لایه های سیاسی یک جایزه آمریکایی!
هشتاد و سومین مراسم اهدای جوایز اسکار در حالی برگزار شد که امسال هم محافل سینمایی و به خصوص نشریات و سایت های سینمایی در کشور ما به طور گسترده ای به آن توجه کردند، اما آنچه در بازتاب خبری این رویداد مغفول می ماند، ابعاد فرهنگی، اقتصادی و سیاسی اسکار است. چرا که سینمای آمریکا به خصوص در سال های اخیر رویکرد سیاسی و استراتژیک پررنگتری یافته است که یکی از مکان های تجلی آن در جایزه اسکار است. به همین مناسبت و با هدف بازخوانی لایه های پنهان جایزه اسکار، با «سید کاظم احمدی»، مدرس دانشگاه و تحلیلگر رسانه گفت و گو کردیم که با هم می خوانیم.
¤به نظر شما هدف اصلی از برگزاری مراسم اسکار چیست؟
مراسم اسکار که امسال هشتاد و سومین دوره خودش را پشت سرگذاشت برای این از ابتدا بنیانگذاری شد که هالیوود خودش را به مردم آمریکا و سایر کشورهای جهان معرفی کند و به نوعی به اذهان مردم دنیا خط دهد تا به فیلم هایی خاص و برگزیده توجه شود. بنابراین بسیاری از فیلم هایی که ممکن است شایسته تر باشند در مراسم سال های مختلف اسکار به دلایل سیاسی یا اقتصادی یا فرهنگی کنار گذاشته می شوند، در رسانه ها کمتر مطرح می شوند و به جای آن هر سال با برگزاری مراسم اسکار رسانه ها پر می شود از اخباری درباره فیلم هایی که در این مراسم برنده می شوند. این تبلیغات رسانه ای، مهمترین کانال اطلاعاتی برای اکثر مخاطبان سینماست و به این طریق به سمت تماشای این فیلم ها سوق داده می شوند. در واقع هدف اصلی از برگزاری مراسم اسکار، فضاسازی و پرکردن رسانه ها با این فیلم هاست.
¤چه نهادهایی پشت صحنه این مراسم هستند؟ آیا صرفاً فرهنگی هستند یا سیاسی و اقتصادی هم هستند؟
ظاهر قضیه این است که آکادمی علوم سینمایی در آمریکا تعداد زیادی عضو دارد که همان دست اندرکاران هالیوود هستند و این ها در رأی گیری شرکت می کنند، روی تعدادی از کاندیداهای مورد نظر خودشان توافق می کنند و بعد از میان آنها بهترین ها را انتخاب می کنند. اما این فقط ظاهر قضیه است. در باطن، اصولاً هالیوود جدای از سیستم اقتصادی و سیاسی آمریکا نیست. بلکه هالیوود اولاً از نظر فکری به دستگاه های سیاسی آمریکا خط می دهد و در امور مختلف از آنها خط می گیرد. مثلاً سیاست خارجی آمریکا را دریافت می کند و در فیلم های سیاسی، جنگی، نظامی و امثال این ها استفاده می کند. از طرف دیگر با ایده پردازی های خودش نکاتی را پرورش می دهد که به درد سیاستمداران آمریکا می خورد. به عنوان نمونه «رونالد ریگان» در دوران ریاست جمهوری اش برای نامگذاری یا مطرح کردن سیستم دفاع موشکی خودش از ایده «جنگ ستاره ها» که یکی از مجموعه فیلم های مشهور هالیوودی است استفاده کرد. البته ریگان در اصل یک هنرپیشه بود که از طریق هالیوود به سیستم سیاسی آمریکا راه پیدا کرد و بعداً به فرمانداری کالیفرنیا و سپس به ریاست جمهوری رسید. مشابه «آرنولد شوارتزینگر» که از هالیوود بلند می شود و فرماندار کالیفرنیا می شود و امکان دارد که در آینده به پست های مهمتری هم برسد و ما مشابه این پیوند بین هالیوود و سیاست را به خصوص در تولید فیلم های پر خرج می بینیم. مثلاً اگر قرار است فیلمی درباره جنگ عراق یا جنگ های دیگر ساخته شود، پنتاگون با خواندن سناریوی این فیلم ها در صورتی که در جهت سیاست ها، روش ها و اهدافش باشد به آنها کمک مالی، فکری و تخصصی نظامی ارائه کرده و از آنها پشتیبانی می کند. فیلمسازان هالیوود هم برای این که خودشان را به دردسر نیندازند و با تحریم مواجه نشوند، همیشه سعی می کنند که هماهنگ با دولت باشند. البته استثناهایی هم وجود دارد، اما معمولاً عده بسیار معدودی در هالیوود سعی می کنند نگاه مستقلی داشته باشند و مجبور می شوند تقاصش را نیز پس بدهند. یعنی از نظر مالی تأمین نمی شوند، در مسائلی چون تبلیغات رسانه ای که در هالیوود بسیار مهم است و همچنین توزیع و اکران در سینماها حمایت نمی شوند. بنابراین آنهایی که می خواهند مستقل عمل کنند باید آماده شکست اقتصادی و فشارهای سیاسی باشند، که این گونه افراد در هالیوود کمتر یافت می شوند.
¤این مسئله درباره مراسم اسکار امسال چطور بود؟ آیا این پیوند بین سیاست و هالیوود را می توانیم در برگزیدگان جایزه اسکار هم ببینیم؟
در برخی دوره های اسکار، این پیوند به طور واضحی دیده می شد. مثلاً پارسال یک فیلم جنگی درباره جنگ عراق که در آن سربازان آمریکایی را موجوداتی نازنین و اهل ایثار معرفی می کرد، جایزه بهترین فیلم و بیشترین جوایز را برد، بدون این که واقعاً شایستگی اش را داشته باشد. این اتفاق خیلی واضح بود. ولی فیلم هایی که در مراسم اسکار امسال برگزیده شدند کمی متفاوت هستند. با این حال، سه فیلمی که بیشترین جوایز را برنده شدند یعنی فیلم های «سخنرانی پادشاه»، «شبکه اجتماعی» و «تلقین» هر سه دارای جنبه هایی از سیاست هستند، اما نه به پر رنگی آنچه در سال گذشته اتفاق افتاد. سیاست در فیلم «سخنرانی پادشاه» به این نحو است که با نشان دادن ضعف های خانواده سلطنتی انگلیس این طور وانمود می کند که این خانواده قادر است کاستی ها را برطرف کند و به عنوان رهبران این کشور در موقعیت های دشواری چون جنگ جهانی توانسته اند خودشان را به خوبی نشان دهند. این یک بعد سیاسی مهم دارد که البته مربوط به دولت انگلستان است و اتحاد سیاسی آنگلوساکسونها، به خصوص بین آمریکا و انگلیس در هالیوود هم دیده می شود. فیلم «شبکه اجتماعی» هم به نحوی دارای بعد سیاسی است. این فیلم ساخته «دیوید فینچر» ماجرای بنیانگذاری فیس بوک را از طریق دانشجویی نشان می دهد. شبکه ای بین المللی که حالا با 500 میلیون عضو دارای ارزش های اقتصادی و سیاسی بسیار مهمی است. همان طور که می دانید فیس بوک بعد سیاسی اش برای کسب اطلاعات، ایجاد تشکل های بین المللی به خصوص در کشورهایی غیر از آمریکا و کنترل روندها و جریانات اجتماعی در دنیا بسیار اهمیت زیادی پیدا کرده و این فیلم در واقع سرگذشت و نتایج توسعه این شبکه را معرفی می کند. البته در این فیلم بیشتر سعی شده به تأثیرات اقتصادی و دعواهای حقوقی که بر سر آن است بپردازد. فیلم «تلقین» هم با این که یک فیلم تخیلی است در لایه های زیرینش به مسائلی سیاسی می پردازد. موضوع این فیلم، ورود به رویاهای مردم و کنترل آنهاست. جنبه سیاسی فیلم این است که متخصصانی می توانند، ایده هایی را در ملت ها و رهبران برخی از احزاب وارد کنند. یک فیلم تخیلی است، اما موضوعی واقعی دارد. یعنی این قضیه از سال ها پیش دنبال شده که آمریکا و سایر کشورهای صاحب فناوری بتوانند از این طریق در فرهنگ و سیاست های کشورهای دیگر دخالت کنند؛ با تبلیغات، رسانه، شایعه پراکنی، دروغ پراکنی و ... نتایج آن را هم ما خودمان در بسیاری از کشورها شاهد بوده ایم.
¤ به فیلم برتر اسکار امسال «سخنرانی پادشاه» اشاره کردید، عده ای معتقدند که این فیلم در حال تحقیر استعمار انگلیس است. آیا این موضوع اصلی فیلم است یا در لایه های زیرین مباحث دیگری مطرح می شود؟
این فیلم ماجرای پدر ملکه «الیزابت دوم» یعنی ملکه فعلی انگلستان است. او در زمانی روی کار آمد که جهان متلاطم شده و برخوردهای سیاسی بین کشورهای استعمارگر و ابرقدرت های آن دوران بالا گرفته بود که به جنگ جهانی دوم منجر شد. پادشاهی که در آن زمان قبل از این شخص حاکم بر انگلستان بود «ادوارد هشتم» بود که عموی ملکه الیزابت است. او به این خاطر که نمی توانست در آن فضای پرتلاطم از خودخواهی های شخصی اش دست بردارد استعفا داد و برادرش یعنی جرج ششم روی کار آمد، اما آمادگی سلطنت نداشت، چون تحت فشار پدر بود و شخصیت خرد شده ای داشت. یکی از عوارض آن لکنت زبان بود. در آن دوره چاره دیگری نداشتند و مجبور بودند یک متخصص گفتار درمانی با او کار کند تا این مشکل حل شود. تا اینجای فیلم ضعف های این خانواده سلطنتی به نمایش در می آید. ولی فیلم نشان می دهد که شاه جوان موفق می شود و پیشرفت می کند و با شروع جنگ جهانی می تواند کشورش را هدایت کند و جنگ جهانی با پیروزی متفقین از جمله انگلستان تمام می شود. پس در واقع این فیلم انگلیسی می خواهد بگوید درست است که ضعف هایی در این کشور و خانواده سلطنتی آن وجود دارد ولی ما می توانیم بر این ضعف ها غلبه کنیم و بالاخره در بحران های جهانی پیروز می شویم.
¤ با این اوصاف ما به عنوان یک کشور مستقل و رسانه های ما چطور باید با قضیه اسکار مواجه شوند؟
با توجه به این که حجم بزرگی از رسانه های جهانی به اسکار می پردازند و فیلم هایی که در آن برنده یا حتی کاندیدای جایزه شدند از هفته ها قبل و بعد درباره آنها بحث می شود. این تبلیغات به رسانه های ما هم راه پیدا می کنند. کاری که می توانیم کنیم این است که به جای این که از این بحث ها جلوگیری کنیم یا خودمان را به غفلت بزنیم به طور انتقادی با آنها برخورد کنیم. یعنی این که نقطه ضعف های این فیلم ها را هم از نظر هنری و هم محتوایی به مردم معرفی کنیم. بعضی از آنها که خط و ربط های روشن یا ضمنی سیاسی دارند به مردم بشناسانیم. نکته قابل توجه این است که خود مراسم اسکار به تنهایی اهمیت ندارد، بلکه جزیی از موج فیلم های هالیوودی است که هر سال به سمت کشور ما هم سرازیر می شود. این فیلم ها عمدتاً به بازار زیر زمینی راه می یابند، اما گاهی نیز شبکه های سیما برخی از آنها را نمایش می دهند که لزوماً فیلم های پخته ای هم نیستند و آثاری منحرف کننده هم در آنها هست. می توانیم با برخورد انتقادی با هر یک از این ها که ارزش نقد کردن دارند، مردم را آگاه کنیم. این موضوع فقط به امسال محدود نمی شود بلکه این کار را هر سال باید انجام دهیم و لزومی هم ندارد که روی جوایز تأکید شود، بلکه تأکید باید روی تبلیغات رسانه ای آنها باشد و بگوییم دلیل این که در آمریکا روی این فیلم ها تبلیغ می شود، چیست. برای این که نگاه انتقادی نسبت به فیلم ها را در مردم ایجاد کنیم و تفکر انتقادی در مردم را پرورش دهیم. البته این کار در دراز مدت باید اتفاق بیفتد و حتی ممکن است که به کلاس نیاز داشته باشد تا مربیان مخصوص به آن پرورش یابند. نشریات باید نقدهای سینمایی جدی و انتقادی مطرح کنند نه معرفی های ظاهری و پر طمطراق و گذاشتن عکس های بازیگران روی جلد و ... که همه برخوردهایی سطحی و تبلیغاتی هستند. باید این برخورد تبلیغاتی را تبدیل به برخوردی انتقادی کنیم.
این گفت و گو در هفه نامه صبح صادق چاپ شده است. http://arashfahim.blogfa.com/post-297.aspx