در سال 1993، بازیگر زن هالیوودی، جینا دیویس، برای بازی در فیلم Countermeasures انتخاب شد؛ دیویس در این فیلم قرار بود نقش روانپزشک نیروی دریایی را ایفا کند که طی جنگ خلیج هویت یک گروه جنایتکار را روی عرشه یک ناوهواپیمابر هستهای آشکار میسازد.
اما مشکلی وجود داشت؛ ناظر پنتاگون در هالیوود اجازه ساخت آن را نمی داد؛ زیرا نیروی دریایی را بطور مناسبی از نظر آنان به تصویر نمیکشید.
شخصیت جینا دیویس (سی.سی) که به مدت چندین ماه تنها زن روی عرشه رزمناو نیروی دریایی ارتش آمریکا است، دائماً از سوی خدمه ناو، بویژه سروان لندرز از بخش تحقیقات نیروی دریایی، در معرض آزارهای جنسی قرار میگیرد.
این فیلم در بخش دیگری به اجازه فروش قطعات یدکی هواپیما به ایران توسط کاخ سفید می پردازد که به رسوایی ایران کونترا معروف شد و نزدیک بود در سال 1986 باعث سقوط دولت ریگان شود. که با فشار پنتاگون حذف می شود،
ناظر پنتاگون در هالیوود در این خصوص مینویسد:
«انتخاب یک مأمور NIS به عنوان شخصیت منفی فیلم تصویری منفی از سرویس ارائه داده، وجهه منفی به سایر مأمورین بخشیده و اتهام فقدان حرفهای بودن را که طی چند سال گذشته بطور گسترده توسط رسانهها گزارش شده است تقویت میکند.
همچنین مسئله اشاره فیلمنامه به همدستی کاخ سفید در عملیات سری فروش قطعات هواپیما به ایران نیز در بین بود. استراب نوشت «دلیلی ندارد که کاخ سفید را بدنام کنیم یا ماجرای ایران کونترا را به یاد مردم بیاوریم.
نتیجه بحث، که در واقع خلاصه ای از بحثهای صورت گرفته بین تهیه کننده و کمپانی دیسنی پس از دریافت نامه شما بود، تمایل به ایجاد تغییرات و اصلاحات در فیلمنامه است که به وزارت دفاع و نیروی دریایی اجازه خواهد داد از ساخت فیلم حمایت کنند. آنها از میزان صحنه های آزار جنسی کاسته و تنها صحنه هایی را نگه خواهند داشت که برای داستان فیلم ضروری هستند. همچنین بر ارائه تصویر واقع گرایانه از خدمه و عملیاتهای ناو که برای Desert Storm[1] آماده می شد تأکید می شود. همچنین درباره اینکه شخصیت منفی فیلم یعنی لندرز از بازرس NIS به افسر فنی یکی از پیمانکارهای وزارت دفاع تبدیل شود بحث شد.»
یکی از عوامل فیلم می گوید:«ما واقعاً به همکاری نیروی دریایی نیاز داشتیم، و آنها هم از ابتدا میدانستند از فیلمی که در آن قتلی روی یک ناو هواپیمابر اتفاق میافتد حمایت نخواهند کرد. در نتیجه فیلم ساخته نشد. موضوع فیلم آن را نابود کرد.»
متن کامل فصل سوم از کتاب عملیات هالیوود که به طور کامل تقدیم خوانندگان مشرق می شود:
فصل سوم: تبعیض علیه گفتار بخاطر پیام آن، نقض قانون اساسی است.
روی میز فیل استراب در پنتاگون پر از فیلمنامه فیلم و مجموعههای تلویزیونی است، پوستر فیلم دیوارها را پوشانده و قفسهای پر از ویدئوی فیلمها و برنامههای تلویزیونی در اتاق قرار دارد. استراب پنجاه و شش ساله، قد کوتاهی دارد و موهایش ریخته اند، اما وضعیت جسمانی مناسبی دارد. در حقیقت شبیه حسابداری بنظر میرسد که بدنسازی انجام میدهد. اما استراب حسابدار نیست؛ رابط اصلی پنتاگون با صنعت فیلمسازی و تلویزیون است که باعث شده یکی از قدرتمندترین افراد در عرصه نمایش باشد.
استراب نفوذ زیادی دارد؛ فیلمسازهای برجسته مرتباً برای جلب همکاری ارتش به دفتر وی در پنتاگون میآیند. اگر فیلمنامهای را دوست داشته باشد میتواند توصیه کند که پنتاگون تجهیزات نظامی زیادی – شامل زیردریاییهای هستهای، هواپیما، تانک و بمب افکنهای جت – به ارزش میلیونها دلار را برای تولید فیلم در اختیار آنان بگذارد.
و اگر از فیلمنامهای خوشش نیاید تهیهکنندگان مجبور هستند فیلمنامه خود را عوض کنند، یا کشتی و هواپیماهای جنگنده که برای ساخت فیلم به آنها نیاز دارند را از جای دیگری پیدا کنند و یا اینکه کلاً از خیر ساختن فیلم بگذرند.
چیس براندون[2] ، رابط سازمان سیا با صنعت فیلمسازی، میگوید «فیل استراب میتواند بگوید "من میخواهم صفحه 6 و 7 کاملاً حذف شوند وگرنه نمیتوانید از ناوهای هواپیمابر ما استفاده کنید." »
ممکن است تهیهکنندگان هالیوودی وقتی استراب دست رد به سینه آنها میزند در خفا ـ و برخی حتی بطور آشکار ـ غرولند کنند، اما بطور کلی هالیوود فیل استراب را دوست دارد. در حقیقت وقتی در سال 1998 پنتاگون اعلام کرد ممکن است شغل استراب بخاطر تعدیل نیروی کلی در وزارت دفاع حذف شود، رئیس انجمن فیلمسازی آمریکا جک والنتی شخصاً از ویلیام کوهن وزیر دفاع وقت آمریکا خواست تجدید نظر کند. تعداد زیادی از فیلمسازان برجسته نیز نامههایی در این زمینه نوشتند و در نهایت وزارت دفاع تصمیم گرفت استراب را نگه دارد.
استراب از سال 1989 مسئولیت دفتر ارتباطات فیلمسازی پنتاگون را برعهده داشته است، یعنی زمانی که مسئول قبلی دفتر، دان باروش ، پس از چهل سال بازنشسته شد. مافوق کنونی وی، سخنگوی پنتاگون لاورنس دیریتا، دستیار ویژه سابق دونالد رامسفلد، وزیر دفاع و محقق سابق بنیاد هریتیج[3] است.
استراب در زمان جوانی تصمیم داشت فیلمساز بشود. وی پس از فارغالتحصیل شدن از دانشگاه سنت لوئیس در سال 1968 سه سال به عنوان افسر روابط عمومی نیروی دریایی خدمت کرد و سپس به مدرسه فیلمسازی دانشگاه کالیفرنیای جنوبی رفت. استراب پس از دریافت مدرک فوق لیسانسش در سال 1974 فعالیت خود در عرصه نمایش را با ساختن تبلیغات تجاری رادیویی و تلویزیونی برای آژانس تبلیغاتی Young&Rubicam ، و کار کردن روی کمپینهای تبلیغاتی Holiday Inn ، General Foods ، Execdrin و Eastern Airlines آغاز کرد.
استراب که خود را «فیلمنامهنویس زبردستی» میداند سالها در حاشیه صنعت نمایش پلکید، فیلمهای مستند و آموزشی برای مرکز پزشکی دانشگاه نیویورک در سیراکوس، و سپس برای موسسه تحقیقاتی والتر رید وابسته به ارتش ساخت. در سال 1980 تهیهکننده/نویسنده اصلی شبکه اخبار نیروی دریایی آمریکا شد و در سال 1984 شغلی به عنوان کارگردان برنامه صوتی تصویری در Naval Health Sciences and Training Command در مریلند به دست آورد و همزمان به مقام فرماندهی در نیروهای ذخیره نیروی دریایی رسید.
5 سال بعد در سال 1989 استراب برای ریاست دفتر فیلم پنتاگون استخدام شد. او هیچگاه نمیتوانست به رویایش که ساختن فیلم بود برسد، اما اکنون میتوانست به فیلمسازهای واقعی بگوید چطور فیلمهای خود را بسازند.
در سال 1993، یعنی همان سالی که استراب تهیهکنندگان Clear and Present Danger را در منگنه قرار داده بود تا درخواستهایش را برآورده کنند، جینا دیویس برای بازی در فیلم Countermeasures انتخاب شد؛ دیویس در این فیلم قرار بود نقش روانپزشک نیروی دریایی را ایفا کند که طی جنگ خلیج هویت یک گروه جنایتکار را روی عرشه یک ناوهواپیمابر هستهای آشکار میسازد. دیویس، یکی از ستارههای در حال پیشرفت هالیوود، آن زمان در اوج خود قرار داشت. دو فیلمش، A league of their own و Hero (قهرمان)، سال گذشته روی پرده رفته بودند و Countermeasures هم فیلم پرهزینهای بود که Touchstone Pictures دیسنی تصمیم به ساخت آن داشت.
اما مشکلی وجود داشت؛ استراب از فیلمنامه خوشش نمیآمد زیرا نیروی دریایی را بطور مناسبی به تصویر نمیکشید.
در تاریخ 8 ژوئن 1993 استراب در نامهای به مدیر ارشد والت دیسنی، بروس هنریکس، نوشت «فیلمنامه تصویری نادرست و ناخوشایند از شیوه زندگی در نیروی دریایی ارائه میدهد، بویژه برای زنان... تقریبا هیچ یک از خدمه احترامی برای شغل خود، خودشان و همکارانشان قائل نیستند. بنظر میرسد تنها بازنویسی عمده فیلمنامه این تصویر را تصحیح خواهد نمود و گمان میکنیم شما قادر نباشید چنین تغییر اساسی را اعمال کنید.»
در فیلمنامه اصلی که توسط رمان و فیلمنامه نویس مشهور داریل پونیکسان[4]Naval Investigative Service (بخش تحقیقات نیروی دریایی) است که به مدت چندین ماه روی کشتی بوده و اکنون مسئولیت تحقیق درباره سقوط را به عهده دارد. نوشته شده بود، داستان با سقوط یک هواپیمای جنگنده با عرشه ناوهواپیمابری در خلیج فارس آغاز میشود. خلبان کشته میشود اما افسر رادیویی وی یعنی سراون رودیک، که به سختی مجروح و دچار فراموشی شده است، زنده میماند. شخصیت جینا دیویس (سی.سی) که برای درمان رودیک از پایگاه آمریکا در ترکیه به ناو منتقل میشود؛ تنها زن روی عرشه است و دائماً از سوی خدمه، بویژه سروان لندرز، در معرض آزارهای جنسی قرار میگیرد. سروان لندرز بازرس
وقتی که سی.سی به تدریج حافظه رودیک را باز میگرداند درمییابد که سقوط جنگنده تصادفی نبوده و بخاطر خرابکاری اتفاق افتاده است. همچنین متوجه میشود که بیمارش بخشی از یک عملیات محرمانه تحت نظر کاخ سفید بوده است که قطعات هواپیما به ایران منتقل میکردند، و لندرز هم جزو همان عملیات سری است.
سی.سی از لندرز میپرسد «چه کسی همچین دستوری میدهد؟» و لندرز پاسخ میدهد «هوم. یک کلنل نیروی دریایی جایی در یک دفتر زیرزمینی»، که اشاره آشکاری به نقش کلنل الیور نورث[5] در عملیات اسلحه در ازای گروگانها داشت که کلنل نورث از زیرزمین کاخ سفید آن را اداره میکرد؛ عملیات محرمانهای که بعدها به عنوان رسوایی ایران کونترا معروف شد و نزدیک بود در سال 1986 باعث سقوط دولت ریگان شود.
در فیلمنامه پونیکسان کاخ سفید اجازه فروش قطعات یدکی هواپیما را به ایران میداد. زیرا پس از جنگ هشت ساله ایران با عراق، که در سال 1988 با مرگ صدها هزار نفر از نیروها و مردم عادی به آتشبس انجامید، ناوگان هوایی ایران که ایالات متحده طی سلطنت شاه به این کشور فروخته بود دیگر هیچ قطعات یدکی نداشت.
پس از تحقیقات بیشتر سی.سی جریانی ناخوشایندتر در عرشه کشتی را کشف میکند؛ کسی در بین خدمه از عملیات محرمانه فروش قطعات هواپیما به ایران برای سرپوش گذاشتن روی عملیاتی کثیفتر استفاده میکند؛ یعنی فروش اجزای سیستم هدایت موشک برای موشکهای اسکاد به عراق که علیه نیروهای آمریکایی در جنگ خلیج بکار گرفته میشدند.
هنگامی که رودیک حافظهاش را باز مییابد، سی.سی متوجه میشود او هم بخشی از توطئه بوده است اما چون خلبان در آخرین لحظات دچار شک و تردید میشود نقشهاش شکست میخورد. سی.سی همچنین کشف میکند که مجرم اصلی، کسی که نقشه رودیک را بر هم میزند و مسئول اصلی عملیات فروش قطعات موشک به عراق، کسی جز افسر NIS و مسئول بررسی سقوط جنگنده یعنی لندرز نیست.
در پایان فیلم لندرز رودیک را میکشد و سعی میکند سی.سی را نیز به قتل برساند، اما دکتر در دفاع از خود او را میکشد.
فیل استراب نظراتش را روی فیلمنامه نوشت، که وزارت دفاع سه معیار اصلی برای حمایت از فیلمها دارد؛ تصویر ارائه شده از زندگی نظامی باید «مناسب و معتبر» باشند؛ فیلم باید «اطلاعاتی درباره ارتش به جامعه بدهد»؛ و فیلم باید «به ارتش در جذب و حفظ نیروهایش کمک کند».
استراب در ادامه مینویسد «بخشهای بنیادینی از نسخه 12 آوریل 1993 فیلمنامه مطابق معیارها نیست.» و توضیح میدهد که یکی از مشکلات فیلمنامه تصویری است که از Naval Investigative Service ارائه شده است. دو سال پیش NIS بخاطر تحقیقات سطحی و ناکافیاش درباره رسوایی [6]Tailhook مورد انتقاد شدید قرار گرفته بود. استدلال استراب این بود که ساختن چنین فیلمی در فاصله کوتاهی پس از آن جریان برای NIS یا نیروی دریایی مفید نخواهد بود.
«انتخاب یک مأمور NIS به عنوان شخصیت منفی فیلم تصویری منفی از سرویس ارائه داده، وجهه منفی به سایر مأمورین بخشیده و اتهام فقدان حرفهای بودن را که طی چند سال گذشته بطور گسترده توسط رسانهها گزارش شده است تقویت میکند.»
همچنین مسئله اشاره فیلمنامه به همدستی کاخ سفید در عملیات سری فروش قطعات هواپیما به ایران نیز در بین بود. استراب نوشت «دلیلی ندارد که کاخ سفید را بدنام کنیم یا ماجرای ایران کونترا را به یاد مردم بیاوریم.»
مدیران اجرایی دیسنی که مشتاق بودند همکاری پنتاگون را جلب کنند جان هورتون افسانه ای را استخدام کردند تا به جلب رضایت استراب کمک کند. هورتون، سرگرد ارتش در دوران جنگ جهانی دوم، به عنوان مدیر لوکیشن در کمپانی برادران وارنر کار می کرد. در سال 1948 به خدمت فراخوانده شد تا به عنوان یک کلنل در سمت رئیس دپارتمان فیلمسازی ارتش فعالیت کند. وی در سال 1949 به تدوین سیاست اولیه وزارت دفاع در زمینه شرایط همکاری با فیلمسازهای تبلیغاتی کمک کرد. هورتون سال بعد ارتش را ترک کرد، به دنیای فیلمسازی بازگشت؛ ابتدا به عنوان نماینده Universal Pictures در واشنگتن و سپس به عنوان تهیه کننده در Universal و Paramount Pictures فعالیت کرد. در سال 1959 موسسه مشاوره خود را در زمینه هماهنگ کردن همکاری ها بین هالیوود و ارتش تأسیس نمود. طی چهل سال بعد به صدها تهیه کننده کمک کرد از هزارتوی قوانین پنتاگون ـ که به تدوین آنها کمک کرده بود ـ بگذرند تا بتوانند حمایتی را که برای ساخت فیلم و نمایشهای تلویزیونی خود نیاز داشتند از پنتاگون دریافت کنند.
هورتون در نامه ای به تاریخ 16 ژوئن 1993 به استراب نوشت: «من در تاریخ 14 ژوئن ملاقاتی با مدیران Pacific Western Production، تهیه کنندگان Countermeasures در دیسنی تاچستون، و بروس هندریکس، تاد گارنر و جین گلدن رینگ، داشتم تا فیلم را بررسی کنیم. من بر دغدغه های وزارت دفاع و نیروی دریایی که شما در نامه خود در تاریخ 8 ژوئن 1993 بطور کلی به آنها اشاره کرده بودید تأکید کردم. ما طی یک جلسه یک ساعت و نیمی بسیار مفیدی جنبه های بنیادین و مهم فیلمنامه را که باعث می شود فیلم ارزیابی مطلوبی در راستای جلب حمایت وزارت دفاع دریافت نکند بررسی کردیم.»
«نتیجه بحث، که در واقع خلاصه ای از بحثهای صورت گرفته بین تهیه کننده و کمپانی دیسنی پس از دریافت نامه شما بود، تمایل به ایجاد تغییرات و اصلاحات در فیلمنامه است که به وزارت دفاع و نیروی دریایی اجازه خواهد داد از ساخت فیلم حمایت کنند. آنها از میزان صحنه های آزار جنسی کاسته و تنها صحنه هایی را نگه خواهند داشت که برای داستان فیلم ضروری هستند. همچنین بر ارائه تصویر واقع گرایانه از خدمه و عملیاتهای ناو که برای Desert Storm[7] آماده می شد تأکید می شود. همچنین درباره اینکه شخصیت منفی فیلم یعنی لندرز از بازرس NIS به افسر فنی یکی از پیمانکارهای وزارت دفاع تبدیل شود بحث شد.» ... ادامه دارد...