**مدیران استراتژیک علمی و دانشگاهی جهان و کانال های مهم استراتژیک خبری و تحلیلی چون بی.بی.سی و هیستوری کانال و سایر کانال های مدعی علم ورزی در آمریکا و اروپا، در تائید نظریات داروین و نظریات همسویش، جنجال بالایی راه انداخته اند و این نظریه اثبات ناشده که مخالفان بسیار جدی و قوی هم دارد، به مثابه وحی الهی جا انداخته اند و نمی گذارند کسی آنها را نقد کند. چند مستند و البته فیلمهای سینمایی و مستند استراتژیک زیادی نیز قبلا در همین باره ساخته شده است. این وب وظیفه خود می داند که در این رابطه، اطلاعاتی را به مخاطبان ارجمند و فهیمش ارائه دهد. امید که با دقت و مطالعه عمیق، دروغ پردازی ها و مدیریت استراتژیک علم توسط رسانه ها ودانشگاه های سکولار و ماسون زده غربی را بهتر از گذشته بشناسیم.
با توجه به اینکه همیشه هنر و معماری و نمادسازی، مقدمه ای برای علم سازی بوده و هستند، توجه به فیلم ها و مستندهای علمی وشبه علمی بسیار اهمیت دارد. به امید اینکه لینک های نقدی که در انتهای مطلب اشاره کرده ایم را ببینید و به بی پایگی فزاینده داروینیسم نیز، بیش از گذشته پی ببرید. مطلب زیر را تقدیم می کنم به تمام آزاداندیشان و دانش پژوهانی که در پی حقیقتند نه به دنبال جو زده های غربزده ای که متوجه نیستند غربی ها به دنبال مدیریت استراتژیک مادی علم در جهان هستند، حتما مستند "اخراج شدگان" را دانلود کرده و ببینید:
نقد داروینیسم و نظریات تابع در مستند آمریکایی "اخراج شدگان"
این مستند در راستای نشان دادن عدم آزادی بیان در ایالات متحده آمریکاست و در مجامع مهندسی علم و فرهنگ و در میان مدیران استراتژیک علمی انحصارطلب غرب صهیونی است. پروفسورهایی که به خاطر اعلام این که در پشت این دنیا یک تفکر هوشمند (یک خالق) قرار دارد؛ از دانشگاه اخراج شده اند و به آنان برچسب تروریست فکری زده شد. و این افراد تقریبا دیگر نمیتوانند در مراکز رسمی فعالیت کنند. داروینیسم، بنیانی است که دانشگاه های غربی و نظام آموزش مقدماتی آمریکا و به آن تکیه کرده و مبنای وجودی جهان میداند. بنابر این هر استادی که داروینیسم را رد کندو بیان کند که در پشت این جهان یک تفکر هوشمند قرار دارد از دانشگاه اخراج میشود . این هم از آزادی بیان غربی!!
علت این گونه اعمال چیست؟ به طور کوتاه اینگونه میتوان گفت که اگر جهان به خدا ایمان بیاورد بنابر این تمام بنیان ها و تفکراتی که غرب برای ادامه حیاتش چیده است به یک باره نابود میشود . آنان حتی این گونه به مردمان خویش القا میکنند که موجودی به نام شیطان وجود ندارد . حتی در کلیسای شیطان پرستان هم گفته میشود که ما شیطان را به عنوان یک نیروی بد قبول داریم نه یک موجود. باز هم اگر آنان اعلام کنند که شیطان وجود دارد؛ مردم به نیروی خوب هم که همان خدای یکتاست ایمان میآورند. در نظرسنجی که چند ماه پیش یکی از رسانه های غربی گرفت -اگر اشتباه نشود- 80% مردم آمریکا به موجودی به عنوان شیطان اعتقاد ندارند. حتی حدود 2 چهارم آمریکایی ها به جنگ آرماگدون (جنگ رستاخیر /جنگ آخرالرزمان به بیان اوانجلیست ها) ایمان دارند. بنابر این آن ها مجبورند که از داروینیسم به شدت حمایت کنند و حتی دکتر ها و دکترین علمی را از میان بردارند که به اهداف آخرالزمانی خود که همان حکومت شیطان است برسند. اما تحولات اخیر در جهان خبر از اتفاقات بزرگی میدهد که انشاءالله به قیام جهانی امام مهدی (عج) منجر خواهد شد.
شماره قسمتها |
لینک دانلود |
قســـــــــــمت 1 | برای دانلود ایـــــنجا کلیک کنید |
قســـــــــــمت 2 | برای دانلود ایـــــنجا کلیک کنید |
قســـــــــــمت 3 | برای دانلود ایـــــنجا کلیک کنید |
قســـــــــــمت 4 | برای دانلود ایـــــنجا کلیک کنید |
قســـــــــــمت 5 | برای دانلود ایـــــنجا کلیک کنید |
قســـــــــــمت 6 | برای دانلود ایـــــنجا کلیک کنید |
قســـــــــــمت 7 | برای دانلود ایـــــنجا کلیک کنید |
قســـــــــــمت 8 | برای دانلود ایـــــنجا کلیک کنید |
قســـــــــــمت 9 | برای دانلود ایـــــنجا کلیک کنید |
قســـــــــــمت 10 | برای دانلود ایـــــنجا کلیک کنید |
توضیح استاد حسن عباسی در مورد این فیلم و داروینسم: برای دانلود اینجا کلیک کنید.
دریافت شده از http://morti18.parsiblog.com و وب نشانه، آخرین ثانیه ها تا ظهور
اخراج دانشمندان ضد داروین از دانشگاه های آمریکا؟!
علاوه بر محروم کردن دانشمندان ضد داروین از خدمات شهروندی اجتماعی، نام برخی از این دانشمندان را برای چاپ درهر نشریه وکتاب یا در فضای اینترنت ممنوع می کنند به گونه ای که گویا چنین دانشمندی اصلا به دنیا نیامده است. به گزارش سرویس جنگ نرم مشرق، در بخش مستند جشنواره ی فیلم فجر سال 88 مستندی از کشور آمریکا شرکت کرد که موضوع آن بررسی نگرش داروینیستی به هستی و نیز نحوه ی تقابل صاحبان این نگرش یعنی آنها که قدرت علمی را در آمریکا در دست دارند با دانشمندان مخالف آن نظریه که معتقد به وجود نوعی طرح هوشمند در پیدایش هستی اند، می پردازد.
این فیلم مستند در 98 دقیقه سه مبحث کلیدی را همزمان دنبال می کند:
نخست نشان می دهد که در پرمدعاترین کشور جهان از نظر دموکراسی و آزادی بیان چگونه دانشمندانی را که دیدگاهی متقابل با داروینیسم داشته اند یعنی مخالف بوجود آمدن جهان بصورت تصادفی و یا انتخاب طبیعی بوده اند از دانشگاه های آمریکا اخراج می کنند. در این مستند، به صراحت تاکید می شود که حتی برخی استادان دانشگاه را علاوه بر محروم کردن آنها از خدمات شهروندی اجتماعی، (مانند سوزاندن کارت های اعتباری بانکی شان که این امر موجب می شود نتوانند نیازهای اولیه زندگی شان را رفع نمایند) حتی نام برخی از دانشمندان را برای چاپ در هر نشریه و کتاب یا در فضای اینترنت ممنوع می کنند به گونه ای که گویا چنین دانشمندی اصلا به دنیا نیامده است. آنهم نه دانشمندانی که creationist و خلقت گرا باشند بلکه کسانی که صرفا به وجود نوعی Intelligent Design یعنی طرحی هوشمند در ساخت جهان قائلند و عالم را تصادفی نمی دانند.
علت اهمیت این امر برای صحنه گردانان تمدن غرب آن است که اعتقاد به خلقت هوشمند جهان ، زمینه پذیرش خالق جهان را فراهم کرده و دین گرایی در جهان افزایش چشم گیر خواهد یافت.
دوم و در ضمن مصاحبه با دانشمندان اخراج شده از دانشگاه ها، به بررسی عقاید آنها و علل مخالفتشان با داروینیسم می پردازد و این بهانه ای می شود تا تهیه کننده ی مستند با بزرگترین داروینیست های جهان مثل پروفسور داوکینز به صحبت بنشیند و دلایلشان را در اینکه چرا جهان نمی تواند یک خالق داشته باشد یا حتی بر اساس طرحی هوشمند بوجود آمده باشد بشنود و سپس همانها را از نگاه خردگرایانه و ساینتیستی به چالش می کشاند.
سوم اینکه این مستند به بررسی ایدئولوژی های برآمده از نگرش دارونیستی و اصل بقاء اصلح می پردازد و با سفر به آلمان و دیدار از کوره های آدم سوزی و کشتارگاه های بیماران روانی، مبادی تفکر نازیسم را بعنوان نمونه ای از داروینیسم اجتماعی، طی مصاحبه با محققان این دیدگاه بررسی می کند.
***این مستند اخیرا با تلاش جمعی از دانشجویان ضد داروینیسم به فارسی ترجمه و زیرنویس شده است و وبلاگی را تحت عنوان آنتی داروینیسم http://antidarwinism.blogfa.com به آن اختصاص داده اند. در همین زمینه این مطالب نیز بسیار خواندنی هستند: رسانه،داروینیسم و نقد آن [8مطلب در وب سینما ساحل نجات صهیون] / معرفی مستند اخراج شده در افشای سیطره ناجوانمردانه اومانیسم در رسانه های صهیون زده غربی / نقد وبررسی نظریه تکامل انواع داروین/بخش اول و دوم / دانلود دو فیلم مستند در نقد نظریه داروین از سایت یاسین مدیا / اخراج دانشمندان ضد داروین از دانشگاه های آمریکا / وبلاگ آنتی داروینیسم- تبئین تاثیرات داروینیسم در عرصه های علمی اجتماعی اقتصادی سیاسی در ایران و جهان / نقد سید حسین نصر بر نظریه تکامل داروین / بررسی فیلمی دیگر درباره نظریه چارلز داروین- نقد فیلم خلقت /
قسمت اول این نوشتار: http://naghdefilm.parsiblog.com/1923146.htm و قسمت دوم این نوشتار: http://naghdefilm.parsiblog.com/1923147.htm
یکى دیگر از آیاتى که طرفداران نظریه تکامل25 روى آن تکیه مىکنند، آیه 33 سوره آلعمران است: «إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحا وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ»؛ خداوند آدم و نوح و آلابراهیم و آلعمران را بر جهانیان برگزید. آنها مىگویند: همانگونه که نوح و آلابراهیم و آلعمران در میان امتى زندگى مىکردند و از میان آنها برگزیده شدند، آدم نیز باید چنین باشد؛ یعنى در عصر و زمان او انسانهایى که نام «عالمین» (جهانیان) بر آنها گذاشته شده، حتما وجود داشتهاند و آدم برگزیده خدا از میان آنهاست، و این نشان مىدهد که آدم اولین انسان روى زمین نبوده است، بلکه پیش از او انسانهاى دیگرى بودهاند و امتیاز آدم همان جهش فکرى و معنوى اوست که سبب برگزیده شدنش از افراد همسانش شد.
آیات متعدد دیگرى نیز ذکر کردهاند، که برخى از آنها اصلاً ارتباط با مسئله تکامل ندارد، و تفسیرشان به «تکامل»، از قبیل تفسیر به رأى است، و قسمتى دیگر هم، فقط با تکامل انواع و با ثبوت آنها و خلقت مستقل آدم سازگار است. به همین دلیل، از ذکر آنها در اینجا صرفنظر مىشود.
اما ایرادى که به این استدلال مىتوان گرفت این است که اگر «عالمین» به معناى مردم معاصر باشد و «اصطفاء» (برگزیدن) حتما باید از میان چنین اشخاصى صورت گیرد، این استدلال قابل قبول خواهد بود، اما اگر کسى بگوید «عالمین» اعم از معاصران و غیرمعاصران است ـ همانگونه که در حدیث معروف در فضیلت بانوى اسلام حضرت فاطمه علیهاالسلام از پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله نقل شده که مىفرماید: «اما ابنتى فاطمه فهى سیدة نساء العالمین من الاولین و الآخرین»؛ دخترم فاطمه بانوى زنان جهان از اولین و آخرین است ـ در این صورت، آیه فوق دلالتى بر این مقصود نخواهد داشت و درست به این مىماند که کسى بگوید. خداوند، عدهاى را از میان انسانها (انسانهاى تمام قرون و اعصار) برگزید که یکى از آنها آدم است؛ در این صورت، هیچ لزومى ندارد که در عصر و زمان آدم، انسانهاى دیگرى وجود داشته باشند که نام عالمین بر آنها اطلاق گردد و یا آدم از میان آنها برگزیده شود. بخصوص اینکه سخن در برگزیدن خداست؛ خدایى که از آینده و نسلهایى که در زمانهاى بعد مىآیند به خوبى آگاه بوده است. این احتمال نیز وجود دارد که فرزندان آدم در مدتى نه چندان طولانى جامعه کوچکى تشکیل دادند که آدم برگزیده آنان بود.
اما مهمترین دلیلى که طرفداران ثبوت انواع از آیات قرآن، انتخاب کردهاند، آیات مورد بحث و نظر آن است که مىفرماید: «خداوند انسان را از گل خشک که از گل تیره رنگ بد بوى گرفته شده بود آفریده است.»26 جالب اینکه این تعبیر، هم در مورد خلقت «انسان» به کار رفته است: «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ» (حجر: 26)، و هم درباره «بشر»: «وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرا مِن صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ» (حجر: 28) و هم به قرینه ذکر سجده فرشتگان بعد از آن در مورد شخص آدم آمده است. ظاهر این آیات در بدو نظر چنین مىگوید که آدم نخست از گل تیره رنگى خلق گردید و پس از تکمیل اندام، روح الهى در آن دمیده شد و به دنبال آن، فرشتگان، بجز ابلیس، در برابر او به سجده افتادند. طرز بیان این آیات چنین نشان مىدهد که میان خلقت آدم از خاک و پیدایش صورت کنونى، انواع دیگرى وجود نداشته است. و تعبیر به «ثم» که در بعضى از آیات فوق آمده و در لغت عرب براى «ترتیب با فاصله» آورده مىشود، هرگز دلیل بر گذشتن میلیونها سال و وجود هزاران نوع نمىباشد، بلکه هیچ مانعى ندارد که اشاره به فاصلههایى باشد که در میان مراحل آفرینش آدم از خاک و سپس گل خشک و سپس دمیدن روح الهى وجود داشته است. از اینرو، همین کلمه «ثم» درباره خلقت انسان در عالم جنین و مراحلى را که پشت سر هم طى مىکند آمده است؛ مانند: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاکُم مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ... ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ...» (حج: 5)؛ اى مردم، اگر تردید در رستاخیز دارید (به قدرت خدا در آفرینش انسان بیندیشید) که ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نطفه. سپس از خون بسته شده، سپس از مضغه (پاره گوشتى که شبیه گوشت جویده است)... سپس شما را به صورت طفلى خارج مىسازیم، سپس به مرحله بلوغ مىرسید. ملاحظه مىشود که هیچ لزومى ندارد «ثم» براى یک فاصله طولانى باشد، بلکه همانگونه که در فواصل طولانى به کار مىرود، در فاصلههاى کوتاه هم استعمال مىشود.
آیات قرآن هرچند مستقیما درصدد بیان مسئله تکامل یا ثبوت انواع نیستند، ولى ظواهر آنها با مسئله خلقتِ مستقل سازگارترند. این ظهور در خصوص انسان نسبت به سایر موجودات بیشتر است.
آیه 40 سوره «حج»: «وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ»؛ که در آن مىفرماید: اگر خداوند به وسیله بعضى از بندگان خود، بعض دیگر را دفع نکند، صومعهها و کلیساها و معابد یهود و مساجد مسلمانان ویران مىگردد. هیچگونه دلالتى بر تنازع بقا ندارد، بلکه بشارتى است براى مؤمنان، در مواقعى که در فشار شدید از سوى طاغوتها و جباران قرار مىگیرند، در انتظار نصرت الهى و امدادهاى غیبى باشند. این آیه شریفه ناظر به مبارزه با افراد طغیانگر و ستمکار است که اگر خداوند از راههاى گوناگون جلوى آنها را نگیرد تمامى روى زمین به فساد کشیده مىشود. بنابراین، جنگ را به عنوان یک اصل کلى در زندگى انسانها، مقدس نمىشمرد. به علاوه، آنچه به عنوان قانون «تنازع بقا» گفته مىشود و یادگار اصول چهارگانه داروین در مسئله تکامل انواع است، نه تنها یک قانون مسلم علمى نیست، بلکه فرضیهاى است ابطال شده. و حتى طرفداران تکامل انواع، امروز به هیچ وجه روى اصل تنازع بقا تکیه نمىکنند و تکامل جانداران را مربوط به مسئله «جهش» مىدانند.27 از همه اینها گذشته، به فرض اینکه فرضیه تنازع بقا را یک اصل علمى بدانیم، باید از آن فقط در مورد زندگى جانوران استفاده کرد و زندگى انسان هرگز نمىتواند بر اساس آن بنا شود؛ زیرا تکامل انسان در پرتو «تعاون بقا» است نه تنازع بقا! چنین به نظر مىرسد که تعمیم فرضیه تنازع بقا به جهان انسانیت، طرز تفکرى است که برخى از جامعهشناسان سرمایهدارى براى توجیه جنگهاى خونین و نفرتانگیز حکومتهاى خود به آن متوسل شده و خواستهاند جنگ و نزاع را یک قانون طبیعى و یک وسیله براى تکامل و پیشرفت جوامع انسانى معرفى کنند و به این ترتیب، بر روى جنایات خود یک سرپوش علمى بگذارند. کسانى که ناخودآگاه تحت تاثیر افکار ضد انسانى آنها قرار گرفته و آیه فوق را بر آن تطبیق کردهاند، مسلما از تعلیمات قرآنى دور افتادهاند؛ زیرا قرآن صریحا مىفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ ادْخُلُواْ فِی السِّلْمِ کَآفَّةً» (بقره: 208)؛ (اى افراد باایمان همگى داخل در صلح و صفا شوید). جاى تعجب است که بعضى از مفسّران اسلامى مانند نویسنده المنار و همچنین مراغى در تفسیر خود، چنان تحت تأثیر این فرضیه واقع شدهاند که آن را یکى از سنن الهى پنداشته و آیه فوق را به آن تفسیر نمودهاند و چنین پنداشتهاند که این فرضیه از ابداعات قرآن است و نه از ابتکارات داروین! ولى ـ همانگونه که بیان گردید ـ نه آیه فوق ناظر به آن است و نه این فرضیه اصل و اساسى دارد، بلکه اصل حاکم بر روابط انسانها تعاون بقا است و نه تنازع بقا.
عجیبتر از آن، عدم دقت بسیارى از متفکران و اندیشمندان مسلمان است که نظریه تکامل انواع را بدون تأمّل و دقت تلقّى به قبول کردهاند، و متأسفانه این نظریه اینک در بین بسیارى از دانشگاهیان ما به عنوان اصل مسلم علمى پذیرفته شده است؛ غافل از آنکه این نظریه نه تنها علمى نیست، بلکه در تقابل با «نظریه خلقت» است. قبول و رد آن، خواسته و ناخواسته آثار مخرّب فراوانى در پى دارد که پرداختن به آن مجال دیگرى مىطلبد. ولى به طور خلاصه مىتوان سکولاریزم و عرفى شدن، لیبرالیزم و آزادىهاى افسار گسیخته و پوچگرایى و نهلیسم و... را از میوههاى نظریه تکامل انواع دانست که در آن، انسان از مقام خلافت الهى به زیر کشیده شد و در حد میمونى درآمد که از درخت پرید و دمش کنده شد! در نتیجه، صعود و تعالى و معراج نیز از انسانها گرفته شد و آدمى همچون حیوانى در کنار حیوانات دیگر، به موجودى تبدیل گردید که تنها درد معیشت و گذران زندگى روزمره را دارد و به همین دلیل، پیوسته باید در جنگ و تنازع بقا باشد!
نتیجهگیرى
در الگوى تکاملى منشأ حیات تلاش بر آن است که وجود نظامهاى بسیار پیچیده حیات با تکیه بر فرایندهاى موسوم به فرایندهاى طبیعى توضیح داده شود که در آن جهان متشکل از پدیدههاى مادى کاملاً مستقل و خودکفا و در یک جریان تکامل تدریجى سیر مىکند. حال آنکه:
1. این نظریه به عنوان یک نظریه علمى، با روش آزمون و تجربه قابل اثبات نیست.
2. در موارد جزئى ادعایى، قابل تعمیم کل هستى نیست.
3. فرایندهاى تمایل، تنزّل، مراتب پایینتر از خود دارند و نه تکامل و ارتقا.
4. ساختارهاى مورد مشاهده در عالم موجودات زنده هرگز خواص اولیه ماده نیستند، بلکه حاکى از عالىترین مراتب علمى و مهندسى هستند.
5. علم با تمام پیشرفتهاى خود همانند هزاران سال پیش ناتوان از ساخت حتى یک تکسلولى است. آنچه که هست تکثیر است نه ابداع و ایجاد نمونه جدید.
6. آیات نورانى قرآن کریم نه تنها اثبات و یا تأییدى بر نظریه تکاملى نیست، بلکه ظهور آنها در خلقت مستقل است.
7. نظریه تکامل آثار مخرّب اخلاقى ـ اجتماعى فراوانى دارد که ظهور مکاتب مادى، سکولاریسم، نهیلیسم، لیبرالیسم، از جمله آن است و قدر مشترک در تمام این مکاتب سقوط انسان به مرتبه حیوانات است و در نتیجه آن تعالى و صعود معراجى هم براى انسان در حد حیوانات نخواهد بود.
پى نوشت ها
2ـ مولوى.
3. Transformism.
4ـ ابوالفضل درویزه، آفرینش حیات، ج 1 بررسى علمى تئورىهاى منشأ حیات، ص 48.
5ـ سفر پیدایش، 2:7.
6ـ بقره: 29 / حجر: 26 / فاطر: 1.
7ـ ابوالفضل درویزه، آفرینش حیات، ج 1 بررسى علمى تئورىهاى منشأ حیات، ص 6.
8. SirRobert Boyle.
9. Leewen hook.
10. Francesco Redi.
11ـ همان، ص 7.
12. Erasmus Darwin.
13. Josep Priestly.
14ـ همان، ص 8.
15. Vitalism.
16ـ همان، ص 9.
17ـ همان، ص 10.
18ـ کلمه «تلمود» به معناى آموزش از فعل ثلاثى عبرى «لمد» یعنى یاد داد مىآید. و با واژه رباعى «تلمیذ» و مشتقات آن در زبان عربى ارتباط دارد. تلمود به کتابى بسیار بزرگ اطلاق مىشود که احادیث و احکام یهود را در بردارد و در واقع، تفسیر و تأویل تورات است و احیانا آن را تورات شفاهى مىنامند. (ر.ک: حسین توفیقى، آشنایى با ادیان بزرگ، ص 104.)
19ـ ویل دورانت، تاریخ تمدن عصر ایمان، ج 4، بخش اول، ص 451.
20ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 61، ص 60.
21ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ترجمه سید محمّدباقر موسوى همدانى، ج 4، ص 229.
22ـ یداللّه سحابى، قرآن و تکامل، ص 55.
23ـ همان.
24ـ همان، ص 62ـ64.
25ـ یداللّه سحابى، خلقت انسان، ص 107.
26ـ همان، ص 111.
27ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، ج 2، ص 249.
نویسنده:محسن پورمحمد، منبع: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) http://mouood.org/content/view/11642/3/
قسمت اول این نوشتار: http://naghdefilm.parsiblog.com/1923146.htm
به رغم حجم عظیمى از اطلاعات که امروزه همچون سیل جارى است، پیچیدگى دستگاهها به حدى است که دانش و اطلاعات ما در مقابل آنها به مانند جزیرهاى کوچک در پهناى اقیانوسى عظیم است. به عبارت دیگر، هنوز همانند 5 هزار سال قبل، نسبت دانش و اطلاعات گردآورى شده ما به اطلاعات و دانشى که در طراحى دستگاههاى حیاتى و غیرحیاتى به کار رفته، مانند نسبت عدد محدودى است به بىنهایت که حاصل چنین نسبتى صفر است. ما دانش را خلق نمىکنیم، بلکه آن را از مطالعه پدیدهها استخراج مىنماییم. به عبارت دیگر، پدیدهها مجموعههایى از دانش متراکماند. آنچه ما آن را به غلط ماده یا انرژى مىدانیم، میزان عظیمى است از دانش و اطلاعات فوقالعاده تخصصى در مقیاس نجومى. مهمترین عنصرى که بناى جهان بر آن استوار است دانش و اطلاعات بسیار عظیمى است که حتى ظهور ماده و انرژى نیز بر آن متکى است. براى مثال، فرود انسان بر کره ماه بیش از آنکه معمایى را حل کند، ما را در مقابل سؤالات و مسائل جدیدترى قرار داد.
1. فیزیکدانها تلاش بسیارى مىکنند تا ساختمان ماده را بازگشایند. در این زمینه، فهرست ذرات جدید دایم در حال افزایش است، لیکن هنوز ما مرحله گذر از ارائه الگوهاى فرضى و پندارى را سپرى نکردهایم.
2. رشد و نمو ساختارهاى حیاتى یکى از دشوارترین معماهایى است که ما با آن مواجه هستیم. چگونه سلولها با یکدیگر ارتباط برقرار مىکنند؟ چگونه سلولها به یکدیگر مىپیوندند تا عضوى را با اندازه معینى شکل دهند؟ چگونه هزاران میلیون سلول وحدت ساختارى و هماهنگى دینامیکى را متبلور مىسازند؟ چگونه اطلاعات لازم براى ساخت دستگاه به غایت کارآمد شریانى (انتقال خون) که طول آن در انسان به یکصد هزار کیلومتر مىرسد ذخیره مىشود؟
3. بخش بزرگى از فعالیت و عملکرد مغز انسان هنوز بر ما مجهول است. الگوهاى الکتریکى شبکه مغزى، این پیچیدهترین ساختارهاى شناختهشده، چگونه در ساختار ژنها تبیین شده است؟ ارتباط فرایندهاى ادراک احساس و تفکر با مغز چیست؟
در اینجا ذکر چند نکته حایز اهمیت بسیار است:
نکته اول. ما علىرغم قرنها تلاش فکرى و علمى هنوز اطلاعات دقیقى از این صنعت عظیم، متراکم و پیچیده در اختیار نداریم. دانش ما در اکثر موارد معطوف به تعریف و توصیف ظاهرى است تا دقایق مهندسى. ما هنوز تا فهم دقایق مهندسى ـ این مجموعه عظیم که قرنهاست در متن آن قرار گرفتهایم ـ راه بسیارى طولانى در پیش داریم و از اینرو، درک حقیقتى که این مجموعه عظیم را طراحى و ابداع نموده و هدایت و پایدارى آن را برعهده دارد از ظرفیتهاى علمى بشر بسیار فراتر است. در نتیجه، ضرورت پیوند بین عقل جستوجوگر و هدایت الهى که سرچشمه آن طراح و خالق این مجموعه است غیرقابل انکار است و نیاز به هدایت وحیانى براى راه یافتن به هستىشناسى که آلوده به پندارهاى نادرست نباشد، اجتنابناپذیر.
نکته دوم. مغالطه گمراهکنندهاى مطرح مىشود؛ مىگویند: یکصد سال پیش بشر دوچرخه را طراحى کرده امروز هواپیماى مافوق صوت و رایانه طراحى مىکند. گرچه بشر در حوزه مهندسى بشرى پیشرفتهایى داشته است، اما در مهندسى حیات کمترین توفیقى به دست نیاورده است. از این منظر، تفاوتى بین انسان در پنج هزار سال قبل و امروز وجود ندارد. انسان در پنج هزار سال پیش قادر نبود دستگاههایى را طراحى کند که بتوانند غذاى انسان را تأمین نمایند (نظیر مجموعههاى گیاهى یا جانورى). امروز نیز پس از گذشت پنج هزار سال کمترین توفیق و تغییرى در توانایى انسان حاصل نشده است. انسان در چند هزار سال قبل قادر به طراحى دستگاههایى براى تولید اکسیژن موردنیاز یا تأمین آب آشامیدنى موردنیاز خود نبود. امروزه نیز در ارتباط با تأمین نیازهاى حیاتى و طراحى ساختارهایى که بتواند این نیازها را تأمین نماید اندکى به توانایىاش افزوده نشده است. انسان امروز در برابر عظمت مهندسى ساختارهایى که نیازهاى واقعى انسان را تأمین مىکند تفاوتى با انسان چند هزار سال قبل ندارد. به عبارت دیگر، حجم اطلاعات و دانش انسان امروز ارتباط دقیقى با طراز فناورى براى طراحى ساختارهاى حیاتى ندارد.
ما قرنهاست که بیمارى دیابت را مىشناسیم. دستگاه کنترلکننده قند خون و ترشح انسولین آنچنان متراکم و پیچیده طراحى شده که در صورت بروز هرگونه آسیب، ترمیم مهندسى آن از توان علمى مهندسى بشر فراتر است. از اینرو، پزشکى همراه با ظرفیتهایى که مهندسى پزشکى در اختیار آن قرار داده قادر به بازسازى یا ترمیم دستگاه بسیار پیچیده کنترل قند خون نیست و روشهاى درمان صرفا به کنترل میزان قند در خون محدود مىشود؛ که این در حقیقت، پرداختن به معلول است و نه علت. از اینرو، بیمارى دیابت امروز نیز قابل درمان نیست. در حقیقت، درمان در این مورد بیشتر به معناى کنترل بحران است و نه ترمیم نظام مهندسى بسیار پیچیدهاى که کنترلکننده قند خون است. در گذشته براى این منظور مواد طبیعى به کار برده مىشد و امروز بیشتر از مواد ساختنى استفاده مىشود. شاید با توجه به عوارض شدید موادى که به عنوان دارو ساخته مىشود در یک ارزیابى بلندمدت به این نتیجه هدایت شویم که شیوه گذشتگان کنترل دیابت عالمانهتر از روشهاى مرسوم امروزى بوده است!
فرض کنید در ظرفى یک کلیه انسان قرار داده شده و در ظرف دیگرى کلیهاى پس از عبور از چرخ گوشت ریخته شده باشد. آیا ظرفیتهاى پزشکى و مهندسى بشر امروز مىتواند این فاصله را پر کند؟ به خوبى مىدانیم که این یک فاصله شیمیایى نیست. این یک فاصله مهندسى است که سرچشمه آن ابداع و طراحى با ظرفیت و توانایى فوق تصور انسان امروز است. در یک کلیه انسان که در حدود 75 گرم وزن دارد، یک میلیون و سیصد هزار لوله طراحى شده است. کدام مرکز تحقیقاتى در دنیا، امروز مىتواند در طراحى چنین ساختار مهندسى عظیمى نقش ایفا کند؟ کافى است ظرفیتهاى کلیه انسان را با ظرفیتهاى پیشرفتهترین نوع ماشین دیالیز مقایسه کنیم. ساختار آنها را با توجه به شاخصهاى مهندسى مورد قیاس و ارزیابى قرار دهیم. امروز تلاش بسیار براى کاهش وزن و حجم ماشینها صورت مىپذیرد. کلیهها عظیمترین ماشینهاى پالایش هستند که با رعایت حداقلسازى وزن و حجم طراحى و ابداع شدهاند.
توانایى علمى و مهندسى و فناورى انسان امروز باید در رابطه با طراحى و ساخت دستگاههایى که بتواند نیازهاى حیاتى انسان را تأمین کند، سنجیده شود. انسان چند هزار سال قبل نیز در حوزه مهندسى خود شاهکارهاى بدیع ایجاد نموده است. نظرى به اهرام مصر، بازماندههاى تخت جمشید و بناهاى عظیمى که از اقوام و ملل مختلف به یادگار مانده به خوبى نشان مىدهد که در ساخت این آثار شگفتانگیز از ظرفیتهاى مهندسى ویژهاى استفاده شده است. در مورد اهرام مصر مطالب مختلفى عنوان شده است. گروهى از محققان بر این عقیدهاند که عملیات برش قطعاتى از سنگ به وزن 3 الى 15 تن که در ساختمان اهرام از آنها استفاده شده است با فناورى بسیار پیشرفته امروز نیز امکانپذیر نیست. از اینرو، بر این باورند که موجودات فضایى در کار ساختمان این آثار حضور داشتهاند! زیرا خلق چنین آثارى حتى با ظرفیتهاى مهندسى امروز نیز بسیار بسیار دشوار و بلکه غیرممکن به نظر مىرسد. انسان چند هزار سال قبل که در طراحى و خلق آثار بسیار بدیع توانایى خود را در تاریخ به یادگار گذاشته است، قادر نبود ساختارى نظیر دانه گندم را طراحى کند که نیاز او را به غذا تأمین نماید. انسان امروز نیز که قادر است برجهاى رفیع بنا نماید و رایانههایى با ظرفیت بالا و پرسرعت را طراحى کند، از طراحى و ساخت ساختارى نظیر دانه گندم ناتوان است. البته ما در اینجا نمىخواهیم به تحقیر ظرفیتهاى مهندسى انسان بپردازیم، لیکن مىخواهیم این حقیقت را شفاف کنیم که چگونگى فناورى که حیات انسان وابسته به آن است، هنوز هم همانند چند هزار سال قبل به صورت راز ناگشوده باقى مانده و افزایش اطلاعات و توانایىهاى مهندسى انسان امروز او را مستغنى و بىنیاز از صنعت الهى نکرده است.
توانایى انسان امروز در محدوده مهندسى بشرى نباید ما را از این حقیقت بزرگ غافل نماید که این توانایى به هیچ وجه از نیاز ما به مجموعه عظیم صنعتى که خداوند سبحان طراح آن است، نکاسته است. با درک این حقیقت بزرگ است که اهمیت بهرهگیرى مطلوب و حفاظت از مجموعههاى گیاهى و جانورى متجلى مىشود. انسان بدون مجموعههاى عظیم طراحىشده در مهندسى حیات پایدار نمىماند و صنعت بشرى در تأمین پایدارى حیات انسان کمترین نقشى ایفا نمىکند. امروز ما شاهد هستیم که صنعت بشر که از طراز بسیار پایینترى نسبت به صنعت حیات برخوردار است، به دلیل عدم هماهنگى با صنعت حیات و آلوده شدن به اغراض تجارى، به عنوان عامل انهدام تدریجى ساختارهاى حیاتى عمل مىکند.
انسان بر کشتى فضایى به نام زمین مستقر شده و این کشتى فضایى به فرمان خداوند در جغرافیاى منظومه شمسى در مدارى، یعنى تا سرآمدى معین، شناور است. این کشتى فضایى با سرعتى معین حول محور خود حرکت مىکند و این سرعت، تعیینکننده طول شبانهروز است. اگر سرعت زمین به طور قابل ملاحظهاى کاهش یابد طول شب و روز، تغییر قابل ملاحظهاى خواهد یافت و محاسبات انجام شده نشان مىدهد انرژى لازم براى تأمین حرکت دورانى زمین برابر است با ظرفیت تولید انرژى کلیه نیروگاههاى مستقر بر زمین براى زمانى برابر با 20 میلیارد سال. از این مقایسه مىتوان به عظمت صنعتى که تأمینکننده نیازهاى حیاتى انسان است راه گشود. دانش بشر در قیاس با عظمت این صنعت بسیار اندک است. بدون پندارگرایى و با استناد به شواهد متقن، این سؤال را در برابر محققان مطرح مىکنیم: این انرژى عظیم چگونه تأمین مىشود؟ ما یک سفینه کوچک را در مدار زمین قرار مىدهیم و آن را مظهر پیشرفتهترین طراز فناورى و صنعت بشر مىدانیم. چرا در برابر صنعتى که میلیونها بار از صنعت بشرى متعالىتر است با رویکردى ناصواب و ضلالتبار الگوهاى موهومى را جایگزین قضاوت عقلى مبتنى بر معیارهاى مهندسى مىکنیم؟ عصر حاضر گرچه به عصر اطلاعات شهرت یافته است، لیکن ما در اولین مراحل شناخت فناورى حیات قرار گرفتهایم و قطعا آنچه مىدانیم در مقابل آنچه نمىدانیم بسیار بسیار اندک است. کلامِ مشهور سقراط حکیم امروز بیش از زمان او مصداق دارد: «من دانستم که چیزى نمىدانم. دانش ما همانند جزیره کوچکى است بر اقیانوس مجهولات.»
نظریه تکامل و قرآن کریم
نظریه تکامل با مبانى و روشهاى مرسوم در علوم تجربى به دست نیامده است. روش علوم تجربى مشاهده، آزمون و تجربه است. زمانهاى بسیار طولانى مورد نیاز در نظریه داروین براى اثبات نظریه تکامل با عمر محدود انسان قابل پیگیرى نیست. به نظر مىرسد داروین با الهام از تعالیم تلمود کتاب بسیار مهم یهودیان،18 این نظریه را ارائه داده باشد. ویل دورانت در تاریخ تمدن به نقل از تلمود نقل کرده است: «بشر نسب از آدم دارد. با اینهمه آدمى نخستین بار مانند جانور با دم آفریده شد و تا نسل ادریس (خنوخ) چهره آدمیزادگان به بوزینه شباهت داشت. آدمى آمیزهاى از روح و جسم است؛ روحش از خداست و جسمش از خاک.»19 در توحید مفضل از امام صادق علیهالسلام نقل شده: خداوند میمون را در شکل انسان آفریده که براى انسان عبرتى باشد و بداند که خدا در عقل و ذهن و نطق او را برترى داده است.20 اگرچه تفاوت بین این دو دیدگاه، اساسى است و به رغم اشکالات فراوان وارد بر نظریه تکامل، برخى از متفکران اسلامى و غیراسلامى و مفسّران قرآن کریم این نظریه را بدون توجه به ضعفها و مشکلات و آثار بسیار مخرّب فرهنگى و اجتماعى آن پذیرفتهاند. جالب اینکه هم طرفداران تکامل انواع و هم منکران آن، براى اثبات مقصود خویش و تحت تأثیر عقیده خود به آیاتى از قرآن کریم استدلال کردهاند که البته کمتر ارتباطى با مقصود آنها دارد. در ذیل به برخى از آنها اشاره مىشود:
نظریه علّامه طباطبائى: انسان نوعى مستقل است (نه تحولیافته از نوعى دیگر نظیر میمون): علّامه طباطبائى در تفسیر المیزان به دنبال بحث از خلقت آدم و خلقت حضرت عیسى علیهالسلام و بعد از بحث و تفسیر آیه شریفه«یَا بَنِی آدَمَ لاَ یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُم مِّنَ الْجَنَّةِ یَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا» (اعراف: 27) (اى بنىآدم! زنهار که شیطان شما را دچار فتنه نسازد، همچنانکه پدر و مادرتان را از بهشت بیرون کرد و لباسشان را از تنشان کند، تا عورتشان نمودار شود) و آیه شریفه «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلآئِکَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إَلاَّ إِبْلِیسَ قَالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِینا قَالَ أَرَأَیْتَکَ هَـذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ لأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إَلاَّ قَلِیلاً» (اسراء: 61ـ62) (و آن زمان که به ملائکه گفتیم بر آدم سجده کنید، پس همگى سجده کردند مگر ابلیس، که گفت: آیا بر کسى سجده کنم که تو او را از گل آفریدى؟ و اضافه کرد: به من بگو آیا این موجود خاکى را بر من برترى دادهاى؟ اى خدا، اگر تا قیامت عمرم دهى ذریه و نسل او را از راه به در خواهم کرد، مگر اندکى از آنان را) و نیز آیه «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیرًا وَنِسَاء...» (اسراء: 1) مىفرماید:
با این معنا که جنس بشر به اعتبارى آدم نامیده شود و یک فرد از این جنس هم به اعتبارى دیگر آدم خوانده شود نمىسازد و نیز با این معنا که خلقت بشر به اعتبارى به تراب نسبت داده شود و به اعتبارى دیگر به نطفه، هیچ سازگارى ندارد، مخصوصا آیه شریفه: «إِنَّ مَثَلَ عِیسَى عِندَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثِمَّ قَالَ لَهُ کُن فَیَکُونُ...» (آلعمران: 59) که صریح در این است که خلقت آدم مانند خلقت عیسى و خلقت عیسى مانند خلقت آدم خلقتى استثنایى است و اگر منظور از کلمه «آدم» آدم نوعى بود، دیگر تشبیه خلقت عیسى به آن معنا نداشت؛ چون خلقت عیسى «خارقالعاده» بود و خلقت نوع بشر به طور «عادى» است و صاحبان این احتمال از نظریه از حد اعتدال و میانهروى به حد تفریط گراییدهاند، همچنانکه زینالعرب، یکى از علماى اهلسنت، به سوى افراط گراییده و گفته است: اعتقاد به خلقت بیش از یک آدم، کفر است (یعنى آنقدر پاىبند به فردیت شخص آدم شده که حاضر نیست آدمهاى متعدد در نسلهاى متعدد را بپذیرد، با اینکه طبق روایات و نیز کشفیات اخیر، آدمهاى بسیارى بودهاند که هریک سر سلسله نسل خود به شمار مىآیند).
... آیاتى که گذشت، براى اثبات این مطلب کافى است و نیازى به دلیل دیگر نیست؛ براى اینکه همه آنها، «نسل بشر متولد شده از نطفه را» منتهى به دو فرد از انسان به نام «آدم» و همسر او «حوا» مىدانند و درباره خلقت آن دو صراحت دارند به اینکه از تراب بوده، در نتیجه، جز این را نمىتوان به قرآن کریم نسبت داد که پس انسانیت منتهى به این دو تن است و این دو تن هیچ اتصالى به مخلوقات قبل از خود و همجنس و مثل خود نداشتند، بلکه بدون سابقه حادث شدهاند. و آنچه امروز نزد دانشمندان زیستشناس درباره طبیعت انسان شایع است این است که اولین فرد انسان فردى تکامل یافته بوده؛ یعنى در آغاز انسان نبوده بعد در اثر تکامل انسان شده است، و مخصوصا این فرضیه؛ یعنى اینکه «انسان قبلاً یک فرد حیوان بود و با تکامل انسان شد»، هرچند به طور قطع مورد قبول و اتفاق همه دانشمندان نیست و به اشکالهاى بسیارى برخورده و به صورتهاى مختلف بر آن اعتراض کردهاند، و لیکن اصل فرضیه، یعنى اینکه انسان حیوانى بوده، و در اثر تکامل انسان شده، مطلبى است مورد تسلیم و قبول همه و تمام مسائل و بحثهایى را که درباره طبیعت انسان کردهاند بر اساس این فرضیه بنا نهادهاند؛ چون تفصیل فرضیه آنان بدین قرار است که: زمین در آغاز قطعهاى جدا شده از خورشید بوده، و از آن منشعب شده، و در آن ایام در حال اشتعال، و چون فلزات ذوب شده مایع بوده، و به تدریج و در تحت عواملى شروع به سرد شدن کرده، و پس از سرد شدن بارانهاى سهمگینى بر آن باریده و سیلهاى مهیبى بر روى آن جریان یافته، و از تجمع آن سیلها در نقاط گود زمین دریاها پدید آمده، و سپس ترکیبات آبى و زمینى پدیدار گشته، و پس از آن گیاهان آبى و بعد از تکامل یافتن گیاهان و مشتمل شدنش بر جرثومههاى حیات، ماهى و سایر حیوانات آبى پدید آمده، و آنگاه ماهى بالدار پیدا شده که هم در آب زندگى مىکرده و هم در خشکى، و آنگاه حیوانات صحرایى و در آخر انسان موجود گشته، و همه این تحولات از راه تکامل صورت گرفته، تکاملى که بر ترکیبات موجود زمین در مرتبه سابق عارض گشته، به این معنا که ترکیب موجود در زمین، با تکامل از صورتى به صورت دیگر درآمده است؛ نخست گیاه پیدا شده، و بعد حیوان آبى و آن گاه حیوان ذو حیاتین، و سپس حیوان صحرایى و در آخر انسان. دلیل همه اینها کمال منظمى است که در نهاد و ساختمان موجودات مشاهده مىشود، و پیداست که موجودات طورى منظم شدهاند که از نقص رو به کمال بروند، تجربههاى پى در پى در موارد جزئى از تطور و تحول نیز دلیل دیگر بر این معناست. در اینجا ممکن است سؤال شود که منظور از این فرضیه چه بوده؟ جواب این است که مىخواستهاند خواص و آثارى را که قبلاً در نوع انسانى نبوده و بعدا پیدا شده توجیه کنند، اما دلیل بخصوصى که فقط این فرضیه را اثبات کند و سایر فرضیهها و محتملات مسئله را نفى نماید نیاوردهاند، با اینکه فرض تباین این نوع با سایر انواع فرضى است ممکن، و هیچ اشکالى متوجه آن نیست. آرى، ما مىتوانیم نوع بشرى را پدیدهاى مستقل و غیر مربوط به سایر انواع موجودات فرض کنیم، و تحول و تطور را در «حالات» او بدانیم نه در «ذات» او، و این فرضیه علاوه بر اینکه ممکن است مطابق تجربیات نیز باشد؛ چون ما تجربه کردهایم که تاکنون هیچ فردى از افراد این انواع به فردى از افراد نوع دیگر متحول نشده، مثلاً هیچ میمون ندیدهایم که انسان شده باشد، بلکه تنها تحولى که مشاهده شده در خواص و لوازم و عوارض آنها است. فرضیه تحول انواع تنها و تنها فرضیهاى است که مسائل گوناگونى را با آن توجیه مىکنند و هیچ دلیل قاطع بر آن ندارند، پس حقیقتى که قرآن کریم بدان اشاره مىکند که انسان نوعى جداى از سایر انواع است، هیچ معارضى ندارد و هیچ دلیل علمى بر خلاف آن نیست.21
ادلّه طرفداران نظریه تکامل انواع
در مقابل، از آیات مهمى که طرفداران نظریه تکامل به آن استناد و استدلال کردهاند آیه 45 سوره «نور» است: «وَاللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مِن مَّاء فَمِنْهُم مِن یَمْشِی عَلَى بَطْنِهِ وَمِنْهُم مِن یَمْشِی عَلَى رِجْلَیْنِ وَمِنْهُم مِن یَمْشِی عَلَى أَرْبَعٍ یَخْلُقُ اللَّهُ مَا یَشَاء إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ.»مؤلف کتاب قرآن و تکامل مىنویسد:
کلمه «دابه» به معناى جنبنده است. این کلمه معمولاً به تمام حیوانات متحرک اعم از آنهایى که در آب و یا در هوا زندگى مىکنند اطلاق گردیده است... . اضافه شدن کلمه «کل» به «دابه» با توجه به آنکه کلمه مزبور براى شمول و استیعاب به کار مىرود. عمومى بودن مفهوم دابه را براى کلیه حیوانات خاکى و آبى محقق مىدارد. بنابراین، از جمله «وَاللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مِن مَّاء» که کلیه جنبندگان از آب مخصوص و نامعلومى ـ چون کلمه ماء بدون الف و لام استعمال گردیده است ـ آفریده شدهاند و سپس تغییراتى در خلقت آنها به وجود آمده است.22
وى سپس با تشریح و تجزیه آیه مبارکه فوق مىنویسد: «آنچه از توجه به حروف "فا " و "من " و ضمیر "هم " منظور در ابتداى آیه مستفاد این است که پس از خلقت اولیه جانوران، و با گذشت زمانى دراز، تنوع زیاد در اعقاب جنبندگان اولیه پیدا شد و از میان آنها اقسامى راهرو براى زندگى بر روى زمین آماده گردیدند.»23
و براى نمایش اصل پیوستگى در جهت ارتقا و تکامل که میان حیوانات مذکور در آیه برقرار است، کلمه «من» به جاى موصول «ما» به کار رفته است... و کلیه این حیوانات در یک نوع سیر تکاملى قرار دارند که غایت آن پستانداران و در رأس آنها انسان ذىشعور قرار دارد. پس استعمال کلمه «من» براى هر دسته از این حیوانات به اعتبار پیوستگى آنها به یکدیگر و بستگى غایى آنها به خلقت انسان ذىشعور و شاید به علت آنکه چون همه در مسیر تکامل و وصول به مقام اعلاى عقل مىباشند بوده است. با این توضیح، مفهوم ارتباط نسلى و تکامل تدریجى که در میان اقسام مختلف موجودات زنده وجود دارد و امروز جزء مسلمات علمى مىباشد توصیفى براى کلمه «من» موصوله است که در آیه منظور از قرآن کریم استعمال شده است. در آیه مورد بحث و در بسیارى از آیات دیگر قرآن، موضوع تغییرات تدریجى موجودات زنده و اتصال و تنوع آنها به عنوان امرى مستمر و پیوسته یاد شده است. علم امروز هم از روى قرائن گذشته حقیقت این گفتار را نمایان ساخته و بدین وسیله خضوع ما را نسبت به آفریدگار این نظم استوار افزون مىکند. در آیه 4 از سوره جاثیه مىفرماید:«وَفِی خَلْقِکُمْ وَمَا یَبُثُّ مِن دَابَّةٍ آیَاتٌ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ» و در خلقت شما و آنچه از انواع جانوران پراکنده مىشود نشانههایى براى اهل یقین است. اولاً، با استعمال فعل مضارع «یَبُثُّ» در آیه شریفه، امر تنوع جانوران به وضع فعلى نمىگردد. ثانیا، موضوع خلقت انسان و تنوع و پراکندگى جانوران را از جمله آیات الهى مىداند که غور و تحقیق در مورد آنها براى ازدیاد یقین لازم و پرفایده مىباشد. در ذیل آیه 45 از سوره شریفه «نور» (آیه مورد بحث) ذکر جمله«یَخْلُقُ اللَّهُ مَا یَشَاء»براى رساندن همین مقصود است، همچنین است در آیات دیگر.24
نویسنده:محسن پورمحمد، منبع: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) http://mouood.org/content/view/11642/3/
نظریه تکامل آثار مخرّب اخلاقى ـ اجتماعى فراوانى دارد که ظهور مکاتب مادى، سکولاریسم، نهیلیسم، لیبرالیسم، از جمله آن است و قدر مشترک در تمام این مکاتب سقوط انسان به مرتبه حیوانات است و در نتیجه آن تعالى و صعود معراجى هم براى انسان در حد حیوانات نخواهد بود.
چکیده: پرسش از منشأ حیات، از مباحث جدى عرصههاى مختلف اندیشه است. در مورد منشأ حیات آراء مختلفى مطرح شده است. در این نوشتار، ضمن بررسى آراء پیرامون منشأ حیات، نظریه تکامل انواع داروین و اتباع وى به چالش کشیده شده و نشان داده مىشود که این نظریه به جاى پاسخگویى به پرسش از منشأ حیات، به فرایند تکامل پرداخته است. این نظریه نه تنها در تبیین منشأ حیات، بلکه در توضیح فرایند پیدایش «انواع» نیز ناکام است و در آن از موضع یک دانشمند تجربى، اظهارنظرى فیلسوفانه مىشود. در ادامه مقاله، ضمن تبیین مهندسى آفرینش، اهمّ آراء موافقان و مخالفان نظریه تکامل انواع در بین اندیشمندان اسلامى و نیز نگاه قرآن کریم مورد بحث و بررسى قرار گرفته است.
مقدّمه: «إِنَّ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَآیَاتٍ لِلْمُؤْمِنِینَ وَفِی خَلْقِکُمْ وَمَا یَبُثُّ مِن دَابَّةٍ آیَاتٌ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاء مِن رِّزْقٍ فَأَحْیَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَتَصْرِیفِ الرِّیَاحِ آیَاتٌ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ» (جاثیه: 3ـ5)؛ و در آفرینش شما و پراکنده شدن جنبندگان عبرتهاست براى اهل یقین، و آمد و شد شب و روز و رزقى که خدا از آسمان مىفرستد و زمین مرده را بدان زنده مىکند و نیز در وزش بادها براى عاقلان عبرتهاست.
اینکه آدمى از کجا آمده است، به کجا مىرود و هدف از زندگى او چیست، سؤالاتى هستند که همواره ذهن بشر را به خود مشغول کرده است: روزها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم ماندهام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا یا چه بوده است مراد وى از این ساختنم
از کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود به کجا مىروم، آخر ننمایى وطنم2 گمان نمىرود سؤالاتى اساسىتر از این سؤالات براى بشر در طول تاریخ مطرح بوده باشد. اندیشمندان نیز همواره در جستوجوى پاسخى براى اینگونه سؤالات بودهاند. از جمله این موارد، سؤال از نقطه شروع ـ و به اصطلاح ـ از منشأ حیات، تحول و تکامل موجودات است.
در روى زمین انواع گوناگونى از جانداران و گیاهان مشاهده مىشود. درباره آنها این سؤال مطرح است که آیا تمام جانداران و گیاهان از روز نخست به همین وضع و شکلى که دارند آفریده شدهاند یا اینکه آنها در زمانهاى دور موجودات سادهاى بودهاند و به مرور زمان در مسیر تحول قرار گرفته و به تدریج به صورت انواع کنونى درآمدهاند؟ نظریه اول را نظریه ثبوت انواع و نظریه دوم را تکامل انواع یا ترانسفورمیسم3 مىنامند. تکامل انواع را نیز به دو صورت تکامل تدریجى و تکامل دفعى بیان مىکنند. امروزه تکامل تدریجى از نظر علمى مردود اعلام شده و تنها تکامل دفعى مورد بحث و گفتوگو است.
راستى منشأ حیات انسان و جانداران چیست؟ از قدیمالایام دانشمندان پاسخهاى متعددى به این پرسش دادهاند؛ از جمله: 1. تکامل شیمیایى حیات در آبگیرهاى اولیه زمین؛ 2. پیدایش مستمر حیات به صورت خلقالساعه در نقاط خاصى از سطح زمین؛ 3. تکامل شیمیایى حیات در فضا و انتقال اتفاقى آن بر عرصه زمین؛ 4. فرستاده شدن حیات با شهابسنگها از کرات دور دیگر به زمین؛4 5. خلقت حیات با اراده و قدرت لایزال الهى.
به لحاظ بازگشت برخى از این نظریهها به نظریههاى دیگر، و با چشمپوشى از برخى از جزئیات، در مجموع دو نظریه عمده در این زمینه قابل بررسى است که اعتقاد به هریک از آنها تأثیر بسیار زیادى در زندگى فردى و اجتماعى انسان دارد:
الف. نظریه خلقت: بر اساس این نظریه، جهان هستى خالقى به نام «خدا» دارد که با علم و اراده و قدرت بىنهایت خود ماسوا را خلق کرده است. با توجه به آیات قرآن کریم (براى نمونه، آیات 12ـ14 سوره مبارکه «مؤمنون») هم اساس خلقت حیات و هم خلقت تدریجى انسان به خداى متعال نسبت داده شده است.
ب. نظریه تکاملى خلقت: این نظریه مىکوشد وجود نظامهاى بسیار پیچیده را با تکیه بر فرایندهاى مادى موسوم به فرایندهاى طبیعى توضیح دهد. در این نظریه، سخن از انتخاب طبیعى و جهشهاى اتفاقى است و جهان، نظام بستهاى فرض مىشود که همه عوامل ارتقا و تکامل را در درون خود دارد و هیچگونه وابستگى به بیرون از خود ندارد.
در این نوشته، ابتدا نظریه تکاملى خلقت بررسى و تحلیل مىشود و سپس نظریه خلقت با تأکید بر مهندسى آفرینش تبیین مىگردد. در پایان نیز، ضمن بیان آراء موافقان و مخالفان مسلمان نظریه تکامل، عمده مستندات قرآنى آنها بیان مىشود.
نظریههاى منشأ حیات
1. نظریه خلقت
قدیمىترین نوشتهاى که به بحث درباره آفرینش جانداران مىپردازد، عهد عتیق کتاب مقدس یهودیان است؛ کتابى که مورد قبول مسیحیان نیز مىباشد. بر اساس این نوشته، خداوند جهان و جانداران ساکن آن را در شش روز آفرید و آدمى آخرین آفریده اوست: «خداوند پس آدم را از خاک زمین بسرشت و در بینى وى روح حیات دمید و آدم نفس زنده شد.»5 در قرآن کریم نیز آیات فراوانى مبنى بر اینکه خداوند متعال هستى و حیات را آفرید است وجود دارد.6
2. نظریه پیدایش خلقالساعه حیات
اینکه حیات مىتواند از ماده فاقد حیات پدید آید بخش مرکزى فلسفه یونان بود. فلاسفه یونان معتقد بودند که ارگانیسمها یا موجودات زنده از لجن و تحت تأثیر پرتو خورشید تکامل یافتهاند. ارسطو، این نظریه را تعلیم داد و تحت تعلیمات او نظریه خلقالساعه حیات اهمیت پیدا کرد، به گونهاى که در عهد باستان، قرون وسطا و تا قرن هفدهم میلادى این نظریه حاکمیت خود را حفظ کرد. «ارگانیسمهاى پیچیده نظیر کرمها و قورباغهها از موادى مانند گوشت فاسد و لجنها پدید مىآیند.»7
3. نظریه پیدایش حیات از حیات
در اواخر قرن هفدهم، محققان نظریه «پیدایش خلقالساعه حیات» را مورد سؤال قرار دادند. به ویژه سِررابرت بویل8 در سال1661 و لوین هوک9 در 1680 نظریات خود را در مخالفت با این نظریه مطرح نمودند. اما اولین مخالفت اساسى از طرففرانسیسکو ردى10 محقق مشهور ایتالیایى، ابراز گردید. ردى مشاهده کرد که اگر گوشت براى چند روز در معرض هوا قرارگیرد، مولد کرمها و حشرات مىشود؛ اما اگر گوشت را در ظرفى محصور قرار دهیم هیچگونه کرمى یا حشرهاى تولید نمىگردد. او از مشاهدات خود نتیجه گرفت کرمها یا حشرات از گوشت در حال فساد تولید نمىشوند، بلکه از تخمهایى به وجود مىآیند که توسط حشرات بر گوشت قرار داده شده است. از اینرو، او اعلام داشت: «حیات فقط از حیات پیدایش و ظهور مىیابد.»11
نتایج تحقیقات ردى به مجادلات در خصوص منشأ حیات پایان نداد، اگرچه در قرن هجدهم محققان دیگرى با استفاده از روش ردى، حملات سنگینى را متوجه این نظریه نمودند؛ لیکن در اواخر قرن هجدهم این نظریه در قالب و شکل متفاوتى مطرح گردید. گروهى این نظریه را مطرح کردند که «اشکال بسیار سادهاى از حیات به طریق خلقالساعه از مواد فاقد حیات تشکیل گردیده و سپس این اشکال ساده به تدریج به انواع پیچیدهتر توسعه یافتهاند.» از پیشگامان این باور و اعتقاد، اریسموس داروین12 پدر بزرگ چارلز داروین بود. جوزف پیرستلى13 که از مخالفان این نظریه بود، آن را به عنوان یک عقیده مادىمحکوم مىکرد. این مجادلات در طول سالهاى قرن نوزدهم ادامه یافت. در قرن 19 از چهرههاى شاخص که وارد این مقوله شد پاستور بود. در سال 1862 که پاستور با انتشار نتایج تحقیقات تجربى خود آکادمى علوم پاریس را متقاعد نمود «میکروارگانیسمها از مواد فاقد حیات به طریق خلقالساعه پدید نمىآیند»، چارلز داروین در انگلستان کتاب بنیاد انواع خود را منتشر کرد. داروینیسم شدیدا بر این عقیده متکى بود که «پیدایش حیات به طور خلقالساعه از مواد فاقد حیات صورت پذیرفته است.»14
4. نظریه نیروى حیاتى15
ماهیت ارگانیسمهاى داراى حیات را نمىتوان فقط برحسب قوانین شیمى و فیزیک شناخت. برزیلیوس، مشهورترین شیمیدان متقدم، از پیروان این نظریه بود. او عقیده داشت که تمام مواد آلى تحت نفوذ یک نیروى حیاتى تولید مىشوند و از اینرو، ساخت آنها به طریق مصنوعى در آزمایشگاه غیرممکن است. این گروه معتقد بودند که مواد شیمیایى موجود در ارگانیسمهاى زنده اساسا با مواد معدنى متفاوت است. در درون یک موجود زنده نیروى ناشناخته به نام «نیروى حیاتى» وجود دارد. زمانى این عقیده آنقدر حاکمیت داشت که محققان، مواد شیمیایى را به دو دسته «آلى» و «معدنى» تقسیم مىکردند. مواد آلى موادى هستند که در چرخه حیات یافت مىشوند.16
5. نظریه بنیاد انواع چارلز داروین
در طول نیمه دوم قرن 19 داروینیزم، مرکزیت مجادلات بین طرفداران نظریه خلقالساعه و نظریه نیروى حیاتى را در اختیار گرفت. داروینیستها چنین بحث مىکردند که تکامل انواع به واسطه انتخاب طبیعى غیرهدایتشده، پس از آنکه اولین شکل حیات به طور اتفاقى بر عرصه زمین تشکیل شد، تحقق یافته است. این بازگشت داروینیزم به نظریه خلقالساعه بود که محققان علیه آن برخاسته بودند. داروین مىدانست که یک توضیح رضایتبخش براى نظریه او از اهمیت زیادى برخوردار است. مخالفان داروین نیز تن به مصالحه دادند:
اگر خداوند اولین سلول زنده را به گونهاى خلق کرده که حاوى دستورهاى لازم براى تکامل بوده باشد، در این صورت، لازم نیست مؤمن از ایمان خود دست بردارد. خصوصا اینکه او یک پاراگراف را به نظریه خود صرفا به دلیل کم کردن مخالفتها به شرح زیر افزود: «معدودى از فرمهاى اولیه با یک فرم اولیه حیات خلق شده است.»17
نقد نظریه بنیاد انواع
پروفسور براون آلمانى در نقد نظریه داروین بیان مىدارد: نظریه شما چیزى را تغییر نمىدهد، مگر اینکه منشأ حیات را توضیح دهید. داروین بیان داشت: «پیدایش حیات ممکن است با عبور جریان الکتریسیته از ماده صورت پذیرفته باشد.» البته این پاسخ چیز تازهاى دربر نداشت. پیش از داروین، اندروکروز در سال 1837م ادعا کرده بود که با گذراندن جریان الکتریسیته از مخلوط سیلیکات و هیدروکلریک اسید، یک هشتپاى عظیمالجثه خلق مىکند. بنابراین:
ـ داروین هیچ اطلاعى از ساختار درون سلول نداشت.
ـ داروین نیروى حیاتى را چیزى جز جریان الکتریسیته نمىدانست.
ـ داروین معتقد به پیدایش خلقالساعه حیات بر عرصه زمین بدون دخالت هرگونه نیروى غیرمادى بود. اگرچه گروهى اصرار دارند که پیدایش حیات، به صورت خلقالساعه و در مرحلهاى از حیات زمین صورت پذیرفته است.
البته این نظریه با مسائل و مشکلات حلنشدنى مواجه است؛ از جمله:
1. ماهیت اتمسفر اولیه زمین چه بود؟ اتمسفرى شبیه به اتمسفر زمین در حال حاضر، اکسیدکننده است و امکان پیدایش حیات تحت چنین اتمسفرى وجود ندارد.
2. ظهور مولکولهاى بیولوژیکى که داراى ساختمان بسیار سازمانیافته و منحصر به فرد هستند، چگونه امکانپذیر گشته و میزان این مولکولها و خلوص آنها چگونه براى پیدایش حیات به حد کافى رسیده است.
3. وجود آنزیمها براى حیات ضرورى است و حیات بدون آنها ممکن نیست. پس پیدایش حیات چگونه بدون آنزیمها ممکن گردیده است؟ این همان سؤال سنتى مرغ و تخم مرغ است که معتقدان به نظریه مادى پیدایش حیات پاسخى براى آن ندارند.
4. چگونه اولین سلول، پیدایش و ظهور یافته است؟ چگونه اولین سلول آموخت که تقسیم شود و تکثیر یابد؟ چگونه سازوکار بسیار پیچیده تولیدمثل ظهور یافت؟
5. چگونه ارگانیسمهاى ساده به ارگانیسمهاى پیچیده تکامل یافتهاند؟
تحلیل الگوى تکاملى
1. در یک الگوى تکاملى، تلاش بر آن است که وجود نظامهاى بسیار پیچیده با تکیه بر فرایندهاى مادى موسوم به فرایندهاى طبیعى توضیح داده شود.
2. در الگوهاى تکاملى اثرى از طراحى مهندسى نیست، بلکه از انتخاب طبیعى و جهشهاى اتفاقى سخن به میان مىآید.
3. در الگوهاى تکاملى هیچ اثرى از طراحى فوق طبیعى نیست. در اینگونه الگوها، جهان نظام بستهاى فرض مىشود که همه عوامل ارتقا و تکامل را در درون خود دارد و هیچگونه وابستگى به بیرون از نظام در این الگوها منظور نشده است. عناوینى نظیر جهانشناسى تکاملى، جهانشناسى مادى یا جهانشناسى علمى همه به یک معنا هستند. این عناوین به گونهاى از جهانشناسى اطلاق مىشود که در آن، جهان متشکل از پدیدههاى مادى کاملاً مستقل و خودکفاست و در یک جریان تکامل تدریجى سیر مىکند.
4. سه عامل قوانین طبیعى، ماده و زمان عناصر اصلى یک جهانبینى تکاملى را تشکیل مىدهند. میل به تکامل، خاصیتى ذاتى براى ماده فرض مىشود. این خاصیت، در فواصل زمانى بسیار طولانى سبب شده است که ماده از سادهترین صورت (گاز هیدروژن) به پیچیدهترین ساختار (مغز انسان) تکامل یابد.
5. با اندکى توجه مىتوان دریافت که سه پیشفرض براى الگوهاى تکاملى از اهمیت بسیار زیادى برخوردار است. با حذف این سه پیشفرض، الگوهاى تکاملى دچار فروپاشى مىشوند:
الف. تمایل ماده به ارتقا و تکامل است. این پیشفرض غالبا به صورت یک اصل اجتنابناپذیر عنوان مىشود.
ب. زمانهاى بسیار طولانى. الگوى تکاملى، شدیدا وابسته به این پیشفرض است.
ج. جهان تحت تأثیر همین روابطى که بین پدیدهها جارى است و آنها را تحت نام قوانین علمى مىشناسیم، تکامل یافته است.
نقد نظریه تکامل انواع
1. دریافتهاى عامیانه و علمى به ما نشان مىدهد که ساختارهاى مادى تمایل به تنزل به مراتب پایینتر از خود نشان مىدهند. براى مثال، یک اتومبیل به تدریج مستهلک مىگردد و سرانجام تمام سازمان و نظم و هماهنگى آن دچار فروپاشى مىشود. زمان برخلاف تصور رایج، دوست تکامل نیست، بلکه دشمن آن است. ما چقدر تلاش مىکنیم که بناها و آثار تاریخى را حفظ کنیم؟ هر ساله هزینه هنگفتى در موزهها و ابنیه تاریخى صرف نگهدارى از اشیا مىشوند. در حقیقت، ما براى حفظ یک اثر تاریخى و یا یک تابلوى نقاشى به جنگ زمان مىرویم. هرچه بر فواصل زمان بیفزاییم، فروپاشى افزونتر خواهد شد. این موضوع در خصوص ساختارهاى حیاتى از شدت بیشترى برخوردار است.
2. دریافتهاى واقعى به ما آموخته است براى اینکه مواد اولیه را به اجزاى یک ساختار مهندسى تبدیل نماییم باید حجم متناسبى از اطلاعات تخصصى را بر ماده اولیه وارد کنیم. خواص فیزیکى، شیمیایى و مکانیکى مواد اولیه، روابط طبیعى و زمان نقشى در تبدیل مواد اولیه به یک ساختار مهندسى ندارد.
براى تبدیل یک سنگ آهن به یک دستگاه انتقال قدرت، باید کار مهندسى صورت پذیرد. هیچکدام از خواص آهن نظیر سختى، استحکام مکانیکى، قابلیت تغییر شکلپذیرى، جرم مخصوص قابلیت هدایت الکتریکى، خواص الکترو مغناطیسى، و... و هیچیک از قوانین نظیر اصل بقاى انرژى، اصل افزایش انتروپى و... نمىتواند جایگزین کار مهندسى شود.
3. سازمان دادن مواد اولیه در ساختارهاى حیاتى میلیونها بار پیچیدهتر و دشوارتر است. به همین دلیل، ما در طراحى و ساخت ساختارهاى غیرحیاتى گامهاى مهمى برداشتهایم، اما در طراحى کوچکترین واحدهاى حیاتى به شدت ناتوانیم. زمانى تصور مىشد که تولید سلول زنده در شرایط آزمایشگاهى کار چندان دشوارى نیست؛ زیرا تصور ما از ساختارهاى درون سلولى بسیار ابتدایى بود. با توسعه امکانات تحقیقاتى به این باور رسیدهایم که هرچه بیشتر مىکاویم مراتب عالىترى از مهندسى را در واحدهاى درون سلولى مىشناسیم . ارزش مغز انسان در مواد اولیه به کار رفته در آن نیست، بلکه در طراحى آن است. ما امروزه ترکیبات مغز انسان را مىشناسیم، لیکن حتى قادر به بازسازى بخش کوچکى از آن نیستیم؛ زیرا مغز از آنچنان سازمان پیچیده مهندسى برخوردار است که تعداد مجراهاى ارتباطى در یک صدم مغز از تعداد کل خطوط ارتباطى بر سطح زمین بیشتر است. قرار دادن ماده اولیه در چنین سازمان مهندسى به دانش و توانایىهاى تخصصى فوق تصور نیاز دارد. این مطلب فقط شامل مغز نمىشود؛ سایر اعضا و حتى در مورد یک سلول نیز صادق است.
پروفسور ورنرگیت از دانشگاه آخن مىنویسد: طول شبکه انتقال خون در بدن انسان یکصد هزار کیلومتر است. حتى تصور طراحى چنین شبکه عظیمى براى انتقال سیال از بضاعت مهندسى امروز بیرون است. ما با شبکههاى آب شهرى با دشوارىهاى متعددى روبهرو هستیم. شبکه انتقال خون 60ـ80 سال پایدار فعالیت مىکند. درک معیارهاى مهندسى در این طراحى ممکن نیست. چگونه یک سلول در ظرف مدت کوتاهى همانند خود را مىسازد، در حالى که چنین کارى از حد تصورات علمى ما بیرون است؟
4. ساختارهایى که در عالم موجودات زنده اعم از گیاهان و جانوران مشاهده مىکنیم هرگز تجلى خواص اولیه ماده نیستند، بلکه حاکمیت عالىترین مراتب علمى ـ مهندسى را نشان مىدهند. در حقیقت، این پدیدهها دانش متراکم هستند. ما از خودْ دانش خلق نمىکنیم، بلکه دانش موجود در پدیدهها را کشف و بازگو مىنماییم.
5. در یک مجموعه عظیم مهندسى، هریک از ساختارهاى تشکیلدهنده مجموعه در ارتباط متقابل با سایر ساختارها قرار مىگیرد. براى هماهنگى با وسعتى که در عرصه زمین مشاهده مىشود، تمام امکانات ضرورى باید در طراحى هر ساختار و در طراحى عمومى کل مجموعه دیده شود. این مطلب یک معیار است که در تمام مجموعههاى مهندسى کوچک یا بزرگ جارى است.
6. طراحى خارقالعاده دستگاههاى کنترل به عنوان بخش سختافزارى و حجم وسیع و عظیمى از اطلاعات در قالب نرمافزارهاى بسیار پیچیده لازم است تا قابلیتهاى لازم براى انطباق با شرایط متنوع و هماهنگ با سایر ساختارهاى مجموعه را ممکن سازد.
ساختارهاى حیاتى نسبت به عوامل فیزیکى نظیر دما، رطوبت، فشار، جریانهاى الکتریکى، میدانهاى مغناطیسى، و تشعشات یا انرژى بالا مهندسى که در ساختمان آنها وجود دارد فقط در دامنه محدودى از اینگونه تغییرات کافى است تا حیات انسانى یا حیوانى و گیاهى به خطر بیفتد. بنابراین، در ساختارهاى حیاتى، پایدارى حیاتى نظام متکى بر کمال مهندسى است که این کمال مهندسى باید در طراحى نظام تأمین شود. بر خلاف تصور رایج در الگوهاى تکاملى تغییر در شرایط زیستمحیطى هیچگونه قابلیت جدیدى را در یک نظام حیاتى ایجاد نمىکند، بلکه تمام قابلیتهاى ضرورى براى ادامه حیات و پایدارى نظام باید در طراحى اولیه آن تعبیه شده باشد. در الگوهاى تکاملى غالبا معیارهاى مهندسى نادیده گرفته مىشود.
7. بشر امروزى خود صاحب سطح خاصى از مهندسى و فناورى است. گرچه قادر به طراحى و ساخت دستگاههاى بیولوژیکى نیست، لیکن نمونههاى متنوع و متعددى از دستگاههاى مکانیکى ـ الکتریکى را ساخته و تلاش گستردهاى را براى طراحى و ساخت نظامهاى هوشمند آغاز کرده است. سؤال این است که فرایندهاى کور (جهش) و گزینشهاى غیرهوشمند و غیرهدایتشده (انتخاب طبیعى) چه اندازه در این صنعت نقش دارند؟ ما در صنعت بشرى هیچ سنخى از تمایل ماده به ایجاد نظم مهندسى یا نقش قوانین طبیعى در ایجاد چنین نظمى ابراز نمىکنیم. براى زمان نیز نقشى قایل نیستیم؛ یعنى در صنعت و فناورى بشرى هیچ کدام از پیشفرضهاى الگوهاى تکاملى معتبر تلقّى نمىشود.
8. ما ماشینهاى مختلفى را اختراع کردهایم. کارآیى این ماشینها در تبدیل سوخت به کار مکانیکى بسیار پایین است. پسماندههاى سوخت به کار مکانیکى به محیط زیست تحمیل مىشود. این ماشینها نیاز به کنترل لحظهاى دارند. غفلت از آنها فاجعهآفرین است. خودروهایى که ما تولید کردهایم فاقد همانندسازى هستند. فاقد قابلیت خودترمیمى هستند. آنها خود توانایى تغذیه و استفاده از مولد مورد نیاز را ندارند و قادر به دریافت تغییر در عوامل محیط و ابراز عکسالعمل مناسب در برابر این تغییرات نیستند. با تمام این نواقص، آنها را محصول فرایند مهندسى در مواد اولیه مىدانیم. الگوهاى تکاملى معیارهاى مهندسى را به هیچ وجه ارضا نمىکنند.
رابطه ماده + جهش + انتخاب طبیعى + زمان طولانى = ساختار حیاتى، یک رابطه پندارى است؛ این رابطه باید به صورت زیر تصحیح شود: ماده + حجم عظیمى از اطلاعات دقیق و گزینش شده + احاطه نامحدود تخصصى + حاکمیت مطلق در هدایت فرایندها با دقتى فوق تصور = ساختار حیاتى.
9. در طراحى یک مجموعه صنعتى، یکى از مهمترین بخشها که باید دقیقا طراحى شود منبع یا منابع تأمین انرژى است. تولید انرژى در یک نیروگاه هستهاى و هدایت انرژى به مراکز مصرف تخصصهاى مهندسى پیچیده نیاز دارد. اولین نکته، مشکلات جدى زیست محیطى است که نیروگاههاى هستهاى سبب مىشوند. این نیروگاهها نسبت به خورشید اصلاً قابل قیاس نیستند.
10. ما در ارزیابى طرحهایى که به همت انسانهاى محقق اجرا شده دقیقا بر اساس معیارهاى مهندسى قضاوت مىکنیم؛ یعنى آنها را مرهون دانش، نبوغ، کارایى و تخصص و احاطه علمى مىدانیم.(ماده اولیه + کار هوشمند = ساختار یا سیستمهشدار) اما در ارزیابى طرحهایى که هزاران هزار مرتبه عالىتر از طرحهاى بشرى است، از قضاوت بر اساس معیارهاى بشرى عدول مىکنیم و به الگوهاى پندارى متوسل مىشویم!
مهندسى آفرینش
با گسترش اطلاعات علمى در مورد موجودات زنده به ویژه در مورد واحدهاى ساختمانى تشکیلدهنده آنها در مقیاس مولکولى، تردیدى وجود ندارد که ساختار موجود زنده از باکترى تا انسان بر معیارهاى مهندسى استوار است. کشفیات اخیر از ساختارهاى درون سلولى، بیولوژیستها را در شرایطى قرار داده است که با بدبینى فراگیر نسبت به نقش تحولات اتفاقى و غیرهوشمند در ایجاد ساختارهاى بدیع و بسیار پیچیده درون سلول قضاوت مىکنند. اگر برنامههاى پیچیده رایانهاى با سازوکارهاى اتفاقى نمىتواند تغییر داده شود، بىتردید، این امر در مورد برنامههاى ژنتیکى موجودات زنده نیز صادق است. ما با عالىترین طراحى در سلولهاى زنده مواجه هستیم. بدون هیچ تردیدى، از مطالعه ساختارهاى درون یک سلول، شواهد قطعى بر خلقت حکیمانه را مىیابیم. کمال ساختارهاى حیاتى یک واقعیت فراگیر جهانى است. هرقدر عمیقتر بررسى نماییم، ظرافت، نبوغ و برترى مطلق کیفیت را در ساختارهاى حیاتى مشاهده مىکنیم.
نارسایى و عدم پاسخگویى علم
حقیقت غیرقابل انکار این است که ما در دنیاى موجودات زنده شاهد شگفتىهاى بسیارى هستیم که هنوز بخش بزرگى از آنها به صورت معماهاى پیچیدهاى بدون پاسخ مانده است. در تحلیل عالىترین مراتب کمال مهندسى، عالىترین مراتب نبوغ در طراحى و عالىترین مراتب ظرافت، پیچیدگى و هماهنگى، بخش قابل ملاحظهاى از پاسخها حتى در حوزه علوم تجربى از حد الگوهاى پندارى فراتر نمىروند. امروزه دستاوردهاى علمى راه را بر تحلیلهاى مادى مسدود نموده است. عالم در تمام ابعاد آن یک نظام مهندسى است و الگوهاى تکاملى که براى توصیف مادى این نظام تدوین شدهاند نظر به جهان حقیقى ندارند. وجود ساختارهاى عظیم مهندسى و هماهنگى بىنظیر بین ساختارهاى حیاتى و غیرحیاتى را نمىتوان بر مبناى تحولات اتفاقى (جهشها و انتخاب طبیعى) تفسیر نمود. ضرورت خلقت حکیمانه، نظارت مهندسى و هویت مدبرانه را الزاما باید پذیرفت و گریزى از اقرار به این حقیقت نیست.
پیروان الگوهاى مادى در مواجه با حقایق علمى ناچار به اعتراف شدهاند که با فقدان تمام عیار شواهد علمى براى نشان دادن افزایش تدریجى در مراتب پیچیدگى ساختارها مواجه هستند.
ـ حقیقت این است که تا به امروز حتى یک مورد شواهد علمى در حمایت از اینکه انتقالهاى بزرگ تکاملى تحقق یافته باشد، ثبت نشده است. الگوهاى تکاملى بر رخدادهاى اتفاقى استوار است. رخدادهاى اتفاقى نه مىتوانند ساختارهاى مهندسى را ایجاد کنند و نه مىتوانند پایدارى آنها را تأمین نمایند. در دنیاى مهندسى و طراحى دستگاههاى پیچیده و هوشمند، سخن از جهش و انتخاب طبیعى به میان آوردن، و نقشى براى فرایندهاى اتفاقى و زمان قایل شدن، به افسانههاى علمى و داستانهاى تخیّلى بیشتر شبیه است تا نظرات علمى. در تمام عرصهها بدون مدیریت مهندسى ـ تخصصى سامان دادن به ماده امکانپذیر نیست. وجود و پایدارى ساختارهاى پیچیده با توسل به فرایندها و قوانین طبیعى توضیحناپذیر است. هر الگویى بنا کنیم و در آن نقش خلّاقیت و نظارت حکیمانه را منظور ننماییم پندارى و موهومى است.
ـ هیچ اخترشناسى قادر نیست در قالب یک تحلیل علمى (تحلیل مبتنى بر خواص ماده، قوانین طبیعى و زمان) وجود ستارگان، کهکشانها و منظومه شمسى را توضیح دهد.
ـ هیچ بیولوژیستى قادر نیست حتى یک تحلیل نظرى بدون تناقضات بسیار جدى در مورد پیدایش میکروارگانیسمها یا تکامل ارگانیک (تکامل از میکروب تا انسان) ارائه کند.
ـ در الگوهاى مادى، نقشى که به ماده و قوانین طبیعى نسبت داده مىشود، به هیچ وجه منطبق با شواهد عینى و مطالعات تجربى نیست. مجموعهاى که ما در آن قرار گرفتهایم دنیاى اَبَرتکنولوژى است؛ دنیایى که در آن پیچیدهترین فرایندهاى مهندسى در عرصههاى مختلف تحت متعالىترین مدیریت تخصصى هدایت مىشوند. بخشهاى سختافزارى و نرمافزارى در این مجموعه آنچنان عالى و بدون کوچکترین نقصان طراحى شده است که عقل انسان را شگفتزده مىکند.
ـ واحدهاى بسیار پیچیده تبدیل انرژى در گیاهان، شبکههاى به غایت پیچیده و متراکم در ساختارهاى مغز موجودات زنده، شبکه پیچیده انتقال خون، واحدهاى انتقال اکسیژن، دستگاه پالایش خون، واحدهاى میکروسکوپى که با نرمافزارهاى بدیع پیچیدهترین فرایندهاى فیزیکى شیمیایى و مهندسى را در کوتاهترین زمان تحقق مىبخشد، دستگاههاى کنترل عالى و ممتاز، تجهیزات تشخیص خطا و کنترل کیفیت، دستگاههاى کشف کد و بانکهاى اطلاعاتى براى ذخیره و بازیافت اطلاعات حیاتى، قابلیتهاى مهندسى استثنایى در موجودات زنده، نظیر همانندسازى و خودترمیمى و هوشمندى که دستیابى به آنها براى مراکز تحقیقاتى امروز دنیا یک ایدهآل مهندسى است و دهها طرح بدیع و عظیم دیگر، جز به مدبرى که آسمانها و زمین به اقتدار و عظمت او گواهى مىدهند به امر دیگرى مىتوان نسبت داد؟
ـ حقیقت غیرقابل انکار این است که ما در دنیاى موجودات زنده شاهد شگفتىهاى بسیارى هستیم که هنوز بخش بزرگى از آنها به صورت معماهاى پیچیدهاى بدون پاسخ مانده است:
1. عالىترین مراتب کمال مهندسى.
2. عالىترین مراتب نبوغ در طراحى.
3. عالىترین مراتب ظرافت، پیچیدگى و هماهنگى.
بخش قابل ملاحظهاى از پاسخها حتى در حوزه علوم تجربى از حد ظنیات فراتر نمىرود. نکتهاى که تأکید مجدد بر آن بسیار ضرورى است این است که بدون طرح مسائل، به صورت مسائل مهندسى تمام تلاشهاى علمى ما جز به پاسخهاى پندارى نخواهد رسید.
خطایى که در حوزههاى مختلف علوم نظیر فیزیک، شیمى، اختر فیزیک، بیولوژى زمینشناسى و... پیوسته مرتکب مىشوند این است که ابتدا یک مسئله بسیار پیچیده مهندسى را به یک مسئله علمى کاهش مىدهیم و سپس سعى مىکنیم با استفاده از رفتارمان و قوانین حاکم بر آن پاسخهایى را پیشنهاد نماییم. در حقیقت، ما ابتدا فرض مىکنیم که مسئله نظامهاى حیاتى و غیرحیاتى مسائلى هستند که پاسخ آنها را صرفا با استناد به رفتار ماده و قوانین حاکم بر آن مىتوان یافت. بر اساس چنین فرض غلطى است که به سازوکارهاى کاملاً پندارى و غیرهوشمند نظیر جهش و انتخاب طبیعى متوسل مىشویم. در حالى که مشاهدات حقیقى و تجربیات به ما آموخته است که در حوزه مسائل مهندسى فرایندها و گزینشهاى غیرهوشمند جز تخریب نتیجه دیگرى نخواهد داشت.... ادامه دارد...
نویسنده:محسن پورمحمد، منبع: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) http://mouood.org/content/view/11642/3/
اخیرا بی.بی.سی و هیستوری کانال و سایر کانل های مدعی علم ورزی در آمریکا و اروپا در تائید نظریات داروین چند مستند درست کرده اند والبته فیلمهای سینمایی و مستند استراتژیک زیادی نیز قبلا در همین باره ساخته شده است. گروه مطالعاتی شهید اوینی وظیفه خود می داند که در این رابطه اطلاعاتی را به مخاطبان ارجمند وفهیمش ارائه دهد. در این راستا در آرشیو موضوعی بخشی به همین عنوان راه انداخته و مطالبی را از این دست تقدیم شما خواهیم کرد. امید که با دقت و مطالعه عمیق دروغ پردازی ها و مدیریت استراتژیک علم توسط رسانه ها ودانشگاه های سکولار و ماسون زده غربی را بهتر از گذشته بشناسیم.
اخراج دانشمندان ضد داروین از دانشگاه های آمریکا ؟!
مستند سه قسمتی ایده ی خطرناک داروین Darwin"s dangerous Idea
در این سری سه قسمتی فردی بنام آندره مارّ به جستجو دربارهی میراث و تأثیر همزمان تئوری چارلز داروین مبنی بر تکامل بوسیلهی انتخاب طبیعی میپردازد. او برای بحث مجدد نظریات داروین و همعصرانش و آشکار کردن آنها، در هر کدام از فیلمها قصهگوئیهای قاطع و زیرکانه را با بایگانیها ترکیب میکند. او همچنان که از مکانهایی در آمریکا، ترکیه، بلژیک و برلین دیدن میکند به جستجوی لحظات کلیدی در سفر تغییر دهندهی زندگی داروین در کشتی سلطنتی بیگل در آرژانتین، شیلی و برزیل میپردازد که اینها نقطهی مرکزی و اصلی داستان حماسی توسعه و تأثیر ایدهی خطرناک داروین محسوب میشوند.
هر کدام از برنامهها راههایی را جستجو میکنند که در آنها نظریهی داروین از جهان علم فراتر رفته و بطور مستقل مطرح میشود. این سریها نشان میدهند که آن نظریه هنوز هم این قدرت را دارد که برای ما الهام بخش باشد و در ما ایجاد چالش کرده و ذهن ما را به خود مشغول دارد.
قسمت اول: جسم و روح
اولین برنامهی ایدهی خطرناک داروین به جستجو در مورد تأثیر ایدههای داروین بر مذهب و اخلاقیات میپردازد. آندره مارّ کشف میکند که قسمت مهمی از مأموریت بیگل، برگرداندن سه نفر از افراد بومی به سرزمینشان – "تیّرا دل فوئگو" در جنوبیترین قسمت آرژانتین – بوده است. سالها قبل از اینکه او به گالاپاگوس برسد، آنها سؤالاتی را مبنی بر شکنندگی تمدن و اینکه معنای واقعی انسان بودن چیست در ذهن او بوجود آورده بودند. مارّ بررسی میکند که چگونه داروین پس از برگشت به انگلیس ایدههایش را بسط داده و سرانجام تئوریش را دربارهی تکامل بوسیلهی انتخاب طبیعی ارائه می کند.
ایدههای داروین بوسیلهی تعدادی از اندیشمندان بزرگ قرون نوزده و بیست از قبیل کارل مارکس، فریدریش نیچه و زیگموند فروید پذیرفته و بکار گرفته شد. ما دریافتیم که ایدههای داروین به انگیزش سپاه قیصر در جنگ جهانی اول و نیز در متقاعد کردن دولتمردان آمریکا برای کنار گذاشتن سیاست عدم دخالت در کشورهای دیگر و وارد شدن در درگیری، کمک کرده است.
ما واکنشی شدید و رشدکننده را بر ضد ایدههای داروین توسط بنیادگرایان ادیان بزرگ جهانی در قرن بیستم دریافتیم. همزمان علم نشان می دهد که تئوری داروین مبنی بر انتخاب طبیعی همان اندازه که بر تکامل جسمهایمان موثر است، بر رفتارمان هم که شامل اخلاقیات ماست هم تأثیر دارد. شواهد علمی قابل توجهی وجود دارد که نشان می دهد داروین با همهی ابعاد شگفتی، شکوه و خطراتش، انسانیت را به طبیعت بازگردانده است.
قسمت دوم: یکسانی تولد؟
بخش دوم کشفیات آندره مارِِّ جستجو درباره ی تأثیر ایدههای داروین بر علم و سیاست است. اولین بندرگاهی که داروین با بیگل سرکشی میکند سالوادور در برزیل است- بندری برای عمده ی تجارت جهانی برده- تجربهی او در آنجا بر دیدگاههای روشنفکرانهاش مبنی بر آزادی، پیشرفت و تنفر از بردگی، صحه می گذارد. اما تئوری تکامل او که ریشه در این سفر حماسی اش دارد، باید جهانی از درگیری، ظلم و رقابت را توصیف میکرد. این تئوری بوسیلهی برخی از مستبدانهترین جریانهای اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیست مورد سوء استفاده قرار گرفت: عبارت "بقاء اصلح" کمک کرد تا تئوری داروین بعنوان توجیهی علمی برای علم اصلاح نژاد انسان، پیشبرد عقیم سازی و همچنین قتل عام بکار گرفته شود. اما بعد از جنگ جهانی دوم تئوری داروین در اعلامیه سازمان ملل دربارهی نژاد، معنای بهتری پیدا کرد: این اعلامیه نظریه داروین را که میگوید همهی انسانها اعضاءِ یک نژاد بوده و شایستهی رفتار برابر هستند، تأیید میکند.
این نظریه با کار شگفتآور انجمنی یهودی بیشتر تقویت شد: این گروه از آزمایشات "دی ان اِی" و فرمهای بینام و داوطلبانه برای تولید مثل گزینشی استفاده کردند تا با این کار نوعی بیماری تضعیفکننده را از جامعهی یهود ریشهکن کنند. تست "دی اِن اِی" مرض نهایی نظریهی خطرناک داروین است. اما درسهایی که از تاریخ گرفتهایم می گویند که ما با انتخابهای جدیدی روبرو هستیم که از ما میپرسند با دانش داروین وقتی که با ژنتیک جدید مخلوط میشود چه باید کرد و اینکه تست "دی اِن اِی" هنوز هم بعنوان یک چالش بزرگ سیاسی و اجتماعی به قوت خود باقی است.
قسمت سوم: مرگ و زندگی
مرگ و زندگی به جستجو دربارهی تأثیر نظریات داروین بر درک ما از معنای انقراض و رابطهی درونیِ بین حیاتهای موجود بر روی زمین و محیط اطراف میپردازد. داروین درسهای زیادی از فسیلهای غولپیکر حیوانات منقرض شدهای که در آرژانتین و شیلی یافته بود، آموخت. او سرانجام این حقیقت ناخوشایند، که نتیجهی منطقی تکامل کامل نیست، را بر ما آشکار کرد: انقراض یک گونه، زمینهی زمینهی محیطی برای بوجود آمدن گونههای جدید را فراهم می کند. همچنین تئوری داروین دانشی حیاتی به ما میدهد که میتوانیم از آن برای طولانی کردن موجودیت گونهی خودمان بوسیلهی احترام گذاشتن به روابط درونی بین همهی عناصر جهان طبیعی و محیط، کمک بگیریم.
این داستانی است که در آن نظریات داروین با اشتیاق فراوان بوسیلهی پیروان او در طول قرن بیستم مورد استفاده قرارگرفت. اما انسانیت شانس خود را برای آگاه شدن و کاهش تأثیر مخرب خود بر گیاهان، یکی پس از دیگری از دست میدهد. در نتیجه ما ششمین انقراض حیات را در زمین به راه انداختهایم. ما به این نتیجه رسیدهایم که باید دربارهی این قضیه بوسیلهی حفظ و نگهداری فضاهای خاص بوم شناختی مانند جنگلبارانیهای خاص که بعضی از آنها جزء زایندهترین مهدهای تکامل هستند، کاری انجام دهیم.
این برنامه میتواند در مورد دانشی که چارلز داروین در تئوری تکامل خود به ما داده است، یک هشدار و در عین حال مایهی خوشحالی باشد. این امر تأکید میکند که تئوری داروین به مطلع کردن ما از درکمان دربارهی خودمان و سیارات اطرافمان و پیچیده کردن روابط درونی بین همهی حیاتها در زمین ادامه میدهد.
مستند سه قسمتی باغ داروین Darwin"s Garden
چارلز داروین با آزمایشات زیرکانهاش برای اثبات تئوری تکاملی خود مطرح شد. جیمی دهرتی تلاش میکند تا مقداری از این تحقیقات را بازآفرینی کند.
قسمت اول: ایدههای خطرناک
وقتی چارلز داروین دست به اثبات تئوریش دربارهی تکامل زد از هیچیک از مزایای ژنتیک مدرن یا تجزیههای دی ان ای برخوردار نبود لذا او با آزمایشات هوشمندانهی خودش دست به کار شد. جیمی دهرتی تلاش میکند تعدادی از این تحقیقات را بازآفرینی کند.
جیمی یک شیوهی استعلام پیدرپی را پیش میگیرد او تکه ای از چمن باغ شخصی داروین را حفر می کند تا با مثال، تنازع برای بقاء را بین نهال ها و عوامل از بین برنده شان روشن کند. او یک کوه عظیم گچی را با طناب پائین می رود تا عمر زمین را مشخص کند. او بذرها را به مدت یکماه در آب می گذارد تا خیس بخورند و نتایج بدبوی حاصله اثبات می کنند که گیاهان در خود عاملی بالقوه برای عبور از اقیانوس ها دارند.
اینها و دیگر تحقیقات شواهدی را که داروین برای انتشار تئوریش در 1859 لازم داشت به او دادند. جیمی با تکرار آنها داروینی پویا را آشکار کرده و میان آنها راز تکامل را فاش می کند.
قیمت دوم: طوفان های شکننده
وقتی داروین تئوریش را درباره ی تکامل منتشر کرد توسط بسیاری از نقادان مورد حمله قرار گرفت لذا برای انجام آزمایشات جدید جهت دفاع از تئوریش به باغش در کِنِت عقب نشینی کرد. جیمی دهرتی برخی از کارهای شگفت آور او را بازآفرینی می کند: او ادرار خود را به یک گیاه حشره خوار می خوراند تا دریابد که چرا آنها حشره می خورند. او همچنین پرهای دم طاووس را می برد تا ببیند آیا اشکالی در زندگی جنسی اش پیش می آید. در میان آزمایشات تولید مثل با گیاهان جیمی دریافت که چرا داروین اینقدر نگران ازدواج با دختر عمویش اِما بود.
قسمت سوم: درباره ی انسان و میمون
داروین می دانست که تئوریش درباره ی تکامل انسان، بحث انگیز و ستیزه جویانه است. جیمی دهرتی تعدادی از آزمایشات هیجان انگیزی را که داروین انجام داده بود تا نشان دهد که انسان فقط میمونی دیگر است را تکرار کرد. جیمی ماری را درون جعبه ای گذاشته و درون قفس میمون ها قرار داد تا این را که آیا میمون ها کنجکاو هستند، بفهمد. او صورتش را بوسیله ی برق مهیج می سازد تا بتواند خنده را خلق کند. آنها با آلات کلاسیک موسیقی برای یک کرم خاکی می نوازند تا شنوائیش را محک بزنند. همه ی این آزمایشات شواهد بیشتری را به داروین دادند که ثابت می کرد انسانها از حیوانات تکامل یافته اند.
Comparison of major creationist views
|
||||
|
Humanity |
Biological species |
Earth |
Universe |
Directly created by God. |
Directly created by God. Macroevolution does not occur. |
Less than 10,000 years old. Reshaped by global flood. |
Less than 10,000 years old. |
|
Directly created by God. |
Directly created by God. Macroevolution does not occur. |
Scientifically accepted age. Reshaped by global flood. |
Scientifically accepted age. |
|
Directly created by God (based on primate anatomy). |
Direct creation + evolution. No single common ancestor. |
Scientifically accepted age. No global flood. |
Scientifically accepted age. |
|
N/A |
Divine intervention at some point in the past, as evidenced by what intelligent-design creationists call "irreducible complexity" |
Some adherents claim the existence of Earth is the result of divine intervention |
Some adherents believe in the teleological argument, that the existence of Universe is the result of divine intervention |
|
Evolution from primates. |
Evolution from single common ancestor. |
Scientifically accepted age. No global flood. |
Scientifically accepted age. |
تهدید طبیعتگرایی و داروینیسم در چهارچوب مکاتب امنیتی |
|
مکتب یکم آسیب محور |
در این مکتب خلقتگرایی در مقابل طبیعتگرایی قرار خواهد گرفت. پرداختن به بحث خلقتگرایی، و استحکام پایههای اعتقادی و علمی این مکتب، و تبیین دکترینال خلقتگرایی، موجب پدید آمدن خلقتگرایی به مثابه یک علم شده، و دکترینهای پایه در این موضوع نیاز به شناخت جهان هستی را در انسان و علم پاسخ خواهد داد.
|
مکتب دوم تهدید محور |
رفع و زدودن تهدید داروینیسم و نچرالیسم، در حوزههای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی. ممنوعیت تدریس داروینیسم و نچرالیسم در کلیه مقاطع آموزشی. ممنوعیت توزیع و انتشار رسانهی داروینیستی بهصورت فیلمسینمایی، بازیهای کامپیوتری.
|
مکتب سوم فرصت محور |
ترویج و انتشار «طرح هوشمند» تبدیل تهدید داروینیسم و نچرالیسم، به فرصت، تولید تئوریها و نظریههای خلقتگرا ویا نظریههای علمی جدید. |
مکتب چهارم موقعیت محور |
تهدید داروینیسم موجب گردید، مفهوم قرآنی پایهی «فطرت» در انسانشناسی و هستیشناسی به عنوان سیستمعامل انسان تبیین گردد. در این مکتب «فطرت» در مقابل «طبیعت» قرار گرفته، و فطرتگرایی بهعنوان یک علم جدید، انسانشناسی و معرفتشناسی غربی را به چالش جدی خواهد کشاند. |
http://antidarwinism.blogfa.com/
ایدههای و جنبشهای متأثر از داروین و مکتب داروینیسم:
1- اصلاحنژاد
پسر عمه داروین به نام فرانسیس گالتون FrancisGaltonدر سال 1865 علم «اصلاحنژاد Eugenics»را پایهگذاری نمود که در سدهی بعد به صورت گسترده توسط نازیهای آلمان مورد استفاده قرار گرفت.
2- داروینیسم اجتماعی:
a. توماس مالتوس در دههی 1830 در حوزهی اقتصاد لسهفر– مالتوس درمقاله سال 1798 عنوان داش تمام جمعیتها به حجم زیادی تولید نسل میکنند لیکن بقا توسط منابع موجود محدود میشود.)
b. هربرت اسپنسر - فیلسوف انگلیسی- پایهگذار تئوری تکامل لامارکی در حوزهی لیبرالیسم در سال 1851 با کتاب SocialStatics
c. ارنست هکل ErnstHaeckelطبیعیدان و فیلسوف آلمانی که در حوزهی رشد انسان نژادپرستی را وارد کرده بود.
d. AntoinetteBrownBlackwell
تحت تأثیر انتخاب جنسی داروین - که سبب برتری مردان بر زنان شده است - در کتاب The Sexes Throughout Nature
e. Peter Kropotkin
f. Richard Hofstadter
g. فرانسیسکو آیالا Francisco Ayala
زیستشناس تکاملی دانشگاه کالیفرنیا در ایروین، «طرح بدون طراح» را مطرح کرده است. در سال 2007 نوشت: «داروین با ایجاد مفهومی از طبیعت برای زیستشناسی به عنوان نظامی قانونمند از ماده در حرکت که عقل انسان بدون توسل به وساطت نیروهای فراطبیعی میتواند آن را تبیین کند، انقلاب کپرنیکی را تکمیل کرد.»
ایدههای متأثر از داروین در حوزهی Scientific Darwinism
1. Ernst Mayr 1904-2005
2. ایدئولوژیهای داروینیسم:
1- Laissez-faire dog-eat dog capitalism
2- Racism
3- Warfare
4- Colonialism
5- Imperialism
Scientific Darwinism
6- Modern Synthesis:
7- Artificial Evolution
منبع: http://antidarwinism.blogfa.com/
گروه مطالعاتی شهید اوینی: اخیرا بی.بی.سی وهیستوری کانال و سایر کانل های مدعی علم ورزی در آمریکا و اروپا در تائید نظریات داروین چند مستند درست کرده اند والبته فیلمهای سینمایی و مستند استراتژیک زیادی نیز قبلا در همین باره ساخته شده است. گروه مطالعاتی شهید اوینی وظیفه خود می داند که در این رابطه اطلاعاتی را به مخاطبان ارجمند وفهیمش ارائه دهد.در این راستا در آرشیو موضوعی بخشی به همین عنوان راه انداخته و مطالبی را از این دست تقدیم شما خواهیم کرد.امید که با دقت و مطالعه عمیق دروغ پردازی ها و مدیریت استراتژیک علم توسط رسانه ها ودانشگاه های سکولار و ماسون زده غربی را بهتر از گذشته بشناسیم در همین رابطه این مطالب نیز خواندنی هستند: نقد وبررسی نظریه تکامل انواع داروین/بخش اول و دوم / دانلود دو فیلم مستند در نقد نظریه داروین از سایت یاسین مدیا / اخراج دانشمندان ضد داروین از دانشگاه های آمریکا / وبلاگ آنتی داروینیسم- تبئین تاثیرات داروینیسم در عرصه های علمی اجتماعی اقتصادی سیاسی در ایران و جهان / نقد سید حسین نصر بر نظریه تکامل داروین / بررسی فیلمی دیگر درباره نظریه چارلز داروین- نقد فیلم خلقت
نچرال داروینیسم و ساینتیفیک داروینیسم
پایهگذار مکتب داروینسم، چارلز رابرت داروین – تولد1809، مرگ 1882 - طبیعیشناس انگلیسی، محسوب میشود.نام داروین در کنار زیگموند فروید و کارل مارکس به عنوان کسانی یاد میشود که دنیا]ی غرب[ را شوکه کردند. سفر 57ماهه داروین روی عرشه کشتی Beaglesبه جزایر گالاپاگوس به عنوان نقطه عطف زندگی داروین بهشمار میآید، که حاصل آن 368 صفحه یادداشتهای جانورشناسی، 770 صفحه خاطرات، 1529 گونهی نگهداری شده در شیشههای حاوی الکل، 3907 گونهی خشک شده بوده است. داروین تئوریهایش را در دههی 1830 فروموله کرد اما انتشار آن قریب دو دهه به طول انجامید، فلذا سال 2009 به عنوان 150اٌمین سالگرد تئوری داروین و دویستمین سالگرد تولدش جشن گرفته شد.
کتابهای نگارش شده داروین عبارتند از:
1. سفر دریایی اکتشافی بیگلVoyageoftheBeagle در سال 1831
2. کتاب اصل انواع OnTheOriginofSpeciesدر سال 1859 میلادی
3. کتاب نسب انسان، و انتخاب در ارتباط با جنسیت در سال 1871 میلادی
The Descent of Man, and Selection in Relation to Sex
در این کتاب داروین تئوری تطور خود را به تطور بشر تعمیم میدهد و تئوری انتخاب جنسی خود را مطرح میکند. سایر موضوعات مطرح شده در این کتاب عبارتند از: تطور روانشناسی، تطور اخلاق، تفاوتها در نژادهای مختلف، تفاوتهای بین دو جنس، برتری مردان بر زنان و نسبت تئوری تطور با جامعه.
سابقهی تاریخی
1. ارسطو
ارسطو در حوزهی زیستشناسی «نردبان طبیعت» LadderofNature از موجودات ساده تا پیچیده را تعریف کرده بود.
Linear “Great Chain of Being”or“Scale of Nature” (scalanaturae)
2. آناکسی مندر
آناکسی مندر بیان داشت که موجودات زنده خلق نمیشوند بلکه در طول
3. جرج خاویرGeorges Cuvier
جرج خاویر آناتومیست قرن 17 و 18 میلادی با مطالعات فسیلشناسی بیان داشت که موجودات زنده در یک زمان خلق شدهاند، اما توالی فاجعهها سبب شده است که بسیاری از گونهها از بین بروند و در نهایت گونههای بقایافته از این فاجعهها موجودات کنونی کرهی زمین را تشکیل دهند.
4. بافونBuffon
بافون جانورشناس قرن 17 احتمال تعدد مراکز خلقت را مطرح نمود، و گونهها توسط طبیعت آبستن میشوند و توسط زمان تولید میشوند.
Species were "conceived by nature andproduced by time"
5. ژان بابتیست لامارک JeanBaptistedeLamarck(1744–1829)
لامارک عقیده داشت موجودات زنده در حالت ساده و پایه خلق میشوند و در طی تغییرات تدریجی به موجودات پیچیدهتری تبدیل میشوند. «حرکت به سوی کمال» توسط لامارک، موتور محرک این تغییرات عنوان شده بود. تطور به صورت توارث صفتهای اکتسابی به نام لامارک شناخته میشود.
6. چارلز لایل CharlesLyell
داروین در حوزهی زمین شناسی با مطالعهی کتاب «اصول زمینشناسی» نوشتهی چارلز لایل CharlesLyellاز این زمینشناس قرن 19 تأثیر جدی گرفته بوده است،
چارلز لایل و هاتن JamesHuttonزمین شناسان قرن 17 و 18 میلادی، عنوان کرده بودند که رویدادهای زمین شناسی نه تنها نیازمندکاتسروفی و نیروهای فراطبیعی نیستند بلکه حاصل پروسههای طبیعی ناشی از زمینلرزهها و آتشفشانها و تغییرات جوی هستند که میلیونها سال سطح زمین را شکل دادهاند. لایل در کتاب خود ایدهی یکنواختیباوری Unifromitarianism را جایگزین ایدهی فاجعهباوری Catasrophism– چشمانداز شکل گرفتن زمین توسط نیروهای فراطبیعی که عموماً زمین را چندصدساله میانگاشت- کرده بود.
اثر داروینیسم بر نظام آموزشی آمریکا را میتوان به سه برهه تقسیم نمود:
1. ضد تطورگرایی: دورهای که Antievolutionistها سعی در تصویب قوانینی داشتند که طبق آن تطور از تمامی کلاسها و کتابها حذف شود. (دهه 1930 به بعد)
2. همسنگی تطور و کریشینیسم: دورهای که قوانین اجازهی ترویج تطورگرایی و کریشینیسم را میدهد. (دهه 1960 به بعد)
3. ضد کریشینیسم: دورهای که کریشینیسم به عنوان ساینس تلقی نشده و اجازهی دفاع از کریشینیسم در مدارس عمومی برخلاف قوانین اعلام میشود. (1987 به بعد)
تئوری داروین:
Variation: تنوع در میان افراد یک گونه موجود است.
Overproduction: گونهها زادوولدی بیش از آنکه توانایی بقا داشته باشند انجام میدهند.
Survival: بقای یک گونه به رقابت بر سر غذا و منابع موجود بستگی دارد.
Inheritance: بعضی صفات در گونهها به ارث میرسند.
DifferentialReproduction:افراد یک گونه که از نظر ژنتیکی سازگاری بیشتری با محیط داشته باشند بقا خواهند داشت و نسل بیشتری بهجا خواهند گذاشت.
NaturalSelection: در نهایت صفتی که موجب موفقیت و سازگاری بیشتری در یک گونه میشود فراوانی بیشتری در جمعیت پیدا خواهد کرد. و جمعیتها در پاسخ به عوامل محیطی در طول زمان تغییر خواهند کرد.
مستندات تئوری داروین عبارتند از:
1. مستندات ماکرومولکولی و بیوشیمیایی (پروتئینها و اسیدهای نوکلیئک)
2. مستندات فسیلی
3. بیوجغرافی (مطالعهی پراکندگی جغرافیایی فسیلها در دورههای مختلف زمینشناسی)
4. جنینشناسی
5. آناتومی تطبیقی
6. تکامل مصنوعی
7. نئوداروینیسم (چگونگی به ارث رسیدن تفاوتها که توسط گرگورمندل پایهریزی شد و در نهایت در غالب تئوری سنتز مدرن با تفکرات داروین ترکیب شد.)
مفاهیم ایجاد شده در مکتب داروینیسم که اینک به عنوان دکترینهای پایه محسوب میشوندعبارتند از:
1. تطور Evolution
تطور عبارتست از تجمع تغییرات در طول زمان
تطور در عامه: بشر از میمونها به وجود آمده - از مولکول تا بشریت
تطور در سه حوزه در ساینس مطرح است: تطور در نجوم، تطور در زمینشناسی، تطور در زیستشناسی
تطور در دیدگاه زیستشناسی به صورت تغییر بروز فراوانی ژنها (یا آللها) در مخزن ژنی یک جمعیت از نسلی به نسل دیگر تعریف میشود.که سه نکته مهم در این تعریف نهفته است:ژنتیک (فراوانی بروز ژنها)، زمان (توالی نسلها)، جمعیت (انبوههی افراد)
2. بقای اصلح SurvivaloftheFittest
3. انتخاب طبیعی NaturalSelection
بهصورت ساده عبارتست از به وجود آوردن انواع مختلف راهحلهای ممکن، و انتخاب بهترین راهحل در پاسخ به مشکل.
انتخاب طبیعی در زیستشناسی بدین صورت فهم میشود:صفتی که موجب موفقیت و سازگاری بیشتری با محیط در یک گونه میشود فراوانی بیشتری در جمعیت پیدا میکند، که این تعریف سه جزء مهم دارد: Variation, Environmental Condition, Differential Reproduction
4. سازگاری Adaption
به صورت دارا بودن صفاتی تعریف میشود که به موجود زنده امکان بقا و تولیدمثل در محیط را میدهد.
5. جهش Mutation
اگرچه لغت جهش توسط خود داروین به کار برده نشد، اما این مفهوم در مکتب داروینیسم به عنوان عامل به وجود آورندهی تفاوت در یک گونهی زیستی نقش اساسی ایفا میکند
6. درخت زندگی The Tree of Life
ادامه دارد...
منبع: http://antidarwinism.blogfa.com/post-2.aspx