قسمت سوم مصاحبه محققان و طلاب و دانشجویان خانه هنر و اندیشه مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما در قم با منتقد محقق سینما، آقای سعید مستغاثی با عنوان «جادوئیسم و سینما». شماره 22 نشریه رواق اندیشه و هنرماهنامه تخصصی خانه هنر و اندیشه
-اگر تمایل دارید، خلاصه ای از بحث تا اینجا را بفرمائید.
تا اینجا ظهور فیلمهای جادوگری و جادوئیسم در غرب را در دو جنبه بررسی کردم، یکی جنبه جامعهشناختی بود و یکی جنبه آرمانگرایی و سیاسینگری. از جنبه جامعه شناختی عرض کردم بعضی اعتقاد دارند این موج از اروپا به آمریکا رفت، موج بی بندوباری، عصیانگری، شورش بر علیه بافتهای سنتی جامعه و خانواده از دهه هفتاد خیلی در آمریکا اوج گرفت، فیلمهایی که از آن موقع است، اغلب، قهرمانا ضد سنت و ساختارشکنی دارد. افراد میخواهند آن محیط خودشان را بشکنند و بروند بیرون. این قضیه باعث شد که طبعاً طبق اسنادی که وجود دارد، خانوادهها در درجه اول از هم بپاشند و مضمحل شوند، سپس روابط بسیار شدید غیراخلاقی درجامعه ایجاد شود و با سیل بچههای نامشروعی که به وجود آمده اند روبرو شویم و جامعه در معرض اضمحلال قرار بگیرد.
در مقابل این وضع، دو واکنش انجام شد،یکی از سمت خود جامعه، یعنی خانوادهها وقتی که این معضل را در جامعه دیدند، سعی کردند یک مقدار بیشتر حفظ کنند بچههایشان را، ارگانهای آموزشی و مراکز روانشناسی هم به تکاپو افتادند. فهمیدند که این نوع آزادی دادن به بچه ها مضر است و به صورت سم دارد در جامعه نفوذ میکند، نزدیک است که جامعه از هم بپاشد، ضمن اینکه افراط در آزادی های لیبرال اباحه گر، بیبندوباریهایی را به وجود آورد که باعث نوعی بحران معنویت در غرب شد. همیشه افراط، تفریط به بار میآورد، یک مقدار جوانها غیر از آنکه خود آن ارگانهای خانوادگی و جامعه سعی کردند اینها را سوق بدهند، خودشان هم یک نوع خلا معنوی حس کردند، خواستند به یکسری آموزههای معنوی گرایش پیدا کنند، به طرف خانواده آمدند، خوب طبعاً این در فیلمها بازتاب داشت، در جامعه بازتاب داشت.
این قضیه باعث شد که مردم غرب و سیاستمداران غرب اولاً احساس خطر کنند، چرا که این خطر وجود داشت که مردم و جوان ها سراغ دینهای خیلی محکمتر که در جامعه وجود دارد بروند، به خصوص اسلام. این است که سعی کردند در این میان بزرگراه یکسویه ای از تبلیغات جهت دار را بوسیله رسانه و سینما درست کنند. مثل همیشه که عمل میکنند، همیشه سعی میکنند فرقههای انحرافی درست کنند، طبعاً یکسری فرقهها بیشتر مطرح شد مثل بودیسم، عرفانهای شرقی، سرخ پوستی، عرفانهای من درآوردی، جنگیری و جادوگری و کفبینی و... . در فیلمهایشان نیز این قضایا را آوردند، این از طریق جامعهشناختی بود.
مسئله جادوئیسم و خرافات از طریق آرمانگرایی صهیونیستی نیز گسترش پیدا کرد. آرمانگرایی آنها با توجه به تفکر کابالیسم در میان اوانجلیستها و یهودیان و تفکر فراماسونری مشخص می شود. کابالیسم که یکی از مهم ترین ارکانش جادوگری است و جادوئیسم در آن نهادینه است، در پشت صحنه هالیوود به طور جدی قرار دارد. رئیس و به اصطلاح رهبر فرقه کابالا به نام ربی فیلیپ برگ الان از مهم ترین سرمایه گذاران و کنترل کنندگان هالیوود است و با اسرائیل و مراکز اصلی قدرت صهیونیستی آمریکا، روابط بسیار گرمی دارد. در این مورد، از این مشخصتر چه میشود گفت! به نظر من، این موارد دلایل صعود جادوئیسم در سینما،از دهه نود به این طرف بود.
-نقش اسلام انقلابی در ایران و تشیع را در به وجود آمدن چنین وضعی تا چه حد می دانید؟
خوب ببینید انقلاب اسلامی خیلی محاسبات را در غرب به هم زد، بسیار فراتر ازبحث جادوگری. این شاید یکی معلولها باشد. وقتی انقلاب اسلامی به وجود آمد اصلاً کل محاسبات اینها سر همان توسعه اسرائیل و به دست آوردن خاورمیانه بزرگ و همان ورد دامینیت که جزء مانیفیست آنهاست و در آن پروتکل حکمای صهیون است، به هم ریخت. در نتیجه این قضیه باعث شد که تجدید نظرهای اساسی در این کارهایشان بکنند، در سیاستهایشان، در انتخابهایشان، در دوستان و دشمنانشان، درجبههبندیهایشان؛ یعنی شما میبینید که با انقلاب اسلامی خیلی چیزها در دنیا به هم میریزد، اصلاً مسیحیان صهیونیست بعد از انقلاب اسلامی ایران قوت زیادی در آمریکا گرفته بودند. اوانجلیستها در دهه هشتاد و نود است که خیلی قدرت میگیرند و از طریق رسانه ها به طور خیلی قوی نظراتشان را مطرح میکنند، یعنی حتی تا سالهای قبل از انقلاب، خیلی محدود بودند.
تئوری ساموئل هانتینگتون که جنگ بین تمدن اسلام و غرب بود، در دهه نود(سال های 1993-94) مطرح شد، چهار سال پس از انقلاب اسلامی ایران، بعد از انقلاب خیلی مطالب که در زمان شاه نزدیک شدن به آن مساوی با زندان و اعدام بود، در مجامع و کتب علمی ما به صورت عمیق پی گیری شد. به طوری که الان برخی، اسناد مبنی فراماسونر بودن پاپ را دارند. با توجه به عمل کرد دستگاه واتیکان، می توان ادعا کرد واتیکان در واقع ابزاری در دستگاه صهیونیستهای مسیحی است. به طور سنتی صهیونیست ها با مسیحیت و اسلام مشکل داشتند. امروزه با فتح مراکز و افکار مسیحی، تنها دینی که به طور جدی در مقابل آنها قرار دارد، اسلام و به خصوص شیعه با مرکزیت ایران می باشد. برای همین است که شما در فیلمها میبینید که دشمنانشان مسلمانها هستند، تروریستها مسلمانها هستند. برای همین است که شما میبینید که شیطان را در سرزمین مسلمانها جستوجو میکنند، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را آنتی کرایست می نامند، میگویند در آخرالزمان ما همه مسلمانان را از بین میبریم، طبیعی است که این تفکرات باعث شده واکنشهایی شدید در طول سی سال اخیر، نسبت به انقلاب اسلامی مردم ایران داشته باشند.
-با این توضیحات، آیا می توان نوشته شدن و تولید و تبلیغات بسیار گسترده برای آثاری چون هری پاتر را پروژه ای از پیش برنامه ریزی شده بدانیم که با توجه به زمانه کنونی، توسط سردمداران اصلی قدرت در غرب و هالیوود اجرا شده است؟
در هری پاتر، دنیا دنیای جادوگرها است، هیچ معنویتی غیر از جادوگری وجود ندارد، یعنی نه نیروی الهی است نه معنویت دیگری، هر چی که هست دنیای جادوگرها است، همه کنشها و واکنشهای مثبت و منفی یا جادوگری اتفاق میافتد، هر کسی بهتر جادوگری بلد باشد، پیروز است، همه سعی میکنند شیوه های مختلف جادو را یاد بگیرند و علیه آن ولدموروت که نیروی شر است، به کار گیرند و در نهایت، سرزمین و قلمروی هری پاتر را به او برگردانند، یعنی هری پاتر همان «چوزن وان» است، فرد برگزیده است.
پرفروش شدن این چنین داستانی در فضای امروز سیاست و غلبه صهیونیسم مسیحی در آمریکا و انگلیس و جهان، طبیعی است، علاوه بر اینکه هری پاتر با یک برنامهریزی نوشته شد و تولید شد، دلایل بسیاری وجود دارد، که خانم جی.کی. رولینگ ابتدا به ساکن ننشست این داستالن را بنویسید. چرا که شاهد بودیم طبق اسنادی که خبرگزاری های جهانی ارائه دادند، دو نفر دیگر یکی در روسیه و یکی در آلمان آمدند و ادعا کردند که ما اول این داستان را نوشتیم و علیه خانم رولینگ ادعای جرم کردند. حتی ادعای آنها آنقدر قوی بود که دادگاه داشت به نفع آنها رأی میداد، ولی اینجا یکدفعه افرادی وارد کار شدند، به طور مشخص همان کمپانی قدرتمند صهیونیستی برادران وارنر و رأی دادگاه را به نفع خانم رولینگ چرخاندند.
این جریان در زمانی اتفاق افتاد که هنوز فیلم های هری پاتر ساخته نشده بود، دو بار این اتفاق افتاد، شما میبینید که چهقدر از مطالب مطروحه در هری پاتر قبلاً در سایر آثار سینمایی تکرار شده بود، در فیلمهایی مثل جنگ ستارگان مثل ارباب حلقهها، اسطورههای داستانی و تصویری و سمبلیک فراماسونری و یهودی و صهیونیست مسیحی به وفور در این قبیل فیلم ها دیده می شود. دلیل پرفروش شدن آن خیلی راحت قابل تحلیل است. خانم رولینگ اگر فقط خودش بود که در ابتدا پول نداشت که یک جلد آن را هم منتشر کند. اما اینها پول و سرمایه و تبلیغات بسیار عظیم جهانی پشت این کار قرار دادند تا این داستان به اسم داستان کودکان و نوجوانان در تیراژهای میلیونی، در همه جای جهان نفوذ کند.
متأسفانه در کشور خودمان نیز اسیر این بوق های تبلیغاتی شدیم. برخی افتخارشان این بود که همزمان با آمریکا و انگلیس و فرانسه و اروپا در اینجا هم کتاب چندم هری پاتر پخش میشود! به تقلید غربی ها، نصف شب یک عده بروند در خیابان بایستند و صف ببندند که کتاب را تهیه کنند و هیچ عکسالعملی هم در مقابل آمریکا انجام نگیرد! برخی مدعیان تفکر وکتاب خوانی هم می گفتند که این نشان آن است که دیگر بچههای ما منزوی نیستند، چون توانستند هری پاتر را همزمان با غربی ها بخرند و بخوانند!
حقیقتا چرا این سرمایههای وسیع و تبلیغات بی سابقه، پشت سر صدها کتاب داستان دیگر قرار نگرفت؟ چرا مثلاً وقتی شکسپیر میآید تاجر و نیزی را مینویسد، ناگهان در غرب ملعون خاص و عام میشود؟ چون که حرص مال دنیا زدن توسط فردی یهودی را در فیلم خود به استهزاء میکشد، لذاست که نباید همچین سرمایه ای پشت سر دیگر آثار قرار بگیرد. جالب است که قوت هری پاتر اینقدرها هم زیاد نیست که بطور طبیعی چنین تبلیغاتی را برای خود دست و پا کند. از داستان اول تا آخرش یعنی از فیلم اول تا همین فیلم پنجم که اخیرا آمد، فروش آن نزول چشمگیری داشته ولی بازهم ساخته شده، از الان همه چیز فیلم هفتم آن هم بسته شده است، از بازیگرهایش، کارگردانش، زمان اکرانش، محل های اکرانش و... . از الان بلکه چند سال پیش همه برنامهها چیده شده بود، اصلاً این طوری نیست که خانم رولینگ تنها همه داستان را پیش برده باشد. همه آنها حساب شده است، مشاورانی در اختیار او است مشاورهای خود کمپانی وارنر. مگر میشود در فضای انحصاری تبلیغات امروز دنیا یک نفر، تنها یک داستان سرخودی بنویسد و داستان آن هم همه جای دنیا پخش شود و میلیونها دلار هم خرج آن شود، متأسفانه در کشور ما هم تقریبا هیچکس نیست که کاری بکند و این خطر را مورد بررسی عمیق قرار دهد.
- جادوئیسم در فیلم ارباب آرزوها چطورتبیین می شود؟ فیلمی که در آن از مجسمه یکی از خدایان ایران باستان، شیطانی آزاد میشود و جامعه آمریکا را مورد تهاجم قرار می دهد.
من این فیلم را ندیدم ولی خیلی فیلمها است که به طور مشخص به ایران اشاره دارد، مثلاً در سری فیلم های بیگانه که بعد از انقلاب اسلامی ساخته شد، نشان میدهد که موجود خبیثی از اعماق قرون باستان میآید و غرب را تهدید می کند. به نظر برخی منتقدین دقیق، منظور از آن موجود خبیث، اسلام است. خیلی فیلمهای دیگر هم هست. البته برخی فیلمها هست که در این قضایا ما را به دام میاندازد، مثل فیلم سیصد. متأسفانه فیلمهای زیادی است که اشارههای فراوانی به ایران و انقلاب اسلامی دارد ولی توسط منتقدین غافل ما گفته نمیشود و خیلی فیلمها هست که میخواهند ایران را از اسلام جدا کنند و به نوعی ناسیونالیسم کور دامن بزنند، این دام خطرناکی است که جامعه ما در فیلم سیصد گرفتار آن شد.
-نکته مبهمی که فیلم ارباب آرزوها داشت، شیطان این فیلم کل جهان را میخواهد نابود کند، ولی هرکسی را که میخواهد از بین ببرد، قبل از آن به او اجازه میدهد که یک آرزو کند و او آرزوهای او را برآورده میکند.
چیزی که الان شما میفرمایید در فیلم جنگیر، فیلم از عراق شروع میشود، اول فیلم صدای اذان میآید. آنجا یک باستانشناسی است که با شیطان برخورد میکند، آنجا در عراق نمیتواند سرکوبش کند و با شیطان درگیر شود، بعد آن شیطان به آمریکا میرود و در وجود دختری حلول می کند و وجود او را تسخیر میکند. فیلم میخواهد بگوید، شیطانی که در سرزمین اسلامی هست را در همانجا سرکوب نکنید، میآید سراغ شما در آمریکا.
همان حرفی که جرج بوش زد، گفت، برای ریشه کنی محور شیطانی و تروریسم باید به محل تروریستها برویم. برای همین است که لشگرکشی به عراق میکنند. خیلی فیلمهایشان است که شیطان را چنین به تصویر می کشند که از شرق میآید، سپاهیان شیطانی از شرق میآیند، طبق همان نظرات آرماگدونی و پیش گویی های شبه مقدسشان که آنتی کرایست و سپاهیان شرورش، از شرق با جمعیت چهار صد میلیونی میآیند و در محلی به نام آرماگدون با سپاهیان غربی درگیر میشوند. مسیح هم میآید و در راس ارتش مسلح غربی ها قرار می گیرد. در آن نبر بزرگ نهایی، حدود دو سوم مردم جهان از بین میروند غیر از نوزادگانی که در کتاب مقدسشان آمده است.
در فیلمهای مختلفی این قضیه هست، فیلمی است به نام امگاکد2:مگیدو که این داستان را طبق کتاب مقدس مسیحیان ارائه میدهد. فیلمهای زیادی دیگری مثل فیلم آرماگدون، فیلمهای هری پاتر فیلمهای آرماگدونی هستند، یعنی آخرالزمانی هستند، که جادوئیسم بخش جدایی ناپذیر آن را در بر میگیرد. چند هفته پیش یک فیلم به بازار آمد به نام ششصدوشصت وشش به بیست، که قضیه مسیح و ضدمسیح بود. همین اخیرا فیلم دیگری روانه اکران شد به نام بیودله که خیلی هم روی آن تبلیغ میشود، فیلم آنیمیشن هم هست، که باز همان کلیشه تکراری مسیح و ضدمسیح است. سینما به تمام معنا آرایش آخرالزمانی گرفته و این مسئله قابل انکارنیست.