مریم صدرا
داستان نبوت، روایت پیامبران در بستری از زمان، مکان و موقعیتهای ویژه بشری است. داستانی که هر بار با تکرار خود به شکل کاملتری ظهور میکند و این تکرار سخت و ملالآور نبوده است. روایتی که از زمان آدم ـ اولین انسان ـ آغاز شده و تا مهر ختام نبوت ادامه داشت و اکنون آنچه در دست است روایتها و قرائتهای مختلف از یک داستان است؛ داستان پیامبران الهی.
«مصطفی عقاد» با بینشی مذهبی بر آن بود تا این داستان را در شکلی منسجم به تصویر کشد و ژانر نبوت را به ژانرهای مختلف سینمایی اضافه کند. داستان این فیلم، پیرامون زندگی و شخصیت خاتم پیامبران «محمد رسول الله» است که با تأیید دانشمندان و محققین تاریخ اسلام دانشگاه «الازهر مصر» در قاهره و «انجمن شیعیان» لبنان بر پرده نقرهای سینما سایه انداخت، تا آنجا که انجمن مستشرقین ـ که نگاهی تاریخی اما غیر نقادانه بر آثار دارند ـ واقعگرایی این اثر را تأیید میکنند. اگرچه در میان تأیید کنندگان فیلم، نام گروه مشخص یا سازمان معینی از شیعه به چشم نمیخورد بلکه به طور مبهم از انجمن شیعیان لبنان نام برده میشود که وجهه ویژه و چهرة بارزی ندارند. «محمد رسول الله» با نگاهی تاریخی به داستان آخرین فرستاده الهی، اثری در خور تأمل است. در واقع تاریخ خاتمیت را نمیتوان با این اثر از نظر گذراند چرا که با توجه به نکات مثبت و حکایت نسبتاً ادیبانه، نقش تحلیل و نگاه دوسویه سنی و شیعه، در آن نادیده گرفته شده و بسیاری از ویژگیهای آن از دیدگاه تاریخنویسان معتبر مخدوش است. مسأله مهم آن است که آیا فیلم «الرساله» واقعیت را به طور کامل و صحیح بروز داده و آیا در پرداخت شخصیتها جنبه حقیقت محوری و واقعگویی لحاظ شده است؟......
بهتر است با نگاه نقادانه اما منصفانه یک بار دیگر فیلم را بر طبق سیر تاریخی اسلام از نظر بگذرانیم. گمان میشود از این نظر، فیلم دچار نوعی تحریف تاریخی و شخصیتی است. فیلم در سکانس اول خود روایتگر قدرت اقتصادی عرب در مهمانداری از زائرین کعبه و بتهاست و در ضمن، شروع یک دین جدید را نشان میدهد که مربوط به دعوت پنهانی پیامبر است. در پرداخت شخصیتی، سیما و شخصیت ابوسفیان توجه مخاطب را به خود جلب میکند. ابوسفیان از نظر چهره ظاهری، فردی است جذاب، مقتدر و متفکر که میهماننوازیاش به عنوان خصیصهای مثبت، اولین سکانسهای فیلم را به خود اختصاص میدهد. این دوران، روزهای اختفای مسلمانان و دعوت پنهانی است که سه سال به طول میانجامد اما در فیلم در یک سکانس جمع میشود. بعد از آن دعوت از عشیره و نزدیکان است تا پیامبر در برابر غرور خویشاوندان خویش ـ که همگی از بزرگان مکه هستند ـ دعوت خود را اعلام کند و ابتدا با آنان در میان بگذارد که این بخش، از جمله نکات مهم تاریخی در زمینه دعوت پیامبر است که بعد از این مرحله، در مرتبه سوم به دعوت علنی میرسد.1 در فیلم سه مرحله دعوت پیامبر خدا (ص) به دو مرحله کاهش داده شده است.
در این فیلم موضوعی که بیشترین جای تأمل را دارد، پرداخت شخصیتها و جابهجایی نقشها است و در کنار آن محو شدن ویژگیهای شخصیتی پیامبر به بهانه تقیدات مذهبی، بیشترین لطمه را به شخصیت ایشان وارد میسازد. چرا که در به تصویر کشیدن ویژگیهای شخصیتی، نیازی به وجود ظاهری او در طول فیلم نیست بلکه صدای راوی یا استفاده از دیالوگهای دیگر و بهره گرفتن از افکتهای صوتی و جلوههای تصویری بهترین راه است. این اثر علیرغم نام خود هرگز به شخصیت بارز پیامبر (ص) نپرداخته است لذا علت گرایش مسلمانان به ایشان و گرایش مردم به دین اسلام معلول علت خاصی نیست و به خوبی به آن پرداخته نمیشود. شاید اگر نام این اثر سینمایی «زیدبن ثابت» یا «بلال» بود شأن بهتری داشت تا «محمد رسول الله». ویژگیهای شخصیتی پیامبر تا آن حد به چشم میخورد که ایشان آخرین پیامبر است و کسی است که پیامآور وحی خداوندی است. او در برابر فریب قریش استوار است و در مقابل اسیرانْ مهربان. امّا آیا فیلم به ابعادی فراتر از این پرداخته است یا نه، مسأله مورد بحث و تحلیل ما است.
در طول دعوت پنهانی، «عمار»، «زید» و دیگر مسلمانان دور هم جمع میشوند و آیات قرآن را همراه با یکدیگر تلاوت میکنند. در این جمع از میان یاران پیامبر، از اشخاص مهم و مستند تاریخی به جز «جعفر» کسی به چشم نمیخورد، حتی از علی (ع) هم خبری نیست و این روند تا پایان فیلم نیز ادامه دارد؛ به این معنا که پس از مسلمان شدن «سلمان»، «ابوذر» و «مقداد» حتی از آنها نیز که به همراه عمار از مهمترین صحابه ومورد اعتمادترین یاران ایشان بودهاند، تا پایان فیلم خبری نیست.
«زید» در تمام لحظات همراه و ملازم پیامبر است و به طور کاملاً آشکار و عامدانه در نقش او اغراق میشود. سیاست کارگردان بر آن است تا با شبیهسازی نقش «زید» و « علی (ع)» ضمن پررنگ کردن نقشهای ظریف و غیر محوری برای «زید»، حضور پسرعموی رسول خدا یعنی علی (ع) را به حاشیه رانده و از آن سخنی نگوید. در حالی که طبق نظر مورخان معتبر، علی (ع) همراه و ملازم همیشگی پیامبر بوده و حتی در غار حرا نیز همراه ایشان بودهاند. «زید» تأکید میکند که در غار هیچ کس همراه رسول اکرم نبوده است و خود را در تمسک به دین اسلام در کنار حضرت علی (ع) جزء اولین مسلمین میگذارد و این در حالی است که به شهادت علی (ع) هیچ کس در نزدیکی به پیامبر (ص) همپای ایشان نبوده است. در نهج البلاغه ضمن خطبهای چنین آمده، «شما میدانید که مرا نزد رسول خدا چه رتبت است، گاه بود که چیزی را میجست و آن را به من میخوراند... هر سال در حرا خلوت میگزید و من او را میدیدم و جز من کسی وی را نمیدید آن هنگام جز خانهای که رسول خدا و خدیجه در آن بود در هیچ خانهای شیوه مسلمانی راه نیافته بود.من سومین آنان بودم که بوی نبوت را میشنیدم. هنگامی که وحی بر او فرود آمد ناله شیطان را شنیدم، گفتم ای فرستاده خدا این چه آوایی است، گفت: شیطان است که از آنکه او را بپرستند ناامید است و فرمود: تو میشنوی آنچه را که من میشنوم و میبینی آنچه را که من میبینم جز این که تو پیامبر نیستی و وزیر منی.»2 در این عبارت نهج البلاغه نادرستی برخی ویژگیهای فیلم چون رفت و آمد مکرر «زید» به خانه خدیجه به عنوان نزدیکترین فرد به رسول خدا احراز میگردد. برای مثال به روایت تاریخ، پیامبر (ص) جهت تبشیر و تبلیغ دین خداوند تنها به طائف رفته و مورد آزار و اذیت اهالی شهر قرار گرفتند امّا در این اثر «زید» همراه با پیامبر است و به آزار مردم طائف اعتراض میکند. به نظر میرسد کارگردان از شگردی ظریف برای پر رنگ کردن نقش «زید» بهره جسته است به این معنی که گاهی با پر رنگ کردن نقشهای جزئی تاریخی به نحوی سعی در مطرح کردن مرتب «زید» دارد و از طرفی با تحریف در نقشهای کلیدی، زید را محور قرار میدهد. برای مثال، اعلام جنگ احد در مسجد، اعلام عقد اخوت میان انصار و مهاجرین و همچنین روایت آیات الهی بر عهده شخصیت «زید» گذاشته میشود در حالی که اینگونه نقشهای تاریخی مخصوص حضرت رسول و صحابه مخصوص ایشان چون امیرالمؤمنین، سلمان یا ابوذر بوده است.
نکته قابل توجه دیگر، جابجایی نقش و شخصیت صحابه پیامبر در این اثر است. مقداد، سلمان، ابوذر و عمار و همچنین امیر المؤمنین (ع) به همراه زید بن ثابت و تعدادی دیگر، از جمله صحابی معروف پیامبر (ص) بودهاند اما اطرافیان پیامبر در فیلم، زید بن حارثه، بلال، خالد و عمار و افراد گمنام دیگری هستند که در وجهه شخصیت اکثر آنها نکات قابل تردید و تأمل موجود است. از جمله آن که کاتب و قاری وحی و آیات قرآن زیدبن ثابت بوده است نه زیدبن حارثه، پسر خوانده پیامبر و این اشتباه فیلم ساز، نقش زید را بیش از پیش پررنگ کرده است. شاید علت نادیده انگاشتن سلمان، ابوذر و مقداد شیوه تفکر آنان و پایبندیشان به وحی پیامبر و اهل بیت او بوده است و بر این اساس اگر نقش و جایگاه شخصیتی صحابه مخصوص پیامبر، آنچنان که هست، نزد اهل سنت به تصویر کشیده میشد، مبنای فکری و طریقتی آنان کاملاً مخدوش میگردد. «ابوذر» به علت مبارزهطلبی و وجهه خاصی که در جنوب لبنان به جای گذاشته است نیز کاملاً از دایره صحابه فیلم خارج میشود. با نظری دقیق به این اثر سینمایی میتوان به وضوح دریافت که مظاهر مبارزات اسلامی چون سلمان و ابوذر آگاهانه از محدوده نبوت خارج شدهاند و سلمان به عنوان یک ایرانی و صحابه مخصوص پیامبر هیچ نقشی بر عهده ندارد.
در این اثر مهم سینمایی از شیوه مسلمان شدن مردم و گرایش آنها به اسلام، به جز خانواده عمار کاملاً فاکتور گرفته شده و این سؤال را در ذهن مخاطب ایجاد میکند که آیا انتخاب مسلمانان عرب با عقل و تدبیر بوده یا آنکه آنچنان که خانواده عمار در فیلم به سادگی مسلمان میشوند، منفعلانه و آسان صورت میگرفته است. در این جایگاه باید به خصوصیات عرب آن زمان دقت و توجهی خاص کرد. آنچه در کتب تاریخی آمده است جاهلیت را دارای فرهنگی خاص اما فاقد روح تفکر معرفی میکند که بیشتر بر پایه پیروی از مشتی آداب و عادات متعصبانه بوده است به طوری که به جز 17 نفر بقیه آنها از قدرت کتابت و خواندن بیبهره بودهاند.
اما از جمله نشانههای فرهنگ و تمدن، فرهنگ شعر و شاعری و خطابهسرایی است که در جاهلیت، رواج فراوانی داشت. اشعاری که در بازار عکاظ خوانده میشد نشانه بلوغ آنان در سخنوری و توانایی بلیغ عرب در سرودن بود. ابن سلام میگوید: «در جاهلیت، شعر، دیوان علم عرب و منتهای حکمت آنان بوده و از آن شروع و به آن خاتمه میدادند».3
در واقع فرم اشعار از قدرتی غیرقابل انکار برخوردار بوده است، اما از حیث محتوا، شاعر عرب موضوعی بیشتر از بیابان و سفر به بیابانهای دوردست و وصف معشوق و دفاع از شرف خیالی قبیله خود نمییافت. اما توجه به این مسأله بسیار مهم است چون قرآن به عنوان معجزه پیامبر، در مقابل فصاحت و بلاغت عرب اعجاز خویش را نشان داد و تحدی کرد. لذا اگر توانایی و نبوغ عرب در این زمینه نادیده گرفته شود قرآن به خوبی جایگاه خود را نشان نخواهد داد. یکی از مشکلات ترجمه فیلم به زبان فارسی و غیرعربی، ترجمه اشعار و متن قرآن به زبان دیگر است که در شعر، بلوغ عربی آن را نشان نداده بلکه تنها محتوای بیمقدار شعر نمود مییابد و مخاطب، وجهه ادبی و قافیهپردازی بینظیر آن را مشاهده نکرده و جنبه اعجازی آن را به چشم نمیبیند.
اقوام دوران جاهلیت عرب، اسلام خود را با توجه به جایگاه بلند و کامل دین اسلام یافتند و از سر سادگی و عدم تعقل آن را نپذیرفتند. علاوه بر آن تلاش وسیع دولت روم در ترویج نصرانیت میان اعراب و موفقیت این تلاش در قریش و بنیتمیم و بعضی سران قبایل نفوذ اسلام را سختتر میکرده است.4
در مورد نفوذ اسلام در میان مردم یثرب نیز همین نادیده انگاری از سوی فیلمساز لحاظ شده است و در مورد اشاعه اسلام در یثرب و هجرت پیامبر عنوان معجزه آسا اطلاق میشود. در حالی که دعوت پیامبر به یثرب علیرغم آنچه فیلمِ عقاد نشان میدهد آنقدر یکباره و معجزه آسا نبوده است بلکه طبق تاریخ عدهای از یثرب که مسلمان بودند به همراه عدهای دیگر در سال 12 بعثت در عقبه با رسول خدا ملاقات کردند و با پیامبر پیمانی خاص جهت تعهد به اصول اخلاقی امضاء کردند و بعد با تبلیغ در میان اهالی یثرب ماجرای عقبه را دوباره تکرار کردند و تلاش مصعب، فرستاده پیامبر و مسلمانان یثرب باعث شد در پیمان عقبه دوم، پیامبر و اهالی یثرب در قبال همدیگر متعهد به دفاع و اجرای فرامین اسلام، شوند و بعد از 72 روز هجرت آغاز گردید.5
اما در فیلم علت این ماجرا، رفتنِ پیامبر به یثرب برای پایان دادن به جنگهای داخلی عنوان میشود که دلیلی بسیار فرعی بوده است و شخص پیامبر به عنوان مهمترین دلیل ترویج اسلام در فیلم مورد ملاحظه قرار نگرفته است. در حالی که مبانی عبادت و بندگی پیامبر که موجب انتخاب خداوندی او برای نبوت بوده و همت بلند و پشتکار جدی پیامبر در ترویج دین، که طبق تاریخ او را به شخصیتی خستگیناپذیر بدل کرده است و روایت مجاهدت های فراوان ایشان در تمام متواترات و کتب تاریخی موجود است.
نامههای مهم پیامبر به سران ـ که در مکاتیب الرسول موجود است ـ و تفکرات اصلاحات جهانی و همچنین نظریهپردازیهای سیاسی ایشان نیز در این فیلم از نظر دور مانده است. مهربانی و عطوفت پیامبر دین ایشان را بهتر نشان میدهد و ضعف فیلم در این است که از ویژگیهای اصل اسلامی و بعد مودت و رحمت دین در آن خبری نیست. مسلمانان، انسانیهایی خوش خلق و خوش چهره نیستند و «جعفر» در برابر پادشاه حبشه آرامش خود را کنترل نکرده و لحن سخنش پرخاشگر است، در حالی که در واقع اینچنین نبوده است.
تنها اثری که از وجود مولای متقیان در این فیلم موجود است شمشیر دو لبه ایشان در کادر دوربین است که چهرهای خشن و جنگطلبانه به او میبخشد، یعنی در واقع همان چهرهای که از اسلام در جنگ بدر به مسلمانان بخشیده شده است که با خشونت، آب را از مشرکین دریغ میکنند. در این فراز از فیلم نوعی توجیه برای وقوع ماجرای عاشورا از دیدگاه غربیان دنبال میشود، حال اینکه در هیچ یک از کتابهای تاریخ معتبر اسلام به پرکردن چاههای آب بدر و جلوگیری از نوشیدن آب، توسط سپاه اسلام اشارهای نشده است.
با فاکتور گرفتن از رنجهای پیامبر در راه اسلام و آزار و اذیت مشرکین در مورد شخص پیامبر، ویژگیهایی چون حلم، صبر و عطوفت پیامبر نادیده انگاشته میشود. و همچین سادگی و تواضع ایشان نیز در سلوک و شیوه زندگی به چشم نمیآید. این فیلم اگر بیشتر به شخصیت حضرت رسول میپرداخت ظلمستیزی و توجه پیامبر به علم و دانش و دلسوزی ایشان حتی نسبت به دشمن نمود خوبی مییافت. دشمنان پیامبر، جاهلان متعصب و خونخواری بودند که با هر وسیلة ممکن روبروی ایشان میایستادند اما در «محمد رسول الله» شخصیت مثبت ابوسفیان به هیچ وجهی نمایانگر حقیقت نیست. علیرغم چهره اصیل ابوسفیان ـ که در دوران کفر مظهر شرک و بتپرستی و در دوره اسلام مظهر نفاق بود ـ شخصیت پردازی ابوسفیان در این فیلم منزه از تمام رذائل اخلاقی است. او با اسلام هیچ مشکلی ندارد و حتی در مکه خون هیچ مسلمانی را نمیریزد. حتی در مورد کشتن پیامبر محتاطانه عمل میکند و در مورد این نقشه علیرغم ادعای تاریخ، شرکت نمیجوید و در جنگ احد و بدر نیز در ریختن خون هیچ مسلمانی شرکت نمیجوید. در این فیلم ابوسفیان همواره در مورد پذیرش دین اسلام در تردید است و هیچگاه در مقام انکار برنمیآید و در صحنه پایانی فیلم نیز با قبول اسلام و پشیمانی از کرده خود کاملاً تطهیر میشود.
در حالی که ابوسفیان بعد از پذیرش اسلام تبدیل به چهره بزرگ نفاق میشود و با اسلام آوردن خود سعی میکند دین را طائفهای سازد و در دست فرزندان خویش بگذارد. با تطهیر ابوسفیان، چهره بزرگ نفاق در این فیلم وجود ندارد و عبد الله بن ابیّ نیز کاملاً منفعل است. این اثر هیچ اشارهای به عملکرد منافقین در ماجرای مسجد ضرار ندارد و اصلاً این بحث را مطرح نمیکند. همچنین معاملات منافقین و تعاملات آنها با یهود که منجر به جنگ احزاب میگردد از دید فیلمساز کاملاً دور مانده است.6 مصطفی عقاد در میان جنگها به جنگ احزاب هیچ اشارهای نمیکند و مَثلِ این نادیده انگاری مثل آن است که کسی انقلاب ایران را تحلیل کند اما از هشت سال جنگ تحمیلی سخنی بر زبان نیاورد. در جنگ احزاب چهره منافقین و همچنین از میان مسلمانان شخصیت سلمان فارسی محور قرار میگیرد و پای یهود به فیلم به خوبی باز میشود اما کارگردان به این جنگ هیچ اشارهای نمیکند تا نقش سلمان توجه کسی را به ایران جلب نکند و یهود از اثر سینمایی او زخمی نخورند. همچنین ماجرای یهود بنی قینقاع که پیمانشکنی کردند و با رفتار زشت خود در مورد زن یکی از انصار، «بستن پایین لباس زن مسلمان به دامنش» قصد فتنهگری داشتند مورد بحث واقع نمیشود و غزوه بنینضیر و بنیقریظه که از جمله پدیدههای مهم تاریخی در افشای چهره یهود میباشد، در این اثر جایی ندارد.
عدم پرداخت روایی به مسأله یهود در فیلم، در حالی است که یهودیان در جزیرةالعرب به طور گسترده حضور داشتند و از برخی آیات قرآن به ویژه در سورههای مدنی به دست میآید که حضور آنها در یثرب و در قبیلههای حمیر، کنانه، بنیحارث و کنده چشمگیر بوده است.
البته از تمام نکات مورد نقد و تحلیل فیلم که بگذریم بازیگران خبره اثر و پرداخت روایی آن، قابل توجه و تحسین است و توجه عقاد به ماجرای بعثت خاتم النبیین چیزی است که هنوز از دید فیلمسازان مسلمان غافل مانده است.
شاید این نقد، روحیه تکاپو و تلاش را در فیلمسازان مسلمان و متعهد بیدار کند تا از معرفی زندگی پیامبر خدا (ص) و روایت صحیح آن غافل نمانند.
پینوشتها:
1 . سبحانی، جعفر، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص 99.
2 . سید رضی، نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه 92.
3 . طبقات الشعراء، صفحه 10.
4 . بیهقی، دلائل النبوه، جلد 3، ص 176.
5 . ابن هشام، سیره نبویه، ترجمه سید هاشم رسولی، جلد 1، ص 16.
6 . عز الدین علی بن اثیر، تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ترجمه عباس خلیلی، ص 154 ، ص 210، ص195.
برگرفته از مجله فرهنگ پویا /دفتر پژوهش های فرهنگی/ شماره یک /شهریور 1385/
آدرس:http://www.qabas.org/farsi/nashrie/Puya/index.htm