امام خمینی(ره) نکته جالبی درباره خاندان پهلوی داشتند مبنی براینکه اگر سایر شاهان درکشور جنایت میکردند، پهلوی هم جنایت کرد وهم خیانت. اسناد این جنایت وخیانت هم موجود است برای همین از آموزش و پرورشمان گله دارم که چرا هنوز نتوانسته است این مسایل را برای فرزندانمان کالبدشکافی کند؛ اینکه از 12 بهمن تا22 بهمن انقلاب به پیروزی رسید را جشن میگیریم و رسانههای ما هم پیروزی انقلاب را به همین دهه محدود کردهاند کافی نیست ما دراین عرصه نیازبه اطلاعرسانی و بصیرتدهی بهخصوص برای نسل جوان داریم.
سرویس نقد رسانه پایگاه 598 - سی سال از پیروزی انقلاب اسلامی ایران میگذرد اما هنوز آنطور که بایسته است به تاریخ معاصر کشورمان که به شکلگیری این انقلاب جهانی و سقوط رژیم 2500 شاهنشاهی انجامیده، پرداخته نشده است و بارها امام خامنهای که میراثدار برحق این انقلاب است درجلسات مختلف با هنرمندان به این موضوع تاکیده داشتهاند؛ سفارشاتی که متاسفانه از سوی مسوولان کمترعملیاتی شده است. تاریخ هرچند دستمایه برخی از سریالها و فیلمهای سینمایی است، اما بیشتر نگاه فیلمسازان به حواشی بوده تا اصل تاریخ؛ شاید دراین سی واندی سال تلویزیون در عرصه فیلم و سریال، روایتگر خوبی برای تاریخ معاصرمان نبوده است، اما با این حال معدود افرادی بودهاند که بیمحابا تکلیف خود را ادا کردهاند و برای روشنگری نسل جوان انقلاب در رابطه با توطئههای بزرگی که در تاریخ معاصر ضد این ملت انجام شده از هیچ تهدید و نقدهای مغرضانهای نهراسیدهاند.
این سالها محمدرضا ورزی چهره نام آشنایی برای تاریخ کشورشده است. او از معدود کارگردانانی است که بهصورت تخصصی درعرصه تاریخ ورود پیدا کرده و در سایه ایمان به خدا وتعهد کاریاش توانسته برای اولینبار در طول این سالها نقش فرقه ضالهبهاییت را در خیانت به این مملکت به تصویر بکشد و حتی چهره واقعی رییس فرقه بابیت را در قاب تلویزیون جمهوری اسلامی به نمایش درآورد تا جایی که رسما از سوی روسای فرقه بهاییت مورد تهدید قرار گرفت اما با اینکه هیچگونه حمایتی ازسوی مدعیان اصولگرایی نشد؛همچنان عزم خود را بیان حقایق تاریخی راسخ میداند او که پیش ازاین به عنوان تنها کارگردانی که حقاقی رژیم پهلوی را به تصویر کشیده تلقی میشد، باردیگر قصد دارد تا حقایق دیگری از کتاب قطور تاریخ این کشور را درقالب سریالی بانام «معمای شاه» بیان کند.
ادامه مطلب...
نوشته شده در دوشنبه 91/11/16ساعت 5:15 صبح  توسط عضو گروه شهیداوینی
نظرات دیگران()
غلبه فیلم های ایدئولوژیک در سینمای جهان/آرش فهیم
این روزها در غرب و به طور خاص در هالیوود، آثاری که بازتاب دهنده ایدئولوژی ها هستند در اوج قرار دارند . فقط کافی است به فیلم های برگزیده جشنواره های رسمی غرب نظیر «اسکار» و «کن» و «برلین» توجه کنیم تا ایدئولوژیک و سیاسی شدن سینمای امروز جهان را بیش از پیش درک کنیم، به طوری که ...
اختصاصی بصیرت: یکی از القائات کلیشه ای و همیشگی برخی از اهالی سینما در ایران این بوده که نباید از سینما توقع کارکرد تبلیغاتی داشت و اساساً سینمای ایدئولوژیک و سیاسی که به جای اهدافی چون سرگرم کردن مخاطب و تجارت، در پی آرمان های ملی و اسلامی است شکست خورده است. به همین دلیل طرفداران نظریه هنر برای هنر و سینمای صرفاً سرگرم کننده، هر فیلمی را که در پی تقدیس ارزش ها و حماسه های سرزمینی و فرهنگی ما باشد را دولتی و سفارشی می دانند و تخطئه می کنند!
این درحالی است که واقعیت به گونه ای دیگر است و امروز بیش از هر زمان دیگری، سینما به اهرمی راهبردی و ابزاری تبلیغاتی تبدیل شده است. به ویژه در هالیوود که مرجع مورد قبول مبلغان داخلی سینمای غیرسیاسی است. این روزها در غرب و به طور خاص در هالیوود، آثاری که بازتاب دهنده ایدئولوژی ها هستند در اوج قرار دارند و سروری می کنند. واقعیت این است که امروز دوره فیلم های صرفاً سرگرم کننده و آثار به اصطلاح روشنفکری به اتمام رسیده است. فقط کافی است به فیلم های برگزیده جشنواره های رسمی غرب نظیر «اسکار» و «کن» و «برلین» توجه کنیم تا ایدئولوژیک و سیاسی شدن سینمای امروز جهان را بیش از پیش درک کنیم، به طوری که اکثریت قریب به اتفاق فیلم هایی که در این جشنواره ها نامزد و برنده جایزه می شوند، مروج، پاسدار و ستایشگر فرهنگ، عقاید و منافع دولت های غربی هستند. جدیدترین اتفاق در این زمینه، برگزاری مراسم «گلدن گلوب» سال 2013 بود که طی آن فیلم ضدایرانی «آرگو» به عنوان بهترین فیلم معرفی شد. انتخابی که حتی تعجب رسانه های غربی را نیز برانگیخت. به اعتراف بسیاری از منتقدان داخلی و خارجی، فیلم های برجسته تر و قابل توجه تری می توانستند برنده این جایزه شوند، اما برگزارکنندگان این جشنواره ترجیح داده اند که جایزه برترین فیلم خود را به اثری بدهند که در پی تبلیغ برای سیاست ها و منافع کاخ سفید است. آنچنان که «کوین بی لی» منتقد روزنامه «شیکاگو سان تایمز» نوشت: «فیلم «آرگو» یک کلاهبرداری به تمام معناست... این فیلم با استفاده از بحران گروگان گیری ایران (واقعه تسخیر لانه جاسوسی)، یکی از بزرگ ترین وقایع در امور خارجی آمریکا طی 50 سال گذشته، سعی کرده شکست در عملیات «پنجه عقاب» (عملیات طبس) که تاریخ آمریکا را دگرگون ساخت را بی اهمیت جلوه دهد.»
علاوه بر این، آثار دیگری هم که این روزها در این جشنواره ها و از سوی رسانه های غربی در بوق و کرنا شده اند همگی دارای رویکرد سیاسی و تبلیغاتی هستند. بیشترین سهم جوایز دوره اخیر گلدن گلوب و همچنین اکثر نامزدهای انتخابی در اسکار آینده به جز «آرگو» به فیلم های «لینکلن»، «جانگوی آزاد شده» و «30دقیقه بامداد» اختصاص یافته که هر سه، فیلم هایی تبلیغاتی برای اهداف کاخ سفید محسوب می شوند. فیلم «لینکلن» به کارگردانی «استیون اسپیلبرگ»، درباره آبراهام لینکلن، شانزدهمین رئیس جمهور تاریخ ایالات متحده آمریکاست. نکته جالب، حمایت مستقیم باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا از این فیلم است، به طوری که اوباما یک ماه پیش با دعوت از اسپیلبرگ و سایر عوامل تولید فیلم «لینکلن» به کاخ سفید از این اثر تقدیر کرد. فیلم «30 دقیقه بامداد» به کارگردانی «کاترین بیگلو» نیز یک اثر سفارشی درباره قتل بن لادن است. حتی بسیاری از رسانه های غربی، این فیلم را یک نمایش تبلیغاتی برای کمک به پیروزی مجدد اوباما در انتخابات ریاست جمهوری اخیر آمریکا می دانند. فیلم «جانگوی آزاد شده» به کارگردانی «تارانتینو» نیز اثری وسترن و در ستایش از اسطوره های آمریکایی است. این فیلم که از آن به اثری با رویکرد نژادپرستانه یاد می شود اعتراض برخی از هنرمندان سیاه پوست آمریکا از جمله «اسپایک لی» را نیز در پی داشته است.
سال گذشته نیز همه فیلم هایی که در اسکار حائز جایزه شدند، دچار چنین وضعیتی بودند. فیلم هایی چون «آرتیست»، «هوگو»، «اسب جنگی»، «خدمتکار»، «نسل ها»، «نیمه شب در پاریس»، «درخت زندگی»، «بانوی آهنی»، «رنگو» و ... که بیشتر جوایز اسکار سال 2012 را ربودند، دارای لایه های غلیظ ایدئولوژیک و سیاسی در جهت منافع حکومت های غربی هستند. برای نمونه فیلم های «آرتیست» و «هوگو» به اسطوره سازی بنیانگذاران هالیوود (به عنوان بازوی تبلیغاتی سیاست های آمریکا) می پردازد. فیلم «نسل ها» نیز روایتگر زندگی یک فرد یهودی است که به سرزمین پدری خود باز می گردد تا از میراث خود محافظت کند. فیلم «اسب جنگی» راوی حماسه یک اسب در جنگ است و فیلم «نیمه شب در پاریس» تصویری دروغین و بسیار رویایی از شهر بحران زده پاریس و همچنین اسطوره های هنری غرب ارائه می کند. «خدمتکار» یک فیلم نژادپرستانه است و «رنگو» نیز به پاسداشت فرهنگ وسترن می پردازد. فیلم «بانوی آهنی» اثری در ستایش «مارگارت تاچر» نخست وزیر اسبق انگلیس محسوب می شود و «درخت زندگی» نیز مروج معنویت سکولار و به طور مشخص، فرقه صهیونیستی کابالا است.
با این اوصاف، القائات برخی از اهالی سینما مبنی بر اینکه دوران سینمای ایدئولوژیک به سر رسیده، مصداق بارز نعل وارونه زدن است. سینما امروز یک ابزار کاملاً راهبردی است و به عنوان وسیله ای هویت ساز و هویت سوز و تمدن ساز و تمدن سوز عمل می کند. این یک فریب بزرگ است که سینما را فقط سرگرمی بدانیم و بس! حتی سینمای سرگرم کننده غالب بر دنیا نیز در حال انتشار ایدئولوژی های سازندگان این فیلم ها است.سینمای ایران هم برای پویایی، تحرک و تأثیرگذاری بیشتر، نیازمند چنین فیلم هایی است. فیلم هایی که از مرحله سرگرم کنندگی خنثی عبور کرده و ضمن برخورداری از ساختاری مجذوب کننده، فرهنگ، هویت و آرمان هایی ملی و دینی این کشور را دراماتیزه کند. منبع: http://www.basirat.ir/news.aspx?newsid=254060
نوشته شده در دوشنبه 91/11/16ساعت 5:14 صبح  توسط عضو گروه شهیداوینی
نظرات دیگران()
ساخت قسمت دوم «300» توسط کارگردان صهیونیست!
دومین قسمت از فیلم ضد ایرانی و موهن سیصد در حالی ساخته می شود که کارگردانی صهیونیست پشت دوربین آن قرار می گیرد.
به گزارش تریبون مستضعفین دومین قسمت از فیلم ضد ایرانی و موهن 300 در حالی ساخته می شود که کارگردانی صهیونیست پشت دوربین آن قرار می گیرد. دومین قسمت از فیلم موهن 300 با نام «300: نبرد آرتیمیس(300: Battle of Artemisia)» توسط نوام مورو کارگردان صهیونیست ساخته می شود. این فیلم دومین فیلم بلند سینمایی وی پس از مردم باهوش(Smart People 2008) است.این فیلم که قرار است سال 2013 اکران شود نبرد دریایی ایران و یونان را به تصویر می کشد که به شکست سپاهیان ایران و بازگشت خشایارشا به ایران می انجامد.فیلمنامه این فیلم بر اساس رمانی از فرانک میلر نوشته شده است. فرانک میلر نویسندگی رمان تصویری 300 -که فیلم 300 بر اساس آن ساخته شده است – و همچنین کارگرادانی و نویسندگی فیلم شهر گناه(Sin City 2005) را نیز در کارنامه دارد. از بازیگران این فیلم می توان به اوا گرین که نقش آرتیمیس را به عهده دارد اشاره کرد. این بازیگر بازی در فیلم های رویال کازینو (Casino Royale/2006) از سری فیلم های جیمز باند و قطب نمای طلایی(The Golden Compass/2007) را در کارنامه دارد. همچنین رودریگو سانتورو که در قسمت اول فیلم 300 نقش خشایار را بر عهده داشت در این فیلم نیز به ایفای نقش می پردازد.
از نکات قابل توجه این فیلم حضور فرشاد فرهت، بازیگر ایرانی در این فیلم است، وی به تازگی در فیلم کشتی فضایی (Argo/2012) به ایفای نقش پرداخته است. این فیلم که داستان فرار چند تن از جاسوسان آمریکایی را از ایران در جریان تسخیر لانه جاسوسی به تصویر می کشد به کارگردانی بن افلک و تهیه کنندگی جورج کلونی پاییز امسال اکران می شود. فرهت در فیلم ضد ایرانی کشتی فضایی نقش یک پاسدار را به عهده دارد.
گفتنی است قسمت اول این فیلم در سال 2006 به کارگردانی و نویسندگی زاک اسنایدر به روی پرده رفت و بدلیل دروغ پردازی های بسیار و ایران ستیزی مورد انتقاد های شدیدی قرار گرفت.
نوشته شده در دوشنبه 91/11/16ساعت 5:10 صبح  توسط عضو گروه شهیداوینی
نظرات دیگران()
آرگو؛ از هالیوودیسم تا ایرانهراسی
در سالهای اخیر، ایرانهراسی دامنه وسیعتری از رسانهها، از جمله سینما، را در برگرفته است و سینما محققاً میتوانند تأثیر بسیار زیادی در کنترل مخاطبان داشته باشد.
آرگو (2012) یکی از هزاران تلاش غرب برای ایرانهراسی است، "داستانِ پلیسی دلهرهآوری" که طبق نظر دیوید هاگلاند فقط در برخی موارد برداشتی آزاد از تاریخ داشته است. به راستی، فقط در برخی موارد! ظاهرِ گمراهکنندهی این فیلم و تحسین مأمور سی آی ای، انتونیو مندز (قهرمان داستان، که بن آفلک نقش آن را بازی می کند) و نیز هوش به کار رفته در قاچاق فراریان تهران، فیلم را اگرچه به گونهای ضعیف، بسیار قوی مینمایاند و به انبوه مخاطبین آن، که رسانههای جمعی غرب ذهنشان را علیه ایران مخدوش کرده است، احساسی غیرقابل باور تحمیل مینماید.
به این ترتیب، این فیلم تلاش میکند تا ایرانیان را مردمی زیاده از حد احساساتی، بیخرد، دیوانه و پلید نشان دهد و از سوی دیگر، مأموران سی آی اِی به گونهای معرفی میشوند که گویا قهرمانانی وطنپرست هستند. ارگو مملو است از اشتباهات و تحریفهای تاریخی. میتوان گفت عنوانگذاری فیلم کمابیش بر روایت انتونیو مندز از حوادث استوار است. با این وجود، مخاطب هیچگاه فرصتی برای درک این موضوع پیدا نمیکند و تمامی آنچه را که میبیند، باور میکند. فیلمساز با زیرکی مخاطبی را میبیند که آنچنان غرق در فیلم شده است که هیچ توجهی به عنوانگذاری ندارد.
حتی اگر هم توجه کند، ذهن مخاطب از قبل تمامی دروغهایی که فیل به طور وحشیانه و مخفیانه تحمیل میکند، را باور کرده است. این کار با مهارت باورنکردنی صورت میگیرد. به عنوان مثال، در یکی از پلانها، زنان باحجاب و ترشروی ایرانی، یونیفرم های نظامی به تن دارند، دروغی که در فیلم ضدایرانی دیگری با عنوان "بدون دخترم هرگز (1991)" به تصویر کشیده شده بود. پس از گذشت سی و چند سال، زنان ایرانیِ یونیفرم پوش را در پادگان های زنان و نه حتی در خیابان مشاهده میکنید. به این ترتیب، به تصویر کشیدن زن ایرانی در یونیفرم نظامی فقط زاده خیال نویسنده است.
این طور به نظر میرسد که آرگو به شدت مرهون فیلم «بدون دخترم هرگز» اثر برایان گیلبرت است؛ اگرچه آرگو به لحاظ تکنیکی یه قدم جلوتر است. «بدون دخترم هرگز» داستان زنی آمریکایی را به تصویر میکشد که با پزشکی ایرانی ازدواج کرده است. آنها زندگی سعادتمندانه در آمریکا دارند، اما زمانی که به ایران سفر میکنند، مرد (آلفرد مولینا) از فردی باادب و بسیار تحصیلکرده به گرازی وحشی تبدیل میشود که تصمیم میگیرد همسرش بتی (سالی فیلد) را مجبور به زندگی در ایران کند. هیچکس دلیل چنین تغییر شدیدی را نمیداند و جالب اینکه علی الظاهر هیچ شکافی در داستان به وقوع نمیپیوندد.
جدای از دیدگان کلیشهای و کاریکاتورگونه که فیلم ساز نسبت به ایرانیان اتخاذ میکند، او با آگاهی کامل آداب و رسوم و سنن جامعه ایران را به سخره میگیرد. در یکی از صحنههای فیلم، زمانی که بتی وارد ایران میشود (عجیب آن که این فیلم در اسرائیل فیلمبرداری میشود) آنها گوسفندی را به عنوان نذری قربانی میکنند و بتی با مشاهده این صحنه غش میکند. این واقعه که قسمتی از سنت ایرانیان است، در نظر فیلمساز موضوعی قابل نکوهش است.
راجر اِبرت، منتقد سینمایی می گوید: «اگر قرار بود در آمریکا فیلمی با چنین طبیعت مغرضانه و خصمانه راجع به گروههای قومی دیگر ساخته شود، به عنوان فیلمی تعصبآمیز و نژادپرستانه محکوم میشد.»به همین منوال، آرگو تلاش ناجوانمردانه دیگری برای تشدید ایرانهراسی است که بدون دخترم هرگزِ برایان گیلبرت را ادامه میدهد.اگرچه آرگو، با کلیشهسازی و اهریمن جلوه دادن ایرانیان، موفقیت نسبی را کسب میکند، اما این فیلم در بهترین حالت، چیزی بیش از یک فیلم سینمایی- تبلیغاتی نیست که شایستگی افتخاراتی را که به دست آورده ندارد زیرا از ساختار بسیار ضعیفی برخوردار است و از روی نادانی نوشته شده است.
اگرچه ممکن است عجیب به نظر برسد، اما این فیلم ماهرانه به دنبال این است تا با قرار دادن صدای راوی در ابتدای فیلم - با توضیح این که چگونه حکومت مردمی مصدق توسط کودتایی که سازمان سیا ترتیب آن را داده بود سرنگون شد و چگونه محمدرضا پهلوی (که به اشتباه از او تحت عنوان رضا پهلوی یاد میشود) با مردم مستبدانه رفتار میکرد - موزون به نظر برسد. با این وجود، صرف ذکر نام سیا که ترتیب کودتا را داده است، برای موزون جلوه دادن فیلم کافی نیست.
در واقع، آرگو از روایتی موزون بسیار فاصله دارد. همه چیز به صورت یک جانبه روایت میشود. همهچیز به صورت سیاه و سفید نمایانده میشود: فراریان خوب هستند و باید به کمک مأمور سیا که به طور مضحکی موجب پالایش روانی مخاطبین میشود، نجات یابند و مردم ایران پلید و دیوانه هستند. به این ترتیب، مخاطبین با مأمور سیا همدردی میکنند و کل جمعیت ایران به نحو غمانگیزی، منفینمایی میشوند. درواقع، برپایی کودتا در ایران شاهکار سازمان سیا نیست.
دستگاه جاسوسی سیا در برپایی جنگ علیه ایران به دست دیکتاتور عراق، صدام حسین، و پدیدآوردن یک میلیون قربانی بسیار مفید بودهاند.
طبق گفته سعید کی آبوریش، نویسنده کتاب «صدام حسین؛ سیاست انتقام»، صدام در سال 1979 قبل از جنگ ایران و عراق از امان (اردن) دیدار کرد. او در آنجا با سه تن از مأموران سیا و شاه حسین ملاقات نمود. آبوریش میگوید: مدارک بسیاری وجود دارند که او در مورد نقشههایش برای تجاوز به ایران به کمک مأموران سیا با آنها به بحث و گفتوگو پرداخت. صدام، به عنوان محصول سیاسی ذهن واشنگتن، با ایالات متحده رابطه نزدیکی پیدا کرد. آبوریش می گوید: «این رابطهای مبتنی بر همکاری بود، نه رابطهای مبتنی بر اعتماد. هیچ یک به طرف مقابل اعتماد نداشت. آنها با فراهم کردن سیستمهای الکترونیکی برای محافظت در برابر کودتا به او کمک کردند بر مسند قدرت باقی بماند. آنها با فراهم کردن تسلیحات مورد نیاز صدام به ماندنش در مسند قدرت کمک نمودند. آنها با خودداری از طرح مسائل مربوط به حقوق بشر به او کمک کردند در مسند قدرت باقی بماند. و آنها با حمایت او در طی جنگ با ایران به او کمک کردند در مسند قدرت باقی بماند. به این ترتیب، آنها در عمل هم به لحاظ سیاسی و هم به لحاظ مالی واقعاً به او کمک کردند.»
این احتمال وجود دارد که بن آفلک و کریس تریو، فیلمنامهنویس، به شدت از این حقایق غافل بودهاند در غیر اینصورت برخی از این حقایق را در آرگو میگنجاندند تا این فیلم تا حدی موزون به نظر رسد.و شاید هم نه؟ در مجموع، آرگو نمونهای تمام عیار از هالیوودیسم است. در حقیقت، این فیلم تلاشی دیگر برای دامن زدن به ایرانهراسی نه تنها در امریکا بلکه در سرتاسر جهان است. منبع:سایت پرس تی.وی http://www.presstv.ir/detail.fa/271782.html
نوشته شده در دوشنبه 91/11/16ساعت 5:8 صبح  توسط عضو گروه شهیداوینی
نظرات دیگران()
انیمیشن های هالیوودی و مذهب؛ ارتش کارتنی یهود نوشته:«منیژه جانقلی»
حضرت علی(ع) می فرمایند:«صفحه ی دل کودکان، همچون زمین مستعدی است که هیچ گیاهی درآن نروئیده و آماده ی هرنوع بذرافشانی است.»ذهن کودکان، همچون لوحی سفید است که هرچه بر آن ثبت شود، به همان صورت، شکل خواهد گرفت. رشد خواهد کرد و باعث تثبیت شخصیتشان در بزرگسالی، خواهد شد. شکل گیری شخصیت افراد بستگی به نوع همین بذر دارد و در پی آن شکل گیری و پایداری یک جامعه نیز با همین اصل مهم ارتباط تنگاتنگ دارد. اگر زیرساخت های فرهنگ یک جامعه از استحکام بالایی برخوردار باشد. اعتقادات و فرهنگ آن هرگز دچار تزلزل نخواهد شد. لازم است برای قوت بخشی به این بخش و تثبیت آن، تلاش هایی صورت بگیرد. پرورش ذهن و اندیشه ی کودکان، نیازمند حوزه ی مستقلی است. حوزه ای که بتواند، روح بی آلایش آن ها را مطهر نگاه دارد و مسیر راستین و حقیقی را به آنها بشناساند.
قرن هاست، مردم برای انتقال تعالیم یا حتی مفاهیم پیچیده و پیام رسانی به کودکان و تأثیرگذاری بر ذهن و دل آن ها، از قصه وداستان استفاده برده اند. بهره گیری از این فرهنگ شفاهی، می تواند سنت، عرف، آداب ورسوم، خرد و حکمت را به دیگران منتقل کند.از زمانی که مردم به معجزه ای که یک قصه در خود دارد، پی بردند؛ برای انتقال مفاهیم خاص ازبهترین شخصیت های داستانی استفاده کردند. قهرمانان واقعی را کشف کرده و نسل به نسل به کودکانشان شناساندند.قهرمان واقعی کسی بود که، هم مروج فضیلت های اخلاقی بود، هم کودکان را وامی داشت تا چنین راهی را درپیش بگیرند. به طور حتم، همگی براین باوریم که کودکان، بیش از بزرگ ترها تحت تأثیر فیلم ها و برنامه های که برای آن ها ساخته می شود، قرارمی گیرند. پیامی که می توان از طریق این برنامه ها به کودک ارائه داد، سازنده ی فکر و روح آن هاست. ادامه مطلب...
نوشته شده در دوشنبه 91/11/16ساعت 4:34 صبح  توسط عضو گروه شهیداوینی
نظرات دیگران()
لیست کل یادداشت های این وبلاگ