وب سینما ساحل نجات صهیون: غرب می کوشد از طریق تولید بازی های رایانه ای،فیلم های سینمائی،سریال ها و سایر ابزارهای رسانه ای به دستکاری فرهنگی ،اجتماعی و...در سطح جهان اقدام کند. استاد حسن عباسی در سلسه جلساتی به بررسی مولفه ها،ساختار و زوایای پنهان این سریال ها می پردازد. هالیوود بعد از سینما به سریال سازی استراتژیک روی آورده است. سریال هایی همچون لاست ،24،فرار از زندان،جریکو و... سریال هائی هستند که تلویزیون استراتژیک را تشکیل می دهند. استاد حسن عباسی در سلسه جلسات چهارشنبه های فرهنگسرای ارسباران با عنوان «نقد و تحلیل بر فیلم ها و سریال های هالیوودی» به بررسی مولفه ها،ساختار و زوایای پنهان این سریال ها می پردازد.آخرین این تحلیل ها در 17 اسفندماه 88 به سریال Kyle XY و جنبه های تاثیر گذار نظریه داروین و بازی داروینی SPOREپرداخته شد. در اینجا متن صوتی و پی.دی.اف این سخنرانی ها را از سایت ارجمند فتیان برای شما می آورم: همچنین این مطالب درباره سینمای استراتژیک بسیار خواندنی هستند: مطالبی در همین وبلاگ در آدرس:http://cinemazion.blogfa.com/cat-26.aspx درباره سینمای استراتژیک اورده بودیم. / همچنین بخوانید: سینمای استراتژیک، خلاصه گفتگوبا استاد حسن عباسی درنشریه داخلی هیات اسلامی هنرمندان،آیینه هنر: لینک و خلاصه آن را در اینجا ببینید: ابداع مفهوم سینمای استراتژیک غرب برای تحلیل جامع تر از سینمای سلطه که تلخیص شده از دوست بزرگوارم حمید خانی پور در وبلاگ سینمای ایران و جهان با حمید خان با عنوان: مقدمه ای بر سینمای استراتژیک(منجی سلطه گر 1+12) / همچنین پیشنهادمی کنم متن کامل رادر ??صفحه بخوانید: فایل پی.دی.اف را از این آدرس میتوان ذخیره کرد: http://andishkadeh.ir/documents/download.aspx?id=2083&fn=sc.pdf و http://www.andishkadeh.ir/news/content/?n=17 / همچنین درباره سینمای استراتژیک، سایت راسخون نیز مقالات متعددی را گردآوری کرده است: ببینید: http://www.rasekhoon.net/Article/Category-21791-1.aspx و http://www.rasekhoon.net/Article/Category-21791-2.aspx و http://www.rasekhoon.net/Article/Category-21791-3.aspx و http://www.rasekhoon.net/Article/Category-21791-4.aspx
سری دوم تحلیل سریال های استراتژیک(جریکو، قهرمانان، 4400، خانه داران درمانده، واحد)
تحلیل سریال جریکو(Jerico)
کل تحلیل سریال جریکو(Jerico)باکیفیت24kbpsوبا اندازه 27مگابایت (کیفیت 18kbpsو اندازه 19.6 مگابایت )
قسمت اول تحلیل سریال جریکو (Jerico) باکیفیت 18kbps و با اندازه 4.6 مگابایت
قسمت دوم تحلیل سریال جریکو (Jerico) باکیفیت 18kbps و با اندازه 4.6 مگابایت
قسمت سوم تحلیل سریال جریکو (Jerico) باکیفیت 18kbps و با اندازه 4.6 مگابایت
قسمت چهارم تحلیل سریال جریکو (Jerico) باکیفیت 18kbps و با اندازه 4.6 مگابایت
قسمت پنجم تحلیل سریال جریکو (Jerico) باکیفیت 18kbps و با اندازه 1.3 مگابایت
تحلیل سریال 4400
کل تحلیل سریال 4400 باکیفیت 24kbps و با اندازه 16.30 مگابایت ( کیفیت 18kbpsو اندازه 12.22 مگابایت )
قسمت اول تحلیل سریال 4400 باکیفیت 18kbps و با اندازه 4 مگابایت
قسمت دوم تحلیل سریال 4400 باکیفیت 18kbps و با اندازه 4.32 مگابایت
قسمت سوم تحلیل سریال 4400 باکیفیت 18kbps و با اندازه 4 مگابایت
تحلیل سریال واحد(The Unit)
کل تحلیل سریال واحد(The Unit) باکیفیت 24kbps و با اندازه 16.90 مگابایت (کیفیت 18kbpsو اندازه 12.73 مگابایت )
قسمت اول تحلیل سریال واحد(The Unit) باکیفیت 18kbps و با اندازه 3.25 مگابایت
قسمت دوم تحلیل سریال واحد(The Unit) باکیفیت 18kbps و با اندازه 3.26مگابایت
قسمت سوم تحلیل سریال واحد(The Unit)باکیفیت 18kbps و با اندازه 3.25 مگابایت
قسمت چهارم تحلیل سریال واحد(The Unit)باکیفیت 18kbps و با اندازه 3.03 مگابایت
تحلیل سریال قهرمانان(Heroes)
کل تحلیل سریال قهرمانان(Heroes) باکیفیت 24kbps و با اندازه 15.90 مگابایت (کیفیت 18kbpsو اندازه 11.39مگابایت )
قسمت اول تحلیل سریال قهرمانان(Heroes) باکیفیت 18kbps و با اندازه 3.62 مگابایت
قسمت دوم تحلیل سریال قهرمانان(Heroes) باکیفیت 18kbps و با اندازه 4.19مگابایت
قسمت سوم تحلیل سریال قهرمانان(Heroes) باکیفیت 18kbps و با اندازه 3.63 مگابایت
تحلیل سریال خانه داران درمانده (Desperate Housewives)
کل تحلیل سریال خانه داران درمانده (Desperate Housewives) باکیفیت 24kbps و با اندازه 19.7 مگابایت (کیفیت 18kbpsو اندازه 14.81مگابایت )
قسمت دوم تحلیل سریال خانه داران درمانده (Desperate Housewives) باکیفیت 18kbps و با اندازه 4مگابایت
قسمت چهارم تحلیل سریال زنان درمانده (Desperate Housewives) باکیفیت 18kbps و با اندازه 3.7مگابایت
فلیم برنامه دیروز،امروز،فردا و متن سری اول تحلیل ها
متن پیاده شده تحلیل سریال ها بصورت فایل ها PDF:تحلیل سریال 24 تحلیل سریال فرار از زندانتحلیل سریال آلیستحلیل سریال لاست
صوت سری اول تحلیل سریال های استراتژیک (تحلیل سریال های 24،لاست،فرار از زندان،kYLE XY) .
منبع: http://www.fetyan.net/newsdetail-83-fa.html
وب سینما ساحل نجات صهیون:هالیوود بعد از سینما به سریال سازی استراتژیک روی آورده است.سریال هایی همچون لاست ،24،فرار از زندان،جریکو و... سریال هائی هستند که تلویزیون استراتژیک را تشکیل می دهند. استاد حسن عباسی در سلسه جلسات چهارشنبه های فرهنگسرای ارسباران با عنوان «نقد و تحلیل بر فیلم ها و سریال های هالیوودی» به بررسی مولفه ها،ساختار و زوایای پنهان این سریال ها می پردازد.آخرین این تحلیل ها در 17 اسفندماه 88 به سریال Kyle XY و جنبه های تاثیر گذار نظریه داروین و بازی داروینی SPOREپرداخته شد. در اینجا متن صوتی و پی.دی.اف این سخنرانی ها را از سایت ارجمند فتیان برای شما می آورم: همچنین این مطالب درباره سینمای استراتژیک بسیار خواندنی هستند: مطالبی در همین وبلاگ در آدرس:http://cinemazion.blogfa.com/cat-26.aspx درباره سینمای استراتژیک اورده بودیم. / همچنین بخوانید: سینمای استراتژیک، خلاصه گفتگوبا استاد حسن عباسی درنشریه داخلی هیات اسلامی هنرمندان،آیینه هنر: لینک و خلاصه آن را در اینجا ببینید: ابداع مفهوم سینمای استراتژیک غرب برای تحلیل جامع تر از سینمای سلطه که تلخیص شده از دوست بزرگوارم حمید خانی پور در وبلاگ سینمای ایران و جهان با حمید خان با عنوان: مقدمه ای بر سینمای استراتژیک(منجی سلطه گر 1+12) / همچنین پیشنهادمی کنم متن کامل رادر ??صفحه بخوانید: فایل پی.دی.اف را از این آدرس میتوان ذخیره کرد: http://andishkadeh.ir/documents/download.aspx?id=2083&fn=sc.pdf و http://www.andishkadeh.ir/news/content/?n=17 / همچنین درباره سینمای استراتژیک، سایت راسخون نیز مقالات متعددی را گردآوری کرده است: ببینید: http://www.rasekhoon.net/Article/Category-21791-1.aspx و http://www.rasekhoon.net/Article/Category-21791-2.aspx و http://www.rasekhoon.net/Article/Category-21791-3.aspx و http://www.rasekhoon.net/Article/Category-21791-4.aspx
سری اول تحلیل سریال های استراتژیک سریال «kyle xy»:
دانلود کل تحلیلی سریال «kyle xy»با فرمت Rar وبا اندازه اندازه 10.5مگابایت دانلود قسمت اول تحلیل سریال «Kyle xy »با اندازه 3.80مگابایت دانلود قسمت دوم تحلیل سریال «Kyle xy » با اندازه 3.14مگابایت
دانلود قسمت سوم تحلیل سریال «Kyle xy »با اندازه 3.89مگابایت سریال «24»:
دانلود کل تحلیل سریال «24»با فرمت Rar وبا اندازه 16مگابایت دانلود قسمت اول تحلیل سریال «24»با اندازه 4.26مگابایت دانلود قسمت دوم تحلیل سریال«24»با اندازه 4.09مگابایت دانلود قسمت سوم تحلیل سریال«24»با اندازه 4.17مگابایت دانلود قسمت چهارم تحلیل سریال «24»با اندازه 2.96مگابایت دانلود قسمت پنجم تحلیل سریال«24»با اندازه 3.68مگابایت سریال «lost»:
دانلود قسمت اول تحلیل سریال «lost» با اندازه 2.80مگابایت دانلود قسمت دوم تحلیل سریال «Lost» با اندازه 2.54مگابایت سریال «فرار از زندان»:
دانلود کل تحلیل سریال «فرار از زندان» با فرمت Rar و بااندازه 11.41مگابایت دانلود قسمت اول تحلیل سریال «فرار از زندان» با اندازه 3.88مگابایت دانلود قسمت دوم تحلیل سریال «فرار از زندان» با اندازه 3.47مگابایت دانلود قسمت سوم تحلیل سریال «فرار از زندان» با اندازه 2.31مگابایت دانلود قسمت چهارم تحلیل سریال «فرار از زندان» با اندازه 3.02مگابایت سریال «Alias»:
دانلود کل تحلیل سریال «Alias» با فرمت Rar و با اندازه 10.98مگابایت دانلود قسمت اول تحلیل سریال «Alias» با اندازه 3.87مگابایت دانلود قسمت دوم تحلیل سریال «Alias» با اندازه 3.46مگابایت
میخواهم بیمقدمه بروم سر اصل مطلب؛ تلویزیون چه تصویری از روستاییان، حاشیهنشینان، مرزنشینان و یا حتی شهرهای کوچک ارایه میدهد؟ از معدود موارد نزدیک به واقع که عبور کنیم، غالباً در تلویزیون، روستا جایی است که مردمانش با لهجهای جز لهجه تهرانی (یا دقیقا بگوییم شمرونی) صحبت میکنند، ساکنانش سادهلوحاند، از آنها رفتارهای خندهدار سر میزند و در عین حال توأمان خرافاتی و دیندارند! صداقتی دارند که دوراناش سر آمده و سلامتی دارند که به بلاهت شبیه است.
این البته همان گاهگاهی است که روستا هم در رسانه ملی سهمی مییابد. در همین سهم اندک شیفتگی ظاهرپسندانه روستاییان به تهرانی شدن به نمایش درمیآید و مخاطب روستا ندیده به همراه روستایی تحقیر شده به حال عقبماندگی و درهمریختگی این انسان تاریخی! غصه میخورند یا میخندند، البته انصاف این است که به مواردی دیگر هم اشاره کنیم؛ از جمله مواقعی که روستا به عنوان ییلاق «بچههای تهرون» به تصویر کشیده میشود و اهالی آن با چشمهای خیره تردد اتومبیلهای گرانقیمت را به حسرتهای «تهرانی شدن»شان اضافه میکنند.
جامعهشناسان و فلاسفه تاریخ، روستا و شهرهای سنتی را کانون تولید هنجارهای عمیق و آداب ریشهدار و اصیل میدانند. هنجارها و آدابی که اساس فرهنگ را تشکیل میدهد. روابط انسانی در روستاها و شهرهای سنتی، عمیق، دامنهدار و معنادار است و مسئولیت اجتماعی و انسانی بخش جدا نشدنی روابط میان فردی در این مناطق است.
این گرانسنگترین و حیاتیترین سرمایه فرهنگی ماست. در زمانی که شهرهای صنعتی و نیمه صنعتی مبتلا به مدرنیته، روابطی شکننده، سرد و افسونزدایی شده را تجربه میکنند، تجربه این معانی ضروری به نظر میرسد. اشپنگلر در مرثیهای که برای جهان شهرهای قرن 21 میسراید این مسئله تکاندهنده را گوشزد میکند که روابط اصیل انسانی و احساسات و عواطف عمیق معنوی در این شهرها تبدیل به داستانهایی خندهدار و کاریکاتورهایی سرگرمکننده میشوند، به طور مثال این تصویر را در سریالها و تلهفیلمها زیاد دیدهاید که پیرزنی چادر به سر برای دیدن فرزندانش از روستا به تهران میآید و سرککشیدنها و حساسیتهای او -که وصف فضولی را به خود میگیرد- موجبات خنده و گاهی دردسر اطرافیان را فراهم میکند!
با تأسیس شبکههای استانی بسیاری امیدوار بودند که توجه به اصالتهای در حال انقراض بیشتر شود و روند تهرانیزه کردن ایران متوقف شود. طبعاً چنانچه شبکههای محلی یا به اصطلاح لوکال وظیفه اصلیشان را در تقویت عناصر اصیل فرهنگ و قوام بخشیدن به رگههای ضعیف شده روابط معنوی یان فردی تعریف میکردند، سخن از میزان توفیق این راهبرد به میان میآمد اما وضع طور دیگری رقم خورد و این هزینه، خرج کار دیگری شد. شبکههای استانی در «تهرانی شدن» ایران با شبکههای ملّی به رقابت برخاستند. فیلمها و سریالهایی که از این شبکه پخش میشود از دو حال خارج نیست: یا همان مجموعهها و فیلمهای منقضی شده و پخش شده شبکه پنج (یا همان شبکه تهران) است یا تولیدی تهرانی از مناطق غیرتهرانی است! و این ماجرا به شکل مسخرهای نقض غرض و قابل تأمل است. چرا از تعبیر مسخره استفاده کردم؟
در سالهای نخستی که شبکه تهران راهاندازی شد، برخی مفاهیم و موضوعات خاصی که خارج از خط قرمزهای مألوف صدا و سیما بود و برای پخش از شبکههای ملّی مناسب تشخیص داده نمیشد، از این شبکه برای مخاطبان تهرانی به نمایش درمیآمد. سریالهایی چون «دوران سرکشی» که برای نخستین بار به مقوله فرار دختران و فساد خیابانی و موضوعاتی از این دست میپرداخت با همین استدلال از شبکههای ملی به شبکه تهران رفت.
بر همین سیاق مقرر بود که هر شبکه استانی به مسایل و معضلات بومی و فرهنگی خود بپردازد. اما پس از مدتی به دلایلی از جمله ضعف تولید و تأمین برنامه در مراکز استانها، شبکههای استانی به مصرفکننده برنامهها، مجموعهها و تلهفیلمهای شبکه تهران تبدیل شدند!
از طرف دیگر معدود تولیدات مراکز استان ها غالبا تقلیدی از مدل فیلمسازی و سریالسازی در تهران بدل شد. تهیهکنندهها و کارگردانهای مراکز استانها برای به اصطلاح خوشساخت شدن اثرشان از قصهها، بازیگران، لهجه و حتی گاهی لوکیشن تهرانی استفاده میکنند. هرازگاهی هم که لهجه و لوکیشن و هنرپیشه شهرستانی استفاده میشد، قصه، زندگی و دغدغههای طبقه متوسط جدید شهری و در نتیجه نوعی «تهرانی شدن» در جایی غیر از تهران را روایت میکند.
کسی تردید ندارد که توسعه شبکه های استانی راهبردی صحیح و تصمیمی دوراندیشانه بوده است و تا به امروز هم در برخی حوزه ها از جمله بکارگیری زبان و آداب قومی در استان هایی چون خوزستان، بوشهر و استان های آذری زبان، موجبات رضایت مخاطبان را فراهم آورده است، اما اختلال در نگرش صحیح به مآثر قومی و برجستگی های فرهنگی مناطق حاشیه ای در بسیاری از برنامه ها بخصوص فیلم و سریال که مهم ترین مأموریت صدا و سیماست، مشهود است.
به نظر می رسد که لااقل جشنواره های سالانه ی شبکه های استانی باید به سمت تقدیر و برجسته سازی آثاری حرکت کند که به شکل موثر و مشهودی در مسیر قوام بخشی به مآثر قومی و برجستگی های فرهنگ ایرانی- اسلامی قدم برداشته اند. این ماجرا مآلاً اندکی از مظلومیت و غربت حاشیه نشینان خواهد کاست و وحدت واقعی ملّی را موجب خواهد شد که این خود از محوری ترین اهداف انقلاب اسلامی است.
*منبع: نشریه 9 دی با نقل: رجانیوز کد خبر:75348 - http://www.rajanews.com/detail.asp?id=75348
فرآورده در دیدار با مدیر یک شبکه ماهوارهای عربی:
پخش جهانی ملک سلیمان با مانعتراشی برخی کشورهای غربی روبه رو است
تهیهکنندهی فیلم سینمایی «ملک سلیمان» در دیدار با مدیر شبکهی ماهوارهای فیلم و سریال عربیIFILMTV ضمن اشاره به برخی از موانعی که توسط آمریکاییها در مخالفت با جهانیشدن نمایش آن ایجاد شده است، تاکید کرد: پخش این فیلم علیرغم صلاحیت حضورش در جشنوارههای بینالمللی با مانعتراشی برخی کشورهای غربی مخصوصا ایالات متحدهی آمریکا روبهرو شده است. به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)،وی افزود: تولید فیلم «ملک سلیمان» براساس روایت قرآنی و اختلاف آن با روایتهای یهودی خشم هالیوود را برانگیخته است، زیرا بیشترین اعضای هالیوود را یهودیان تشکیل میدهند. مجتبی فرآورده در این دیدار تاکید کرد: با توجه به استقبال بینظیر افکار عمومی، قصد داریم «ملک سلیمان» 2 و 3 را هم تولید کنیم.
مدیر شبکهی ماهوارهای فیلم و سریال عربی نیز در این دیدار با تاکید بر ضروت نمایش این فیلم ارزشمند برای عموم مخاطبان در کشورهای عربی اظهار داشت: مخاطبان زیادی از کشورهای مختلف در تماس با سایت خبری WWW.IFIMTV.COM و از طریق نمایندگیهای شبکه در کشورهای عربی خواهان پخش این فیلم ارزشمند شدهاند. بنابراین با همکاری تهیهکنندهی «ملک سلیمان» به زودی دوبلهی این اثر فاخر را به زبان عربی آغاز خواهیم کرد و دراین خصوص گروهی از بهترین متخصصان زبانگردانی و دوبلاژ را به کار خواهیم گرفت. وی افزود: دوران استیلای هالیوود به سر آمده است و شبکهی فیلم و سریال عربی در زمان مناسب با پخش این اثر ارزشمند قدرت سینمای ایران را در ترویج مضامین دینی به نمایش خواهد گذاشت. شهریار بحرانی همچنین برنامهریزی برای توزیع فیلم سینمایی «ملک سلیمان» با استفاده از شیوههای نوین در فضای مجازی با استفاده از DVD را مورد تاکید قرار داد. بنابر گفته مجتبی فرآوردهی دولت آمریکا با اکران فیلم ایرانی «ملک سلیمان» به کارگردانی «شهریار بحرانی» در آن کشور مخالفت کرده است. همزمان مدیران برخی از جشنوارههای سینمایی در کشورهای عربی را برای مخالفت با مشارکت این فیلم سینمایی تحت فشار قرار داده است. http://isna.ir/ISNA/NewsView.aspx?ID=News-1686720
رئیس مرکزدکترینال امنیت بدون مرز:هالیوود باساخت فیلمهای ضد اسلامی،آیات تأثیرگذار قرآن راهدف قرارداده است.
به گزارش خبرگزاری فارس، حسن عباسی دوشنبه شب در کارگاه بررسی روند سینمای معناگرای جهان در حاشیه برگزاری جشنواره فیلمهای قرآن و عترت (تسنیم) با بیان اینکه اصفهان بیش از 10 سال پایتخت اصلی ترویج اسلام بوده است، اظهار داشت: دوره صفویه که اصفهان پایتخت بود، تنها دورهای محسوب میشود که نگاه دینی به مرحله جامعیت رسید. وی افزود: اصفهان عظیمترین دائرهالمعارفها را در زمینههای دینی رقم زد و در این ارتباط مرحوم مجلسی تلاش بسیاری داشت و علوم شیعی عمیقتر از آنکه در نجف و قم بروز پیدا کند در شهر اصفهان متجلی شد.رئیس مرکز دکترینال امنیت بدون مرز ایران با اشاره به اینکه معنا در جسم نیست و تنها در انگاره فطرت بروز پیدا میکند، تصریح کرد: عالم نیز این سازگاری را دارد که از ظاهر یک دانشمند به بطن وی پی ببرد که دستش خالی است.
عباسی تعلیق در یک فیلم را مشکل واقعیتها دانست و بیان داشت: چیزی که یک فیلم را هیجانانگیز میکند تعقیب واقعیتهاست که در فیلم به کشف میرسد و هنرمند باید هنرش را تعلیق کند. وی با بیان اینکه در دورهای 10 ساله و از سال 2000 به بعد، سلسله فیلمهای هری پاتر نوعی اصالت جادو را شکل داد، تصریح کرد: این اصالت در 5 هزار سال گذشته در آسیای میانه رواج داشته است. رئیس مرکز دکترینال امنیت بدون مرز ایران با اشاره به اینکه سینما از سه گزاره صفت، رسانه و هنر شکل یافته است، بیان داشت: این سه حوزه نسبت باید در زمینه فیلمسازی همپوشانی داشته باشد تا به یک نظام معناگرا در فیلم برسد.
عباسی به اینکه به انسانها در حوزه فلسفه و حکمت هنر به دو صورت وحی میشود، اظهار داشت: در نگاه وحی الهی انتقال وحی به فکر و پس از آن وحی به عقل و حس تبدیل شده که این حس هنر را به وجود میآورد. وی با اشاره به اینکه در فلسفه هنر، وحی شیطانی به غریزه وحی تبیین میشود، تصریح کرد: تبیین ذهنی و فکری وحی در فلسفه هنر وحی شیطانی به حس و هنر مبدل میشود که در فلسفه شیطانی وحی به عقل و حس و در حکمت الهی به ذهن و فکر مبدل میشود.
رئیس مرکز دکترینال امنیت بدون مرز ایران با اشاره به اینکه در حال حاضر قدرت سخت جای خود را به قدرت نرم داده است، گفت: در قدرت سخت کار با پذیرش اجباری و اراده دیگری انجام میشود که در آن همراه با تشویق و تنبیه است. عباسی ادامه داد: در قدرت نرم پذیرش اختیاری و با اراده دیگری است که این قدرت به دو نوع ارعاب و ارشاد میانجامد و اگر فرد به کاری دعوت شود که برای صاحب قدرت عوایدی نداشته باشد، این ارشاد است.
وی به واژه اینترتیمنت (سرگرمی) و بهکارگیری آن در تیتراژ ابتدایی فیلمها و سریالهای خارجی اشاره کرد و بیان داشت: بهکارگیری این واژه در فیلمهای هالیوودی به این معناست که تماشای فیلم مانند یک سرگرمی است. رئیس مرکز دکترینال امنیت بدون مرز ایران بیان داشت: تهاجم فرهنگی اسلام علیه جهان غرب موجب شده که فیلمها و سریالهای غربی به سمت و سوی شیطانی پیش برود. عباسی با اشاره به اینکه همه تهدیدات را میتوان به فرصت تبدیل کرد، گفت: نمونه این تبدیل فرصتها در هشت سال دفاع مقدس نمود یافت.
وی با بیان اینکه جهان غرب باید عملیات چریکی را از حزبالله لبنان یاد بگیرد، بیان داشت: در جنگ 33 روزه رژیم صهیونیستی علیه لبنان سامانههای NNS آمریکایی و سیستمهای عظیم اشلون نتوانستند با عملیات جوانان حزبالله لبنان مقابله کنند و این همان تبدیل تهدیدات به فرصت است. http://www.rajanews.com/detail.asp?id=71144
عرصه رسانه های تصویری در کشور ما امروز با یک پدیده تهدیدآمیز جدید مواجه شده که در حقیقت باید آن را یک خودزنی فرهنگی نامید؛ انتشار سریال های استراتژیک آمریکایی با مجوز دولتی، اتفاق عجیبی است که نمی توان به سادگی از کنار آن گذشت. پس از دوبله و انتشار گسترده سریال هایی چون «فرار از زندان»، «24» و ... نوبت به استمرار انتشار مجاز «لاست» رسیده است. سریالی که چندی قبل با صرف هزینه ای هنگفت خریداری، اصلاح و دوبله شد، اما توزیع آن به دلائلی متوقف ماند. مهمترین دلیل، بنا بر اعتراف خود مسئولان شرکت ایرانی تهیه و باز تولید این سریال، اشکالات محتوایی آن بود. اما زمزمه هایی مبی بر ورود همه گیر و گسترده آن به شبکه نمایش خانگی به گوش می رسد که اگر دغدغه مقابله با ناتوی فرهنگی و جنگ نرم را داریم، باید این زمزمه ها را جدی بگیریم.
امروز نظام سلطه جهانی به رهبری دولت آمریکا و شبکه مخوف و ضدانسانی صهیونیسم، در کنار تسلیحات نظامی، به رسانه ها - به خصوص شبکه های تلویزیونی و سینما - متکی است. جای شکی نیست که اگر بتوان قدرت و نفوذ این رسانه ها را مهار کرد، بخش زیادی از قدرت پوشالی جنگ طلبان و انسان ستیزان غربی فرو خواهد ریخت. چرا که آن ها اگر با قدرت نظامی خود به تسخیر سرزمین ها دست می زنند، با رسانه های خویش نیز روح و ذهن مردمان را به اشغال خود در می آورند. مسئله ای که از آن به عنوان جنگ نرم یاد می شود.
در سال های اخیر، به جز شبکه های ماهواره ای، ویدئو کلیپ ها، فیلم های سینمایی، موسیقی های مخرب و ... فیلم های دنباله دار یا همان «سریال» نیز به صف جبهه تهاجم رسانه ای غرب اضافه شده است. سریال هایی که از یک طرف تمهیدات لازم برای جذب و استغراق مخاطب در آن ها به خوبی به کار رفته است و از سوی دیگر، تفکرات و اهداف استراتژیک دولت های امپریالیستی جهان در آن ها ترسیم شده است.
اگر فیلم های سینمایی در یک زمان محدود دو سه ساعته مخاطب را با خود همراه می کنند، سریالها قادر هستند که روزها و ماه ها بیننده خود را به سرزمین های مورد نظرشان برده و القائات خود را به فکر او دیکته نمایند.
سریال «لاست» یکی از نمونه های معروف این جریان رسانه ای است. این سریال از 22 سپتامبر سال 2004 پخش آن در شبکه ABC آمریکا آغاز شد. نمایش این سریال به شبکه های دیگری هم سرایت کرده وسپس دی وی دی های آن در سراسر جهان، از جمله کشور ما توزیع شد. و حالا مدیران دلسوز فرهنگی ما نیز قصد دارند آن را با مجوز دولتی در دسترس عموم مردم کشورمان قرار دهند. هرچند در این نسخه مجاز، بسیاری از مشکلات تصویری سریال که با اخلاق و فرهنگ خانواده های جامعه ما در تضاد است اصلاح شده اند. اما واقعیت این است که جنبه های مخرب «لاست» فراتر از این تصاویر، بلکه محتوا و ایدئولوژی تنیده در داستان و درام آن است. عمق استراتژیک محتوایی این فیلم دنباله دار تا آنجاست که از آن به عنوان بسته آموزشی فرهنگ لیبرالیستی یاد می شود. به عبارتی، این سریال اندیشه ها و گفتارهای متفکران لیبرالیسم را در قالب یک سلسله درام ارائه داده است.«لاست» روایت یک گروه از انسان هایی است که در اثر سقوط هواپیما در جزیره ای ناشناخته و منزوی از جامعه انسانی گم شده اند و برای بقای حیات و نجات خود از این جزیره تلاش می کنند.جنبه ایدئولوژیک و سیاسی لاست این است که در این جزیره نمایندگانی از همه تمدن ها وجود دارد. قهرمانان و منجیان این گروه، آمریکایی ها هستند. یعنی فیلم این گونه القا می کند که بشریت به آمریکا مدیون است و بدون آمریکا، انسان ها توان رهایی از ابتلائات را ندارند (درست برعکس این واقعیت که بزرگ ترین عامل بحران ساز جهان آمریکاست)
نکته قابل توجه، نحوه چهره سازی مسلمانان در این سریال است؛ نماینده مسلمانان در این مجموعه، یک شکنجه گر بعثی عراقی است! او تا زمانی که به فرهنگ و هویت خودش وفادار است منفی معرفی می شود، اما با استحاله در فرهنگ آمریکایی، به عنوان یک انسان مثبت، وضعیتش تغییر پیدا می کند! پس «لاست» یک فیلم ضد اسلامی هم محسوب می شود.این نکات، بخشی از مضامین این سریال است و به عنوان مشتی از خروار ذکر شد. مسئولان دلسوز فرهنگی ما که انتشار مجاز سریال «لاست» را تصویب کرده اند، برای خنثی کردن این القائات ایدئولوژیک، صحبت های برخی از کارشناسان این حوزه را نیز با سریال همراه کرده اند. دیدگاه های این کارشناسان بسیار مفید است. اما به دو علت قادر به مهار تهاجم دراماتیک آن نیست: اول دو علت این که اصلا سریال «لاست» و بسیاری دیگر از محصولات استراتژیک فرهنگی غرب، به انتقال پیام محدود نیستند. بلکه روند جاری در آن ها آموزش سبک زندگی و انحراف تخیل بیننده است. یعنی در سریالی همچون لاست، القائات ایدئولوژیک و فرهنگی از طریق رگبار پیام و حرف منتقل نمی شود که بتوان به وسیله سخنرانی جلوی آن را گرفت. دوره تهاجم فرهنگی به وسیله پیام به پایان رسیده است. بلکه تمهید امروز دستگاه های فرهنگی و رسانه ای غرب که در «لاست» هم تجلی یافته، تعویض تدریجی ذهنیت، خیال و ذائقه مخاطب به سود خودشان است. مثلا سریال لاست به مرور زمان و طی قسمت های به هم پیوسته و طولانی مدت، می تواند بغض ضد آمریکایی مخاطب ناآگاه و سطحی نگر خود را به حب تغییر دهد. جلوی این تغییر را هم با توضیحات کارشناسانه اساتید و متخصصان نمی توان گرفت، مگر این که مخاطب خودش به عمق خودآگاهی و هوشیاری رسیده باشد که در این صورت در مقابل هرگونه تهاجم فکری و فرهنگی واکسینه خواهد بود.
دوم این که غالب بینندگان این نسخه مجاز سریال لاست، به احتمال زیاد به نظرات تدوین شده در کنار هر قسمت از سریال توجهی نمی کنند. به این ترتیب و مثل همیشه، درام بر سخنرانی پیروز می شود.آنچه باعث شده تا نسخه مجاز فیلم ها و سریال های استراتژیک غربی یک تهدید محسوب شوند، این است که مخاطب به علامت مجوز دولتی اعتماد دارد. مثلا اگر تا امروز، یک خانواده به سریال «لاست» حساس بوده و آن را مضر فرض می کرد و از تماشای آن پرهیز داشت، از فردا که نسخه مجاز آن را ببینند، مطمئن خواهند بود که یک محصول مفید و حداقل بی خطر را می بینند.به این ترتیب، مجوز دولتی تبدیل به منفذی برای جنگ نرم دشمنان ایران و اسلام می شود. نوشته دوست عزیزم آرش فهیم. این یادداشت در روزنامه کیهان چاپ شده است.
پیام فضلینژاد، پژوهشگر مؤسسه کیهان با انتقاد شدید از حضور فیلم «درباره الی» در جشنواره فیلم فجر گفت: «درباره الی» نباید اکران عمومی شود.پیام فضلینژاد در گفتو گو با فارس گفت: علی رغم اینکه نهادهای قانونی به تهیهکنندگان فیلم «درباره الی» هشدار داده بودند که از این بازیگر در ساخت فیلم استفاده نکنند، کارگردان فیلم از وی استفاده کرد و به این هشدارهای قانونی که پیش از ساخت فیلم داده شده بود، اعتنا نکرد.
وی ادامه داد: بازیگر زن فیلم «درباره الی» سال ???? در فیلمی هالیوودی به نام «مجموعه دروغها» بازی کرد که آن فیلم براساس برنامه تبلیغاتی سازمان جاسوسی سیا (CIA) ساخته شد. در بهار ????، سازمان اطلاعات مرکزی امریکا یکی از افسران پیشکسوت خود را به نام «پل باری» به عنوان رابط CIA در هالیوود معرفی کرد. پس از آن، «مایکل هایدن» که ریاست امور هالیوود در CIA از هالیوود میخواهیم تا با تعریف کارکنان CIA به عنوان افراد بسیار ماهر، کارآمد و با شهامت به این سازمان در رسیدن به اهدافش هر چه بیشتر کمک کند.
وی افزود: گزارش این نشست را خبرگزاری «یونایتد پرس اینترنشنال» در ?? خرداد ???? منتشر کرد. در مصوبه این نشست اعلام شد که فیلمهایی با مضامین تبلیغاتی برای مطلوب جلوه دادن عملیات جهانی سیا در مبارزه با تروریسم باید ساخته شود و CIA نظارت بر فیلمنامههای این آثار را برعهده میگیرد.
فضلینژاد اظهار داشت: همزمان با این نشست مشترک هالیوود و CIA ساخت فیلم مجموعه دروغها نیز که به زندگی و مأموریت یک مأمور سیا در خاورمیانه برای کشف شبکههای تروریستی میپردازد، کلید خورد و یک بازیگر زن ایرانی جهت ایفای نقش جاسوسه فاسد این فیلم برگزیده شد.
او اضافه کرد: بنابراین مسئله نخست این است که بازیگر فیلم «درباره الی» نه در یک فیلم هالیوودی بلکه در اثری امریکایی که خط مشی تبلیغاتی سازمان جاسوسی سیا را پی میگیرد حضور یافته است و این فعل یک عمل مجرمانه و ضد ایرانی است. از حیث قضایی، دادستانی عمومی و انقلاب تهران به سبب اینکه یک تبعه ایران در پروژهای علیه منافع ملی کشورش مشارکت داشته میتواند این بازیگر زن را به عنوان متهم تحت پیگرد قضایی قرار دهد. البته اینکه در تحقیقات امنیتی مشخص شود که وی جاهل بوده مسئله دیگری است اما قطعاً فعل مجرمانهای اتفاق افتاده که مشمول مجازات کیفری میگردد. حداقل مجازات چنین بازیگرانی برای حضور در پروژههای سینمای هالیوود باید محرومیت آنان از هر گونه فعالیت در سینمای ایران باشد.
نویسنده کتاب شوالیههای ناتوی فرهنگی در مصاحبه با خبرنگار سینمایی ما افزود: این بازیگر زن، روز ?? مهر ?? در گفتوگویی با روزنامه نیویورک دیلی نیوز صراحتاً اقرار میکند که قوانین اسلامی را زیر پا گذاشته است و میگوید به این دلیل نگران بازگشت به ایران است وقتی به این دلیل نگران بازگشت به ایران است وقتی این بازیگر میگوید میداند که قانون اسلام را زیر پا گذاشته تکلیف مسئولان سینمای ایران با وی روشن است. البته ما جزئیات پشت پرده چگونگی حضور وی در هالیوود و رابطانی که او را به رادلی اسکات معرفی کردهاند میدانیم و برنامههای بعدی این پروژه را که در راستای ناتوی فرهنگی است، افشا خواهیم کرد.
وی اظهار داشت: بعد دیگر این پروژه ریشه در برنامههای وزارتخارجه ایالات متحده دارد. سه سال پیش جورج بوش رئیسجمهوری وقت امریکا درخواستی را از دستیار ویژه وزیر خارجه در امور فرهنگی دریافت کرد که نام آن مبادلات مردم به مردم بود معاون رایس در آن درخواست، طرحی را با عنوان ارتباطات استراتژیک فرهنگی ارائه داد و از آنان به عنوان تعاملات کم هزینه یاد کرد. مضمون اصلی درخواست از رئیسجمهور امریکا این بود که اجازه دهد وزارتخارجه با همکاری سازمان اطلاعات مرکزی (سیا) برنامههای فرهنگی مشترکی را در امریکا با حضور هنرمندان ایرانی برگزار کند.
فضلینژاد ادامه داد: اما نقطه حساس طرح BCA جایی بود که هم دفتر فرهنگی مبادلات ایرانی امریکایی در وزارت خارجه ایالات متحده تأسیس شد و هم نماینده سازمان سیا در هالیوود تغییر کرد. بر اساس این تغییرات، رویکرد ایالات متحده به بازیگران ایرانی نیز رویکرد جدیدی شد و ابتدا یک بازیگر زن ایرانی برای بازی در فیلم مجموعه دروغها ساخته رادلی اسکات برگزیده شد.
وی گفت: همزمان با ساخت این فیلم هالیوودی بر اساس دستورالعمل مبادلات مردم به مردم و مصوبه نشست مشترک هالیوود با CIA وزارت خارجه امریکا نیز جزوهای را منتشر کرد با مضمون اندیشه نماینده بودن این جزوه به کارکرد هنرمندان میپرداخت و این که چگونه در برنامه دیپلماسی عمومی و فرهنگی اصلاً نمیگذراند طرف فوق ستاره شود. ارتباطات استراتژیک فرهنگی میتوان از هنرمندان بیگانه به عنوان ابزار انتقال ارزشهای سکولار امریکایی بهره گرفت و مسئله اصلی بحث ما نیز اینجاست. برخلاف کسانی که موضوع حضور یک بازیگران سینمای ایران در جهان است، مسئله یک بحث امنیتی و نیز موضوعی هویتی است. برنامه مبادلات مردم به مردم راهبردی است که وزارت خارجه امریکا آن را جزیی از حیات راهبرد امنیتی امریما در جهان خوانده است. در کتاب اقدامات جهانی: ایجاد یک پل ارتباطی تمام مصادیق آن اعم از سینکما، موسیقی، هنرهای تجسمی و حتی ژانرهای مطلوب برای آن معرفی شده است. وزارت خارجه امریکا رسماً اعلام کرده که برای هنرمندان ایرانی در محصولات امریکایی موقعیت حضور و فعالیت ایجاد میکند تا براساس یک چشمانداز امنیتی بتواند از آنان به عنوان سفیران ارزشهای سکولار ایالات متحده بهره گیرد.
پژوهشگر مؤسسه کیهان گفت: آنانی که چشم و گوش خود را بستهاند و خوشخیالانه میگویند نباید به خاطر یک دختر بچهای که فقط ? سکانس در یک فیلم هالیوودی بازی کرده سر و صدا راه بیاندازیم آنان هم بهتر است بروند کتابچه رسمی سیاستهای مبادلات مردم به مردم را که به امضای رئیسجمهور امریکا رسیده بخوانند و هم بدانند که مسئله اصلی ما مسئله فروپاشی ایدئولوژیک و مخدوش شدن ساختارهای ارزشی و هنجارهای جامعه ایران است.
فضلینژاد اظهار داشت: فروپاشی ایدئولوژیک مقدمه سقوط فیزیکال یک نظام است. ایالات متحده این سیاست را به مثابه دینامیزم اصلی پروژه براندازی نرم تعریف کرده و از آن به عنوان دیپلماسی عمومی در عرصه هنر یاد میکنند.
این عضو انجمن نویسندگان و منتقدان سینمایی ایران در ادامه گفت: سخن ما این است که وقتی یک بازیگر زن توانمندی هنری خود را در خدمت سیاست ایالات متحده برای فروپاشی ارزشهای جامعه خودش قرار میدهد چرای باید فعالیت او در سینمای ایران را برتابید؟ همه این تحلیلهای مستند به کنار آیا این بازیگر از ارزشهای اخلاقی و هویتی خود عدول نکرده است؟ آیا نقشی که در فیلم پذیرفته دقیقاً توجیه سیاستهای به اصطلاح ضدتروریستی امریکا علیه مسلمانان در خاورمیانه نبوده؟
وی افزود: بنابراین در دو سطح به این موضوع باید نگریست اول عدول از ارزشهای اخلاقی و عرف جامعه ایران دوم حضور در پروژه امریکایی فروپاشی ایدئولوژیک که ایالات متحده علیه ایرانیان دنبال میکند.
فضلینژاد با اشاره به پایمردی ستایش برانگیز وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در هر دو ماجرای حضور بازیگر زن ایرانی در هالیوود و نیز نمایش فیلم درباره الی گفت: آقای صفار هرندی به عنوان مدیری که اصول مدیریت استراتژیک را میداند با اشراف پیرامون تبعات حضور این فیلم در جشنواره فیلم فجر گفتند که اگر کسی قانون را زیر پا بگذارد، خود را زیر پا گذاشته است هنگام انتشار خبر حضور این بازیگر در فیلمی هالیوودی نیز آقای وزیر موضعی عالمانه گرفت و هزینه بسیاری را پرداخت از حیثیت خود مایه گذاشتند تا سینمای ایران تسلیم دیپلماسی فرهنگی ایالات متحده نشود و نتواند آثار و تبعاتش را بر سینمای ایران تحمیل نماید. در رخداد حضور فیلم درباره الی جوانمردانه ایستاد تا این فیلم به جشنواره راه نیابد. رئیسجمهور اصولگرا هم هیچ دستوری مبنی بر حضور این فیلم در جشنواره صادر نکرد بلکه فقط خواستار بررسی موضوع شد هشدارهای قانونی قبل از ساخت این فیلم از سوی نهادهای قانونی به تهیهکننده درباره الی برای عدم استفاده از این بازیگر در فیلم داده شده بود. اما معلوم نیست که معاونت سینمایی وزارت ارشاد بر اثر کدامین فشارها تسلیم شد.
عضو دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان ادامه داد: ظاهراً پس از اینکه اعلام کردند این فیلم روز ?? بهمن در جشنواره برلین به نمایش درمیآید معاون سینمایی تصمیم گرفت تا این فیلم اجازه نمایش در جشنواره را بیابد یعنی تسلیم دور زدن قانون توسط تهیهکننده فیلم شد تا از جشنواره برلین مبادا که عقب بیفتند. البته دیدیم که عوامل فیلم در یک دهن کجی آشکار در جشنواره فیلم فجر حضور پیدا نکردند و جشنواره برلین را به جشنواره فجر ترجیح دادند. البته اینها به معنای اکران عمومی فیلم درباره الی نیست و همه ما در برابر نمایش آن خواهیم ایستاد.
فضلینژاد در پایان گفت: صورت مسئله روشن است. زن بازیگری به هویت ملی و دینی خود پشت کرده و عالمانه ابزار پروژهای امریکایی شده است فعل فبیح و غیرقانونی او سبب اضرار به غیر (یعنی کارگردان فیلم) شده است. معلوم است که آن بازیگر در اینجا هم مسئولیت مدنی برای جبران خسارت به تهیهکنندگان آن فیلم را دارد و هم مسئولیت کیفری دارد چرا در ارتکاب این فعل قبیح نظام باید هزینه بدهد؟ آن بازیگر باید مسئولیت رفتار غیرقانونیاش را بپذیرد و خسارات ناشی از آن را جبران کند. چرا معاونت سینمایی هزینهای را که وزیر ارشاد به سبب پایمردی بر سر این مسئله پرداخت زیر پا میگذارد و اجازه نمایش این فیسلم را در جشنواره فجر که تابلوی ارزشهای انقلابی ایرانیان است میدهد؟ مگر نه اینکه فعل قبیح آن بازیگر هویت ملی مجموعه بازیگران سینمای ایران را مخدوش کرد و با اصول و ارزشهای سینمای انقلاب اسلامی در تعارض محض است؟ اگر چنین است که هست چه اتفاقی افتاده که آقایان به سبب یک فیلم حاضر میشوند به آن ارزشهای فاخر پشت کند و عملاً در برابر یک پروژه امریکایی که صبغه براندازی نرم دارد کوتاه بیایند؟
این سریال اتوکراسی را به بهترین نحو ممکن تبلیغ میکند/ بخش دوم
بخش اول سومین قسمت را از این آدرس ببینید:http://naghdefilm.parsiblog.com/1372886.htm
پنجمین نکته استراتژیک در این فیلم، القای این موضوع است که زنان برای ریاست جمهوری ضعیفاند. در سری هفت، چهرهای از یک زن رئیس جمهور ارائه کرده است که در واقع خانمها نمیتوانند آمریکا را اداره کنند. عاجزند و مشکلات خاص خودشان را دارند. قبلاً اشاره کرده بود مردی مثل پالمر میگوید: «من وقتی نمیتوانم خانهام را اداره کنم چگونه میتوانم کشورم را اداره کنم؟» و زنش را بیرون میکند. در اینجا میگوید، یک رئیس جمهور زن نمیتواند از محبتش به فرزند و شوهرش بزند و کشور را به خوبی اداره کند.
در سینما قیافهها و کاراکترها بسیار مهم است. اگر شخصی دو چشمش درشت بود و از هم فاصله داشت، به او نقش یک آدم ابله را میدهند. اگر کسی چشمهایش ریز و به هم نزدیک بود و بین بینیاش تیغه باریکی بود نقش یک آدم موذی را به او میدهند. اینکه پیشانیاش کوتاه یا بلند باشد. غبغب داشته باشد یا نداشته باشد. هر کدام از این موارد در سینما تعریف خاص خود را دارد.
خانمی که نقش رئیس جمهور را ایفا میکند بلاهت از قیافهاش میبارد. قیافهاش از آن قیافههایی است که خندیدن و ناراحتیاش معلوم نیست. بعضی افراد نیمی از صورتشان یک حالت و نیمی دیگر حالت دیگری دارد. وقتی بخشی از صورتشان میشکند شما احساس میکنید که دارند میخندند. در صورتی که ناراحت است، ولی وضعیت صورتش این طوری است. نرفتند پوست صورتشان را بکشند تا درست شود. با مشاهده قیافه این خانم شما متوجه نمیشوید در حال حاضر این خانم جدی یا در حال شوخی یا ناراحت و متأثر است. در واقع به مخاطب این طور القا کرده است که یک رئیس جمهور زن نمیتواند آمریکا را اداره کند.
همزمان با پخش سری هفتم، انتخابات ریاست جمهوری در حال برگزاری و خانم هیلاری کلینتون نامزد ریاست جمهوری بود. خانم کلینتون و آقای اوباما از حزب دموکرات و آقای مککین از حزب جمهوریخواه بودند. این القا درون مناسبات حزبی که ای مردم شما برای اولین بار به دنبال رئیس جمهور زن نباشید بلکه به دنبال یک رئیس جمهور سیاهپوست باشید. همان نقشی که سریال 24 برای روی کار آمدن آقای اوباما تصویرسازی کرد، علیه خانم کلینتون ایفا کرد. وقتی سری هفت این سریال را میبینید، مشاهده میکنید نوع آرایش موی این خانم، مشابه آرایش موی خانم کلینتون است. گرد بودن صورت و حتی بعضی عکسالعملهای او کاملاً کپیسازی شده است. این سریال میتواند نوعی حمله تبلیغاتی به خانم کلینتون ارزیابی شود.
ششمین مؤلفه استراتژیکی این فیلم القای وقوع واقعه تروریستی اتمی در خاک آمریکا و درگیری اتمی با خاورمیانه همزمان با رفتن یک رئیس جمهور سیاهپوست به کاخ سفید است. به نظر شما تا چه حد این آیندهنگری موضوعیت دارد. آقای پالمر رئیس جمهور شد. چند وقت بعد مسلمانها قصد داشتند یک بمب اتمی در لوسآنجلس منفجر کنند. به نظر شما اینکه میگویند سال 2010 یا 2011 اتفاق خاصی خواهد افتاد غیر از این است که چنین القائاتی در سری دوم نشان دادهاند. پالمر رئیس جمهور است و با توجه به روحیه صداقتگرا نمیخواهد دست به حمله اتمی به کشوری بزند و کشوری را تنبیه کند که چرا تروریستهای آنها آمدند و در خاک آمریکا بمبگذاری کردهاند. این القا یکی از تصاویر استراتژیکی است که در ذهن مخاطب آمریکایی و بقیه جاهای جهان نشسته است.
نوع روی کار آمدن رئیس جمهور سیاهپوست و وقایعی که در زمان ریاست جمهوری او رخ میدهد یکی دیگر از این نکات است. هفتمین نکته در حوزه تفکر استراتژیک القای تروریسم اسلامی و مسلمانان تروریسم است. از هفت سری پخش شده پنج مورد مستقیماً تروریسم مسلمان بودهاند. به خصوص در فصلهای 2، 4، 5 و 6 مسلمانان در لبه تیغ اتهام هستند. در سری 6 به کرّات عبارت مسلمانان تروریسم به کار میرود. در این فصل زن مسلمانی به نام نادیا که یک عرب تبار است در سی.تی.یو کار میکند. او یکی از کسانی است که پشت کامپیوتر کار میکند. همکارش به جرم مسلمان بودن او را غیر قابل اعتماد میداند. در جایی به نادیا هشدار میدهد، «این کشور الان توسط تروریستهای مسلمان زیر حمله است.» لذا معتقدیم به ساختمان سی.تی.یو کسی آمده که دشمن است. آن هم کسی نیست جز تو که مسلمانی. البته نادیا به او جواب میدهد: «تو نژادپرست نیستی. تو سادیستی.»
این جمله را در دهان نادیا گذاشتهاند تا از یک چیزی فرار کنند. اگر کسی علیه یهود حرفی بزند به او میگویند آنتی سمیتیسم، آنتی ژودائیسم یعنی یهودستیزی، سامی ستیزی، اما وقتی علیه اسلام حرفی زده میشود گفته میشود اسلام فوبیا، یعنی اسلام هراسی. به این معنی که اسلام یک پدیده هرسناک است اگر چیزی گفته میشود درباره هراس از اسلام است نه آنتی اسلامیسم. یعنی اگر او میخواست به عنوان یک مسلمان جواب بدهد نباید میگفت، تو نژاد پرست نیستی. تو سادیستی. بلکه باید میگفت، تو آنتی اسلامیستی. در واقع خیلی راحت این مفاهیم را منحرف میکنند.
یک هنرپیشه زن ایرانیتبار در مصاحبهای میگوید: «فراموش نکنید که درست است که همه مسلمانها تروریست نیستند، اما متأسفانه همه تروریستها مسلمان بودند.» نمیتوانم درک کنم کسانی که شاکیاند این گونه سریالها مثل 24 که بعد از 11 سپتامبر ساخته شدهاند، محصولات پس از 11 سپتامبرند. همان طور که جیمز باند محصول جنگ سرد بود.
هشتمین مؤلفه حمله به سفارتخانههای روسیه و چین در آمریکاست. وقتی خط قرمز امنیت ملی در میان باشد حمله به سفارتخانههای ابر قدرت هم طبیعی است. این پاسخ به آن نکتهای است که همیشه میگویند ایران اقدام غیرقانونی انجام داده است. نهمین مسئله، نفوذیها در کاخ سفید و سی.تی.یو هستند. در واقع پیام فیلم این است که خودیها هستند که کار دشمن را تسهیل میکنند و پیش میبرند. کار مقابله را خنثی میکنند. یعنی فساد سیاسی و امنیتی زمینه تهدید است. دهمین تصویری که ایجاد میشود این است که مدیریت همه از کاخ سفید تا کف جامعه مدیریت بحران است. همه در شرایط بحران جامعه را اداره میکنند. یازدهمین تصویری که ساخته میشود این است که جامعه و کشور مدام در حال تهدید تکنولوژیکی است. یعنی بشر و تمدن بشری اسیر تکنولوژی شده و هر روز در حال تهدید از سوی آن است. دوازدهمین تصویری که وجود دارد این است که همه جک ایثارگر را تحسین میکنند، اما کسی دوست ندارد به جای جک باشد. شما وقتی هفت سری 24 را میبینید دوست ندارید به جای جک باشید. در حالی که همه او را تحسین میکنند. چون او یک قهرمان و ناجی است، اما هیچ کس نمیخواهد مثل یک آدم اتوکرات که همه قوانین را در هم مینوردد و جامعه را نجات میدهد آنگاه با قوانین همان جامعه او را محاکمه میکنند. این القا کاملاً انجام میشود. در واقع جک قهرمانسازی و الگوسازی نمیشود که فردا همه نوجوانهای آمریکایی و همه جوانان سراسر دنیا مثل جک عمل کنند. همه جک را دوست دارند، ولی کسی نمیخواهد مثل او قانون گریز باشد. سیزدهمین تصویر در این مسیر این است که دستیار رئیس جمهور در سری 3 در تماس با مدیر سی.تی.یو یعنی آلمیدا میگوید: «محکم ایستادن در برابر خواستههای تروریستی جزو سیاستهای اساسی ایالات متحده است.» ببینید سیاستهای کلان نظامشان را در قالب مباحثی که مسئولین کشور در این فیلم مطرح میکنند ارائه میکنند. در ادامه گفته مذکور میگوید: «من رئیس جمهور را میشناسم. او تروریست زندانی سالازار را آزاد نخواهد کرد. برادرش هر تهدیدی که میخواهد بکند.» چون برادرش تهدید کرده بود کل لوسآنجلس را به آن ویروس آلوده میکند. اینکه آنها در برابر خواستههای تروریستی مقابله و مقاومت میکنند و جزو سیاستهای اصلیشان است، یک پیام به گروههای تروریستی است که وقتی این فیلم را میبینند بدانند که آمریکا کوتاه نمیآید. چهاردهمین تصویر استراتژیکی که در ذهن ساخته میشود این است که سرمایه انسانی آنها در بحران چقدر مهم است.
در قسمت 4 که جک معتاد شده است. آن خانم دکتر بیولوژیست که جک را معاینه میکند. پس از اینکه متوجه میشود که جک معتاد است به او میگوید: «من دارم این ریسک را میکنم که تو بیشتر از اینکه یک مسئول باشی یک سرمایه باارزشی. خواهش میکنم این را خراب نکن.» القا میکند چنین افرادی سرمایه آن نظام تمدنیاند. خیلی هم به جا این حرف را میزند. یعنی به او میگوید، تو مال خودت نیستی اجازه بده ما در ترک اعتیاد به تو کمک کنیم. تو الان در این صحنه مؤثری. تصویر پانزدهم این است که پالمر میگوید: «من چهار سال در این مقامم. به سختی یاد گرفتم که هیچ امر مطلقی وجود ندارد. بعضی وقتها مجبوری سازش کنی. مردم آمریکا اگر دیدید احیاناً رهبران کشورتان جایی سازش کردهاند حاصل این است که هیچ امر مطلقی در اداره جامعه وجود ندارد.» آن شخصی که کوتاه نمیآمد حالا در سری 3 مستقیماً چنین جملهای را میگوید. در این فیلم از بازدارندگی امنیتی تصویر بسیار مهمی ارائه میشود. یعنی اگر دولت آمریکا میخواست بازدارندگی امنیتی انجام دهد تا اقدامات تروریستی در سرزمینش صورت نگیرد این قدر که این فیلم در جهان مؤثر بوده هیچ چیز دیگر تا این حد مؤثر نبوده است. روش بازدارندگی امنیتی آنها در سه لایه بوده است. این فیلم تحذیری برای 1) تروریستها و 2) دولتهای متخاصم است. در این فیلم بعضی از مقامات پایینتر از رئیس جمهور تصمیم میگیرند هر کشوری که آنها را تهدید کرده است با سلاح اتمی آنها را بکویند. یعنی دولتمردان دولتهای متخاصم که این فیلم را ببینند، بر حذر میشوند که مبادا به خاک آمریکا تعرض کنید یا از سرزمینتان تروریستها به خاک آمریکا نفوذ کنند. 3) بهرهگیری از مکتب امنیتی خاص آمریکاییها یعنی نابودی تهدید در بیرون و تبدیل تهدید به فرصت است. امتیاز ویژه این سریال به عنوان تصویر هفدهم القای مدیریت استراتژیک است. دوستان به این جمله با دقت عنایت کنند به خصوص به درد دوستان جوان برای زندگی آیندهشان میخورد. نمایش همزمان مشکلات و مسائل به ظاهر مستقل یعنی در فیلم اتفاقاتی مستقل و تکتک میافتد، اما یا به هم مرتبطاند یا روی هم تأثیر میگذارند. چگونگی مدیریت بر این مسائل به طور همزمان و تبیین میزان سینرژی تصمیمها و رفتارها نه با مدیریت واحد و همزمان از یک مرجع بلکه با مدیریت پراکنده یکی از ویژگیهایی است که در این فیلم نشان داده شده است. اینکه وقایع ملی را چگونه باید اداره کرد. این برای مطالعات دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد و دکترای مدیریت استراتژیک یک مورد مطالعاتی استثنایی است. بند هجدهم این است که چگونه روند نیل به قدرت و حفظ تعادل سیستم صورت میگیرد. دو گزاره است. اولی روح حاکم بر سیاست، ایدئولوژی ماکیاولیسم هدف وسیله را توجیه میکند.
در روح حاکم بر تصمیمها جامعه امنیتی و اطلاعاتی این کار را انجام میدهد. در این فیلم نکات متعددی وجود دارد که میتوان به صورت گسترده و مبسوط راجع به آن بحث کرد که من از آن میگذرم. آنچه که عینیت دارد این است که این سریال تراز حکومتداری و حفظ تعادل یک جامعه را به طرز چشمگیری نشان میدهد. وقتی امنیت اصل باشد مشکل آغاز میشود. مسئله دستگاه امنیتی حفظ وضع موجود است. این خیلی مهم است. دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی که با مدیریت بحران سر و کار دارند معتقدند وضع موجود وضع خوبی است. مثلاً وضع تهران را ببینید گرانی، بیکاری، فقر، آلودگی هوا و مشکلات متعدد داریم. حالا اگر کسی در گوشهای بمب بگذارد سیستم اطلاعاتی در صدد برمیآید این خطر را رفع کند. این کار بسیار باارزشی است. اما اینکه وضعیت از حالت اولیه خرابتر میشود و شما دوباره آن را به وضعیت موجود بر میگردانید این حرکت رو به جلو نیست. یعنی برگشتن به وضع موجود است. متأسفانه القایی که این فیلمها میکنند این است که بهترین کار حفظ وضع موجود است. فرض میکنیم توانستیم بمبی را که در تهران بوده است خنثی کنیم، حالا آلودگی هوا، کنترل ترافیک، مسئله گرانی، بیکاری و مسکن را چه کار کنیم. هیچ وقت فیلم 24 حرکت ایجابی را به شما نشان نمیدهد. نمیگوید وضع آمریکای امروز این است میخواهیم آن را جلوتر ببریم تا بهتر شود بلکه میگوید وضع جامعه آمریکا به بهترین کیفیت است، ولی بعضیها میخواهند تعادل را به هم بزنند و وضعیت فعلی را مخدوش کنند. ما میخواهیم آن را به وضعیت قبلی برگردانیم. یعنی همیشه وضعیت قبلی خوب بوده است. هیچ وضع متعالی و نمونه بهتری متصور نیست. اگر احیاناً در سینما یا سریالهای استراتژیک فیلمی دیدید که معکوس این بود و وضع موجود را قبول نداشت و طرحی برای شرایط بهینه داشت، در واقع نقیض کاری میشود که در فیلم 24 شده است. هر کدام از مجلداتی که میبینید، مجموعاً بیش از ششصد صفحه است. عکس مربوط به مجله فصل اول نماد ابلیسی است که در جلوی کاخ سفید قرار دارد. حجم فیلمنامه این مجموعه تلویزیونی عظیم است و کاری است که با کیفیت بسیار بالا در جهان دیده شده و مورد قبول بدنه، عوام و عموم جامعه قرار گرفته است. هر چند این سریال خشن است و برای کودکان و به خصوص خانمها اصلاً مناسب نیست و لطافتهای مناسبی را که موافق طبع خانمهاست دراین سریال نمیبینیم، ولی عده زیادی از خانمها این سریال را دیدهاند.
در مجموع چنین سریالی در ژانر سینمایی استراتژیک نیامده است که همه را سرگرم کند. آمده است تا رئیس جمهور سیاهپوستی را بیاورد، تهدیدهای تروریستی را به مردم آمریکا معرفی کند، به تروریستها بگوید اگر شما بیایید و در خاک آمریکا دست به اقدام تروریستی بزنید حکومت آمریکا شما را شکنجه میکند. در این فیلم به خصوص از فصل دوم به بعد شکنجه بسیار رسمیت دارد و علناً شکنجه انجام میشود. هنرپیشه جک بائر، سافر لن آمریکایی نیست، بلکه انگلیسیالاصل است. همان طور که هنر پیشههای جیمز باند از انگلیس میآمدند و این نقش را بازی میکردند. وقتی یک فرد انگلیسیالاصل در خاک آمریکا این نقش را بازی میکند این نماد است که از سرزمین مادر انگلوساکسونها کسی میآید و در دفاع از تمدن آنگلوساکسون عمل میکند.
این سریال جای بحث بسیار زیادی دارد. قبلاً حدود ده دوازده جلسه تا ابتدای سری7 مبسوط به آن پرداختهایم. امسال هم که سری 8 در حال پخش است باز هم جای بحث دارد و باید مورد بررسی قرار گیرد. جلسه آینده به بحث راجع به سریال پریسون برید میپردازیم. این سریال یک سریال عمیقاً فلسفی است. دوستانی که با فلسفه افلاطون آشنا باشند میتوانند این سریال را رمز گشایی کنند. این سریال ویژگیهای خاص خود را دارد که آن را مورد ارزیابی و تحلیل قرار میدهیم.
این شانزده هفده سریالی که دوستان برای بررسی انتخاب کردهاند، دوستانی که دیدهاند چه بهتر. کسانی هم که ندیدند به مرور که در جلسات اعلام میکنیم میتوانند دمو یا شمای کلی از آنها را ببینند تا با بحثهایی که ارائه میشود مقداری آشنا باشند. یکی دو سریال دیگر هم هست که ژانر امنیتی دارد مثل یونیت و قهرمانان. سریالهایی که سبک زندگی را دنبال میکند مثل خانهداران سرسخت یا دوستان و سریالهایی از این قبیل را احتمالاً فرصت کنیم در ادامه بحث سریالهایی که ژانر امنیتی دارند به آنها بپردازیم. اما در مجموع دورهای که اجداد ما در جاهایی مثل قهوهخانه مینشستند و نقالی داستانهای شاهنامه را برایشان میخواند. مردم در هفتاد سال عمرشان با سه چهار داستان مثل شاهنامه یا قصه حسین کرد شبستری یا امیر ارسلان نامدار زندگی میکردند. بعد از آن رمان آمد و افراد رمانهای طولانی مثل دو جلدی بینوایان ویکتور هوگو، آثار تئودر داستایوفسکی و کارهای قطور را میخواندند. این زمان هم گذشت و تبدیل شد به دورهای که مردم همه آن آثار را در یک فیلم دو ساعته سینمایی میدیدند و ممکن بود در هفته یکی دو فیلم سینمایی ببینند که در سال 100-150 فیلم سینمایی میشد. چون امروزه کورتکس یا غشای خاکستری مغز افراد نسل بعدی پیچیدهتر و کاملتر از نسل قبل از خود شده است، این قابلیت را دارند حجم عظیمی از اطلاعات را بگیرد، لذا عادی است تصور کنیم با نسلی سر و کار داریم که به طور متوسط 500 تا 1000 سریال میبیند.
اگر سریالهای رسمی تلویزیون خودمان را که هر روز هر شبکه سریال دارد، فیلمهای سینماییای را که از تلویزیون پخش میشود. به اضافه فیلمهای سینمایی را که از طریق شبکه زیرزمینی از هالیوود و جاهای دیگر میبینید در طول سال جمع بزنید. در کنار آن میزان سریالی را که در طول سال شخصی ممکن است دو یا سه تا از آنها را ببیند که هر کدام به طور متوسط 110،120و 150 قسمت هستند و بعضی از آنها بالای 200 قسمتاند، در نظر بگیریم. با توجه به آنچه که گفته شد باید بپذیریم از آن دورهای که اغنای کار تصویر سازی با نقالی و کارهای روحوضی در قهوهخانهها انجام میشد تا جایی که رمان خوانی و بعد هم دیدن فیلمهای سینمایی باب شد. به جایی رسیدیم که امروز سریالها اشباع نسل را در اختیار دارند و حرکت بعد این است که کودکان جامعه فقط با بازیهای کامپیوتری اغنا و ارضا میشوند. این روند یک دگردیسی فرهنگی به وجود میآورد. به خصوص دوستان جوان این مسئله را درک کنند و از این زاویه متوجه این موضوع باشند. هاضمه و معده نسل بعد خیلی بزرگتر و قویتر است و میتواند حجم بیشتری مطلب را میتواند در خود هضم کند. از این جهت باید این تغییر و تحولی را که در حال شکلگیری است مورد ارزیابی قرار دهیم و ببینیم چه مقدار از مطلبی که وارد ذهن نسل بعد شده هضم شده است و نسل بعد را نسبت به این موارد واکسینه کنیم تا بتوانند در مواجهه با چنین ادبیاتی خود را حفظ کنند و به بهترین کیفیت از محاسن این کارها استفاده کنند و مضار و مشکلات احتمالی این نوع موارد و آثار را آگاهانه کنار بگذارند. والسلام.
منبع اصلی بخش اول ودوم قسمت سوم تحلیل24: http://www.rajanews.com/detail.asp?lang_id=&id=46848
خبرهای مرتبط:
همان طور که اشاره کردم، بیل گیتس، دیک چنی و رامسفلد به خصوص در سری چهارم از حامیان، سرمایهگذارن و کمک کنندههای اصلی این فیلم بودند. در این فیلم شعاری نشان داده میشود که بسیار موذیانه انتخاب شده است. عربها متأثر از شعاری که در ایران گفته میشود: «مرگ بر آمریکا»، شعار «الموت الامریکا» میدادند. در این فیلم نوشته میشد: «الموت الامریکیین(؟)»، یعنی «مرگ بر آمریکاییها» نه مرگ بر کشور آمریکا. در واقع این موضوع را القا کرده است که عربها و مسلمانها میخواهند، مرگ نه بر آمریکا بلکه بر تکتک شما مردم.
سری پنجم خیلی ضعیف ساخته شده است. مشکلات جدیتر است و رئیس جمهور ضعیفی به نام لوگان بر آمریکا حکومت میکند. همسرش کسالت و بیماری دارد. ضعف این رئیس جمهور باعث میشود مشکلات عجیبی در آمریکا به وجود بیاید. مجدداً جک، آلمیدا و اُکنان وارد عمل میشوند و کار را پیگیری میکنند.
سری ششم قویتر است. برادر پالمر، وین پالمر رئیس جمهور میشود و برای دومین بار رئیس جمهور سیاهپوستی روی کار میآید. در قسمت قبلی چینیها جک را دزدیده و به چین برده بودند. این بار او را تحویل سی.تی.یو میدهند. سردسته تروریستها که مسلمانی به نام فیاد است. طی یک عملیات تروریستی گروگانگیری میخواهد که 110 نفر زندانی آزاد شود. پالمر جوان مجبور میشود با آزاد شدن این زندانیها موافقت کند. آنها از بین این 110 نفر یک نفر به نام حسین نمیر را میخواهند. حسین نمیر یک دانشمند هستهای است. او را میبرند تا برای آنها یکسری بمب هستهای چمدانی مربوط به شوروی ـبمبهای کوچکی که در چمدان استـ را فعال کند. شوهر خواهر رئیس جمهور یک عرب تبار به نام ولید است. با توجه به شرایط موجود ولید را هم دستگیر میکنند. در این قسمت معلوم میشود پدر و برادر جک تروریست هستند. یعنی فساد از کاخ سفید تا خانه جک عینیت دارد. برادر و پدر جک سردسته یک گروه تروریست هستند و با مسلمانها، فیاد، چینیها و روسها در ارتباطاند. بخشی از کشمکش فیلم در این قسمت حل میشود تا به نتیجه برسد. هر کشوری یک سفارتخانه در پایتخت و در شهرهای اصلی آن کشور کنسولگری دارد. جک به کنسولگری روسیه در لوسآنجلس که یکی از مهمترین سفارتخانهها در آن کشور محسوب میشود حمله میکند و سفیر آنها را دستگیر میکند و با شکنجه از او اعتراف میگیرد. نیروی دلتا، همان واحد ضد تروریسم آمریکاییهاست که به لانه جاسوسی ایران آمد تا عملیات روادگان(؟!) انجام دهد که هفت هشت نفرشان طی قضایای به هم خوردن بالگردها کشته شدند. این نیرو در قسمت 14 سری 6، به کنسولگری روسیه حمله میکنند تا جک را نجات بدهند. در این درگیری مارکوف، سرکنسول روسیه کشته میشود.
خاطرتان هست که اینها همیشه در مسئله قضایای اشغال لانه جاسوسی آمریکا در ایران میگویند ایران برخلاف قوانین بینالمللی این کار را کرده است. در سریال 24 در دو مرحله یکبار در سری 6 به کنسولگری روسیه حمله میکنند و سرکنسول روسیه، مارکوف کشته میشود و یکبار هم امریکاییها حمله مسلحانه مستقیم به کنسولگری چین در لوسآنجلس میکنند و سرکنسول چین کشته میشود. اینکه عرض کردم وقتی پای خط قرمزهای امنیت ملی وسط میآید چیزی به نام معیارها، چهارچوبها، قوانین و مقررات بینالمللی موضوعیت ندارد در این فیلم کاملاً خود را نشان میدهد.
تروریستها یک هواپیمای بدون سرنشین آر.کیو2 را که 400 مایل برد دارد به پرواز در میآورند تا بمب اتمی را به یکی از شهرهای آمریکا بزند که جک کنترل آن را به دست میگیرد و آن را روی پل سانفرانسیسکو مینشاند. معاون اول رئیس جمهور به زیردریاییها دستور حمله اتمی به کشور سوریه را میدهد. اُکنان که حالا مدیر سی.تی.یو شده است تلفنی به جک میگوید: «جنگ جهانی سوم دارد آغاز میشود.» غربیها حق ترسیدن را برای خود قائلاند.
یعنی اگر احساس کنند دارند تهدید میشوند حق دارند همه جای دنیا را با بالاترین سلاحهایی که دارند مورد هجوم قرار دهند، اما به کشورهای دیگر میگویند، شما اساساً حق ندارید حتی تکنولوژی صلحآمیز آن را داشته باشید.
اینکه میگوییم این سریال تصویر استراتژیک در ذهن مخاطب خود ایجاد میکند و نباید بگوییم این قبیل سریالها برای سرگرمی نیست و اینکه بگویید هنر برای هنر است و این حرفهای سیاسی چیست منظور این است. شما میبینید که حق ترسیدن را به مردم خودشان میدهند و به آنها القا میکند مردم نگران نباشید اگر قرار شد تعرضی به کشور صورت بگیرد، ما در این فیلم القا میکنیم که موشکهای اتمیمان را به سمت کشورهای متعرض میگیریم و آنها را به سوی این کشورها روانه میکنیم تا از این قضایا حذر کنند. در این فیلم به خواست پالمر و با همکاری سفیر سوریه، ژنرال حبیب را در کشور سوریه دستگیر میکنند. بالاخره جک با چینی بر سر آن کیت بمب اتمی معامله میکند. چینیها آن کیت را میخواهند. دختر وزیر دفاع که در سری قبلی دوست جک بود و با او همکاری میکرد، بعد از اینکه چینیها جک را دستگیر میکنند و با خود به چین میبرند، او هم به چین میرود. در چین او را هم دستگیر میکنند. در آنجا جک معاملهای انجام میدهد. کیت الکترونیکی بمبها را به آنها میدهد تا آن دختر را آزاد کند.
از دید کاخ سفید این اقدام خودسرانه محسوب میشد. با او درگیر میشوند. چینیها به لوسآنجلس میریزند و سی.تی.یو را محاصره و تصرف میکنند. فعالیتهای پدر جک و منشی معاون اول رئیس جمهور که با تروریستها بودند و با آنها ارتباط داشتند، خنثی میشود و آنها نابود میشوند. در نهایت طبق معمول کار به خوبی و خوشی به پایان میرسد.
در ابتدای سری هفتم جک را به خاطر همه کارهایی که تا آن موقع انجام داده بود در دادگاه محاکمه میکنند. دادسرای نظامی آنها جلسه تشکیل داده است و جک را به جرم دخالت در همه چیز از جمله سیاست محاکمه میکنند. حالا آبها از آسیاب افتاده و کشور امن و امان است و همه فراموش کردهاند که چه وقایعی رخ داده است و حالا قانونگرا شدهاند و جک بائر را محاکمه میکنند. خانمی که افسر واحد ضد تروریسم در اف.بی.آی است سراسیمه وارد دادگاه میشود و همانجا حکم رسمی را نشان میدهد. وسط جلسه دادگاه بدون اینکه دادگاه تعطیل شود جک را با خود بیرون میآورد و همراه با او تا انتهای سری 7 اقدامات تروریستی را خنثی میکند. خانم رئیس جمهور کسی است که عرض کردم مرد بیعرضهای به عنوان شوهر همراهش است و نمیتواند او را کمک کند. معاون اولش که مرد پختهتری است در اثر لجبازیهای دخترش از کار بر کنار میشود. این خانم دست تنها میماند. فساد دختر و همسرش باعث میشود نتواند کاخ سفید را اداره کند. جک درگیر اقدامات صحنه میشود. دوست جک، اکنان هم پیدایش شده است و در جایی عملیات استشهادی انجام میدهد و درون کاخ سفید کشته میشود. تونی آلمیدا از این برخوردها گلهمند است که وقتی مشکل دارند آنها احضار و از وجودشان استفاده میکنند. زمانی هم که کارشان تمام میشود آنها را محاکمه میکنند. به همین دلیل تونی آلمیدا با تروریستها زد و بند کرده است و با آنها همکاری میکند. به این ترتیب سریال وقایع پر کش و قوسی را دنبال و نهایتاً طبق معمول باز هم اقدامات تروریستی خنثی و مشکلات مرتفع میشود.
در سری هشتم که در حال ساخت است بعضی افراد را تکراری میبینیم. همان خانم رئیس جمهور را دوباره میبینیم. آن خانمی که افسر اف.بی.آی است در این عکسها هست و در سری جدید کنار دست جک حضور دارد. ترکیب، ترکیب جدیدی است. دیگر خیلی از افراد قدیم سی.تی.یو در سری 8 نخواهند بود.
من خیلی سریع مؤلفههای استراتژیک سریال 24 را برمیشمرم تا ببینید به چه دلیل جهتگیری این فیلم استراتژیک است. اول این است که اتوکراسی را به بهترین نحو ممکن تبلیغ میکند. دوستان، شما مفهومی به نام بوروکراسی را در علم مدیریت شناختهاید. در مدیریت الگوی دیگری به نام اتوکراسی وجود دارد. بوروکراسی یعنی اینکه همه چیز باید مدرک، نامه، قانون و ضوابط داشته باشد. یک سیستم مدیریتی وجود دارد که به آن اتوکراسی گویند. اتوکراسی به معنی شایستهسالاری است. یعنی وقتی کسی روی کار آمد همه قوانین، مقررات و موارد دیگر را کنار بگذارد. این سیستم، سیستم بسیار پیچیده و پیشرفتهای است و به آنارشی و هرج و مرج میل میکند.
در این سریال آنچه که خیلی خوب نمایش داده می شود این است در جاهایی بوروکراسی کشور نمیتواند کشور را اداره کند و آقای جک بائر باید بیاید و همه این قواعد را کنار بگذارد و به روش خود امنیت را برقرار کند. آنچه از شخصیت جک بائر در ذهن شما نقش میبندد در علم مدیریت به آن شایستهسالاری یک اتوکرات میگویند. یعنی قوانین و مقررات را کنار میگذارد و هر طور که خودش بخواهد عمل میکند.
در ایران اصطلاحاً به آن نیروی خودسر میگویند که به دلیل خودسریاش محاکمه هم میشود. دومین مؤلفه، همان طور که در سریال اِی.بی.اس اشاره کردم اینجا هم نفی اعتماد به دیگران موضوعیت دارد. گفته میشود، در صحنه مأموریت به هیچ کس مبتنی بر همان خط قرمزهای امنیت ملی نباید اعتماد داشته باشی. القا میشود که هر فرد در صحنه مأموریت نباید به هیچ کس از خود رئیس جمهور تا مأموران سی.تی.یو اعتماد کند. چون ممکن است هر کدام به استخدام کسانی در آمده باشند که امنیت ملی را هدف گرفتهاند.
در سری 1، والش افسر سی.آی.اِی رو به جک می گوید: «به هیچ کس حتی به افراد خودت اعتماد نکن.» سومین مؤلفه، تصویر استراتژیکی که از این فیلم در ذهن مخاطب نقش میبندد، در سری 1، القای ضرورت حضور یک سیاهپوست در کاخ سفید است. یعنی در سال 1380 به مردم آمریکا القا کرد که زمان آن رسیده است یک سیاهپوست رئیس جمهور آمریکا شود. همان سالی که بوش جمهوریخواه کاخ سفید را به دست گرفت.
وقایع 11 سپتامبر به وجود آمد و
رئیس ستاد انتخاباتیاش به نام مایک به پالمر میگوید: «از مدتها پیش تا به حال تو مهمترین کاندیدای ریاست جمهوری در کشور هستی. خوشایندت باشد یا نباشد، عادلانه باشد یا نباشد تو داری تاریخساز میشوی.» به این تصویر خوب توجه کنید. شعار انتخاباتی پالمر این است. این شعار بسیار حساسی است. خوب به این شعار توجه کنید و با وضعیتی که در کشور خودمان وجود دارد مقایسه کنید. در سخنرانیای که در کالیفرنیا انجام میدهد ـاین قسمت در سال 80 پخش شده استـ میگوید: «رقابت انتخاباتی من بر پایه صداقت، مسئولیت و بالاتر از همه عزت انجام خواهد شد.» در سال 1380 فیلمی در آمریکا به نمایش در میآید که در آن یک سیاهپوست برای تغییر وارد عرصه میشود. در همه این 24 قسمت سریال القا میشود که مهمترین اقدام او برای تغییر صداقت و نفی دروغگویی است. او میخواهد دروغگویی را از صحنه سیاست کشورش حذف کند. همسر، رئیس ستاد انتخاباتی و وکیلش یعنی سه نفر اصلی پیرامونش از او میخواهند که دروغ بگوید.
اگر سری اول این سریال را ببینید متوجه خواهید شد که این سه نفر مدام از پالمر میخواهند که دروغ بگوید، اما پالمر دروغ ممنوع را سرلوحه کار خود قرار میدهد. تغییر در نظر پالمر رفتن رئیس جمهور سفیدپوست و آمدن رئیس جمهور سیاهپوست نیست. بلکه تغییر از دروغ به صداقت با مردم است. شعاری که هفت سال بعد اوباما را به کاخ سفید رساند و در بعضی جوامع البته به شکل دیگر الگو برداری شد.
در قسمت دهم فصل نخست، پالمر برای سخنرانی انتخاباتی به مدرسه سیاهپوستها رفته و با بچههای ابتدایی و راهنمایی کف زمین نشسته است. یک بچه مدرسهای سیاهپوست به او میگوید: «پدرم معتقد است هیچ وقت یک سیاهپوست رئیس جمهور آمریکا نمیشود.» وقتی میخواهد جواب آن کودک را بدهد او را صدا میکنند. پالمر بلند میشود و ضمن بلند شدن به آن کودک میگوید: «من این را محقق میکنم. به پدرت بگو.» تصویرهایی که در فیلم ساخته میشود واقعاً حرفهای است.
چهارمین نکته استراتژیک فیلم قدرت و ارزشهای اخلاقی است. قدرت چگونه میتواند با ارزشهای اخلاقی منظور شود. در قسمت 11 سری نخست، وکیل پالمر به او میگوید: «دیوید! قدرت بهایی دارد. همیشه باید این بها را بپردازی.» پالمر به او میگوید: «به من درس اجتماعی نده. من اجازه نمیدهم هر کس به هر شکلی به اسم کاندیداتوری من صدمه ببیند.» مثلاً قرار بوده است کسی را بکشند و از سر راه بردارند. وکیل پالمر میگوید: «قرار نیست تو اجازه چیزی را بدهی یا ندهی. تا الان این را متوجه نشدی؟ دیوید این آدمها خیلی جدیاند(کسانی که پول میدهند تا او کاندیدای ریاست جمهوری شود). آنها این همه پول و وقت را روی تو نگذاشتند که حالا تو اوضاع را به هم بریزی. آنها برای کاری که باید انجام شود کسی را پیدا میکنند.» یعنی اگر تو نباشی شخص دیگری را پیدا میکنند. القای اینکه صاحبان قدرت و ثروت بالاخره کاندیدای خود را از صندوق رأی بیرون میآورند. پالمر به مخاطب تضمین میدهد که این طور نیست من همه اینها را کنار میزنم و خودم از صندوق رأی بیرون میآیم. پالمر به او میگوید: «باورم نمیشود تو یک زمانی برای من کار میکردی.» وکیلش میگوید: «من هیچ وقت برای تو کار نمیکردم. من و تو همیشه برای آنها کار میکردیم.» پالمر پاسخ میدهد: «تو شاید، اما من نه.» میبینیم پس از روی کار آمدن اوباما رئیس دفتر او را از اعضای آی.پک انتخاب میکنند. اعضای آی.پک همان لابی صهیونیستها هستند. یعنی عناصر قدرت و ثروت او را بر سر کار آوردند و رئیس دفترش را هم خودشان انتخاب کردند.
کارل، وکیل پالمر در جای دیگر به او میگوید: «احمق نشو! هر موتوری اتلافی دارد. فیزیک وضعیت همین است.» در علم فیزیک، در موتور ماشین اتلاف انرژی وجود دارد. میگوید، اینکه آدمها و منابع تلف میشوند نگران نباش. تو بعداً جامعه را میسازی. در علم مکانیک و فیزیک وضعیت این یک فرمول است. اتلافی را که صورت میگیرد بپذیر. پسر پالمر به دلیل اینکه یک سفید پوست به خواهرش تجاوز کرده او را کشته است. بقیه رد او را دنبال کردهاند که آن را رو کنند تا او به عنوان یک کاندیدا زمین بخورد. از وکیل پدرش نواری را ضبط میکنند که آنها رفتهاند و آن پزشک را کشتهاند. در این نوار پسر پالمر اعتراف میکند که آن پزشک را کشته است. این پسر پالمر را تهدید میکند که اگر تو هم این کار بکنی ما تو را هم میکشیم. پدرت باید رئیس جمهور شود و ثروتمندان میخواهند که تو کنار بروی. وقتی پالمر در جریان قرار میگیرد تصمیم میگیرد این نوار را علنی کند. آقای مایک، رئیس ستاد انتخاباتی و همسرش مایل به سرپوش گذاشتن روی این قضیهاند. مایک میگوید: «این نوار چیزی نیست که بایگانی کردنش سخت باشد. جدا از این، این نوار یک برگ برنده است. وقتی به کاخ سفید بروی میتواند از تو محافظت کند.» پالمر میپرسد: «چطوری؟» مایک میگوید: «خب! به آن فکر کن. تو علیه بعضی از قویترین افراد این کشور مدرک داری. اینطوری آنها نمیتوانند تو را کنترل کنند.»
این گفتگوها در قسمت 18 سری اول آمده است. یعنی دستورالعمل دروغ و پنهانکاری این است که برگ برندهای از آنها داشته باشی و به کاخ سفید بروی. هر وقت قدرتمندان غیررسمی بیرون از سیستم میخواستند تو را به عنوان رئیس جمهور کنترل کنند جوابشان بدهی.» در نهایت پالمر هیچ کدام از این حرفها و دلایل را نپذیرفت و طی یک مصاحبه مطبوعاتی موضوع را این چنین به مردم گفت: «بخش عظیمی از حمایتهای مالی رقابت انتخاباتی من از طرف یک گروه از تاجرانی است که همینجا در لوسآنجلساند. هر رقابت انتخاباتی به همین حمایتهای مالی تکیه میکند. ظاهراً در قضاوتم راجع به این سرمایهداران اشتباه میکردم. مهمتر اینکه آنها هم در مورد من اشتباه کردند.» پس از مصاحبه همسرش به پالمر میگوید: «با این کاری که کردی 25 سال تلاشمان را برای رئیس جمهور شدن از بین بردی.» پالمر جواب میدهد: «شاید، ولی مردم آدم صادق را میخواهند.» بعد از اینکه پالمر مصاحبه مطبوعاتی را کرد و به مردم که چه اتفاقی در خانوادهاش رخ داده است و از مردم معذرتخواهی کرد. مایک رئیس ستاد انتخاباتی پالمر با عجله پیش او آمد و گفت: «یک خبر خوش! فاکس نیوز یک نظر سنجی فوری کرده است. 83 درصد مردم با شیوهای که تو اوضاع را کنترل کردی و صادقانه مسئله را به آنها اعلام کردی موافق بودند.» فاکس نیوز تلویزیون و رسانه جمهوریخواههاست.
پالمر میگوید: «عالی است. خبری از ایمز و افرادش نشده؟» منظورش همان گروه سرمایهداران حامی پالمر بودند و قتل و... را رقم میزدند. مایک میگوید: «الان سر آنها شلوغ است. آنها دارند دنبال مخفیگاه و سوراخ موش میگردند.» پالمر به جمع اعضای ستاد انتخاباتیاش میرود و به آنها میگوید: «روز سختی بود. اما من مطمئن بودم صریح و صادق بودن کار درستی بود. مطمئنم همه چیز عادلانه تمام میشود.» صداقت این فرد در تمام چند قسمتی که به عنوان رئیس جمهور حضور دارد، آنچنان اثری بر ذهن شما میگذارد که مخاطب آمریکایی احساس میکند میتواند به این شخص اتکا و تکیه کند و کشور را به دست چنین شخصی بسپارد. تصویری که این فیلم ساخت، در ذهن بعضی از سیاستمداران داخلی در انتخابات ایران چنین تصویری را ایجاد کرده بود. کسانی که شعار مبارزه با دروغ و مواردی از این قبیل را مطرح کردند، این شعار را از این فیلم گرفته بودند. طوری که یکی از کاندیداها شعار تغییر را که از اوباما گرفته بود از این فیلم گرفته بود. گروه دیگر هم از این شعار که ما دروغ را کنار میزنیم و صداقت را به کار میبریم استفاده کرده بودند. یک سریال استراتژیک نه اینکه هشت سال پیش روی جامعه خود تأثیر میگذارد بلکه در جامعه دیگر منشاء اتفاقات و اقداماتی میشود که درک آنها بسیار مهم است. البته هر کس که خواست از این سریالها اقتباس کند و الگو بگیرد باید هوشیارانه عمل کند. یعنی پالمر صادقانه همه آلودگیهای دور و بر خود را کنار گذاشت تا نشان دهد به دنبال صداقت است. یعنی وقتی گفت من با دروغ مخالفم صادقانه آمدهام زنش را کنار گذاشت. بعد از اینکه رئیس جمهور شد با رئیس ستاد انتخاباتیاش برخورد میکند. وکیلش را کنار گذاشت. همه حامیان خود که ثروتمندان بودند کنار گذاشت. نمیشود ما همه افراد، عوامل قدرت و ثروت و... را دور و بر خود داشته باشیم و بعد بگوییم ما داریم با دروغ مبارزه میکنیم. این فیلم خیلی درس دارد. وقتی درباره اخلاق در سیاست صحبت میکنم میبینم این فیلم به چه زیبایی این موضوع را به تصویر کشیده است. کی میشود سینما و تلویزیون ما بتواند چنین فیلمی بسازد که نشان دهد پشت پرده سیاست در کشور ما در جناحهای مختلف چیست و چه کسی صادقانه عمل میکند. اگر از این قبیل کارها اقتباس جعلی کنیم نتیجه آن همین چیزهایی میشود که تا به حال انجام شده است.
در قسمت 22 فصل نخست، وقتی پالمر پیروز شده است و سخنرانی پیروزی را انجام میدهد میگوید: «روزی که شروع کردیم گفتند که کشور آماده نیست. میگفتند نمیشود این کار را کرد. اما دیدیم که شد. حالا تمام شد و ما هنوز محکم ایستادهایم. وقتی به عقب بنگریم میبینیم بخشی از تاریخ هستیم و اگر خدا بخواهد بچهها و نوههایمان سود بذرهایی را که ما الان میپاشیم درو خواهند کرد.» این یک رویکرد آینده شناخت است....ادامه دارد...
خبرهای مرتبط: