اگر آمریکاییها یک روز صبح بیدار میشدند و میدیدند که سازندگان فیلمها و برنامههای تلویزیونی آنها و همچنین روزنامهها و مجلات آمریکایی، همه دارای نامهای عربی میباشند، مسلماً با خود میگفتند: «کشور ما را اشغال کردهاند!». در چنین وضعیتی، آنها به هر آنچه بر صفحة تلویزیون میدیدند یا در روزنامهها، مجلات و کتابها میخواندند، با دیدة شک و تردید مینگریستند.
- اشاره: سیطرة یهود بر رسانههای آمریکا و همچنین هالیوود امروز یک امر مسلم و اثبات شده است. حتی برخی از یهودیان، ابایی از اظهار این امر ندارند و این در حالی است که هیچ گروهی نژادگراتر و سازماندهی شدهتر از یهودیها برای نیل به اهداف و منافع خود نیست.
مطبوعات در وضعیت کنونی آن، به قویترین نیرو در جهان غرب تبدیل شده است که حتی از قوة مجریه، مقننه و قضائیه نیز قدرتمندتر است. انسان مایل است این سؤال را مطرح نماید: این قدرت توسط چه کسی انتخاب شده است و به چه کسی پاسخگو است؟1 مقالة حاضر به پاسخ این پرسش میپردازد.
در فیلم شبکه، که در سال 1976 برندة جایزة اسکار شد، هاوارد بیل، ملقب به «پیامبر دیوانه رسانهها»، تصمیم میگیرد خطر خزندهای که آمریکا را تهدید میکند، یعنی تصرف تلویزیون آمریکا به وسیلة عربها، را از طریق دلارهای حاصل از فروش نفت برملا سازد. سناریوی این فیلم، توسط پدی چایفسکی نوشته شده است. وی سعی کرده است توطئهای مرموز برای خرید و کنترل شبکههای تلویزیونی آمریکا توسط عربها را بر پردة سینما به نمایش درآورد.
هاوارد بیل، که نقش وی را در این فیلم پیتر فینچ ایفا نموده است، گویندة خبرِ دیوانهای است که افکار خود را دربارة هر موضوعی بر زبان میآورد. برای مثال، بیل در حالی که با هیجان دربارة بیعدالتیها و فساد در زندگی آمریکایی صحبت میکند، با فریاد میگوید: «دیگر به مرز جنون رسیدهام و کاسة صبرم لبریز شده است. دیگر ادامه این وضعیت را تحمل نخواهم کرد».
تصور کنید چه اتفاقی میافتاد اگر حامیان آمریکایی عراقی تبار صدام حسین، کنترل رسانههای آمریکا را در دست داشتند. یعنی تصور کنید که آنها کنترل شبکههای تلویزیونی ملی آمریکا را در دست داشتند و اکثریت صاحبان، تولیدکنندگان و نویسندگان خبر و برنامههای سرگرمی تلویزیونهای آمریکا را تشکیل میدادند. تلویزیون، نیرویی است که به داخل خانة هر آمریکایی نفوذ میکند و آمریکاییها عمدتاً از طریق این رسانه، در مورد وقایع جهان اطلاع و آگاهی مییابند. بنابراین میتوانید تصور کنید چه خطری آمریکا را تهدید مینمود اگر این نیروی عظیم، تحت کنترل اقلیت عراقی حامی رژیم صدام قرار میگرفت. اگر به جز تلویزیون، رسانههای دیگر هنوز آزاد میبودند، بدون شک باز هم تسلط اقلیت عراقی بر شبکههای تلویزیونی را به عنوان خطری بزرگ برای آمریکا توصیف میکردند. آنها حتی اعلام میکردند که این سلطه، آزادیهای ملت آمریکا را تهدید میکند و احتمالاً کنگره، قانونی را تصویب مینمود تا به کنترل اقلیت عراقی بر شبکههای تلویزیونی خاتمه دهد. میهنپرستان به ملت آمریکا گوشزد میکردند که اگر مردم آزاد نباشند تا به اخبار واقعی و بیطرفانه دست پیدا کنند، دموکراسی در جامعه پیاده نخواهد شد. آنها، همچنین تأکید مینمودند که هرگاه قدرت تلویزیون تحت کنترل تنها یک دیدگاه و نقطهنظر قرار گیرد، بنیاد تمام آزادیها، یعنی آزادی بیان را از بین خواهد برد. به علاوه، متفکران و دانشمندان از اینکه افراد غیرآمریکایی با وابستگیهایی به یک قدرت خارجی، افکار مردم آمریکا را تحت سیطرة خود داشتند، برآشفته میشدند و به خشم میآمدند.
حال اگر بقیة رسانهها نیز در دست این اقلیت عراقی میبودند: تصور کنید که سه هفتهنامة خبری معروف، یعنی «تایم»، «نیوزویک» و «یواس نیوز اند ورلد ریپورت» و سه روزنامه دارای بیشترین نفوذ در بین مردم آمریکا، یعنی «نیویورک تایمز»، «وال استریت ژورنال» و «واشنگتن پست» به علاوة اکثریت دیگر مجلات و روزنامههای عمده، توسط عراقیها اداره میشدند. همچنین در ذهن خود مجسم کنید که این اقلیت عراقی، بر صنعت فیلم هالیوود، انتشار کتاب و حتی توزیع کتاب نیز سیطره میداشتند، دارای ثروت کلانی در تجارت و بانکداری بودند و در دانشگاهها، قوة قضائیه و دولت، مناصب کلیدی را تصاحب کرده بودند. مهمتر از همة اینها، تصور کنید که حامیان صدام حسین، قویترین گروه نفوذ را در واشنگتن میداشتند و مسئول جمعآوری حجم عظیمی از کمکهای مالی برای هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه بودند. تصور کنید که یک عراقی متعصب، رئیس شورای امنیت ملی در کاخ سفید بود. آیا چنین وضعیتی برای آمریکا خطرناک بود؟
اگر آمریکاییها یک روز صبح بیدار میشدند و میدیدند که سازندگان فیلمها و برنامههای تلویزیونی آنها و همچنین روزنامهها و مجلات آمریکایی، همه دارای نامهای عربی میباشند، مسلماً با خود میگفتند: «کشور ما را اشغال کردهاند!». در چنین وضعیتی، آنها به هر آنچه بر صفحة تلویزیون میدیدند یا در روزنامهها، مجلات و کتابها میخواندند، با دیدة شک و تردید مینگریستند. مخصوصاً مردم آمریکا با اطلاعات منتشر شده دربارة مسائل مربوط به عراق، صدام حسین، اسلام و درگیری خاورمیانه، خیلی محتاطانه برخورد میکردند. پس از مدت زمان کوتاهی، بسیاری از آمریکاییها همانند هاوارد بیل، فریاد بر میآوردند: «دیگر به مرز جنون رسیدهام و کاسة صبرم لبریز شده است. دیگر ادامة این وضعیت را تحمل نخواهم کرد».
زمانی که من به این مطلب پی بردم که انقلاب روسیه در حقیقت روسی نبود، بلکه عمدتاً به وسیلة یهودیها، سازماندهی، رهبری و حمایت مالی شده بود ـ یهودیانی که درگیری یکصد ساله با مردم روسیه داشتند ـ از اینکه بر چنین حقیقت مهمّ تاریخی، اینگونه به طور مؤثر سرپوش گذاشته شده بود، دچار حیرت شدم. پس از مطالعه و آگاهی از کشتن میلیونها مسیحی در روسیه و اروپای شرقی توسط کمونیستها، از خود پرسیدم که چرا چنین تعداد اندکی فیلم، سریال تلویزیونی یا فیلم مستند، کتاب یا مقاله دربارة این واقعه، تهیه و تولید یا نگاشته شده است، امّا کشتن یهودیها توسط نازیها، مورد توجه و پوشش رسانهای بیپایان قرار گرفته است. سپس من نسخهای از روزنامة «ساندر بُلت» را مطالعه کردم که توسط دکتر ادوارد فیلدز، اهل شهر ماریتا در ایالت جسرجیا، چاپ و منتشر میشود. دکتر فیلدز با دقت و با ارائه اسناد و مدارک، سلطة یهودیها بر سه شبکة تلویزیونی اصلی آمریکا «سی.بی.اس»، «ان.بی.سی» و «ای.بی.سی» را به اثبات رسانیده بود. من با دقت، منابع مورد استفاده دکتر فیلدز را بررسی کردم که شامل زندگینامههایی میشد که توسط خود یهودیها چاپ شده بود. در زمانی که من تحقیقات اولیهام را به انجام رسانیدم، ریچارد سارنُف رئیس «ان.بی.سی» بود. ویلیام پلی ریاست «سی.بی.اس» را به عهده داشت و لئونارد گلدن سُن «ای.بی.سی» را اداره میکرد. من بسیار حیرتزده شدم زمانی که فهمیدم هر سه آنها یهودی هستند، هر سه در سازمانهای صهیونیستی فعالیت دارند و به همة آنها از طرف گروههای متعدد یهودی، صهیونیستی و طرفدار اسرائیل جوایزی اعطا شده است. سپس به این حقیقت پی بردم که صاحب امتیاز و مدیرمسئول مهمترین روزنامة آمریکا «نیویورک تایمز» هم یهودی است. این مطلب در مورد روزنامة واشنگتن پست نیز صادق است؛ روزنامهای که بیش از هر روزنامة دیگر، بر دولت فدرال آمریکا نفوذ دارد. یهودیها، همچنین مالک پرتیراژترین روزنامة آمریکا ـ وال استریت ژورنال ـ هستند. فهمیدم که سالهاست یهودیان بر هالیوود سیطره دارند؛ یهودیانی همچون استیون اسپیلبرگ، کارگردان فیلم «فهرست شیندلر»، که از حامیان صریحاللهجه اهداف صهیونیستی است. وی همچنین کارگردان فیلم «هالوگاست» میباشد؛ پربینندهترین فیلمی که تا کنون دربارة کشتار یهودیهای اروپایی توسط نازیها ساخته شده است.
سالها بعد نشریاتی را مطالعه کردم که در آنها یهودیها به سلطة خود بر رسانههای آمریکا مباهات مینمودند. من همچنین کتاب یک امپراتوری متعلق به خودشان، نوشتة نیل گابلر، را خواندم که در آن، چگونگی مسلط شدن یهودیها بر صنعت فیلم آمریکا به تفصیل بیان شده است. بن اشتاین که یک سناریونویس یهودی است و پدرش، هربرت اشتاین، مشاور اقتصادی ریچارد نیکسون رئیسجمهور اسبق آمریکا بود، در کتابی که به رشتة تحریر درآورد، به طور صریح بیان کرده است که اکثریت غالب مجریان و دستاندرکاران هالیوود یهودی هستند و اینکه آنها سرسختانه مخالف ارزشهای مسیحی و حفظ سنتهای جامعة اصیل آمریکا میباشند. وی همچنین در سال 1997 مقالهای نوشت با عنوان: «آیا یهودیها رسانهها را اداره میکنند؟: به راستی همینطور است، مگر چه اشکالی دارد؟»در دهة هفتاد، دکتر ویلیام پیرس، سردبیر مجلة «نشنال ونگارد»، در مورد سلطة یهودیان بر رسانههای آمریکا به تحقیق پرداخت و وجود این سلطه را در مقالهای با عنوان: «چه کسی بر آمریکا حکومت میکند؟» با اسناد و مدارک کافی ثابت نمود. حقیقتی که به آن واقف شدم، این بود که کابوس هولناک پدی چایفسکی و شخصیت اوّل فیلم «شبکه» ساختة وی، یعنی هاوارد بیل، به واقعیت تبدیل شده بود. یک اقلیت کوچک امّا متحد، با احساس تعهدی تعصبآمیز به ملت جدید التأسیس خود بر رسانههای آمریکا مسلط است، امّا عربها نیستند که چنین قدرتی دارند؛ ایرلندیها، آلمانیها، فرانسویها، انگلیسیها، روسها، سوئدیها، دانمارکیها یا ایتالیاییها هم نیستند. مسلمانها، مسیحیها، مُرمُنها یا کاتولیکها هم نیستند. بسی جای شگفتی است که این گروه، از پدی چایفسکیهای جهان تشکیل شده است! چایفسکی، طرفدار پرحرارت آرمانهای صهیونیستی و رژیم اسرائیل، زیرکانه سعی کرده است تا با متهم ساختن عربها به انجام آنچه یهودیها قبلاً به انجام رسانیدهاند، بینندگان فیلم خود را علیه آنها بشوراند. همان قبیلهای که فیلم شبکه را نوشت و تولید و توزیع کرد، بر رسانههای آمریکا و به راستی بر رسانههای کل جهان غرب، سیطره دارد. این مطلب، درست است که بسیاری از افراد شاغل در رسانهها یهودی نیستند. همچنین من ادعا نمیکنم که هر فرد یهودی یک صهیونیست متعصب است، لیکن نکتة اصلی این است که رسانههای آمریکا به وسیلة یهودیها اداره میشوند. این نکته نیز حائز اهمیت است که هیچ گروهی نژادگراتر و سازماندهی شدهتر از یهودیها برای نیل به اهداف و منافع خود نیست. با توجه به این واقعیتها، آیا هیچ انسان عاقلی میتواند باور کند که یهودیها، اخبار و گزارشها و حتی برنامههای تفریحی را در آنچه گابلر «یک امپراتوری متعلق به خودشان» نامیده است، بدون تأثیرپذیری از اهداف و منافع خود ارائه نمایند؟
ماهنامه موعود شماره 92 منبع اصلی:سایتwww.duke.org به نقل از الکساندر سولژنیتسین: http://mouood.org/content/view/7703/3
نوشته شده در پنج شنبه 87/12/29ساعت 5:32 عصر  توسط عضو گروه شهیداوینی
نظرات دیگران()