فمینیسم ترجمه ای؛ راهکار صدور مدرنیته
این جنبش، همان گونه که خود صریحاً به آن اذعان نموده، آرمان شهر خود را در غرب بنا کرده است و ایدئال خود را در برقراری جهانی واحد با حکومت لیبرال دموکراسی می داند و تلاش برای احقاق حقوق زنان با تعریف مدرن آن، گامی است که این جنبش در این مسیر برمی دارد. جنبش زنان ایران، به اذعان سردمدران و بزرگانش، به دنبال بالا کشیدن جایگاه زنان و حقوق آنان نیست، بلکه به دنبال تشکیل جامعة انسانی و برابر برای همة افراد و دادن آزادی فردی به تک تک آنهاست که این نوع نگاه و تعریف از جامعة بشری از فهم انسان مدرن از جامعة انسانی و جایگاه انسان در نظام هستی برخاسته است. ? نویسنده: ابوالفضل - اقبالی
آغاز: الف) هنگامی که در جامعه ای، حکومتی به نام دین بر سر کار می آید و داعیة اجرای فرامین و آموزه های الهی در جامعه را دارد، افراد آن جامعه اشتباهات و ضعف های حکومت را به حساب حاکمان نمی گذارند و کاملاً ناخواسته از آن دینی انتقاد می کنند که حکومت به نام آن تأسیس شده است. وقتی در قرون وسطی حکومتی به نام دین مسیحیت و با محوریت کلیسا به وجود آمد و در بیش از هزار سال حکمرانی کردن بر مردم، کارنامه ای پر از بی کفایتی و سوء تدبیر از خود بر جای گذاشت، از مردم جامعة اروپا انتظار نمی رفت که از دین مسیحیت دل زده شوند و تصمیم بگیرند که عطایش را به لقایش ببخشند. دین مسیحیت و خدای کلیسا، به دلیل ضعف در مدیریت جامعه، می بایست کنار می رفت؛ زیرا دیگر مردم به خدای مسیحیت اعتمادی نداشتند و ترجیح می دادند فردی از خودشان و با دغدغه های خودشان بر آنها حکومت کند. این گونه بود که بشر ستم دیده از جانب خدا، وی را از اریکة قدرت به زیر کشید و خود بر مسند خدایی جامعه و مدیریت زندگی تکیه زد. با این رویداد، چندان دور از ذهن نمی نمود که انسان خود را محور و کانون جهان بپندارد و همة پدیده ها را حول خود و در نسبت با امیال و خواسته های خود باز تعریف کند. به علاوه خیلی بعید به نظر نمی رسید که نفع شخصی و لذت امری اصیل تلقی گردد و هر آنچه لذت و منافع شخصی را از بین ببرد یا حتی به تعویق بیندازد بدون در نظر گرفتن چیستی و چرایی آن و بی درنگ طرد گردد. هنگامی که به این رویدادها در غرب نظر می افکنیم متوجه می شویم که منطق «انباشت سرمایه برای سرمایه گذاری مجدد» خیلی هم بی مقدمه و بیراه نیست. آنگاه است که درمی یابیم نظریه پردازانی که می گویند دین نباید در عرص? اجتماع وارد شود چرا این حرف را می زنند یا آنجایی که نسبیت طرفدار پیدا می کند دلیلش چیست. این گونه است که تمامی پدیده های فکری و ایدئولوژی ها در غرب کاملاً موجه و متناسب با بستر ایجادشده در آنجا به وجود می آیند؛ بنابراین غیر منتظره و بعید نمی نماید وقتی که تلاش هایی برای برابری و تشابه کامل زن و مرد در همة شئون زندگی انجام می شود؛ زیرا اگر مرد انسان است زن نیز انسان است و ... . ب) سرمایه داری، یعنی شیوة مسلط تولید در دنیای امروز، دارای دو اصل و رکن اساسی است؛ به عبارت دیگر اگر منطق سرمایه داری را «انباشت سرمایه برای سرمایه گذاری مجدد» بدانیم، این منطق برای عملی شدن به دو رکن اساسی نیاز دارد؛ «کاهش هزینة تولید» و «گسترش بازار مصرف» ارکان و پایه های اصلی سرمایه داری هستند؛ بنابراین نظام سرمایه داری برای رسیدن به هدف انباشت سرمایه باید ابتدا هزینة تولیدات خود را تا حد امکان کاهش دهد تا با کسر هزینه از درآمد حاصل، سود خود را بالا ببرد. هزینة اصلی تولید هر کالایی حقوق و مزایای نیروی انسانی تولیدکنندة آن است. از طرفی نظام سرمایه داری می داند که قانون عرضه و تقاضا بدیهی ترین قانون علم اقتصاد است که بر اساس آن میان عرضة کالا و قیمت آن رابطه ای معکوس وجود دارد؛ یعنی افزایش عرضة هر کالا یا محصولی به کاهش ارزش و قیمت آن می انجامد؛ ازاین رو این نظام تصمیم گرفت برای کاهش هزینه های تولید نیمة غیرفعال جامعه را، که عبارت بودند از زنان خانه دار، فراخواند تا به عرصة اشتغال وارد شوند و بدین ترتیب با بالا بردن عرضة نیروی کار، ارزش آن را کاهش دهد. نظام سرمایه داری برای رسیدن به این هدف می بایست زمینة اجتماعی، فکری و فرهنگی آن را فراهم می کرد و چه توجیهی بهتر از این بود که در جامعه این تصور را ایجاد کند که سهیم بودن در فرایند تولید، کاری ارزشمند و سودآور، و کار بدون دستمزد خانه بی ارزش و نشانة ظلم پذیری و غیر عادلانه است و چه استدلالی متقن تر از این بود که بگوید ورود زنان به عرصة تولید به رونق چرخة اقتصادی جامعه و پیشرفت آن به سوی تمدن و توسعه می انجامد؟ ج) اگر افلاطون و ارسطو را پیشگامان نظریه پردازی برای فرهنگ غربی بدانیم، باید سابقة زن ستیزی در غرب را نیز 2500 ساله تلقی کنیم. تعاریفی که از زن در آرا و افکار این دو متفکر مشاهده می شود بیانگر این است که زن طی تاریخ 2500 سالة غرب به معنای فکری آن، همواره جایگاهی فرعی نسبت به مرد داشته و همیشه وجود او طفیلی وجود مرد فرض شده است. دیدگاه های متفکران و نظریه پردازان متأخر غربی نیز نشان می دهد که این رویکرد به زن تغییر نکرده است؛ نیچه، هابز، شوپنهاور و جان لاک سرآمدان این نگرش تحقیرآمیز به زن در غرب جدید هستند؛ برای نمونه فردریش نیچه، فیلسوف بزرگ آلمانی، جنس زن را پست و محور شرارت معرفی می کرد و با صراحت اعلام می نمود که خرد به مردان اختصاص دارد و ممکن است حیوان خردمند وجود داشته باشد، اما زن خردمند هرگز! د) آمار جرائم علیه زنان در غرب، همچون تجاوز به عنف و قتل و آزار و اذیت، نشان دهندة این حقیقت است که در عمل نیز رفتار مردان با زنان برای آنان چندان امیدبخش و تحمل پذیر نیست و زنان نه تنها در نگاه مردان پست انگاشته شده، بلکه در عمل نیز تحت انقیاد و ستم بوده اند. ظهور جریانی اعتراض آمیز برای احقاق حقوق ازدست رفتة زن در دنیای غرب با وضعیت ذکرشده در فوق چندان دور از ذهن نمی نماید و درواقع جنبش فمینیسم محصول طبیعی و بی قید و شرط اوضاع جامعة غربی است.
فمینیسم نسخه ای منحصربه فرد یا جهان شمول؟ هر پدیدة اجتماعی برای وجود پیدا کردن نیازمند ایجاد بستر و زمینة اجتماعی است و جنبش فمینیسم یا هر جریان دیگری در فضای جامعه با عوامل اجتماعی آن جامعه ارتباط مستقیمی دارد. اگر قرار است جنبش اعتراض آمیز و انتقادی فمینیسم، با نسبتی که با وضعیت و ویژگی های جامعه غرب دارد، در فضای دیگری بازتولید شود، ابتدا نیازمند ایجاد بستر اجتماعی و زمینه های فکری و فرهنگی متناسب با خود در آن فضاست. طبیعتاً وقتی فمینیسم معلول عوامل و وضع فکری و اجتماعی جامعة غربی و نسخه ای برای رهایی زن از وضعیت مسموم آن جامعه است، نمی تواند نسبتی با فضای جامعه ای داشته باشد که هیچ کدام از آن عوامل و بسترها امکان و فرصت ظهور نیافته اند؛ به عبارت دیگر برای تجویز فمینیسم در حکم نسخه ای رهایی بخش ابتدا باید زمینه های فکری و اجتماعی پیدایش این پدیده را در جوامع دیگر فراهم کرد؛ در غیر این صورت تجویز این نسخه برای فضاهای متفاوت دیگر چندان موضوعیتی نخواهد داشت. حتی امروز این نگرش در میان فمینیست های پست مدرن همچون ایریگاری، والتر و... پدید آمده است که فمینیسم نه فقط نسخه ای جهان شمول نیست و نمی توان تعریفی جامع و لیبرالی از زن کرد، بلکه نگرش به زنان در جوامع و بستر فرهنگ های مختلف متفاوت است و نگاه یکسان به تمامی اینها، خود منشأ ظلم های گوناگون خواهد بود؛ البته همان طورکه انتظار می رود این نگاه ها، فمینیست های لیبرال را برآشفته است.
جنبش فمینیسم در ایران ورود جنبش های فمینیستی و نهضت دفاع از حقوق زنان در جامعة ما پدیده ای متأخر و برای سدة اخیر است؛ البته پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در زمان حاضر نیز این جنبش، پررنگ تر به فعالیت خود ادامه داده است. جنبش فمینیسم در ایران را می توان مثالی دانست برای منطبق نبودن یکی از پدیده های اجتماعی غیر بومی با وضعیت بومی جامعه ای دیگر. فمینیسم در کشور ما بدون توجه به وضعیت متفاوت ما با غرب و عجولانه و دست وپا شکسته به وجود آمد. وقتی به این پدیده در جامعة خود نظر می کنیم تفاوت بنیادی و عمیقی که به دگرگونی ماهیت غربی آن و هماهنگی اش با وضع بومی کشور ایران منجر شده باشد نمی بینیم تا جایی که به راحتی می توان ادعا کرد نسخة تجویزشدة فمینیستی برای جامعة ایران دقیقاً ترجمه و کپی برداری از روی نسخة فمینیستی جوامع غربی است. در ادامه چند مثال دراین باره برای اثبات ادعای فوق آورده شده است:
1ــ نظریة فرهنگی و اجتماعی بودن بحث جنسیت: یکی از بحث های محوری که در مکتب فمینیسم، روی آن به شدت تأکید می شود بحث تفاوت جنس و جنسیت است. در این مبحث این گونه استدلال می شود که جنس با جنسیت تفاوت دارد از این جهت که جنس به ویژگی های زیستی و بیولوژیک افراد بشر اشاره می کند، اما جنسیت سبک سازة فرهنگی و اجتماعی است که توسط جامعه و در فرایند جامعه پذیری افراد پدید می آید و هیچ نسبتی با جنس افراد ندارد. جملة معروف سیمون دوبوار، فمینیست فرانسوی، که «زن متولد نمی شود، بلکه ساخته می شود» این مطلب را بیان می کند که جنسیت افراد را جامعه تعیین می کند. این نظریه، که سیمون دوبوار آن را مطرح کرده، امروزه محور اصلی و شاه کلید مباحث فمینیستی در کشور ماست که بدون هیچ نقد یا دخل و تصرفی در محافل فکری و دانشگاهی مطرح می شود. این نظریه برای اثبات تساوی حقوق مرد و زن و رد تفاوت های میان این دو بیان می گردد.
2ــ دین زدایی و عرفی سازی جامعه: یکی دیگر از ویژگی های فمینیسم غربی رشد آن در فضایی سکولار و غیر دینی و دین ستیز بودن ذاتی آن است. جنبش فمینیسم در ایران نیز با پیروی از این ویژگی آن در جوامع غربی، به دنبال دین زدایی از جامعه و بی اثر جلوه دادن آموزه های دین مبین اسلام در ادارة جامعه و احقاق حقوق زنان است. مخالفت علنی با آموزة دینی حجاب و بی اعتنایی و مقابله با این ارزش در محافل خود، یکی از نشانه های تلاش جنبش فمینیستی برای دین زدایی از جامعه است. از نمونه های دیگر این تقابل می توان به گرایش های سیاسی سکولار سردمداران جنبش فمینیسم در ایران یا روشنفکران حامی این جنبش اشاره کرد که با روش های متفاوت، مخالفت خود را با نظام اسلامی و ولایت فقیه بیان کرده اند. این تلاش ها در حالی انجام می شود که جریان های فمینیستی فعال در کشور ما از این نکته غفلت می ورزند که هویت زن ایرانی سالهاست که با دین و مذهب گره خورده است و دین زدایی از ساحت زندگی آنها نه کار آسانی است و نه مفید.
3ــ خانواده ستیزی: یکی دیگر از ویژگی های نظریات فمینیستی، به ویژه در نوع مارکسیستی آن، انکار خانواده به مثابة نهادی تأثیرگذار در انسجام جامعه و جلوه دادن این نهاد ارزشمند به صورت نمونة کوچکی از جامعة دارای تضاد طبقاتی است. فمینیست های مارکسیست معتقدند همان گونه که اختلاف طبقاتی در جامعة سرمایه داری سبب می شود طبقة مسلط طبقة کارگر را استثمار کند، خانواده نیز در جامعة سرمایه داری مدل کوچک شده ای از این جامعه است که در آن مردان در جایگاه قشر مسلط و دارای سلطه زنان را استثمار می کنند. فمینیست های مارکسیست خانواده را نهادی می دانند که با جامعه پذیر کردن افراد براساس ارزش های جامعة سرمایه داری، به بازتولید و بقای این نهاد کمک می کنند. این گروه معتقدند برای رهایی زنان از سلطة مردان باید نهاد خانواده به هر شکل و نوعی که وجود دارد از بین برود و زندگی اشتراکی الگویی است که این گروه آن را به جای این نهاد توصیه می کنند. این موضوع در میان جنبش فمینیستی ایران نیز وجود دارد. فمینیست های ایرانی هم خانواده را نهادی می دانند که با اجتماعی کردن افراد براساس الگوهای جنسیتی کلیشه ای جامعة ایران، در بازتولید نظام پدرسالار بسیار مؤثر است و اشتراک نگاه و ایدئولوژی این عده با جریان های کمونیستی جامعة ما نیز این موضوع را تا حد بسیاری روشن می کند.
4ــ مطالبات لذت محورانه و اصالت فردیت: از ویژگی های دیگر جنبش انتقادی زنان در غرب مطالبات فردمحور و لذت گرایانة زنانه است که بر اصل آزادی زنان در روابط جنسی و تلاش برای احقاق حقوق فردی آنان تأکید می کند. به اعتقاد این عده از طرفداران حقوق زنان همان گونه که مردان در برقراری رابطة جنسی هیچ محدودیتی ندارند و با مشکلاتی نظیر حاملگی ناخواسته رو به رو نیستند، زنان نیز باید با قانونی شدن حق سقط جنین به این آزادی در روابط جنسی دست یابند.
5ــ تاریخ سازی ایدئولوژیک: یکی از ویژگی های گفتمان فمینیستی را می توان تاریخ سازی ایدئولوژیک دانست. یکی از موارد مهم این تاریخ سازی ها، نظریه مادرسالاری اولیه است. این نظریه که مردم شناسان قرن نوزدهمی، به ویژه مورگان در کتاب « جامعه باستان» آن را پایه گذاری کرد، بر این امر تأکید می کند که برابرى خواهی بر جوامع اولیه حاکم بوده و هیچ یک از نابرابرهای جامعة امروزی، که بر پایة خانواده، مالکیت خصوصی و دولت پایه گذاری شده، وجود نداشته است. همچنین جوامع اولیه، جوامعی مادرسالاری بودند که زنان در تولید و زندگی اجتماعی جایگاه رهبری را به دست داشتند و از ارج و ارزش بسیاری برخوردار بودند، اما به تدریج و با قرار گرفتن اقتصاد کشاورزی به جای اقتصاد شکار نظام مادرسالاری به تدریج به نظام پدرسالاری تبدیل شد.
6ــ اعتراضی بودن: یکی دیگر از ویژگی های جنبش فمینیسم را می توان اعتراض یا نارضایتی ایدئولوژیک این جنبش دانست. صرف نظر از بیان احساسی و خشن طرفداران این جنبش، نوعی نارضایتی رو به تزاید در گفته های فمینیست ها به وضوح مشاهده می شود. صرف نظر از دورة ادعایی مادرسالاری اولیه، فمینیست ها از وضعیت زنان در طی تاریخ ناراضی هستند. این نارضایتی حتی با دستیابی دوره ای فمینیست ها به بعضی از اهداف و خواسته ها، به جای کاهش، مدام در حال افزایش است. اگرچه این مطالبه به صورت علنی در غرب مطرح شده و به نتیجه نیز رسیده است، در کشور ایران حساسیت های عرفی و مذهبی موجود، مانع شده است که جنبش دفاع از حقوق زنان به صورت علنی این مطالبه را در میان مطالبات خود مطرح کند و به همین دلیل آن را در پس پردة مطالبات دیگر خود و به صورت غیر علنی و گاهی با نشان دادن آن در رفتارها و حوزة شخصی خود، مطرح کرده و به دنبال نهادینه ساختن آن در بطن عمومی جامعه اند. مواردی که نشان می دهد جنبش فمینیسم در ایران بدون توجه به وضعیت فکری، اجتماعی و فرهنگی این جامعه به وجود آمده بیش از مواردی است که بیان شد، اما در هر حال با توجه به این نکته ها باید در نظر داشت که مسئلة زنان در دنیا هر چه که باشد موضوع سخن در اینجا زن ایرانی است. زن ایرانی و مسئلة آن، با زنان سرزمین های دیگر تفاوت عمیقی دارد؛ هرچند دغدغه ها و اصول مشترکی نیز میان زنان وجود دارد. زن ایرانی و مسئلة آن در فرهنگ، زبان، رسوم و عادات سرزمینی با تاریخ چندهزارساله ریشه دارد و قریب چهارده قرن است که دارایی های تمدنی زن ایرانی با یکی از ادیان بزرگ جهان آمیزش یافته است؛ به گونه ای که در بروز خارجی آن با موجودی انسانی مواجه ایم به نام «زن ایرانی مسلمان» که برای فهم و شناخت مسئلة زنان، و دادن راهکار و برنامه به منظور حل و رفع آن باید به هر سه جزء این عنوان توجه کرد و غفلت از یکی از این سه جزء یا فرو کاستن هر کدام به دیگری، به حل مسئلة زنان چندان کمکی نمی کند. جنبش دفاع از حقوق زنان در ایران زمانی بومی می شود که توجه به این سه جزء در تار و پود آن تنیده شده باشد.
فمینیسم ایرانی راهی به سوی مدرنیته با دقت در فعالیت ها و مطالبات جنبش دفاع از حقوق زنان در ایران درمی یابیم که این جنبش، همان گونه که خود صریحاً به آن اذعان نموده، آرمان شهر خود را در غرب بنا کرده است و ایدئال خود را در برقراری جهانی واحد با حکومت لیبرال دموکراسی می داند و تلاش برای احقاق حقوق زنان با تعریف مدرن آن، گامی است که این جنبش در این مسیر برمی دارد. جنبش زنان ایران، به اذعان سردمدران و بزرگانش، به دنبال بالا کشیدن جایگاه زنان و حقوق آنان نیست، بلکه به دنبال تشکیل جامعة انسانی و برابر برای همة افراد و دادن آزادی فردی به تک تک آنهاست که این نوع نگاه و تعریف از جامعة بشری از فهم انسان مدرن از جامعة انسانی و جایگاه انسان در نظام هستی برخاسته است.
منابع: آبوت، پاملا و کلروالاس. درآمدی بر جامعه شناسی نگرش های فمنیستی، ترجمة مریم خراسانی و حمید احمدی، تهران: مادر آبوت، پاملا و کلروالاس. جامعه شناسی زنان، ترجمة منیژه نجم عراقی، تهران: نی احمدی خراسانی، نوشین. زنان زیر سایه پدرخوانده ها، تهران: توسعه تانگ، رزمری. درآمدی جامع بر نظریه های فمینیستی، ترجمة منیژه نجم عراقی، تهران: نی سجادی، سید مهدی. فمینیسم پست مدرن، تهران: معاونت سیاسی نهاد رهبری سایت های مدرسه فمینیستی و کمپین یک میلیون امضا
|
20:44 - یکشنبه 28 آذر 1389 / شماره : 19992 / http://jang-narm.com/index.aspx?siteid=51&pageid=3129&newsview=19992
نوشته شده در دوشنبه 89/9/29ساعت 5:1 عصر  توسط عضو گروه شهیداوینی
نظرات دیگران()