پلورالیزم رسانه ای در مستند ارزشمند راز آرماگدون4: پروژه اشباح
قسمت دهم مجموعه مستند "راز آرماگدون 4: پروژه اشباح" تحت عنوان "پلورالیزم رسانه ای" روزهای 4 و 5 دی ماه در ساعات 35/19 و 45/23 از شبکه خبر سیما پخش می شود. در این مجموعه پس از آنکه قسمت های 6 تا 9 به بررسی و تحلیل نقش مطبوعات وابسته به محافل فراماسونی در القاء اندیشه های صهیونی پرداخت که برای مقابله فکری با انقلاب و نظام اسلامی پس از طی 3 دوره مختلف (آستانه پیروزی انقلاب اسلامی،سالهای اولیه پس از پیروزی و دوران پس از دوم خرداد 1376 ) سرانجام دستورالعمل معروف اتاق های فکر ماسونی یعنی "فروپاشی ایدئولوژیک به عنوان سرآغاز فروپاشی فیزیکال" را در صدر برنامه خویش قرار دادند ، اینک در دهمین قسمت خود به پروژه "پلورالیزم رسانه ای" می رسد که به طور رسمی از سال 2005 با تزریق موازی بودجه های کلان 15 میلیون یورویی در هلند و 107 میلیون دلاری در آمریکا و با تشکیل جبهه ای قوی از رسانه های مختلف اینترنتی و ماهواره ای علیه انقلاب اسلامی کلید زده شد. بودجه هایی که وزارت خارجه کشورهای آمریکا، هلند و رژیم صهیونیستی، شورای روابط خارجی ایالات متحده، کنگره آمریکا، بنیاد سوروس و موسسه خانه آزادی، مسئول مدیریت تخصیص آنها را به موسسات هدف برعهده داشتند و انتهای آن به ماجرای فتنه پس از انتخابات 1388 ریاست جمهوری ایران ختم شد.
در قسمت دهم از مجموعه مستند "راز آرماگدون 4: پروژه اشباح" ، اسناد تکان دهنده متعددی از پس زمینه های رسانه ای فتنه سال 88 برای نخستین بار بر صفحه تلویزیون نقش می بندد. از جمله سند مهمی که سیمور هرش ، تحلیل گر مشهور نشریه "نیویورکر" در مورد تخصیص بودجه 400 میلیون دلاری آمریکا برای اجرای عملیات پنهان رسانه ای در سال 2009 (آستانه انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران) انتشار داده یا سخنان «لرد بالتیمور» تحلیلگر ارشد غربی در پایگاه خبری «خانه شفافسازی اطلاعات» پیرامون نحوه تامین مالی ایجاد اغتشاش و انقلاب رنگی در ایران که بالتیمور در این تحلیل اظهار می دارد : «کنت تیمرمن» مدیر اجرایی موسسهای موسوم به «بنیاد دموکراسی ایران» اذعان کرده است که میلیونها دلار طی دهه اخیر برای ایجاد انقلاب رنگی شبیه به اوکراین، با آموزش فعالان سیاسی در ایران هزینه شده و برخی از پولها ظاهرا به دست گروههای حامی موسوی رسیده است که روابطی نیز با سازمانهای غیردولتی خارج از ایران داشتهاند.
همچنین اسناد ، گزارشات و تصاویر منحصر به فردی از برگزاری اجلاسی که توسط مرکز «سایما» (CIMA) با عنوان «نقش رسانههای نوین در دهمین انتخابات ریاستجمهوری ایران» در جولای 2009 به طور مخفیانه برگزار شد ، برای نخستین بار در این قسمت از مجموعه "راز آرماگدون 4: پروژه اشباح" به نمایش در می آید. در این نشست، حدود 150 نفر گردهم آمده بودند تا با پرداختن به مباحثی چون انقلاب توییتری ، آزادی اطلاعات، فیلترینگ سایت و ...، تاثیر رسانه های پروژه "پلورالیزم رسانه ای" را در ایجاد وقایع قبل و یعد از انتخابات سال 88 ایران را مورد بررسی قرار دهند. اشخاصی نظیر «رابرت فاریس» رئیس مرکز اینترنت و جامعه برکمن از دانشگاه هاروارد، «آندرو لیومن» رئیس پروژهی TOR، «سام صدایی» رئیس برنامه ایران در مرکز بینالمللی عدم خشونت و همکاریهای امور بینالملل «هافینگتن پست» و «ستاره درخشش» دختر «محمد درخشش»، وزیر آموزش و پرورش دولت «على امینى» با عنوان استاد دانشگاه «جرج تاون»، از جمله سخنرانان این گردهمایی بودند.از دیگر مدارک و شواهد مستندی که توسط کارشناسان مجموعه "راز آرماگدون 4: پروژه اشباح" در قسمت دهم افشاء می گردد ، دستورالعمل نهادی امنیتی در آمریکا به نام "کمیته خطر جاری" در اکتبر 2005است که در آن رسما طرح یک کودتای مخملی علیه نظام جمهوری اسلامی برای سالهای بعد ارائه می شود.
گفتنی است در ساختار تصویری قسمت دهم مجموعه " راز آرماگدون 4: پروژه اشباح" برای اولین بار از تمهید استودیوی مجازی بهره گرفته شده است.مجموعه مستند "راز آرماگدون ?: پروژه اشباح" ، به دنبال 3 مجموعه "راز آرماگدون" ، "راز آرماگدون 2: ارتش سایه ها" و "راز آرماگدون 3: معبد تاریکی" به نویسندگی و کارگردانی سعید مستغاثی توسط رضا جعفریان در 2? قسمت برای گروه سیاسی شبکه خبر سیما تهیه شده است. http://smostaghaci.persianblog.ir/post/405/
قسمت سوم راز آرماگدن4:پروژه اشباح
"پروژه اشباح" در جبهه نشر و حلقه های دانشگاهی
مجموعه مستند "راز آرماگدون 4: پروژه اشباح" که این روزها از شبکه خبر سیما پخش می شود ، در نخستین فراز خود به موضوع چگونگی نفوذ و رسوخ علوم انسانی طراحی شده توسط کانون های صهیونی ( با محوریت اندیشه های اومانیستی و سکولاریستی) پرداخت که از قرون پس از رنسانس در مراکز و انجمن های فراماسونری مانند کالج نامریی و سازمان ایلومیناتی تئوریزه شد و تحت عنوان جریان روشنگری به قرن بیستم رسید تا توسط فیلسوفان و اندیشمندان صهیونیست به درون مراکز علمی و آموزشی تزریق شود.
در قسمت دوم این مجموعه نقش سازمان های اطلاعاتی و جاسوسی غرب همچون CIA در بسط علوم یاد شده و در قالب جریان سیستماتیکی از چاپ و ترجمه و نشر کتاب اشاره شد و برای نخستین بار اسناد تکان دهنده ای از عملیات سازمان CIA برای تاسیس شورای برنامه ریزی روانی با نام اختصاری PSB و تشکیل ارتش به اصطلاح نخبگان روشنفکر با محوریت فیلسوفان و روشنفکرانی مانند آیزایا برلین ، جرج کنان و ریچارد رورتی برصفحه تلویزیون قرار گرفت و همچنین فیلم منحصر به فردی از ژنرال دوایت آیزنهاور ، ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا در سالهای اولیه جنگ سرد به نمایش درآمد که در آن وی به صراحت از جنگ روانی سخن می گوید که قرار است اذهان دیگر ملت ها را هدف قرار دهد تا ارزش های آمریکایی را بپذیرند.
نمایش اسناد متعدد از متفکران ، نویسندگان و روشنفکران آمریکایی و غیر آمریکایی که در سالهای پس از جنگ دوم جهانی به خدمت سازمان های جاسوسی درآمدند تا طرح فوق را به مرحله اجرا درآورند و همچنین نگاهی به برنامه حیرت انگیز ریچارد هلمز ، رییس سازمان CIA در دهه 70 برای تشکیل مثلث سازمان های اطلاعاتی - مراکز رسانه ای - مراکز علمی ودانشگاهی آمریکا جهت عملی ساختن این طرح از دیگر مباحث مطرح شده در این قسمت بود.
در قسمت سوم مجموعه مستند "راز آرماگدون4: پروژه اشباح" به اجرای طرح عظیم کتاب برای نشر علوم انسانی سکولار در دیگر کشورها از جمله ایران به عنوان یک سلاح استراتژیک غرب صلیبی/صهیونی پرداخته شد. و در قسمت چهارم ، با اسناد و مدارک معتبر ، حرکت وسیع ترجمه و نشر کتب فیلسوفان صهیونیست در زمینه های جامعه شناسی و فلسفه و سیاست و انقلاب و ...توسط جریانی از مترجمان و ناشران و راهیابی این کتب به سرفصل دروس رشته های علوم انسانی دانشگاههای ایران به نمایش درآمد و سپس تشکیل حلقه های سکولار دانشگاهی از دهه 60 و پس از انقلاب فرهنگی مورد بررسی قرار گرفت که درکنار طرح نشر کتب اومانیستی و سکولاریستی ، برنامه سکولاریستی کردن علوم انسانی در دانشگاهها را تکمیل کردند و ترویج همین علوم انسانی در مراکز علمی و آموزشی بود که انحرافات فرهنگی و سیاسی سالهای بعد را در قشر به اصطلاح نخبه و روشنتفکر پدید آورد تا خودآگاه یا ناخودآگاه در خدمت همان کانون های پنهانی قرار گیرند که در یک پروسه استراتژیک روانی ، آن را براساس جنگ نرم از دو سه قرن پیش به طور اعم و از 50 سال قبل به طور اخص آغاز کرده بودند.
مجموعه "راز آرماگدون 4: پروژه اشباح" از قسمت پنجم خود ، به برکشیدن حلقه های فکری از درون حلقات دانشگاهی سکولار و سپس برآمدن مطبوعات شبه روشنفکری از این حلقه های فکری خواهد پرداخت و سابقه این حلقه ها و مطبوعات را از دوران پیش از مشروطه و اوایل حکومت قاجار تا سالهای دهه 1320 و کودتای 28 مرداد 1332 و تا انقلاب اسلامی و پس از آن تا امروز مورد بررسی و تحلیل قرار خواهد داد که چگونه این ترکیب فکری - دانشگاهی- رسانه ای در پیوند مستقیم یا غیر مستقیم با مراکز پنهان صهیونی به عامل اجرایی اقدامات ضد دینی و ضد ملی مراکز فوق بدل شدند. این فراز از مجموعه "راز آرماگدون 4: پروژه اشباح" تا قسمت دهم ادامه دارد.
مجموعه "راز آرماگدون 4: پروژه اشباح" نوشته و به کارگردانی سعید مستغاثی در 26 قسمت توسط رضا جعفریان برای شبکه خبر سیما تهیه شده که روزهای زوج ساعت 45/19 از این شبکه پخش شده و روزهای فرد در همین ساعت تکرار می شود. http://smostaghaci.persianblog.ir/post/402/
ادامه از قبل .... سفینه نجات برای همه بشریت - قسمت دوماز طرف دیگر غرب با بازگشت گسترده مردم دنیا به سوی معنویت رو به رو شده که در راس این موضوع تمایل به اسلام ملاحظه می شود ، پس به زعم زمامداران غربی مردم را باید از اسلام ترساند و چهرهای خشن از اسلام و مسلمانان نشان داد. در واقع ساخت فیلم هایی چون "فتنه" از جمله ابزاری است که با آن نوعی بازدارندگی در مقابل اسلام را تجربه می کنند. کاربرد دیگر این گونه اقدامات ، تحریک ساکنین شرق نسبت به غرب است تا آنها نیز برای جنگ مذکور آماده شوند.
نوشته استاد سعید مستغاثی: http://smostaghaci.persianblog.ir/post/404/
جریانی مثل القاعده که براساس اسناد و مدارک غیر قابل انکار منتشر شده در خود کشورهای اروپایی و آمریکایی ، دستپرورده غرب به شمار می آید ، این امکان نمایش چهره ترسناک از اسلام را برای غرب فراهم آورده و انتظار دارند کاربرد اصلی اش یعنی ایستادگی در برابر خیزش اسلامی شرق را رقم بزند .
نکته مهم در این زمینه آگاهی غرب صهیونی از وقایع آینده است . آگاهی از آخر الزمان و نشانههای ظهور در جامعه ما موضوعی است که در غرب بسیار مورد مطالعه و مداقه قرار گرفته و غربیها با استفاده از این نشانهها نحوه برخورد مطلوب با آینده را طراحی میکنند. غرب خود را در برابر مجموعهای به هم پیوسته از جریانات فرهنگی، سیاسی میبیند که در شرق جریان دارد و برآن است که به هر شکل و صورت ممکن با آن به مقابله برخیزد. از همین روست که ناگهان بیش از 2 هزار فرقه شبه مذهبی در غرب ظهور میکند که در اصل برای مقابله با جریانی طراحی شده اند که نسیم آن از شرق شیعی وزیده و می آید که تاریخ در حال اضمحلال غرب را نابود سازد.
رویکرد سوم غرب جدید برای مقابله با شیعه در جهان مسیحی اتفاق می افتد و آن، متشیّع ساختن مسیحیت است. جالب اینکه این تفکر، وقتی با دنیای مسیحی مواجه میشود، سعی دارد آموزههای شیعی را به نفع خود تغییر داده و مسیحیان را به شکل شیعیان بسیج کند. یکی از استادان و محققان ایرانی پس از سفری پژوهشی به اروپا نقل می کند :
"در کلیسایی از یک کشور اروپایی دیدم که پدر روحانی چیزی میخواند و مردم هم سینه میزنند! وی در جواب گفت این کار را از شیعیان اقتباس کرده است. این عمل در چند کلیسای دیگر نیز تقلید میشد."
در فیلم "مصائب مسیح" که فیلمی کاتولیکی محسوب می شود ، مشاهده می کنیم از آموزههایی مثل ثاراللّهی بودن، تبرک به خون ، اشک آسمان ومانند آن که ریشه در آموزه های شیعه دارد ، استفاده میشود. جدیدترین مورد در این باب ، مستند شبکه abc بود از یک کمپ انجیلی تحت عنوان «بچهها در آتش» که بچههای مسیحی را جهت شهادتطلبی برای ظهور مسیح آماده مینمود.
در عرصه سیاست و اقتصاد غرب جریاناتی وجود دارد که تولیدات سینمایی کاملا با آن متفاوت می نمایاند. چراکه در برابر زایش تاریخ در شرق اقدامی چند وجهی بایستی صورت گیرد که نتیجه آن منجر به جنگی آخرالزمانی موسوم به آرماگدون برای غرب گردد. چرا که غرب برای خروج از بنبست امروزین خود در عرصه های اندیشه و فرهنگ بیش از هر مورد ، به یک جنگ نیاز دارد و تمامیت ماشین اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی خود را برای شروع این جنگ به کار گرفته است. برای دامن زدن به این جنگ باید همچون رویارویی جنگهای صلیبی ، بار دیگر شرق در برابر غرب بایستد . ولی این جنگ مقدماتی میخواهد که هم اکنون غرب در حال زمینه سازی آن مقدمات به سر می برد که تدارک لشکر فرهنگی ، ساخت آثار هنری و تولید فیلم هایی از قبیل "فتنه" از جمله مصادیق آن به حساب می آید.
چند سال پیش در امریکا کتابی با عنوان "A Plan to Divide and Desolate Theology " یا "طرح تفرقه و منزوی کردن دین" منتشر شده است. در بخشی از این کتاب، مصاحبه ای از دکتر مایکل برانت (Michael Brant) به چاپ رسیده که وی در این مصاحبه از اقدامات سازمان سیا برای مبارزه با تشیع پرده برداشته است. مایکل برانت از کارشناسان برجسته دفتر شیعه شناسی سازمان سیا و معاون باب وودواردز (Bob Woodwords) از مقامات سابق سیا بوده است.
براساس گفته های مایکل برانت، سازمان سیا 900 میلیون دلار برای سازماندهی جریان های تخریب و نابودی تشیع اختصاص داده بود. گفتنی است این سازمان در اقدامی هدفمند به فیلتر کردن مطالب بیان شده از سوی این کارشناس سابق خود مبادرت کرد ، به طوری که یافتن مطالب مصاحبه وی در شبکه جهانی اینترنت که غرب مدعی جریان آزاد اطلاعات در آن است، بسیار دشوار می نمایاند و با جستجوهای گسترده و سنجیده در این خصوص تنها می توان مطالبی را به صورت پراکنده یافت. بخشهایی از این مصاحبه که از منابع مختلف در اینترنت جمع اوری شده به قرار ذیل است. مایکل برانت می نویسد:
"... پروژه شیعه ستیزی در سازمان CIA با اختصاص 40 میلیون دلار آغاز شد. در گردهمایی بزرگ مقامات این سازمان تصویب شد که برای مطالعه مذهب تشیع در اسلام و برنامه ریزی برای هدف قرار دادن آن، گروهی ویژه با عنوان دفترشیعه شناسی در این سازمان آغاز به کار کند و برای شروع کار این دفتر 40 میلیون دلار اختصاص یافت..."
دکتر مایکل برانت در بخش دیگری از اظهارات خود تصریح می کند:
"...پیروزی انقلاب ایران در سال 1979 به منزله زمین لرزه ای در مسیر تلاش های سازمانCIA بود که این طرح بلند مدت این سازمان که از سالها پیش آغاز شده بود و هدف نهایی آن تسلط برکشورهای اسلامی بود را از هم پاشید. غرب می خواست بر جهان اسلام حاکمیت پیدا کند و ارزشهای مدنظر خود را بر این کشورها تحمیل نماید. در ابتدای امر تصور می شد که انقلاب ایران بخاطر سرکوبگری های شاه است. ظاهراً افراد و شخصیت های مذهبی و دینی ایران یعنی علما از این وضعیت به نفع خود بهره برداری می کردند. با پیروزی انقلاب اسلامی، نفرت از غرب در کشورهای مختلف از قبیل لبنان و پاکستان افزایش یافت و شیعه قوی تر شد. انقلاب سال 1979ضربه های اساسی به خط مشی مورد نظر امریکا برای حاکمیت بر کشورهای اسلامی وارد کرد. بعد از از ناکامی غرب در چند سال اول پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران ، برای کنترل این انقلاب و رشد فزاینده بیداری اسلامی و گسترش دامنه نفرت از غرب و ظهور اثرات جوش و خروش انقلابی در شیعیان کشورهای مختلف بویژه عراق، لبنان، کویت، بحرین و پاکستان، مقامات بلندپایه CIA دورهم جمع شدند. در سال 1983 کنفرانسی تشکیل شد که در آن مقامات بلندپایهCIA شرکت داشتند. در این جلسات، نماینده دستگاه اطلاعات مخفی انگلیس مشهور به "ام آی 6" (MI6) نیز حضور داشت زیرا انگلیس تجربه زیادی در مطالعه برروی کشورهای اسلامی دارد. در این نشست ها بود که شرکت کنندگان به این نتیجه رسیدند انقلاب ایران فقط نتیجه طبیعی سیاست های شاه نبود بلکه واقعیتهای پشت پرده دیگری نیز مطرح است که همان جایگاه مرجعیت شیعی و شهادت (امام) حسین است..."
مایکل برانت در بخش دیگری از این گفتگو به اهمیت موضوع عزاداری برای امام حسین (علیه السلام) و عاشورا در تعالیم شیعی پرداخته است.
به گفته این مقام سابق سازمان سیا، عزادارای برای امام حسین سبب می شود احساسات شیعیان به شدت تحریک شود. او می نویسد :
"...شیعیان گردهم جمع می شوند تا یاد (امام) حسین را گرامی بدارند و به یاد واقعه کربلا باشند. در این تجمع یک نفر درباره این فاجعه سخنرانی می کند و چهره ای روشن از واقعه کربلا ارائه می کند. در این مراسم، همه مردم اعم از پیر و جوان برای (امام) حسین و خاندان وی عزاداری و گریه می کنند. سخنران این مراسم و کسانی که در این مراسم حضور پیدا می کنند، اهمیت خاصی دارند و باید به آنها توجه شود. بخاطر همین تجمع و سخنرانی، احساسات شیعیان به گونه ای تحریک می شود که آنها آماده دفاع از حق و راستیو قیام بر ضد ناراستی و بدی می گردند حتی اگر این اقدام به بهای از دست رفتن زندگی شان تمام شود. بنابراین، باید میلیاردها دلار هزینه شود تا نه تنها این سخنرانان بلکه توده های شیعی ربوده شوند(!)..."
مایکل برانت در ادامه می گوید که در این راستا طرح های ذیل مطرح شد:
"...1) در وهله نخست باید شیعیانی که مادیگراتر هستند و عقایدشان ضعیفتر است، شناسایی شوند. این افراد باید کسانی باشند که تاحدودی مشهور باشند و بتوان از آنها به عنوان منبع مورد رجوع استفاده کرد.از این افرادبرای تأثیرگذاری در شیعیان استفاده می شود.
2) شناسایی و حمایت از سخنران و نوحه سرایانی که اطلاعات درستی درباره عاشورا و اسلام شیعی ندارند.
3) جستجو برای یافتن و شناسایی شیعیانی که به کمکهای مالی یا مادی نیاز دارند و استفاده از آنها برای مبارزه با مذهب تشیع به منظور تضعیف پایه های تشیع و انداختن تقصیر این کار به گردن علما و مراجع شیعی.
4)ترویج شیوه هایی در عزاداری برای (امام) حسین که با عقاید واقعی شیعی منطبق نیست و ترویج شیوه های جدید عزاداری که برضد آموزه های شیعی است.
5) باید عزاداری های شیعیان به گونه ای مطرح شود که تصور شود شیعیان افرادی جاهل و خشونت طلب هستند که می خواهند میان توده های مردم ناآرامی و هرج و مرج بوجود بیاورند.
6) مبالغ هنگفتی برای حمایت از این جریانها هزینه شود و از سخنران هایی حمایت شود که به گونه ای سخن می گویند که شیعیان را افرادی غیرمنطقی جلوه می دهند. با این اقدامات، تشیع مبتنی بر صورت مکتب فکری منطقی، به گونه ای مطرح می شود که فاقد منطق و خرافاتی است. این اقدامات سبب می شود میان شیعیان ناآرامی و هرج و مرج بوجود بیاید و شیعه از درون خالی شود.
7) در نهایت با اقدامی ضعیف به شیعیان حمله شود..."
به نظر می آید چنین برنامه و طرح منسجم و سیستماتیکی که صدها میلیون دلار برایش هزینه و سرمایه پیش بینی شده است (و چنین میزان هزینه و سرمایه ای در مجموعه بودجه های محرمانه سازمان CIA بی سابقه می نمایاند) ، نشان از قدرت نفوذ و تاثیر حماسه جاودان عاشورای حسینی پس از گذشت قریب به 1400 سال در میان توده ها و ملت های آزادیخواه و عدالت طلب دارد. و چنین نیروی عظیم معنوی که در این حد و اندازه شگرف ، غرب صلیبی / صهیونی را آشفته و هراسان ساخته است ، قطعا از مایه های فوق العاده و حیرت آوری برای قرار گرفتن در قاب تصویر و تاثیر گذاری هنری را داراست. اگرچه قطعا هیچگاه هیچ قاب و چارچوب هنری نخواهد توانست ، عمق این حماسه را به تصویر بکشد اما می تواند حداقل جرعه ای از آن اقیانوس بی پایان عشق و ایثار را نمایش دهد.
در دورانی که بسیاری از اسطوره های خیالی و جعلی برپرده سینما می تواند ، میلیونها ذهن و فکر را مسحور خود گردانده و تفکرات مخرب صهیونی را به افکار عمومی دنیا ، القاء نماید ، حتی تابش شعاعی هرچند باریک از حقیقت خورشید تاریخ افروز بشریت که خونش در صحرای تفتیده کربلا به تمامی دشت های انسانیت جاری گشت ، می تواند تمامی آن جادوهای خیالی را بسوزاند و واقعیت را به چشمان نابینای ره گم کردگان ، بنمایاند.
این تاثیر را می توان از نتیجه تلاش معدودی از فیلمسازان متعهد در قالب نمایش برخی فیلم ها و سریال های دینی و تاریخی در دیگر کشورها و سرزمین ها و شیفتگی مردم آن دیارها به بارقه هایی از حقایق الهی که در این آثار نمایانده می شوند ، دریافت.
پس چگونه است ، درحالی که حماسه سرور آزادگان و سالار شهیدان، حضرت اباعبدالله الحسین (ع)، پس از گذر 1400 سال ، هر زمان شعله ورتر از قبل ، جان های شیفتگانش را می سوزاند ،انقلابیون و مبارزان آزادیخواه را شگفت زده و مفتون خویش ساخته و سران و اذناب نیروهای شیطانی را مضطرب و وحشت زده می کند ، سینمای ما ایرانیان به عنوان ملتی که بیش از سایر ملل ، ادعای پیروی از حسین بن علی (ع) دارد ، در هر جشن و سوگی ، به صحرای کربلا گریز می زند و نام مبارک فرزند زهرای اطهر(س) در هر صبح و شام ، زینت بخش حرف و نقلش است ، در برابر چنین حقیقتی ، خاموش و ساکت مانده است؟
چگونه است در حالی که مردم جهان ، خسته و ملول از غوغای سرسام آور رسانه ها ، به راستی تشنه شنیدن و دیدن حقایق جهان اسلام هستند و هرزمان علیرغم فتنه های بی شمار ساحران حاکم بر دنیا ، تمایل بیشتری نسبت به این دین رهایی بخش نشان می دهند ، اما اثری در این باب از سوی فیلمسازان ایرانی ارائه نمی شود؟
اگربنابر آن حدیث معروف براین باور هستیم که حسین بن علی (ع) مصباح هدایت و سفینه نجات برای همه بشریت است ، بایستی اطمینان داشته باشیم که به خواست خدا ، بازگویی قیام و حماسه باشکوه کربلای حسینی با هرزبانی ازجمله تصویر ، تنها راه رساندن پیام عاشورا به مردم ستمدیده همه سرزمین هاست که کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا
اگرچه ایمان داریم که خداوند خودش حافظ و نگاهدارنده و گسترش دهنده نهضت های الهی است.
سفینه نجات برای همه بشریت - قسمت اول
نوشته استاد سعید مستغاثی: http://smostaghaci.persianblog.ir/post/404/
"...انالحیاة عقیده و جهاد. سخنم را با گفتهای از مولاحسین شهید بزرگ خلقهای خاورمیانه آغاز میکنم. من که یک مارکسیست-لنینیست هستم برای نخستین بار عدالت اجتماعی را در مکتب اسلام جستم و آنگاه به سوسیالیسم رسیدم... از اسلام سخنم را آغاز کردم اسلام حقیقی در ایران همواره دین خود را به جنبشهای رهاییبخش ایران پرداخته است...
زندگی مولاحسین نمودار زندگی کنونی ماست که جان بر کف برای خلقهای محروم میهن خود در این دادگاه محاکمه میشویم. او در اقلیت بود و یزید، بارگاه، قشون، حکومت و قدرت داشت. او ایستاد و شهید شد هر چند یزید گوشهای از تاریخ را اشغال کرد ولی آنچه که در تداوم تاریخ تکرار شد راه مولا حسین و پایداری او بود، نه حکومت یزید. آنچه را خلقها تکرار کردند و میکنند راه مولا حسین است..."
این بخشی از دفاعیات خسرو گلسرخی (از مبارزین دوران طاغوت) در بیدادگاههای رژیم شاه است که علیرغم اعتقاد به مارکسیسم ، نمی تواند به حقانیت حماسه جاودان حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) در عاشورای سال 61 هجری قمری اعتراف نکند و آن حماسه انکار ناپذیر را الگو و الهام بخش مبارزات آزادیبخش طول تاریخ انقلابات بشریت نداند. اینچنین است که نام مبارک و مقدس حسین بن علی (ع) به عنوان سالار شهیدان و سرور آزادگان جهان بر تارک برگ برگ صفحات تاریخ ظلم ستیزی و عدالت خواهی می درخشد.
تحسین و تعظیم در مقابل حماسه حسینی قرن هاست که مرزها و سرزمین ها را درنوردیده و به قلب های تمامی انسان های مبارز و آزاده راه یافته است ، گویا که این سخن حضرت حسین بن علی (ع) در دل و جان همه آنها نفوذ کرده بود که :"اگر دین ندارید ، آزاده باشید"
چنین نفوذ عمیقی موجب شد، موتور محرک و مغز متفکر امروز هسته مرکزی غرب صهیونی ( با محوریت آمریکا ) که رویکردی بنیادگرایانه برای پایان تاریخ در پیش گرفته ، در مقابل جریان خیزش اسلامی ( با محوریت قیام کربلا) سر بلند نماید.
انقلاب اسلامی ایران رویکردی اصولگرایانه ،متکی به سنّت شیعی و با توجه به آخرالزّمان و پایان تاریخ ارائه کرد ، به طوری که این انقلاب را مقدمه ظهور مهدی موعود دانست و نسیم حیات بخشی بود که برپاکنندگانش ، پیش از آنکه شعار "رهبر ما خمینی است" را سر دهند ، فریاد برمی آوردند که "نهضت ما حسینی است".
از همین رو عاشورا و حماسة پر شکوه آن از جمله بنیادهای تردید ناپذیر این نسیم حیات بخش شیعی بوده و هست. پدیدهای که همواره رمز و راز نیروی پنهان و آشکار شیعیان و آزادی خواهان به شمار آمده. قدرت این رمز و راز آن چنان است که دشمنان اسلام را همیشه در حیرت و شگفتی و سردرگمی فرو برده است. از همین رو، این دشمنان، به ویژه کانون های جهان وطن صهیونیستی بر آنند تا با شبیهسازی و بهرهگیری از آن واقعه، برای دنیای پوشالی و خیالی خود، جلوههای مقدّس و آسمانی بیافرینند.
به عمق نفوذ این تفکر و شور حسینی در میان ملت های استعمار زده و تحت ستم جهان را می توان از عکس العمل و تقابل نظام جهانی سلطه با آن ، پی برد.
به همین دلیل ، "فرانسیس فوکویاما" ، تئوریسین معتبر آمریکایی در سه کنفرانس جهانی تورنتو، واشینگتن و اورشلیم، کتاب "پایان تاریخ" خود را ارائه کرد. این کتاب برای تکمیل نظریه "برخورد تمدّنها" از "ساموئل هانتینگتون" به رشته تحریر درآمد. فوکویاما در کتاب خود ، مدّعی است که خرده تمدنها و فرهنگهای جزئی به دست فرهنگ غالب بلعیده شده و رسانهها، دنیا را به سمت دهکدة واحد پیش میبرند و به ناچار دنیا درگیر جنگی خانمانسوز خواهد شد. بنابراین، برای پیشگیری از این جنگ باید یک قدرت را به عنوان کدخدایی بپذیریم و در ادامه ثابت میکند که بایستی این کدخدای جهانی ، امریکا باشد. اما فوکویاما برای ارائه ادله بیشتر جهت اثبات نظریه خویش ، میگوید: "این نبرد حتمی است، ولی برندة آن غرب نخواهد بود ."
او با اسناد و مدارک ثابت میکند که برندة نبردِ آخرالزّمان، شیعیان هستند. فوکویاما در کنفرانس اورشلیم با عنوان «بازشناسی هویّت شیعه» میگوید: "شیعه، پرندهای است که افق پروازش خیلی بالاتر از تیرهای ماست. پرندهای که دو بال دارد: یک بال سبز و یک بال سرخ."
او بال سبز این پرنده را مهدویّت و عدالت خواهی و بال سرخ را شهادتطلبی ، معرفی میکند که ریشه در کربلا دارد و شیعه را فنا ناپذیر کرده است.
فوکویاما معتقد است شیعه بُعد سومی هم دارد که اهمیّتش بسیار است. او میگوید:"این پرنده، زرهی به نام ولایت پذیری به تن دارد و قدرتش با شهادت دو چندان میشود. شیعه، عنصری است که هر چه او را از بین میبرند، بیشتر میشود."
وی جنگ عراق و ایران را مثال میزند و میگوید:"اینها فاو را تسخیر کردهاند، میروند کربلا را هم بگیرند و این، یعنی فتح قدس، اگر کربلا را بگیرند، اینجا را هم قطعاً میگیرند."
او این سخنان را در سال 1986 میلادی برابر با 1365 شمسی ایراد کرد ، همان سالهایی که رزمندگان اسلام در عملیات کربلای 5 می رفتند که با فتح بصره ، راه کربلا را هموارتر گردانند. او برای دفع این خطر پیشنهاد میکند با امتیاز دادن به ایران، جنگ را متوقّف سازند و یا غرب مستقیما وارد عمل شود که گویا پیشنهاد دوم مورد قبول سران آمریکا و اروپا قرار گرفت، چرا که در همان اواسط عملیات کربلای 5 بود که ناوها و هواپیماهای آمریکایی به طور مستقیم وارد جنگ ایران و عراق شدند.
فوکویاما، مهندسی معکوس را برای شیعه و مهندسی صحیح را برای خودشان طراحی میکند و در سخنرانی معروفش می گوید:
"مهندسی معکوس برای شیعیان این است که ابتدا ولایت فقیه را خط بزنید. تا این را خط نزنید، نمیتوانید به ساحت قدسی کربلا و مهدویّت تجاوز کنید... برای پیروزی بر یک ملّت باید میل مردم را تغییر داد... ابتدا ولایت فقیه را خط بزنید، در گام بعد، شهادت طلبی اینها را به رفاهطلبی تبدیل کنید. اگر این دو تا را خط زدید، خود به خود اندیشههای امام زمانی از جامعة شیعه رخت بر میبندد... بعد از آن شما بیایید برای غرب هم امام زمان و کربلا و ولی فقیه بتراشید."
فوکویاما برای این کار، تقویت مکتب اوانجلیسم ( از جهت اعتقاد به آخرالزمان و منجی موعود) را پیشنهاد می دهد. مکتبی که قدمتش به سالها پیش بر میگشت. طرفداران این مکتب معتقدند عیسای ناصری در آخرالزمان باز خواهد گشت و برهمه دنیا حکومت خواهد کرد. فوکویاما به صاحبان هالیوود توصیه میکند در فیلمهایشان هر چه که شیعیان دربارة امام زمان می گویند را بر شخصیّت عیسای ناصری تطبیق بدهند. بر اساس دستور فوکویاما، فیلمهایی بر اساس مدل «روایت فتح» شهید سید مرتضی آوینی، ساخته شد؛ با همان اسلوب متن و با به کارگیری مؤلّفههای احساسی برنامههای شهید آوینی، با همان تیپ و همان دیالوگها که آوینی میگفت.
اسناد و شواهد تاریخی نشان می دهد که تئوری های امثال فرانسیس فوکویاما برای مهندسی صحیح افکار شیعی در تبلیغات غربی از جمله به کار گرفتن اندیشه های عاشورای حسینی در آثار سینمایی هالیوود بخشی از طرح های توطئه گرانه غرب صلیبی/صهیونی جهت سوء استفاده از باورهای اسلامی بود.
از جمله این آثار سینمایی می توان به نمونه های زیر اشاره داشت :
فیلم "نجات سرباز راین" ساخته استیون اسپیلبرگ با محتوای تجلیل از مادر سه شهید؛
فیلم "پرل هاربر" به کارگردانی مایکل بی با محتوای جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم؛
فیلم "وقتی سرباز بودیم" ساخته رندال والاس با تئوری بازسازی کربلا و بر اساس الگوی عملیّات کربلای 5
و فیلم "سقوط شاهین سیاه" به کارگردانی ریدلی اسکات با انگیزه بازسازی صحنةکربلا ، برمبنای همین نظریه جلوی دوربین رفتند.
در تمامی این فیلمها، بر اساس نظریة فوکویاما، نیروهای مثبت و قهرمان با الگو گرفتن از حضرت امام حسین(ع) و کربلا، یک طرف و سوی دیگر، جبهه شرارت با شکل و شمایلی از شمر و یزید حضور دارند. شگفت آنکه حتی مدل و رنگ لباس هم بر اساس الگوی شیعی انتخاب شده است. لباس سربازان امریکایی، سبز رنگ و لباس سربازان مقابل، قرمز است! آن هم به دلیل تقدّس این رنگ در آرمانهای شیعی.
سرمداران غرب جدید در گام های دیگر مقابله با خیزش شیعی که ریشه در نهضت عاشورای حسینی داشت ، به دنبال سست کردن عقاید و آموزههای شیعی به خصوص شهادتطلبی عاشورایی وانتظارخواهی مهدوی برآمدند.نوک پیکان این حرکت (همچنانکه گفته شد) آرا و تئوری های فرانسیس فوکویاما نظریه پرداز و متفکر معروف آمریکایی ، درباره پایان تاریخ بود. دهها سایت و کانال ماهوارهای در این باره فعالیت و شبههپراکنی نموده ، از پول و امکانات عربستان در تلاش برای یک جنگ سایبرناتیک استفاده کرده ، با خرج مسلمین، وهابیّت عربستانی را ترویج نموده و حتی به دنبال وهابی کردن عقاید شیعی به دست روشنفکران غربزده اقدام کردند. زیر سؤال بردن زیارت، شهادت، شفاعت، مغایرت امامت با دموکراسی و تناقض زیارت جمکران با مدرنیسم را در گفتهها و نوشتههایشان میتوان دید و در کنار اینها، از فیلمها و بازیهای کامپیوتری مخرب نمیتوان گذشت که بیشمارند.
رویکرد دوم غرب جدید برای منزویسازی این حرکت شیعی و بیاعتبار کردن آن در جهان اسلام طراحی شد.
غرب جدید، در جهان کنونی اسلام ، چندین دستور کار برای انزوای خیزش شیعی در نظر گرفته است:
از یک سو با تیترکردن القاعده و ستاره ساختن از بنلادن و زرقاوی و نمایندگان تناوبی آنها، نه تنها در جستجوی بهانهای برای تهاجم به جهان اسلام برآمده ، بلکه به دنبال خارج کردن پرچم مقاومت و خیزش از دست شیعه و سپردن به دست مبارزانی خیالی و پوشالی چون بنلادن است. آنها می دانند اگر پرچم خیزش علیه غرب صهیونیست به دوش امام خمینی و پیروان او باشد، جریان راستینی تداوم می یابد که تا فتح قلّههای استکبار ادامه پیدا خواهد کرد. امّا غرب با باد کردن عروسک هایی همچون صدام و بنلادن ومانند آن برای طیف بنیادگرای مسلمان، به خوبی میتواند آن را کنترل کرده و چهرهای مضحک، غیرانسانی و غیرامروزی از اصولگرایی اسلامی در دنیای کنونی نمایش دهد و در گام بعد، شمشیر آنها بر علیه تشیّع را از نیام مفتیان وهابی برکشد. صدور فتوا از سوی این مفتیان برای قتل شیعیان از جملة این تلاشها بود.
این توطئه غرب صهیونی از دیگر سو، حرکت شیعی که تنها حرکت ضدّ صهیونیسم به شمار می آید را در مقابل با اهل سنّت قرار داده و هلال شیعی را همچون غولی جلوه می دهد که گویا در مقابل اهل سنّت قرار گرفته است!
چندی پیش توسط شورای روابط خارجی آمریکا، همایشی به نام «بروز هلال شیعی و تأثیرات آن بر خاورمیانه و سیاستهای آمریکا» برگزار گردید که سخنرانان به طرح دیدگاههای خود درباره نفوذ تشیّع در کشورهای خاورمیانه و نقش ایران در این میان و سیاستهای آمریکا برای مواجهه با این پدیده پرداختند . از طرف دیگر در همان زمان، یونگی پریماکف، نخستوزیر اسبق روسیه در آن سوی دنیا مجبور شد که در مؤسسه خیریه ملک فیصل ایجاد کمربند شیعی در منطقه را هشدار دهد! در فاصله اندکی همین سخنان از سوی پادشاه اردن و سایر سیاسیون عرب تکرار شد. اثر چنین رسوباتی در جهان تسنن این است که مثلاً حزبالله لبنان در33 روز اسرائیل را شکست میدهد، امّا چندین ماه در درگیریهای داخلی معطّل می ماند؛ چون تبلیغات مسموم رسانه های وابسته به کانون های صهیونیستی، حزبالله را ضدّ سنّی و منازعه او با اسراییل را قومی و مذهبی جلوه داده بود!
گام دیگر هجمه غرب صلیبی / صهیونی این بود که در پروژهای به طور جدّی سعی کردند، اساساً شیعه را ایرانی و تشیّع را مساوی اسلام مجوسی جلوه دهند و در این باره، تلاشهای بسیار زیادی صورت دادند. ... ادامه دارد...
آپوتئوسیس! آمریکایی ها به کدام خدا اعتماد دارند!؟
آیا این جمله IN GOD WE TRUST “ما به خدا اعتماد داریم” که بر روی یک دلاری آمریکا نقش بسته را تا به حال دیده اید؟فکر می کنید مربوط به خدای یکتاست؟همه شما کما بیش به اسرار دلار واقفید و مقالات [1]خوبی هم دراین باره نوشته شده اما در این مقاله می خواهم به رازی دیگر بر دلار اشاره کنم که تا به حال مورد توجه واقع نشده. همانطور که می دانید بر روی یک دلاری که واحد پول ایالات متحده است نمادهای مختلفی وجود دارد که همگی آنها ماسون بودن طراحان و سیاستمداران آمریکا را به تصویر می کشد و خودشان نیز از این ابایی ندارند ما در این مقاله قصد نداریم کلیه نماد ها را بررسی نماییم که اینکار را خیلی از محقیقین خارجی و داخلی انجام داده اندبلکه فقط به جمله ” ما به خدا اعتماد داریم ” “ IN GOD WE TRUST ” می پردازیم آنهایی که با اسرار دلار و با تشکیلات فراماسونری آشنایی دارند مطمئن هستند که این جمله مربوط به خدای فراماسون هاست یعنی همان لوسیفر “Lucifer” یا ابلیس که نماد آن بز بافومت[2] است ، البته برخی نیز معتقدند قرار دادن این جمله در یک دلاری بخاطر جلب آرای عمومی در مقابله با شوروی بعد از جنگ جهانی و شروع جنگ سرد می باشد اما بعد از خواندن این مقاله حتما نظرتان تغییر می کند
این نقاشی 4664 فوت مربعی که 180 فوت از زمین ارتفاع دارد توسط کنستانتینو برومیدی[4] در سال 1865 تکمیل شد. برومیدی که به میکل آنژ کنگره معروف است همانند همتای خود که مهمترین نقاشی هایش را بر سقف کلیسای سیستین[5] واتیکان کشید او نیز به مدت 3 سال تحت نظر پاپ گریگوری شانزدهم در واتیکان مشغول نقاشی بود اما در سال 1852 بزرگترین معبد خدا را به خاطر کار در معبد خدایان ترک گفت و به آمریکا مهاجرت کرد و 25 سال از عمر خود را به نقاشی در معبد جدید یعنی ساختمان کاپیتول صرف نمود. سالن زیرِ گنبد ساختمان کنگره بر اساس یک معبد قدیمی رومی و مربوط به دین مشرکانه روم باستان به نام معبد الهه ویستا [6]“vesta“طراحی شده بود بسیاری از مشخصه های معبد در این سالن مدور گنجانده شده بود[7] حتی قبلا وسط این سالن حفره ای بود و در زیر آن (طبقه زیر زمین) آتشدانی وجود داشت تا آتش معبد ویستا مجسم شود ،( آتش آن معبد همیشه روشن بود و عده ای از کشیشه هایی که عضو انجمن مخفی خواهری خاصی بودند مسئول حفاظت از این آتش مقدس بودند تا همیشه روشن بماند ، جالب است که این گروه تنها کشیشه های مؤنث در نظام دینی روم باستان بوده اند)، بعد ها به خاطر اینکه خطر سقوط به طبقه زیر زمین عمارت کنگره وجود داشت روی این حفره را پوشاندند اما هنوز اثر حفره در کف سالن همچنین آتشدان در زیر آن (زیر زمین عمارت کنگره) موجود است. مهمترین نقاشی برومیدی در ساختمان کنگره ، طرحی است از آبرنگ بروی گچ بر سطح داخلی گنبد کنگره که به ترسیم خدایان یونان اختصاص دارد ، مینروا،ولکان،نپتون،سرس و… در میان آنها تصویر جرج واشینگتن در کنار دیگر خدایان باستانی قرار دارد:
این تصویر ، آپوتئوسیس واشینگتن [8] نام دارد . آپوتئوسیس “Apotheosis“به معنای دگرگونی الهی[9] یا به تعبیر دیگر خدا شدن! است. همانطور که میدانید فراماسونری مجموع و میراث تمامی ادیان شرک آلود تاریخ می باشد[10] و به این داشته ها از مصر و ایران باستان گرفته تا یونان باستان افتخار می کند. فراماسون ها معتقدند انسان می تواند به مرتیه خدایی برسد البته این تفکرشان ناشی از ضعف شناخت مقام خداوند است اما بر اساس اعتقادات شرک آمیز فراماسونری که از شبه ادیان غیر توحیدی اخذ شده انسان ها اگر به دانش ها و رازهای باستانی و جادوگری دست یابند می توانند کارهای خارق العاده انجام دهند یعنی کاری که انسان های دیگر نمی تواند انجام دهند پس این افراد که توانایی های فوق بشری پیدا می کنند خدا میشوند! با این توضیح تصویر آپوتئوسیس واشینگتن راحت تر فهمیده می شود:
پس، از منظر فراماسون ها ، جرج واشینگتن که از مؤسسان فراماسونری ، انقلاب و حکومت آمریکا و اولین رئیس جمهورِ اولین حکومت ماسونی جهان است در صف خدایان قرار گرفته و قابل پرستش! است. در این سالن در گذشته مجسمه جرج واشینگتن با سینه لخت وجود داشت که هیئت و ژست زئوس خدای خدایان یونان باستان در معبد خدایان را گرفته بود، یک شمشیر در دست چپش بود و دست راستش با انگشت اشاره و شست باز به بالا رفته بود، نماد خدا در تلقی شرک آمیزشان،(البته مجسمه بوفومت یا همان شیطان نیز در این حالت است!) که بعدها آن را از این سالن بیرون بردند.
به یک دلاری برگردیم: در وسط آن عکس واشینگتن و پشت دلار دقیقا بالای سر واشینگتن عبارت “ IN GOD WE TRUST “”ما به خدا اعتماد داریم” حک شده است
با توجه به اینکه در یک دلاری تصویر های متقابل مکمل همدیگرند[11] ، می توان نتیجه گرفت که خدای ادعایی آنها که به آن معتقدند جرج واشینگتن است و به راهی که او در آمریکا آغاز نموده که همانا مقدمه جهان تک حکومتی سکولار است[12]، اعتماد و اطمینان دارند و خود را ادامه دهندگان این راه شیطانی میدانند. این راه ،جهانی را ترسیم می نماید که شیطان بر آن حاکم است و خدایی وجود ندارد. چه روزگار غریبی است ، روزگاری است که شیاطین و دجال ها گستاخانه طغیان نموده اند، اگر چشم هایتان را بگشایید و نگاهی به جهان بیاندازید، آخرالزمان را به تمامه خواهید دید، فراگیری کفر، ظلم و فساد را، آری جهان دیگر گنجایش بیش از این را ندارد؟خداوندا وقت آن نرسیده که آقایمان را بنمایانی؟ اما در این هیاهو بوی ظهور بمشام میرسد. مهدی جان ما چشم امیدمان به راه است و با تمام وجودمان مسیر آمدنت را جارو میزنیم، هموار می کنیم تا زود بیایی و مظلومان عالم را از مستکبران شیطان صفت برهانی و حکومت خدا را بر تمامی عرصه عالم بگسترانی. و نرید ان نمنّ علی الّذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم الائمه و نجعلهم الوارثین[13]
نوشته: حجه الاسلام سید مهدی غفاری - مهرماه 1389 - sghafari@mailfa.com http://westsun.wordpress.com/ و همچنین: http://apocalypse.ir/post-337.aspx
http://westsun.wordpress.com/2010/09/23/اسرار-دلار/
http://www.antisemitism.blogfa.com/post-7.aspx
[2] Baphomet
[3] نام کاپیتول از نام گرگ ماده ی کاپیتول که نماد روم بوده ، برداشته شده است
http://www.aoc.gov/cc/art/rotunda/apotheosis/index.cfm
[9] http://en.wikipedia.org/wiki/Apotheosis
[10] برخی از محققین گمان می کند که اکثر نماد های فراماسونری از مصر باستان گرفته شده، این نگاه ناشی از آن است که این محققین توجه شان معطوف به 3 درجه ابتدایی فراماسونری است، درصورتی که در درجات بالای فراماسونری که مربوط به آیین اسکاتی و دارای 33 درجه است بسیاری از آیین های ادیان مشرکانه در مناسکشان گنجانده شده از میترائیسم و دین یونان و مصر باستان گرفته تا مناسک جادوی سیاه که مربوط به شیطان پرستان قرون وسطی بوده است
[11] همانند تصاویری که در دو روی مهر بزرگ آمریکا و دو سوی یک دلاری منقوش است ، از جملات روی هرم و دهان عقاب گرفته تا دیگر اشکال
چگونه رسانه ها درباره جوامع مخفی اطلاعات غلط ترویج می کنند؟!
در سال های اخیر، سیاست جدیدی در هالیوود شکل گرفته است: جوامع مخفی محور توطئه در فیلم ها هستند. برخی از این حرکت شگفت زده می شوند، زیرا گمان می رود که جوامع مخفی، قاعدتا باید مخفی باشند. بسیاری از دست اندر کاران صنعت سینما خود عضوی از انجمن های برادری و فراماسونری هستند. پس چه دلیلی برای این حرکت وجود دارد؟
در سال های اخیر، سیاست جدیدی در هالیوود شکل گرفته است: جوامع مخفی محور توطئه در فیلم ها هستند. برخی از این حرکت شگفت زده می شوند، زیرا گمان می رود که جوامع مخفی، قاعدتا باید مخفی باشند. بسیاری از دست اندر کاران صنعت سینما خود عضوی از انجمن های برادری و فراماسونری هستند. پس چه دلیلی برای این حرکت وجود دارد؟ در این مقاله با بررسی فیلم های “گنجینه ملی”1 و “فرشتگان و شیاطین”2 ، و رمان “نماد گمشده”3 به افسانه ای که این رسانه ها سعی دارند درباره جوامع مخفی بسازند نگاهی می اندازیم. اهمیت این مقاله با توجه غفلت! یا عدم آگاهی رسانه ها و مطبوعات داخلی کشور ما در انتشار و تبلیغ اینگونه فیلم ها یا کتاب ها، بیشتر می شود.
این فیلم پرفروش توسط کمپانی والت دیزنی تهیه شده است، کمپانی ای که خانوادگی بودن محصولاتش را تضمین می کند. بنابر این والدین می توانند به همراه فرزندانشان از تماشای یک فیلم دیدنی، سالم! و مملو از اطلاعات غلط ماسونی، لذت ببرند. داستان فیلم حول جستجو برای طلا با استفاده از سر نخ های به جا مانده در بیانیه استقلال توسط ماسون های اعظم، اتفاق می افتد.فیلم در دوران کودکی شخصیت اصلی فیلم (با بازی نیکولاس کیج) آغاز می شود، در حالی که به دنبال اطلاعاتی درباره سرگذشت خانواده اش می گردد. پدربزرگ پسربچه وارد می شود و برای بچه (و همچنین بینندگان) داستانی سراسر دروغ و تحریف شده از شوالیه های معبد و فراماسون ها، تعریف می کند.
در زیر دلایلی بیان می شود:
« شوالیه های معبد4 زیر معبد سلیمان گنج بزرگی پیدا کردند که هزاران سال گمشده بود. آن ها گنج را با خود به اروپا بازگردادند.»
آیا این درست است که شوالیه های معبد به اشیاء مذهبی بسیار کمیابی دست یافتند و این اشیاء را زیر معبد سلیمان پیدا کرده اند؟ افسانه ها میگویند بله. اما در فیلم، گنج را سکه های طلا، مجسمه و مانند این ها معرفی می کنند.
« شوالیه ها تصمیم گرفتند، گنج را به آمریکا قاچاق کنند و اسم خود را به فراماسون تغییر دهند.»
این جا، جایی است که همه چیز به هم می ریزد. شوالیه ها نامشان را در آغاز تشکیل آمریکا، به فراماسون تغییر نداده اند. در واقع آن ها در سال ???? ناپدید شدند، که بیش از??? سال قبل از تشکیل آمریکا بوده است.
«به نظر، دور ماندن شوالیه ها برای نزدیک به دو قرن، باعث شد آن ها از دین خود روی گردان شوند، مخصوصا بعد از شکست در زمین های مقدس در سال ????? تمام شوالیه ها در فرانسه به جرم ارتداد، همجنس بازی، انکار صلیب و پرستش شیطان دستگیر شدند. فرمان دستگیری توسط پاپ در سال ???? صادر شده بود، و جک دمولی5 آخرین استاد اعظم، دو سال بعد به عنوان یک مرتد، زنده زنده سوزانده شد.» سن مارتین – شوالیه های معبد6
آنگونه که فیلم تلقین می کند، فراماسونری یک موسسه عمومی و ملی نیست. بلکه یک جامعه مخفی اروپایی از قرون وسطی است، که با تاسیس لژهایی در شمال اروپا خود را گسترش داد. هدف فراماسونری « محافظت از گنج بزرگ شوالیه ها» نیست، آن ها جامعه ای باستانی از افراد قدرتمند هستند، که سالهای زیادی است در مناسک آن شرکت می کنند و تعالیم شوالیه ها، روزیکروشن ها7 و ایلومناتی را فرا می گیرند.
شوالیه ها جامعه ای نهان پیشه بودند که در جریان جنگ های صلیبی، برای کلیسا می جنگیدند. و در زمان سکونتشان در خاورمیانه، دانش اسرارآمیز عرفان های شرقی را بدست آورده و به اروپا آوردند. آن ها تبدیل به بانکداران بزرگ و کلیسا سازانی شدند که در ساخت آن ها از نماد گرایی می کردند. گرایش آن ها به کابالا، انواع جادو و هنرهای سیاه، مشهور بود. تضاد منافع آن ها با کلسیا، سرانجام باعث شکنجه و مرگ آن ها شد.
فراماسون ها را می توان به خاطر مطالعه علوم غریبه، شکل مقابر ساخت آن ها و فلسفه آن ها که بر اساس عرفان های اسرارآمیز است، وارثان معنوی شوالیه های معبد به حساب آورد. وجود پیوند بین ماسون ها و شوالیه ها، بواسطه افسانه هایی که درباره شوالیه ها می گویند و به عبارتی، با تبلیغات خوب ماسون ها ترویج شده است.
«برای به شهرت رسیدن لژ [اسکاتلند]، او، [اسحاق لانگ8] لژ را مستقیما با طرحِ یک افسانه اسرار آمیز، به شوالیه ها مرتبط کرد»
دومنیکو مارجیوتا ، ماسون درجه ?? ، آدریانو لمی9
بنابر این بخش «آموزنده» فیلم در واقع داستانی خیالی و اسرارآمیز از فراماسون ها تعریف می کند. بعضی از بینندگان این تحریفات را به عنوان حقیقت می پذیرند و بعضی دیگر هر چیز ماسونی را یک داستان خیالی می پندارند. نکته مهم این است که حقیقت فراماسونری پشت پرده افسانه پردازی ها مخفی می ماند.
چشم چپ او در جای چشم جهان بین معمار اعظم قرار میگیرد.
معانی رمزی فیلم
مقبره ماسونی واشنگتن – «همانطور که در بالاست، همینطور در پایین است»
مانند تمام داستان های افسانه ای، گنجینه ملی نیز یک مفهوم ساده برای عامه مردم دارد و یک مفهوم رمزی برای خودی ها. اگرچه مقصود داستانِ ساده برای گمراه کردن عوام است، اما مفهوم رمزی حقایقی بزرگ از انجمن های نهان پیشه بیان می کند. این مفهوم رمزی در ذیل می آید.«گنجینه باستانی» که شدیدا توسط تمدن های باستانی محافظت می شده است، در واقع علوم رمزی و اسراری است که می تواند باعث گرایش به ماده پرستی شود و [از نظر آن ها] به مالکان آن این قدرت را بدهد که به الوهیت دست پیدا کنند (کابالا10 کیمیاگری، عرفان اسرار آمیز11 و علوم غریبه). این علوم هزاران سال از دید جهان غرب مخفی مانده بود، که باعث به وجود آمدن مسیحیت معاصر شد. فیلم اینطور بیان می کند که این علوم سرانجام توسط شوالیه ها در اورشلیم، زیر معبد سلیمان (بنای مقدس فراماسون ها) پیدا شد و به اروپا آورده شد. پس از آن، این علوم توسط جوامع مخفی به آمریکا منتقل شد.
قهرمان داستان به دنبال “روشن شدن” است و معماهای سر راه او نیز، نماد مراحل اولیه ای است که هر کس برای دستیابی به دانش برتر باید آن را طی کند. این گنجینه بسیار مهم به صورت نمادین زیر “کلیسای تثلیث”12 در نیویورک مدفون شده است. در غاری مخفی، تاریک و تو در تو. بن گیتس از مشعل “روشنگری” برای پیدا کردن راهش به سمت دانش مخفی، استفاده می کند. مشعل نماد عقیده لوسیفری در فراماسونری آمریکا با بنیان گذاری آلبرت پایک است. در درجات بالای فراماسونری، آموخته می شود که لوسیفر (شیطان) حامل نور است، خدای خوبی ها، کسی که راه “روشن شدن” را به انسان نشان داد.
این فیلم بر اساس رمانی از دن بروان17 ساخته شده است که بر جدال ایلومناتی با کلیسای کاتولیک متمرکز می شود. قهرمان داستان تمام رم را جستجو می کند تا واتیکان را از خطر بمبی بسیار مخرب که توسط یکی از مامورین ایلومناتی، برای انفجار در نیمه شب کار گذاشته شده است، نجات دهد. در صفحه اول کتاب، دن بروان ادعا می کند که «ایلومناتی حقیقتا وجود داشته است» و به خوانندگان تلقین می کند، تمام نوشته های کتاب را به عنوان حقیقت بپذیرند. اما آن ها نباید این کار را بکنند.
« ایلومناتی توسط گالیله، در پاسخ به امتناع کلیسا از پذیرفتن تئوری او در مورد خورشید محور بودن گیتی بنیان گذاری شده است.»
ایلومناتی به طور رسمی در باواریای شمالی، توسط آدام وایس هاپ،18 در تاریخ ? می ???? تاسیس شده است و این بیش از ??? سال پس از مرگ گالیله و در کشوری دیگر اتفاق افتاده است. نسبت دادن گالیله به ایلومناتی، به نظر تلاشی برای منتسب کردن نام یک دانشمند بزرگ به این جامعه مخفی و توطئه آمیز باشد.
« موثرترین راه از میان تمام روش هایی که من برای رهبری بشریت می شناسم، به عنوان یک راز مخفی مانده است.» – آدام وایس هاپ
« ایلومناتی قبل از قرن ?? دست به خشونت نزده بود»
هرگز ایلومناتی با خشونت مستقیم کارهایش رو پیش نمی برد، روش کار آن ها بر اساس نفوذ و براندازی از درون است.
« سازمانی متشکل از دانشمندان، فیزیک دانان و ستاره شناسانی بود که به خاطر تعالیم نادرست کلیسا متهم شده بودند و خود را وقف یافتن حقایق علمی کرده بودند. واتیکان آن ها را دوست نداشت بنابر این شروع به تعقیب ، دستگیری و کشتن آن ها کرد. »
ایلومناتی گروهی از دانشمندان نبود که خود را وقف پیشرفت علوم معمول کرده باشند. فیلم به غلط جوامع مخفی را قرینه منطقی و ضروری در مقابل ایمان کورکورانه مسیحیت و ضدیت آن با علم، قرار می دهد. با اینطور نگاه کردن به قضیه اغلب مخاطبان نمی توانند با تعریف تام هنکس از ایلومناتی موافق نباشند و این جوامع را مطلوب نپندارند. هدف اصلی ایلومناتی براندازی نهادهای سنتی، برای دست یافتن به نظم نوین جهانی است.
اهداف سازمان قدرتمند ایلومناتی باواریا این ها بود:
1. نابودی مسیحیت و تمام حکومت های پادشاهی
2. نابودی ملیت ها و جایگزینی آن با جهان وطنی در سراسر جهان 3. از بین بردن میهن دوستی و وفاداری، با زدن برچسب تعصب کوته فکرانه و ناسازگاری به آن و جایگزینی آن با اصل حسن نیت نسبت به تمام آدم ها و تشکیل انجمن برادی جهانی. 4. برانداختن پیوند های خانوادگی و سنت ازدواج، بوسیله ایجاد فساد سیستماتیک در جامعه 5. حذف حق وراثت و مالکیت
بانو کوئین بورو، حکومت نهان پیشه گان19
ایلومناتی باواریا با گذشت چند سال از تاسیس منحل شد. اگرچه محققان میگویند ایلومناتی به خوبی خود را با فراماسونری نوین ادغام کرده است. مغزهای متفکر ایلومناتی بر این باورند که گسترش لژ های فراماسونری در جهان بهترین بستر را برای ترویج افکار آن ها فراهم میکند.
در یک کلام، ایلومناتی سازمانی متشکل از دانشمندان تیز هوش، که خود را وقف حقایق علمی کرده باشند نیست. بلکه جامعه ای مخفی است، که هدفش نابود کردن نهادهای سنتی از طریق نفوذ و براندازی آن ها از درون، در جهت منافع یک برگزیده پنهان است. این درست است که ایلومناتی کاملا ضد کلیسا است اما دلیل اصلی موجودیت آن ها، این نیست.
معانی رمزی فیلم
دن بروان در رمان هایش اغلب بر جوامع مخفی متمرکز می شود. دلیل مهم حمایت هالیوود از رمان های او این است که کتاب های او در جهت اشاعه اطلاعات غلط نوشته می شود.
در فیلم، ایلومناتی کلیسا را به «نابودی توسط نور» تهدید می کند. نور اشاره ای به انفجار بمب است اما در عین حال کنایه ای از پروپاگاندا و تلقین افکار نیز هست. تنها راه موثر برای رویگردانی مردم از مسیحیت، تخریب واتیکان نیست، بلکه تغییر نگاه مردم نسبت به برگزیده های مذهبی است. در این صورت این فیلم نیز خود یک بمب مخرب برای واتیکان محسوب می شود. اگر چه ظاهرا در پایان فیلم کلیسا با کمک رابرت لانگدن پیروز می شود، اما بینندگان دو ساعت وقت خود را صرف دیدن نماد ها، تشریفات و انواع مختلفی از هتک حرمت مسیحیت کاتولیک کرده اند. چند نمونه: رابرت لانگدن بایگانی واتیکان را از بین می برد، نامزد مقام پاپی مانند حیوانات در قفس نگه داشته می شود، یکی از نامزدها درون کلیسا به صلیب کشیده و سوزانده می شود، قبر پاپ، باز شد تا صورت بی قواره و بدشکل او دیده شود، و مواردی دیگر.
نماد گمشده
نمادگمشده نوشته دن بروان، یکی دیگر از آثار با هدف پروپاگاندا و تلقین افکار است. کتاب سرتاسر مضحک است، و نمونه ای از کتاب های پر زرق و برق مدرن آمریکایی است. بروان تمام روش های پیش پا افتاده سرگرمی سازی آمریکایی را به کار بسته تا از بخشی مغفول مانده در تمدن مدرن، تجلیل کند: جوامع مخفی و عرفان های دروغین نهان پیشه گان.
اما این کتاب یک چرخش جالب دارد. حداقل ??? سال از تمرکز تلاش جوامع نهان پیشه بر بی اعتبارسازی مسیحیت می گذرد و همواره این تلاش ثابت بوده است. اگر در تعالیم فلاسفه نهان پیشه مروری کنید، مرتبا فریاد محکومیت مسیحیت را می شنوید. تا به اینجا دو کتاب آخر دن بروان تفاوتی با هم ندارند.
نتیجه گیری شگفت انگیز کتاب این است که نماد گمشده یا “لغت” گمشده ی اسرار باستانی، انجیل20 است!. پس آن حقیقت کاملی که باید برای انتقال به عصر جدید21 ، یا عصر برج دلو22 ، آشکار شود، در بودائیسم یا تعالیم سانسکریت، که نهان پیشه گان سالها به آن اشاره می کردند، نیست، بلکه در انجیل است.
آیا این ممکن است؟ آیا پرستش شرک آمیز ستارگان به عنوان خدایان، ستاره شناسی، جادو و مراسم قربانی کردن انسان، از تعالیم بنیادین انجیل است؟ خیر، مگر این که پیام آن را معکوس کنیم؛ همانطور که عرفان های اسرارآمیز این کار را می کنند. بروان جملهای از ویلیام بلیک23، کسی که به داشتن امیال شیطانی مشهور است، نقل میکند:
« هر دو، روز و شب انجیل میخوانیم، اما تو نوشتههای سیاه را میخوانی و من نوشتههای سفید را».
این آموزهی عرفانهای اسرارآمیز24 باستانی است. مسیحیان معاصری که تعالیم رمزی کابلا را با مسیحیت ادغام، و تفسیرشان از انجیل را معکوس کرده اند؛ که طبق تعالیم آنها خداوندِ آفریننده، خدای منکر می شود و شیطان، خدای حقیقی. کسی که آزادی (بی قید و بندی) از بند قوانین خدا را به انسان هدیه کرد، هنگامی که او را به خوردن میوهی درخت دانش (سیب) که همان علم جادو است، راهنمایی کرد.
بنابراین نهان پیشه گان، جادو را قدرتی بزرگ می دانند که انسان را همانند خدا می سازد. و این پیام اصلی نماد گمشده است. همان دومین فرضیه دن بروان که می گوید، خدا یک نیروی خالق «در آن بیرون» نیست، بلکه انسان خودش خداست و آموزه نهایی اسرار باستانی، این است که چگونه می توانیم قدرت های نهفتهی ذهن را تحت اختیار درآوریم، تا بتوانیم به خدا تبدیل شویم. در یک کلام، انسان خودِ خداست.
این آموزه، یکی از اصول کابالا است. و این پیام نهایی آن هزاران خرافه پرستی نهفته در به اصطلاح ستاره شناسی و کیمیاگریی موجود در آن است. در واقع مطابق با تعالیم کابالا، تاریخ هستی اینگونه بیان میشود که انسان به این دانش رسید که خداست. در آغاز خدا خواست خودش را بشناسد. پس یکی مانند خود خلق کرد تا بتواند خود (انسان) را بشناسد. آن خدای دیگر از ماهیت الهی خود آگاه نبود، اما ظاهرا اسنان توان خودآگاهی داشت. این داستان به صورت سیر فرضی پیشرفت انسان از دورهی بی مذهبی، پس از آن آغاز حرکت با فلسفه یونانی، سپس انسان پرستی (اومانیسم25) در دورهی رنسانس، و در نهایت سکولاریزم26 (لا ابالیگری) دوره ی روشن فکری، ترویج می شود.
این مفاهیم به وضوح در کابالای جدید اسحاق لوریا27، که در قرن ??ام می زیست، نمایان است. این تعالیم بوسیله جاکوب بوهم28 ، که بعداً پایه گذار عرفان اسرارآمیز نهان پیشه گان اروپا شد، به مسیحیت منتقل شد. یکی از طرفداران او هگل29 بود، که آرمان گرایان آلمانی متاثر از او در رسیدن به اهداف حال حاظر برگزیده ها، پیشگام شدند. محصول نهایی این تعالیم کسی نیست جز آخرین مرد یا “ابر مرد”30 نیچه، کسی که در نهایت میتواند حقیقت الوهیت خود را به واقعیت برساند. او همان دجال31 کتاب مکاشفات32، نقشه راه ایلومناتی، نوشته یوحنا33، قدیس مورد احترام نهان پیشه گان است.
اما بزرگترین هتاکی نماد گمشده، توهین آشکار نویسنده به حق اولیه مردم در یک جامعه دموکراتیک برای آگاه شدن از امور حکومتی و بازرسی حاکمان است. دقیقا همان اصلی که امپراطوری ماسونی آمریکا بر پایه آن بنا شده است. در جهان بینی مضحک دن بروان، برگزیده ها با دور نگه داشتن آن از ما، از این دانش محافظت میکنند. چرا؟ زیرا «شما نمی توانید حقیقت را تحمل کنید». درست است، شما توانایی ذهنی لازم، برای درک مفاهیم رمزی آئین های نهان پیشه گان را ندارید، پس باید به شما در این باره دروغ بگویند.
طرح اصلی داستان این است که از یکی آئین های ماسونی فیلم برداری کرده اند، و تهدید کرده اند که آن را در اینترنت منتشر می کنند. اما بازیگر اصلی کتاب بروان، به سازمان سیا و رهبران ماسون کمک می کند، تا از فاش شدن آن جلوگیری کنند. پیام این است که، دفعه بعد که دولت فریاد “امنیت ملی” سر داد، بی قید و شرط به آن ها اعتماد کنید.
حقیقت هیچگاه مخفی نمی ماند. ممکن است در دوره ای تنها در اختیار گروه قلیلی باشد، اما آن ها همواره میخواسته اند آن را به کسانی خواستار شنیدن باشند بگویند. حقیقت این است که: باید همان کاری را برای دیگران انجام دهید که شما از دیگران انتظار دارید برای شما انجام دهند. یعنی برای همنوعان خود در این برهه زمانی دل بسوزانید و علیه ظلمی که توسط امپریالیزم غربی بر بسیاری از بخش های جهان می رود فریاد بکشید. ظلمی که مخفیانه با فعالیت های مشکوک فراماسون ها و سازمان سیا انجام میگیرد و دن بروان باید آن ها را انکار کند تا بتواند داستان خیالیاش را برای ما بنویسد.
مستند “زار های حک شده در سنگ: معماری رمزآلود واشنگتن” 34که به تدریج ترجمه ودرسایت قرار داده می شود، مفهوم حقیقی بسیاری ازنمادهای به کار رفته دراین کتاب راآشکارمیکند
جمع بندی: پدیدار شدن جوامع مخفی در فیلم ها و کتاب ها، به این آثار خلاصه نمی شود. این آثار با هدف دموکراتیک سازی اطلاعات ساخته شده اند، که به عموم مردم اجازه می دهد به اطلاعاتی دست پیدا کنند، که پیش از این دست نیافتنی بود. این آثار نیز همانند نماد های رمزی عمل میکنند: بخشی را آشکار می کنند و بخشی را پنهان. به این صورت که برای خودی ها آشکار می کنند و برای غیر خودی ها پنهان. از فیلم های هالیوودی برای ترویج بسیاری از خواسته ها استفاده شده است، مانند جنگ ویتنام، خطر کمونیسم، خطر تروریسم اسلامی، ترویج هنجار های آمریکایی و غیره. آثاری که در بالا بررسی شد، دستور کار جدیدی را دنبال می کنند و آن تلقین اطلاعات غلط به افکار عمومی درباره جوامع مخفی است.
منبع: ذی طوی دریافت فایل PDF مقاله و همچنین http://mouood.org/content/view/11543/3/
آخرالزمان و منجی منهای خدا؛ سریال 4400 آماده دوبله
در ادامه دوبله و توزیع برخی آثار غربی، سریال خرافی و فانتزی 4400 نیز روانه بازار میشود، به نظر می رسد هدفگذاری این سریال در ارائه تفسیر غربی از درک استراتژیک از مهدویت و آخرالزمان باشد.
برخی شنیدهها از ورود سریال 4400 به فهرست آثاری که به زودی دوبله خواهند شد حکایت دارد. «4400» عنوان سریالی است طولانی و ساخت آمریکا که دارای اپیزود های متعددی است. این مجموعه که در بخش فیلمهای "ماورایی"، "جادویی" و " آخرالزمانی" قابل دسته بندی است اخیراً در حال بازبینی، ترجمه و آماده سازی برای پخش در شبکههای رسمی است. به گزارش خبرنگار فرهنگی مشرق، برخی شنیدهها از ورود سریال 4400 به فهرست آثاری که به زودی دوبله خواهند شد حکایت دارد. «4400» عنوان سریالی است طولانی و ساخت آمریکا که دارای اپیزود های متعددی است. این مجموعه که در بخش فیلمهای "ماورایی"، "جادویی" و " آخرالزمانی" قابل دسته بندی است اخیراً در حال بازبینی، ترجمه و آماده سازی برای پخش در شبکههای رسمی است.
نمایش فیلم تبلیغاتی فرقه ماسونی - صهیونیستی "رائیل" از رسانه ملی
شبکه پنج سیمای جمهوری اسلامی ایران (شبکه تهران) در اقدامی عجیب، با پخش فیلم سینمایی " ئی تی" به کارگردانی "استیون اسپیلبرگ" کارگردان کابالیست هالیوود، به ترویج عقاید فرقه ضاله کافران بی خدا (رائیل) پرداخت.
این فیلم که با حمایت دولت آمریکا و پنتاگون ساخته شده است، ماجرای سفر یک موجود فضایی به زمین را روایت می کند که با یک بشقاب پرنده برای ارتباط گیری با موجودات زمینی و همدلی با آنان، به یک نقطه از آمریکا فرود می آید و نهایتاً به کهکشان بازمی گردد. چند روز پیش نیز شبکه یک رسانه ملی برای دومین بار فیلم سینمایی "ورطه" به کارگردانی "جیمز کامرون" دیگر کارگردان کابالیست هالیوود را که در آن انقلاب اسلامی و دوران دفاع مقدس به عنوان بخشی از شرارت روی زمین در قرن گذشته معرفی شده بود، در معرض تماشای مخاطبان خود قرار داد که اتفاقاً این فیلم نیز به ترویج موجوداتی ماورائی به نام "ان.تی.آی"ها می پردازد که دارای حیات غیرخاکی هستند. محل اسکان این موجودات ماورائی، جایی شبیه معبد با معماری خاص است و جالب اینکه در فیلم اسپیلبرگ نیز بشقاب پرنده ئی تی، معبدی دقیقاً مشابه قبة الصخرة در بیت المقدس است.
سینمایی " ئی تی" مهم ترین فیلم تبلیغاتی فرقه ضاله ماسونی - صهیونیستی "رائیل" به شمار می آید که توسط هالیوود تهیه شده و تا زمان خود، پرفروش ترین فیلم تاریخ سینما بوده است که متأسفانه بدون هیچ گونه نقد و شرحی، توسط صدا و سیما پخش شد آن هم در شب جمعه ای که قرار بود فردای آن روز میلیون ها ایرانی، علیه هتک حرمت کفار شیطان صفت علیه کتاب آسمانی خود، راهپیمایی کنند. گفتنی است رائیلیها به وجود انسانهای ماورای کیهان به نام " اِلوهیم" (ئی تی) بهعنوان نمایندگان و پیامبران خالق انسان معتقدند که در چند دهه اخیر تلاشهای فراوانی در عرصه فرهنگی و بویژه سینما داشتهاند و نفوذ آنها در سینمای هالیوود کاملاً مشهود است. موجودات فضایی مورد اعتقاد فرقه رائیل، یهوه (نام عبری خداوند در عهد عتیق) نام دارند و خودشان را الله و خودشان را خالقین اصلی انسان معرفی می کنند و جالب اینکه هنوز کسی آنها را ندیده به جز مؤسس فرقه این فرقه که معروف به رائیل است و نام خود را از بخش دوم واژه "اسرائیل" اخذ کرده است. به گفته خود رائیل، موجودات فضایی به نام الوهیم با او در دامنه کوهی تماس گرفتند و خود را خالقین انسان معرفی کردند و به او مأموریت دادند تا مردم را به دین جدید در بیاورد.
الوهیم، رائیلیان و تورات تحریف شده
نام الوهیم بارها در تورات استفاده شده است که به موجوداتی اشاره دارد با پوست درخشنده که از آسمان به زمین نرول کردند که با اینکه مهربانند اما در واقع ترکیبی از دجال و شیطان هستند. نام الوهیم در بسیاری از کتیبه های باستانی و کتب پیش از میلاد به وفور به چشم می خورد اما مسئله این است که اصلاً کسانی به این نام با فراماسونی به نام "رائیل" تماس نگرفته اند و این نقشه ای از پیش طرح ریزی شده برای حمله به ادیان الهی بویژه اسلام است.وجود موجودات عجیب الخلقه به عنوان خدا یا پیامبر، اعتقاد به وجود بشقاب پرنده به عنوان مرکب خدایان خالق بشر، تأکید شدید بر ضرورت شبیه سازی سلولی و تأکید بر ضرورت ترویج نمادهای ماسونی و صهیونیستی بویژه ستاره داوود به عنوان اصلی ترین نماد این فرقه ضاله از جمله معتقدات رائیلی هاست.
"استیون اسپیلبرگ"، سینماگر صهیونیست هالیوود از برجسته ترین مبلغان این فرقه است و فیلم سینمایی "ئی تی" که در سالهای اخیر از پرفروشترین فیلمهای جهان بوده، براساس تصویری از انسانهای فضایی ساخته شده که کاملاً و بطور صد در صد بر موجودات ادعایی رائیلیها منطبق است. تصویری که رائیلیها از این موجودات در تبلیغات سینمایی، گرافیکی و اینترنتی خود نمایش میدهند موجود انسان نمای سفیدرنگ با دو چشم بادامی بزرگ کاملاً سیاه، صورت کشیده و چانه ظریف، دستهای دراز و جمجمهای بیضیشکل است که منجی این فرقه ضاله به شمار میرود. دولت آمریکا در تولید این فیلم پر فروش نیز کمک های مالی و غیرمالی متعددی به اسپیبرگ ارائه کرد. اسپیلبرگ که یک بار درباره فیلم بشقاب پرندهای کلاسیک خود یعنی "برخورد نزدیک از نوع سوم" محصول 1977 سخن میگفت، در گفت وگویی با خبرنگار یک مجله سینمایی استرالیایی فاش کرده است که به وجود موجودات فضایی اعتقاد آورده است.وی افزود: «وقتی دیدم این موضوع برای ناسا آن قدر اهمیت دارد که وقت گذاشته و نامهای 20 صفحهای برای من نوشته است، آن وقت بود که متوجه شدم، حتماً باید چیزی وجود داشته باشد و لذا آنها فیلمنامه را خواندند و من احساس کردم که آنها عمدتاً به این خاطر آن نامه را برای من نوشتهاند که دیدهاند فیلم «آروارهها»ی من افراد بسیاری را در گوشه و کنار جهان متقاعد کرده که کوسهها در توالتها و وانهای حمام نیز وجود دارند نه فقط در اقیانوسها و رودخانهها. آنها حدس می زدند که نظیر همین باور درباره بشقاب پرنده ها نیز در بین مردم همه گیر شود.»
گفتنی است رائیلیها "اورشلیم" (بیتالمقدس) را پایتخت جهانی و آرمانی خود معرفی و اعلام کردهاند که قصد دارند سفارت (پایتخت خدای فضایی خود) را که نقشه و پلان آن آماده نیز ارائه شده، در این شهر مقدس که مرکز پیوند ادیان توحیدی و ابراهیمی به شمار میرود برپا کنند تا از این طریق عقاید انحرافی خود را به مؤمنان موحد دنیا تحمیل کنند. رائیل که خود یکی از فراگیرترین کلوب های ماسونی جهان است، ارتباط وثیق با فراماسونرها، صهیونیست ها و بهاییها دارد و در کشورهای مختلف جهان از جمله آمریکا، انگلیس، فرانسه، اسرائیل، کانادا و بیشتر کشورهای اروپایی نفوذ فراوانی دارد و در سالهای اخیر تمرکز فراوانی بر روی منطقه خاورمیانه و بویژه ایران، بحرین، فلسطین، عربستان و امارات داشته و روزنامه المستقبل چاپ بیروت نیز چندی پیش از دستگیری ده ها تن از افراد متعلق به این فرقه ضاله در لبنان خبر داده است.
این فرقه ضاله همچنین به علم ژنتیک و بحث شبیهسازی انسان توجه خاصی نشان میدهد و آنطور که چند سال پیش در خبرها هم آمده بود نخستین زنی که در آمریکا تن به شبیهسازی داد چند ماه بعد ناپدید و به اسرائیل منتقل شد.مبلغان این فرقه که روزبهروز در حال گسترش است هماکنون دارای پایگاهها، دفاتر و اشخاصی است که در بیش از 100 کشور و به ده ها زبان زنده دنیا فعالیت دارند و با سوءاستفاده از اعتقادات دینی مؤمنان ادیان مختلف تلاش میکنند مسلک خود را برحق نشان دهند.نخستین کسی که مبانی عقیدتی این مسلک را پیریزی کرد در سال 1973 (1353 شمسی) با فرود بشقابپرندهای در کشور فرانسه ادعا کرد که این وسیله از سوی "الوهیم"یعنی خدای فرقه رائل ساخته شده و درون آن پیامبری است که از سوی او و برای آمادهسازی سیاره زمین بهمنظور فرود خدا بر روی این سیاره آمده که تصویر ارائه شده از موجود مورد ادعای وی، دقیقاً مشابه ئی تی، موجود فضایی مورد استفاده در فیلم اسپیلبرگ است.
جالب اینجاست که فیلم کفرآمیز ئی تی درست در زمانی از رسانه ملی پخش می شود که از یک سو علاوه بر ماجرای قرآن سوزی سازمان یافته، "استیون هاوکینگ" فیزیکدان و کیهان شناس برجسته انگلیسی هفته گذشته ادعا کرد که خدا کهکشان ها را نیافریده و آفرینش زاییده طبیعت است که این ادعای وی با صدور بیانیه ای فوری از سوی دبیرخانه مرکزی فرقه رائیل مورد استقبال ویژه قرار گرفت و از سوی دیگر، این فرقه طی مدت اخیر با راهاندازی بخش فارسیزبان خود فعالیت بر روی اذهان جامعه ایرانی را تشدید کرده است.
عمده تبلیغات فارسی این فرقه از طریق کشور کانادا انجام میشود و کتابهای تبلیغی آنها به زبان فارسی از طریق شبکه پیچیده جهانی رائلیها به کشور قاچاق میشود. ریاست شبکه ماسونی این فرقه در ایران بر عهده شخصی به نام دکتر "مهران سام" و مدیریت اجرایی آن بر عهده "آرش ایزدی" است که تلاش شبانه روزی آنها از طریق ده ها سایت، وبلاگ، کتب قاچاق و غیرقانونی و جزوه های زیرزمینی، بر محور ترویج بی خدایی و اعتقاد به موجودات ماورائی و بشقاب پرنده هاست که در این راستا حتی از برخی نمادهای شیعی و مرتبط با عزاداری های محرم برای نیل به اهداف خود سود می جویند.
تمامی موجودات ماورائی مورد اعتقاد فرقه های ضاله، ماسون ها، صهیونیست ها، کابالیست های هالیوود و مانند آنها بر سر یک حرف با هم توافق دارند و آن هم پایان دنیا در سال 2012میلادی است که در این سال، کره زمین بکلی تغییر خواهد کرد و میلیاردها انسان کشته خواهند شد. این موجودات به همراه بسیاری از همکاران خود، پروژه ای را ایجاد کرده اند به نام پروژه صعود به بُعد چهارم و پنجم (Ascension) و هزاران کتاب در این باره در غرب چاپ شده است. کانال های رادیویی بسیاری هم پیام های این موجودات را به مردم می رسانند و بویژه رادیو بی بی سی برنامه های متنوعی در این باره پخش می کند که محور آنها بر این موارد است که خدا متعدد است! خدا پسران و دختران زیادی دارد که یکی از آنها عیسی است! محمد –حضرت محمد(ص)- آخرین پیامبر نیست! همه ما پیامبران خدا هستیم که برای شما پیام نور و محبت و دوستی آورده ایم! تناسخ ارواح اصل دین است! تمام مردم ارواحی هستند که پیش از این روی سیارات دیگری زندگی کرده اند! کتاب قرآن هیچ دستوری برای تکامل روحی به کسی نمی دهد و برای همین است که الوهیم آمده تا مردم را راهنمایی کند! اگر مردم به الوهیم متوسل شوند و مدیتیشن و دستورات را رعایت کنند خیلی زود به قدرت های خارق العاده دست می یابند! بهشت و جهنمی وجود ندارد و اینها همه دروغ است! اگر مردم به رائیل بپیوندند عمر جاودان پیدا می یابند و مرگ به سراغ آنها نخواهد آمد! هر که به رائیل ایمان بیاورد در زمان نابودی زمین در سال 2012 سفینه ها و بشقاب پرنده های الوهیم او را نجات خواهند داد در حالی که دیگران را رها می کند تا بمیرند! منبع: http://mashreghnews.ir
فمینیسم ترجمه ای؛ راهکار صدور مدرنیته
این جنبش، همان گونه که خود صریحاً به آن اذعان نموده، آرمان شهر خود را در غرب بنا کرده است و ایدئال خود را در برقراری جهانی واحد با حکومت لیبرال دموکراسی می داند و تلاش برای احقاق حقوق زنان با تعریف مدرن آن، گامی است که این جنبش در این مسیر برمی دارد. جنبش زنان ایران، به اذعان سردمدران و بزرگانش، به دنبال بالا کشیدن جایگاه زنان و حقوق آنان نیست، بلکه به دنبال تشکیل جامعة انسانی و برابر برای همة افراد و دادن آزادی فردی به تک تک آنهاست که این نوع نگاه و تعریف از جامعة بشری از فهم انسان مدرن از جامعة انسانی و جایگاه انسان در نظام هستی برخاسته است.
|
20:44 - یکشنبه 28 آذر 1389 / شماره : 19992 / http://jang-narm.com/index.aspx?siteid=51&pageid=3129&newsview=19992