افسانه های آسیا
آسیا این قاره ی کهنسال، به سبب آن که از دیرباز مهد تمدن بوده و حوادث بسیاری، در طی قرن ها و دوره های مختلف، بر اقوام گوناگون و هر گوشه از سرزمین پهناورش گذشته است، هم اکنون، در جوار بسیاری ارزشهای مادی، مالک میراثی بی مانند و توشه ای بس پر بها از معنویات است که از آن به « فرهنگ مردم » یا به اصطلاح جهانی امروزش « فولکلور » تعبیر می شود.
وجود کشورهایی چون ایران، هندوستان، چین، و ژاپن در این قاره ی پهناور، که هر یک سهم بزرگ و ارزنده ای در تاریخ تمدن جهان دارد، مرتبه ای والا و اعتباری عظیم به آسیا بخشیده است. بنابراین، درباره ی « فرهنگ مردم » چنین قاره ای سخن گفتن نیازمند به آگاهی عمیق و پژوهشی وسیع و فرصتی زیاد است. چون در این صفحات محدود مجال آن نیست که حق مطلب ادا کرده، کوشیده ایم که تنها برخی از نقطه های مشترکی را که در قصه ها، افسانه ها، سرودها و حکایت های آسیایی به چشم می خورد و با فولکلور جهانی ارتباط دارد به طور خلاصه بیان کنیم:
فصل های مشترک
بارزترین وجه اشتراک فولکلور کشور های مختلف آسیا، که از سویی نشان برتری آن نسبت به « فولکلور » دیگر سرزمین ها نیز شمرده می شود، دست نخوردگی و اصالت آن است. این امر زمانی ستایش برانگیزتر است که بدانیم که بخش بزرگ و شاید تمام فرهنگ آسیا به طور شفاهی سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر رسیده است، بی آن که در این انتقال کوچکترین دستبردی به اساس آن زده باشند، یا آنکه خواسته باشند به سلیقه ی خود از آن بکاهند یا بر آن بیفزایند.
حال آنکه آسیب دیدن، آشفتگی و در هم آمیختن چهره ها، شخصیت ها، ماجراها و حتی زمان و مکان در این دست به دست شدن ها به نظر اجتناب ناپذیر می آید.
دیگر صفت مشترک و قابل توجه در فولکلور آسیا دور بودن آن از رنگ آمیزی های غیر معقول و شخصیت سازی های موهوم است. چنان که، بیشتر شخصیت های افسانه ها و قهرمانان قصه ها، به جای آن که مانند شخصیت ها و قهرمانان اساطیر یونان باستان، در آسمان ها باشند و ادعای خدایی کنند، هر چه ممکن است به مردم نزدیک ترند و ویژگی انسانی دارند. این قهرمانان از میان مردم برخاسته اند و تبار مردمی دارند و همان گونه نیز باقی می مانند. دیگر اینکه کژی، درنده خویی و خشونتی که مثلاً در داستانهای مردم ایتالیا، اسپانیا، روسیه و بسیاری از کشورهای اروپایی می بینیم از قصه های آسیایی به دور است، و اگر گاهگاهی نیزموردی به چشم بخورد، سطحی و ظاهری است که صرفاً برای نمایاندن شرارت برون و بیان فساد درون شخصیت های شناخته شده ای، همچون شیطان و دیو، به کار گرفته شده اند.
باید توجه داشت که حتی در همان روزگاران باستان، که انسان تقریباً در یک حالت سکون و بی خبری می زیست و مراوده ای با دور دست ها نداشت، باز هم فرهنگ مردم سرزمین های مختلف مصون از دگرگونی نبود و کم و بیش از خارج تأثیر می گرفت، یا بر دیگر فرهنگ ها اثر می گذاشت. عامل مهم برای این دگرگونی و در هم آمیختگی را تا حد زیادی می توان بروز جنگ ها دانست. هر یورش نظامی، یورش فرهنگی را نیز به همراه داشت. هر شکست جنگی برابر با شکست بسیاری از سنت ها نیز بود. فاتح فرهنگ خود را از راه رفتار و گفتار تحمیل می کرد و انتشار می داد و مغلوب نیز به ناچار رضایت می داد و خواه و ناخواه تسلیم فرهنگ تازه می شد.
اعراب که برای نشر آیین اسلام سرزمین هایی را تسخیر کردند و نیز مغولان که شهرهای آسیا و اروپا را زیر پی سپردند فرهنگ خود را تا حدودی در میان اقوام مغلوب رواج دادند. یونانی ها که تا قلب آسیا پیش آمدند، در بازگشت، گذشته از علوم و فنون بسیاری که از آسیایی ها آموختند، افسانه های ایرانی و هندی را نیز به یونان ارمغان بردندن تا به کمک آن ها افسانه های اساطیری خود را رونق و جلا بدهند. جهانگردان هم به سهم خود عاملی دیگر برای انتشار و در هم آمیختن فولکلورهای گوناگون بودند.
بازرگانان چینی و ایرانی، کاهنان بودایی و سوداگران هندی هم در سیر و سفر خویش عادات و سنت های ملی خود را به دیگر سرزمین ها می بردند و به هنگام بازگشت، غیر از کالاهای بازرگانی، آنچه از افسانه و حکایت و سرود که شنیده بودند باز می گفتند و بازگو کردن آن ها موجب رواجشان می شد. در این مورد آیین پرستش و ستایش « میترا »، خداوند روشنایی ایرانی را می توان گواه گرفت که از روم باستان گذشت، حتی در برخی از کشورهای شمال اروپا بصورت کیش « آفتاب پرستی » پا گرفت و هواخواه یافت.
حیوانات
حیوانات، از اشکال گوناگون، تصویری دیگر از نقطه های مشترک را در افسانه های مردم آسیا به دست می دهند. با این تفاوت که این افسانه ها، ضمن برخوردار بودن از یک موضوع و ریشه ی مشترک، به تناسب راه و رسم زندگی مردم و حتی شرایط جغرافیایی موجود در هر سرزمین، دستخوش تغییر و دگرگونی شده اند. برای مثال مرغ افسانه ای ققنوس را نام می بریم. این مرغ، که به گفته ی افسانه ها هر پانصد سال یک بار به خاکستر تبدیل می شود و آن گاه از میان خاکستر خود دوباره ظهور می کند، در افسانه های هر ملتی به نوعی رخ نموده است.
یونانیها آن را فونیکس(1)، عربها عنقا، چینیها فنگ هوانگ(2) و ایرانی ها و هندی ها سمندر گفته اند. بی شک تحقیق درباره ی ریشه و علت پیدایش یک چنین پدیده ای در افکار و اعتقادات مردم می تواند موردی جالب برای بررسی پژوهشگران باشد. افسانه ی مربوط به مرغ جاوید به گونه های دیگر دستمایه ی افسانه پردازان بوده است که دوباره آباد شدن شهری ویران از میان خاکستر گذشته ها یکی از آنهاست.
در افسانه های آسیایی از مرغی که تخم طلا می گذارد صحبت به میان می آید. از این داستان افسانه پردازان روسی، آلمانی و اسپانیایی الهام گرفته اند و بر اساس آن قصه هایی پرداخته اند. به همن روال، اژدها نیز از دستبرد افسانه سرایان اروپایی مصون نبوده است. با این تفاوت که اژدها در افسانه های تایلندی، چینی و اندونزیایی، همچنان که در مینیاتورهایشان نیز دیده می شود، منادی سعادت است و پاسدار گنج خوشبختی، اما اژدها افسانه های اروپایی خونخوار است و ویرانگر و سرانجام نیز به هلاکت می رسد. ارنست رایز(3)، یکی از آگاهان در مسائل مرم شناسی، معتقد است که منشا افسانه های مربوط به اژدها و دیگر جانوران اژدها صولت مشرق زمین است، نه جای دیگر. او می گوید به احتمال فراوان و برای نخستین بار این هیولاهای مختلف ا افسانه های عربی، بابلی، آفریقایی و هندی سر برآورده اند.
حیوانات درنده یا پرنده نیز، که آدمیزادها را با شیر خود پرورش داده اند، نوعاً در افسانه های بسیاری از ملت های آسیا دیده می شوند. همتای زال، پدر رستم، که بر اثر بی مهری پدر در آشیانه سیمرغ پرورش یافت، رمولوس و رموس دو برادر از اساطیر روم باستان هستند که به گفته ی افسانه، بنیانگذار شهر باستانی رم نیز بوده اند.
در قصه های کشور برمه خرگوش به صورت یک قهرمان باهوش و چابک ظاهر می شود که با زیرکی از دام ها می گریزد و با شیرین کاری های خود موجب سرگرمی می شود. همین نقش را موش در افسانه های چینی بازی می کند، با این تفاوت که او جانوری است که از ابلیس نشان دارد و بنابراین، شیرین کاری هایش نیز شیطانی و آزاردهنده است.
ولی مار قصه ای مفصل تر دارد. در میان افسانه های مشرق زمین به ویژه هندوستان و مصر، افسانه هایی که مار در آنها شخصیت اصلی به حساب می آید بسیارند.
افسانه ی کالیاناگا(4) از افسانه های هندی است که طی آن مار به دست کریشنا (5) یکی از الهه های هندی، اسیر می شود.
ناگا، به معنی مار، ویژه ی افسانه های مردمان بنگال و کشیمر است که در زبان آن ها به معنی فنر نیز هست، که خود کنایه ای از شکل و حرکت موجی مار است. در میان مردم کشمیر و بنگال سرودهایی مرسوم است که به هنگام عبادت برای آمرزش ارواح مارها، چنان که گویی انسان هستند، خوانده می شود.
مار و پرستش مار جزئی از زندگی و بخشی از کیش مردم ناحیه ی کولو (6) در هندوستان است.
اما، مار پرستی گذشته از هندوستان در برخی از کشورهای آفریقایی نیز رواج کامل دارد و شدت این پرستش به اندازه ای است که مارپرستان، برای خشنودی مارها و جلب رحمت آنها، دختران نورس را به قربانگاه می برند و طی مراسم خاصی قربانی می کنند.
هم اکنون نیز در مالزی و نقاطی از خاور دور برای مارها پرستش گاهایی وجود دارد.در این پرستش گاه ها مارپرستان به عبادت می پردازند و نوعی روغن گیاهی خوشبو را، که به اعتقاد بومیان موجب رخوت و خوشایند مارهاست، در آتشدان ها می نهند و چون عود و عنبر می سوزانند.
انسان
انسان ها نیز با خصوصیات برجسته ی خود گوشه ای دیگر از قصه ها و افسانه های مشرق زمین را گرفته اند. خیاط باهوش، هیزم شکن دانا، زرگر عاقل و نظیر این شخصیت ها، که از تبار والایی برخوردار نیستند، در افسانه های ایران، مصر، هند و پاکستان ظاهر می شوند، و به کمک هوش سرشاری که دارند، گره از بسیاری از معماهای مشکل باز می کنند و در میدان رقابت با بزرگ زاده ها پیروز می شوند و عاقبت نیز به پاداش خود، که همانا ازدواج با دختر حاکم باشد، می رسند.
در شمال آفریقا و بعضی از کشورهای آسیایی نوعی دیگر از قصه های شاد و سرگرم کننده رواج دارد. موضوع این قصه ها بر محور شخص بزدل و ترسویی دور می زند که ناگاه بر اثر پیشامدی به صورت قهرمانی جسور و بی باک در می آید. پیداست که یک چنین برداشت نادرستی چه حوادث جالب و سرگرم کننده ای در قصه به دنبال دارد.
دزدان جوانمرد نیز به نوبه ی خود مورد توجه افسانه پردازان مشرق زمین بوده اند. قصه ی دزد گشاده دستی که از خزانه ی ثروتمندان خسیس می دزدد تا با بینوایان قسمت کند موارد مشابه زیادی در میان افسانه های چینی، تبتی، هندی، عربی و ترکی دارد. افسانه ی معروف علی بابا و چهل دزد بغداد شاید تقلیدی از سطلان دزدها در افسانه های پنجابی باشد.
نکته ی قابل توجه در حکایت ها و افسانه های آسیایی، حتی آن جا که از دزدها و راهزنان صحبت به میان می آید، این است که، بر خلاف افسانه ی دزدان دریایی یا راهزنان اروپایی، حتما درسی از انسان دوستی و نتیجه ای اخلاقی در خود نهفته دارند.
جادوگری و خرافات
آن نوع از افسانه های یکه سحر و افسون و جادوگری موضوع اصلی آن ها را تشکیل می دهد نیز بخشی قابل توجه از افسانه های آسیا را به خود اختصاص داده اند. کم نیستند قصه هایی که جادوگر پلیدی، به کمک نیروی جادو و افسون گری، زیبارویی را به بند می کشد و طلسم می کند یا با نگاه شوم خود به کودکی چشم زخم می زند یا زیبارویی یرا به صورت حیوان مسخ می کند.
در این باره شاید بتوان ادعا کرد که سرودها و قصه های مربوط به زیبای خفته، که در ادبیات و فولکلور مغرب زمین فراوان دیده می شود، الهامی یا تقلیدی از فولکلور مشرق زمین باشد.
پریزاده ها هم، که ره گم می کنند و بی توجه به تفاوت جنس و نوع دل به آدمیزادها می بندند، یا غولی از دیار جن و انس، که قرن ها زندانی کوزه ای یا اسیر چراغی بوده و سرانجام به طور تصادفی به دست انسانی نجات می یابد و بنده ی فرمانبردار او می شود، شکل های دیگری از افسانه های متنوع مشرق زمین هستند و از گیرایی و لطافت خاصی برخوردارند.
پیدایش هستی
در فولکلور ( فرهنگ نامه ) آسیا با نوع دیگری از افسانه ها رو به رو می شویم که درباره ی پیدایش هستی و راز آفرینش از دیدگاه قصه سازی و افسانه پردازی است. در این افسانه ها علت پیدایش هر شیء که در طبیعت دیده می شود، چنان پر راز و رمز بیان شده که گویی شعری لطیف و عارفانه است تا باز گفتن قصه ای و حکایتی.
اگر اساطیر، از جمله اساطیر یونان، ایران و هندوستان، دورنمایی از توجه و ارتباط، حتی به صورت ذهنی، انسان و خدایان دارند، قصه های مربوط به پیدایش هستی بیانگر توجه انسان به محیط اطراف و اشیایی است که در پیرامون خود با آن ها سر و کار دارند.
قصه های اساطیر یونان، به ویژه پس از پیروزی های اسکندر مقدونی در آسیا، بهره ی فراوانی از افسانه های اساطیری مشرق زمین برده اند.
پی نوشت:
1-Phaoenix
2- Feng hwang
3- Wrnest Rhys
4- Kaliya Naga
5- Krishna
6- Kulu
منبع: نشریه پایگاه نور، هوشنگ فتحی با نقل: خبرگزاری هنرنیوز به شماره: 8762
http://honarnews.net/index.aspx?siteid=1&pageid=140&newsview=8762
نمادهای قوم یهود
درتحلیل نمادهادقت کنیدکه محل و جایگاه سمبل درتحلیلش بسیارمهم است.ممکن است عوض شود.
در کل جهان 13 میلیون یهودی وجود دارد و یهودیان با توجه به اندیشه های نژاد پرستانه خود و برای غلبه بر جهان به تضعیف دیگران و قوی کردن خود پرداختند ؛ یک راه برای رسیدن به این هدف استفاده از نمادها ی و سمبل ها در کلمات ، حرکات ، پوشش و بعضی جریانها بود ، نشانه هایی که خود بفهمند و دیگران نتوانند از آن درکی داشته باشند که ماحصل آن همبستگی بیشترشان ، جدا ساختن آنها از غیر یهودیان و خلوص فرهنگی بود از جمله آن نماد ها عبارت بوده اند از :
کلمه اتحاد ، متحد و متحده
در راستای این نماد در اواخر قرن 19 قبل از کنگره بال مدارسی ویژه دانش آموزان یهودی در همه کشور با همین نام شکل گرفت ، که ابتدا در فرانسه مدارس آلیانس ( به معنای اتحاد ) برای اولین بار تاسیس و سپس در سایر کشورها نیز به سرعت منتشر شد در ایران نیز مدارسی با نام اتحاد شکل گرفت که محل تشکیل آن در خیابان اورت و خیابان کُهِن در منطقه یهودی نشین در ابتدای خیابان دماوند بود و مدرسه ای دیگری به نام اتفاق در خیابان قدس انقلاب که در آن استفاده از تسلیحات نظامی را نیز آموزش می دادند و بعد از انقلاب این مدارس تعطیل شد . در میدان شکر شکن اصفهان هم مدرسه ای با نام اتحاد تاسیس شد .
سازمان ملل متحد نیز در همین راستا این نام را به خود گرفت ؛ آرم سازمان ملل که عبارت است از کره زمین – شاخه زیتون 13 برگی (عدد سعد یهودیان ) – رنگ آبی و سفید ( دو رنگ مورد اقبال یهودیان که در پر چمشان هم مورد استفاده واقع شده است ) برگرفته از نمادهای یهودیان است که به آنها خواهیم پرداخت اما مسئله قابل توجه در این مورد اهدای زمین جهت ساخت ساختمان سازمان ملل توسط راکفلر یهودی و سرمایه دار آمریکایی در نیویورک صورت گرفت . ایالات متحده آمریکا نیز از این قاعده استثنا نیست . ساختمان کاخ سفید توسط همین فرد پروتستان یهودی الاصل بنا شد که معماری آن بر اساس **** یهودیان و بر اساس لژهای فراماسونری ( ساختمانهای تشکیل جلسلات فراماسونرها) طرح ریزی و ساخته شد ، این کشور به عدد سحر یهودیان دارای 13 ایالات است و از همه جالبتر آرم رسمی کشور امریکاست که متشکل از یک عقاب با بالهای باز و پنجه های باز است . که در یکی از از پنجه هایش 13 پیکان و در پنجه دیگرش یک شاخه زیتون 13 برگی است و 13 ستاره بالای سر عقاب وجود دارد که در کنار هم یک ستاره داوود می سازند و روی سینه عقاب یک شعمدان هفت شاخه با 6 نوار و 7 جای سفید (مانند پرچم امریکا) قرار دارد .
شمعدان
شمعدان نیز از دیگر نمادهای یهودیان است . شعمدانهای 3 شاخه و 7 شاخه و 9 شاخه و 1 شاخه و 13 شاخه که شمعدان 7 شاخه نشان اسرائیل کنونی است و حاکمیت اسرائیل و یهود و شمعدان 13 شاخه نماد سیطره کامل یهود بر همه دنیا است که سعدش در سیطره آن است .
( پ آ ، لاپه آ، و لباس)
در دین یهود؛ این قوم به پوشش مناسب و حجاب امر شده اند که در مورد خانمها سادگی و پوشیدگی مطرح است و در مورد آقایان بلند کردن موی شقیقه ها که آن را "پ آ" می گویند و یهودی ارتدوکس هیچوقت نباید آن را کوتاه کند. و موی لاپه آ خط ریش بلند از روی شقیقه تا روی صورت را می گویند و کلاه شاپو و کت بلند و بند چرمی که مچ بند و سربند است و در سن 13 سالگی( سن بلوغ یهودیان) طی مراسمی تورات را به وسیله این بند چرمی به مچ و پیشانی می بندند به معنای اینکه تورات هرگز از من جدا نخواهد شد.
که این پوشش برای یهودیان معتقد است ولی یهودیان لائیک فرهنگ برهنگی را دنبال و ترویج می کنند
ستاره شش پر ( Magin David ) سپر داوود Y
در قرن 11 م دیوید روی ( داوود الروی) یهودی ( اهل بغداد) بود که ادعا کرد که موعود است وی که بسیار خوش رو و خوش صحبت بود مردم را تحت تاثیر خود قرار داد وی سپری در دست داشت که روی سپر وی ستاره شش پر وجود داشت که به عنوان آرم یهود معروف شد. این نماد بنا به تعبیر تورات نماد حرکت از اورشلیم(بیت المقدی) به شش طرف برای تسخیر تمام جهان است.
و در تعبیر ماسونی-کابالایی ستاره شش پر که از ترکیب 2 مثلث پدید می آید و مثلثی که قاعده آن بر زمین است r معرّف و نشانه مذکر، خورشید ، استقرار ، استحکام می باشد و مثلثی که رأس آن بر زمین قرار دارد Yظرافت، زنانگی، توازن و ماه می باشد و ترکیب آن دو sبه تکامل رسیده و بیانگر انسان کامل است . (این تعابیر می تواند انحرافی باشد) البته قبل از یهودیان این نماد در معماری اسلامی به کار رفته است. مراجعه کنید به سقف مسجد جامع کبیر یزد. ستاره در بسیاری از ادیان و ملل سمبل نور و روشنایی است ولی امروزه ستاره شش پنج پر وشش پر نماد یهود وصهیونیسم است. و مثلا ستاره هشت پر نماد اسلام است.
ستون های لژهای فراماسونری
دو ستون گفته شده در توارت یکی از سمبلهای مهم ماسونها به شمار می رود در تورات این دو ستون با نامهای یاکین و بوغز آمده است . تاسیس با قدرت در صورتیکه حروف بی صدای کلمات مزبور مدّنظر قرار گیرد به دو علامت تبدیل می شود که به معنی رحم و عضو باردار شونده و زاینده موجودات عالم است و بعضی ذکر یعنی عضو نر و باردارکننده ، بدین صورت دو ستون سمبل زاد و ولد، تکثیر و ازدیاد نسل در جهان است . اگر بر روی ستونها به شاخه های آویزان انار دقت شود مفهوم آن بیشتر روشن می گردد .
محل نصب دو ستون و در محل ورودی لژها نیز برابر مفاد آیات تورات است . در تورات یک ستون در سمت راست و ستون دیگر در سمت چپ واقع است . این ترتیب با سمبولیزم جهان و طبیعت مطابقت دارد.
ستونها در نمودار متقابل با شاخه های ظفر و شرف است که این دو با شاخه اساس ؛ تشکیل یک گروه می دهند و این گروه مظهر قدرت لایزال و برکت دهنده خداوند است . رنگهای ستون هم بر اساس تورات تنظیم می گردد. ظفر برنگ سفید، شاخه های ذکاء قدرت و شرف به رنگ سرخ، و اساس به رنگ آبی، نشان داده می شود . به شکلی که در سمت راست رنگهای سفید و در سمت چپ قرمز و در وسط آبی قرار گرفته است. علت سفید بودن ستون سمت راست تطابق آن با سمبل خورشید است . رنگ آبی شاخه وسط از رنگ معابد و گنبد پر ستاره آسمان نیلگون الهام گرفته شده است که این دو رنگ جایگاه ویژه ای در میان یهودیان دارد .
3 ستون دیگر بعد از ورود به معبد دیده می شوند که بر اساس سه شاحه عقل و حکمت ، زیبایی و قدرت درست شده اند بر پایه روش اسکاتلندی، این سه ستون به شکل گونیا در سه گوشه مربع مستطیل فرضی باید قرار گیرد یکی در زاویه جنوب شرقی، دیگری در شمال غربی و سومی در زاویه جنوب غربی این سه ستون یادآور شاگرد ، کمک استاد و استاد است .
گونیا و پرگار
گونیایی که نود درجه باز شده و پرگاری که روی درجه صفر بسته شده، سمبل سکون و بی حرکتی است که جزء نمادهای ماسونی به شمار می روند. /منبع:http://solteh.parsiblog.com/Archive50412.htm
توضیحی اجمالی درباره آرم شرکت موریس فیلیپ: آرم شرکت فیلیپ موریس که در آن از نمادها و سمبل های خانواده های یهودی-صهیونی استفاده فراوانی شده است: نمادهایی چون: شیر غران(lion rampant) و تاج و اسب ایستاده در کنار صفحه نمادهای نجابت خانوادگی (coat of arms) و (escutch eon) که بنا به اعتراف دایره المعارف جودائیکا (که برای یهودیان دنیا نیز معتبر است) از اصلی ترین نمادهای فامیل ها و اقوام ثروتند یهودی دنیا می باشد. همچنین رنگ های قرمز و زرد نیز که در آرم های شرکت هایی چون زرسالاران روچیلد صهیونیست دیده می شود، در آرم این شرکت هم دیده می شود. آرم خاندان روچیلد(که از بزرگترین فامیل های سهودی صهیونیست جهان می باشد) شیر غران در حال حمله ای است که قرمز رنگ می باشد و در زمینه ای زرد یا سفید قرار دارد. (این توضیح فقط شواهدی دال بر صهیونیستی بودن این شرکت ارائه می دهد و دلیل کافی نیست و برای اثبات صهیونیستی بودن آن باید ادله دیگر را هم دید.)
*******************************************
می خواهید باور کنید، می خواهید باور نکنید! اما:
لوگوی اولیه پارامونت بیست وچهار ستاره داشت، که نشاندهنده تعداد بازیگرانی بود که با این شرکت قرارداد بسته بودند، لوگوی کنونی پارامونت بیست ودو ستاره دارد، به درستی مشخص نیست که چرا دو تا از ستارهها کم شدهاند!