سفارش تبلیغ
صبا ویژن

- فیلم پرفروش آواتار هم بسیار بحث برانگیز شد بد نیست نقدی هم هرچند مختصر به این فیلم داشته باشیم، چرا که بازهم متأسفانه برخی، متوجه نشده‌اند، این فیلم چه می‌گوید و ارتباط آن با پروژه 2012 چیست.  

"آواتار" از جلوه های ویژه خیره کننده ای برخوردار است که می تواند بر جذابیت و طبعا فروش آن بیفزاید اما همه این جلوه های تصویری بعضا افراطی و پرزرق و برق در خدمت بیان قصه و ماجراهای فیلم که براساس تفکر فلسفی و ایدئولوژیک جیمز کامرون(سازنده اثر) قرارگرفته، در می آید تا حداقل تماشاگر را در طول 160 دقیقه زمان فیلم، برای تماشای ادامه اثر و دیدن و شنیدن حرف های اساسی فیلمساز، برروی صندلی نگاه دارد. اما این ایدئولوژی آنچنان که در وهله اول در نگاه مخاطب می نشیند، نوعی طبیعت پرستی مادی گرایانه افراطی است که در برخی مکاتب جعلی و انحرافی همچون "کابالا" می توان سراغ گرفت. آواتارها نوعی انسان/حیوان هستند که به اجداد باستانی آدم ها شبیه اند.(شاید همان حلقه مفقوده داروین؟!) از مهمترین خصوصیاتشان، وابستگی شدید آنها به طبیعت و نیرو و الهام گرفتن از آن است.  

براساس مکتوبات کابالیست ها،"آواتار" صورت یونانی "آگادا" از اسطوره های فرقه صهیونی "کابالا" است که در کنار عنصر دیگری به نام "هلاخا" از جلوه های روحانیون یهود یا همان "ربی" و یا "ربای" به شمار می آید. لازم به یادآوری است "کابالا" فرقه ای صهیونی به شمار می آید که در پایان نخستین جنگ صلیبی و فتح اورشلیم در سده اول هزاره دوم توسط صلیبیون و با متشکل شدن گروهی از شوالیه های صلیبی تحت عنوان شوالیه های معبد سلیمان (که به اختصار شوالیه های معبد نیز خوانده شده و می شوند) پس از تعلیم آموزه های شرک آمیز ساحران مصر باستان توسط برخی خاخام های مصری، شکل گرفت و در قالب سازمان های مخوفی همچون فراماسونری و ایلومیناتی به تمام جهان و دربارها و مراکز حکومتی بسط داده شد. از همین روست که ملاحظه می شود 4 عنصر (یعنی هوا یا باد، آب و زمین یا خاک و آتش) که در آموزه های فرقه کابالا اصل مراتب عرفانی به شمار آمده، در مراحل بالاتر بایستی به تسخیر فرد برگزیده درآید (همان گونه که در کارتون و فیلم "آخرین کنترل کننده هوا" نیز وظیفه اصلی آواتارها محسوب شده است) و در آیین ایلومیناتی نیز از نشانه ها و نمادهای برجسته به شمار آمده است.(نگاه کنید به کتاب و فیلم " فرشتگان و شیاطین") 

از همین روست که سمبل ها و آیین های شرک آمیز در مجموعه داستان ها و کمیک استریپ ها و کارتون های "آواتار" (که متاسفانه در شبکه رسمی ویدئویی کشور نیز دوبله و توزیع شده است) و همین فیلم جیمز کامرون به وفور دیده می شود. از جمله اینکه تنها آواتارها می توانند عناصر اصلی طبیعت یعنی هوا و آب و خاک و آتش را در اختیار بگیرند و در این میان از خدا و آفریننده هستی و قادر متعال خبری نیست! و نیرویی دیگر که جهان مادی را متعادل می کند همانا تحت عنوان "جهان ارواح"شناسانده می شود که گویا قدرت های ماورایی و متافیزیکی آواتارها و کنترل کننده ها از همان جهان می آیند.  

در مجموعه کارتونی "آواتار"، قهرمان داستان برای یافتن راه چاره و مقابله با دشمنان خود، از همین جهان ارواح و مشخصا روح اژدها کمک می گیرد و از طرف دیگر بخشی از تعادل جهان را ارواح ماه و اقیانوس برقرار می سازند. 

به این ترتیب افسانه پردازان کابالیست در فیلم و مجموعه کارتون "آواتار" حتی شرک مضاعف خویش را نیز به توان 2 رسانده اند که برای خلق و خلاقیت و خالق بودن، هیچ حد و مرزی در تصورات و تخیلات خویش قائل نیستند. خدا در فیلم "آواتار" ساخته جیمز کامرون، درختی مقدس به نام "ایوا" است که آن را مادر عظیم الشان می خوانند و همه خواسته های خود را از او می خواهند. آنها براین باورند که همه زندگی و مرگ را از ایوا می گیرند و مردگانشان نزد او هستند.(همان اعتقاد و باوری که الهیون در مورد خداوند دارند). همین ایواست که قدرت دارد تا آدم ها را در قالب انسانی بمیراند و در قالب اواتار دوباره زنده نماید. همان طور که در انتهای فیلم درمورد قهرمان داستان به نام جیک سالی انجام می دهد و برای همیشه سالی به عنوان یک انسان می میرد و در فالب یک اواتار دوباره متولد می شود. (آنچه در باورهای موحدان تنها از خداوند برمی آید و به جز آن شرک محسوب می شود). آنها حتی صدای ارواح اجدادشان را با اتصال به شاخه های ایوا می شنوند.  

اما این تنها اعتقاد آواتارها نیست. انسان ها هم همه لشکرکشی خود به پاندورا(مکان زندگی اواتارها) را برای دستیابی به منابع طبیعی بی پایانی که می گویند در زیر این درخت قرار دارد، انجام داده اند.

دکتر گریس آگوستین(مسئول پروژه ساخت اواتار مصنوعی) در یکی از آخرین دیالوگ هایش برای متقاعد کردن "پارکر سلفریج" (مسئول پروژه علمی تسخیر پاندورا)، پرده از کشف علمی حیرت آوری درباره درخت مقدس یا ایوا برمی دارد، به این شرح که ریشه های آن با اتصالات الکتروشیمیایی با ریشه های سایر درختان پاندورا و از آن طریق به مغز اواتارها متصل شده که یک شبکه گسترده ای از اطلاعات و خاطره ها بوجود می آورد و می تواند اطلاعات مضاعف را دان لود یا آپ لود نماید که از این طریق می توان به آن شبکه وارد شد.  

همین درخت مقدس ایواست که به خاطر درخواست یا به اصطلاح دعای جیک سالی، همه گونه های موجودات پاندورا را به کمک اواتارها می فرستد تا با ارتش زمینی ها مقابله کنند و به همین طریق آنها را نابود می سازند.(نوعی فراخوان تارزانی؟!) 

اما با جستجو و تفحصی در مکاتب جعلی و انحرافی، می توان رد پای این نوع تفکر را در کتب کابالیست ها یافت. (همانطور که پیش از این در همین مقاله ذکر کردم) 

در ایدئولوژی کابالا (نوعی فرقه صهیونیستی) همه قوای خالق را در توالی لایه های یک درخت تصویر می کنند که شرح آن را در کتاب "باهر" از مکتوبات این فرقه می توانید ملاحظه نمایید.در کتاب "زهر" از دیگر کتاب های کابالا نیز در این باره نوشته شده: 

"... سفیرات یا چهره های متعدد خالق در درختی عرفانی بنا شده که هر یک شاخه ای از ریشه مرسوم آن را نشان می دهد که البته ناشناخته و غیرقابل شناخت نیز هست. اما "ان سوف" تنها ریشه مکنون همه ریشه ها نیست بلکه افزون بر اینها، شیره این درخت نیز به شمار می رود. هر شاخه نوعی صفت را نشان می دهد و در خود و از خود وجودی ندارد بلکه به فضیلت خدای مکنون یا "ان سوف"، هستی می پذیرد. این درخت خالق نیز همان قسم که نشان می دهد، اسکلت عالم خلقت نیز می باشد، این درخت در تمامی خلقت رشد می کند و شاخه های خویش را برهمه شبکه ها و شاخه ها و عواقب آن می گستراند. همه اشیاء موجود و دنیوی تنها به لطف امری مربوط به قدرت سفیرات وجود دارند که در تمامی آنها زنده و عمل می کند..." 

تاکید شرک آمیز برربوبیت درخت در فرقه کابالا در مکتوبات مختلف پیامبران آن به چشم می آید. از جمله در بخش "حسیدیسم، آخرین مرحله " از کتاب "جریانات بزرگ در عرفان یهودی" نوشته گرشوم شولوم آمده است: 

"...در اینجا یک نوع آیین کابالای...درخشید که هواخواهان و مشتاقان بسیاری یافت. این همان عصر کلاوس به معنای قریب در برودی بود نه گوشه عزلتی که به نظر می آمد. این عالم عرضه می دارد بلکه حجره محقری به شمار می رفت که پیروان کابالا در آن به مطالعه و دعا مشغول می شدند. قریب خیلی زود، آن طور که آرون مارکوس، آن را عرضه می داشت، بخشی از منزل پرشور بهشت آسایی را تشکیل می داد که در آن شجره حیات یا درخت زندگی بالیده و به ثمر رسیده بود. ولی نماینده کلاسیک این گرایش را باید ربی شالوم شعرابی دانست که یک کابالایی اهل یمن بود که در اواسط قرن هجدهم در اورشلیم می زیست و در آنجا مرکزی برای پیروان کابالا بنا نهاد که تا امروز نیز وجود دارد..." 

اما گرشوم شولم (از مورخان و عالمان فرقه کابالا) در کتاب "جریانات بزرگ در عرفان یهودی" درباره "آواتار" یا همان "آگادا" می نویسد: 

"در آگادای(همان اواتار) کابالایی، رخدادها در مرحله فوق العاده گسترده ای به وقوع می پیوندند، مرحله ای که با افق کیهانی، زمین و آسمان در آگادای کهن در تلاقی بودند. اما اینک اهمیت بیشتر، برروی عناصر آسمانی متوجه است که بیش از پیش مطمح نظر است. همه رخدادها، ابعاد غول آسا و اعتباری گسترده تر تلقی می شوند، مراحل قهرمانان آگادای کابالایی به وسیله دست غیبی و قوای مکنون هدایت می شوند و تحت سیطره های رمزی و اسطوره ای هستند که اعمال آنها نیز همزمان بر عالم برین، اثر می کند..." 

براساس نوشته های کتب بالینی فرقه کابالا مانند "زوهر" یا "باهر"، اسطوره "آگادا" یا همان "آواتار"، پیوند های ناگسستنی با آموزه های مسیحایی / صهیونی و آرمان های آخرالزمانی این فرقه دارد که از همان قرون اولیه پیدایش آن، در اروپا نضج داده شد و در سازمان های فراماسونری تحت عناوین حکومت جهانی تبلیغ شد که امروزه با نام "نظم نوین جهانی" شناخته می شود.  

گرشوم شالوم درباره پیشرفت تفکر آخرالزمانی کابالایی از قرون اولیه هزاره دوم در اروپا می نویسد: 

"...جریان نوینی به نحوی عمیق در حیات متزلزل یهودیان آلمانی در قرن دوازدهم اثر گذاشت و آن را هدایت کرد و نقش محکمی بر خصایص ادبیات آن برجای نهاد. روح این آثار حتی به نوعی در براهین نیمه فلسفی نافذ افتاد و افسانه ها و اسطوره های کهن در خلال قطعات و فقرات مزبور گردآوری شد...قوای این حرکت دینی بلافاصله در صورت ترجمه ها و پذیرش مواجید شهودی ودر مکاشفات مربوط به آخرالزمان و مسیحا گرایی و هبوط قوای اهریمنی شرارت جلوه می کند..." 

مکتب کابالا کارکرد احیا و ترویج آرمان‏های مسیحایی آخرالزمانی را در اوایل هزاره دوم به دست گرفت و این آرمان‏ها در بنیاد تحریکات جنگ‌افروزانه صلیبی سده سیزدهم و تکاپوهای شِبه‌صلیبی و نو‌صلیبی سده‌های پسین جای داشت. در سده چهاردهم میلادی، هسته‌های فرقه کابالا در جوامع یهودی سراسر جهان، به‏ ویژه در بنادر ایتالیا، گسترده شد. از طریق ایتالیا، که قلب جهان مسیحیت به شمار می‌رفت، پیشگویی‏های اسرارآمیز درباره ظهور قریب‌الوقوع مسیح و استقرار سلطنت جهانی او، به مرکزیت بیت‌المقدس، رواج یافت و دربار پاپ در رم و سایر کانون‏های فکری و سیاسی دنیای مسیحی را به شدت متأثر ساخت. در تمامی این دوران منجمین بانفوذ یهودی، یکی پس از دیگری، درباره ظهور قریب‌الوقوع «ماشی‌یَح» (مسیح) پیشگویی می‌کردند. یک نمونه گرسونیدس، نوه نهمانیدس، است که ظهور مسیح بن داوود را در سال 1358م. پیش‌بینی می‌کرد.  

از طرف دیگر براساس مکتوبات تئوریسین های کابالیست،نهضت "حسیدیسم"(به عنوان آخرین مرحله کابالا) سرانجام به تفکرات آخرالزمانی راه می یابد و می تواند دلیلی بر آرماگدون گرایی کابالیست ها باشد. در همان بخش از کتاب "جریانات بزرگ در عرفان یهودی" در این باب آمده است: 

"...افتخار آن (حسیدیسم) است که با این روح اشتیاق وافر تشخص می یابد که تشریح گشت و در عین حال با اظهار آراء کهن در خصوص فطرت خالق که در همه اشیاء موجود است، به توجیه خویش مبادرت ورزید. ولی این اشتیاق چیزی نبود مگر اشتیاق به مسیح گرایی مبتنی بر مسیح منجی..." 

در سکانس های پایانی فیلم "آواتار" نیز علیرغم طرح اندیشه های شبه عرفانی کابالا و تمسک به آیین های دعا و مانند آن در کنار درخت مقدس ایوا، اما در نهایت، اواتارها به سرکردگی منجی خود یعنی جیک سالی اواتار، به نبرد آخرین با ارتش زمینی ها (یا همان ضد مسیح و دجال) می پردازند که در این راه، ایوا یعنی همان درخت مقدس و نیروی اصلی با تمام قدرت طبیعت به کمکشان می آید. یعنی در پایان همه نیروهای طبیعی نیز در پشتیبانی از منجی موعود قرار می گیرند. منجی که اینک براساس آموزه های کابالایی ترکیبی از انسان امروز و آدم / حیوان های باستانی و نیروی طبیعت مادی است. 

از این جهت فیلم "آواتار" با پروژه آخرالزمانی "2012" پیوند محتوایی و تئوریک برقرار می سازد و گویا "2012" در امتداد آن بنا شده است و در واقع پسر بچه نجات بخش فیلم "2012" به نام "نوح"، خود یک آواتار است که در دشوارترین لحظه بین و مرگ زندگی نژاد بشر و سایر موجودات زنده، نقش منجی گرایانه خویش را ایفا می کند. 

با مطالعه این سطور، حضور واضح اندیشه کابالیستی را در محور قصه "اواتار" می توان دریافت و با مطالعه دیگر متون کابالیست ها، قرابت های دیگری نیز می توان بین باورهای آنها و درونمایه فیلم "اواتار" یافت. این نشان می دهد که همچنان جیمز کامرون در طی این سالها بر سینمای ایدئولوژیک خویش پای فشرده است. آنچه که پیش از این در آثاری همچون "ترمیناتور"، "ترمیناتور2: روز داوری"، "ورطه" و حتی "تایتانیک" به صورت تفکر آخرالزمانی و آرماگدونی به نمایش درآمده بود. اما کامرون پس از "تایتانیک" و به خصوص در دو اثر مستندی که برای "سیمخا جیکوبوویچی" (مستند ساز یهودی کانادایی) تهیه کرد یعنی " گور گمشده مسیح" و "راز گشایی مهاجرت یهودیان" (که حتی نریشن اش را خود کامرون گفت) تمایلات کابالایی خود را آشکارتر ساخت.

منبع: http://www.rajanews.com/detail.asp?id=81903

خبر مرتبط در رجانیوز پشت پرده اسکار/ اسکار به چه فیلم‌هایی جایزه می‌دهد؟ 


نوشته شده در  پنج شنبه 89/12/26ساعت  4:30 صبح  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
سواد رسانه ای درحوزه:تحلیل و برررسی شبکه های اجتماعی و موبایل
معرفی تفصیلی کتاب «اسطوره های صهیونیستی در سینما»
نقد وبررسی چند فیلم ایرانی جدید توسط سعید مستغاثی
نقد وبررسی ابعادشخصیت مرد درسینمای ایران/بررسی\تسویه حساب\
نقد و بررسی انیمیشن ظهور نگهبانان/ rise of guardian
مروری بر فیلم های بازگوکننده جنایات صهیونیسم غاصب درفلسطین اشغال
حقیقتاچرارسانه های آمریکایی نسبت به ایران،اینقدر کینه جو هستند؟!
هالیوودوبازنمایی محرف تاریخ واندیشمندان ایرانی-نقدفیلم پزشک
بررسی سینمای اسراییل[غاصب]:شرق،غرب وسیاست بازنمایی
آشنایی با الکس جونز اندیشمند و منتقد ومستندساز آمریکایی...
[عناوین آرشیوشده]