پنجمین نگاه به سینمای آخرالزمان نگر، با حضور استاد "شاه حسینی" در خصوص سینمای اسطوره ساز و اسطوره سوز آخر الزمانی هالیوود در فرهنگسرای رسانه برگزار شد. 25 فروردین 1389
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی کانون اندیشه جوان، دکتر مجید شاه حسینی پژوهشگر حوزه ی رسانه در پنجمین نشست، از سلسله نشستهای "سینما و اندیشه" که به موضوع روایتهای تحلیلی سینمای فرجام نگر هالیوود اختصاص دارد، بحث اسطوره و آخرالزمان در سینما را مورد بررسی و تحلیل قرار داد. بر اساس این گزارش شاه حسینی با اشاره به روایتهای ارائه شده در حوزه سینمای فرجام نگر، همچون آخرالزمان طبیعی، تکنولوژیکی و تخیلی، سینمای فرجام نگر اسطوره ای را یکی از تأثیر گذارترین حوزه های روایتی سینمایی عنوان کرد.
اسطوره چیست؟
وی در تعریف اسطوره گفت: متأسفانه هنوز در جامعه فرهنگی و دانشگاهی ما تعریفی از اسطوره وجود ندارد، چنانکه برخی اسطوره را معادل دروغ می دانند و برخی دیگر معادل قصه های کهن و افسانه می شمارند، البته شاید اسطوره با همه اینها نگاه مشترکی داشته باشد ولی در نگاه صحیح اسطوره آن چیزی است که باید می بود! اسطوره آرزوی جهان است، آرزویی که باید باشد و ساده تر اینکه اسطوره آرزوی انسان آرمانگرا است از دنیایی که واقعیتهایی دیگر دارد، پس اسطوره واقعیت برتر است.
نگاه اسطوره ای نگاهی است که دوست داشتیم آنگونه باشد
شاه حسینی ادامه داد: نگاه اسطوره ای نگاهی فرا زمینی است، همان نگاهی که دوست داشتیم چنین باشد! به همین جهت شاهنامه متنی اسطوره ایست و در زمانی خلق می شود که جامعه ایرانی نیازمند نوعی نگاه آرمانی به جامعه می باشد، نگاهی آرزومند، برای آنگونه شدن. و به همین اعتبار است که ما اسطوره را از قصه، متل و افسانه تمیز می دهیم و می دانیم و گفته می شود که هر کس اسطوره های هر قوم را بشناسد می تواند آن قوم را بشناسد، از این رو هیچ ملتی نیست که اسطوره نداشته باشد، حتی اگر آن ملت، ملتی 290 -300 ساله، همانند آمریکا باشد! چرا که می بینیم همین ملت برای خود علاوه بر اسطوره های "وسترن" اسطوره های مدرنی چون "سوپرمن"، "بت منفو اسپایدرمن" می سازند.
این پژوهشگر و مدرس سینما افزود: پس می بینید که اسطوره چقدر مهم است، آنگونه که می بینیم برای جامعه ای که ریشه های اسطوره ای ندارند، اسطوره سازی می کنند و متعاقباً اسطوره سوزی دیگر فرهنگ ها را نیز دنبال می کنند. من در برنامه ای تلویزیونی با عنوان سینمای مجازی پیش از این گفته بودم که کمتر سینمایی هست که همانند هالیوود به ریشه های تاریخی اقوام دیگر حمله کند، چون خود ریشه ندارد، می بینیم که به محض آنکه ژاپنی ها گودزیلا می سازند، گودزیلایی با ورسیون آمریکایی تولید می شود که در آن گودزیلا موجودی خبیث نشان داده می شود.
تخصص سینمای هالیوود مسخره کردن اسطوره ها است
وی افزود: تخصص سینمای هالیوود مسخره کردن اسطوره ها است، یعنی شیوه قالب شیوه آمریکایی است و حالا اگر شما از این شیوه فاصله بگیرید، طنز می شوید و بدین گونه است که در سینمای هالیوود، تراز انسانیت مرد سفید پوست آمریکایی است و اگر شما مرد سیاه پوست آمریکایی باشید، یک قدم از تراز عقب ترید و اگر شما یک اروپایی و یا آسیایی و یا سیاه پوست آفریقایی باشید به ترتیب، قدمهای بیشتری از انسانیت ترسیم شده در سینمای هالیوود عقب تر هستید. به طوریکه شاهد هستید در فیلم های آمریکایی عموماً انگلیسی ها موجودات مسخره ای هستند چرا که قرار است تنازع در فرهنگ مدام به رخ کشیده شود و حال اگر قرار باشد به جای مرد انگلیسی مرد آسیایی نشان داده شود، تصویر ارائه شده مسخره تر به نظر می آید و اگر آفریقایی باشد، در نهایت این نمایش قرار می گیرد.
درآخرالزمان اسطوره ای با اسطوره های فرهنگ های غیر آمریکایی شوخی می شود
شاه حسینی با بیان اینکه سینمای آمریکایی اقوام جهانی را در منحنی استاندارد قرار می دهد، که نقطه استاندارد آن انسان آمریکایی است و اقوام دیگر در درجه کمتر از آن جایگاه قرار گرفته اند گفت: در سینمای آخرالزمان اسطوره ای با اسطوره های فرهنگ های دیگر شوخی می شود و این بدان معنا است که اگر شما با اساطیر یک قوم شوخی می کنید، یعنی آرمانهای آن جامعه را مسخره کرده اید. پس با قید این نکته در ذهن، فیلم 300 تعریفی دیگر پیدا خواهد کرد، چرا که در نگاه آخرالزمانی اسطوره ای این اساطیر هستند که به آنها حمله می شود و تنها از اسطوره های مدرن تجلیل می شود.
وی در رابطه با تنازع اسطوره ها با یکدیگر در سینمای آخرالزمانی آمریکا گفت: در فیلم "ارباب حلقه ها" در آخر هر قسمت جنگ است و در نبرد فرجامین رقیب اژدها دارد و به سپاه خیر که عقاب دارد حمله می کند، در اینجا باید دانست که دعوای عقاب و اژدها در واقع همان دعوایی است که "هانتینگتون" می گوید، یعنی شرق و غرب... و در این فیلم ها اسطوره ها مرز بندی می شوند.
این پژوهشگر ادامه داد: در فیلم "نارنیا" لشگری از انسانها و موجودات غیر انسانی ونیمه انسانی وسانتورها دیده می شود که در این فیلم هم، اساطیر یونانی در لشگرخیرهستند واساطیرشرقی درلشگر شر،این بدان خاطر است که مدرنیته غربی خود رامستظهر به فرهنگ یونان می داند.
رویکرد اساطیری ریشه در ضمیر ناخودآگاه انسان دارد
وی در ادامه پنجمین نشست سینمای اندیشه اظهار داشت: درفرهنگ همه اقوام کهن واژه ابر مرد وجود دارد، حال در ایران "رستم" است، در آلمان "فردریک" و در یونان "هرکول"، همچنین در همه اقوام کهن الگوی قربانی وجود دارد، یعنی مفهومی که از دست می دهیم تا در ازای آن چیز بزرگتری حاصل شود، و در عین حال در همه اقوام کهن، الگوی آخرالزمان دیده می شود، از این رو رویکرد اساطیری ریشه در ضمیر ناخودآگاه انسان دارد.
شاه حسینی با اشاره به فیلم های سه گانه ارباب حلقه ها گفت: برای یافتن نقاط مشترک فیلم های اسطوره ای به داستان ارباب حلقه ها نگاهی می اندازیم، در این فیلم نگاه تقدیری وجود دارد، این نکته مهم فیلم هایی از این دست که می گوید انسان ضمن اینکه اختیار دارد، اختیاراتش با جبر های بیرونی در چالش و تنازع است، این گذشته از مسئله جبر و اختیار از منظر دینی این باور را دارد که انسان باید یک دور یا یک مراسم آئینی را کامل کند، همانگونه که در این فیلم حلقه ای بوده که کامل نشده، به همین جهت نظام عالم و تعادل به هم می خورد .
در این آثار جبر بیرون انسان را وا می دارد تا از هفت خان هایی بگذرد، از این رو رستم هفت خان دارد و هرکول دوازده خان ... و در تمام این موارد هاتفی می آید و دو راه را به اسطوره پیشنهاد می کند: راه آسان و راه سخت، که در راه آسان پادشاهی است و خوشی ولی در راه سخت می توانی با تحمل سختی جهان را تغییر دهی! در اساطیر یونان که نماد مدرنیته و فرهنگ آن است، بیش از همه این نگاه جبری وجود دارد.
تراژدی یعنی نبرد نافرجام انسان با تقدیر
مدرس حوزه سینما و رسانه با تعریف کمدی و تراژدی در ادبیات یونانی گفت: کمدی یعنی داستانی که هر دو سر آن روی زمین است و این به معنی روابط و تعامل انسانها با یکدیگر است، ولی تراژدی قصه ایست که یک سر آن در زمین است و سر دیگر آن در آسمان! و چون در آخر آن آدم ها بازنده می شوند پایانی تلخ دارد، از این رو تراژِدی را می توان نبرد نافرجام انسان با تقدیر دانست.
به عنوان مثال ادیپوس کسی است که قرار است پدرش را بکشد و با مادرش ازدواج کند، او نماد خرد و تعقل است که تمام تلاشش برای تغییر تقدیر محتوم به باخت او می انجامد. در تمام فیلم های آخرالزمانی اسطوره ای نبرد تقدیری، پیشگویی قدیمی و طلسم کهن و رمزی دیده می شود که باید باز بشود، اما از آنجا که فیلم ها باید به hapy end پایان یابند، برخلاف گذشته به تراژدی ختم نمی شوند و معمولاً پایان خوش دارند.
جادو و رمز با الگو های کهن دیگر مؤلفه سینمای آخرالزمانی اسطوره ای
شاه حسینی تصریح کرد: نکته دیگر از مشخصه های اینگونه آثار بکارگیری از عنصر جادو و رمز با الگوهای کهن است که باید رمز گشایی شود و مهمترین بحث در آن منجی است که در اینجا منجی ها آدم هایی هستند که تعریف درستی ندارند، زیرا اغلب می توانند مانند ارباب حلقه ها و نارنیا از کودکان انتخاب شوند و این طبق یک پیشگویی قدیمی است که کودک می تواند وارد شرایط پیچیده اسطوره ای شود، زیرا اعتقاد دارد که اینجا قرار نیست علم و دانش به کمک بیاید، بلکه تقدیر و شرایط فکری انسان اهمیت دارد. همانند اسطوره "آرتور"، کودکی که توانست شمشیر را از سنگ بیرون بکشد و یا "فردریک"، که می خواهد به ما بگوید لازم نیست خیلی هم دانشمند باشی! و فقط لازم است به قول قدیمی ها پیشانی نوشت داشته باشی و می بینیم که منجی، خیلی وقتها نمی فهمد که یک منجی است، همانند "اسپایدر من" که علی رغم اینکه نمی فهمد، نمی خواهد منجی باشد ولی چون تقدیر او بوده این کار را می کند.
وی در خلال نمایش قسمتهایی از فیلم ارباب حلقه ها، با اشاره به الگوی اسطوره ای "جان رمبو" بیان کرد: در "فیلم آخرین خون" عملکرد "رمبو" از نگاه اسطوره ای درست به نظر می رسد و مورد تحسین واقع می شود چون طبق اصول اسطوره ای ساخته شده، از این رو هر جای دنیا که این فیلم به نمایش گذاشته شد، شخصیت آن مورد تحسین قرار گرفت .
برای جهانی کردن هر چیزی می توان از روایتهای اسطوره ای استفاده کرد
وی در پاسخ به اینکه چرا استثنایی ترین افراد هم با دیدن این فیلم می توانند با رمبو هم زاد پنداری کنند، گفت: "رمبو" چون در قالب اسطوره ای بیان شده فهمیده می شود، همانگونه که در قالب انیمیشن هم شخصیت های تام و جری اینگونه هستند، چون بر اساس اسلوب اسطوره ای قوی ولی کودن، ضعیف ولی باهوش ساخته شدند، از این رو برای جهانی کردن هر چیزی می توان از روایتهای اسطوره ای استفاده کرد .
وی ناشناخته بودن زمان و مکان در داستان های اسطوره ای را یکی دیگر از مشخصه های آثار آخرالزمانی اسطوره ای عنوان کرد و افزود: زمان و مکان در داستان فیلم ارباب حلقه ها وجود دارد، اما این زمان و مکان با زمان و مکان ما متفاوت است .
زمان و مکان در فیلم های اسطوره ای نا مشخص است
مکان مورد نظر معمولاً برای ما قابل فهم نیست و زمان یک حرکت خطی ندارد بلکه، دارای یک نگاه سینوسی و دوری است به طوری که در این داستان اسطوره ای می گویند هزاران سال پیش هفت حلقه درست شد و یکی از حلقه ها پیدا نشد و در یک دور تاریخی این حلقه یافت می شود و جریان ساز می شود و باز در یک دور دیگر تاریخی جریان دیگری اتفاق می افتد، در این داستان ها، نگاه دخانی وجود دارد که این نظر در اغلب اساطیر کهن دوره ای تعریف شده است، یعنی دوره زرین، سیمین و مفرغ .
طبق این نگاه با پایان یافتن دوره طلایی، بشر بوجود می آید و دوره پهلوانان ایجاد می شود و با پایان یافتن پهلوانان دوره مفرغ فرا می رسد که این دوره شروع دوران باستان است، لازم به ذکر است که این نوع نگاه در اساطیر ایران باستان هم بوده است، یعنی ابتدا جنگ انسان با دیو که با حضور رستم تبدیل به جنگ انسان با انسان می شود و پس از آن دوره باستان آغاز می شود.
مکان اسطوره ای هم عالم ماده نیست، بلکه عالم دخان و یا از آن بالاتر عالم برزخ است به تعبیری جغرافیای عالم اسطوره ای دایره هایی تو در تو است که در یک نقطه به هم متصل می شوند.
وی ایراد داشت: در فیلم های آخر الزمانی اسطوره ای اگر خط کشی خیر و شر نباشد، یک اثر اسطوره ای آخرالزمانی ایجاد نمی شود، از این رو فیلم ارباب حلقه ها می تواند یک نمونه تیپیک از آخرالزمان اسطوره ای باشد که اینگونه است.
نوع دیگر سینمای اسطوره ای هالیوود، سینمای اسطوره سوز است
پژوهشگر سینما و رسانه با اشاره به نوع دیگر سینمای اسطوره ای با اشاره به سه گانه های مومیایی گفت: در این نوع فیلمها سعی در اسطوره سوزی می شود، آنگونه که در مومیایی یک و دو به اسطوره های باستانی تمدن مصر و در مومیایی سه به اسطوره کهن چین حمله می شود و سعی می کند در این مدل با تحقیر اسطوره های ملل، فرهنگ آمریکایی مطرح بشود.
وی با اشاره به فیلم "نارنیا" که یکی از پر فروش ترین فیلم های سال پس از 2000بوده، گفت: در سرزمین نارنیا چهار نوجوان انگلیسی آدمهای خوب و قهرمان این سرزمین دخانی هستند و گروهی از دزدان دریایی و حیوان و جن در آن وجود دارد که لشگر خیر و شر از نوع انسان و جن و حیوان شکل می گیرد، با توجه به اینکه اینگونه داستانها بیشترین اقبال را در سالهای اخیر داشته است، نشان می دهد که قسمتی از روح بشر متمایل به این بخش است و آن را می پسندد، برای همین آن را می سازند و با آن همزاد پنداری می کنند .
وی با اشاره به سه گانه های مومیایی در رابطه با حضور یک غربی در فضایی شرقی و اسرار آمیز گفت: حضور یک غربی در فضایی شرقی و اسرار آمیر، کلیشه ای است که بارها و بارها تکرار می شود ولی علی رغم تکرار آن برای غربی ها جذاب است و از آن خسته نمی شوند، زیرا شرق همیشه مرموز و نگاه شیطانی را القاء می کند به طوری که در مومیایی سه فضای اساطیری از مصر به چین می رود و محور وقایع آخرالزمانی یک مومیایی چینی است و این یعنی همان نظریه "هانتینگتون"، بدان معنی که غرب هم با کنفسیوس نزاع دارد و هم با اسلام! http://www.kanoonandisheh.com/topnews/003943.php
|