فمینیسم ترجمه ای؛ راهکار صدور مدرنیته
این جنبش، همان گونه که خود صریحاً به آن اذعان نموده، آرمان شهر خود را در غرب بنا کرده است و ایدئال خود را در برقراری جهانی واحد با حکومت لیبرال دموکراسی می داند و تلاش برای احقاق حقوق زنان با تعریف مدرن آن، گامی است که این جنبش در این مسیر برمی دارد. جنبش زنان ایران، به اذعان سردمدران و بزرگانش، به دنبال بالا کشیدن جایگاه زنان و حقوق آنان نیست، بلکه به دنبال تشکیل جامعة انسانی و برابر برای همة افراد و دادن آزادی فردی به تک تک آنهاست که این نوع نگاه و تعریف از جامعة بشری از فهم انسان مدرن از جامعة انسانی و جایگاه انسان در نظام هستی برخاسته است. ? نویسنده: ابوالفضل - اقبالی
آغاز: الف) هنگامی که در جامعه ای، حکومتی به نام دین بر سر کار می آید و داعیة اجرای فرامین و آموزه های الهی در جامعه را دارد، افراد آن جامعه اشتباهات و ضعف های حکومت را به حساب حاکمان نمی گذارند و کاملاً ناخواسته از آن دینی انتقاد می کنند که حکومت به نام آن تأسیس شده است. وقتی در قرون وسطی حکومتی به نام دین مسیحیت و با محوریت کلیسا به وجود آمد و در بیش از هزار سال حکمرانی کردن بر مردم، کارنامه ای پر از بی کفایتی و سوء تدبیر از خود بر جای گذاشت، از مردم جامعة اروپا انتظار نمی رفت که از دین مسیحیت دل زده شوند و تصمیم بگیرند که عطایش را به لقایش ببخشند. دین مسیحیت و خدای کلیسا، به دلیل ضعف در مدیریت جامعه، می بایست کنار می رفت؛ زیرا دیگر مردم به خدای مسیحیت اعتمادی نداشتند و ترجیح می دادند فردی از خودشان و با دغدغه های خودشان بر آنها حکومت کند. این گونه بود که بشر ستم دیده از جانب خدا، وی را از اریکة قدرت به زیر کشید و خود بر مسند خدایی جامعه و مدیریت زندگی تکیه زد. با این رویداد، چندان دور از ذهن نمی نمود که انسان خود را محور و کانون جهان بپندارد و همة پدیده ها را حول خود و در نسبت با امیال و خواسته های خود باز تعریف کند. به علاوه خیلی بعید به نظر نمی رسید که نفع شخصی و لذت امری اصیل تلقی گردد و هر آنچه لذت و منافع شخصی را از بین ببرد یا حتی به تعویق بیندازد بدون در نظر گرفتن چیستی و چرایی آن و بی درنگ طرد گردد. هنگامی که به این رویدادها در غرب نظر می افکنیم متوجه می شویم که منطق «انباشت سرمایه برای سرمایه گذاری مجدد» خیلی هم بی مقدمه و بیراه نیست. آنگاه است که درمی یابیم نظریه پردازانی که می گویند دین نباید در عرص? اجتماع وارد شود چرا این حرف را می زنند یا آنجایی که نسبیت طرفدار پیدا می کند دلیلش چیست. این گونه است که تمامی پدیده های فکری و ایدئولوژی ها در غرب کاملاً موجه و متناسب با بستر ایجادشده در آنجا به وجود می آیند؛ بنابراین غیر منتظره و بعید نمی نماید وقتی که تلاش هایی برای برابری و تشابه کامل زن و مرد در همة شئون زندگی انجام می شود؛ زیرا اگر مرد انسان است زن نیز انسان است و ... . ب) سرمایه داری، یعنی شیوة مسلط تولید در دنیای امروز، دارای دو اصل و رکن اساسی است؛ به عبارت دیگر اگر منطق سرمایه داری را «انباشت سرمایه برای سرمایه گذاری مجدد» بدانیم، این منطق برای عملی شدن به دو رکن اساسی نیاز دارد؛ «کاهش هزینة تولید» و «گسترش بازار مصرف» ارکان و پایه های اصلی سرمایه داری هستند؛ بنابراین نظام سرمایه داری برای رسیدن به هدف انباشت سرمایه باید ابتدا هزینة تولیدات خود را تا حد امکان کاهش دهد تا با کسر هزینه از درآمد حاصل، سود خود را بالا ببرد. هزینة اصلی تولید هر کالایی حقوق و مزایای نیروی انسانی تولیدکنندة آن است. از طرفی نظام سرمایه داری می داند که قانون عرضه و تقاضا بدیهی ترین قانون علم اقتصاد است که بر اساس آن میان عرضة کالا و قیمت آن رابطه ای معکوس وجود دارد؛ یعنی افزایش عرضة هر کالا یا محصولی به کاهش ارزش و قیمت آن می انجامد؛ ازاین رو این نظام تصمیم گرفت برای کاهش هزینه های تولید نیمة غیرفعال جامعه را، که عبارت بودند از زنان خانه دار، فراخواند تا به عرصة اشتغال وارد شوند و بدین ترتیب با بالا بردن عرضة نیروی کار، ارزش آن را کاهش دهد. نظام سرمایه داری برای رسیدن به این هدف می بایست زمینة اجتماعی، فکری و فرهنگی آن را فراهم می کرد و چه توجیهی بهتر از این بود که در جامعه این تصور را ایجاد کند که سهیم بودن در فرایند تولید، کاری ارزشمند و سودآور، و کار بدون دستمزد خانه بی ارزش و نشانة ظلم پذیری و غیر عادلانه است و چه استدلالی متقن تر از این بود که بگوید ورود زنان به عرصة تولید به رونق چرخة اقتصادی جامعه و پیشرفت آن به سوی تمدن و توسعه می انجامد؟ ج) اگر افلاطون و ارسطو را پیشگامان نظریه پردازی برای فرهنگ غربی بدانیم، باید سابقة زن ستیزی در غرب را نیز 2500 ساله تلقی کنیم. تعاریفی که از زن در آرا و افکار این دو متفکر مشاهده می شود بیانگر این است که زن طی تاریخ 2500 سالة غرب به معنای فکری آن، همواره جایگاهی فرعی نسبت به مرد داشته و همیشه وجود او طفیلی وجود مرد فرض شده است. دیدگاه های متفکران و نظریه پردازان متأخر غربی نیز نشان می دهد که این رویکرد به زن تغییر نکرده است؛ نیچه، هابز، شوپنهاور و جان لاک سرآمدان این نگرش تحقیرآمیز به زن در غرب جدید هستند؛ برای نمونه فردریش نیچه، فیلسوف بزرگ آلمانی، جنس زن را پست و محور شرارت معرفی می کرد و با صراحت اعلام می نمود که خرد به مردان اختصاص دارد و ممکن است حیوان خردمند وجود داشته باشد، اما زن خردمند هرگز! د) آمار جرائم علیه زنان در غرب، همچون تجاوز به عنف و قتل و آزار و اذیت، نشان دهندة این حقیقت است که در عمل نیز رفتار مردان با زنان برای آنان چندان امیدبخش و تحمل پذیر نیست و زنان نه تنها در نگاه مردان پست انگاشته شده، بلکه در عمل نیز تحت انقیاد و ستم بوده اند. ظهور جریانی اعتراض آمیز برای احقاق حقوق ازدست رفتة زن در دنیای غرب با وضعیت ذکرشده در فوق چندان دور از ذهن نمی نماید و درواقع جنبش فمینیسم محصول طبیعی و بی قید و شرط اوضاع جامعة غربی است.
فمینیسم نسخه ای منحصربه فرد یا جهان شمول؟ هر پدیدة اجتماعی برای وجود پیدا کردن نیازمند ایجاد بستر و زمینة اجتماعی است و جنبش فمینیسم یا هر جریان دیگری در فضای جامعه با عوامل اجتماعی آن جامعه ارتباط مستقیمی دارد. اگر قرار است جنبش اعتراض آمیز و انتقادی فمینیسم، با نسبتی که با وضعیت و ویژگی های جامعه غرب دارد، در فضای دیگری بازتولید شود، ابتدا نیازمند ایجاد بستر اجتماعی و زمینه های فکری و فرهنگی متناسب با خود در آن فضاست. طبیعتاً وقتی فمینیسم معلول عوامل و وضع فکری و اجتماعی جامعة غربی و نسخه ای برای رهایی زن از وضعیت مسموم آن جامعه است، نمی تواند نسبتی با فضای جامعه ای داشته باشد که هیچ کدام از آن عوامل و بسترها امکان و فرصت ظهور نیافته اند؛ به عبارت دیگر برای تجویز فمینیسم در حکم نسخه ای رهایی بخش ابتدا باید زمینه های فکری و اجتماعی پیدایش این پدیده را در جوامع دیگر فراهم کرد؛ در غیر این صورت تجویز این نسخه برای فضاهای متفاوت دیگر چندان موضوعیتی نخواهد داشت. حتی امروز این نگرش در میان فمینیست های پست مدرن همچون ایریگاری، والتر و... پدید آمده است که فمینیسم نه فقط نسخه ای جهان شمول نیست و نمی توان تعریفی جامع و لیبرالی از زن کرد، بلکه نگرش به زنان در جوامع و بستر فرهنگ های مختلف متفاوت است و نگاه یکسان به تمامی اینها، خود منشأ ظلم های گوناگون خواهد بود؛ البته همان طورکه انتظار می رود این نگاه ها، فمینیست های لیبرال را برآشفته است.
جنبش فمینیسم در ایران ورود جنبش های فمینیستی و نهضت دفاع از حقوق زنان در جامعة ما پدیده ای متأخر و برای سدة اخیر است؛ البته پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در زمان حاضر نیز این جنبش، پررنگ تر به فعالیت خود ادامه داده است. جنبش فمینیسم در ایران را می توان مثالی دانست برای منطبق نبودن یکی از پدیده های اجتماعی غیر بومی با وضعیت بومی جامعه ای دیگر. فمینیسم در کشور ما بدون توجه به وضعیت متفاوت ما با غرب و عجولانه و دست وپا شکسته به وجود آمد. وقتی به این پدیده در جامعة خود نظر می کنیم تفاوت بنیادی و عمیقی که به دگرگونی ماهیت غربی آن و هماهنگی اش با وضع بومی کشور ایران منجر شده باشد نمی بینیم تا جایی که به راحتی می توان ادعا کرد نسخة تجویزشدة فمینیستی برای جامعة ایران دقیقاً ترجمه و کپی برداری از روی نسخة فمینیستی جوامع غربی است. در ادامه چند مثال دراین باره برای اثبات ادعای فوق آورده شده است:
1ــ نظریة فرهنگی و اجتماعی بودن بحث جنسیت: یکی از بحث های محوری که در مکتب فمینیسم، روی آن به شدت تأکید می شود بحث تفاوت جنس و جنسیت است. در این مبحث این گونه استدلال می شود که جنس با جنسیت تفاوت دارد از این جهت که جنس به ویژگی های زیستی و بیولوژیک افراد بشر اشاره می کند، اما جنسیت سبک سازة فرهنگی و اجتماعی است که توسط جامعه و در فرایند جامعه پذیری افراد پدید می آید و هیچ نسبتی با جنس افراد ندارد. جملة معروف سیمون دوبوار، فمینیست فرانسوی، که «زن متولد نمی شود، بلکه ساخته می شود» این مطلب را بیان می کند که جنسیت افراد را جامعه تعیین می کند. این نظریه، که سیمون دوبوار آن را مطرح کرده، امروزه محور اصلی و شاه کلید مباحث فمینیستی در کشور ماست که بدون هیچ نقد یا دخل و تصرفی در محافل فکری و دانشگاهی مطرح می شود. این نظریه برای اثبات تساوی حقوق مرد و زن و رد تفاوت های میان این دو بیان می گردد.
2ــ دین زدایی و عرفی سازی جامعه: یکی دیگر از ویژگی های فمینیسم غربی رشد آن در فضایی سکولار و غیر دینی و دین ستیز بودن ذاتی آن است. جنبش فمینیسم در ایران نیز با پیروی از این ویژگی آن در جوامع غربی، به دنبال دین زدایی از جامعه و بی اثر جلوه دادن آموزه های دین مبین اسلام در ادارة جامعه و احقاق حقوق زنان است. مخالفت علنی با آموزة دینی حجاب و بی اعتنایی و مقابله با این ارزش در محافل خود، یکی از نشانه های تلاش جنبش فمینیستی برای دین زدایی از جامعه است. از نمونه های دیگر این تقابل می توان به گرایش های سیاسی سکولار سردمداران جنبش فمینیسم در ایران یا روشنفکران حامی این جنبش اشاره کرد که با روش های متفاوت، مخالفت خود را با نظام اسلامی و ولایت فقیه بیان کرده اند. این تلاش ها در حالی انجام می شود که جریان های فمینیستی فعال در کشور ما از این نکته غفلت می ورزند که هویت زن ایرانی سالهاست که با دین و مذهب گره خورده است و دین زدایی از ساحت زندگی آنها نه کار آسانی است و نه مفید.
3ــ خانواده ستیزی: یکی دیگر از ویژگی های نظریات فمینیستی، به ویژه در نوع مارکسیستی آن، انکار خانواده به مثابة نهادی تأثیرگذار در انسجام جامعه و جلوه دادن این نهاد ارزشمند به صورت نمونة کوچکی از جامعة دارای تضاد طبقاتی است. فمینیست های مارکسیست معتقدند همان گونه که اختلاف طبقاتی در جامعة سرمایه داری سبب می شود طبقة مسلط طبقة کارگر را استثمار کند، خانواده نیز در جامعة سرمایه داری مدل کوچک شده ای از این جامعه است که در آن مردان در جایگاه قشر مسلط و دارای سلطه زنان را استثمار می کنند. فمینیست های مارکسیست خانواده را نهادی می دانند که با جامعه پذیر کردن افراد براساس ارزش های جامعة سرمایه داری، به بازتولید و بقای این نهاد کمک می کنند. این گروه معتقدند برای رهایی زنان از سلطة مردان باید نهاد خانواده به هر شکل و نوعی که وجود دارد از بین برود و زندگی اشتراکی الگویی است که این گروه آن را به جای این نهاد توصیه می کنند. این موضوع در میان جنبش فمینیستی ایران نیز وجود دارد. فمینیست های ایرانی هم خانواده را نهادی می دانند که با اجتماعی کردن افراد براساس الگوهای جنسیتی کلیشه ای جامعة ایران، در بازتولید نظام پدرسالار بسیار مؤثر است و اشتراک نگاه و ایدئولوژی این عده با جریان های کمونیستی جامعة ما نیز این موضوع را تا حد بسیاری روشن می کند.
4ــ مطالبات لذت محورانه و اصالت فردیت: از ویژگی های دیگر جنبش انتقادی زنان در غرب مطالبات فردمحور و لذت گرایانة زنانه است که بر اصل آزادی زنان در روابط جنسی و تلاش برای احقاق حقوق فردی آنان تأکید می کند. به اعتقاد این عده از طرفداران حقوق زنان همان گونه که مردان در برقراری رابطة جنسی هیچ محدودیتی ندارند و با مشکلاتی نظیر حاملگی ناخواسته رو به رو نیستند، زنان نیز باید با قانونی شدن حق سقط جنین به این آزادی در روابط جنسی دست یابند.
5ــ تاریخ سازی ایدئولوژیک: یکی از ویژگی های گفتمان فمینیستی را می توان تاریخ سازی ایدئولوژیک دانست. یکی از موارد مهم این تاریخ سازی ها، نظریه مادرسالاری اولیه است. این نظریه که مردم شناسان قرن نوزدهمی، به ویژه مورگان در کتاب « جامعه باستان» آن را پایه گذاری کرد، بر این امر تأکید می کند که برابرى خواهی بر جوامع اولیه حاکم بوده و هیچ یک از نابرابرهای جامعة امروزی، که بر پایة خانواده، مالکیت خصوصی و دولت پایه گذاری شده، وجود نداشته است. همچنین جوامع اولیه، جوامعی مادرسالاری بودند که زنان در تولید و زندگی اجتماعی جایگاه رهبری را به دست داشتند و از ارج و ارزش بسیاری برخوردار بودند، اما به تدریج و با قرار گرفتن اقتصاد کشاورزی به جای اقتصاد شکار نظام مادرسالاری به تدریج به نظام پدرسالاری تبدیل شد.
6ــ اعتراضی بودن: یکی دیگر از ویژگی های جنبش فمینیسم را می توان اعتراض یا نارضایتی ایدئولوژیک این جنبش دانست. صرف نظر از بیان احساسی و خشن طرفداران این جنبش، نوعی نارضایتی رو به تزاید در گفته های فمینیست ها به وضوح مشاهده می شود. صرف نظر از دورة ادعایی مادرسالاری اولیه، فمینیست ها از وضعیت زنان در طی تاریخ ناراضی هستند. این نارضایتی حتی با دستیابی دوره ای فمینیست ها به بعضی از اهداف و خواسته ها، به جای کاهش، مدام در حال افزایش است. اگرچه این مطالبه به صورت علنی در غرب مطرح شده و به نتیجه نیز رسیده است، در کشور ایران حساسیت های عرفی و مذهبی موجود، مانع شده است که جنبش دفاع از حقوق زنان به صورت علنی این مطالبه را در میان مطالبات خود مطرح کند و به همین دلیل آن را در پس پردة مطالبات دیگر خود و به صورت غیر علنی و گاهی با نشان دادن آن در رفتارها و حوزة شخصی خود، مطرح کرده و به دنبال نهادینه ساختن آن در بطن عمومی جامعه اند. مواردی که نشان می دهد جنبش فمینیسم در ایران بدون توجه به وضعیت فکری، اجتماعی و فرهنگی این جامعه به وجود آمده بیش از مواردی است که بیان شد، اما در هر حال با توجه به این نکته ها باید در نظر داشت که مسئلة زنان در دنیا هر چه که باشد موضوع سخن در اینجا زن ایرانی است. زن ایرانی و مسئلة آن، با زنان سرزمین های دیگر تفاوت عمیقی دارد؛ هرچند دغدغه ها و اصول مشترکی نیز میان زنان وجود دارد. زن ایرانی و مسئلة آن در فرهنگ، زبان، رسوم و عادات سرزمینی با تاریخ چندهزارساله ریشه دارد و قریب چهارده قرن است که دارایی های تمدنی زن ایرانی با یکی از ادیان بزرگ جهان آمیزش یافته است؛ به گونه ای که در بروز خارجی آن با موجودی انسانی مواجه ایم به نام «زن ایرانی مسلمان» که برای فهم و شناخت مسئلة زنان، و دادن راهکار و برنامه به منظور حل و رفع آن باید به هر سه جزء این عنوان توجه کرد و غفلت از یکی از این سه جزء یا فرو کاستن هر کدام به دیگری، به حل مسئلة زنان چندان کمکی نمی کند. جنبش دفاع از حقوق زنان در ایران زمانی بومی می شود که توجه به این سه جزء در تار و پود آن تنیده شده باشد.
فمینیسم ایرانی راهی به سوی مدرنیته با دقت در فعالیت ها و مطالبات جنبش دفاع از حقوق زنان در ایران درمی یابیم که این جنبش، همان گونه که خود صریحاً به آن اذعان نموده، آرمان شهر خود را در غرب بنا کرده است و ایدئال خود را در برقراری جهانی واحد با حکومت لیبرال دموکراسی می داند و تلاش برای احقاق حقوق زنان با تعریف مدرن آن، گامی است که این جنبش در این مسیر برمی دارد. جنبش زنان ایران، به اذعان سردمدران و بزرگانش، به دنبال بالا کشیدن جایگاه زنان و حقوق آنان نیست، بلکه به دنبال تشکیل جامعة انسانی و برابر برای همة افراد و دادن آزادی فردی به تک تک آنهاست که این نوع نگاه و تعریف از جامعة بشری از فهم انسان مدرن از جامعة انسانی و جایگاه انسان در نظام هستی برخاسته است.
منابع: آبوت، پاملا و کلروالاس. درآمدی بر جامعه شناسی نگرش های فمنیستی، ترجمة مریم خراسانی و حمید احمدی، تهران: مادر آبوت، پاملا و کلروالاس. جامعه شناسی زنان، ترجمة منیژه نجم عراقی، تهران: نی احمدی خراسانی، نوشین. زنان زیر سایه پدرخوانده ها، تهران: توسعه تانگ، رزمری. درآمدی جامع بر نظریه های فمینیستی، ترجمة منیژه نجم عراقی، تهران: نی سجادی، سید مهدی. فمینیسم پست مدرن، تهران: معاونت سیاسی نهاد رهبری سایت های مدرسه فمینیستی و کمپین یک میلیون امضا
|
20:44 - یکشنبه 28 آذر 1389 / شماره : 19992 / http://jang-narm.com/index.aspx?siteid=51&pageid=3129&newsview=19992
نوشته شده در دوشنبه 89/9/29ساعت 5:1 عصر  توسط عضو گروه شهیداوینی
نظرات دیگران()
|
به گزارش عدالتخانه به نقل از فارس، نادر طالبزاده در برنامه تلویزیونی «راز» که شب گذشته از شبکه 4 سیما پخش شده و موضوع آن «حقوق بشر از توهم تا واقعیت» بود، در خصوص بررسی پرونده جنجالی سکینه آشتیانی گفت: پرونده از سال 2006 آغاز شد، در سال 2008 سنگسار ثریا در اردن کلید خورد و در 5 جشنواره فیلم اول شد و پس از توزیع جهانی آن در سال 2010 جنجال سکینه آشتیانی کلید خورد. وی با بیان اینکه غرب از 32 سال پیش روی موضوع حقوق بشر متمرکز شده و توسط آن به جمهوری اسلامی حمله میکند، یادآور شد: پیش از انقلاب اسلامی اصلاً سخنی از همجنسگرایی وجود نداشت اما پس از انقلاب برای آنها حقوق قائل شده و به آنها ارزش میدهند چرا که این یک طراحی برای حمله به انقلاب ایران بود.
این مستندساز تلویزیونی، پرونده آشتیانی را نیز از این دست پروندهها دانست و خاطرنشان کرد: باید رابطه بین سنگسار ثریا و پرونده آشتیانی را کالبد شکافی کرد. طالبزاده ادامه داد: زمانی که موضوع آشتیانی رسانهای میشود، یک شبکه و لابی فعال در جنگ نرم که در داخل فعالیت میکند، اخبار را به غرب منتقل کرده و این اخبار به واشنگتن میرود و در اتاق فکرهای آنها تبدیل به یک سناریو برای فشار علیه ایران میشود. وی با ذکر این نکته که در اتاق فکرهای واشنگتن تصمیمگیری میشود که یک فیلم با عنوان سنگسار یک زن ایرانی ساخته شود، یادآور شد: پس از ساخت فیلم به سرعت آن را در دنیا و ایران پخش میکنند که ما میبینیم حتی در مدارس دخترانه ما این فیلم دست به دست میشود. این مستندساز با اشاره به فروش پایین فیلم سنگسار ثریا گفت: برای ساخت این فیلم 25 میلیون دلار هزینه شده اما تنها 600 هزار دلار فروش داشت، چرا که اصلاً برای فروش نبود و به صورت رایگان در اختیار همه دنیا قرار گرفت. طالبزاده تمام هجمهها علیه ایران را در حوزههای فکری صهیونیستی ضد ایرانی دانست، که نه در مراکز سیاسی پنتاگون و واشنگتن بلکه در اتاق فکرهای صهیونیستی کلید میخورند.
* هالیوود اجازه پرداختن به موارد نقض حقوق بشر در آمریکا را ندارد
در ادامه این برنامه «جواد رمضاننژاد» مستندساز با بیان اینکه پیش از پرداختن به پرونده آشتیانی یک کار داستانی ضعیف ساخته شد و پس از آن رسانههای جهانی به این پرونده پرداختند، یادآور شد: دراین جریان سازی ترکیبی از گزارش، گزارش خبری و مناظرههای تلویزیونی را داشتیم و طوری برنامهریزی شد که ذائقه همه مخاطبان را پوشش دهد. وی افزود: رسانههای غربی بدون بیان حقایق پرونده به فضاسازی حول آن پرداختند و حقایق پرونده پنهان ماند. این مستندساز حضور یک وزیر خارجه غربی را در کنار یک فرد معمولی در یک کنفرانس مطبوعاتی نادر خواند و گفت: پس از نشست خبری که علیه جمهوری اسلامی ایران صورت گرفت، کوشنر با CNN یک ارتباط مستقیم برقرار کرد که این موضوع نیز کمتر مشاهده شده است، زیرا رسانهها و مقامات اروپایی با رسانههای آمریکایی میانه خوبی با یکدیگر ندارند و این گفتوگوی زنده از یک شبکه آمریکایی صورت میگیرد.
پس از نشست خبری که علیه جمهوری اسلامی ایران صورت گرفت، کوشنر با CNN یک ارتباط مستقیم برقرار کرد که این موضوع نیز کمتر مشاهده شده است، زیرا رسانهها و مقامات اروپایی با رسانههای آمریکایی میانه خوبی با یکدیگر ندارند و این گفتوگوی زنده از یک شبکه آمریکایی صورت میگیرد.
رمضان نژاد با بیان اینکه در غرب حقوق بشر زیر پا گذاشته میشود، اما رسانهها و صنعت هالیوود اجازه پرداختن به آن را ندارند، خاطرنشان کرد: مشکلات زیادی برای سربازان زن آمریکایی وجود دارد اما هالیوود اجازه ندارد روی این موضوعات کار کند و آنها حقوق بشر را ابزاری برای مقابله با کشورهای دیگر میدانند.
* آمریکا همه قواعد حقوق بشری را در زندانهای گوانتانامو و ابوغریب زیرپا گذاشته اما داعیه حقوق بشری دارد
در ادامه این برنامه تلویزیونی «مسعود شجره» رئیس کمیسیون حقوق بشر اسلامی لندن گفت: حقوق بشر اصلی است که تمام دنیا باید آن را قبول و رعایت کند و این یک موضوع واضح و روشن است. اما غرب از این موضوع سوء استفاده کرده و آن را تبدیل به یک چماق برای پیشبرد تحرکات سیاسی خود کرده است. وی با بیان اینکه هشتاد درصد افرادی که در غرب حقوقشان زیرپا گذاشته میشود، مسلمان هستند، اظهار داشت: در حالی که غرب بر موضوع حقوق بشر تأکید میکند حقوق بسیاری از انسانها را در سراسر دنیا زیر پا میگذارد. رئیس کمیسیون حقوق بشر اسلامی لندن با اشاره به انتخابات برگزار شده در بحرین و مصر گفت: پیش از انتخابات صدها تن از افرادی را که فعال حقوق بشری بودند، بازداشت و شکنجه کردند اما هیچ صدایی از غرب به گوش نرسید که این موضوع استاندارد دوگانه در پیش گرفته شده توسط غرب را نشان میدهد. شجره با بیان اینکه آمریکا همه قواعد حقوق بشری را در زندانهای گوانتانامو، ابوغریب و بگرام زیرپا گذاشته اما داعیه حقوق بشری دارد، گفت: هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی همه روزه در پاکستان با بمبارانهای خود تعداد زیادی از افراد غیر نظامی را به کشتن میدهند اما آنها با استفاده از رسانههای خود کشورهای دیگر را متهم به نقض حقوق بشر میکنند. وی با ذکر این نکته که 95 درصد مردم عادی در دنیا تنها به کانالهای بیبیسی و فاکسنیوز نگاه میکنند، یادآور شد: این شبکهها به صورت یک طرفه رفتار کرده و سیاستهای غربی را در پیش گرفتهاند. رئیس کمیسیون حقوق بشر اسلامی لندن در خصوص پرونده سکینه آشتیانی و جنجال رسانهای آن در غرب گفت: رسانههای غربی به طور عجیبی روی پرونده آشتیانی تمرکز کردهاند در صورتی که موارد نقض حقوق بشر زیادی در غرب و آمریکا طی چند وقت اخیر رخ داده، اما چنین توجهی به آنها نشده است. شجره به ربوده شدن یک زن پاکستانی به همراه فرزندان وی توسط آمریکا و نگهداری او در زندان بگرام اشاره کرد و گفت: مقامات آمریکایی ابتدا ربودن این زن را تکذیب کردند اما پس از یافتن شواهد مبنی بر بازداشت شدن این زن پس از 4 سال مجبور به اعتراف شدند.
هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی همه روزه در پاکستان با بمبارانهای خود تعداد زیادی از افراد غیر نظامی را به کشتن میدهند اما آنها با استفاده از رسانههای خود کشورهای دیگر را متهم به نقض حقوق بشر میکنند.
وی ادامه داد: مقامات آمریکایی اتهام این زن را تلاش برای کشتن سربازان آمریکایی بدون ارائه هیچگونه مدرکی خواندند و دادگاه نیز او را به 86 سال زندان محکوم کرده است، در حالی که از فرزندان وی هیچ خبری نیست.
رئیس کمیسیون حقوق بشر اسلامی لندن با بیان اینکه پلیس انگلیس بدون هیچ دلیلی وارد خانه افراد شده و آنان را تا سرحد مرگ کتک میزند، یادآور شد: بسیاری از مضروبان را مسلمانان تشکیل میدهند اما پلیس انگلیس حاضر به عذرخواهی به دلیل اشتباهات خود نشده است.
شجره افزود: کشوری که ادعا میکند بنیانگذار آزادی و حقوق بشر است، صدای مردم خود را شنود میکند تا افرادی را که احتمالاً در انگلیس اقامت دارند و گاهی در افغانستان علیه نیروهای ائتلاف میجنگند، شناسایی کند که این یک موضوع مسخره است.
وی با ذکر این نکته که رسانههای غربی با سوء استفاده از مسائل موجود فضای روانی شدیدی را علیه ایران به وجود آوردند، گفت: این فضا به قدری سنگین است که حتی برخی سران کشورهای نزدیک ایران نیز مواضعی را علیه ما اتخاذ کردند و این موضوع لزوم قویتر عمل کردن رسانههای ایرانی را یادآوری میکند.
انتهای پیام/ب کد مطلب در سایت عدل روم: 3954 http://www.adlroom.org/vdcc.pq1a2bqo0la82.html
نوشته شده در دوشنبه 89/9/29ساعت 4:43 عصر  توسط عضو گروه شهیداوینی
نظرات دیگران()
نقش یهودیان در صنعت هرزهنگاری سینمای آمریکا
چکیده:
نویسنده در این مقاله به نقش یهودیان در صنعت فیلمهای هرزه میپردازد و دو گروه تولیدکننده فیلمهای هرزه و بازیگران چنین فیلمهایی را عمدتاً یهودی میداند. وی همچنین در این نوشتار به انگیزههای یهودیان از دخالت در این صنعت پرده برمیدارد و منافع مادی را تنها یکی از این انگیزهها میداند. و میگوید، این گروه از یهودیان، پرچمدار انقلاب جنسی دهه1960 بودند. به عقیده نگارنده، هرزهنگاری ترجمانی از طغیان علیه معیارها و زندگی منضبط مبتنی بر آموزههای تورات است.
داستانی که کمتر به آن پرداخته شده است، مربوط به یهودیان و نقش آنان در صنعت فیلمهای هرزه است که خویشاوند بدنام هالیوود شمرده میشوند. شاید ترجیح دهیم وانمود کنیم که چنین چیزی وجود ندارد، ولی این واقعیتی است که یهودیان سکولار، نقش بیش از حدی در سراسر صنعت فیلمهای هرزه در آمریکا ایفا کردهاند(و هنوز هم ایفا میکنند). دخالت یهودیان در پورنوگرافی در ایالات متحده، دارای تاریخ و پیشینهی طولانی است، همانگونه که در تبدیل یک خرده فرهنگ حاشیهای به چیزی که یک عنصر سازنده اساسی مربوط به آمریکاست، دخیل بودهاند.
فعالیت یهودیان در صنعت پورنوگرافی (هرزهنگاری) در قالب دو گروه تولیدکنندگان و فروشندگان محصولات پورنوگرافی و بازیگران فیلمهای سکسی صورت میگیرد. هر چند یهودیان تنها دو درصد از جمعیت آمریکا را تشکیل میدهند، ولی در پورنوگرافی برجسته و سرشناس بودهاند. بسیاری از دلالان و معاملهگران هنر و ادبیات شهوانی در تجارت کتاب بین سالهای 1940-1890 یهودیان مهاجری بودند که دارای ریشه و اصل و نسب آلمانی بودند. به گفته جیای گرتزمن، (نویسنده کتابی درباره این موضوع): «یهودیان در پخش و انتشار کالانتیانا [ادبیات داستانی و ترانهها و لطیفههایی با درون مایههای مستهجن]، رمانهای جنسی، مجلهها و نوشتههای بازاری سکسی، و... برجسته و مشهور بودهاند.»
معروفترین و بدنامترین تولیدکننده و فروشنده محصولات هرزهنگاری در دوران پس از جنگ، روبی استورمن (والت دیسنی صنعت پورنوگرافی) بود. براساس گزارش وزارت دادگستری آمریکا، استورمن در سراسر دهه 1970، کنترل بیشتر محصولات هرزهنگاری رایج در آمریکا را در دست داشته است. استورمن که در 1924 متولد شد، در کلولند (شرق نیویورک) بزرگ شد. وی در آغاز، مجلات و داستانهای فکاهی مصور میفروخت؛ وی هنگامی که پی برد که تولید و فروش مجلات سکسی، بیست برابر کتابهای فکاهی درآمد دارد، منحصراً به هرزهنگاری پرداخت و تا عناوین خاص، فروشگاههای خردهفروشی خود را راهاندازی کرد. در پایان دهه1960، استورمن به عنوان بزرگترین پخشکننده مجلات مستهجن مطرح بود و در اواسط دهه 1970، دارنده بیش از 200 فروشگاه کتاب مستهجن بود. استورمن همچنین شکلهای نوینی از اتاقکهای سنتی شهر فرنگ (نوعاً یک اتاق تاریک با یک تلویزیون رنگی کوچک که در آن تماشاگر میتواند فیلمهای ویدیویی مستهجن را تماشا کند) را عرضه کرد. گفته شده است که استورمن تنها کنترل صنعت سرگرمی- هرزهنگاری را در دست نداشت. بلکه شخص وی به معنای کل این صنعت بود. سرانجام وی به علت فرار از پرداخت مالیات و جرایم دیگر محکوم و مجرم شناخته شد و در سال 1997 در زندان با بدنامی و بیآبرویی در گذشت. پسرش دیوید، به کسب و کار خانوادگی ادامه داد. نمونه مجسم و امروزی استورمن، یک یهودی 43 ساله اهل کلولند است که نام وی استیون هیرچ است و «دونالد ترومپ صنعت پورنوگرافی» توصیف شده است. برقرارکننده پیوند و ارتباط میان این دو نفر، فرد، پدر استیو، بود که کارگزار بورس و جانشین استورمن به شمار میآمد. امروزه هیرچ گروه «وی وید اینترتینمنت» که مایکروسافت جهان پورنوگرافی نامیده شده و تولیدکننده بیشترین فیلمهای«سکسی» در آمریکاست، اداره میکند. تخصص وی، واردکردن فنون بازاریابی مربوط به جریان غالب و اصلی حرفه پورنوگرافی بود. در حقیقت، وی وید، شبیه به سامانه استودیوی هالیوود در دهههای 1930و 1940 میباشد؛ به ویژه در مورد قراردادهای انحصاری با ستارگان سکس پیشهای که از سوی هیرچ به مزدوری گرفته شده و سازماندهی میشوند. وی وید موضوع یک شوی تلویزیونی در مورد پشت صحنه فیلمی بود که به تازگی از شبکه چهار پخش شد:
« دختران و پسران زیباروی یهودی»
بیشتر بازیگران پیشتاز مرد و نیز شمار قابل ملاحظهای از ستارگان زن در فیلمهای مستهجن دهههای 1970و 1980 را یهودیان به خود اختصاص دادهاند.
به دنبال یک دلار
یهودیان در صنعت پورنوگرافی به همان دلایلی وارد شدند که همکیشان آنان در هالیوود وارد شده بودند. آنان بیشتر به این دلیل جذب این صنعت شدند که این صنعت آنان را پذیرفت. زیرا هنوز موانع محدودکننده، آن چنان که آنان با این موانع در بسیاری از حوزههای دیگر زندگی آمریکایی مواجه بودند، ایجاد نشده بود. در صنعت هرزهنگاری، علیه یهودیان هیچگونه تبعیضی وجود نداشت. در اوایل سده بیستم، یک سرمایهگذار برای شروع کسب و کار فیلم، نیازمند مبالغ زیادی پول نبود؛ سینما یک هوس و مد روز گذرا و ناپایدار درنظر گرفته میشد. در کسب و کار پورنوگرافی نیز شروع به کار آسان بود. برای نشان دادن فیلمهای ویژه مردان یا لوپس، همه چیزهایی که یک نفر لازم داشت: سالن سینما و چند صندلی بود. یهودیان که وابستگی به وضع موجود نداشتند و چیزی برای از دست دادن (در اثر نوآوری خود) نداشتند، آماده تجربه روشهای نوین انجام کسب و کار بودند. کرترمن این موضوع را چنین توضیح میدهد: «یهودیان، هنگامی که خود را محروم از یک عرصه و حوزهکار و تلاش یافتند، به حرفهای روی آورند که احساس کردند، سرانجام میتوانند با همکاری همقطاران خود و با کوشش جمعی، رشد و ترقی کنند... یهودیان مدتهای مدیدی سرشت، خلق و خو، قریحه و استعداد دلالان و واسطهها را پرورش و گسترش دادهاند. آنان به این تواناییها افتخار و مباهات میکنند.»
سرگرمی و نمایش فیلمهای مستهجن نیازمند چیزی بود که یهودیان به وفور از آن برخوردار بودند: «Chutzpah» (بیشرمی، پررویی، بیحیایی و وقاحت). یهودیان اولیهای که تولیدکننده محصولات هرزهنگاری بودند، نابغههای بازاریابی و سرمایهگذاران و کارآفرینان جاهطلب و بلندپروازی بودند که ایستادگی، پایداری، سرسختی، فراست و اعتماد به نفس بیپایان آنان، باعث موفقیتهای چشمگیرشان شد.
البته شمار زیادی از یهودیان شاغل در هرزهنگاری، بیشتر با انگیزه و اشتیاق کسب سود به این صنعت روی آورده بودند. درست همانگونه که همتایان آنان در هالیوود، یک کارخانه رویایی برای آمریکاییان و پرده سفیدی که بر روی آن تصاویر و پندارهای یهودیان ثروتمند و منتفذ آمریکا نمایش داده میشد، تهیه کرده بودند. غولها و سلاطین پورنوگرافی هم در زمینه درک میل و سلیقه همگانی، استعداد و قریحه خود را نشان دادند. چه راهی بهتر از فراهم ساختن جوهره و خمیره مایه رویاها و توهمات، از طریق صنعت سرگرمی و نمایش فیلمهای مستهجن وجود داشت؟ بازیگران به خاطر پول به اعمال منافی عفت عمومی میپرداختند. به نظر فاکسمن که کارگردان یکی از مؤسسات تولید فیلمهای مستهجن است: «یهودیانی که وارد صنعت هرزهنگاری شدند، همانکاری را کردند که افرادی که به دنبال رویای آمریکایی بودند، انجام دادهاند.»
مسائل جنسی سکولار
یهودیانی که وارد صنعت پورنوگرافی میشدند، همچون همقطاران خود در جریان اصلی و غالب، معمولاً چنان رفتار نمیکنند که نماینده و معرف گروه مذهبی خود باشند. اغلب بازیگران و تولیدکنندگان محصولات هرزهنگاری، به لحاظ فرهنگی یهودی هستند ولی به طور مذهبی و عملی یهودی به شمار نمیروند. بسیاری از آنان کاملاً سکولار هستند و فقط به طور اسمی و ظاهری یهودی محسوب میشوند. با وجود این، استورمن- که یک یهودی شناخته شده بود یک اهداکننده سخاوتمند و دست و دلباز نیز برای انجمنهای خیریه یهودی به شمار میرفت و ریچارد پاچکو که یکی از بازیگران فیلمهای مستهجن است، یک بار در مصاحبهای اعلام کرد که شاگرد مدرسه خاخامها بوده است. شمار اندکی از فیلمهای مستهجن، آشکارا درون مایهها و مضامین یهودی دارند؛ هر چند که یک بار یکی از کارگردانان صنعت فیلمهای هرزهنگاری، ستارههای یهودی پورنوگرافی را گرد هم آورد تا یک فیلم مستهجن حلال و مشروع(!) بسازد و این فیلم، فروش خوبی هم داشت. در حقیقت، بنابر سرمقاله وب سایت اتحادیه جهانی دانشجویان یهودی: «هزاران نفر در جستجوی فیلمهای مستهجن یهودی هستند. در فهرست بیشترین کلمات کلیدی مورد استفاده در جستجوی اینترنتی در GOTO.com ، پس از تقویم یهودی، آدمهای مجرد یهودی، قرار گذاشتن با یک یهودی و جشنوارههای یهودی و فیلم پورنوگرافی یهودی قرار دارد.»
یاغیان جنسی
آیا درباره چرایی دخالت ویژه یهودیان در هرزهنگاری، دلیل ریشهدارتری فراتر از انگیزه مادی محض وجود دارد؟ بدون تردید اثری از طغیان و یاغیگری در شرکت و دخالت یهودیان در فیلمهای هرزهنگاری وجود دارد. طبیعت و سرشت تحریمشده و ممنوع این موضوعات در جذابیت آن نقش دارد.
به گفته یکی از اعضای گمنام این صنعت که توسط مایکل جونز در مجله « جنگهای فرهنگی» در ماه مه 2003 نقل قول شده است: «بازیگران مرد پیشتاز در دهه 1980، نتیجه تربیت و پرورش یهودی سکولار بودند و بازیگران زن نیز نتیجه مدارس روزانه کاتولیک بود.»
افزون بر این، لوک فورد، به عنوان یک یهودی ارتدوکس و شایعهپرداز در صنعت هرزهنگاری، در وبسایت خود چنین توضیح میدهد: «پورنوگرافی تنها تعبیر و ترجمان از شورش و طغیان علیه استانداردها و معیارها و علیه زندگی منضبط و مقرراتی مبتنی بر اطاعت از تورات که نشانگر زیستن یک یهودی بر پایه دین یهود است، میباشد.» همچنین هرزهنگاری، شورشی علیه والدینی (غالباً از طبقه متوسط) است که آرزو دارند بچههایشان حقوقدان، پزشک و حسابدار شوند.
به همان اندازه که تأثیرات مذهبی کمکم محو شد و آموزههای سکولار جانشین آنها گردید، یهودیان بیقید و بیتعصب، به ویژه آنهایی که در منطقه خلیج کالیفرنیا بودند، نیز به سکس به مثابه ابزاری جهت رهایی و آزادی شخصی و سیاسی نگریستند. آمریکا آزادترین جامعهای بود که یهودیان تا به حال شناخته بودند و این امر، خود را با رشد صنعت هرزهنگاری نشان داد. زنان یهودی که به آمیزش جنسی بر روی صفحه تلویزیون میپردازند، مطمئناً در تضاد روشن و شدیدی با تصور قالبی از «شاهزاده خانمهای یهودی آمریکایی» قرار دارند.
انقلابیون جنسی
با گسترش نظریه ویرانگری و ضدسیستمی، شرکت یهودیان در صنعت فیلمهای مستهجن را میتوان به مثابه نشانهای مشهور و مربوط به کل تشکیلات WASP (پروتستانهای سفیدپوست اروپاییتبار در آمریکا) دانست. برخی از ستارههای فیلمهای مستهجن، خود را به صورت جنگجویان خط مقدم در پیکار مقدس و معنوی میان آمریکای مسیحی و انسانهای سکولار تلقی میکنند. به گفته فورد، هنرپیشههای یهودی فیلمهای مستهجن، اغلب شادمانی خود را از این که به معتقدان مسیحی نسبت حیوانات چهارپای خشکه مقدس، آنارشیست، عیبجو و خرمگس بدهند، نشان داده و نسبت به آنان مباهات و فخرفروشی میکنند. با این استدلال، دخالت یهودیان در صنعت پورنوگرافی، نتیجه نفرت و بیزاری آنان از مرجعیت و اقتدار مسیحیت است: آنان در تلاش برای تضعیف فرهنگ مسلط و غالب در آمریکا، با استفاده از انهدام و تخریب اخلاق هستند. پورنوگرافی از نظر برخی از فعالان یهودی در این صنعت، راهی برای آلوده کردن و به فساد کشاندن فرهنگ مسیحی است.
در اینجا سخن بر سر این است که تلاش همه جانبه و مبارزه سنتی انقلابی نو رادیکال یهودیان مهاجر در آمریکا، به جای سیاست چپگرایانه به سمت سیاست جنسی سوق داده شده است. یهودیان درست همانگونه که در جنبشهای رادیکال و بنیادی، در طول سالیان طولانی شرکت داشتهاند، در صنعت هرزهنگاری هم به گونهای نامتوازن شرکت دارند. یهودیان آمریکا، انقلابیون جنسی بودهاند. مقدار زیادی از مطالب مربوط به آزادی جنسی، از سوی یهودیان نگاشته شده است. آنهایی که در صف مقدم جنبشی بودند که آمریکا را وادار به اتخاذ یک دیدگاه لیبرالتر درباره سکس کرد، یهودی بودند. همچنین یهودیان پرچمدار انقلاب جنسی دهه1960 بودند.
ویلهلم رایش، هربرت مارکوزه و پاول کودمن، جانشین مارکس، تروتسکی و لنین شدند آنگونه که استنباط انقلابی ایجاب میکرد. مشغله ذهنی و دغدغه اصلی رایش، کار، عشق و سکس بود، در حالی که مارکوزه پیشگویی کرد که یک آرمان شهر سوسیالیستی، این امکان را برای افراد فراهم خواهد آورد که به ارضا و اقناع سکسی دست یابند. کودمن دربارهی «پیامدهای دلنشین و عالی فرهنگی» که از قانونی کردن پورنوگرافی پیروی میکند، مطالبی با این مضمون نوشت: «این امر به کل هنر ما شرافت خواهد داد و جنسیت را انسانی خواهد ساخت.»
این مرور اجمالی و مختصر و تجزیه و تحلیل نقش و انگیزههای پشت پرده بازیگران و تولیدکنندگان محصولات هرزهنگاری، قصد دارد تا موضوعی را که در فرهنگ عمومی یهودیان آمریکایی مورد بیتوجهی قرار گرفته، روشن کند. درباره این موضوع، آثار اندکی به نگارش درآمده است. کتابهایی همچون «تاریخچهای از یهودیان در آمریکا» به سادگی این موضوع را نادیده میگیرند و شما میتوانید یقین داشته باشید که در سیصد و پنجاهمین سالگرد ورود یهودیان به ایالات متحده، هیچ سخنی درباره پیشرفت و نوآوری یهودیان در این زمینه گفته نشد. حتی نشریه « نیویورک تایمز» که معمولاً اهل مدارا و تسامح است، در پرداختن به این موضوع، بیش از اندازه وزین و موقر بوده است، ولی نشریه(Heeb) که سنتشکن، عرفستیز و چپگراست، قصد دارد که شمارهای مختص این موضوع منتشر کند. با در نظر گرفتن دیدگاه نسبتا تسامحگرای یهودی درباره سکس، چرا ما از نقش یهودیان در صنعت هرزهنگاری خجلتزده و شرمسار هستیم؟ ممکن است ما آن را دوست نداشته باشیم، ولی نقش یهودیان در این حوزه مهم و چشمگیر بوده است و هنگام آن فرا رسیده است که درباره آن به طور جدی بیندیشیم و بنویسیم.
نویسنده: ناتان آبرامز(Nathan Abrams ؛ مدرس تاریخ آمریکای نوین در دانشگاه آبردین است. وی به تازگی نگارش کتابی را دربارهی نومحافظهکاری در ایالات متحده به پایان رسانده است.) منبع: Jewish quarterly.org
نوشته شده در یکشنبه 87/11/13ساعت 2:11 صبح  توسط عضو گروه شهیداوینی
نظرات دیگران()
|
نقش یهودیان در صنعت هرزه نگاری(پورنوگرافی) آمریکا | | |
داستانی که کمتر به آن پرداخته شده است، مربوط به یهودیان و نقش آنان در صنعت فیلم های هرزه است که خویشاوند بدنام هالیوود شمرده می شوند. شاید ترجیح دهیم وانمود کنیم که چنین چیزی وجود ندارد، ولی این واقعیتی است که یهودیان سکولار، نقش بیش از حدی در سراسر صنعت فیلم های هرزه در آمریکا ایفا کرده اند (و هنوز هم ایفا می کنند). دخالت یهودیان در پورنوگرافی در ایالات متحده، دارای تاریخ و پیشینه طولانی است(?)، همان گونه که در تبدیل یک خرده فرهنگ حاشیه ای به چیزی که یک عنصر سازنده اساسی مربوط به آمریکاست، دخیل بوده اند.(?)
فعالیت یهودیان در صنعت پورنوگرافی(هرزه نگاری) در قالب دو گروه تولیدکنندگان و فروشندگان محصولات پورنوگرافی و بازیگران فیلم های سکسی صورت می گیرد. هرچند یهودیان تنها دو درصد از جمعیت آمریکا را تشکیل می دهند، ولی در پورنوگرافی برجسته و سرشناس بوده اند.
بسیاری از دلالان و معامله گران هنر و ادبیان شهوانی در تجارت کتاب بین سالهای 1890-1940 یهودیان مهاجری بودند که دارای ریشه و اصل و نسب آلمانی بودند. به گفته جی ای گرتزمن(نویسنده کتابی درباره این موضوع): «یهودیان در پخش و انتشار کالانتیانا(ادبیات داستانی و ترانه ها و لطیفه هایی با درون مایه های مستهجن)، رمان های جنسی، مجله ها و نوشته های بازاری سکسی و... برجسته و مشهور بوده اند.»
معروف ترین و بدنام ترین تولیدکننده و فروشنده محصولات هرزه نگاری در دوران پس از جنگ، روبی استورمن(والت دیسنیِ صنعت پورنوگرافی) بود. بر اساس گزارش وزارت دادگستری آمریکا، استورمن(یهودی) در سراسر دهه 1970، کنترل بیشتر محصولات هرزه نگاری رایج در آمریکا را در دست داشته است. استورمن که در سال 1924 متولد شد در کلولند(شرق نیویورک) بزرگ شد. وی در آغاز، مجلات و داستان های فکاهی مصور می فروخت؛ وی هنگامی که پی برد که تولید و فروش مجلات سکسی، بیست برابر کتاب های فکاهی درآمد دارد، منحصراً به هرزه نگاری پرداخت و با عناوین خاص، فروشگاه های خرده فروشی خود را راه اندازی کرد. در پایان دهه 1960، استورمن به عنوان بزرگ ترین پخش کننده مجلات مستهجن مطرح بود و در اواسط دهه 1970، دارنده بیش از 200 فروشگاه کتاب مستهجن بود. استورمن همچنین شکل نوینی از اتاقک های سنتی شهرفرنگ(نوعاً یک اتاق تاریک با تلویزیون رنگی کوچک که در آن تماشاگر می تواند فیلم های ویدیویی مستهجن را تماشا کند) را عرضه کرد. گفته شده است که استورمن تنها کنترل صنعت سرگرمی هرزه نگاری را در دست نداشت، بلکه وی به معنای کل این صنعت بود. سرانجام وی به علت فرار از پرداخت مالیات و جرایم دیگر محکوم و مجرم شناخته شد و در سال 1997 در زندان با بدنامی و بی آبرویی درگذشت. پسرش دیوید، به کسب و کار خانوادگی ادامه داد. نمونه مجسم و امروزی استورمن، یک یهودی 43 ساله اهل کلولند است که نام وی استیون هیرچ است و «دونالد ترومپ صنعت پورنوگرافی» توصیف شده است. برقرار کننده پیوند و ارتباط میان این دو نفر، فِرِد، پدر استیون بود که کارگزار بورس و جانشین استورمن به شمار می آمد. امروزه هیرچ، گروه «وی وید اینترتیمنت» را که مایکروسافت جهان پورنوگرافی نامیده شده و تولیدکننده بیشترین فیلم های سکسی در آمریکاست، اداره می کند. تخصص وی، وارد کردن فنون بازاریابی مربوط به جریان غالب و اصلی حرفه پورنوگرافی بود. در حقیقت، وی وید، شبیه به سامانه استودیوی هالیوود در دهه های 1930 و 1940 می باشد؛ به ویژه در مورد قراردادهای انحصاری با ستارگان سکس پیشه ای که از سوی هیرچ به مزدوری گرفت شده و سازمان دهی می شوند. وی وید موضوع یک شوی تلویزیونی در مورد پشت صحنه فیلمی بود که از شبکه چهار پخش شد: «دختران و پسران زیباروی یهودی»
بیشتر بازیگران پیشتاز مرد و نیز شمار قابل ملاحظه ای از ستارگان زن در فیلم های مستهجن دهه های 1070 و 1980 را یهودیان به خود اختصاص داده اند.(?)
به دنبال یک دلار
یهودیان در صنعت پرنوگرافی به همان دلایلی وارد شدند که همکیشان آنان در هالیوود وارد شده بودند. آنان بیشتر به این دلیل جذب این صنعت شدند که این صنعت آنان را پذیرفت. زیرا هنوز موانع محدود کننده، آن چنان که آنان با این موانع در بسیاری از حوزه های دیگر زندگی آمریکایی مواجه بودند، ایجاد نشده بود. در صنعت هرزه نگاری، علیه یهودیان هیچ گونه تبعیضی وجود نداشت. در اوایل سده بیستم، یک سرمایه گذار برای شروع کسب و کار فیلم، نیازمند مبلغ زیادی پول نبود؛ سینما یک هوس و مد روز گذرا و ناپایدار در نظر گرفته می شد. در کسب و کار پورنوگرافی نیز شروع به کار آسان بود. برای نشان دادن فیلم های ویژه مردان یا لوپس، همه چیزهایی که یک نفر لازم داشت یک پروژکتور، سالن سینما و چند صندلی بود. یهودیان که وابستگی به وضع موجود نداشتند و چیزی را برای از دست دادن(در اثر نوآوری خود) نداشتند، آماده تجربه روش های نوین انجام کسب و کار بودند. کرترمن این موضوع را چنین توضیح می دهد: «یهودیان، هنگامی که خود را محروم از یک عرصه و حوزه کار و تلاش یافتند، به حرفه ای روی آوردند که احساس کردند، سرانجام می توانند با همکاری همقطاران خود و با کوشش جمعی، رشد و ترقی کنند... یهودیان مدت های مدیدی سرشت، خلق و خو، قریحه و استعداد دلالان و واسطه ها را پرورش و گسترش داده اند. آنان به این توانایی ها افتخار و مباهات می کنند.»
سرگرمی و نمایش فیلمهای مستهجن نیازمند چیزی بود که یهودیان به وفور از آن برخوردار بودند:chutzpah (بی شرمی، پررویی، بی حیایی و وقاحت). یهودیان اولیه ای که تولیدکننده محصولات هرزه نگاری بودند، نابغه های بازاریابی و سرمایه گذاران و کارآفرینان جاه طلب و بلندپروازی بودند که ایستادگی، پایداری، سرسختی، فراست و اعتماد به نفس بی پایان آنان، باعث موفقیت های چشم گیرشان شد.
البته شمار زیادی از یهودیان شاغل در هرزه نگاری، بیشتر با انگیزه و اشتیاق کسب سود به این صنعت روی آورده بودند. درست همان گونه که همتایان آنان در هالیوود، یک کارخانه رؤیایی برای آمریکاییان و پرده سفیدی که بر روی آن تصاویر و پندارهای یهودیان ثروتمند و متنفذ آمریکا نمایش داده می شد، تهیه کرده بودند. غول ها و سلاطین پورنوگرافی هم در زمینه درک میل و سلیقه همگانی، استعداد و قریحه خود را نشان دادند. چه راهی بهتر از فراهم ساختن جوهره و خمیره مایه رؤیاها و توهمات، از طریق صنعت سرگرمی و نمایش فیلم های مستهج وجود داشت؟ بازیگران به خاطر پول به اعمال منافی عفت عمومی می پرداختند. به نظر فاکسمن که کارگردان یکی از مؤسسات تولید فیلم های مستهجن است: «یهودیانی که وارد صنعت هرزه نگاری شدند، همان کاری را کردند که افرادی که به دنبال رؤیای آمریکایی بودند، انجام داده اند.»
...برخی از ستاره های فیلم های مستهجن، خود را به صورت جنگجویان خط مقدم در پیکار مقدس و معنوی میان آمریکای مسیحی و انسان مداری سکولار تلقی می کنند. به گفته فورد، هنرپیشه های یهودی فیلم های مستهجن، اغلب شادمانی خود را از اینکه به معتقدان مسیحی نسبت حیوانات چهارپای خشکه مقدس، آنارشیست، عیبجو، خرمگس بدهند، نشان داده و نسبت به آنان مباهات و فخرفروشی می کنند. با این استدلال، دخالت یهودیان در صنعت پورنوگرافی، نتیجه نفرت و بیزاری آنان از مرجعیت و اقتدار مسیحیت است: آنان در تلاش برای تضعیف فرهنگ مسلط و غالب در آمریکا، با استفاده از انهدام و تخریب اخلاق هستند. پورنوگرافی از نظر برخی از فعالان یهودی در این صنعت، راهی برای آلوده کردن و به فساد کشاندن فرهنگ مسیحی است.
در اینجا سخن بر سر این است که تلاش همه جانبه و مبارزه سنتی انقلابی نو رادیکال یهودیان مهاجر در آمریکا، به جای سیاست چپ گرایانه به سمت سیاست جنسی سوق داده شده است. یهودیان درست همان گونه که در جنبش های رادیکال و بنیادی، در طول سالیان طولانی شرکت داشته اند، در صنعت هرزه نگاری هم به گونه ای نامتوازن شرکت دارند. یهودیان آمریکا، انقلابیون جنسی بوده اند. مقدار زیادی از مطالب مربوط به آزادی جنسی، از سوی یهودیان نگاشته شده است. آن هایی که در صف مقدم جنبشی بودند که آمریکا را وادار به اتخاذ یک دیدگاه لیبرال تر درباره سکس کرد، یهودی بودند. همچنین یهودیان پرچمدار انقلاب جنسی دهه ???? بودند.
ویلهلم رایش(یهودی)، هربرت مارکوزه(یهودی)، پاول کودمن(یهودی)، جانشین مارکس(یهودی)، تروتسکی(یهودی) و لنین(نیمه یهودی) شدند آن گونه که استنباط انقلابی ایجاد می کرد. مشغله ذهنی و دغدغه اصلی رایش، کار، عشق و سکس بود، در حالی که مارکوزه(?) پیشگویی کرد که یک آرمانشهر سوسیالیستی، این امکان را برای افراد فراهم خواهد آورد که به ارضا و اقناع سکسی دست یابند. کودمن درباره «پیامدهای دلنشین و عالی فرهنگی» که از قانونی کردن پرنوگرافی پیروی می کند، مطالبی با این مضمون نوشت: «این امر به کل هنر ما شرافت خواهد داد و جنسیت را انسانی خواهد ساخت.»
این مرور اجمالی و مختصر و تجزیه و تحلیل نقش و انگیزه های پشت پرده بازیگران و تولیدکنندگان محصولات هرزه نگاری، قصد دارد تا موضوعی را که در فرهنگ عمومی یهودیان آمرکایی مورد بی توجهی قرار گرفته، روشن کند. درباره این موضوع آثار اندکی به نگارش در آمده است...با در نظر گرفتن دیدگاه نسبتاً تسامح گرای یهودی درباره سکس، چرا ما از نقش یهودیان در صنعت هرزه نگاری خجلت زده و شرمسار هستیم؟ ممکن است ما آن را دوست نداشته باشیم، ولی نقش یهودیان در این حوزه مهم و چشمگیر بوده است و هنگام آن فرارسیده است که درباره آن به طور جدی بیندیشیم و بنویسیم.
مطلب بالا که قدری خلاصه شده است از ماهنامه سیاحت غرب، شماره ??، فروردین ????نقل شد.از موعود:http://mouood.org/content/view/4946/3/
نوشته شده در پنج شنبه 86/12/16ساعت 2:13 صبح  توسط عضو گروه شهیداوینی
نظرات دیگران()
صهیونیسم و اشاعه ابتذال
«اگر در ارتباط با دیگران دست روی حساسترین عصب ذهن انسان بگذاریم خیلی زود به پیروزی خواهیم رسید. این اعصاب حساس ذهن آدمی عبارتند از زراندوزی، مال پرستی و تنوع طلبی در ارضای نیازهای مادی که هر یک از این خواسته ها به تنهایی می تواند آدمی را تسلیم ما بکند.»
صهیونیسم جهانی که سیطره آشکار و پنهان جهانی را در سر می پروراند، می کوشد با انواع و اقسام ابزارهای فرهنگی و اقتصادی و سیاسی به اهداف جهانی خود نائل شود. در این میان آنچه برای صهیونیسم اهمیت دارد، رسیدن به هدف با هر ابزار و ترفندی است و از آن جا که میداند، بدون تغییر ذائقه فرهنگی و باور معنویِ جوامع دیگر نمی تواند به هدف خود برسد، می کوشد با تغییر باورها و ارزشها و تخریب اعتقادات ملتها این مهم را تحقق بخشد . از این رو با ساختن مکاتب ساختگی و اصالت دادن به ارزشهای مادی و باورهای صرفاً این جهانی، جهانی بینی هایی از قبیل اومانیسم، سکولاریسم، و ماتریالیسم را ترویج کند. ترویج اباحه گری،ترویج و اشاعه ارزشهای مبتذل مانند پولپرستی، تجملگرایی، حرص و طمع، دنیا طلبی افراطی و تضعیف شاخصهای پایداری فرهنگ ملل و کم رنگ ساختن ارزشهای دینی و ملی و تحریف اصالتها، از مهمترین اقدامات صهیونیسم بین الملل برای تخریب هویت ملت ها برای نفوذ در جوامع دیگر است.
در پروتکل اول صهیون آمده است که «اگر در ارتباط با دیگران دست روی حساسترین عصب ذهن انسان بگذاریم خیلی زود به پیروزی خواهیم رسید. این اعصاب حساس ذهن آدمی عبارتند از زراندوزی، مال پرستی و تنوع طلبی در ارضای نیازهای مادی که هر یک از این خواسته ها به تنهایی می تواند آدمی را تسلیم ما بکند.»
در بخشی دیگر از این پروتکل آمده است که «تا زمانی که یهود مانع رسیدن به اهداف مان باشند باید فساد، خیانت، و رشوه خواری را بین آنها رواج دهیم. اگر چپاول اموال مردم به تسلیم آنها در برابر حکومت ما منجر شود، نباید تردیدی به خود راه دهیم.»
در مورد اهداف صهیونیسم در ترویج اصول غیر اخلاقی و تخریب ملتها باید گفت، آنها مردم جهان را نسبت به آینده خود و نسبت به سرنوشت خودشان و نسبت به حوادث و رویدادهایی که پیرامونشان می گذرد بی تفاوت می کنند، و برای رسیدن به این مقصود از هر ابزاری استفاده می کنند. ومتاسفأنه فساد و فحشا و سکس و عریانی و مسایل از این دست را میان جوامع غیر یهودی به ویژه جوامع اسلامی ترویج میدهند. اکثر مراکز خوشگذرانی مانند کاباره ها و قمارخانه ها و مراکز فحشا را صهیونیست در جهان اداره میکند. برخی از اهداف صهیونیست را می توان در موارد زیر خلاصه کرد:
1- بیشترین تعداد ممکن از غیر یهودیان را فاسد کنند و آنها را از فعالیتهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی دور کنند و نیرو و توانایی آنها را تحلیل برند و عملا در عرصه های لهو و لعب و فساد و فحشا آنها را سرگرم کنند.
2- برخی از افراد که به این مراکز رفت و آمد میکنند جزو مقامات بلند پایه کشورها هستند، در جهت رسیدن به منافع صهیونیسم بین الملل آنها را شکار کرده و استفاده کنند.
3- آنها با ترویج فساد و فحشا از طریق برگزاری مراسم ملکه زیبایی، شوهای رقص، برنامه های ورزشی مبتذل و .... اندیشه خوب زیستن و مبارزه با تهاجم و تهدیدهای بیگانه را از افراد میگیرند و نیز سعی می کنند این نوع تفکر را به ویژه به درون خانواده ها کشانده و به یکی دیگر از اهداف شوم خود یعنی سست کردن بنیان خانواده نائل آیند.
در این مجال قصد بررسی اجمالی رد پای صهیونیسم در سینما، موسیقی، سیاست، فرهنگ و... را داریم. در ابتدا باید عرض کنم که برخی از مطالب عنوان شده از طرف اساتید را سالها قبل در تحقیقی تحت عنوان « رد پای شیطان در سینمای هالیود» به صورت گفتگو و مصاحبه و یا شرکت در کلاسهای نقد فیلم و صیهونیسم شناسی و غرب شناسی اساتید ذکر کرده ام.
قصد نگارنده نگاهی اجمالی و کوتاه به فعالیتهای صیهونیسم و امپریالیسم جهانی است. اهدافی با ابزاری چون سینما، موسیقی، تأتر، کتاب، و.... در تمام جهان سیطره یافته است. اهدافی شیطانی !! تغییر ارزشها و هنجارهای جوامع با رویکرد اصالت انسانی نه خدایی! اصالت لذت ! اصالت با شیطان است نه با خدا!... در نهایت تغییر خدای قابل پرستش از خدای واحد یکتا به شیطان رانده شده ، که هر لحظه از غفلت انسان استفاده می کند و او را از پرستش و عبادت "الله" منع می کند.
موسیقی یکی از این ابزارهای قوی است که متاسفانه در جامعه ما و خصوصا در بین جوانان، رایج شده است. موسیقی غرب فقط یک آهنگ و یک متن نیست. که موسیقیِ بی هویت ساختن است. موسیقیِ ضد ارزشهاست. لذا در این مجال اندک فقط به نگاهی اجمالی به هر یک از این ابزارها، و رابطه شان با صهیونیست و امپریالیسم جهانی می پردازیم.
موسیقیعصر حاضر عصر موسیقی های جهانی شده است و این یکی از ابزارهای فرهنگی امپریالیسم می باشد. " تمایل عامه مردم در خریدن و گوش دادن به آلبومهای موسیقی های جهانی شده، به جای خریدن محصولات هنرمندان داخلی، ناشی از ایدوئولوژی حاکم بر امپریالیسم فرهنگی در جهان می باشد که بر اساس آن انتقال برخی تولیدات و مدها و سبک ها از کشورهای سلطه گر به کشورهای مصرف کننده منجر به ترویج الگوهای ویژه ای از تقاضا و مصرف می گردد که ارزشهای کشورهای سلطه گر راتأیید واستحکام می بخشد. در این شیوه توسط فرهنگ خارجی، فرهنگ محلی کشورهای محلی درحال توسعه و زیر سلطه؛ به درجاتی متفاوت مورد هجوم قرار میگیرد و به مبارزه طلبیده می شود و غالباٌ این فرهنگ جایگزین فرهنگ محلی کشورهای در حال توسعه می گردد.[1]
به آن دسته از سبکهای موسیقی که در اکثر جوامع کشورهای جهان رواج می یابد و مورد استقبال عامه مردم جهان قرار می گیرد سبکهای جهانی شده می گویند. رپ، متال، راک، ... از این دسته اند. منشأ پیدایش اکثر این موسیقی های جهانی شده کشورهای سلطه گر می باشد. غالباً این سبک از موسیقی ها در اعتراض به وضع نابسامان حاکم بر کشورهای سلطه گر شکل گرفته اند، اما در نهایت دست های قدرت و سلطه با کنترل و اجیر نمودن ستاره های این سبک ها، این موسیقی ها را به ابزاری برای اهداف سلطه جویانه خود تبدیل کردند. و در لوای اداب حاکم بر هر یک از این موسیقی ها، آداب و عقاید و فرهنگ خود را در بسیاری از کشورهای جهان رواج میدهند .
موسیقی های راک، هوی متال، و... به گردانندگی صهیونیسم بین الملل و برای تخریب ملتها انجام میشود. هیچ امر مقدسی در این موسیقی ها محترم شمرده نمیشود. مثلا در آهنگ "سوگند" خواننده راک می خواند:« ما با تمام ارواح شریر تسخیر شدیم. ای خدا ما مرگ تو را می خواهیم و در دست راست شیطان می نشینیم..." در کتاب شیطان پرستها نیز آمده است : زندگی یعنی شهوت از زندگی لذت ببر.شیطان خدای توست. ما حیوانات هم جنس خواریم. من نجات دهنده خودم هستم مفهوم زندگی در لذت است. آزادی جنسی درست، مهم و از ارکان مذهب شیطانی ماست.»
آقای دکتر صفا تاج در مورد موسیقی جاز و تأثیرات آن این گونه می گوید: « موسیقی جاز و بی ریشه ای که برخی از کارشناسان آن را برگفته از موسیقی "ییریش" یهیودیان می دانند در تمامی زوایای جامعه امریکا رخنه کرده و روان جوانان غربی را به تسخیر خود در آورده است . اگر از امریکا سری به اروپا بزنیم باز شاهد چنین رویکردی هستیم و حتی درمیان جوامع اسلامی به ویژه کشورهای عربی و گروه های موسیقیِ " جاز و راک" که زمانی با چند ستاره یهود" نظیر "الویس پریسلی" و "دینگو استار" به دنیای غرب معرفی شدند.
هم اکنون با گذشت چندین دهه به یک شهرت و اعتباری دست پیدا کرده اند که در میان نسل جوان غربی و به ویژه امریکا، فردی مانند مایکل جکسون یهودی را از تمام متدینین کلیسا برتر میدانند. در دهه های گذشته به ویژه از دهه 60 میلادی به این سو ما شاهد شکل گیری گروه های مختلف موسیقی بوده ایم که عمدتاً کارشان ترویج فحشا و فساد و ابتذال و عریانی بوده که این کارها روح موسیقیِ "بیتِل " ها است.[2] »
امروزه شاهد گروه های موسیقی شیطان پرست هستیم که عملاً در غرب به ویژه امریکا بیرق، علم و پرچم جنگ با خدا را برافراشته اند.» موسیقی های شیطانی یکی از ابداعات صهیونیست برای ترویج فساد و خشونت است با چنان قدرتی کار خود را انجام می دهد که قادرند با اعمالی خارق العاده و جادویی مردم را به صدمه به خود و حتی خودکشی وا دارند. لذا مرگ های زودهنگام، خودکشی، قتل و مواد مخدر و تجاوز فرجام موسیقی های شیطانیِ راک و هوی متال است.
در موسیقی راک زخمی کردن امری رایج است. با بررسی روزنامه ها و دیگر رسانه های همگانی می توان نمونه های خود کشی فزاینده شنوندگان و بینندگان این کنسرت ها را مشاهده کرد. به طور مثال میانگین خودکشی و یا صدمه زدن شدید به خود در برنامه یکی از گروه های شیطانی به نام "پینگ فلوید" به 15 تا 20 نفر بعد از هر کنسرت می رسد. اعمال دیوانه وار و خشونت آمیز خود زنی در میان هوادارن و مروجان موسیقی های شیطانی امری رایج است. پس از شنیدن صدای گوشخراش هوی متال، جوانی مادر خود را می کُشد و بعد خودزنی می کند. بر پایه آماری که در غرب منتشر شده از هر 7 نفر جوانی که به موسیقیِ راک گوش می کند، یک نفر خودکشی می کند. در موسیقی راک تشویق به مواد مخدر و الکل و... دیگر امری رایج است و عادی.
" ما هر کاری می کنیم ، هر چند زشت و بد باشد" و یکی دیگر از ستارگان راک میگوید: " راک خود مواد مخدر را می آفریند." شیطان پرستها به اخلاقیات بی اهمیتند. ترکیب سکس با خشونت طلبی در موسیقی راک امری عادی است به گونه ای که به گفته محققان و روان شناسان « با 3 بار گوش دادن به "راک"، انسان به یک خشونت طلب تمام عیار تبدیل میشود.»
در شکل گیری فساد و ترویج خشونت و فساد ، نقش صهیونیسم در آن به خوبی روشن می گردد. دکتر مجید شاه حسنی در این رابطه می گوید:« به تدریج شاهد شکل گیری نوعی خاص از موسیقی در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم به نام راک اند رل( ROK&ROL) هستیم که موسیقی تند و بی هویتی است که از موسیقی جاز سیاهپوستان، مولفه هایی کاملا جدا دارد. هدفی که راک اند رل دارد جذب جوانان است، اما برای کدام مقصود؟!»
R&R یک موسیقی نبود، یک فرهنگ بود و یا شاید در یک بیان اغراق آمیز، یک جهان بینی بود که کسی که این جنس موسیقی را دنبال و گوش می کند و با آن مترنم می شود، عالم را به شیوه خاصی می بیند و این بینش نوعی نگاه "اصالت لذت" و "دم غنیمتی" و اعتراض خاص سیاسی به سیاستهای روز غرب که در نهایت به وسیله یک تفکر خاص، مصادره شد. نمی توان گفت که موج هایی مثل "بیتیلیسم" و "هیپی" و موج های فرهنگی ای که در دهه 60و70 در عرصه عالم به راه افتاد صرفاً از جریان های یهودی تأثیر پذیرفتند نه؛ بیشتر به موسیقی ای می پردازیم که ریشه آن موسیقی، از ریشه موسیقی یهودی است. بعد از این موج جهانی شدن فرهنگِ R&R ما شاهد پدیده ستاره سازی هستیم. ستاره سازی یهودی ها پیش از این در هالیود آغاز شده بود اما در عرصه موسیقی به صورت بارز در شخصیتی به نام "الویس پریسلی" اتفاق افتاد، یک ابر ستاره R&R در دهه 60 امریکا، که به یک "بُت" تمام عیارجوانان امریکایی تبدیل شد.
وی بعدها به سرعت در سینمای هالیود شناخته شد و نوعی خاص از جهان بینی را به بیننده منتقل می کرد. جهان بینی اصالت لذت و دم غنیمتی و فرهنگ خاص اختلاط با جنس مخالف و نوعی حالت سرگردانی و آوارگی و رهایی و بی تعلُّقی. و جوانان امریکایی به الویس پریسلی تأسی کرده و شیوه زندگی وی را انتخاب کردند.بعد ها گروه "بیتل" ها در انگلستان شکل گرفت که برخی شخصیتهای یهود بودند. مثل "رینگو استار".به هر حال آنچه که اتفاق افتاد در موسیقی های عظیم غربی، رد پای یهودیان به صورت جدی پیداست. واز این طریق هم موج دیگری از تبلیغ را در عالم شکل می دهند.
منبع: نشریه علوم حدیث با نقل از سایت موعود: http://mouood.org/content/view/6356/3/
نوشته شده در پنج شنبه 86/12/16ساعت 2:3 صبح  توسط عضو گروه شهیداوینی
نظرات دیگران()
تشکیل شورای مقابله با تجارت جنسی
سرانجام پس از آسیب های جدی شیوع تجارت جنسی در کشورهای توسعه یافته، اولین شورای مقابله با این تجارت غیراخلاقی در اروپا افتتاح شد.به گزارش رجانیوز به نقل از یورونیوز، تجارت جنسی در جهان پس از قاچاق مواد مخدر و اسلحه مقام سوم را دارد که اما عاملان آن حتی به عنوان جنایتکار هم شناخته نمی شوند.بنا براین گزارش، قرار شده است که از قربانیان این تجارت اعاده حیثیت و از آنها حمایت شود. تا کنون بیش از 15 کشور غیر از 47 کشور عضو پارلمان اروپا نیز از این کنوانسیون حمایت کرده اند. 33 عضو خارج از این کشورها نیز ابراز تمایل خود را از این کنوانسیون اعلام کرده اند.
این کنوانیسون، مقابله با تجارت نیروی کار ارزان را نیز شامل می شود. جامعه بین المللی ضد برده داری نیزاز این حرکت استقبال کرده است و نظام بهره کشی موجود از کارگران کشورهای جهان سوم در کشورهای صنعتی را، برده داری مدرن خوانده است.بنا بر اعلام این شورا، سالانه بیش از 600 هزار انسان در اروپا خرید و فروش می شوند و امیدوارند که این کنوانسیون به عنوان سلاح مؤثری علیه برده داری مدرن وارد عمل شود.
گفتنی است بنابر آمار سازمان ملل، طی سالهای90 تا 98 میلادی بیش از 253 هزار زن و دختر در 12 کشور اتحادیه اروپا برای تجارت جنسی قاچاق شدند و تعداد کل زنان روسپی در این 12 کشور به بیش از نیم میلیون نفر میرسد.دکتر صمدیراد در این زمینه می گوید: در شهر وین اتریش 70 درصد زنان روسپی از کشورهای اروپایی شرقی آورده شدهاند و 15 هزار زن روس در اروپای شرقی در مناطق چراغ قرمز، مشغول به فعالیت آزادانه جنسی هستند.این معضل در اروپا تا آنجا پیش رفته است که سفیر آلمان در آمریکا برای اولین بار اعلام کرد که رقمی نزدیک به 400 هزار زن روسپی از نقاط مختلف برای تأمین خواستههای تماشاگران فوتبال، به این کشور گسیل شدهاند! که بعدها این اظهار نظر با اعتراضاتی روبرو شد و رقم فوق به 40 هزار نفر تغییر یافت.بسیاری از این زنان که عمدتا از کشورهای تازه استقلال یافته اروپای شرقی و کشور روسیه به اروپای غربی میآیند، تحت کنترل شدید مالی گروههای جنایتکار وابسته به کشورهای تازه استقلال یافته روسیه، ترکیه، یوگسلاوی سابق مشغول به کار میشوند.
در کشورهای اروپای شرقی آلبانی، بوسنی و هرزگوین، بلغارستان، کرواسی، کوزوو، مقدونیه، رومانی، صربستان و مونترنگرو، 90 درصد زنان خارجی شاغل در تجارت جنسی، به صورت غیرقانونی وارد این کشورها شدهاند. این افراد به صورت شبکههای پیچیده و با جعل اسناد و ...، چنان فعالیت میکنند که حتی کشورها نمیتوانند به راحتی حضور غیرقانونی آنها را اثبات کنند.10 تا 15 درصد این 90 درصد، زیر 18 سال هستند و کودک محسوب شده و همه نوع فعالیت جنسی برای آنها غیر قانونی است. همچنین اکثر قربانیان از آلبانی، بلغارستان و رومانی هستند که به خاطر نوع سیاستهای وضع شده، فقر زده شده و خانواده از تامین کار، تحصیل و زندگی رفاهی آنها عاجز است؛ بنابراین به کشورهای مختلفی سرازیر میشوند.
وی با اشاره به زندگی بسیار وحشتناک زنان و کودکان قاچاق شده، در خصوص نحوه به دام افتادن آنها گفت: جنایتکاران با نشان دادن عکسهایی رؤیایی از زنان و دختران جذاب، دختران سادهلوح کشورهای فقیر را جذب کرده و وارد حوزه تجارت جنسی میکنند و این افراد هرگز راه برگشت ندارند.منبع:http://www.rajanews.com/News/?23174
سابقه روابط غیراخلاقی رؤسای جمهور فرانسه:
سارکوزی تنها نیست
در حالیکه طی ماههای اخیر، نیکلا سارکوزی به عنوان یک چهره جنجالی در رسانه های جهان مطرح بوده و بیش از آنکه سیاستهای وی مورد توجه این رسانه ها و افکار عمومی باشد، مسائل شخصی زندگی وی مورد پیگیری قرار گرفته است، بررسی ها نشان می دهد، رؤسای جمهور سابق این کشور نیز در دوران ریاست جمهوری خود، دارای روابط نامشروع و غیراخلاقی بوده اند. به گزارش رجانیوز به نقل از خبرگزاری آلمان، انتشار خبر ازدواج سارکوزی رئیس جمهور فرانسه با برونی در روز گذشته، موجب شده که طرفداران و متحدان وی نسبت به وقت گذرانی های شخصی وی احساس آرامش بیشتری داشته و امیدوار باشند در آستانه انتخابات محلی، سارکوزی بیشتر به امور کشور بپردازد.از سوی دیگر، در حالیکه جامعه فرانسه خود را جامعه ای اخلاقی به حساب می آورد اما این اولین بار نیست که رؤسای جمهور این کشور پا را از دایره اخلاق بیرون می گذارند.
به عنوان مثال "فرانسوا میتران" رئیس جمهور سابق فرانسه به هوسرانی مشهور بود و حتی از یکی از رفیقه هایش دارای دختری به نام "مازارین" شد. خود میتران از این روابط دفاع می کرد.همچنین داستانهای زیادی در مورد روابط نامشروع "ژاک شیراک" رئیس جمهور سابق فرانسه وجود دارد. در سال 2007 کتابی تحت عنوان "غریبه ای در الیزه" منتشر شد که جزئیات روابط جنسی نامشروع شیراک در آن درج شده بود. انتشار این کتاب هیچ عکس العملی در فرانسه بوجود نیاورد."والری ژیسکاردستن سلف میتران" هم به روابط نامشروع شهرت داشت. زمانی که همسر سابق سارکوزی در کتابی که اخیراً منتشر شد سارکوزی را به عنوان فردی چشم چران توصیف کرد، اشخاص اندکی در این کشور تعجب کردند.
اما از سوی دیگر همسران روسای جمهور فرانسه اغلب افرادی بودند که تلاش داشتند زیاد در محور توجه افکار عمومی قرار نگیرند. سنتی که احتمالاً با ازدواج روز شنبه پایان یافته است چون "کارلا برونی" همسر جدید سارکوزی یک بانوی اول معمولی نیست. فهرست عشاق سابق او، طولانی و چشمگیر است که از جمله آنها می توان به اهالی موسیقی چون "میک جاگر" و "اریک کلاپتون"، غول معاملات املاک، "دانالد ترامپ"، هنرپیشگانی چون "کوین کاستنر" و "وینسنت پرز" و "لوران فابیوس" نخست وزیر سابق فرانسه اشاره کرد. خواهر برونی می گوید زمانی که خواهر من کسی را می خواهد او را بدست می آورد برای مثال مورد میک جاگر را بیاد بیاورید که کارلا چند شب را در خانه کلاپتون گذارند اما در نهایت با جاگر ارتباط برقرار کرد. وی گفت کارلا حتی اکنون که نزدیک به 40 سال دارد همانند یک دختر شانزده ساله عاشق می شود. تعجب آور نیست که برونی سال گذشته به مجله فیگارو گفت او ذاتا آدمی نیست که به یک مرد پایبند باشد. بر اساس گزارشهای خبری برونی زمانی که در خانه فیلسوف فرانسوی "ژان پل انتوان" زندگی می کرد با پسر او "رافائل" که او هم یک فیلسوف است، آشنا شد و از او یک نوزاد نامشروع پسر بدنیا آورد.
"ژوستین لوی" همسر سابق رافائل بعداً با نوشتن کتابی به شرح چگونگی جدایی اش از وی و نقش برونی در آن پرداخت. در این کتاب که "هیچ چیز خاصی نیست" نام دارد، لوی از برونی به عنوان یک نابودگر نام برده و او را به عنوان زنی جذاب با نگاهی همچون نگاه یک قاتل توصیف کرده است.برونی خود گفته است ترجیح می دهد بیشتر به عنوان یک غارتگر شناخته شود! اما آیا مردم فرانسه هم اینگونه می اندیشند؟ سارکوزی و کشورش در حالیکه در آستانه انتخابات محلی قرار دارند و بزودی نوبت فرانسه برای برعهده گرفتن ریاست دوره ای اتحادیه اروپا شروع می شود، برای اینکه زندگی خصوصی بانوی اول این کشور از صدر اخبار کنار رود، کار اندکی می توانند انجام دهند. منبع:http://www.rajanews.com/News/?23133
نوشته شده در سه شنبه 86/11/16ساعت 5:57 صبح  توسط عضو گروه شهیداوینی
نظرات دیگران()
نوشته شده در پنج شنبه 86/5/11ساعت 6:39 عصر  توسط عضو گروه شهیداوینی
نظرات دیگران()