریکا در عرصه معادلات جهانی از هژمونی سیاسی به مشت آهنین میلیتاریستی. گذشته از رویه‌ی به نمایش گذاشته شده توسط رسانه‌ها در ابتدای قرن اخیر میلادی از ماجراهای سپتامبر، قرائت دیگری نیز پس از فروکش‌ کردن گرد و غبار یازدهم سپتامبر مطرح شد که شباهت عجیبی به تحلیل‌های ارائه شده در آثاری چون «دشمن مردم» و «سگ را بجنبان» دارد. چرا؟
آیا رسانه‌های آمریکایی به دنبال ارائه نوعی هشدار پیش از وقع ماجرا بودند؟ این را می‌شود به عنوان یک فرض قبول کرد و اینچنین پنداشت که بالاخره در آمریکا نیز ممکن است عده‌ای وجود داشته باشند که علاوه بر دسترسی به برخی اطلاعات فوق سری، از درصدی از انسان‌دوستی برخوردار هستند که می‌کوشند مانند قهرمان فیلم هالیوودی «سالت» با توطئه در حالش شکل‌گیری مبارزه کنند و الخ.
اما فرض دوم این است که این مطلب مانند درزهای اطلاعات در دهه‌های گذشته که منجر به گیت‌های مشهور در سیاست آمریکا شد با برنامه‌ریزی خاص و اهداف خاص تر صورت گرفته باشد. اتفاقاً اخیراً نیز این درزهای اطلاعاتی با شکل جدیدی با عنوان سایت اینترنتی «ویکی‌لیکس» در حال رو‌نمایی است؛ درز اطلاعاتی برای شکل دادن به فضایی شبه حقیقی با غلظت عامل‌های کم‌تر.
 
واکسینه‌کردن اجتماعی
تئوری واکسینه‌کردن در ابتدا در سال‌های قرن هجدهم میلادی و در پزشکی مطرح شد. مبنای این نظریه بر اساس این یافته پزشکی بود که در صورتی که بدن با دوز ضعیف شده‌ای از میکروب کشنده‌ای که در آینده ممکن است وارد بدن انسان شود تحریک شود، نسبت به آن نوع از عامل خارجی مقاوم می‌شود و دچار بیماری نخواهد شد. حقیقت برای سناریوهای اطلاعاتی مانند آنچه پس از یازدهم سپتامبر به اجراء گذاشته شد، حکم میکروبی را داشت که می‌توانست بدنه اجتماعی حامی سیاست‌های رسمی را از هم بپاشد و پیش از این که سیاست‌ها به نتایج اصلی خود برسد حمایت‌های اجتماعی را قطع کند.پخش سناریوهایی که در سال‌های بعد به صورت شاهد نقض ادعاهای رسمی حاکمیت را مورد محاجه قرار خواهد داد مهم‌ترین نتیجه‌ای که خواهد داشت این است که مانع از شُک خواهد شد. یعنی بدنه اجتماعی با برخوردن به ادعاهای مخالفان حاکمیت آمریکا به عنوان حرف‌هایی که پیش از این هم شنیده‌اند برخورد خواهند کرد و این ادعاها را به عنوان بخشی از زندگی سیاسی عادی خواهند پنداشت و این همان اثر واکسینه‌ اجتماعی است.
 http://www.mashreghnews.ir/NSite/FullStory/News/?Id=19536

نوشته شده در  دوشنبه 89/9/29ساعت  5:25 عصر  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

 آپوتئوسیس! آمریکایی ها به کدام خدا اعتماد دارند!؟

آیا این جمله   IN GOD WE TRUST “ما به خدا اعتماد داریم” که بر روی یک دلاری آمریکا نقش بسته را تا به حال دیده اید؟فکر می کنید مربوط به خدای یکتاست؟همه شما کما بیش به اسرار دلار واقفید و مقالات [1]خوبی هم دراین باره نوشته شده اما در این مقاله می خواهم به رازی دیگر بر دلار اشاره کنم که تا به حال مورد توجه واقع نشده. همانطور که می دانید بر روی یک دلاری که واحد پول ایالات متحده است نمادهای مختلفی وجود دارد که همگی آنها ماسون بودن طراحان و سیاستمداران آمریکا را به تصویر می کشد و خودشان نیز از این ابایی ندارند ما در این مقاله قصد  نداریم کلیه نماد ها را بررسی نماییم که اینکار را خیلی از محقیقین خارجی و داخلی انجام داده اندبلکه فقط به جمله  ” ما به خدا اعتماد داریم ” “ IN GOD WE TRUST ” می پردازیم آنهایی که با اسرار دلار و با تشکیلات فراماسونری آشنایی دارند مطمئن هستند که این جمله مربوط به خدای فراماسون هاست یعنی همان لوسیفر “Lucifer” یا ابلیس که نماد آن بز بافومت[2] است ، البته برخی نیز معتقدند قرار دادن این جمله در یک دلاری بخاطر جلب آرای عمومی در مقابله با شوروی بعد از جنگ جهانی  و شروع جنگ سرد می باشد اما بعد از خواندن این مقاله حتما نظرتان تغییر می کند

 اگر به  یک دلاری نگاه کنید عکس جرج واشینگتن از بنیانگذاران انقلاب آمریکا ، اولین رئیس جمهور آمریکا و از فراماسون های برجسته آمریکا را می بینید که نام پایتختشان را نیز به نام او عوض کردند (در ابتدا اسم شهر واشینگنتن را، رم گذاشته بودند  همانطور که نیویورک ، نیو آمستردام بود) دقیقاً در پشت این عکس شما جمله “ IN GOD WE TRUST ” را می بینید آنهایی که با نماد شناسی دلار آشنا هستند می دانند که در دلار، تقارن ها و عکس های مقابل و پشت هم ، معنای همدیگر را کامل می کنند. اجازه دهید کمی فراتر برویم. در داخل گنبدِ ساختمان کنگره آمریکا که  کاپیتول[3]  نام دارد  نقاشی قابل توجهی وجود دارد که حلقه گمشده این جمله است

  

این نقاشی  4664 فوت مربعی که 180 فوت از زمین ارتفاع دارد  توسط کنستانتینو برومیدی[4] در سال 1865 تکمیل شد. برومیدی که به میکل آنژ کنگره معروف است همانند همتای خود که مهمترین نقاشی هایش را بر سقف  کلیسای سیستین[5] واتیکان کشید او نیز به مدت 3 سال تحت نظر پاپ گریگوری شانزدهم  در واتیکان مشغول نقاشی بود اما در سال 1852 بزرگترین معبد خدا را به خاطر کار در معبد خدایان ترک گفت و به آمریکا مهاجرت کرد و 25 سال از عمر خود را به نقاشی در معبد جدید یعنی ساختمان کاپیتول صرف نمود. سالن زیرِ گنبد ساختمان کنگره بر اساس یک معبد قدیمی رومی و مربوط به دین مشرکانه روم باستان به نام معبد الهه ویستا [6]vesta“طراحی شده بود  بسیاری از  مشخصه های معبد در این سالن مدور گنجانده شده بود[7] حتی قبلا وسط این سالن حفره ای بود و در زیر آن (طبقه زیر زمین) آتشدانی وجود داشت تا آتش معبد ویستا مجسم شود ،( آتش آن معبد همیشه روشن بود و عده ای از کشیشه هایی که عضو انجمن مخفی خواهری خاصی بودند مسئول حفاظت از این آتش مقدس بودند تا همیشه روشن بماند ، جالب است که این گروه تنها کشیشه های مؤنث در نظام دینی روم باستان بوده اند)، بعد ها به خاطر اینکه خطر سقوط به طبقه زیر زمین عمارت کنگره وجود داشت روی این حفره را پوشاندند اما هنوز اثر حفره در کف سالن همچنین آتشدان در زیر آن (زیر زمین عمارت کنگره) موجود است. مهمترین نقاشی برومیدی در ساختمان کنگره ، طرحی است از آبرنگ  بروی گچ  بر سطح داخلی گنبد کنگره که به ترسیم خدایان یونان اختصاص دارد ، مینروا،ولکان،نپتون،سرس و… در میان آنها تصویر جرج واشینگتن در کنار دیگر خدایان باستانی قرار دارد:

 

این تصویر ، آپوتئوسیس واشینگتن [8] نام دارد . آپوتئوسیس “Apotheosis“به معنای دگرگونی الهی[9] یا به تعبیر دیگر خدا شدن! است. همانطور که میدانید فراماسونری مجموع و میراث تمامی ادیان شرک آلود تاریخ می باشد[10] و به این داشته ها از مصر و ایران باستان گرفته تا  یونان باستان افتخار می کند. فراماسون ها معتقدند انسان می تواند به مرتیه خدایی برسد البته این تفکرشان ناشی از ضعف شناخت مقام خداوند است اما بر اساس  اعتقادات شرک آمیز فراماسونری که از شبه ادیان غیر توحیدی اخذ شده  انسان ها اگر به دانش ها و رازهای باستانی و جادوگری دست یابند می توانند کارهای خارق العاده انجام دهند یعنی کاری که انسان های دیگر نمی تواند انجام دهند پس این افراد که توانایی های فوق بشری پیدا می کنند خدا میشوند! با این توضیح تصویر آپوتئوسیس واشینگتن راحت تر فهمیده می شود:

 

پس، از منظر فراماسون ها ، جرج واشینگتن که از مؤسسان فراماسونری  ، انقلاب  و حکومت آمریکا و اولین رئیس جمهورِ اولین حکومت ماسونی جهان است در صف خدایان قرار گرفته و قابل پرستش! است. در این سالن در گذشته مجسمه جرج واشینگتن  با سینه لخت وجود داشت که هیئت و ژست زئوس خدای خدایان یونان باستان در معبد خدایان را گرفته بود، یک شمشیر در دست چپش بود و دست راستش با انگشت اشاره و شست باز به بالا رفته بود، نماد  خدا در تلقی شرک آمیزشان،(البته مجسمه بوفومت یا همان شیطان  نیز در این حالت است!) که بعدها آن را از این سالن بیرون بردند.

 

به یک دلاری برگردیم: در وسط آن عکس واشینگتن و پشت دلار دقیقا بالای سر واشینگتن عبارت “ IN GOD WE TRUST “”ما به خدا اعتماد داریم” حک شده است

 

با توجه به اینکه در یک دلاری تصویر های متقابل مکمل همدیگرند[11] ، می توان نتیجه گرفت که خدای ادعایی آنها که به آن معتقدند جرج واشینگتن است و به راهی که او در آمریکا آغاز نموده که همانا مقدمه جهان تک حکومتی سکولار است[12]، اعتماد و اطمینان دارند و خود را ادامه دهندگان این راه شیطانی میدانند. این راه ،جهانی را ترسیم می نماید که شیطان بر آن حاکم است و خدایی وجود ندارد. چه روزگار غریبی است ، روزگاری است که  شیاطین و دجال ها گستاخانه طغیان نموده اند، اگر چشم هایتان را بگشایید و نگاهی به جهان بیاندازید، آخرالزمان را به تمامه خواهید دید، فراگیری کفر، ظلم و فساد را، آری جهان دیگر گنجایش بیش از این را ندارد؟خداوندا وقت آن نرسیده که آقایمان را بنمایانی؟ اما در این هیاهو بوی ظهور  بمشام میرسد. مهدی جان ما چشم امیدمان به راه است و با تمام وجودمان مسیر آمدنت را جارو میزنیم، هموار می کنیم تا زود بیایی و مظلومان عالم را از مستکبران شیطان صفت برهانی و حکومت خدا را بر تمامی عرصه عالم بگسترانی. و نرید ان نمنّ علی الّذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم الائمه و نجعلهم الوارثین[13] 

نوشته: حجه الاسلام سید مهدی غفاری - مهرماه 1389 - sghafari@mailfa.com  http://westsun.wordpress.com/ و همچنین: http://apocalypse.ir/post-337.aspx 

پاورقی ها ومنابع:

http://westsun.wordpress.com/2010/09/23/اسرار-دلار/

http://www.antisemitism.blogfa.com/post-7.aspx

 [2]  Baphomet      

 [3]  نام کاپیتول از نام گرگ ماده ی کاپیتول که نماد روم بوده ، برداشته شده است

[4]  Constantino Brumidi  (1880-1805) هنرمند ایتالیایی
 [5]  sistine
 [6]  الهه خانه داری و آتش مقدس
 [7]  معبد ویستای باستان  سالن مدوری بود که در وسط آن آتش روشنگری شعله ور بود و توسط باکره های ویستایی مراقبت میشد تا همیشه روشن بماند

http://www.aoc.gov/cc/art/rotunda/apotheosis/index.cfm

 [9] http://en.wikipedia.org/wiki/Apotheosis

 [10]  برخی از محققین گمان می کند که اکثر نماد های فراماسونری از مصر باستان گرفته شده، این نگاه ناشی از آن است که این محققین توجه شان معطوف به 3 درجه ابتدایی فراماسونری است، درصورتی که در درجات بالای فراماسونری که مربوط به آیین اسکاتی و دارای 33 درجه است بسیاری از آیین های ادیان مشرکانه در مناسکشان گنجانده شده از میترائیسم و دین یونان و مصر باستان گرفته تا مناسک جادوی سیاه که مربوط به شیطان پرستان قرون وسطی بوده است

 [11] همانند تصاویری که در دو روی مهر بزرگ آمریکا و دو سوی یک دلاری منقوش است ، از جملات روی هرم و دهان عقاب گرفته تا دیگر اشکال

 [12] همانطور که در مهر بزرگ آمریکا که همان آرم فراماسونری است و بر یک دلاری نقش بسته نیز آمده است  نظم نوین سکولار (یا نظم نوین جاودانی)NOVUS ORDO SECLORUM
[13]  سوره قصص آیه 5

نوشته شده در  دوشنبه 89/9/29ساعت  5:19 عصر  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

چگونه رسانه ها درباره جوامع مخفی اطلاعات غلط ترویج می کنند؟!

 در سال های اخیر، سیاست جدیدی در هالیوود شکل گرفته است: جوامع مخفی محور توطئه در فیلم ها هستند. برخی از این حرکت شگفت زده می شوند، زیرا گمان می رود که جوامع مخفی، قاعدتا باید مخفی باشند. بسیاری از دست اندر کاران صنعت سینما خود عضوی از انجمن های برادری و فراماسونری هستند. پس چه دلیلی برای این حرکت وجود دارد؟

  در سال های اخیر، سیاست جدیدی در هالیوود شکل گرفته است: جوامع مخفی محور توطئه در فیلم ها هستند. برخی از این حرکت شگفت زده می شوند، زیرا گمان می رود که جوامع مخفی، قاعدتا باید مخفی باشند. بسیاری از دست اندر کاران صنعت سینما خود عضوی از انجمن های برادری و فراماسونری هستند. پس چه دلیلی برای این حرکت وجود دارد؟ در این مقاله با بررسی فیلم های “گنجینه ملی”1 و “فرشتگان و شیاطین”2 ، و رمان “نماد گمشده”3 به افسانه ای که این رسانه ها سعی دارند درباره جوامع مخفی بسازند نگاهی می اندازیم. اهمیت این مقاله با توجه غفلت! یا عدم آگاهی رسانه ها و مطبوعات داخلی کشور ما در انتشار و تبلیغ اینگونه فیلم ها یا کتاب ها، بیشتر می شود.

یک دهه پیش، فیلم هایی با موضوع فراماسونری و ایلومناتی بسیار نادر بودند. اما در دهه گذشته چرخش بزرگی صورت گرفته است. مردم جهان شاهد فیلم های پرفروشی از هالیوود هستند که این انجمن های برادری، در مرکز داستان آنها قرار دارند. نماد های قابل فهم آن ها به وفور در فیلم ها مشاهده می شود و حتی برخی از داستان های تاریخی آن ها بیان می شود. چرا این جوامع مخفی خودشان را برای غالب سینماروها، که شاید حتی از وجود آن ها اطلاعی نداشته باشند، آشکار می کنند؟ آیا پنهان کاری، یک عنصر مهم و ضروری برای بقاء این جوامع نیست؟

به نظر نویسنده، تغییری بزرگ در استراتژی ارتباطات این جوامع برگزیده، در حال وقوع است. ظهور عصر دیجیتال، که در آن هر فردی می تواند محتوایی تولید و آن را منتشر کند، پنهان کاری چنین جوامعی را ناممکن ساخته. وب سایت های مولف، کتاب ها، فیلم های مستند و سینمایی و دیگر رسانه ها، بسیاری از رازهای فراماسونری و دیگر جوامع مخفی را فاش کرده اند. اطلاعاتی که تنها در کتاب های کمیاب و انحصاری یافت می شد، اکنون تنها با یک جستجو در گوگل قابل دسترسی است. حتی بعضی ماسون ها از میزان اطلاعاتی که غیر ماسون ها از این جوامع دارند، حیرت زده می شوند. وجود این گونه محققان فراماسونری که خودشان وارد این انجمن ها نشده باشند، کمی پیش از این بسیار نادر بود.

از آنجایی که تحول دیجیتالی برگشت ناپذیر بود (و حتی اتفاق افتاده بود) جوامع نهان پیشه، استراتژی خود را تغییر دادند (شاید آن ها این شرایط را از قبل پیش بینی می کردند). استراتژی جدید این است: «اگر آن ها می خواهند بدانند، پس خودمان آن چیزی را که باید بدانند، به آن ها می گوییم». جوامع مخفی از طریق هالیوود، کتاب های پرفروش و سایر رسانه ها به مردم معرفی می شوند. اما با یک شرط اساسی: به مردم تصویری تحریف شده، کاریکاتور گونه و خیالی از جوامع مخفی ارائه بشود. ما در محصولات فرهنگی این رسانه ها، با اطلاعاتی مبهم از جوامع مخفی روبرو می شویم، که آن ها را به نماد های سحرآمیز، جوینده گان طلا و ماجراهای عجیب و غریب، منتسب می کند. مخاطبان تصور می کنند، در حال فهمیدن حقایقی از فراماسونری یا ایلومناتی هستند و بعد از دیدن فیلم احساس شگفتی، جذبه و تحسین می کنند. اما این احساس بر اساس اطلاعات کاملا غلط، تفاسیر مشکوک و افسانه های خیالی به وجود آمده است. پس از دیدن این فیلم ها، تماشاگر پیش زمینه مثبتی از این جوامع پیدا می کند و کمتر تمایل دارد توطئه های مرتبط به آن ها را باور و در مورد آن ها تحقیق کند.

گنجینه ملی

  این فیلم پرفروش توسط کمپانی والت دیزنی تهیه شده است، کمپانی ای که خانوادگی بودن محصولاتش را تضمین می کند. بنابر این والدین می توانند به همراه فرزندانشان از تماشای یک فیلم دیدنی، سالم! و مملو از اطلاعات غلط ماسونی، لذت ببرند. داستان فیلم حول جستجو برای طلا با استفاده از سر نخ های به جا مانده در بیانیه استقلال توسط ماسون های اعظم، اتفاق می افتد.فیلم در دوران کودکی شخصیت اصلی فیلم (با بازی نیکولاس کیج) آغاز می شود، در حالی که به دنبال اطلاعاتی درباره سرگذشت خانواده اش می گردد. پدربزرگ پسربچه وارد می شود و برای بچه (و همچنین بینندگان) داستانی سراسر دروغ و تحریف شده از شوالیه های معبد و فراماسون ها، تعریف می کند.
در زیر دلایلی بیان می شود:
« شوالیه های معبد4 زیر معبد سلیمان گنج بزرگی پیدا کردند که هزاران سال گمشده بود. آن ها گنج را با خود به اروپا بازگردادند.»
آیا این درست است که شوالیه های معبد به اشیاء مذهبی بسیار کمیابی دست یافتند و این اشیاء را زیر معبد سلیمان پیدا کرده اند؟ افسانه ها میگویند بله. اما در فیلم، گنج را سکه های طلا، مجسمه و مانند این ها معرفی می کنند.
« شوالیه ها تصمیم گرفتند، گنج را به آمریکا قاچاق کنند و اسم خود را به فراماسون تغییر دهند.»
این جا، جایی است که همه چیز به هم می ریزد. شوالیه ها نامشان را در آغاز تشکیل آمریکا، به فراماسون تغییر نداده اند. در واقع آن ها در سال ???? ناپدید شدند، که بیش از??? سال قبل از تشکیل آمریکا بوده است.

«به نظر، دور ماندن شوالیه ها برای نزدیک به دو قرن، باعث شد آن ها از دین خود روی گردان شوند، مخصوصا بعد از شکست در زمین های مقدس در سال ????? تمام شوالیه ها در فرانسه به جرم ارتداد، همجنس بازی، انکار صلیب و پرستش شیطان دستگیر شدند. فرمان دستگیری توسط پاپ در سال ???? صادر شده بود، و جک دمولی5 آخرین استاد اعظم، دو سال بعد به عنوان یک مرتد، زنده زنده سوزانده شد.» سن مارتین – شوالیه های معبد6
آنگونه که فیلم تلقین می کند، فراماسونری یک موسسه عمومی و ملی نیست. بلکه یک جامعه مخفی اروپایی از قرون وسطی است، که با تاسیس لژهایی در شمال اروپا خود را گسترش داد. هدف فراماسونری « محافظت از گنج بزرگ شوالیه ها» نیست، آن ها جامعه ای باستانی از افراد قدرتمند هستند، که سالهای زیادی است در مناسک آن شرکت می کنند و تعالیم شوالیه ها، روزیکروشن ها7 و ایلومناتی را فرا می گیرند.
شوالیه ها جامعه ای نهان پیشه بودند که در جریان جنگ های صلیبی، برای کلیسا می جنگیدند. و در زمان سکونتشان در خاورمیانه، دانش اسرارآمیز عرفان های شرقی را بدست آورده و به اروپا آوردند. آن ها تبدیل به بانکداران بزرگ و کلیسا سازانی شدند که در ساخت آن ها از نماد گرایی می کردند. گرایش آن ها به کابالا، انواع جادو و هنرهای سیاه، مشهور بود. تضاد منافع آن ها با کلسیا، سرانجام باعث شکنجه و مرگ آن ها شد.
فراماسون ها را می توان به خاطر مطالعه علوم غریبه، شکل مقابر ساخت آن ها و فلسفه آن ها که بر اساس عرفان های اسرارآمیز است، وارثان معنوی شوالیه های معبد به حساب آورد. وجود پیوند بین ماسون ها و شوالیه ها، بواسطه افسانه هایی که درباره شوالیه ها می گویند و به عبارتی، با تبلیغات خوب ماسون ها ترویج شده است.
«برای به شهرت رسیدن لژ [اسکاتلند]، او، [اسحاق لانگ8] لژ را مستقیما با طرحِ یک افسانه اسرار آمیز، به شوالیه ها مرتبط کرد»
دومنیکو مارجیوتا ، ماسون درجه ?? ، آدریانو لمی9
بنابر این بخش «آموزنده» فیلم در واقع داستانی خیالی و اسرارآمیز از فراماسون ها تعریف می کند. بعضی از بینندگان این تحریفات را به عنوان حقیقت می پذیرند و  بعضی دیگر هر چیز ماسونی را یک داستان خیالی می پندارند. نکته مهم این است که حقیقت فراماسونری پشت پرده افسانه پردازی ها مخفی می ماند.

انتخاب انتقال تصویری جالب از صورت پدربزرگ در حال گفتن داستان، به تصویر یکی از اهرام مصر.


چشم چپ او در جای چشم جهان بین معمار اعظم قرار میگیرد.

 معانی رمزی فیلم

مقبره ماسونی واشنگتن – «همانطور که در بالاست، همینطور در پایین است»

 مانند تمام داستان های افسانه ای، گنجینه ملی نیز یک مفهوم ساده برای عامه مردم دارد و یک مفهوم رمزی برای خودی ها. اگرچه مقصود داستانِ ساده برای گمراه کردن عوام است، اما مفهوم رمزی حقایقی بزرگ از انجمن های نهان پیشه بیان می کند. این مفهوم رمزی در ذیل می آید.«گنجینه باستانی» که شدیدا توسط تمدن های باستانی محافظت می شده است، در واقع علوم رمزی و اسراری است که می تواند باعث گرایش به ماده پرستی شود و [از نظر آن ها] به مالکان آن این قدرت را بدهد که به الوهیت دست پیدا کنند (کابالا10 کیمیاگری، عرفان اسرار آمیز11 و علوم غریبه). این علوم هزاران سال از دید جهان غرب مخفی مانده بود، که باعث به وجود آمدن مسیحیت معاصر شد. فیلم اینطور بیان می کند که این علوم سرانجام توسط شوالیه ها در اورشلیم، زیر معبد سلیمان (بنای مقدس فراماسون ها) پیدا شد و به اروپا آورده شد. پس از آن، این علوم توسط جوامع مخفی به آمریکا منتقل شد.
قهرمان داستان به دنبال “روشن شدن” است و معماهای سر راه او نیز، نماد مراحل اولیه ای است که هر کس برای دستیابی به دانش برتر باید آن را طی کند. این گنجینه بسیار مهم به صورت نمادین زیر “کلیسای تثلیث”12 در نیویورک مدفون شده است. در غاری مخفی، تاریک و تو در تو. بن گیتس از مشعل “روشنگری” برای پیدا کردن راهش به سمت دانش مخفی، استفاده می کند. مشعل نماد عقیده لوسیفری در فراماسونری آمریکا با بنیان گذاری آلبرت پایک است. در درجات بالای فراماسونری، آموخته می شود که لوسیفر (شیطان) حامل نور است، خدای خوبی ها، کسی که راه “روشن شدن” را به انسان نشان داد. 

نیکولاس کیج در حالی که مشعل روشنگری را در دست دارد

 

« مذهب آن ها (درجات بالای لژ اسکاتلند) تصوف نوین مانیگری است، که می آموزد الوهیت دوگانه است و لوسیفر نیز همانند آودنای13 (خدا) است، در حالی که لوسیفر خدای نور و خوبی ها، همواره با آودنای خدای تاریکی و زشتی ها برای بشریت می جنگد.» دومنیکو مارجیوتا ، ماسون درجه ?? ، آدریانو لمی14
« وقتی ماسون یاد می گیرد، راه دستیابی به موفقیت استفاده مناسب از قدرت مولد زندگی است. متوجه مهارت پنهان خود شده است. انرژی لوسیفر در دستان او می جوشد و او قبل از پیش روی به سمت ترقی، باید توانایی اش را در استفاده مناسب از این انرژی اثبات کند.»منلی پی هال، کلید های گمشده فراماسونری15
بازمی گردیم به داستان. بن گیتس با مشعل روشن کننده اش، راه رسیدن به روشنی را پیدا می کند و به منبعی بیکران از دانش دست پیدا می کند. در صحنه ای که قهرمانان داستان اتاق گنجینه را می گردند، اشیاء مهمی پیدا می کنند: طومار هایی از کتابخانه اسکندریه، مجسمه های مصری و مصنوعاتی از عهد عتیق. تمام این اشیاء کنایه از دانش مخفی منتقل شده توسط جوامع مخفی در قرون متمادی اند.
در پایان فیلم، بن گیتس16 با بازرس اف بی ای صحبت می کند و التماس می کند تا او را به زندان نیندازد. نماینده قانون در حالی که انگشتر ماسونی اش برقی می زند، می گوید برای دزدیدن بیانیه استقلال « باید یک نفر باید به زندان برود.» در صحنه بعد آدم بدها (غیر ماسون ها) را می بینیم که دستگیر می شوند، حتی با وجود اینکه واقعا بیانیه را ندزدیده باشند. ما در اینجا یک نمونه آشکار از جابه جا شدن قانون با پیمان ماسونی را شاهد هستیم. مامور اف بی آی نیز مطابق میلش، قانون را زیر پا می گذارد تا به برادر ماسون خود کمک کند.

انگشتر ماسونی بازرس اف بی آی
در پایان فیلم، قهرمانان نشان داده می شوند که ثروتمند و خوشحالند. برای این قسمت مفهومی رمزی وجود ندارد، فقط یک پایان شاد دیگر در فیلم های دیزنی است.
فرشتگان و شیاطین

 این فیلم بر اساس رمانی از دن بروان17  ساخته شده است که بر جدال ایلومناتی با کلیسای کاتولیک متمرکز می شود. قهرمان داستان تمام رم را جستجو می کند تا واتیکان را از خطر بمبی بسیار مخرب که توسط یکی از مامورین ایلومناتی، برای انفجار در نیمه شب کار گذاشته شده است، نجات دهد. در صفحه اول کتاب، دن بروان ادعا می کند که «ایلومناتی حقیقتا وجود داشته است» و به خوانندگان تلقین می کند، تمام نوشته های کتاب را به عنوان حقیقت بپذیرند. اما آن ها نباید این کار را بکنند.
« ایلومناتی توسط گالیله، در پاسخ به امتناع کلیسا از پذیرفتن تئوری او در مورد خورشید محور بودن گیتی بنیان گذاری شده است.»
ایلومناتی به طور رسمی در باواریای شمالی، توسط آدام وایس هاپ،18 در تاریخ ? می ???? تاسیس شده است و این بیش از ??? سال پس از مرگ گالیله و در کشوری دیگر اتفاق افتاده است. نسبت دادن گالیله به ایلومناتی، به نظر تلاشی برای منتسب کردن نام یک دانشمند بزرگ به این جامعه مخفی و توطئه آمیز باشد.

« موثرترین راه از میان تمام روش هایی که من برای رهبری بشریت می شناسم، به عنوان یک راز مخفی مانده است.» – آدام وایس هاپ

« ایلومناتی قبل از قرن ?? دست به خشونت نزده بود»
هرگز ایلومناتی با خشونت مستقیم کارهایش رو پیش نمی برد، روش کار آن ها بر اساس نفوذ و براندازی از درون است.
« سازمانی متشکل از دانشمندان، فیزیک دانان و ستاره شناسانی بود که به خاطر تعالیم نادرست کلیسا متهم شده بودند و خود را وقف یافتن حقایق علمی کرده بودند. واتیکان آن ها را دوست نداشت بنابر این شروع به تعقیب ، دستگیری و کشتن آن ها کرد. »
ایلومناتی گروهی از دانشمندان نبود که خود را وقف پیشرفت علوم معمول کرده باشند. فیلم به غلط جوامع مخفی را قرینه منطقی و ضروری در مقابل ایمان کورکورانه  مسیحیت و ضدیت آن با علم، قرار می دهد. با اینطور نگاه کردن به قضیه اغلب مخاطبان نمی توانند با تعریف تام هنکس از ایلومناتی موافق نباشند و این جوامع را مطلوب نپندارند. هدف اصلی ایلومناتی براندازی نهادهای سنتی، برای دست یافتن به نظم نوین جهانی است.
اهداف سازمان قدرتمند ایلومناتی باواریا این ها بود:
1. نابودی مسیحیت و تمام حکومت های پادشاهی
2. نابودی ملیت ها و جایگزینی آن با جهان وطنی در سراسر جهان 3. از بین بردن میهن دوستی و وفاداری، با زدن برچسب تعصب کوته فکرانه و ناسازگاری به آن و جایگزینی آن با اصل حسن نیت نسبت به تمام آدم ها و تشکیل انجمن برادی جهانی. 4. برانداختن پیوند های خانوادگی و سنت ازدواج، بوسیله ایجاد فساد سیستماتیک در جامعه 5. حذف حق وراثت و مالکیت
بانو کوئین بورو، حکومت نهان پیشه گان19
ایلومناتی باواریا با گذشت چند سال از تاسیس منحل شد. اگرچه محققان می‌گویند ایلومناتی به خوبی خود را با فراماسونری نوین ادغام کرده است. مغزهای متفکر ایلومناتی بر این باورند که گسترش لژ های فراماسونری در جهان بهترین بستر را برای ترویج افکار آن ها فراهم می‌کند.
در یک کلام، ایلومناتی سازمانی متشکل از دانشمندان تیز هوش، که خود را وقف حقایق علمی کرده باشند نیست. بلکه جامعه ای مخفی است، که هدفش نابود کردن نهادهای سنتی از طریق نفوذ و براندازی آن ها از درون، در جهت منافع یک برگزیده پنهان است. این درست است که ایلومناتی کاملا ضد کلیسا است اما دلیل اصلی موجودیت آن ها، این نیست.

معانی رمزی فیلم

 دن بروان در رمان هایش اغلب بر جوامع مخفی متمرکز می شود. دلیل مهم حمایت هالیوود از رمان های او این است که کتاب های او در جهت اشاعه اطلاعات غلط نوشته می شود.
در فیلم، ایلومناتی کلیسا را به «نابودی توسط نور» تهدید می کند. نور اشاره ای به انفجار بمب است اما در عین حال کنایه ای از پروپاگاندا و تلقین افکار نیز هست. تنها راه موثر برای رویگردانی مردم از مسیحیت، تخریب واتیکان نیست، بلکه تغییر نگاه مردم نسبت به برگزیده های مذهبی است. در این صورت این فیلم نیز خود یک بمب مخرب برای واتیکان محسوب می شود. اگر چه ظاهرا در پایان فیلم کلیسا با کمک رابرت لانگدن پیروز می شود، اما بینندگان دو ساعت وقت خود را صرف دیدن نماد ها، تشریفات و انواع مختلفی از هتک حرمت مسیحیت کاتولیک کرده اند. چند نمونه: رابرت لانگدن بایگانی واتیکان را از بین می برد، نامزد مقام پاپی مانند حیوانات در قفس نگه داشته می شود، یکی از نامزدها درون کلیسا به صلیب کشیده و سوزانده می شود، قبر پاپ، باز شد تا صورت بی قواره و بدشکل او دیده شود، و مواردی دیگر.

 

صحنه ای که یکی از نامزدهای مقام پاپی در کلیسا به صلیب کشیده و سوزانده می شود.
تمامی آن صحنه ها حاوی مفاهیم نمادین بلندی است که شدیدا بر عقائد مذهبی بینندگان تاثیر می گذارد. هاله ی مقدس و الهی واتیکان، با مرگ های وحشتناک، ویرانی و فساد جایگزین شد. در سرتاسر فیلم نهاد کلیسا یک نهاد ناقص، خودسر و مرتجع معرفی می شود. و در نهایت به بینندگان گفته می شود، ایلومناتی یک تشکیلات بزرگ است که با طراحی زیرکانه پسر پاپ (ظاهرا پاپ هم یک پسر داشته است) هدایت می شود تا جای پدر را بگیرد. پس فیلم به مخاطبان می گوید، ایلومناتی اصلا وجود ندارد و کلیسا آنقدر فاسد است که اعضایش برای رسیدن به قدرت، وحشتناک ترین گناهان را انجام می دهند.
بینندگان در نهایت با همان افکاری از پای فیلم بلند می شوند که برگزیدگان می خواستند: ایلومناتی یک داستان تخیلی است و زمانی هم که وجود داشته است، تشکیلاتی از مغز های متفکر با هدف پیشرفت علم بوده است؛ کلیسای کاتولیک مقدس نیست، بلکه نهادی انسانی و شدیدا معیوب است، که به خاطر نفرتش از علم باید محو شود. در طول فیلم ایلومناتی واقعی وجود خود را انکار می کند، و در عین حال نقشه خود یعنی نابودی ادیان سازمان یافته بوسیله تلقین مداوم افکار، اجرا می کند. ما در این فیلم درگیری قدیمی کلیسای کاتولیک با جوامع نهان پیشه را مشاهده می کنیم و به وضوح می بینیم که چه کسی پیروز می شود.

 نماد گمشده

 نمادگمشده نوشته دن بروان، یکی دیگر از آثار با هدف پروپاگاندا و تلقین افکار است. کتاب سرتاسر مضحک است، و نمونه ای از کتاب های پر زرق و برق مدرن آمریکایی است. بروان تمام روش های پیش پا افتاده سرگرمی سازی آمریکایی را به کار بسته تا از بخشی مغفول مانده در تمدن مدرن، تجلیل کند: جوامع مخفی و عرفان های دروغین نهان پیشه گان.
اما این کتاب یک چرخش جالب دارد. حداقل ??? سال از تمرکز تلاش جوامع نهان پیشه بر بی اعتبارسازی مسیحیت می گذرد و همواره این تلاش ثابت بوده است. اگر در تعالیم فلاسفه نهان پیشه مروری کنید، مرتبا فریاد محکومیت مسیحیت را می شنوید. تا به اینجا دو کتاب آخر دن بروان تفاوتی با هم ندارند.
نتیجه گیری شگفت انگیز کتاب این است که نماد گمشده یا “لغت” گمشده ی اسرار باستانی، انجیل20 است!. پس آن حقیقت کاملی که باید برای انتقال به عصر جدید21 ، یا عصر برج دلو22 ، آشکار شود، در بودائیسم یا تعالیم سانسکریت، که نهان پیشه گان سالها به آن اشاره می کردند، نیست، بلکه در انجیل است.
آیا این ممکن است؟ آیا پرستش شرک آمیز ستارگان به عنوان خدایان، ستاره شناسی، جادو و مراسم قربانی کردن انسان، از تعالیم بنیادین انجیل است؟ خیر، مگر این که پیام آن را معکوس کنیم؛ همانطور که عرفان های اسرار‌آمیز این کار را می کنند. بروان جمله‌ای از ویلیام بلیک23، کسی که به داشتن امیال شیطانی مشهور است، نقل می‌کند:
« هر دو، روز و شب انجیل می‌خوانیم، اما تو نوشته‌های سیاه را میخوانی و من نوشته‌های سفید را».
این آموزه‌ی عرفان‌های اسرارآمیز24 باستانی است. مسیحیان معاصری که تعالیم رمزی کابلا را با مسیحیت ادغام، و تفسیرشان از انجیل را معکوس کرده اند؛ که طبق تعالیم آن‌ها خداوندِ آفریننده، خدای منکر می شود و شیطان، خدای حقیقی. کسی که آزادی (بی قید و بندی) از بند قوانین خدا را به انسان هدیه کرد، هنگامی که او را به خوردن میوه‌ی درخت دانش (سیب) که همان علم جادو است، راهنمایی کرد.
بنابراین نهان پیشه گان، جادو را قدرتی بزرگ می دانند که انسان را همانند خدا می سازد. و این پیام اصلی نماد گمشده است. همان دومین فرضیه دن بروان که می گوید، خدا یک نیروی خالق «در آن بیرون» نیست، بلکه انسان خودش خداست و آموزه نهایی اسرار باستانی، این است که چگونه می توانیم قدرت های نهفته‌ی ذهن را تحت اختیار درآوریم، تا بتوانیم به خدا تبدیل شویم. در یک کلام، انسان خودِ خداست.

تبلیغ چند باره کتاب های دن بروان توسط مجله همشهری جوان!

این آموزه، یکی از اصول کابالا است. و این پیام نهایی آن هزاران خرافه پرستی نهفته در به اصطلاح ستاره شناسی و کیمیاگریی موجود در آن است. در واقع مطابق با تعالیم کابالا، تاریخ هستی اینگونه بیان می‌شود که انسان به این دانش رسید که خداست. در آغاز خدا خواست خودش را بشناسد. پس یکی مانند خود خلق کرد تا بتواند خود (انسان) را بشناسد. آن خدای دیگر از ماهیت الهی خود آگاه نبود، اما ظاهرا اسنان توان خودآگاهی داشت. این داستان به صورت سیر فرضی پیشرفت انسان از دوره‌ی بی مذهبی، پس از آن آغاز حرکت با فلسفه یونانی، سپس انسان پرستی (اومانیسم25) در دوره‌ی رنسانس، و در نهایت سکولاریزم26 (لا ابالیگری) دوره ی روشن فکری، ترویج می شود.
این مفاهیم به وضوح در کابالای جدید اسحاق لوریا27، که در قرن ??ام می زیست، نمایان است. این تعالیم بوسیله جاکوب بوهم28 ، که بعداً پایه گذار عرفان اسرارآمیز نهان پیشه گان اروپا شد، به مسیحیت منتقل شد. یکی از طرفداران او هگل29 بود، که آرمان گرایان آلمانی متاثر از او در رسیدن به اهداف حال حاظر برگزیده ها، پیشگام شدند. محصول نهایی این تعالیم کسی نیست جز آخرین مرد یا “ابر مرد”30 نیچه، کسی که در نهایت می‌تواند حقیقت الوهیت خود را به واقعیت برساند. او همان دجال31 کتاب مکاشفات32، نقشه راه ایلومناتی، نوشته یوحنا33، قدیس مورد احترام نهان پیشه گان است.

اما بزرگترین هتاکی نماد گمشده، توهین آشکار نویسنده به حق اولیه مردم در یک جامعه دموکراتیک برای آگاه شدن از امور حکومتی و بازرسی حاکمان است. دقیقا همان اصلی که امپراطوری ماسونی آمریکا بر پایه آن بنا شده است. در جهان بینی مضحک دن بروان، برگزیده ها با دور نگه داشتن آن از ما، از این دانش محافظت می‌کنند. چرا؟ زیرا «شما نمی توانید حقیقت را تحمل کنید». درست است، شما توانایی ذهنی لازم، برای درک مفاهیم رمزی آئین های نهان پیشه گان را ندارید، پس باید به شما در این باره دروغ بگویند.
طرح اصلی داستان این است که از یکی آئین های ماسونی فیلم برداری کرده اند، و تهدید کرده اند که آن را در اینترنت منتشر می کنند. اما بازیگر اصلی کتاب بروان، به سازمان سیا و رهبران ماسون کمک می کند، تا از فاش شدن آن جلوگیری کنند. پیام این است که، دفعه بعد که دولت فریاد “امنیت ملی” سر داد، بی قید و شرط به آن ها اعتماد کنید.
حقیقت هیچگاه مخفی نمی ماند. ممکن است در دوره ای تنها در اختیار گروه قلیلی باشد، اما آن ها همواره می‌خواسته اند آن را به کسانی خواستار شنیدن باشند بگویند. حقیقت این است که: باید همان کاری را برای دیگران انجام دهید که شما از دیگران انتظار دارید برای شما انجام دهند. یعنی برای همنوعان خود در این برهه زمانی دل بسوزانید و علیه ظلمی که توسط امپریالیزم غربی بر بسیاری از بخش های جهان می رود فریاد بکشید. ظلمی که مخفیانه با فعالیت های مشکوک فراماسون ها و سازمان سیا انجام می‌گیرد و دن بروان باید آن ها را انکار کند تا بتواند داستان خیالی‌اش را برای ما بنویسد.
مستند زار های حک شده در سنگ: معماری رمزآلود واشنگتن 34که به تدریج ترجمه ودرسایت قرار داده می شود، مفهوم حقیقی بسیاری ازنمادهای به کار رفته دراین کتاب راآشکارمی‌کند

جمع بندی: پدیدار شدن جوامع مخفی در فیلم ها و کتاب ها، به این آثار خلاصه نمی شود. این آثار با هدف دموکراتیک سازی اطلاعات ساخته شده اند، که به عموم مردم اجازه می دهد به اطلاعاتی دست پیدا کنند، که پیش از این دست نیافتنی بود. این آثار نیز همانند نماد های رمزی عمل میکنند: بخشی را آشکار می کنند و بخشی را پنهان. به این صورت که برای خودی ها آشکار می کنند و برای غیر خودی ها پنهان. از فیلم های هالیوودی برای ترویج بسیاری از خواسته ها استفاده شده است، مانند جنگ ویتنام، خطر کمونیسم، خطر تروریسم اسلامی، ترویج هنجار های آمریکایی و غیره. آثاری که در بالا بررسی شد، دستور کار جدیدی را دنبال می کنند و آن تلقین اطلاعات غلط به افکار عمومی درباره جوامع مخفی است.

منبع: ذی طوی  دریافت فایل PDF مقاله   و همچنین http://mouood.org/content/view/11543/3/

منابع:
* vigilantcitizen.com
* terrorism-illuminati.com
1. National Treasure [?]
2. Angels and Demons [?]
3. Lost Symbol [?]
4. Knights Templars [?]
5. Jacques de Molay [?]
6. Sean Martin, The Knights Templar [?]
7. Rosicrucian [?]
8. Isaac Long [?]
9. DomenicoMargiotta 33°, Adriano Lemmi [?]
10. Kabbalah [?]
11. Gnosticism [?]
12. Trinity Church [?]
13. Adonay [?]
14. DomenicoMargiotta 33°, Adriano Lemmi [?]
15. Manly P. Hall, Lost Keys of Freemasonry [?]
16. Ben Gates [?]
17. Dan Brown [?]
18. Adam Weishaupt [?]
19. Lady Queenborough, Occult Theocracy [?]
20. Bible [?]
21. New Age [?]
22. Age of Aquarius [?]
23. William Blake [?]
24. Gnosticism [?]
25. Humanism [?]
26. secularism [?]
27. Isaac Luria [?]
28. Jacob Boehme [?]
29. Hegel [?]
30. Superman [?]
31. anti-Christ [?]
32. the Book of Revelations [?]
33. John the Apostle [?]
34. Riddles in Stone: The Secret Architecture of Washington, D.C

نوشته شده در  دوشنبه 89/9/29ساعت  5:14 عصر  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

آخرالزمان و منجی منهای خدا؛ سریال 4400 آماده دوبله

در ادامه دوبله و توزیع برخی آثار غربی، سریال خرافی و فانتزی 4400 نیز روانه بازار می‌شود، به نظر می رسد هدفگذاری این سریال در ارائه تفسیر غربی از درک استراتژیک از مهدویت و آخرالزمان باشد. 

برخی شنیده‌ها از ورود سریال 4400 به فهرست آثاری که به زودی دوبله خواهند شد حکایت دارد. «4400» عنوان سریالی است طولانی و ساخت آمریکا که دارای اپیزود های متعددی است. این مجموعه که در بخش فیلم‌های "ماورایی"، "جادویی" و " آخرالزمانی" قابل دسته بندی است اخیراً در حال بازبینی، ترجمه و آماده سازی برای پخش در شبکه‌های رسمی است. به گزارش خبرنگار فرهنگی مشرق، برخی شنیده‌ها از ورود سریال 4400 به فهرست آثاری که به زودی دوبله خواهند شد حکایت دارد. «4400» عنوان سریالی است طولانی و ساخت آمریکا که دارای اپیزود های متعددی است. این مجموعه که در بخش فیلم‌های "ماورایی"، "جادویی" و " آخرالزمانی" قابل دسته بندی است اخیراً در حال بازبینی، ترجمه و آماده سازی برای پخش در شبکه‌های رسمی است.

معرفی 4400
سریال 4400 محصول سال2004 است. داستان این سریال علمی - تخیلی است و درام به این شکل شروع می شود که مخاطب شاهد ناپدید شدن افرادی در زمانهای مختلف در کشورهای مختلف و با نژادهای مختلف هستیم. این افراد که تعدادشان 4400نفر است در یک روز به خصوص دوباره و یکجا در یک نقطه از خاک امریکا ظاهر می شوند و در بین آنها از دختر بچه ای که 80 سال پیش ناپدید  تا سیاهپوستی که در دهه 50 غیب شده حضور دارند. این افراد که هیچ خاطره ای از آنچه بر آنها گذشته ندارند توسط مامورین به قرنطینه رفته و بعد از مدتی آزاد می‌شوند و از این به بعد شاهد مواجهه این افراد با دنیایی جدید می شویم که هیچ تناسخی با آن ندارند.
هریک از این افراد گویی چیزی را از دست داده اند ولی در طول غیبت خود نیروهای ماورائی خارق‌العاده‌ای به دست آورده اند. مثلا دختر کوچکی که می تواند آینده را پیش‌بینی کند یا پسر جوانی که می تواند انسانها را احیا کرده یا بمیراند.
ریتم سریال با وجود زمان یک ساعتی آن سریع است و بیننده دچار خستگی نمی شود چون اطلاعات بسیاری در هر قسمت به بیننده منتقل می‌شود.
در داستان این سریال شاهدیم که یک سنگ آسمانی بزرگ با سرعت سرسام آور در حال نزدیک شدن و برخورد با کره زمین است. ولی ناگهان مشاهده گران از روی رادار متوجه می‌شوند که این جرم آسمانی سرعتش را کم کرده و قصد فرود آمدن دارد.
گزارشگران و افراد پلیس به سرعت خودشان را به محل فرود پیش‌بینی شده می‌رسانند. ناگهان یک کره آتشین در آسمان ظاهر شده و سرعتش را به قدری کم می‌نماید که در آسمان در ارتفاع 20 متری معلق می‌ماند. ولی یک دفعه با صدا و موج مهیبی که تمام مشاهده گران را به روی زمین می اندازد منفجر می‌شود. وقتی که مشاهده گران به خودشان می آیند متوجه می‌شوند که یک گروه عظیم از مردم  در آن محل ظاهر شده اند.
بررسی پلیس نشان می‌دهد که این عده که تعدادشان 4400 نفر و از زن و مرد و پیر و جوان و سیاه و سفید تشکیل شدند، در حقیقت کسانی‌اند که در طی 60 سال اخیر به طور اسرار آمیزی ناپدید شده بودند. جالب اینجاست که اینها هیچ تغییری نکرده و پیر نشدند. ولی در طی این 60 سال کجا بودند و چرا پیر نشدند؟ سریال به این سوال که آنها کجا بودند و چه بر آنها گذشته پاسخی نمی‌دهد.
مرور زمان نشان می‌دهد که این4400 نفر دارای توانایی های مافوق بشری هستند. هر کدام دارای یک توانایی منحصر به فرد که در مجموع قادرند زمانه را متحول کنند. آنها برای نجات جامعه بشریت می‌کوشند. از این زاویه این مجموعه را می‌توان یک اثر آخرالزمانی به شمار آورد.
اشاره 4400 و علت نامگذاری این سریال، قرابت خاصی با تفکرات ماسونی و جادوگرایانه که از تفکرات داروینیستی و کابالایی نشأت گرفته دارد. چنانکه 4400 از مضارب عدد مقدس فراماسونرها یعنی 11 است.
ولی چرا غرب به دنبال منجی سازی منهای خدا از بین انسانهایی است که دارای یک جهش اسرارآمیز شده‌اند؟
کلید رمزگشایی این سریال را می‌توان در درک استراتژیک از «مهدویت» در نگاه تشیع جست.

44002.jpg


مؤلفه‌های راهبردی سریال 4400

مهندسی معکوس محتوای آثار هنری چون سریال 4400 و آثار فلسفی و امنیتی غرب شیوه‌ای است که در کشف اهداف ذهنی طراحان آن موثر است. در این اثر شاهد 5 تصویر (Image) هستیم که در ذهن مخاطب نقش می‌بندد. در ادامه به شکل اجمالی به آنها اشاره می‌شود:
1- در سریال 4400 تغییر و تکامل پدیده‌ای ضروری اما دردناک معرفی می‌شود. یعنی در راه به کمال رسیدن بشر، خیلی از افراد جامعه بشریت کشته یا شکنجه می‌شوند. اما در عین حال، کسب این توانایی و تکامل بسیار ضروری جلوه می‌کند؛ به گونه‌ای که راه گریزی از آن نیست.

2- در این اثر، جهش تکاملی از راه علم صورت می‌گیرد نه راه دیگر یا بدست شخص دیگر؛ اما چیزی که در این میان به زاویه رانده می‌شود نقش خداست. در واقع خدا در این جهش تکاملی هیچ‌کاره است و دانش شیمی و بیولوژیک مسبب این جهش معرفی می‌شوند. یعنی علم و نه خدا. چنانکه در آثار این‌چنینی رشته‌های علمی و فنی و ابزارهای دیگر جایگزین خدای خالق و پرورش‌دهنده می‌شوند. این مبحث، نقطه تقابل جریان خلقت‌گرا (Creationism) و خدامحور در برابر جریان داروینیسم (Darvinism) و تکامل‌گرا حتی در جامعه علمی و مذهبی امریکاست.

3- در این فیلم، آینده متعلق به گروه جهش‌یافته است. یعنی همان 4400 نفر؛ و نه مردم عادی و افرادی که تکامل نیافته‌اند.

4- در مجموعه 4400، همه مردم می‌توانند آرزو کنند که مثل اعضای گروه جهش‌یافته ارتقاء یابند. بنابراین قابلیت ارتقاء در این داستان تجاری می‌شود. یعنی در قالب یک فرمول یا دارو قابل عرضه و فروش به مردمی که دارای قدرتهای خارق‌العاده نیستند می‌شود.

5- در این داستان، هرقدر امکان تغییر و تکامل بیشتر ‌شود، به همان میزان افراد شرور نیز تغییر و توان بیشتری می‌یابند. یعنی همیشه سوءاستفاده کنندگان به میزان بروز توانایی‌ها به دنبال آن هستند.



بررسی تطبیقی مجموعه 4400 با مبحث مهدویت
پنج گزاره یاد شده از وزانت قابل توجهی در مباحث مهدویت از نگاه شیعه برخوردار است که به ترتیب به آن پرداخته می‌شود.

1- در مورد اول تکامل، ضروری ولی دردناک و مستلزم تلاش و ممارست است. به این معنی که باید سختی آن راه را تحمل کرد؛ اما نه به این معنا که باید به کشتار و شکنجه و فریب نوع بشر پرداخت.

2- در مورد دوم، جهش تکاملی در منظر مهدویت با تاکید بر این که به علم نیازمند است؛ ولی تنها مبتنی بر دانش بشری نیست و قطعاً عنایت و اراده الهی و ایمان افراد در آن دخیل است.

3- در گزاره سوم که آینده متعلق به گروه جهش یافته جلوه می‌کند، نیز در مباحث مهدویت و بر طبق آیات قرآن همیشه آینده از آن کسانی است که در راه تکامل خود و دیگران کوشیده‌اند و در اصطلاح قرآنی با عبارت وارثین زمین معرفی می‌شوند. اما منظور از جهش در اسلام با آنچه که در نگاه داروینیسم و در حوزه علوم بیولوژیک و ژنتیک و شیمی و نهایتاً علوم انسانی مبتنی بر «انسان‌خدایی» یا همان «اومانیسم» تعریف می‌شود تفاوت آشکاری دارد.

4- در مؤلفه چهارم که عموم مردم هم می‌توانند یا به عبارت دیگر باید خود را به سیاق جهش‌یافتگان درآورند، واقعیت این است که از طرفی نه می‌توان مردم را نادیده گرفت و به خواص اکتفا کرد (که اگر غیر این باشد با عدل الهی سازگار نیست) و نه اینکه باید مردم دست روی دست گذاشته و منتظر یک منجی باشند تا او با ظهور و قیام فردی خود، تمام مشکلات و سیاهی‌ها و تباهی‌ها را مرتفع سازد. بلکه مردم با الگو گرفتن از بندگان تکامل یافته خدا (انسان کامل)و انسانهای مومن و مخلص که در آئین اسلام، ائمه هدی(ع) و پیروان حقیقی ایشان هستند، باید به سیر تکامل خود کمک کنند. از طرف دیگر جامعه بشری بدون تمسک به جانشین برحق خداوند نیز قادر به اصلاح امور نخواهند بود. بدیهی است در هر برهه‌ زمانی خداوند متعال حجت خود را بر روی زمین قرار داده تا هیچ حرجی بر انسانها نباشد. در آخرالزمان، حضرت مهدی(عج) آخرین حجت خدا بوده و در زمان غیبت ایشان، ولی فقیه مرجع این امور محسوب می‌شود.

بر این اساس قرار نیست حضرت موعود(عج) به تنهایی و با استفاده از مشیت‌های الهی و یا قدرتهای ماورایی که در این سریال به وفور یافت می‌شوند، ابنای بشر را از ظلم و جور و فساد موجود نجات دهد. چنانکه تفکر یادشده همان اندیشه انحرافی انجمن حجتیه مبتنی بر انفعال مومنین در عصر انتظار است. بلکه باید مردم با درک شرایط زمان خویش به مثابه طواف کعبه به سوی منجی عصر خویش و حجت حی خداوند شتافته و ظهور و قیام او را طلب کنند.

اساساً هیچ یک از اولیاء الهی برای مدیریت جامعه بشری نه به معجزات اکتفا کردند و نه از وعده الهی که نیروهای خیر در جماعت مؤمنین شکل و قوام می‌یابد، غافل شدند. بلکه با توانایی‌های بشری که دارای ابعاد مادی و روحانی است به دنبال جامعه‌سازی براساس چارچوب‌های الهی بوده و هستند. چنانکه انبیاء و اولیاء خدا خود را همانند بشر عادی دارای بعد مادی و جسمانی و محصور در عالم ماده (دنیا) معرفی کردند.

5- در گزاره پنجم نیز واقعیت این است که هرقدر توانایی‌های علمی و فنی و ابزاری بشر بیشتر می‌شود، به همان میزان توانایی و پیچیدگی و قدرت نفوذ نیروهای شرور و شیطانی نیز افزایش می‌یابد. اما تفاوت دیدگاه مهدوی با آنچه که در سریال 4400 و آثاری از این دست باید مورد دقت واقع شود، این است که اساساً در حرکت مهدوی که حرکتی مثبت یعنی از پلیدی‌ها به سوی اصلاح و تکامل است، هیچ نیروی شری قدرت نفوذ و ایفای نقش در این جنبش را ندارد. چون برای رسیدن به جامعه مهدوی از هیچ راه فساد‌انگیزی استفاده نمی‌شود؛ بلکه در راه‌های ارتقاء مبتنی بر داروینیسم، فراماسونری، شیطان‌پرستی، جادوگرایی، انسان خدایی، پاگانیسم(کفرکیشی)، اومانیسم و دیگر مکاتب بشری به ویژه ماکیاولیسم است که نیروهای شرور، محلی از اعراب یافته و به دنبال ایفای نقش هستند.

در این سریال  مکمل سریال معروف لاست (Lost) شناخته می‌شود، هیچ مکان خاصی مد نظر نیست بلکه موضوع، زمان است. چنانکه در سریال لاست، موضوع مکان و مدینه فاضله (اتوپیا یا جزیره گمشده) بود. در همین رابطه، مطالعه آیات و روایات و درک منطق حاکم بر روح اسلام نشان می‌دهد که در مقوله مهدویت، علاوه بر ابعاد زمان و مکان، شخص نیز از اهمیت و تأثیرگذاری خاصی برخوردار است. یعنی در واقعه شریف ظهور، شیعیان منتظر ظهور و قیام شخص خاصی در مکان بخصوصی و در شرایط زمانی ویژه‌ای هستند. هر چند زمان دقیق ظهور را تنها پروردگار می‌داند.

طی‌الارض، شفای بیماران، غیب‌گویی، پیش‌بینی آینده، نوشتن کتاب مقدس، هک کردن بانکها با قدرت دست، جاسوسی بدون ابزار، استعدادهای ویژه و معجزه‌گون و مسائل ماورایی این چنینی در سریال 4400 و دیگر آثار ادبیات و سینمای غرب، در حقیقت یک پدیده تقلیدی اما انحرافی است که از ادیان الهی و به ویژه دین اسلام «شبیه‌سازی» شده و با اهداف خاصی در آثار هنری تعبیه می‌شود.
به نظر می‌رسد با توجه به نگاه انحرافی و خلاف واقع غرب به مسئله ماوراء و موضوعاتی مانند «گذشته در آینده»، «آینده در گذشته»، «تناسخ»، «کارما»، «طریقت بدون مذهب و شریعت»، «قاعده فرادینی و کثرت‌گرایی»، «دین نوین دنیوی» و حتی در مسئله جن، فرشتگان مقرب و... نیازی ضروری به ترجمه هدفمند و توجیه مخاطب نسبت به این مسائل حس می‌شود تا اثرات مخرب این نوع تفکرات خنثی شود.
در همین زمینه علما و کارشناسان فرهنگی بارها نسبت به انتشار بدون نقد و روشنگری محصولات فرهنگی غرب به ویژه آثار سینمایی ابراز نگرانی کرده‌اند. جالب اینکه برخی دانشمندان علوم اجتماعی و دینی، روشنگری و شفاف‌سازی نسبت به مسائل اندیشه‌ای، مذهبی و فلسفی موجود در آثار سینمایی غرب را فرصت مناسبی برای افشای چهره واقعی مکاتب فکری غرب و آبشخور غیرالهی و ماسون‌زده آنها و در عین حال راه مناسبی برای معرفی و اثبات حقانیت اندیشه و منابع اسلامی می‌دانند.
سوال این است که آیا بدون آشکارسازی و افشای مواردی که برای نمونه در این مقال آمد، می‌توان شاهد پخش و انتشار گسترده این آثار بود؟ و حتی به ترجمه و فارسی‌سازی و یا نهایتا حذف و ویرایش برخی صحنه‌ها اکتفا کرد؟
منبع: مشرق نیوز  و همچنین http://www.apocalypse.ir/post-315.aspx

نوشته شده در  دوشنبه 89/9/29ساعت  5:10 عصر  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

1389/06/27

  نمایش فیلم تبلیغاتی فرقه ماسونی - صهیونیستی "رائیل" از رسانه ملی

شبکه پنج سیمای جمهوری اسلامی ایران (شبکه تهران) در اقدامی عجیب، با پخش فیلم سینمایی " ئی تی" به کارگردانی "استیون اسپیلبرگ" کارگردان کابالیست هالیوود، به ترویج عقاید فرقه ضاله کافران بی خدا (رائیل) پرداخت.


این فیلم که با حمایت دولت آمریکا و پنتاگون ساخته شده است، ماجرای سفر یک موجود فضایی به زمین را روایت می کند که با یک بشقاب پرنده برای ارتباط گیری با موجودات زمینی و همدلی با آنان، به یک نقطه از آمریکا فرود می آید و نهایتاً به کهکشان بازمی گردد. چند روز پیش نیز شبکه یک رسانه ملی برای دومین بار فیلم سینمایی "ورطه" به کارگردانی "جیمز کامرون" دیگر کارگردان کابالیست هالیوود را که در آن انقلاب اسلامی و دوران دفاع مقدس به عنوان بخشی از شرارت روی زمین در قرن گذشته معرفی شده بود، در معرض تماشای مخاطبان خود قرار داد که اتفاقاً این فیلم نیز به ترویج موجوداتی ماورائی به نام "ان.تی.آی"ها می پردازد که دارای حیات غیرخاکی هستند. محل اسکان این موجودات ماورائی، جایی شبیه معبد با معماری خاص است و جالب اینکه در فیلم اسپیلبرگ نیز بشقاب پرنده ئی تی، معبدی دقیقاً مشابه قبة الصخرة در بیت المقدس است.

سینمایی " ئی تی" مهم ترین فیلم تبلیغاتی فرقه ضاله ماسونی - صهیونیستی "رائیل" به شمار می آید که توسط هالیوود تهیه شده و تا زمان خود، پرفروش ترین فیلم تاریخ سینما بوده است که متأسفانه بدون هیچ گونه نقد و شرحی، توسط صدا و سیما پخش شد آن هم در شب جمعه ای که قرار بود فردای آن روز میلیون ها ایرانی، علیه هتک حرمت کفار شیطان صفت علیه کتاب آسمانی خود، راهپیمایی کنند. گفتنی است رائیلی‌‏ها به وجود انسان‌‏های ماورای کیهان به نام " اِلوهیم" (ئی تی) به‌‏عنوان نمایندگان و پیامبران خالق انسان معتقدند که در چند دهه اخیر تلاش‌‏های فراوانی در عرصه فرهنگی و بویژه سینما داشته‌‏اند و نفوذ آنها در سینمای هالیوود کاملاً مشهود است. موجودات فضایی مورد اعتقاد فرقه رائیل، یهوه (نام عبری خداوند در عهد عتیق) نام دارند و خودشان را الله و خودشان را خالقین اصلی انسان معرفی می کنند و جالب اینکه هنوز کسی آنها را ندیده به جز مؤسس فرقه این فرقه که معروف به رائیل است و نام خود را از بخش دوم واژه "اسرائیل" اخذ کرده است. به گفته خود رائیل، موجودات فضایی به نام الوهیم با او در دامنه کوهی تماس گرفتند و خود را خالقین انسان معرفی کردند و به او مأموریت دادند تا مردم را به دین جدید در بیاورد.

الوهیم، رائیلیان و تورات تحریف شده

نام الوهیم بارها در تورات استفاده شده است که به موجوداتی اشاره دارد با پوست درخشنده که از آسمان به زمین نرول کردند که با اینکه مهربانند اما در واقع ترکیبی از دجال و شیطان هستند. نام الوهیم در بسیاری از کتیبه های باستانی و کتب پیش از میلاد به وفور به چشم می خورد اما مسئله این است که اصلاً کسانی به این نام با فراماسونی به نام "رائیل" تماس نگرفته اند و این نقشه ای از پیش طرح ریزی شده برای حمله به ادیان الهی بویژه اسلام است.وجود موجودات عجیب الخلقه به عنوان خدا یا پیامبر، اعتقاد به وجود بشقاب پرنده به عنوان مرکب خدایان خالق بشر، تأکید شدید بر ضرورت شبیه سازی سلولی و تأکید بر ضرورت ترویج نمادهای ماسونی و صهیونیستی بویژه ستاره داوود به عنوان اصلی ترین نماد این فرقه ضاله از جمله معتقدات رائیلی هاست.

"استیون اسپیلبرگ"، سینماگر صهیونیست هالیوود از برجسته ترین مبلغان این فرقه است و فیلم سینمایی "ئی تی" که در سال‌‏های اخیر از پرفروش‌‏ترین فیلم‌‏های جهان بوده، براساس تصویری از انسان‌‏های فضایی ساخته شده که کاملاً و بطور صد در صد بر موجودات ادعایی رائیلی‌‏ها منطبق است. تصویری که رائیلی‌‏ها از این موجودات در تبلیغات سینمایی، گرافیکی و اینترنتی خود نمایش می‌‏دهند موجود انسان نمای سفیدرنگ با دو چشم بادامی بزرگ کاملاً سیاه، صورت کشیده و چانه ظریف، دست‌‏های دراز و جمجمه‌‏ای بیضی‌‏شکل است که منجی این فرقه ضاله به شمار می‌‏رود. دولت آمریکا در تولید این فیلم پر فروش نیز کمک های مالی و غیرمالی متعددی به اسپیبرگ ارائه کرد. اسپیلبرگ که یک بار درباره فیلم بشقاب پرنده‌ای کلاسیک خود یعنی "برخورد نزدیک از نوع سوم" محصول 1977 سخن می‌گفت، در گفت وگویی با خبرنگار یک مجله سینمایی استرالیایی فاش کرده است که به وجود موجودات فضایی اعتقاد آورده است.وی افزود: «وقتی دیدم این موضوع برای ناسا آن قدر اهمیت دارد که وقت گذاشته و نامه‌ای 20 صفحه‌ای برای من نوشته است، آن وقت بود که متوجه شدم، حتماً باید چیزی وجود داشته باشد و لذا آنها فیلم‌نامه را خواندند و من احساس کردم که آنها عمدتاً به این خاطر آن نامه را برای من نوشته‌اند که دیده‌اند فیلم «آرواره‌ها»ی من افراد بسیاری را در گوشه و کنار جهان متقاعد کرده که کوسه‌ها در توالت‌ها و وان‌های حمام نیز وجود دارند نه فقط در اقیانوس‌ها و رودخانه‌ها. آنها حدس می زدند که نظیر همین باور درباره بشقاب پرنده ها نیز در بین مردم همه گیر شود.»

گفتنی است رائیلی‌‏ها "اورشلیم" (بیت‌‏المقدس) را پایتخت جهانی و آرمانی خود معرفی و اعلام کرده‌‏اند که قصد دارند سفارت (پایتخت خدای فضایی خود) را که نقشه و پلان آن آماده نیز ارائه شده، در این شهر مقدس که مرکز پیوند ادیان توحیدی و ابراهیمی به شمار می‌‏رود برپا کنند تا از این طریق عقاید انحرافی خود را به مؤمنان موحد دنیا تحمیل کنند.  رائیل که خود یکی از فراگیرترین کلوب های ماسونی جهان است، ارتباط وثیق با فراماسونرها، صهیونیست ها و بهایی‌‏ها دارد و در کشورهای مختلف جهان از جمله آمریکا، انگلیس، فرانسه، اسرائیل، کانادا و بیشتر کشورهای اروپایی نفوذ فراوانی دارد و در سال‌‏های اخیر تمرکز فراوانی بر روی منطقه خاورمیانه و بویژه ایران، بحرین، فلسطین، عربستان و امارات داشته‌ و روزنامه المستقبل چاپ بیروت نیز چندی پیش از دستگیری ده ها تن از افراد متعلق به این فرقه ضاله در لبنان خبر داده است.

این فرقه ضاله همچنین به علم ژنتیک و بحث شبیه‌‏سازی انسان توجه خاصی نشان می‌‏دهد و آن‌‏طور که چند سال پیش در خبرها هم آمده بود نخستین زنی که در آمریکا تن به شبیه‌‏سازی داد چند ماه بعد ناپدید و به اسرائیل منتقل شد.مبلغان این فرقه که روزبه‌‏روز در حال گسترش است هم‌‏اکنون دارای پایگاه‌‏ها، دفاتر و اشخاصی است که در بیش از 100 کشور و به ده ها زبان زنده دنیا فعالیت دارند و با سوءاستفاده از اعتقادات دینی مؤمنان ادیان مختلف تلاش می‌‏کنند مسلک خود را برحق نشان دهند.‌‏نخستین کسی که مبانی عقیدتی این مسلک را پی‌‏ریزی کرد در سال 1973 (1353 شمسی) با فرود بشقاب‌‏پرنده‌‏ای در کشور فرانسه ادعا کرد که این وسیله از سوی "الوهیم"یعنی خدای فرقه رائل ساخته شده و درون آن پیامبری است که از سوی او و برای آماده‌‏سازی سیاره زمین به‌‏منظور فرود خدا بر روی این سیاره آمده که تصویر ارائه شده از موجود مورد ادعای وی، دقیقاً مشابه ئی تی، موجود فضایی مورد استفاده در فیلم اسپیلبرگ است.‌‏

جالب اینجاست که فیلم کفرآمیز ئی تی درست در زمانی از رسانه ملی پخش می شود که از یک سو علاوه بر ماجرای قرآن سوزی سازمان یافته، "استیون هاوکینگ" فیزیکدان و کیهان شناس برجسته انگلیسی هفته گذشته ادعا کرد که خدا کهکشان ها را نیافریده و آفرینش زاییده طبیعت است که این ادعای وی با صدور بیانیه ای فوری از سوی دبیرخانه مرکزی فرقه رائیل مورد استقبال ویژه قرار گرفت و از سوی دیگر، این فرقه طی مدت اخیر با راه‌‏اندازی بخش فارسی‌‏زبان خود فعالیت بر روی اذهان جامعه ایرانی را تشدید کرده است.

عمده تبلیغات فارسی این فرقه از طریق کشور کانادا انجام می‌‏شود و کتاب‌‏های تبلیغی آنها به زبان فارسی از طریق شبکه پیچیده جهانی رائلی‌‏ها به کشور قاچاق می‌‏شود. ریاست شبکه ماسونی این فرقه در ایران بر عهده شخصی به نام دکتر "مهران سام" و مدیریت اجرایی آن بر عهده "آرش ایزدی" است که تلاش شبانه روزی آنها از طریق ده ها سایت، وبلاگ، کتب قاچاق و غیرقانونی و جزوه های زیرزمینی، بر محور ترویج بی خدایی و اعتقاد به موجودات ماورائی و بشقاب پرنده هاست که در این راستا حتی از برخی نمادهای شیعی و مرتبط با عزاداری های محرم برای نیل به اهداف خود سود می جویند.

تمامی موجودات ماورائی مورد اعتقاد فرقه های ضاله، ماسون ها، صهیونیست ها، کابالیست های ‌هالیوود و مانند آنها بر سر یک حرف با هم توافق دارند و آن هم پایان دنیا در سال 2012میلادی است که در این سال، کره زمین بکلی تغییر خواهد کرد و میلیاردها انسان کشته خواهند شد. این موجودات به همراه بسیاری از همکاران خود، پروژه ای را ایجاد کرده اند به نام پروژه صعود به بُعد چهارم و پنجم (Ascension) و هزاران کتاب در این باره در غرب چاپ شده است. کانال های رادیویی بسیاری هم پیام های این موجودات را به مردم می رسانند و بویژه رادیو بی بی سی برنامه های متنوعی در این باره پخش می کند که محور آنها بر این موارد است که خدا متعدد است! خدا پسران و دختران زیادی دارد که یکی از آنها عیسی است! محمد –حضرت محمد(ص)- آخرین پیامبر نیست! همه ما پیامبران خدا هستیم که برای شما پیام نور و محبت و دوستی آورده ایم! تناسخ ارواح اصل دین است! تمام مردم ارواحی هستند که پیش از این روی سیارات دیگری زندگی کرده اند! کتاب قرآن هیچ دستوری برای تکامل روحی به کسی نمی دهد و برای همین است که الوهیم آمده تا مردم را راهنمایی کند! اگر مردم به الوهیم متوسل شوند و مدیتیشن و دستورات را رعایت کنند خیلی زود به قدرت های خارق العاده دست می یابند! بهشت و جهنمی وجود ندارد و اینها همه دروغ است! اگر مردم به رائیل بپیوندند عمر جاودان پیدا می یابند و مرگ به سراغ آنها نخواهد آمد! هر که به رائیل ایمان بیاورد در زمان نابودی زمین در سال 2012 سفینه ها و بشقاب پرنده های الوهیم او را نجات خواهند داد در حالی که دیگران را رها می کند تا بمیرند! منبع: http://mashreghnews.ir


نوشته شده در  دوشنبه 89/9/29ساعت  5:6 عصر  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

فمینیسم ترجمه ای؛ راهکار صدور مدرنیته

 

این جنبش، همان گونه که خود صریحاً به آن اذعان نموده، آرمان شهر خود را در غرب بنا کرده است و ایدئال خود را در برقراری جهانی واحد با حکومت لیبرال دموکراسی می داند و تلاش برای احقاق حقوق زنان با تعریف مدرن آن، گامی است که این جنبش در این مسیر برمی دارد. جنبش زنان ایران، به اذعان سردمدران و بزرگانش، به دنبال بالا کشیدن جایگاه زنان و حقوق آنان نیست، بلکه به دنبال تشکیل جامعة انسانی و برابر برای همة افراد و دادن آزادی فردی به تک تک آنهاست که این نوع نگاه و تعریف از جامعة بشری از فهم انسان مدرن از جامعة انسانی و جایگاه انسان در نظام هستی برخاسته است.
 
   ? نویسنده: ابوالفضل - اقبالی

آغاز:
الف) هنگامی که در جامعه ای، حکومتی به نام دین بر سر کار می آید و داعیة اجرای فرامین و آموزه های الهی در جامعه را دارد، افراد آن جامعه اشتباهات و ضعف های حکومت را به حساب حاکمان نمی گذارند و کاملاً ناخواسته از آن دینی انتقاد می کنند که حکومت به نام آن تأسیس شده است.
وقتی در قرون وسطی حکومتی به نام دین مسیحیت و با محوریت کلیسا به وجود آمد و در بیش از هزار سال حکمرانی کردن بر مردم، کارنامه ای پر از بی کفایتی و سوء تدبیر از خود بر جای گذاشت، از مردم جامعة اروپا انتظار نمی رفت که از دین مسیحیت دل زده شوند و تصمیم بگیرند که عطایش را به لقایش ببخشند. دین مسیحیت و خدای کلیسا، به دلیل ضعف در مدیریت جامعه، می بایست کنار می رفت؛ زیرا دیگر مردم به خدای مسیحیت اعتمادی نداشتند و ترجیح می دادند فردی از خودشان و با دغدغه های خودشان بر آنها حکومت کند. این گونه بود که بشر ستم دیده از جانب خدا، وی را از اریکة قدرت به زیر کشید و خود بر مسند خدایی جامعه و مدیریت زندگی تکیه زد.
با این رویداد، چندان دور از ذهن نمی نمود که انسان خود را محور و کانون جهان بپندارد و همة پدیده ها را حول خود و در نسبت با امیال و خواسته های خود باز تعریف کند. به علاوه خیلی بعید به نظر نمی رسید که نفع شخصی و لذت امری اصیل تلقی گردد و هر آنچه لذت و منافع شخصی را از بین ببرد یا حتی به تعویق بیندازد بدون در نظر گرفتن چیستی و چرایی آن و بی درنگ طرد گردد.
هنگامی که به این رویدادها در غرب نظر می افکنیم متوجه می شویم که منطق «انباشت سرمایه برای سرمایه گذاری مجدد» خیلی هم بی مقدمه و بیراه نیست. آنگاه است که درمی یابیم نظریه پردازانی که می گویند دین نباید در عرص? اجتماع وارد شود چرا این حرف را می زنند یا آنجایی که نسبیت طرفدار پیدا می کند دلیلش چیست. این گونه است که تمامی پدیده های فکری و ایدئولوژی ها در غرب کاملاً موجه و متناسب با بستر ایجادشده در آنجا به وجود می آیند؛ بنابراین غیر منتظره و بعید نمی نماید وقتی که تلاش هایی برای برابری و تشابه کامل زن و مرد در همة شئون زندگی انجام می شود؛ زیرا اگر مرد انسان است زن نیز انسان است و ... .
ب) سرمایه داری، یعنی شیوة مسلط تولید در دنیای امروز، دارای دو اصل و رکن اساسی است؛ به عبارت دیگر اگر منطق سرمایه داری را «انباشت سرمایه برای سرمایه گذاری مجدد» بدانیم، این منطق برای عملی شدن به دو رکن اساسی نیاز دارد؛ «کاهش هزینة تولید» و «گسترش بازار مصرف» ارکان و پایه های اصلی سرمایه داری هستند؛ بنابراین نظام سرمایه داری برای رسیدن به هدف انباشت سرمایه باید ابتدا هزینة تولیدات خود را تا حد امکان کاهش دهد تا با کسر هزینه از درآمد حاصل، سود خود را بالا ببرد. هزینة اصلی تولید هر کالایی حقوق و مزایای نیروی انسانی تولیدکنندة آن است. از طرفی نظام سرمایه داری می داند که قانون عرضه و تقاضا بدیهی ترین قانون علم اقتصاد است که بر اساس آن میان عرضة کالا و قیمت آن رابطه ای معکوس وجود دارد؛ یعنی افزایش عرضة هر کالا یا محصولی به کاهش ارزش و قیمت آن می انجامد؛ ازاین رو این نظام تصمیم گرفت برای کاهش هزینه های تولید نیمة غیرفعال جامعه را، که عبارت بودند از زنان خانه دار، فراخواند تا به عرصة اشتغال وارد شوند و بدین ترتیب با بالا بردن عرضة نیروی کار، ارزش آن را کاهش دهد. نظام سرمایه داری برای رسیدن به این هدف می بایست زمینة اجتماعی، فکری و فرهنگی آن را فراهم می کرد و چه توجیهی بهتر از این بود که در جامعه این تصور را ایجاد کند که سهیم بودن در فرایند تولید، کاری ارزشمند و سودآور، و کار بدون دستمزد خانه بی ارزش و نشانة ظلم پذیری و غیر عادلانه است و چه استدلالی متقن تر از این بود که بگوید ورود زنان به عرصة تولید به رونق چرخة اقتصادی جامعه و پیشرفت آن به سوی تمدن و توسعه می انجامد؟
ج) اگر افلاطون و ارسطو را پیشگامان نظریه پردازی برای فرهنگ غربی بدانیم، باید سابقة زن ستیزی در غرب را نیز 2500 ساله تلقی کنیم. تعاریفی که از زن در آرا و افکار این دو متفکر مشاهده می شود بیانگر این است که زن طی تاریخ 2500 سالة غرب به معنای فکری آن، همواره جایگاهی فرعی نسبت به مرد داشته و همیشه وجود او طفیلی وجود مرد فرض شده است. دیدگاه های متفکران و نظریه پردازان متأخر غربی نیز نشان می دهد که این رویکرد به زن تغییر نکرده است؛ نیچه، هابز، شوپنهاور و جان لاک سرآمدان این نگرش تحقیرآمیز به زن در غرب جدید هستند؛ برای نمونه فردریش نیچه، فیلسوف بزرگ آلمانی، جنس زن را پست و محور شرارت معرفی می کرد و با صراحت اعلام می نمود که خرد به مردان اختصاص دارد و ممکن است حیوان خردمند وجود داشته باشد، اما زن خردمند هرگز!
د) آمار جرائم علیه زنان در غرب، همچون تجاوز به عنف و قتل و آزار و اذیت، نشان دهندة این حقیقت است که در عمل نیز رفتار مردان با زنان برای آنان چندان امیدبخش و تحمل پذیر نیست و زنان نه تنها در نگاه مردان پست انگاشته شده، بلکه در عمل نیز تحت انقیاد و ستم بوده اند.
ظهور جریانی اعتراض آمیز برای احقاق حقوق ازدست رفتة زن در دنیای غرب با وضعیت ذکرشده در فوق چندان دور از ذهن نمی نماید و درواقع جنبش فمینیسم محصول طبیعی و بی قید و شرط اوضاع جامعة غربی است.

فمینیسم نسخه ای منحصربه فرد یا جهان شمول؟
هر پدیدة اجتماعی برای وجود پیدا کردن نیازمند ایجاد بستر و زمینة اجتماعی است و جنبش فمینیسم یا هر جریان دیگری در فضای جامعه با عوامل اجتماعی آن جامعه ارتباط مستقیمی دارد. اگر قرار است جنبش اعتراض آمیز و انتقادی فمینیسم، با نسبتی که با وضعیت و ویژگی های جامعه غرب دارد، در فضای دیگری بازتولید شود، ابتدا نیازمند ایجاد بستر اجتماعی و زمینه های فکری و فرهنگی متناسب با خود در آن فضاست.
طبیعتاً وقتی فمینیسم معلول عوامل و وضع فکری و اجتماعی جامعة غربی و نسخه ای برای رهایی زن از وضعیت مسموم آن جامعه است، نمی تواند نسبتی با فضای جامعه ای داشته باشد که هیچ کدام از آن عوامل و بسترها امکان و فرصت ظهور نیافته اند؛ به عبارت دیگر برای تجویز فمینیسم در حکم نسخه ای رهایی بخش ابتدا باید زمینه های فکری و اجتماعی پیدایش این پدیده را در جوامع دیگر فراهم کرد؛ در غیر این صورت تجویز این نسخه برای فضاهای متفاوت دیگر چندان موضوعیتی نخواهد داشت.
حتی امروز این نگرش در میان فمینیست های پست مدرن همچون ایریگاری، والتر و... پدید آمده است که فمینیسم نه فقط نسخه ای جهان شمول نیست و نمی توان تعریفی جامع و لیبرالی از زن کرد، بلکه نگرش به زنان در جوامع و بستر فرهنگ های مختلف متفاوت است و نگاه یکسان به تمامی اینها، خود منشأ ظلم های گوناگون خواهد بود؛ البته همان طورکه انتظار می رود این نگاه ها، فمینیست های لیبرال را برآشفته است.

جنبش فمینیسم در ایران
ورود جنبش های فمینیستی و نهضت دفاع از حقوق زنان در جامعة ما پدیده ای متأخر و برای سدة اخیر است؛ البته پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در زمان حاضر نیز این جنبش، پررنگ تر به فعالیت خود ادامه داده است. جنبش فمینیسم در ایران را می توان مثالی دانست برای منطبق نبودن یکی از پدیده های اجتماعی غیر بومی با وضعیت بومی جامعه ای دیگر. فمینیسم در کشور ما بدون توجه به وضعیت متفاوت ما با غرب و عجولانه و دست وپا شکسته به وجود آمد. وقتی به این پدیده در جامعة خود نظر می کنیم تفاوت بنیادی و عمیقی که به دگرگونی ماهیت غربی آن و هماهنگی اش با وضع بومی کشور ایران منجر شده باشد نمی بینیم تا جایی که به راحتی می توان ادعا کرد نسخة تجویزشدة فمینیستی برای جامعة ایران دقیقاً ترجمه و کپی برداری از روی نسخة فمینیستی جوامع غربی است. در ادامه چند مثال دراین باره برای اثبات ادعای فوق آورده شده است:

1ــ نظریة فرهنگی و اجتماعی بودن بحث جنسیت:
یکی از بحث های محوری که در مکتب فمینیسم، روی آن به شدت تأکید می شود بحث تفاوت جنس و جنسیت است. در این مبحث این گونه استدلال می شود که جنس با جنسیت تفاوت دارد از این جهت که جنس به ویژگی های زیستی و بیولوژیک افراد بشر اشاره می کند، اما جنسیت سبک سازة فرهنگی و اجتماعی است که توسط جامعه و در فرایند جامعه پذیری افراد پدید می آید و هیچ نسبتی با جنس افراد ندارد.
جملة معروف سیمون دوبوار، فمینیست فرانسوی، که «زن متولد نمی شود، بلکه ساخته می شود» این مطلب را بیان می کند که جنسیت افراد را جامعه تعیین می کند. این نظریه، که سیمون دوبوار آن را مطرح کرده، امروزه محور اصلی و شاه کلید مباحث فمینیستی در کشور ماست که بدون هیچ نقد یا دخل و تصرفی در محافل فکری و دانشگاهی مطرح می شود. این نظریه برای اثبات تساوی حقوق مرد و زن و رد تفاوت های میان این دو بیان می گردد.

2ــ دین زدایی و عرفی سازی جامعه:
یکی دیگر از ویژگی های فمینیسم غربی رشد آن در فضایی سکولار و غیر دینی و دین ستیز بودن ذاتی آن است.
جنبش فمینیسم در ایران نیز با پیروی از این ویژگی آن در جوامع غربی، به دنبال دین زدایی از جامعه و بی اثر جلوه دادن آموزه های دین مبین اسلام در ادارة جامعه و احقاق حقوق زنان است. مخالفت علنی با آموزة دینی حجاب و بی اعتنایی و مقابله با این ارزش در محافل خود، یکی از نشانه های تلاش جنبش فمینیستی برای دین زدایی از جامعه است. از نمونه های دیگر این تقابل می توان به گرایش های سیاسی سکولار سردمداران جنبش فمینیسم در ایران یا روشنفکران حامی این جنبش اشاره کرد که با روش های متفاوت، مخالفت خود را با نظام اسلامی و ولایت فقیه بیان کرده اند. این تلاش ها در حالی انجام می شود که جریان های فمینیستی فعال در کشور ما از این نکته غفلت می ورزند که هویت زن ایرانی سالهاست که با دین و مذهب گره خورده است و دین زدایی از ساحت زندگی آنها نه کار آسانی است و نه مفید.

3ــ خانواده ستیزی:
یکی دیگر از ویژگی های نظریات فمینیستی، به ویژه در نوع مارکسیستی آن، انکار خانواده به مثابة نهادی تأثیرگذار در انسجام جامعه و جلوه دادن این نهاد ارزشمند به صورت نمونة کوچکی از جامعة دارای تضاد طبقاتی است. فمینیست های مارکسیست معتقدند همان گونه که اختلاف طبقاتی در جامعة سرمایه داری سبب می شود طبقة مسلط طبقة کارگر را استثمار کند، خانواده نیز در جامعة سرمایه داری مدل کوچک شده ای از این جامعه است که در آن مردان در جایگاه قشر مسلط و دارای سلطه زنان را استثمار می کنند. فمینیست های مارکسیست خانواده را نهادی می دانند که با جامعه پذیر کردن افراد براساس ارزش های جامعة سرمایه داری، به بازتولید و بقای این نهاد کمک می کنند. این گروه معتقدند برای رهایی زنان از سلطة مردان باید نهاد خانواده به هر شکل و نوعی که وجود دارد از بین برود و زندگی اشتراکی الگویی است که این گروه آن را به جای این نهاد توصیه می کنند.
این موضوع در میان جنبش فمینیستی ایران نیز وجود دارد. فمینیست های ایرانی هم خانواده را نهادی می دانند که با اجتماعی کردن افراد براساس الگوهای جنسیتی کلیشه ای جامعة ایران، در بازتولید نظام پدرسالار بسیار مؤثر است و اشتراک نگاه و ایدئولوژی این عده با جریان های کمونیستی جامعة ما نیز این موضوع را تا حد بسیاری روشن می کند.

4ــ مطالبات لذت محورانه و اصالت فردیت:
از ویژگی های دیگر جنبش انتقادی زنان در غرب مطالبات فردمحور و لذت گرایانة زنانه است که بر اصل آزادی زنان در روابط جنسی و تلاش برای احقاق حقوق فردی آنان تأکید می کند. به اعتقاد این عده از طرفداران حقوق زنان همان گونه که مردان در برقراری رابطة جنسی هیچ محدودیتی ندارند و با مشکلاتی نظیر حاملگی ناخواسته رو به رو نیستند، زنان نیز باید با قانونی شدن حق سقط جنین به این آزادی در روابط جنسی دست یابند.

5ــ تاریخ سازی ایدئولوژیک:
یکی از ویژگی های گفتمان فمینیستی را می توان تاریخ سازی ایدئولوژیک دانست. یکی از موارد مهم این تاریخ سازی ها، نظریه مادرسالاری اولیه است. این نظریه که مردم شناسان قرن نوزدهمی، به ویژه مورگان در کتاب « جامعه باستان» آن را پایه گذاری کرد، بر این امر تأکید می کند که برابرى خواهی بر جوامع اولیه حاکم بوده و هیچ یک از نابرابرهای جامعة امروزی، که بر پایة خانواده، مالکیت خصوصی و دولت پایه گذاری شده، وجود نداشته است. همچنین جوامع اولیه، جوامعی مادرسالاری بودند که زنان در تولید و زندگی اجتماعی جایگاه رهبری را به دست داشتند و از ارج و ارزش بسیاری برخوردار بودند، اما به تدریج و با قرار گرفتن اقتصاد کشاورزی به جای اقتصاد شکار نظام مادرسالاری به تدریج به نظام پدرسالاری تبدیل شد.

6ــ اعتراضی بودن:
یکی دیگر از ویژگی های جنبش فمینیسم را می توان اعتراض یا نارضایتی ایدئولوژیک این جنبش دانست. صرف نظر از بیان احساسی و خشن طرفداران این جنبش، نوعی نارضایتی رو به تزاید در گفته های فمینیست ها به وضوح مشاهده می شود. صرف نظر از دورة ادعایی مادرسالاری اولیه، فمینیست ها از وضعیت زنان در طی تاریخ ناراضی هستند. این نارضایتی حتی با دستیابی دوره ای فمینیست ها به بعضی از اهداف و خواسته ها، به جای کاهش، مدام در حال افزایش است.
اگرچه این مطالبه به صورت علنی در غرب مطرح شده و به نتیجه نیز رسیده است، در کشور ایران حساسیت های عرفی و مذهبی موجود، مانع شده است که جنبش دفاع از حقوق زنان به صورت علنی این مطالبه را در میان مطالبات خود مطرح کند و به همین دلیل آن را در پس پردة مطالبات دیگر خود و به صورت غیر علنی و گاهی با نشان دادن آن در رفتارها و حوزة شخصی خود، مطرح کرده و به دنبال نهادینه ساختن آن در بطن عمومی جامعه اند.
مواردی که نشان می دهد جنبش فمینیسم در ایران بدون توجه به وضعیت فکری، اجتماعی و فرهنگی این جامعه به وجود آمده بیش از مواردی است که بیان شد، اما در هر حال با توجه به این نکته ها باید در نظر داشت که مسئلة زنان در دنیا هر چه که باشد موضوع سخن در اینجا زن ایرانی است. زن ایرانی و مسئلة آن، با زنان سرزمین های دیگر تفاوت عمیقی دارد؛ هرچند دغدغه ها و اصول مشترکی نیز میان زنان وجود دارد. زن ایرانی و مسئلة آن در فرهنگ، زبان، رسوم و عادات سرزمینی با تاریخ چندهزارساله ریشه دارد و قریب چهارده قرن است که دارایی های تمدنی زن ایرانی با یکی از ادیان بزرگ جهان آمیزش یافته است؛ به گونه ای که در بروز خارجی آن با موجودی انسانی مواجه ایم به نام «زن ایرانی مسلمان» که برای فهم و شناخت مسئلة زنان، و دادن راهکار و برنامه به منظور حل و رفع آن باید به هر سه جزء این عنوان توجه کرد و غفلت از یکی از این سه جزء یا فرو کاستن هر کدام به دیگری، به حل مسئلة زنان چندان کمکی نمی کند. جنبش دفاع از حقوق زنان در ایران زمانی بومی می شود که توجه به این سه جزء در تار و پود آن تنیده شده باشد.

فمینیسم ایرانی راهی به سوی مدرنیته
با دقت در فعالیت ها و مطالبات جنبش دفاع از حقوق زنان در ایران درمی یابیم که این جنبش، همان گونه که خود صریحاً به آن اذعان نموده، آرمان شهر خود را در غرب بنا کرده است و ایدئال خود را در برقراری جهانی واحد با حکومت لیبرال دموکراسی می داند و تلاش برای احقاق حقوق زنان با تعریف مدرن آن، گامی است که این جنبش در این مسیر برمی دارد. جنبش زنان ایران، به اذعان سردمدران و بزرگانش، به دنبال بالا کشیدن جایگاه زنان و حقوق آنان نیست، بلکه به دنبال تشکیل جامعة انسانی و برابر برای همة افراد و دادن آزادی فردی به تک تک آنهاست که این نوع نگاه و تعریف از جامعة بشری از فهم انسان مدرن از جامعة انسانی و جایگاه انسان در نظام هستی برخاسته است.

منابع:
آبوت، پاملا و کلروالاس. درآمدی بر جامعه شناسی نگرش های فمنیستی، ترجمة مریم خراسانی و حمید احمدی، تهران: مادر
آبوت، پاملا و کلروالاس. جامعه شناسی زنان، ترجمة منیژه نجم عراقی، تهران: نی
احمدی خراسانی، نوشین. زنان زیر سایه پدرخوانده ها، تهران: توسعه
تانگ، رزمری. درآمدی جامع بر نظریه های فمینیستی، ترجمة منیژه نجم عراقی، تهران: نی
سجادی، سید مهدی. فمینیسم پست مدرن، تهران: معاونت سیاسی نهاد رهبری
سایت های مدرسه فمینیستی و کمپین یک میلیون امضا

 


20:44 - یکشنبه 28 آذر 1389    /    شماره : 19992    /  http://jang-narm.com/index.aspx?siteid=51&pageid=3129&newsview=19992


نوشته شده در  دوشنبه 89/9/29ساعت  5:1 عصر  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

<   <<   16   17   18   19   20   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
سواد رسانه ای درحوزه:تحلیل و برررسی شبکه های اجتماعی و موبایل
معرفی تفصیلی کتاب «اسطوره های صهیونیستی در سینما»
نقد وبررسی چند فیلم ایرانی جدید توسط سعید مستغاثی
نقد وبررسی ابعادشخصیت مرد درسینمای ایران/بررسی\تسویه حساب\
نقد و بررسی انیمیشن ظهور نگهبانان/ rise of guardian
مروری بر فیلم های بازگوکننده جنایات صهیونیسم غاصب درفلسطین اشغال
حقیقتاچرارسانه های آمریکایی نسبت به ایران،اینقدر کینه جو هستند؟!
هالیوودوبازنمایی محرف تاریخ واندیشمندان ایرانی-نقدفیلم پزشک
بررسی سینمای اسراییل[غاصب]:شرق،غرب وسیاست بازنمایی
آشنایی با الکس جونز اندیشمند و منتقد ومستندساز آمریکایی...
[عناوین آرشیوشده]