قرن هاست، مردم برای انتقال تعالیم یا حتی مفاهیم پیچیده و پیام رسانی به کودکان و تأثیرگذاری بر ذهن و دل آن ها، از قصه وداستان استفاده برده اند. بهره گیری از این فرهنگ شفاهی، می تواند سنت، عرف، آداب ورسوم، خرد و حکمت را به دیگران منتقل کند.از زمانی که مردم به معجزه ای که یک قصه در خود دارد، پی بردند؛ برای انتقال مفاهیم خاص ازبهترین شخصیت های داستانی استفاده کردند. قهرمانان واقعی را کشف کرده و نسل به نسل به کودکانشان شناساندند.قهرمان واقعی کسی بود که، هم مروج فضیلت های اخلاقی بود، هم کودکان را وامی داشت تا چنین راهی را درپیش بگیرند. به طور حتم، همگی براین باوریم که کودکان، بیش از بزرگ ترها تحت تأثیر فیلم ها و برنامه های که برای آن ها ساخته می شود، قرارمی گیرند. پیامی که می توان از طریق این برنامه ها به کودک ارائه داد، سازنده ی فکر و روح آن هاست.
این برنامه ها اگر در جهت مثبت باشد، منجر به پیرایش و پالایش روحشان شده و آن ها را ازگزند هرآسیبی، مصون نگه می دارد؛ و اگر در مسیری نادرست قرار بگیرد، تأثیرات مخرب جبران ناپذیری بر ذهن و روح پاک آنها برجای خواهد گذاشت. مسلم است، خشک ترین مفاهیم، در قالب برنامه ای جذاب، برای بچه ها، قابل فهم و پذیرش می شود. آشنا کردن کودکان با دنیای واقعیت ها، او را در تقابل با این دنیا، موفق تر می سازد، و عکس آن، غرق کردن بچه ها در دنیایی غیر واقعی، دنیایی که پراز تخیلات دورغین و افسانه های جادویی است، برای آنها زیان بار خواهد بود.
به طور حتم استفاده از ابزارهای خشونت آمیز، ماجراجویانه و قدرت های جادویی بیش از حد، به جز ایجاد هیجان های کاذب در کودکان، هیچ سود دیگری نخواهد داشت و علاوه براین که باعث ناهنجاری های روانی جبران ناپذیری درآنها خواهد شد، بلکه اثرات منفی آن در دراز مدت، دامنگیر خانواده ها نیز خواهد شد. آن چه در یک قصه، برای کودکان اهمیت دارد، قهرمان قصه است. کودکان در تمام قصه ها، در تمام مبارزات قهرمان، خود را در نقش قهرمان می بینند. با او پیش می روند و گاه با او همذات پنداری می کنند. همراه با او بر رذائل چیره می شوند و خواهان پیروزی نیروهای مثبت هستند. بنابراین چالش های دورنی و بیرونی قهرمان، بیشترین تأثیر را براو خواهند داشت.
استفاده از فضیلت های کاذب، آن هم در کاراکترهایی که بین بچه ها از محبوبیت برخوردارهستند، علاوه براین که آن ها را به سوی اخلاقیات منفی سوق می دهد؛ باعث شخصیت پروری با زیرکانه ترین ترفندها هم می شود. شخصیتی که برنیروی بسیار شر غلبه می کند، حتی اگر ضعف شخصیت پردازی و اندکی هم شرارت داشته باشد، برای آنها حکم قهرمان را خواهد داشت و برلوح ضمیرشان حک خواهد شد.
ادبیات کودک و نوجوان، ادبیاتی است شناخته شده و ابزاری است که با آن می توان نقش جوامع را در آینده تعیین کرد. تجربه ثابت کرده است، کشورهایی که ازاین ابزاردر جهت رسیدن به مقاصدشان بهره برده اند، بهترین نتایج را هم برداشت کرده اند. (بدون درنظرگرفتن مثبت ومنفی بودن آن)از زمانی که سینما شکل گرفت و ادبیات وارد دنیای سینما شد و قدرت اعجاب انگیز آن به اثبات رسید، جهت دادن و سیاستگذاری روی این بخش مهم نیز آغازشد. صهیونیست ها، شهرک هالیوود را تأسیس کردند و با سرمایه گذاری های کلان، در جهت غنی سازی فرهنگ یهودیت، گام های بلندی برداشتند. پایه گذاران این شرکت بزرگ، یعنی برادران وارنر،آدولف ژوکر و ویلیام فاکس، مهمترین نقش را در احیای تفکر یهودها داشتند. آنها با سرمایه گذاری در بخش فیلم و کارتون، سیاست های مذهبی، سیاسی وفرهنگی خود را به دنیا تحمیل کرده اند.
نگاهی اجمالی به فیلم هایی که در چند دهه ی اخیر ساخته شده و در جهان به نمایش درآمده است گویای تأثیرگذاری این شرکت و اسطوره سازی آنها خواهد بود. از ساخت این برنامه ها که همگی یک هدف را دنبال می کنند و آن؛ گسترش فرقه ی کابالیستی یا شیطان پرستی، القای برتری نژاد یهود و اسلام ستیزی، تلقین تفکرات یهودی و کابالایی و مظلومیت بیش از حد یهود در دنیاست، می توان به ترویج اسطوره های صهیونیستی پی برد.
استفاده ابزاری از این رسانه، به خصوص در کارتون ها( پویانمایی)، می تواند بیانگر سیاست گذاری های درازمدت این شرکت باشد. والت دیزنی، شرکت آمریکایی، اسرائیلی، که همواره در خدمت اهداف پلید رژیم صهیونیستی است، نامی شناخته شده است که سازنده ی نخستین شخصیت معروف دنیا، میکی ماوس است.
میکی ماوس که در واقع نمادی از یهودیان سرگردان و تنهاست، در تمامی قسمت ها از جانب دیگران، مورد تهدید قرارگرفته و صرفاً با اتکا به زیرکی و چالاکی خود بر رقیبان سرسخت پیروز می شود. درگذشته؛ یهودیان بین مردم اروپا از محبوبیتی برخوردار نبودند و همواره از طرف جوامع مختلف طرد می شدند، به طوری که لقب موش را اروپائیان به آنها دادند. خصوصیت ویژه ی این حیوان کثیف، که نماد زیرکی، خساست و پلشتی است و برای زنده ماندن، نیازمند همزیستی با دیگران است، یهودیان را برآن داشت، تا از موش موجودی محبوب و دوست داشتنی بسازند.امروزه، شاهد تداوم و البته ازدیاد این قبیل شخصیت ها هستیم، به گونه ای که حتی در محبوب ترین کارتون بچه ها، تام و جری هم با شخصیتی مظلوم، اما در نهایت زیرک، دغلکار و بدجنسی مانند موش روبرو می شویم.موش با تمام ناتوانی جسمی، با اتکا به هوش سرشارش، می تواند بر خبیث ترین موجود، یعنی گربه ی ستمکار، فائق آید و او را وادار به اطاعت یا تسلیم کند. در واقع تنها آموزه ای که این برنامه در بر دارد، استفاده از دوز و کلک برای رهایی از شر هرگونه دشمنی است.
کودکان معصوم ما از این کارتون، چیزی جز نیرنگ و کلک نمی آموزند و این که دنیا جای هیچ مسالمتی نیست و برای رسیدن به هرمقصودی باید از ترفند استفاده کرد.حتی در کارتون لوک خوش شانس هم، به نوعی با چنین اندیشه ای برخورد می کنیم. لوک، گنگستری که کلانتر ومجری قوانین امریکایی است، کاراکتری مثبت معرفی می شود. او که نماد تمدن وصلح طلبی و ایجاد آرامش در همه جا است، با طیب خاطر، با تمام تبهکاران هرج و مرج طلب مبارزه می کند. سرخ پوستانی را که همیشه سمبل خرافه پرستی و بی قانونی و جنگ طلبی هستند، از بین می برد و آرامش را برای مردم شهر به ارمغان می آورد و بعد از تمام این فداکاری ها، هنوز تنهاست و همیشه زیر لب این جمله را تکرار می کند:« من گاوچرانی تنها هستم، که ازخانه ام دور افتاده ام» و درواقع تداعی گر یهود بی خانمان می شود.
کسی که نجات بخش دیگران است اما خود در آوارگی به سرمی برد. نگره ی صهیونیستی حاکم بر آثار والت دیزنی، فقط مختص به این نیست. رواج بی دینی و مادی گرایی و البته مهمتر از همه توسل و توکل به نیروهای ماورایی و جادویی، یکی از مهمترین اهدافی است که این شرکت دنبال می کند.
و استودیوی یونیورسال تا کنون، بالغ بر 380 میلیون دلار برای ساخت پارک جادوگری هری پاتر در ایالت فلوریدا در شهر اورلاندو، سرمایه گذاری کرده است. جالب است بدانید؛ دراین پارک مدرسه ی علوم وفنون جادوگری هاگوارتز هم دایر شده است و قصد دارد بازدیدکنندگان را آموزش بدهد.
زمانی کارتون هایی مانند سفید برفی، سیندرلا، دیو و دلبرو ... که نماد بیچارگی، سرخوردگی، تنهایی و آزاردیدگی بودند و با توسل به نیروهایی غیرخدایی و سحر وجادوگری به تمامی مشکلات فائق می آمدند و پیروزمندانه راه خوشبختی رادر پیش می گرفتند و به نوعی محبوب نیز واقع می شدند، خوراک روزانه ی کودکانمان بود، حال الگوهای دیگری انتخاب شده و روانه ی بازارشده اند تا ذهن و روح بچه ها را به همان شکلی که سازندگان این برنامه ها، خواهانش هستند، بسازند. کارتون های بسیاری ساخته شده اند که مروج زندگی و فرهنگ منحط غربی است. فرهنگی که تلاش دارد، ذهن کودک شرقی را شیفته ی فرهنگ غربی نشان بدهد. به او الگودهی کند وارزش های دنیای غربی را به او تحمیل کند. در تمامی این کارتون ها، یک هدف دنبال می شود. بیشتر شخصیت های آن ها از نیرویی فوق بشری و ماورایی برخوردارند و از جانب نیروهای اهریمنی ناشناس حمایت می شوند.
همه ساله، پس از تولید این مجموعه ها، موجی عظیم در جهان به راه می افتد. درواقع ازاین صنعت که ابزاری مناسب جهت فرهنگ سازی و تغییر فرهنگ دیگر تمدن ها است، درجهت منافع غرب، بهره گیری می شود. ازهریک ازاین کاراکترهای به ظاهر محبوب، محصولات تجاری، تبلیغاتی و آموزشی ساخته شده و در سطح جهان به فروش می رسد. در بیشتر این کارتون ها می توان نمادهای ماسونی را پیدا کرد. ازجمله در کارتون محبوب بیشتر بچه ها، مرد عنکبوتی. مرد عنکبوتی، مردی ضعیف وناتوان که مورد توجه کسی هم نیست به دست حشره ای که نماد حشره ای قاتل است و شکارش را با نیرنگ به چنگ می آورد، تبدیل به انسانی حشره نما می شود و قدرتی فوق قدرت انسانی می یابد.
هرچند او ازاین قدرت در جهت نجات مردم از شر نیروهای اهریمنی بهره می برد، اما خود نیز به نوعی از یک نیروی اهریمنی استفاده می کند. نیرویی که در آن آثاری از معنویت یا وجود خدا نیست! او حتی در مهمترین صحنه ی فیلم، صحنه ی آغازین آن، زمانی که موفق به پرتاب تارمی شود، از مهمترین نمادهای فراماسونرها بهره می برد ودستش را به نشانه ی دست شیطانی، دست خفاش یا "کرانادو" در می آورد ( خم کردن دو انگشت وسط) که علامت سلام شیطان پرستان هم می باشد. حتی رنگ لباس مرد عنکبوتی هم برگرفته از رنگ پرچم امریکاست. این رنگ علاوه براین که به مخاطب القاء می کند، امریکا منجی بشریت است و این کشور را به عنوان نماد جامعه ی بشری معرفی می کند، بلکه به نوعی قصد دارد به مخاطب بفهماند که برخلاف فرموده ی حق تعالی در سوره ی عنکبوت، این موجود سست و آسیب پذیر نیست.
خداوند در سوره ی عنکبوت، اشاره ای دارد به مردمانی که همچون عنکبوت به جای درک حقیقت به بیراهه کشیده شده اند و از انتخاب این مسیر نادرست به آرامشی کاذب رسیده اند. این مردم، در واقع همچون عنکبوتی می مانند که در تار خویش، ( مکانی ناامن و سست، که با وزش بادی درهم می ریزد.) احساس قدرت و آرامش می کنند. در بیشتر مذاهب، عنکبوت نماد شیطان، شومی، آسیب پذیر بودن و ذلت است. عنکبوت و خانه اش به زعم ما مسلمانان، نماد دوستی با غیرخداست و نشانگر کسانی است که شیطان را به جای پروردگار یکتا می پرستند چرا که شیطان، همانند عنکبوت، دام می گسترد تا انسان ها را گرفتار و اسیر خواسته ها و تمایلات خود کند. دیگر قهرمانان غیر انسانی مانند سوپر من، بت من، وال ایی و حتی شرک نیز هر کدام به نوعی حامل نماد و القایی هستند.
صهیونیست ها که از تأثیر اسطوره پردازی در پویانمایی به خوبی آگاهند، تلاش دارند تا از این شخصیت خیالی هم، اسطوره بسازند و البته موفق هم بوده اند. شخصیتی مانند شرک، به عنوان نماینده ی بلا منازع، و برای ایجاد نظم و امنیت در مکان هایی که دچار هرج و مرج شده اند، انتخاب می شود.بروز این گونه قهرمان پروری ها، خاص کاراکترهایی با ویژگی های غربی نیست. سازندگان این قبیل برنامه ها، تمام کوشش خود را صرف تحول شخصیتی کودکان، به ویژه کودکان شرقی می کنند. آن ها برای تأثیرپذیری این گروه سنی، از هر ترفندی استفاده می کنند. تغییر وضعیت ظاهری وفکری یکی از محبوب ترین شخصیت های کارتونی شرقی، آن هم به شکلی چنین خشونت آمیز، نشانگر موضع کاملاً هدف دار این قبیل برنامه سازان است. ساخت این قبیل افسانه ها که برگرفته ازحس برتری جویی غربی ها نسبت به شرقی هاست، و اخیراً بیشترنیز شده است، ودر تمامی فیلم ها هم مشهود است، تماشاچیان را ناگزیر به پذیرش این مطلب می کند که غرب قدرت برتر است. او همواره بر شرقیان پیروزبوده و حق تحکم بر آنها را دارد. غرب مهد قدرت نمایی وشرق نیازمند این قدرت است. سازندگان این پویانمایی ها تلاش دارند تا پل مستحکمی بین نیازهای شرق به غرب احداث کنند. آنها خود را به شکلی نمادین در مذاهب، اسطوره ها وافسانه ها، منجی بشریت نشان می دهند وتمام تلاش خود را به کارمی بندند تا این تفکررا جهانی کنند.
با تحلیلی واقع بینانه در این آثار، درمی یابیم، قلمرو یا دنیایی که نیروهای خیر و شر در آن زندگی می کنند، تفاوت چندانی با هم ندارند. هردو درپی یک هدف هستند. قدرت نمایی بیشتر و بهره جویی از قدرت های کاذب و غیر خدایی. در واقع به کودکان تلقین می کنند که برای پیروزی بر هرچیزی باید از قوای جسمانی بالایی برخوردارباشید و حتی نیروهای معنوی نیز نمی توانند یاریگر شما باشند.
اگرقرارباشد ادبیات کودک و نوجوان، که در واقع ستون برنامه های نمایشی هم محسوب می شود، مبلغ خشونت، هیجانات کاذب، ترس، پرخاشگری، بی عاطفگی و دوری ازقدرت معنویت باشد، باید در آینده ای نزدیک، شاهد خلائی جدی در اعتقادات دینی کودکانمان باشیم. [ناگفته نماند خشونت تصویرشده در افسانه ها متغیر است. بعضی پایان خوش و دل انگیزی دارند وبه کودکان راه مبارزه با غول مشکلات را می آموزند و هدفشان صرفاً ایجاد ناامنی در ذهن کودکان نیست. ]
این روند که در دهه ی اخیر رشد فزاینده ای داشته است، خطری جدی برای کودکان ما محسوب می شود و علاوه بر این که، بدون استفاده از ابزار خشونت، کودکان را به سوی جنگ و خشونت طلبی سوق می دهد، بلکه مروج بی دینی و خرافه گرایی و بی فرهنگی نیز خواهد بود. آیا در جایی که استفاده از نیروهای اهریمنی، قدرت برتر معرفی می شود و دنیای کودکان پراز تخیلات غیر دینی می شود، می توان انتظار داشت ، در آینده نونهالان ما از ایمان راسخ برخوردار باشند؟ بدون شک بدون معنویت، انسان ها، غرق تمایلات و خواسته های نفسانی و شیطانی خود خواهند شد. درلجنزار دنیای مادی، حیوان صفتی و ددمنشی فرو خواهند رفت واز همان دوران طفولیت، شاهد یک زندگی حیوان گونه خواهند بود. بی شک این خلا، فقط با آموزه های دینی، قابل جبران است. آموزه هایی که می تواند پاسخ گوی بسیاری از پرسش های اساسی بچه ها راجع به خدا و دین باشد و دیو تغییر فرهنگ ها را از ریشه بخشکاند و دشمنی را که در کمین نشسته تا با ساده ترین ابزار، جنگ نرم خود را پیش ببرد، در بطن نابود کند.
همگی می دانیم، ادبیات غنی، قوی و پرباردینی، آن هم با بهره گیری ازگونه ها و تکنیک های ادبی، امکان اندیشه ورزی و طرح پرسش درباره ی اعتقادات دینی را برای بچه ها فراهم می کند. به آنها شناخت و معرفت دینی می بخشد و می تواند سازنده ی شخصیت آن ها باشد و مسیر واقعی انسان بودن را به آنها بشناساند. در واقع ادبیات دینی با بذر پاشی در نهاد نونهالان می تواند آنها را شکوفا کرده و با ایجاد روشنگری، رسالت خود را به شکل مطلوبی، انجام داده و باغبان خوبی برای بچه ها باشد و البته می تواند به جنگ این گونه فرهنگ سازی های کاذب هم برود. فقط با چنین ادبیاتی، می توانیم بربالندگی اراده و اخلاق بچه ها تأکید داشته باشیم و برای شکوفا شدن آن بکوشیم. باید از طریق ادبیات به ویژه ادبیات نمایشی، به کودکانمان تربیت روحانی، فضایل برجسته ی اخلاقی، عدالت، عشق به خدا، ثبات دین و ارزش های دینی را بیاموزیم. بدون شناساندن این فضائل، کودکان در ارتباطات انسانی دچار تنزل، تزلزل و مشکل می شوند. در دورانی که برنامه ریزان غیردینی تلاش می کنند، با ایجاد استیصال، سردرگمی وبهره گیری ازقدرت های ماورایی وشیطانی همه ی جنبه های حیاتی جهان را احاطه کنند، داستان یا کارتون های مؤثر و دینمدار می توانند به شکلی بدیع و خلاق، مکمل روش تربیتی باشند و مسیر درست زندگی و با خدا بودن را هموار کنند.
مطلب شماره 229 نوزدهمین شماره هفته نامه فرهنگی سایبری رویکرد http://rooikard.ir