سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عملیات هالیوود/ قسمت چهارم
ناظر و مشاور فنی پنتاگون در هالیوود ضمن اذعان به اینکه تیغ سانسور پنتاگون فیلم ها را به تبلیغات ارتش تبدیل می کند، در گزارش خود می نویسد: زمانی که فیلمسازان بفهمند تا زمانی که پنتاگون از فیلمنامه رضایت پیدا نکند? موافقت به آنها داده نمی شود? سرانجام تغییرات در فیلمنامه ایجاد می شود.
 
مشرق- دیوید ال. راب، که مدتی زیادی را به روزنامه نگاری در نیویورک تایمز، واشنگتن پست، لس آنجلس دیلی نیوز، مشغول بوده است در کتاب خود، "عملیات هالیوود" ، که در سال 2004 دور از چشم پنتاگون و در کشور کانادا منتشر شده است؛ با ارایه اسنادی به شیوه های کنترل و دخالت پنتاگون در هالیوود و سانسور و یا تغییر محتوای فیلمنامه ها و نظارت و ارزیابی و تایید نهایی پنتاگون می پردازد. 

وی در فصل دوم از فصول 49 گانه این کتاب، با ارایه اسناد و مدارک، به نکاتی در خصوص نحوه دخالت و اعمال قدرت و تیغ سانسور پنتاگون در تولید فیلم "خطر آشکار" (Clear and Present Danger  ) می پردازد که قابل تامل است.

نسخه پی دی اف فصل دوم عملیات هالیوود

خلاصه فصل:وی در این فصل می نویسد:* (با توجه به سختی تولید فیلم خطر آشکار در محیط خطرناک کلمبیا) شواهد نشان داده است که تعامل با پنتاگون حتی بسیار سخت تر از تولید فیلم در این اماکن خطرناک است. 

  * فیلیپ استراب رئیس دفتر ارتباطی پنتاگون با هالیوود، از نیوفلد (تهیه کننده خطر آشکار) خواست قبل از آنکه خواسته هایش را برآورده کند، تغییرات عمده ای را در متن فیلمنامه ایجاد کند.

* استراب دلیل عدم موافقت پنتاگون با درخواست های نیوفلد را اینگونه بیان کرده است که در این فیلم تصویر بسیار منفی از رئیس جمهور آمریکا و مشاور امنیت ملی وی نشان داده شده است. همچنین در این فیلم نشان داده می شود که نیروهای ارتش ایالات متحده، عملیات مخفیانه و غیرقانونی در کلمبیا انجام می دهند.

* نیوفلد(تهیه کننده)، دستورالعمل پنتاگون برای دریافت کمک در تولید فیلم ها را خوانده بود. آنها از فیلمسازان می خواهند تا به دقت ارتش را به تصویر بکشند اما در این دستورالعمل هیچ چیزی در این باره که نباید تصویر منفی از دولت کلمبیا یا حتی رئیس جمهور آمریکا به تصویر کشانده شود، وجود ندارد.

* انجام دادن تمام جزییات فیلمنامه بدون کمک پنتاگون بسیار هزینه بر خواهد بود. به همین دلیل نیوفلد همچنان بر پنتاگون برای دریافت کمک پافشاری می کرد? اما این ساده نبود و باید بخش های عمده ای از فیلمنامه تغییر می کرد تا موجبات رضایت "استراب" فراهم می شد.

* نیوفلد در ابتدا رغبتی برای تن دادن به خواسته های پنتاگون نداشت و هفته ها با استراب مبارزه کرد تا بتواند فیلمنامه را دست نخورده باقی بگذارد؛ اما در پایان نیوفلد به این نتیجه رسید که تا زمانی که خواسته های پنتاگون را برآورده نکند? خواسته های وی نیز برآورده نخواهد شد.

* ناظر و مشاور فنی پنتاگون در هالیوود در گزارش خود می نویسد: زمانی که فیلمسازان بفهمند تا زمانی که پنتاگون از فیلمنامه رضایت پیدا نکند? موافقت به آنها داده نمی شود? سرانجام تغییرات در فیلمنامه ایجاد می شود. یکی از تغییراتی که پنتاگون بر تغییر آن در این فیلم اصرار داشت? صحبت هایی بود که توسط رئیس جمهور آمریکا در انتهای این فیلم پخش می شد.

* درخواست رئیس جمهور آمریکا برای گرفتن انتقام (در فیلمنامه)، برای استراب و پنتاگون بسیارسنگین است و در صورتی که تولید کنندگان فیلم خواستار دریافت کمک های ارتش بودند? باید این دیالوگ ها حذف می شد و سرانجام نیز حذف شد.

 

 

متن ترجمه فصل دوم این کتاب که به طور کامل و بدون دخل و تصرف در اختیار مخاطبان مشرق قرار می گیرد:

فصل دوم:پیام تبلیغاتی برای ما

مغازه مشروب فروشی شلوغ بود. خدمتکاران از یک میز به میز دیگر می رفتند تا غذاهای ادویه دار و شراب های خوشرنگ مشتریان را بر روی میزهای چوبی در برابر آنها قرار دهند. پیچک ها دیوارها را پوشانده و گل ها میزها را آراسته بودند. رستوران زیبایی بود اما بوی مدفوع اسب، فضا را گرفته بود.

"میس نیوفلد" (Mace Neufeld  )  تهیه کننده، "فیلیپ نویس" (Phillip Noyce  )    کارگردان، بر روی میز بزرگی به همراه "استوارت نیومن" (Stuart Neumann  ) نشسته بودند و از مناظر و رنگ و بوی شهر "مدلین" کلمبیا لذت می بردند.

مدلین   ]سومین شهر بزرگ کلمبیا با دومیلیون نفر جمعیت  [   به عنوان پایتخت کوکائین جهان به شمار می آید و قرار است صحنه های فیلم بعدی آنها با نام "خطر آشکار" (Clear and Present Danger  ) در این منطقه گرفته شود.

قرار بود این فیلم بر اساس رمان "تام کلانسی" (Tom Clancy  ) ساخته شود. ستاره این فیلم "هریسون فورد (Harrison Ford  ) بوده که نقش یک عامل سیا به نام "جک رایان" را ایفا می کرد که با عناصر مهم قاچاق مواد مخدر در کلمبیا و مردان خطرناکی در دولتش مبارزه می کرد.

"فابیو اوچوا" (Fabio Ochoa  ) مالک مغازه مشروب فروشی بر روی صندلی بزرگ خود در داخل اتاق نشسته است. مردان، زنان و کودکان به میز وی نزدیک می شوند و با او دست داده و دستان چاقش را تکان می دهند.

اوچوا یکی از بزرگترین سرکردگان مواد مخدر در کلمبیا بود اما حکمرانی وی در عرصه مواد مخدر تا زمانی بود که مقامات محلی به وی پیشنهادی را دادند که وی نتوانست آن را رد کند. آنها به اوچوا گفتند:"از تجارت مواد مخدر خارج شو، تا ما به تو اجازه دهیم که به زندگی خود ادامه دهی."

وی حداقل به طور موقتی از تجارت مواد مخدر کنار کشید و یک رستوران ساخت و برای آنکه این رستوران را اندکی متفاوت کند? یک آغل نگهداری اسب در وسط اتاق نهارخوری ساخت.

بنابراین وی هم اکنون و در یک بعدازظهر گرم سال 1993، تمام طول روز خود را در حیاط می گذراند و به نظاره نوه هایش می نشیند که در اطراف رستوران به اسب سواری با اسب های زیبای "پاسو فینو" می پردازند تا باعث خوشحالی مشتریان رستوران شوند.

*****

این توضیحات فقط نوعی از مشخصات محلی بود که تهیه کننده به دنبال آن بوده است.

فیلمسازان شب قبل، از "بوگوتا" (پایتخت کلمبیا) به شهر مدلین پرواز کرده بودند. رؤسای آنها به دلایل منطقی برای امنیت این فیلمسازان نگران بودند . قاتلان و آدم دزدان در این نقطه از جهان مشترک هستند و سقوط هواپیماها در این منطقه امری عادی به شمار می‌آید.

پیش از آنکه هواپیمای آنها از بوگوتا پرواز کرد شخصی داخل هواپیما شد و در کابین خلبان را زد و به وی یک هفت تیر داد. فقط چند هفته پیش نیز راهزنان، چندین برج راداری را منفجر کردند، این در حالی است که این رادارها برای راهنمایی هواپیماها برای عبور از کوهستان های وسیعی که دو شهر بوگوتا و مدلین را جدا می کند مهم هستند.

یکی از کارمندان وزارت امور خارجه آمریکا که در مدلین مستقر بود چشم انتظار این فیلمسازان بود. وی به آنها مناظر این شهر و وضعیت بدترین همسایه آمریکا را نشان داد و قبل از آنکه آنها به هالیوود بازگردند و داستان های خوبی برای گفتن داشته باشند با صحنه های واقعی دسیسه و خطراتی که می تواند در تولید فیلم برای آنها به وجود آید آشنا شدند.

اما شواهد نشان داده است که تعامل با پنتاگون حتی بسیار سخت تر (از تولید فیلم در این اماکن خطرناک) است.

نیوفلد تا قبل از آغاز تولید فیلم نمی دانست که آیا برای تولید این فیلم به موافقت پنتاگون نیازی وجود دارد یا خیر؟

فیلیپ استراب رئیس دفتر ارتباطی پنتاگون با صنعت فیلمسازی، از نیوفلد خواست قبل از آنکه خواسته هایش را برآورده کند، تغییرات عمده ای را در متن فیلمنامه ایجاد کند.

نیوفلد برای تولید فیلمش به چندین جنگنده اف-14، 3 بالگرد تهاجمی "بلاک هاوک" و دسترسی به قبرستان ملی "آرلینگتون" نیاز داشت.

در 20 جولای سال 1993، استراب در نامه ای به نیوفلد گفت که پنتاگون با درخواست شما برای فراهم کردن تجهیزات مورد نیاز برای تولید فیلم موافقت نکرده است.

استراب دلیل عدم موافقت پنتاگون با درخواست های نیوفلد را اینگونه بیان کرده است که در این فیلم تصویر بسیار منفی از رئیس جمهور آمریکا و مشاور امنیت ملی وی نشان داده شده است. همچنین در این فیلم نشان داده می شود که نیروهای ارتش ایالات متحده عملیات مخفیانه و غیرقانونی در کلمبیا انجام می دهند و تصویری بسیار منفی نیز از کلمبیا به تصویر کشانده شده است.

نیوفلد دستورالعمل پنتاگون برای دریافت کمک در تولید فیلم ها را خوانده بود. آنها از فیلمسازان می خواهند تا به دقت ارتش را به تصویر بکشند اما در این دستورالعمل هیچ چیزی در این باره که نباید تصویر منفی از دولت کلمبیا یا حتی رئیس جمهور آمریکا به تصویر کشانده شود، وجود ندارد.

نیوفلد در وضعیت بغرنجی قرار داشت، یافتن جت های جنگنده بسیار مشکل است، اما وی می توانست به کمک گروه جلوه های ویِژه چیزی شبیه جنگنده اف-14 در حال پرواز را شبیه سازی کند و می توانست چندین بالگرد اجاره کند و بر روی درهای آن چند سلاح خودکار قرار داده و آنها را به گونه ای رنگ کند که شبیه بالگردهای تهاجمی شوند و همچنین می توانست گروه پشتیبانی را فعال کند تا پارکی را شبیه قبرستان ملی "آرلینگتون" در آورند.

اما انجام دادن تمام این کارها بسیار هزینه بر خواهد بود. به همین دلیل نیوفلد همچنان بر پنتاگون برای دریافت کمک پافشاری می کرد? اما این ساده نبود و باید بخش های عمده ای از فیلمنامه تغییر می کرد تا موجبات رضایت استراب فراهم می شد.

نیوفلد در ابتدا رغبتی برای تن دادن به خواسته های پنتاگون نداشت و هفته ها با استراب مبارزه کرد تا بتواند فیلمنامه را دست نخورده باقی بگذارد اما در پایان نیوفلد به این نتیجه رسید که تا زمانی که خواسته های پنتاگون را برآورده نکند? خواسته های وی نیز برآورده نخواهد شد. 

"دیوید جئورجی" سرگرد ارتش و مشاور فنی که ارتش در یک توافقنامه داخلی برای این فیلم تعیین کرده است? می گوید: شاید بزرگترین مانعی که مقامات روابط عمومی وزارت دفاع باید بر آن فائق آیند? احساس فیلمسازان درباره دخالت هایمان در تولیدات آنها و احساس ما است که آنها درخواست های ما را جدی نمی گیرند.

وی افزود:‌ تا زمانی که روز فیلمبرداری آغاز شود? تنشی وجود دارد که خود را در اظهاراتمان نشان می دهد که در پیش نویس های فیلمنامه بعدی بی پاسخ باقی می ماند. زمانی که فیلمسازان بفهمند تا زمانی که پنتاگون از فیلمنامه رضایت پیدا نکند? موافقت به آنها داده نمی شود? سرانجام تغییرات در فیلمنامه ایجاد می شود. یکی از تغییراتی که پنتاگون بر تغییر آن در این فیلم اصرار داشت? صحبت هایی بود که توسط رئیس جمهور آمریکا در انتهای این فیلم پخش می شد.

در نمایشنامه این فیلم که پیش نویس آن در 10 نوامبر 1992 ارائه شد? رئیس جمهور آمریکا که خشونت و بی قانونی باندهای مواد مخدر وی را ناامید کرده است به صورت نیمه جدی می گوید که آرزو دارد بیشتر آمریکای جنوبی را نابود کند.

بر اساس پیش نویس فیلمنامه? رئیس جمهور می افزاید: "آنها (اشاره به سرکرده های باندهای مواد مخدر) فرزندان زنان هرزه هستند. قسم می خورم گاهی اوقات دوست دارم تا تمام آن کشور لعنتی (کلمبیا) و پرو و اکوادور را با خاک یکسان کنم.

استراب قصد نداشت اجازه دهد که چنین چیزهایی در فیلمنامه وجود داشته باشد.

"ادوراد الیس" (Edward Ellis  )    از مقامات بلندپایه پنتاگون در امور برنامه استراتژیکی در نامه ای به استراب در تاریح 9 ژوئن 1993 نوشت: در پایان نمایشنامه? رئیس جمهور ایالات متحده قسم می خورد که گاهی اوقات وی دوست دارد که کلمبیا? اکوادور و پرو را با خاک یکسان کند. این جملات باعث خوشحالی دوستان در آمریکای لاتین نخواهد شد.

بنابراین بر اساس درخواست پنتاگون? دیالوگ هایی که باعث رنجش (دوستان آمریکا در آمریکای لاتین) می شود باید حذف شود? اما این تمام تغییراتی نیست که استراب خواستار آن بود....این بخش ادامه دارد...

 


نوشته شده در  دوشنبه 90/7/4ساعت  2:32 صبح  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

این الاغ نجس شده است باید آب کشیده شود

 

نوشته شده در  دوشنبه 90/7/4ساعت  2:24 صبح  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

مقاله خوبی از یکی از دانش پژوهان پرتلاش کلاس «تحلیل محتوای رسانه ای» جامعه الزهرای حوزه علمیه قم، با نام «مسیح و مسیحیت در قران کریم» در وبلاگ سینما وصهیونیسم ببینید: http://cinemazion.blogfa.com/post-213.aspx این مقاله پس از سلسله کلاس های «سینما و یهودیت» و «سینما ومسیحیت» نگاشته شده است. در این کلاس ها، با بیان تاریخ و محتوای سینمای هالیوود و چگونگی نگاه آن به ادیان، در چند ترم تحصیلی، آموزش های ساختاری و محتوایی به دانش پژوهان ارائه شده است تا کمبود سواد رسانه ای که در میان منتقدین دیده می شود، به نحوی جبران شود.

متاسفانه متون آموزشی دانشکده های سینما و دانشگاه های هنری ما، اکثرا ترجمه ای و تقلیدی هستند و تکنیک محوری و عدم توجه به محتوای آثار هنری و تاریخ و عوامل سازنده آنها، در آنها موج می زند.  زرق و برق سینما نیز از جهتی دیگر باعث شده است که اکثر دانشجویان هنر، به سمت ظواهر سوق داده شوند و از تحلیل دقیق تاریخی و محتوایی بمانند. غربزدگی و عدم جرات نقد جدی آثار غربی، باعث تورم نقدهای تکنیکی غیردقیق شده است. اما بی شک لازمه کار دقیق رسانه شناخت ابزار و اندیشه و محتوا با هم است و بدون هر کدام، کار ناقص خواهد بود. امید که این قبیل نوشته ها حرکتی جدید را باعث شود که لایق نیروهای جوان و متعهد هنرآموز و اندیشه ورز این مرز و بوم می باشد. به امید حضرت حق.


نوشته شده در  یکشنبه 90/5/9ساعت  12:52 عصر  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

عملیات هالیوود/قسمت سوم
دیوید راب، نویسنده "عملیات هالیوود" تشریح می کند که چگونه پنتاگون به خاطر دادن تجهیزات لازم برای ساخت سری فیلم های جیمز باند، با اعمال فشار برعوامل سازنده فیلم آنها را وادار به تغییر یا حذف متن فیلمنامه و یا حتی تغییر هویت کارکتر های فیلم می کند و به عنوان مثال در این فیلم فرمانده ای که قرار بود آمریکایی باشد، با مخالفت پنتاگون ملیتش به فرانسوی تغییر کرد و سپس با مخالفت فرانسوی ها نیز به یک کانادایی تبدیل شد.
 

 

 

مشرق- دیوید راب، نویسنده "عملیات هالیوود" در فصل اول کتابش این موضوع را برای مخاطب خود مشخص می کند که چگونه پنتاگون به خاطر دادن تجهیزات لازم برای ساخت سری فیلم های جیمز باند، با اعمال فشار برعوامل سازنده فیلم آنها را وادار به تغییر یا حذف متن فیلمنامه می کند. تا آنجا که حتی این کار در مواردی منجر به تغییر هویت کارکتر های فیلم می شود. به عنوان مثال در یکی از فیلم های جیمز باند، فرمانده ای که قرار بود آمریکایی باشد، با مخالفت پنتاگون ملیتش به فرانسوی تغییر کرد و سپس با مخالفت فرانسوی ها نیز به یک کانادایی تبدیل شد.مشرق، متن کامل ترجمه فصل اول از فصول 46 گانه این کتاب (عملیات هالیوود) را در اختیار مخاطبان خویش قرار می دهد:


فصل اول:سانسور کردن جیمز باند

پنتاگون خواستار حذف قسمتی از یک دیالوگ در این فیلم شده بود، اما نویسنده فیلمنامه عصبانی بود. وی خواستار آن بود که این خط در نمایشنامه باقی بماند و حذف نشود. این فقط یک فیلم است.

"بروس فیراستین" (Bruce Feirstein  ) پیش نویس اولیه نمایشنامه فیلم جدید جیمز باند را با نام "فردا هرگز نمی میرد" (Tomorrow Never Dies  ) در آپارتمان خود در سانتا مونیکای ایالت کالیفرنیا نوشته بود و در بهار سال 1997 وی همچنان بر پیش نویس نهایی این فیلم در لندن کار می کرد. این دومین فیلم وی بود که بر اساس شخصیت جیمز باند ساخته می شد. وی پیشتر فیلم "چشم طلایی" (Golden eye  ) را که دو سال پیش تمام شد نوشته بود و دو سال بعد از فیلم "فردا هرگز نمیرد" سومین نمایشنامه خود را با نام "جهان کافی نیست" (the world is not enough  ) را قلم زد.

نیروی دریایی ارتش مایل بود این اجازه را به تولید کننده فیلم "فردا هرگز نمی میرد" بدهد که از برخی کشتی ها و بالگردهای این نیرو استفاده کند اما "فیل استراب" (Phil Strub  )     رئیس دفتر ارتباطی پنتاگون با هالیوود در ازای ارائه این امکانات چیزهایی را خواستار بود. وی خواستار حذف جمله ای از فیلمنامه بود.بنابراین تولیدکنندگان فیلم نزد فیراستین آمدند تا خواسته پنتاگون را مطرح کنند.آنها به وی گفتند که این جمله می تواند باعث شرمساری سفیر جدید آمریکا در ویتنام شود و می تواند باعث تخریب روابط بازسازی شده بین آمریکا و ویتنام شود. آنها گفتند که این جمله قادر است جرقه یک بحران بین المللی را رقم بزند.فیراستین به تولیدکنندگان گفت: "اما این جمله خوبی است، من واقعا آرزو می کنم که بتوانیم از آن استفاده کنیم. آیا شما مطمئن هستید که این جمله باید حذف شود.تولیدکنندگان پاسخ دادند: بله، فیل استراب در پنتاگون خواستار حذف شدن این جمله است.جمله آزاردهنده در این فیلم، به تنها شکست نظامی آمریکا اشاره دارد اما استراب و پنتاگون زیاد تمایل ندارند که درباره جنگ ویتنام شوخی شود. در پیش نویس اصلی نمایشنامه، "پیرس بروسنان" (Pierce brosnan  )برای اولین بار نقش جیمز باند را ایفا می کند و وی در یکی از صحنه ها خود را برای پریدن با پاراشوت به درون آب های ویتنام آماده می کند. در این صحنه یکی از عناصر سیا (سازمان جاسوسی آمریکا) که این نقش توسط "جو دون بیکر" (Joe Don Baker  ) ایفا شده است، به باند هشدار می دهد که مواظب باشد اسیر نشود. این عامل سیا به باند گفت: تو می دونی که چه اتفاقی خواهد افتاد، یه جنگ در پیشه و این بار ممکنه که ما  برنده باشیم. 

 
 

 

بنا بر درخواست پنتاگون این جمله باید حذف می شد، اما در ابتدا فیراستین نتوانست دلیل این درخواست را درک کند.وی به آنها گفت: معامله بزرگ کدام است؟ این تنها یک جُک است.اما تولید کنندگان این فیلم گفتند که حذف این جمله برای پنتاگون یک معامله بزرگ به شمار می آید. آنها به فیراستین گفتند که استراب نگران است که این خط ممکن است توسط ویتنامی ها به غلط تفسیر شود و ممکن است آنها به این جمله به عنوان تهدیدی پنهان از سوی ارتش آمریکا بنگرند که در تولید این فیلم همکاری داشته اند. از سوی دیگر استراب معتقد است که این فیلم می تواند باعث شرمساری "پیت پترسون" سفیر جدید آمریکا در ویتنام شود که تنها دو هفته است به "هانوی" (پایتخت ویتنام) رسیده تا بعد از چندین دهه اولین سفیر آمریکا در ویتنام باشد.در نهایت فیراستین زمانی که برایش کاملا واضح شد که تولیدکنندگان فیلم اجازه نخواهند داد تا این خط در متن فیلمنامه باقی بماند، نرم شد و اجازه حذف آن را داد. وی پرسید:" آیا فیلم با این خط سقوط یا صعود خواهد کرد، نه. این فقط یک جُک است. پس چرا نباید آنرا حذف کرد."اما در پایان استراب خوشحال بود، تولید کنندگان فیلم نیز خرسند بودند و سفیر آمریکا در ویتنام نیز خشنود بود. اما تماشاگران آمریکایی هرگز نفهمیدند که فیلم "فردا هرگز نمی میرد" به دلایل سیاسی توسط پنتاگون ویرایش شده است.

 

 

این اولین باری نبود که تولیدکنندگان فیلم جیمز باند نزد فیراستین می آیند و از وی می خواهند تا نمایشنامه جیمز باند را به دلایل سیاسی تغییر دهد. در نوامبر 1994، زمانی که فیراستین بر روی پیش نویس نهایی "چشم طلایی" در در دفاتر تولید فیلم در استودیوی لیوسدن در شمال لندن کار می کرد، تولیدکنندگان فیلم از وی خواستند تا ملیت یکی از شخصیت های این فیلم را تغییر دهد. فیراستین مجبور شد تا پیش نویس این فیلم نامه را بازنویسی کند چون استراب با نسخه اولیه این فیلم مشکل داشت. در پیش نویس اولیه فیلم چشم طلایی یک فرمانده آمریکایی به عنوان فردی ساده لوح به تصویر کشیده شده که به طور سهوی توسط یکی از زنان مافیای روسیه اغوا می شود و این زن موفق می شود تا کارت شناسایی وی را برباید و به کمک آن سلاح فضایی فوق محرمانه ای به نامه "چشم طلایی" را برباید.

تولیدکنندگان این فیلم از پنتاگون تقاضا کردند تا برای دو یا سه روز برای آنها سه بالگرد و 50 تفنگدار دریایی فراهم کند تا در یک صحنه درگیری در پورتوریکو برای نجات جیمز باند به ایفای نقش بپردازند.استراب به تولیدکنندگان فیلم گفت که پنتاگون خوشحال خواهد شد که به شما کمک کند. وی افزود تا آنجا که به پنتاگون مربوط است هر فیلمی که در آن تفنگداران دریایی را نشان دهد که برای نجات می آیند، فیلم خوبی است، اما فقط یک مشکل کوچک وجود دارد. اگر تولیدکنندگان خواستار مساعدت پنتاگون هستند، باید ملیت فرمانده آمریکایی که توسط زن تبهکار فریب می خورد، تغییر کند.تولیدکنندگان فیلم می توانستند به این درخواست پاسخ منفی دهند، تولیدکنندگان می توانستند به اجاره بالگرد بپردازند و چندین نفر را به کار گیرند که در نقش تفنگداران دریایی به ایفای نقش بپردازند. اما این کار هزینه زیادی در پی خواهد داشت. آنها باید بالگردها را رنگ می زدند، چندین خلبان به کار می گرفتند، لباس نظامی اجاره می کردند و کسانی که قرار بود به عنوان تفنگدار دریایی به ایفای نقش بپردازند، آموزش دهند. استفاده از تفنگدار دریایی واقعی و بالگردهای نظامی واقعی بسیار ساده تر بود.به همین دلیل آنها شرایط استراب را پذیرفتند و در قبال دسترسی به تجهیزات و نیروهای ارتش، ملیت آن فرمانده را تغییر دادند. در واقع آنها رشوه دریافت کردند تا فیلم خود را تغییر دهند.وقتی که این تعامل انجام شد، استراب نامه قدردانی به "تام پیوسنر" (Tom Pevsner  ) مدیر اجرایی فیلم چشم طلایی ارسال کرد.استراب در نامه ای که تاریخ آن مربوط به 20 ژانویه 1995 است، نوشت: ما از اقدام شما در تغییر هویت فرمانده آمریکایی به یک افسر خارجی تشکر می کنیم.

استراب در مصاحبه ای که در دفتر وی در پنتاگون صورت گرفت، گفت: ما نمی توانیم فیلمی داشته باشیم که در آن یک فرمانده نیروی دریایی (آمریکا) اسرار را منتشر کرده باشد، بنابراین ما گفتیم ملیت این فرمانده را تغییر دهید، و آنها ملیت این فرمانده را به یک فرمانده فرانسوی تغییر دادند.اما تغییر ملیت این فرمانده به یک افسر فرانسوی، باعث ایجاد مشکل جدید شد. تولیدکنندگان فیلم به همکاری نیروی دریایی فرانسه برای تولید این فیلم نیاز داشتند و فرانسه نیز نمی خواست که یکی از فرماندهانش به عنوان فردی ساده لوح به تصویر کشیده شود.فیراستین گفت: من یادداشتی دریافت کردم که در آن یکی از تولیدکنندگان گفته بود برای به دست آوردن موافقت دولت فرانسه، باید تغییرات به خصوصی ایجاد شود.وی درباره چگونگی ایجاد تغییرات در فیلمنامه گفت: "زن تبه کار روسی که فرمانده را اغوا می کند باید کارت شناسایی وی را برباید تا به کمک آن سوار ناوچه شده و بالگرد را برباید."

فیراستین افزود: این ناوچه در "مونته کارلو" (شهری در موناکوی فرانسه) قرار دارد اما برای ورود به این ناوچه نباید از کارت شناسایی فرمانده آمریکایی استفاده می شد، من مطمئن نبودم که چه کسی قرار است این ناوچه را به ما قرض بدهد چون اگر قرار بود فرانسوی ها این ناوچه را به ما بدهند، از ما می خواستند که این اطمینان حاصل شود که ارتش فرانسه با تصویری بد به نمایش در نیاید. زمانی که آنها ابزاری را به شما قرض می دهند، آنها می خواهند بدانند که چگونه از این ابزار استفاده می شود."وی ادامه داد: فرمانده ای که قرار بود آمریکایی باشد، اما با مخالفت پنتاگون ملیت آن به فرانسوی تغییر کرد، با مخالفت فرانسوی ها نیز سرانجام ملیت آن به کانادایی تبدیل شد، و در خود فیلم نیز اگر به دقت نگاه کنید، می توانید برگ درخت افرای کانادایی (نمادی که بر روی پرچم کانادا قرار دارد) را بر روی کارت شناسایی این فرمانده ببینید. این اقدام هم برای نیروی دریایی آمریکا خوب بود و هم برای فرانسه و هم برای تولیدکنندگان فیلم نیز عالی بود چون آنها در این فیلم هیچ نیازی به نیروی دریایی کانادا نداشتند.

 

 

 

 

 

نامه قدردانی "فیل استراب" مدیر دفتر ارتباطی پنتاگون با هالیوود از "تام پیوسنر" مدیر اجرایی فیلم "چشم طلایی"

 

 

آقای پیوسنر عزیز:وزارت دفاع خوشبخت است که با کمک ارتش آمریکا در تولید فیلم "چشم طلایی" موافقت کند. این مساعدت شامل فراهم کردن 50 تفنگدار نیروی دیایی و سه بالگرد گارد ملی UH-1N برای یک یا دو روز فیلمبرداری در پورتوریکو (منطقه ای متعلق به آمریکا در دریای کارائیب) است. صحنه در اوایل فوریه سال جاری فیلم برداری می شود که در آن نشان داده می شود که تفنگداران دریایی برای نجات جیمز باند می آیند، هر چند که تا اندازه ای دیر شده است.ما از اقدام شما در تغییر هویت فرمانده آمریکا به یک افسر خارجی و دیالوگ ضمیمه شما در تشخیص تفنگداران دریایی قدردانی می کنیم. افسر پروژه وزارت دفاع، ناوبان یکم " دوستین سالم" است، معاون رئیس، دفتر روابط عمومی لشکر تفنگداران دریایی، لس آنجلس با کسانی که شما پیشتر با آنها آشنا بودید. ناوبان یکم سالم، شما را در تکمیل نیازهای مجاز مشارکتمان بر اساس موافقت نامه همکاری تولید، یاری خواهد کرد.ما برای شما آرزوی موفقیت در تولید داریم و منتظر به تصویر کشیده شدن تولید برای عموم هستیم. اگر می توانم کمک بیشتری انجام دهم، لطفا درنگ نکنید و اجازه بدهید تا از آن مطلع شوم.

 

فیلیپ استراب معاون ویژه سمعی-بصری  فایل پی دی اف فصل اول کتاب عملیات هالیوود   برچسب ها: عملیات هالیوود ، جیمز باند ، پنتاگون  / مطالب مرتبط  سانسور نوین توسط ماشین پروپاگاندای آمریکا / کثیف ترین کار هالیوود از نگاه خبرنگار نیویورک تایمز   / منبع: قسمت اول: http://www.mashreghnews.ir/fa/news/54255   قسمت دوم: http://www.mashreghnews.ir/fa/news/54610   قسمت سوم: http://www.mashreghnews.ir/fa/news/56237


نوشته شده در  چهارشنبه 90/4/22ساعت  12:53 عصر  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

...ادامه پیشگفتار: عملیات هالیوود/قسمت دوم سانسور نوین توسط ماشین پروپاگاندای آمریکا

از دیدگاه ارتش، به نظر می رسد در گستراندن عقاید، حقیقت ها به سختی مانعی برای یک داستان خوب باشند.به طور مثال منابع اطلاعاتی و ارتش نمایشنامه‌ای را بر اساس داستان نجات "جسیکا لینچ" که یک نظامی است، ایجاد کردند که به طور کلی برای جذب مردم ساخته شده بود. در این داستان غیر واقعی، نشان داده می شود که چگونه لینچ تا آستانه مرگ به مبارزه می پردازد و چگونه وی همانند رامبو به مبارزه ای تنگاتنگ می پردازد تا سرانجام زخمی و دستگیر می شود. افسانه نجات این نظامی زن نیز کاملا ساختگی و غیر واقعی است و بر اساس سناریویی که پنتاگون آن را نوشته بود، نیروهای ویژه ظاهر می شوند و تحت باران آتش به مسیر خود برای نجات لینچ ادامه می دهند.

 

(در حالی که ادعا می شود داستان این فیلم از چگونگی نجات لینچ ساخته شده است) اما هم اکنون فاش شده است که لینچ در کل با دشمن درگیری نداشته است، وی نه مورد اصابت گلوله قرار گرفته و نه زخمی شده است، و در بیمارستان نیز هیچگونه تیراندازی از سوی دشمن یا حتی خود دشمن نیز حضور نداشته است.

 

شرح داستان لینچ در این فیلم با واقعیت و شفافیت بسیار فاصله دارد. لینچ خود گفته است که هرگز حتی یک گلوله هم شلیک نکرده است و در جریان درگیری در محفظه حفاظت شده خودروی جیپ قرار داشته است اما وی به ابزاری برای روابط عمومی ارتش تبدیل شده بود.

این نظامی زن تاکید می کند که داستان نجات وی همانند آن چیزی که ارتش می گوید نیست و ارتش از وی برای سمبل نشان دادن تمامی اعضای خود استفاده کرده است.

پس از آنکه لینچ حقایق واقعی نجات خود را منتشر کرد، فیلم "نجات سرجوخه لینچ" ( saving private Lynch) بازنویسی شد و پس از انتقادهای زیاد، ارتش آمریکا استفاده از فیلم های هیجان انگیزی که بر اساس نجات نظامیان خود بوده است را کنار گذاشت.

 

البته هیچ کدام از این موارد چیزی در برابر حقیقت یا درستی نظامیان ما به شمار نمی آید. همانند پوشش شواهد جنگ عراق، آنها نیاز ندارند که تصاویرشان منتشر شود، تصویر هر نظامی که زندگی خود را به خطر می اندازد تا شهروندان غیر نظامی مجروح یا نظامیان دشمن را نجات دهند، خود گویای شخصیت نظامیان آمریکایی است. این تصاویر قدرتمند هستند چون حقیقت دارند. اینها حقایقی هستند که شنیده نشده اند و برای انتقال پیام این تصاویر کسی صحبت نمی کند بلکه خود این تصاویر پیام دارند.

بیشتر آمریکایی ها از این موضوع نا آگاه هستند که ارتش آمریکا به طور روزمره فیلم نامه ها را بازبینی می کند و پنتاگون تغییراتی را تحمیل می کند تا پیام دولت منتقل آمریکا منتقل شود. اگر چه به ندرت مردم از این موضوع مطلع می شوند اما اکثر فیلم ها باز نویسی می شوند و یا برخی نکات منفی و حتی وقایع تاریخی و حقایق آن حذف می شوند تا مثبت ترین وجهه از ارتش به نمایش گذاشته شود. این کار توسط تیمی از بازبین گرهای ارتش صورت می گیرد که در هالیوود ادغام شده اند. در این اواخر ارتش بیصدا بر روی نمایشنامه ای برای برنامه تلویزیونی "JAG" کار کرده است تا در آن دادگاه نظامی جنجال برانگیز خود را چیزی شبیه رویای وکیلان "اتحادیه آزادی های مدنی آمریکا" معرفی کند.

این اقدام در سایه اصلاحیه نخست قانون رونق یافت. اگر چه به طور کلی قوانین، دولت را از مهار آزادی بیان منع می کند اما این موضوع هنوز مجهول باقی مانده است که دولت به سخنرانی ها و بیان هایی که در راستای خواسته هایش باشد چه میزان کمک می کند.

در همین راستا ارتش برای ترغیب یا اجبار تولید کننده های فیلم برای تغییر نمایشنامه ها، دسترسی به واحدها و پایگاه های نظامی و حتی انبار مهمات ارتش را در اختیار آنها قرار می دهد و مناطقی نظیر دژها و پادگان ها را نیز برای ساخت فیلم ها در دسترس تولید کنندگان قرار می دهد. دسترسی به این امکانات برای بسیاری از فیلم ها که موضوعی نظامی دارند حیاتی بوده به همین دلیل تولیدکنندگان این گونه فیلم ها تن به خواسته های پنتاگون می دهند.

ارتش اصرار می کند که وارد پروپاگاندا یا سانسور نشده است. با قبول کردن شرایطی که برای پروپاگاندا یا سانسور تعریف شده، آنها ممکن است قادر باشند خود را از این بر برچسب تحقیر آمیز نجات دهند. پروپاگاندا محصول ویژه ای دارد"بسته خبری یا فیلمی که توسط دولت یا سازمانی برای شکل دادن به عقاید ایجاد شده است. سانسور نیز به عملیاتی که بر محصولات دیگران انجام می شود اطلاق می شود که بر اساس آن، محصول سانسور شده با معیارهای سازمان خاص یا دولت تطابق داشته باشد.

اگر چه تعریف عمومی پروپاگاندا این است: تبلیغات سیستماتیک اطلاعاتی که منعکس کننده دیدگاه ها و منافع تبلیغ کننده باشد. به نظر می رسد این تعریف کاملا با فعالیت های افسران رابط پنتاگون و هالیوود تطابق داشته باشد، البته این افسران پافشاری می کنند که آنها به تولید پروپاگاندا نمی پردازند چون آنها تلاشی برای تغییر واقعیت یا حذف رویدادهای صحیح تاریخی نمی کنند. اما کتاب راب با موارد نقض متعدد، کذب بودن این ادعا را ثابت می کند.

بر اساس تعریف سنتی پروپاگاندا، ارتش خود به تولید فیلم نمی پردازد یا دیگران را برای تولید فیلم مجبور نمی کند اما به جای اینگونه اقدامات ارتش به خواسته های خود از طریق تاثیرات غیر مستقیم دست می یابد.

همچنین این اقدام می تواند از تعریف کلاسیک سانسور متمایز شود. در شرایط غیر جنگی، دولت از داخل شدن در سانسور رسانه ها یا دیگر نشریات منع شده است.

علاوه برآن، ارتش از نشر تصاویر تبلیغاتی یا حقیقت ها منع نشده است، اما نشر اینگونه موضوعات در مقایسه با کارهایی که فیلم سازان مطیع انجام می دهند، گران و سخت است.

تفاوت آثاری که خود ارتش بخواهد تولید کند با آثاری که فیلم سازان ماهر تولید می کنند بسیار شگرف است به خصوص پس از آنکه فیلم سازان بزرگی نظیر "جان وو" (John woo) تحت فشارهای ارتش تسلیم شدند و واقعیت های تاریخی را از فیلم ها خود حذف کردند.

زمانی که بتوان درباره مفهوم فنی سانسور بحث کرد، سوالات به وجود می آید که دفاتر رابط ارتش با هالیوود تاثیرات مشابه سانسور را تولید می کنند.

این دفاتر به طور معمول تولید کنندگانی که خواسته های ارتش را برآورده نکنند با ممانعت از ارائه کمک به آنها مجازات می کنند این در حالی است که این دفاتر به رقبای این تولید کنندگان که خواسته های ارتش را برآورده کردند کمک های زیادی می کنند.

در یک مورد، یک فیلم ساز تا زمانی که خواسته های ارتش را برآورده نکرده بود به وی اجازه دسترسی به یک پادگان داده نشده بود، این در حالی است که مردم عادی به این مناطق دسترسی آزاد داشتند.

کنگره هرگز به این دفاتر اینگونه اختیاراتی نداده یا با استفاده از منابع مالی عمومی برای شکل دادن به افکار عمومی موافقت نکرده است.

تجهیزات، فیلم ها و منابعی که ارتش آنها از فیلم سازان مضایقه می کند متعلق به ارتش نبوده بلکه به مردم آمریکا متعلق است .ارتش همچنان به طور معمول برای تضمین منافع خود منابع عمومی را از برخی فیلم سازان دریغ می کند.

در این مفهوم، ارتش درگیر نوعی محاوره غیر قانونی شده که بر اساس آن منابع عمومی را تا زمانی که تولید کننده خواسته هایش را اجابت نکند، دریغ می کند.

این خواسته ها کاملا جامع هستند. "فیل استراب" (Phil strub) رئیس دفتر ارتباطی پنتاگون با هالیوود اخیرا معیارهای مربوطه برای آنکه یک فیلم از سوی ارتش مورد تایید قرار گیرد را اعلام کرد: "هر فیلمی که ارتش را به صورت منفی به تصویر بکشاند، از نظر ما واقع گرایانه نیست."

استراب از اختیارات برای شکل دادن به تاریخ آن طور که مورد رضایت وی باشد، استفاده کرده است. به طور مثال، دیوید راب (نویسنده این کتاب) جزئیات پافشاری استراب را برای ایجاد تغییرات در فیلم "سیزده روز" ( Thirteen Days) را تشریح کرده است. در این فیلم به حادثه تاریخی بحران موشکی کوبا اشاره پرداخته شده است. فیلم مذکور نشان می دهد که رئیس ستاد مشترک ارتش با حمله به کوبا موافق است. این فیلم در واقع موضع یک افسر ارشد آمریکا که اشتباه بوده را به تصویر می کشد، اشتباهی که می توانست جنگ با روسیه را شعله ور کند.

 

فیل استراب اصرار داشت که واقعیت های تاریخی این فیلم باید بازنویسی شود تا ژنرال های ارشد آمریکا را کمتر جنگ طلبانه نشان دهد به خصوص که در این فیلم "کورتیس لمای" (Curtis Lemay) ژنرال نیروی هوایی به عنوان فردی "کودن و جنگ طلب" به تصویر کشیده شده است.

البته لمای واقعا به طور زیادی کودن و جنگ طلب بوده است. در واقع دیدگاه جنگ طلبانه وی آنقدر زیاد بود که از وی به عنوان کاریکاتور مجازی دوران سیر نزول ارتش یاد می شد.

البته استاب پافشاری خود در ترمیم شخصیت ارائه شده از افرادی نظیر لمای در این فیلم را متوقف نکرد. دفتر وی همچنین بر حذف صحنه ای که در آن یک هواپیمای شناسایی "یو 2" به دلیل مورد اصابت قرار گرفتن بر فراز کوبا سقوط می کند و خلبان آن نیز کشته می شود، اصرار می کند. پنتاگون به تولیدکنندگان گفته است که هرگز این چنین حادثه ای روی نداده است و بر حذف این صحنه نیز پافشاری می کند. اگر چه مردم به خاطر دارند که هواپیمای سرگرد "رادولف آندرسون" به دلیل برخورد با یک موشک زمین به هوا در 27 اکتبر 1962 سقوط کرد، اما دفاتر ارتباطی پنتاگون به طور پابرجایی از تایید این حادثه ممانعت می کنند حتی پس از آنکه شواهدی ارائه شد که "جان اف کندی" رئیس جمهور وقت آمریکا نامه ای را برای بیوه این خلبان ارتش ارسال کرد، همچنان انکار این حادثه ادامه داشته است.

در پایان نیز استراب تولیدکنندگان این فیلم را به دلیل عدم اجابت خواسته های پنتاگون مجازات کرد. تولیدکنندگان این فیلم مجبور شدند تا مبالغ هنگفتی را در فیلیپین برای بازسازی صحنه های آن صرف کنند.

فیلم "اینک آخرالزمان" (Apocalypse Now) به عنوان فیلمی غیر واقع گرایانه معرفی شد چون صحنه های منفی درباره جنگ ویتنام به تصویر کشیده بود و تولید کنندگان این فیلم نیز از هرگونه کمک یا دسترسی به امکانات ارتش محروم ماندند. در حالی که تولید کنندگان فیلم "رمزگویان"(windtalkers) خواسته های پنتاگون برای ایجاد تغییرات در متن فیلمنامه را برآورده کردند. فیلمنامه این داستان از رویدادهای تاریخی و دیگر شواهد نوشته شده است. اگر چه بسیاری از این گزارش های تاریخی ارتش را کمتر از یک روشنایی چاپلوسانه نشان داده است.

 

به طور مثال، طرح اصلی فیلمنامه ای با نام "دندانپزشک" (the dentist) اینگونه بوده است که یک تفنگدار دریایی اقدام به ربودن دندان های طلای ژاپنی هایی که مرده بودند، می کرد و این اقدام در جریان جنگ جهانی دوم روی داده است. اما "مت مورگان" (Matt morgan) رئیس دفتر ارتباطی نیروی دریایی اصرار کرد که باید این صحنه حذف شود چون اینگونه اقدامات توسط نظامیان نیروی دریایی صورت نگرفته بلکه توسط سربازانی که به خدمت سربازی احضار شده بودند و به جنگ اعزام شده بودند، انجام شده است.

به جای آن، مورگان خواستار تعویض نمایشنامه به این صورت شد که تفنگدار دریایی نشان داده شده در این فیلم، در حال جمع آوری یادگاری از آنجا بوده است چون این صحنه کمتر خوی بی رحمی را نشان می دهد.

هیچ تردیدی وجود ندارد که این اقدام (ربودن دندان طلای ژاپنی ها) صورت گرفته است، در واقع مورگان به دیوید راب گفته است که اینگونه جنایت ها در جریان جنگ توسط تفنگداران نیروی دریایی انجام شده است، اما دستور حذف اینگونه تصاویر از فیلم فقط حذف چند صحنه بوده و نه حذف واقعیت. اما بر خلاف تولیدکنندگان و کارگردان فیلم "سیزده روز" که اینگونه اولتیماتوم ها را رد کردند، اما کارگردانانی نظیر "جان وو" تحت این فشارها تسلیم شده و تصاویر مورد نظر ارتش را حذف کرد.

به علاوه استراب بر ایجاد دیگر تغییرات برای مخفی نگه داشتن حقایق نیز پافشاری کرد. به طور مثال وی تاکید داشت که صحنه ای که در آن "نیکلاس کیج" (هنرپیشه) در نقش یک نظامی آمریکایی بود و در حال کشتن یک نظامی تسلیم شده ژاپنی بود حذف شود؛ این در حالی است که اسناد ثابت می کند که چنین رویدادی اتفاق افتاده است. بار دیگر جان وو تسلیم خواسته ارتش شد.

همچنین ارتش خواسته حیرت آور دیگری را مطرح کرده بود که بر حقیقت کلی این فیلم سایه افکنده بود. گزارش های زیادی وجود دارد که ارتش آمریکا به تفنگداران دریایی دستور داده بود هر سرخپوستی (که در ارتش آمریکا فعالیت می کرد) که در خطر دستگیر شدن قرار داشت بلافاصله کشته شود چون این احتمال وجود داشت که ژاپنی ها با دستگیری این سرخپوست ها به سیستم انتقال کدها که توسط زبان نانوشته سرخپوست ها صورت می گرفت دست یابند.

وجود این دستور نه فقط از سوی سرخپوستان آمریکایی و همچنین دیگر نظامیان این کشور تایید شده است بلکه کنگره آمریکا نیز تایید کرده است که اینچنین دستوری وجود داشته است. اما این استاب و نه کنگره است که می تواند از ارائه حمایت ها به فیلمسازان ممانعت کند. بنابراین بار دیگر، جان وو مجبور شد تا این صحنه ها را نیز تغییر دهد تا آنها را مطابق دستورات پنتاگون کند.

شرح اینگونه تقابل ها توسط دیوید راب کاری فوق العاده است.توانایی وی در این مورد که به طور آزادانه درباره این گونه موضوعات صحبت کند نیز شاهکار قابل توجهی به شمار می آید.

راب افرادی نظیر مورگان را محکوم نکرده است بلکه به جای آن رویکردی را آشکار کرده است که به چنین رفتار تهاجمی در قبال فیلم های تاریخی منجر می شود.

راب شیوه ای که سانسور کنندگان کار می کنند را نشان می دهد. به طور مثال وی نوشته است که چگونه "جیمز وب" از مقامات بلندپایه نیروی دریایی مانع همکاری با فیلمی تحت عنوان "پدر من، پسر من" (My father,My son) شده است. این فیلمی است که واقعه حقیقی را درباره دریاسالار"المو زولوات" و فرزندش "المو زولوات سوم" منتشر می کند.

نمایشنامه این فیلم فاش می کند که چگونه این دریاسالار دستور می دهد که عامل نارنجی را بر منطقه ای که فرزندش در حال خدمت است بپاشند. فرزند این دریاسالار سرانجام به دلیل سرطان و پس از آنکه کتابش را به همراه پدرش به اتمام رساند، مرد. جیمز وب اصرار داشت که ارتباطی بین عامل نارنجی و سرطان وجود ندارد ارتباطی که اسنادش در اختیار کنگره آمریکا قرار دارد. این دریاسالار پس از آن تصمیم غیر معقول وب، نیروی دریایی را ترک کرد و خودش یک نویسنده شد. جالب تر آنکه پروژه وی تحت عنوان "مزرعه های آتش" نیز از سوی نیروی دریایی رد شد.

این کاربرد محصولات با نفوذ، شکل موثر گسترده ای از پروپاگاندا به شمار می آید. تا زمانی که کتاب دیوید راب منتشر شود، اینگونه توافقات میان پنتاگون و فیلمسازان فقط برای عده معدودی آشکار بود. زمانی که کارگردانانی نظیر وو تحت فشار قرار می گیرند، هم وی و هم دفتر ارتباطی ارتش انگیزه کافی برای مخفی نگه داشتن توافقات را دارند. بینندگان این فیلم هرگز مطلع نمی شوند که فیلم مورد بازبینی یا سانسور ارتش قرار گرفته است. این در تجارت پروپاگاندا اساسی است.

درجه ای که یک پیام توسط یک بیننده جذب شود، به طور گسترده ای به سختی یا تردید اولیه وی وابسته است.

پس از اطمینان حاصل شدن از ارزش پروپاگاندای فیلم ها که به ظاهر اثر تولیدکنندگان مستقل است، نقش سانسور ارتش از دید بینندگان مخفی می ماند. بسیاری از آمریکایی ها "فیل استراب" را نمی شناسند. مردم کمی هستند که به این مامور دولتی این اجازه را می دهند تا فیلم ها و برنامه هایی که آنها می بینند را سر هم بچیند. هنوز استراب به طور معمول اصرار می کند که فیلمسازان با دیدگاه وی از آمریکا و نیروهای نظامی آن همراستا باشند.

"دان باروچ" (Dan baruch)شخصی که پیش از استراب در دفتر ارتباطی پنتاگون با هالیوود فعالیت می کرد دیدگاه های شخصی خود را بر فیلمسازان آمریکایی تحمیل می کرد وی که به عنوان آدمی رسمی و اصیل شناخته شده بود از فیلمسازان می خواست تا نظامیان آمریکایی را بیشتر در مزارع قرن هجدهم دانشکده ایتون نشان دهد تا میدان های نبرد ویتنام.

حقایق کتاب دیوید راب باید بسیاری از آمریکایی ها را عصبانی کند و به برگزاری جلسات استماع در کنگره منتهی شود. کنگره هرگز این اجازه را به ارتش نداده است تا از منابع عمومی برای شکل دادن به تصویر خود در افکار عمومی تلاش کند. حداقل ترین چیزی که ارتش انجام داده سوء استفاده از اموال عمومی است. و در بدترین حالت، این اقدام ارتش می تواند نوعی جدید از سانسور تلقی شود، حیله ای که تحت سایه متمم نخست قانون فعالیت می کند.

واضح است که این سیستم به فعالیت خود بدون اعتراض عمومی پایان نخواهد داد. ارتش پیشتر به سوی قطع کردن منابع مالی دفتر استراب حرکت کرده بود. اما وی به دلیل لابی هایی که ازسوی صنایع فیلم سازی صورت گرفت، نجات یافت.

در این زمینه "جک والنتی" رئیس انجمن تصاویر متحرک آمریکا تلاش زیادی کرد و اصرار داشت که استراب به فعالیت خود ادامه دهد. در سال 1998 استراب در آستانه از دست دادن شغل خود بود اما استودیوهای فیلم سازی زیادی در حمایت از وی اقدام کردند و این به دلیل بخشندگی های زیادی بود که استراب پیشتر انجام داده بود.

والنتی در زمینه برکنار کردن استراب، شخصا پا در میانی کرد و توانست نظر "ویلیام کوهن" وزیر دفاع وقت آمریکا را تغییر دهد. برای اشخاصی نظیر والنتی، موضوع سانسور یا پروپاگاندا نیست، بلکه تغییر استراب خط پایانی برای وی به شمار می آمد.

والنتی مدت ها تحت این اتهام قرار داشت که از استودیوهای بزرگ در مقابل استودیوهای کوچک مستقل حمایت می کند. استودیوهای بزرگ تمایل داشتند که به تولید فیلم هایی بپردازند که ارتش را آنگونه که استراب ترجیح می دهد به نمایش در آورند: غیر انتقادی و کاملا میهن پرستانه. با این وجود، تلاش های مسئولان اجرایی نظیر والنتی برای حفظ سیستم بازبینی نمایشنامه ها شوکه کننده بوده و از نظر هنری مردود است.

کتاب دیوید راب جهان مخفی را آشکار می‌کند که این جهان مخفی عبارت است از: سانسورهای ارتش، استودیوهای هالیوود و فیلمسازانی که درباره تصاویر سر هم شده که ما در مانیتورهای بزرگ و کوچکمان می بینیم مذاکره می‌کنند.

با احترامی فراوان، این کتاب احساسی صمیمی برای کسانی که به راحتی می توانند بسیاری از این صحنه ها و داستان ها را به یاد آورند ایجاد می کند.

چیزی که باعث تاسف می شود آن است که فهمیده شود این فیلم ها به سادگی محصول هنر و تاریخ نبوده است بلکه روندی از دستکاری در فیلمنامه و حاصل مذاکرات بوده اند.

موضوع نهایی این مذاکرات فیلم نبوده بلکه ما بوده ایم. موضوع این مذاکرات این بوده است که باید به چه چیزی اجازه داده شود تا برای ما به نمایش در آورده شود و چگونه تصاویر به خصوصی ممکن است بر دیدگاه ما درباره ارتش تاثیر بگذارد.

حقیقتا دیوید راب با آگاه ساختن مردم درباره این جهان مخفی، به یکی از عناصر مهم ارتش در شکل دهی به افکار عمومی دستبرد زده است و این عنصر"پنهان کاری" است.

بسیاری از آمریکایی ها از اینکه صحنه فیلمهایی که برای آنها به نمایش در آورده شده دستکاری شده، خشمگین شده اند. اگر چه مسئله همچنان به آینده ماشین پروپاگاندای آمریکا وابسته باقی مانده است.

دفاتر ارتباطی پنتاگون با هالیوود که ثابت کرده اند در مهار کردن فیلم ها زبر دست هستند، توسط متخصصانی اداره می شوند که در شکل دادن به افکار عمومی با تجربه هستند. هنوز این دفاتر خود را مجبور به تعامل با اسناد جامعی از اقدامات آنها که در اثری نظیر "عملیات هالیوود" آمده، نمی بینند.

این به مردم و کنگره وابسته است تا تصمیم بگیرند که آیا این کار (ایجاد تغییرات در فیلم‌ها برای تاثیر گذاری بر افکار عمومی) بار دیگر در سایه افکار عمومی مردم قرار بگیرد یا آمریکا این تجارت پروپاگاندا را برای دیگر ملت هایی که کمتر روشنفکر هستند رها خواهد کرد.

جاناتان ترولی استاد دانشکده حقوق دانشگاه جرج واشنگتن

نسخه پی دی اف پیشگفتار کتاب عملیات هالیوود  فصول 46 گانه این کتاب (عملیات هالیوود)، ترجمه شده و به تدریج در اختیار مخاطبان مشرق، قرار خواهد گرفت. برچسب ها: عملیات هالیوود ، پروپاگاندا ، ارتش آمریکا ، افکار عمومی مطالب مرتبط کثیف ترین کار هالیوود از نگاه خبرنگار نیویورک تایمز   /منبع: قسمت اول: http://www.mashreghnews.ir/fa/news/54255   قسمت دوم: http://www.mashreghnews.ir/fa/news/54610   قسمت سوم: http://www.mashreghnews.ir/fa/news/56237


نوشته شده در  چهارشنبه 90/4/22ساعت  12:43 عصر  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

عملیات هالیوود/قسمت دوم
جاناتان ترولی استاد دانشگاه جرج واشنگتن، در پیش گفتار کتاب "عملیات هالیوود" از هالیوود به عنوان پیچیده ترین و موفق ترین سیستم پروپاگاندای جهان یاد می کند و از سانسور نوین توسط ارتش برای تغییر حقایق و شکل دادن به افکار عمومی پرده بر می دارد. به گزارش مشرق، جاناتان ترولی، استاد دانشکده حقوق دانشگاه جرج واشنگتن، در پیش گفتار کتاب "عملیات هالیوود" به محورهایی اشاره می کند که خواندنی است:
  • * رابطه طولانی مدت میان ارتش ایالات متحده آمریکا و هالیوود و همزیستی آنها
  • * ارتش با هالیوود به شکل دهی تصویر خود در فرهنگ مردم می پردازد.
  • *دیوید راب در این کتاب تلاش کرده است تا با جزئیات قابل توجهی نشان دهد که چگونه پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) نه تنها تصویر نظامی گری را تغییر داده بلکه تاریخ را نیز برای مردم آمریکا تغییر داده است.
  • *کتاب "عملیات هالیوود" به طور بی سابقه ای تلاش های ارتش برای شکل دهی به افکار عمومی و فرهنگ مردم را آشکار کرده است.
  • *ارتش آمریکا پیچیده ترین و موفق ترین سیستم پروپاگاندا در جهان را دارد.
  • *برای ارتش آمریکا شکل دادن به افکار عمومی یک سرگرمی یا اینترتینمنت به شمار نمی آید.
  • *پرداخت پول و جذب سرباز جدید اغلب توسط فیلم های زیرکانه و به طور غیر مستقیم شکل داده می شود.
  • *ارتش برای پوشاندن اشتباهات خود به "تغییر واقعیت" از طریق هالیوود روی می آورد.
  • *بیشتر آمریکایی ها نمی دانند که ارتش آمریکا فیلم نامه ها را بازبینی می کند و پنتاگون تغییراتی را تحمیل می کند تا پیام دولت منتقل آمریکا منتقل شود.
  • *تیمی از بازبین گرهای ارتش در هالیوود، اکثر فیلم ها را باز نویسی کرده و یا برخی نکات منفی و حتی وقایع تاریخی و حقایق آن حذف می شوند تا مثبت ترین وجهه از ارتش به نمایش گذاشته شود.
  • *ارتش اصرار می کند که وارد پروپاگاندا یا سانسور نشده است. اما کتاب راب با موارد نقض متعدد، کذب بودن این ادعا را ثابت می کند.
  • *فیلم سازان بزرگی نظیر "جان وو" (John woo) تحت فشارهای ارتش تسلیم شدند و واقعیت های تاریخی را از فیلم ها خود حذف کردند.
  • *دفاتر رابط ارتش با هالیوود به تولید کنندگانی که خواسته های ارتش را برآورده نکنند را مجازات می کنند.
  • *ارتش خواسته حیرت آوری را در فیلم "سیزده روز" تحمیل کرده بود تا حقیقت را تغییر دهد. زیرا ارتش آمریکا به تفنگداران دریایی دستور داده بود هر سرخپوستی که در ارتش آمریکا در خطر دستگیر شدن قرار داشت بلافاصله کشته شود که این از فیلم حذف شد.
  • *نقش سانسور ارتش از دید بینندگان مخفی می ماند.
  • *اعمال فشار برای حذف حقیقت از فیلمها توسط ارتش می تواند نوعی جدید از سانسور تلقی شود.
  • *این سیستم به فعالیت خود بدون اعتراض عمومی پایان نخواهد داد.
  • *کتاب دیوید راب جهان مخفی سانسورهای ارتش را آشکار می‌کند.
  • *نکته تاسف بار این است که این فیلم ها به سادگی محصول هنر و تاریخ نبوده است بلکه روندی از دستکاری در فیلمنامه و حاصل فشارهای ارتش بوده اند.
  • *حقیقتا دیوید راب با آگاه ساختن مردم درباره این جهان مخفی، به یکی از عناصر مهم ارتش در شکل دهی به افکار عمومی دستبرد زده است و این عنصر"پنهان کاری" است.
  • *بسیاری از آمریکایی ها از اینکه فیلمهای"ماشین پروپاگاندای آمریکا" توسط ارتش دستکاری شده، خشمگین شده اند.
  • *دفاتر ارتباطی پنتاگون با هالیوود که ثابت کرده اند در مهار کردن فیلم ها زبردست هستند، توسط متخصصانی اداره می شوند که در شکل دادن به افکار عمومی با تجربه هستند.
  • *این دفاتر خود را مجبور به پاسخ به اسناد "عملیات هالیوود"، نمی بینند.
  
متن کامل ترجمه پیشگفتار این کتاب که توسط جاناتان ترولی، استاد دانشکده حقوق دانشگاه جرج واشنگتن، نگارش شده در زیر آمده است:
 

پیش گفتار:کتابی را که می خوانید درباره رابطه طولانی مدت میان ارتش ایالات متحده آمریکا و هالیوود است، رابطه همزیستی که هر کدام از این دو از اقدامات طرف دیگر منفعت می برد. هالیوود مدت هاست که در تولید فیلم های خود به همکاری های نظامی وابسته است که این وابستگی از دسترسی به آرشیو فیلم های ارتش تا استفاده از ناوهای جنگی واقعی و تجهیزات نظامی گسترده می شود. برای ارتش نیز مزیت همکاری با هالیوود این است که به آن توانایی می دهد که به شکل دهی تصویر خود در موثرترین وسیله فرهنگ مردم بپردازد و این وسیله موثر عبارت از فیلم های سینمایی است.

از یک دیدگاه اینگونه به نظر می رسد که این اقدام ارتش، استفاده صحیح از منابعی که در اختیار دارد نیست اما در این کتاب مهم "دیوید راب" با دقت زیاد و به دور از افراط و تفریط اسنادی را درباره "ماشین پروپاگاندای باسابقه آمریکا" مطرح می کند.

دیوید راب در این کتاب تلاش کرده است تا با جزئیات قابل توجهی نشان دهد که چگونه پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) نه تنها تصویر نظامی گری را تغییر داده بلکه تاریخ را نیز برای مردم آمریکا تغییر داده است.نتیجه این دستکاری ها تغییر دیدگاه مردم درباره دولت هایشان است که اغلب جایگزین محاسبات تجدیدنظر طلب ها درباره واقعیت های تاریخی می شود.

در گذشته من (جاناتان تورلی) همواره از اقدام "دفاتر رابط پنتاگون" در بازنویسی فیلم ها و نمایشنامه های تلویزیونی انتقاد کرده ام، هر چند که هیچ کسی تاریخ کامل و چشم انداز اینگونه اقدامات را که تلاش ارتش برای در چنگال نگه داشت دیدگاه عمومی است مستند نکرده است، اما کتاب "عملیات هالیوود" این اقدامات را همانند روز روشن شفاف کرده است و به طور بی سابقه ای تلاش های ارتش برای شکل دهی به افکار عمومی و فرهنگ مردم را آشکار کرده است.

دیوید راب اقدامات داخلی و بررسی های مشتی از مقامات ارتش آمریکا در بازنوسی متن نمایشنامه یا تغییر تصویرها برای مصارف عمومی را نشان می دهد. نتیجه این مطالعه روندی را آشکار می کند که در حال بی قید و بند کردن فرهنگ آمریکایی است.

همانند دیگر سیستم های پروپاگاندا (تبلیغات گسترده برای دستیابی به هدفی خاص) در سراسر جهان، تلاش ها و اقدامات ارتش اغلب به صورت آرمانگرایانه و شگفت انگیر و در قالب پایداری حقیقت های تاریخی مشهور نشان داده می شود. شاید بتوان گفت که در مقایسه با دیگر کشورها، ارتش آمریکا پیچیده ترین و موفق ترین سیستم پروپاگاندا در جهان را دارد.

دفاتر رابط پنتاگون که در راستای تاثیر گذاری بر افکار عمومی کار می کنند در حاشیه به فعالیت می پردازند و به نمایشنامه نویسان و کارگردانانی که در متن نمایشنامه ها خواسته های این دفاتر را برآورده می کنند، پاداش می دهند. تاثیرات این اقدامات بسیار چشمگیرتر از آن چیزی است که بیشتر آمریکایی ها فکر می کنند.

کتاب دیوید راب فاش می کند که برخی از مهمترین فیلم ها و صحنه ها فیلم های مدرن با توجه به تاریخ و هنر ساخته نشده بلکه به دلیل اجبار و تهدید بوده است.

موفقیت دفاتر رابط پنتاگون به دلیل اهداف معتدلانه آنهاست. بر خلاف رژیم های ناپخته ای نظیر کره شمالی که تلاش می کند که بر تمامی جریان اطلاعات در جامعه کنترل داشته باشد، ارتش آمریکا نمی تواند (به طور فرهنگی نیز نمی تواند) برای اینگونه مقاصد مستبدانه ای تلاش کند.

سانسورهای ارتش که در این کتاب تشریح شده است با هر گونه پیشنهادی که با تبلیغات و یا سانسور تضاد داشته باشد، به عنوان کاری که بر علیه آمریکا است جلوه داده می شود.

به جای آن فیلم هایی که مقامات پنتاگون به طور گسترده ای به ویرایش آن پرداخته اند، دسترسی زیادی به منابع ارتش خواهند داشت و این دسترسی به دلیل منفعت هایی است که این فیلم ها برای ارتش داشته است.

برای ارتش آمریکا شکل دادن به افکار عمومی یک سرگرمی که بوسیله آن وقت گذرانده شود، به شمار نمی آید.

پرداخت پول و جذب سرباز جدید که به احساس عمومی مساعد وابسته است اغلب توسط فیلم های زیرکانه و به طور غیر مستقیم شکل داده می شود.

انحطاط ارتش آمریکا پس از جنگ ویتنام باعث شد تا تعهد بدهد که فعال باقی بماند و در ارائه تصویری مثبت از اقدامات خود هشیار باشد. دراین اواخر، این تصویر بوسیله جنگ در عراق تهدید شده است. ارتش با پوشش روزانه اخبار تلفات در عراق مواجه شده بود که این موضوع با خوشحالی شبه نظامیان عراقی، که از کشتن نظامیان آمریکایی جشن می گیرند، همزمان شد.

در داخل آمریکا نیز مخالفان اشغالگری سرسخت تر شده اند و ارتش باید پاسخگوی واقعیت زشت در حال افزایش اشغالگری باشد. راه حل بسیار ساده است: تغییر واقعیت.

وزارت دفاع آمریکا در راستای آن چیزی که از آن با عنوان "پیام های تبلیغاتی پنتاگون" یاد می شود، فیلمساز فیلم "Cops" را استخدام کرد تا از دیدگاه پنتاگون، عراق بعد از جنگ را به تصویر بکشد. اگر چه "برترام وان مانستر" این ادعا را رد کرد که فیلمی که وی با سفارش پنتاگون ساخته فیلمی تبلیغاتی برای پنتاگون بوده اما واضح است که پنتاگون در تمامی فریم های این فیلم حضور داشته است.

پروپاگاندا با وجود مخالفت قانونی و فرهنگی ما با آن، تاریخچه ای طولانی در ایالات متحده آمریکا دارد.

شاید بتوان اولین تلاش های پروپاگاندا را در اثر "پائول ریور" دید زمانی که وی فیلم "قتل عام بوستون درسال 1770" را ساخت. اثر مشهور ریور تصویری به شدت ناصحیح از این قتل عام ترسیم کرد و اینگونه وانمود کرد که نیروهای انگلیسی به شیوه ای ناعادلانه مورد هجوم قرار گرفتند. در واقع این فیلم نشان داد که نیروهای انگلیسی توسط جمعیت خشن مردم احاطه شدند. (واقعیت این است که مردم در آن زمان فقط به تظاهراتی آرام و صلح آمیز پرداختند). محاسبات ریور اینگونه بود که بر درک عمومی مردم از این حادثه چیره شود و همدردی و حمایت گسترده ای را از مسئله استعمار کسب کند.

تلاش های پروپاگاندا بعد از انقلاب به صورت تک تک ادامه یافت. به طور مثال در زمان دولت ریگان، دولت سازمانی داشت که به طور گسترده ای از این سازمان به عنوان مرکز تبلیغاتی انتقاد می شد. حال آنکه "اوتو ریچ" مدیر مرکز دیپلماسی عمومی وزارت امور خارجه سرپرستی یک مبارزه تبلیغاتی جنجال بر انگیز در حمایت از اختلافاتی که در نقض قانون فدرال وجود داشت را بر عهده گرفته بود.

"پات بوچانان" یکی از معاونین ریچ، این سازمان را اینگونه توصیف کرد که در حال انتشار "تبلیغات سفید" است.

بر اساس گزارش ها، ریچ تلاش کرد روزنامه نگارانی که مطالب خلاف واقع و را منتشر می کردند یا سعی می کردند که با نشر مطالب غلط بر کنگره تاثیر بگذارند را حذف یا مجازات کند.

بازرس کل آمریکا در گزارش رسمی که در 1987 به چاپ رسید این نتیجه گیری را کرده بود که سرپرستی گسترده ریچ، فعالیت های تبلیغاتی را نیز پوشش داده بود.

در حالی که به طور کلی اینگونه فعالیت ها عدم موفقیت خود را ثابت کردند، به نظر نرسید که مقامات دولتی از ادامه این تلاش ها خسته شده باشند. دولت برای مدت ها این دیدگاه را داشت که به جای عوض کردن سیاست هایی که از آنها انتقاد می شود، بهتر است که بازاریابی بهتری برای آنها صورت گیرد. به طور مثال زمانی که دولت آمریکا با همهمه و غوغایی درباره نظامی گری و سیاست هایش در خاورمیانه مواجه شد، "چارلوت بیرز" که یک مدیر تبلیغاتی بود را به کار گرفت تا به داد وستد سیاست های آمریکا در خیابان های کشورهای عربی بپردازد.

بیرز به عنوان معاون وزیر امور خارجه در دیپلماسی عمومی منصوب شد. وی پیشتر در فروش محصولاتی نظیر "هد اند شولدرز" (محصولات بهداشتی) و برنج "عمو بن" موفق بوده است. ظاهرا دولت آمریکا معتقد بود که تلاش مشابهی می تواند 1.3 میلیارد مسلمان را درباره سیاست های آمریکا در منطقه قانع کند اما این یک اشتباه فاحش بود و چندی بعد بیرز استعفا داد و دلیل استعفای خود را نیز بیماری عنوان کرد.

با مقایسه (اقدامات پنتاگون با وزارت امور خارجه)، فعالیت های پنتاگون بسیار پیچیده تر و موفقیت آمیز تر بوده است. در حالی که مقامات رابط پنتاگون با هالیوود از واژه "پروپاگاندا" (تبلیغات وسیع برای دستیابی به هدفی خاص) متنفر هستند اما زمانی که آنها از تهدید و پاداش در شکل دادن فیلم برای پیشبرد دیدگاه خاص استفاده می کنند، از حربه پروپاگاندا استفاده کرده اند.

کلمه پروپاگاندا از واژه لاتینی "Propaganda fide" مشتق شده است که به معنای انتشار عقیده و ایمان است. برای ارتش این موضوع مهم است که پرسنلش به عقاید خود که شامل "نظم"، "احترام" و وفاداری است پایبند باشند. .... ادامه دارد.....

 

نسخه پی دی اف پیشگفتار کتاب عملیات هالیوود  فصول 46 گانه این کتاب (عملیات هالیوود)، ترجمه شده و به تدریج در اختیار مخاطبان مشرق، قرار خواهد گرفت. برچسب ها: عملیات هالیوود ، پروپاگاندا ، ارتش آمریکا ، افکار عمومی مطالب مرتبط کثیف ترین کار هالیوود از نگاه خبرنگار نیویورک تایمز   /منبع: قسمت اول: http://www.mashreghnews.ir/fa/news/54255   قسمت دوم: http://www.mashreghnews.ir/fa/news/54610   قسمت سوم: http://www.mashreghnews.ir/fa/news/56237


نوشته شده در  چهارشنبه 90/4/22ساعت  12:41 عصر  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

عملیات هالیوود/قسمت اول

دیوید راب،خبرنگار سابق نیویورک تایمز و واشنگتن پست در مقدمه کتاب عملیات هالیوود می نویسد: "وزارت دفاع آمریکا به فیلمسازان می گوید که در فیلم ها چه چیزهایی باید گفته شود و چه چیزهایی نباید گفته شود. این کثیف ترین کار هالیوود است."

به گزارش خبرنگار مشرق، "عملیات هالیوود" کتابی است که توسط دیوید ال. راب در سال 2004 منتشر گردید.وی در هر فصل از 49 فصل این کتاب، با ارایه اسنادی به شیوه های کنترل و دخالت پنتاگون در هالیوود و سانسور و یا تغییر محتوای فیلمنامه ها و نظارت و ارزیابی و تایید نهایی پنتاگون می پردازد. دیوید ال. راب، که مدتی زیادی را به روزنامه نگاری در نیویورک تایمز، واشنگتن پست، لس آنجلس دیلی نیوز، نیشن (ملت)، لس آنجلس هفتگی و سالن، مشغول بوده و اکنون فرد سرشناسی است؛ با تسلط و آگاهی از فشارها و جریانات حاکم بر هالیوود، در مقدمه کتابش به نکاتی می پردازد که قابل تامل است:

  • - پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) به فیلمسازان می گوید که در فیلم ها چه چیزهایی باید گفته شود و چه چیزهایی نباید گفته شود. این کثیف ترین (کار) هالیوود است.
  • - "الیور استون": بیشتر فیلم ها درباره ارتش پوسترهایی برای جذب نیروی تازه است."
  • - همچنین قبل از آنکه فیلم به عموم مردم عرضه شود مقامات پنتاگون باید آن را ببینند!
  • - در واقع کنگره خود نیز یکی از اهداف ارتش برای تاثیر گذاری بر افکار عمومی بوده است که این کار نیز از طریق گنجاندن پروپاگانداهای ارتش در فیلمها و برنامه های تلویزیونی انجام می شده است.
  • - آنها به فیلمهایی کمک می کنند که حقایق درباره نبرد را فاش نکند و آنها به فیملهایی که به دنبال گفتن حقایق درباره جنگ هستند کمک نمی کنند.
  • - طی 50 سال گذشته، صدها فیلم روند اخذ موافقت ارتش را طی کرده اند و به اتاق حذف کردن تصاویر فیلم ها وارد شده اند و اتاق حذف دیالوگ ها، شخصیت ها و حذف صحنه ها را سپری کرده اند.
  • - تمامی این فیلم ها تحت تغییرات قرار گرفته اند.
  • - پنتاگون در محبوب ترین برنامه کودکان که عبارتند از "لاسی" (Lassie) و "میکی ماوس" (Mickey mouse club) درصدد تاثیر گذاری بر کودکان بوده است؛ تا نیروهای مسلح را برای کودکان جذاب تر جلوه دهد.

متن کامل مقدمه کتاب عملیات هالیوود، در زیر آمده است:

مقدمه:ممکن است ما فکر کنیم که محتوای فیلم های آمریکایی رها از دخالت دولت است؛ اما در واقع برای چندین دهه است که پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) به فیلمسازان می گوید که در فیلم ها چه چیزهایی باید گفته شود و چه چیزهایی نباید گفته شود. این کثیف ترین (کار) هالیوود است.سازندگان فیلم و برنامه تلویزیونی نیز اجازه دخالت پنتاگون در فیلم هایشان را می دهند چون همکاری با پنتاگون می تواند پول بسیار زیادی را برای آنها به همراه داشته باشد. در صورتی که ارتش با قرض دادن تجهیزات و کمک های خود برای ساخت این فیلم ها موافقت کند، میلیون ها دلار از هزینه ساخت اینگونه فیلم ها کاسته می شود.

تمامی تولید کنندگانی که خواستار دریافت اینگونه کمک ها از پنتاگون هستند باید 5 نسخه از کپی فیلم نامه را برای تایید به پنتاگون بدهند و هر تغییری را که پنتاگون خواستار آن است انجام دهند و دقیقا فیلمنامه را که مورد تایید پنتاگون است به فیلم تبدیل کنند. همچنین قبل از آنکه فیلم به عموم مردم عرضه شود مقامات پنتاگون باید آن را ببینند!این یک معامله پرسود شیطانی است که قراردادی خوب برای هر دو طرف به شمار می آید و تنها چیزی که هالیوود بیشتر از یک فیلم خوب دوست دارد، یک معامله خوب است.

"الیور استون" (Oliver Stone) که یک فیلمساز است معتقد است: آنها (پنتاگون) همه را فاحشه کرده اند چون از ما می خواهند دیدگاه های خود را به آنها بفروشیم. استون از دریافت کمک های ارتش برای فیلم "جوخه" و "متولد چهارم جولای) که درباره دوران جنگ ویتنام است؛ محروم ماند. این فیلمساز می گوید:" آنها (پنتاگون) خواستار ساخته شدن نوع خاصی از فیلم هستند. آنها نمی خواهند با فیلمی که روی منفی جنگ را نشان می دهد به تعامل بپردازند. آنها به فیلمهایی کمک می کنند که حقایق درباره نبرد را فاش نکند و آنها به فیملهایی که به دنبال گفتن حقایق درباره جنگ هستند کمک نمی کنند. بیشتر فیلم ها درباره ارتش پوسترهایی برای جذب نیروی تازه است."

این همکاری (میان پنتاگون و هالیوود) عملی است چون پنتاگون دارای آن چیزی است که هالیوود می خواهد که شامل دسترسی به سخت افزارهای نظامی پیچیده چندین میلیارد دلاری برای استفاده در فیلم ها است و هالیوود نیز دارای آن چیزی است که پنتاگون خواستار آن است و آن دسترسی به کره چشم میلیون ها بیننده و نیروهای نظامی بالقوه است و پنتاگون نیز کاملا درباره علت فراهم کردن این کمک ها به هالیوود صادق است. بر اساس کتاب " راهنمای تولیدکنندگان برای همکاری صنایع سرگرم کننده با ارتش آمریکا" که کتاب راهنمای ارتش به شمار می آید، این همکاری باید به جذب نیروهای نظامی تازه و ابقای پرسنل کنونی ارتش کمک کند.

طی 50 سال گذشته، صدها فیلم روند اخذ موافقت ارتش را طی کرده اند و به اتاق حذف کردن تصاویر فیلم ها وارد شده اند و اتاق حذف دیالوگ ها، شخصیت ها و حذف صحنه ها را سپری کرده اند. تمامی این فیلم ها تحت تغییرات قرار گرفته اند چون کسی در ارتش نمی خواهد که اینگونه صحنه ها یا دیالوگ ها در فیلم وجود داشته باشد. پنتاگون حتی از فیلم ها و برنامه های تلویزیونی برای هدف قرار دادن کودکان به عنوان نیروهای نظامی آینده استفاده کرده است. پنتاگون در محبوب ترین برنامه کودکان که عبارتند از "لاسی" (Lassie) و "میکی ماوس" (Mickey mouse club) درصدد تاثیر گذاری بر کودکان بوده است با فشاری پنتاگون بخش هایی از این دو برنامه تلویزیونی کودکان بازنویسی شده است تا نیروهای مسلح را برای کودکان جذاب تر جلوه دهد.

دادگاه عالی مدت ها است که بر اساس قانون مشخص کرده است که دولت این اجازه را ندارد تا مزایایی را به کسانی که در موافقت با آن صحبت می کنند، اعطا کند در حالی که از اعطای مزایای مشابه به کسانی که در مخالفت با دولت صحبت می کنند، امتناع می کند. (به طور مثال) در یک نمونه در سال 1995 در مورد دانشگاه ویرجینیا، دادگاه به طور شفاف حکم صادر کرد: در محدوده اظهارات یا سخنرانی خصوصی، مقررات دولتی این امکان را ندارد که یک سخنران را بر دیگری برتری دهد.و هنوز، پنتاگون که برای بیش از 50 سال است که اینگونه اقدامات را انجام می دهد در دادگاه ها به چالش کشیده نشده است. اگر چه کارشناسان برجسته متمم نخست قانون هم اکنون در حال مطرح کردن این موضوع هستند که این اقدام پنتاگون به طور رسوا کننده غیر قانونی است. و کنگره که وظیفه نظارتی دارد، هرگز یک بار نیز به جایگاه استفاده پروپاگاندا توسط قدرتمندترین ارتش جهان در قدرتمندترین رسانه جهان، در منافع عمومی نگاه نکرده است. در واقع کنگره خود نیز یکی از اهداف ارتش برای تاثیر گذاری بر افکار عمومی بوده است که این کار نیز از طریق گنجاندن پروپاگانداهای ارتش در فیلمها و برنامه های تلویزیونی انجام می شده است. سرگرد "دیوید جئورجی" که مشاور فنی ارتش در ده ها فیلم و برنامه تلویزیونی بوده است، هم اکنون این موضوع را تایید کرده است که کنگره در لیست اهداف پنتاگون قرار داشته است.

وی در تشریح انگیزه پنتاگون برای قرار دادن تصاویر مثبت از ارتش در فیلم ها می گوید:" ما می خواستیم به کنگره نشان دهیم که چه چیزی می توانیم انجام دهیم. واضح است که یک فیلم همیشه 100 درصد واقعی نیست بنابراین زمانی که کنگره این فیلم ها را می بینند، آنها این فیلم را در شرایطی مساعد می بینند و این به ما در جذب بودجه از کنگره کمک می کند.در صفحات آتی شما خواهید دید که هالیوود چگونه با اقدام بی رحمانه ارتش برای پوشاندن دستکاری در نظراتمان همدستی کرده است. این دستکاری ها در نظراتمان درباره سیاست های جهان، تاریخ آمریکا، ماهیت جنگ، و بالاتر از همه خود تصویر ارتش آمریکا است.

تذکری درباره منابع: خواننده می تواند لیستی از تمام کسانی که برای کتاب "عملیات هالیوود" از آنها مصاحبه شده را در انتهای کتاب ببینند. برخی از شخصیت ها به دلیل نگرانی برای شغلشان، خواستند که مجهول باقی بمانند. نسخه پی دی اف مقدمه کتاب عملیات هالیوود فصول دیگر کتاب به تدریج ترجمه و منتشر خواهد شد.  منبع این قسمت(بخش اول): http://www.mashreghnews.ir/fa/news/54255   قسمت دوم: http://www.mashreghnews.ir/fa/news/54610   قسمت سوم: http://www.mashreghnews.ir/fa/news/56237


نوشته شده در  چهارشنبه 90/4/22ساعت  12:34 عصر  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

ابهام در ماهیت تولیدکننده سیگار مارلبورو

در حالی که پیش از این اعلام شده بود سازمان بازرسی کل کشور تعیین ماهیت شرکت تولیدکننده سیگار مارلبورو را بر عهده وزارت امور خارجه گذاشته، به تازگی سخنگوی وزارت خارجه این موضوع را تکذیب کرد.

به گزارش مشرق به نقل از ایسنا، رامین مهمان‌پرست درباره استعلام شرکت دخانیات ایران از وزارت امور خارجه در مورد وابستگی شرکت فیلیپ موریس - تولیدکننده سیگار مالبورو - به رژیم صهیونیستی گفت: "تاکنون خبری نداریم که استعلامی شده باشد. اگر چنین موضوعی باشد اطلاع‌رسانی خواهد شد."این در حالی است که شرکت دخانیات ایران اعلام کرده که تاکنون دو بار از مراجع امنیتی و وزارت امور خارجه درباره ماهیت شرکت فیلیپ موریس استعلام کرده است.

یک بار مراجع امنیتی به شرکت دخانیات ایران اعلام کردند که شواهد قوی مبنی بر وابستگی شرکت فیلیپ موریس به رژیم صهیونیستی وجود ندارد، اما در هر حال به صلاح کشور نیست که با این شرکت قراردادی بسته شود. بار دیگر نیز وزارت امور خارجه به شرکت دخانیات ایران اعلام کرد که شرکت فیلیپ موریس جزو شرکتهای ممنوع‌المعامله با ایران قرار ندارد. این امر باعث شد که شرکت دخانیات ایران از سازمان بازرسی کل کشور درباره عقد قرارداد با تولیدکننده سیگار مالبورو استعلام کند که در نهایت سازمان بازرسی قضاوت درباره ماهیت تولیدکننده این سیگار را بر عهده وزارت امور خارجه گذاشت.

در سال گذشته کارگروهی برای حمایت از انقلاب مردم فلسطین تشکیل شد تا شرکتهای صهیونستی را تعیین کرده و معامله با آنها ممنوع شود. فهرست شرکتهای ممنوع‌المعامله شامل تعداد متعددی از شرکتهای فعال در حوزه‌های مختلف می‌شود. شرکت دخانیات ایران تاکنون بارها تاکید کرده که یک نخ سیگار مارلبورو نه به کشور واردات رسمی شده و نه به تولید داخلی رسیده است. در همین حال این شرکت اعلام کرده که طبق قانون موظف است با برندهای معروف تولیدکننده سیگار قرارداد امضا کرده و این محصولات را در کشور تولید کند.

شرکت دخانیات هم‌اکنون منتظر جواب نهایی وزارت امور خارجه درباره ماهیت شرکت فیلیپ موریس است و در صورت چراغ سبز این وزارتخانه به احتمال زیاد شرکت دخانیات نیز با فیلیپ موریس قرارداد تولید مشارکتی امضا خواهد کرد. ارزیابی‌ها حاکی از آن است که سالانه حدود چهار میلیارد نخ سیگار مارلبورو به کشور قاچاق می‌شود و اگر واردات این سیگار آزاد شود، میزان آن به 8 تا 9 میلیارد نخ می‌رسد. منبع


نوشته شده در  چهارشنبه 90/4/22ساعت  12:28 عصر  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

مقدمه وب سینما ساحل نجات صهیون: کاملا قبول دارم که اداره صدا وسیما پیچیده و مشکل است، همچنین، قدر تمام تلاش های مسئولین و هنرمندان عزیز، برای ارائه ایامی شاد و سازنده را قدر می دانم و از انها تشکر می کنم. اما گفتن نقدها باعث رشد وصلاح همگان است. اخیرا  از شنیدن خبر پخش احتمالی برخی آثار منحرفانه غربی و شرقی در رسانه، از جمله فیلم "نبرد تایتان ها" و "اسم من خان..." بسیار نگران شدم. با دوستان هم که تلفنی و حضوری صحبت کردیم، بسیار نگران و ناراحت شدند. در جلسات داخلی گروه مطاعاتی و غرب شناسی و نقد فیلم شهید سید مرتضی آوینی ساعت ها بر روی این دو فیلم وقت گذاشته بودیم. تجلی واضح شرک یونانی و چندخداگرایی و ترویج اومانیسم وبرتری انسان بر خدا و ایران ستیزی و اسلام هراسی، از مولفه های جدی محتوایی فیلم "نبرد تایتان ها"ست و اسلام آمریکایی و یورواسلام و مقدمه سازی برای دین نوین جهانی و مبارزه با اسلام ضداستعمار و همچنین حجیت دادن به اسلام پلورالیستی و تساهل و تسامحی و مبارزه با شریعت محوری و ترویج شیوه زندگیآمریکایی، در فیلم "نام من خان..." موج می زند. ای کاش صداوسیما با دقت بیشتری عمل می کرد و خود را از مشاوره اساتید تحلیل محتوا محروم نمی کرد. حداقلای کاش این فیلم ها در شبکه چهار برای مخاطبان فرهیخته و با نقد وبررسی چند کارشناس اسلام شناسی و اسطوره شناسی و دین شناسی و رسانه ای، پخش می شد. متاسفانه برخی چشم خود را به واقعیت "تاثیر عمیق رسانه ها" بسته اند و آن را دست کم گرفته اند و به دنبال نقد جدی محتوایی و سواد رسانه ای نیستند. اما خوشبختانه عده ای از فرهیختگان متوجه عمق این اثرات جدی رسانه و سینما بر ذهن و عقل و دل مردمان هستند. نقد زیر، حاصل کار برخی دوستان و اساتید محترم رسانه ای است که خدمت شما تقدیم می گردد: (نقد اسم من خان...) و (نقد نبرد تایتان ها)    

 بررسی فیلم «من خان هستم...»؛قرار پخش فیلم انحرافی درتلویزیون جمهوری اسلامی!

 مقدمه سایت بی باک نیوز: از اسلام رضوان تنها نماز و آیاتی از قرآن باقی مانده است و قدرت جمعی مسلمین نادیده انگاشته می شود. او نمازش را فرادی می خواند و اجتماع مسلمانان تنها زمانی نشان داده می شود که در مسجد در حال توطئه هستند. یکپــارچگی قدرت اسلام نقطه ی هراسناکی برای غـــرب است که در فیلم «مردی که فردا را دید» / در پایان این سکانس از فیلم می بینیم رهبران و مفتیان بیدار جوامع اسلامی که حکم به دفاع از مرز و بوم و آرمان های اسلامی را می دهند، همان شیطان وسوسه گری هستند که ابراهیم، هاجر و اسماعیل هر سه به او سنگ زدند. رضوان نیز دکتر فیصل را سنگ می زند و هر سه بار او را شیطان می خواند.  ادامه مطلب...

نوشته شده در  یکشنبه 89/12/29ساعت  12:59 صبح  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

مقدمه مهم وب سینما ساحل نجات صهیون: وقتی با انصاف به اطراف خود می نگرم و شدت تهاجم رسانه ای غرب به بشریت آزاد و متعهد را می بینم، واقعا به مشکل بودن اداره سازمان صدا وسیما بیشتر پی می برم و احساس می کنم تا زیرساخت هایی چون دانشکده های رسانه ای ما از شر سکولاریسم و اومانیسم و پوزیتیویسم رهایی نیابند، اداره اسلامی صدا وسیما بسیار مشکل ودر حد محال می نماید. البته نمی خواهم نا امیدانه حرف بزنم. بلکه باید با انصاف گفت که صداوسیما تلاش های بسیار جدی و مفیدی هم داشته است. اما باید اذعان کرد تا زمانی که مواد درسی دانشکده های رسانه ای ما مسلمین، دنباله روی از غربی ها باشد و به دانش و هویت اسلامی خود متکی نباشیم و مباحث فلسفه علوم اسلامی را جدی نگیریم، وضعمان به نحو ریشه ای اصلاح نمی شود. باید ارده "برنامه ریزی و اجرای برنامه استراتژیک رسانه ای جمهوری اسلامی ایران" را  در خود و اطرافیانمام قوی تر کنیم و فقط نق نق نکنیم بلکه خود هم قلم برگیریم و عزم مان را جزم کنیم تا به آرمان های رسانه اسلامی نزدیک تر شویم. در این مسیر نقد منصفانه فیلم و برنامه های رسانه ای قدمی ابتدایی ولی بسیار مهم در این زمینه است.

در چند روز اخیر، متاسفانه  از تبلیغات صدا وسیما با خبر شدم که در ایام نورزو 89، قصد آن است که در بخش فیلم های سینمایی شبکه سه که برای عموم جوانان پخش می شود، برخی فیلم ها با مضامین ضداسلامی، یهودی، مسیحی، مادی، یونانی و مروج مکاتب منحرف نیز پخش شود! خصوصا از شنیدن خبر پخش احتمالی فیلم "نبرد تایتان ها" و "اسم من خان..." بسیار نگران شدم. با دوستان هم که تلفنی و حضوری صحبت کردیم، بسیار نگران و ناراحت شدند. در جلسات داخلی گروه مطالعاتی و غرب شناسی و نقد فیلم شهیدسیدمرتضی آوینی، ساعت ها بر روی این دو فیلم، وقت گذاشته بودیم. وضوح شرک جلی و چندخداگرایی و ترویج باستان گرایی و یونان زدگی و ایران ستیزی و اسلام هراسی از مولفه های جدی محتوایی فیلم "نبرد تایتان ها"ست و اسلام آمریکایی و یورو اسلام و مقدمه سازی برای دین نوین جهانی و مبارزه با اسلام استعمارستیز و حجیت دادن به اسلام پلورالیستی و تساهلی و تسامحی و مبارزه با شریعت اسلامی، در فیلم "نام من خان..." موج می زند. ای کاش مسئولین تلویزیون با استفاده از صدها دانشجو و طلبه و استادان خوب و متعهد دانشکده صداوسیما و مرکز پژوهش ها و نهاد رهبری و ... با دقت بیشتری فیلم های ایام نوروز را انتخاب و ترجمه و دوبله می کرد. ای کاش صداوسیما بیشتر و با دقت بیشتری عمل می کرد و خود را از مشاوره اساتید تحلیل محتوا محروم نمی کرد. حداقلای کاش این فیلم ها در شبکه چهار برای مخاطبان فرهیخته و با نقد وبررسی چند کارشناس اسلام شناسی و اسطوره شناسی و دین شناسی و رسانه ای، پخش می شد. اما متاسفانه برخی چشم خود را به واقعیت "قدرت رسانه" بسته اند و آن را دست کم گرفته اند! لذا، دوستان چندی، وظیفه خود دیدند که در این باره، قلم برگیرند و نقدهایی بنویسند. این نقدها حاصل کار برخی دوستان و اساتید محترم رسانه ای است که خدمت شما تقدیم می گردد: (نقد اسم من خان...) و (نقد اجمالی نبرد تایتان ها)   متن کامل نقدفیلم نبرد تایتانه ها را در اینجا ببینید...


نوشته شده در  یکشنبه 89/12/29ساعت  12:56 صبح  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
سواد رسانه ای درحوزه:تحلیل و برررسی شبکه های اجتماعی و موبایل
معرفی تفصیلی کتاب «اسطوره های صهیونیستی در سینما»
نقد وبررسی چند فیلم ایرانی جدید توسط سعید مستغاثی
نقد وبررسی ابعادشخصیت مرد درسینمای ایران/بررسی\تسویه حساب\
نقد و بررسی انیمیشن ظهور نگهبانان/ rise of guardian
مروری بر فیلم های بازگوکننده جنایات صهیونیسم غاصب درفلسطین اشغال
حقیقتاچرارسانه های آمریکایی نسبت به ایران،اینقدر کینه جو هستند؟!
هالیوودوبازنمایی محرف تاریخ واندیشمندان ایرانی-نقدفیلم پزشک
بررسی سینمای اسراییل[غاصب]:شرق،غرب وسیاست بازنمایی
آشنایی با الکس جونز اندیشمند و منتقد ومستندساز آمریکایی...
[عناوین آرشیوشده]