معناگرایی معکوس،عرفان پست مدرن،بودیسم ولامائیسم صهیون مآب درسینمای غرب (بخش ابتدایی)
با نگاهی به بودیسم، بودیسم تبتی، هندوئیسم، ذن، ذاذن، یوگا و ارتباط معناگرایی و زرسالاران و صهیونیست های بین الملل وتاثیرات سینما از این آیین ها
ا نگاهی به بودیسم، بودیسم تبتی، هندوئیسم، ذن، ذاذن، یوگا و ارتباط معناگرایی و زرسالاران و صهیونیست های بین الملل وتاثیرات سینما از این آیین ها (بخش اول این مقاله نگاهی دارد به فیلم ها وسریال های لبه تیغ، ماتریکس، انیماتریکس/ پویانمایی های نه گانه ماتریکس، بهار تابستان پائیز زمستان... و بهار، نفرین مجسمه سیاه، ای کیو سان، جواهری در قصر/ یانگوم بزرگ، افسانه شجاعان، روشنایی تضمین شده/ روشنایی ضمیر/ روشنایی ذهن)
اخیرا شاهدیم که موج بلندی از فیلم های اصطلاحا معنا گرا ایجاد شده و ازهمه بلندتر موجی است که مروج بودیسم با قرائت غربی آن، می باشد و معناگرایی هالیوودی با حدت تمام به سمت عرفانهای شرقی خصوصاً بودیسم پیش میرود و آثار شاخصی مانند سه گانه «ماتریکس» و «انیماتریکس»(انیمیشنهای نه گانه ماتریکس)، هفت سال در تبت، بودای کوچک، کاندون، نفرین مجسمه سیاه، لبة تیغ، کتیبة جادوئی، تن تن در تبت، بودا، بهار تابستان پاییز زمستان ... و بهار، سمسارا، معبد شائولین، ایکییو سان، جواهری در قصر (یانگوم بزرگ)، بودا از شرم فرو ریخت، راهب خشمگین، روشنایی تضمین شده، بودیسم و سرمایه جهانی، اوسه آم، چه آرزوهایی که میآیند، بابا عزیز، پرسشهایی برای دالایی لاما، تبّت، تفکر ذن و ... در حال مطرح کردن این نوع معناگرایی در جهان هستند. از طرفی دیگر، ستارگانی چون «کیانوریوز» نقش اول «ماتریکس»، «برادپیت» بازیگر «هفت سال در تبت»، «اوماتورمن»، «ریچاردگر»، «جت لی»، «استیون سیگال»، «شارون استون»، «لئوناردو دی کاپریو» نقش اول «تایتانیک»، «جان کلیز»، «آلانیس مورلیست»، «استینگ»، «گلدی هاون» و «اورلاندو بلوم» به داشتن گرایشات بودایی و پذیرفتن این آیین، در هالیوود مشهور... متن کامل در ادامه مطلب... / قسمت دوم در این پست
(بخش دوم و نهایی)
با نگاهی به بودیسم، بودیسم تبتی، هندوئیسم، ذن، ذاذن، یوگا و ارتباط معناگرایی و زرسالاران و صهیونیست های بین الملل وتاثیرات سینما از این آیین ها (بخش دوم و نهایی مقاله: با نگاهی به فیلم های هفت سال در تبت، بودای کوچک، بودا، سمسارا، کتیبه جادویی/راهب ضد گلوله، کوندون/کاندون دالایی لامای چهاردهم، بودیسم وسرمایه داری جهانی، راهب خشمگین)
بودیسم تبتی[38]، در اتحاد راهبردی با صهیونیسم و استکبار
در قرن شانزدهم میلادی لقب «دالایی لاما» از طرف پادشاه مغول، به رؤسای لامائیسم داده شد. «دالایی» به معنای دریاست.[40] اکنون چنان این آیین بر تبتیان رسوخ کرده که حوالی دهه هفتاد میلادی یک پنجم خانودههای تبتی در دیرها و معابد مشغول بودهاند. دیرهایی که مرکز مذهبی، سیاسی و اجتماعی هستند. اکنون «تنزین گیاتسو» متولد 1935م. به عنوان چهاردهمین دالایی لاما، رهبر تبعیدی تبتیان است. تنزین گیاتسو، 66 سال است که رهبر این فرقه است. وی در سال 1898م. به دلیل مبارزات غیرمسلحانه اش با سلطه چین بر تبت، جایزه صلح نوبل را گرفت! او از سال 1595م. به همراه صدهزار نفر از پیروانش توسط چین به هند تبعید شد و هم اکنون در دانشگاههای معتبر غرب، به او کرسیهای متعددی دادهاند تا مروج رسمی عرفان سکولار و مبارزه مسالمت جویانه (ذلتپذیر) و معنویت بدون خدا و متافیزیک بدون معاد و پیامبری و وحی باشد.[41] اخیراً مدال طلای کنگره، بالاترین نشان غیر نظامی آمریکا در دوران جنگطلبان بر این کشور، توسط جرج بوش 16 اُکتبر 2007 (24 مهر 1386) به دالایی لاما اهدا شد! همان رهبر بوداییان تبّت که دم از صلح و همزیستی مسالمتآمیز و تساهل و عدالت میزد و سردمدار شعارهایی چون «مهربانی، شفافیت، بینش»[42] در دانشگاهها و مجامع دینی و علمی اروپا و آمریکا بود و خود را به عنوان پیامآور معنویت و تعالیم مصلحانه از شرق برای غرب معرفی میکند و مدارای دینی و پیروی از طریق محبت را تبلیغ میکند و سمبل مبارزه خالی از خشونت، در رسانههای مسلط جهان است.[43] به راستی چرا غرب اینچنین واضح و معنادار از بودیسم تبتی حمایت می کند؟ چرا سمبل جنگطلبان جهان، جرج دبلیو بوش، که فقط در پنج سالة اخیر(2003-2008) دو جنگ، به قیمت چند صد میلیارد دلار و حدود یک میلیون کشته از مسلمانان، خصوصاً شیعیان عراق به راه انداخته است، اینچنین طرفدار عالی جناب «تنزین گیاتسو»، چهاردهمین دالای لامای بودایی شده است؟ ... متن کامل و پاورقی ها در ادامه مطلب... قسمت اول را در پست قبلی همین وب ببینید.
خبرگزاری فارس: فیلم «آخرین کنترلکننده باد» بیشک بهدنبال تبلیغ زندگی گیاتسو و اثبات رهبری معنوی جهانی برای رهبر بودائیان لامایی است. این رهبر بودایی که در زمان انتخابات سال 88 همنوای جنبش سبز بود، در برخی برنامهها و مصاحبهها با پلاکاردی سبز با شعار حقوق بشر برای ایران و آزادی ایران جلوی دوربین میآمد.
فصل نخست: سیری در آثار کوئیلو
سحر و جادو
روح جهانی
افسانه شخص
بعد انفسی افسانه شخصی
بعد انفسی افسانه شخصی
آوای دل
خدای خطاکار
رزم آور نور
احساس جانشین خرد
کنار آمدن با احساسات منفی
زبان نشانه ها
شهامت
عشق
فصل دوم: نقد
سراب سلوک
تضاد ایمان و اندیشه
در تسخیر شیطان
بالندگی با اشد مجازات
رؤیای از یاد رفته
ستم پذیری و گناهکاری
سراب آرامش و شادمانی
راه نرفتنی
نگاه نهایی
خبرهایی مبنی بر ممنوعیت دیرهنگام چاپ آثار انحرافی این نویسنده شنیده ایم که امیدواریم صحیح باشد: http://www.asriran.com/fa/news/152548
در همین باره قبلا هم مطلبی در این وبلاگ آمده بود که می توانید ببینید: نقدوبررسی آثار پائلوکوئیلو (نویسنده التقاطی برزیلی) پائولو کوئیلو، عرفان یا تسهیل سلطه
خبرگزاری فارس: کوئیلو گرایش مردم جهان به عرفان در دنیای فعلی را خوب دریافته است و گرایشهای شدید معنوی و عرفانی در آثارش موج می زند. اندیشهی وی را نمی توان در عرفان مسیحی خلاصه کرد بلکه آشکارا از برخی اندیشههای اسرار آمیز و آمیخته با سحر عرفان سرخ پوستی تاثیر پذیرفته است. همچنین مکتبهای معنوی شرق آسیا و یوگا، بودیسم، هندوئیسم و تائوئیسم بر او تاثیر جدی گذاشته اند. او جادوی سیاه را نیز با دوستش رائول تجربه کرده است.
نمایش فیلم تبلیغاتی فرقه ماسونی - صهیونیستی "رائیل" از رسانه ملی
شبکه پنج سیمای جمهوری اسلامی ایران (شبکه تهران) در اقدامی عجیب، با پخش فیلم سینمایی " ئی تی" به کارگردانی "استیون اسپیلبرگ" کارگردان کابالیست هالیوود، به ترویج عقاید فرقه ضاله کافران بی خدا (رائیل) پرداخت.
این فیلم که با حمایت دولت آمریکا و پنتاگون ساخته شده است، ماجرای سفر یک موجود فضایی به زمین را روایت می کند که با یک بشقاب پرنده برای ارتباط گیری با موجودات زمینی و همدلی با آنان، به یک نقطه از آمریکا فرود می آید و نهایتاً به کهکشان بازمی گردد. چند روز پیش نیز شبکه یک رسانه ملی برای دومین بار فیلم سینمایی "ورطه" به کارگردانی "جیمز کامرون" دیگر کارگردان کابالیست هالیوود را که در آن انقلاب اسلامی و دوران دفاع مقدس به عنوان بخشی از شرارت روی زمین در قرن گذشته معرفی شده بود، در معرض تماشای مخاطبان خود قرار داد که اتفاقاً این فیلم نیز به ترویج موجوداتی ماورائی به نام "ان.تی.آی"ها می پردازد که دارای حیات غیرخاکی هستند. محل اسکان این موجودات ماورائی، جایی شبیه معبد با معماری خاص است و جالب اینکه در فیلم اسپیلبرگ نیز بشقاب پرنده ئی تی، معبدی دقیقاً مشابه قبة الصخرة در بیت المقدس است.
سینمایی " ئی تی" مهم ترین فیلم تبلیغاتی فرقه ضاله ماسونی - صهیونیستی "رائیل" به شمار می آید که توسط هالیوود تهیه شده و تا زمان خود، پرفروش ترین فیلم تاریخ سینما بوده است که متأسفانه بدون هیچ گونه نقد و شرحی، توسط صدا و سیما پخش شد آن هم در شب جمعه ای که قرار بود فردای آن روز میلیون ها ایرانی، علیه هتک حرمت کفار شیطان صفت علیه کتاب آسمانی خود، راهپیمایی کنند. گفتنی است رائیلیها به وجود انسانهای ماورای کیهان به نام " اِلوهیم" (ئی تی) بهعنوان نمایندگان و پیامبران خالق انسان معتقدند که در چند دهه اخیر تلاشهای فراوانی در عرصه فرهنگی و بویژه سینما داشتهاند و نفوذ آنها در سینمای هالیوود کاملاً مشهود است. موجودات فضایی مورد اعتقاد فرقه رائیل، یهوه (نام عبری خداوند در عهد عتیق) نام دارند و خودشان را الله و خودشان را خالقین اصلی انسان معرفی می کنند و جالب اینکه هنوز کسی آنها را ندیده به جز مؤسس فرقه این فرقه که معروف به رائیل است و نام خود را از بخش دوم واژه "اسرائیل" اخذ کرده است. به گفته خود رائیل، موجودات فضایی به نام الوهیم با او در دامنه کوهی تماس گرفتند و خود را خالقین انسان معرفی کردند و به او مأموریت دادند تا مردم را به دین جدید در بیاورد.
الوهیم، رائیلیان و تورات تحریف شده
نام الوهیم بارها در تورات استفاده شده است که به موجوداتی اشاره دارد با پوست درخشنده که از آسمان به زمین نرول کردند که با اینکه مهربانند اما در واقع ترکیبی از دجال و شیطان هستند. نام الوهیم در بسیاری از کتیبه های باستانی و کتب پیش از میلاد به وفور به چشم می خورد اما مسئله این است که اصلاً کسانی به این نام با فراماسونی به نام "رائیل" تماس نگرفته اند و این نقشه ای از پیش طرح ریزی شده برای حمله به ادیان الهی بویژه اسلام است.وجود موجودات عجیب الخلقه به عنوان خدا یا پیامبر، اعتقاد به وجود بشقاب پرنده به عنوان مرکب خدایان خالق بشر، تأکید شدید بر ضرورت شبیه سازی سلولی و تأکید بر ضرورت ترویج نمادهای ماسونی و صهیونیستی بویژه ستاره داوود به عنوان اصلی ترین نماد این فرقه ضاله از جمله معتقدات رائیلی هاست.
"استیون اسپیلبرگ"، سینماگر صهیونیست هالیوود از برجسته ترین مبلغان این فرقه است و فیلم سینمایی "ئی تی" که در سالهای اخیر از پرفروشترین فیلمهای جهان بوده، براساس تصویری از انسانهای فضایی ساخته شده که کاملاً و بطور صد در صد بر موجودات ادعایی رائیلیها منطبق است. تصویری که رائیلیها از این موجودات در تبلیغات سینمایی، گرافیکی و اینترنتی خود نمایش میدهند موجود انسان نمای سفیدرنگ با دو چشم بادامی بزرگ کاملاً سیاه، صورت کشیده و چانه ظریف، دستهای دراز و جمجمهای بیضیشکل است که منجی این فرقه ضاله به شمار میرود. دولت آمریکا در تولید این فیلم پر فروش نیز کمک های مالی و غیرمالی متعددی به اسپیبرگ ارائه کرد. اسپیلبرگ که یک بار درباره فیلم بشقاب پرندهای کلاسیک خود یعنی "برخورد نزدیک از نوع سوم" محصول 1977 سخن میگفت، در گفت وگویی با خبرنگار یک مجله سینمایی استرالیایی فاش کرده است که به وجود موجودات فضایی اعتقاد آورده است.وی افزود: «وقتی دیدم این موضوع برای ناسا آن قدر اهمیت دارد که وقت گذاشته و نامهای 20 صفحهای برای من نوشته است، آن وقت بود که متوجه شدم، حتماً باید چیزی وجود داشته باشد و لذا آنها فیلمنامه را خواندند و من احساس کردم که آنها عمدتاً به این خاطر آن نامه را برای من نوشتهاند که دیدهاند فیلم «آروارهها»ی من افراد بسیاری را در گوشه و کنار جهان متقاعد کرده که کوسهها در توالتها و وانهای حمام نیز وجود دارند نه فقط در اقیانوسها و رودخانهها. آنها حدس می زدند که نظیر همین باور درباره بشقاب پرنده ها نیز در بین مردم همه گیر شود.»
گفتنی است رائیلیها "اورشلیم" (بیتالمقدس) را پایتخت جهانی و آرمانی خود معرفی و اعلام کردهاند که قصد دارند سفارت (پایتخت خدای فضایی خود) را که نقشه و پلان آن آماده نیز ارائه شده، در این شهر مقدس که مرکز پیوند ادیان توحیدی و ابراهیمی به شمار میرود برپا کنند تا از این طریق عقاید انحرافی خود را به مؤمنان موحد دنیا تحمیل کنند. رائیل که خود یکی از فراگیرترین کلوب های ماسونی جهان است، ارتباط وثیق با فراماسونرها، صهیونیست ها و بهاییها دارد و در کشورهای مختلف جهان از جمله آمریکا، انگلیس، فرانسه، اسرائیل، کانادا و بیشتر کشورهای اروپایی نفوذ فراوانی دارد و در سالهای اخیر تمرکز فراوانی بر روی منطقه خاورمیانه و بویژه ایران، بحرین، فلسطین، عربستان و امارات داشته و روزنامه المستقبل چاپ بیروت نیز چندی پیش از دستگیری ده ها تن از افراد متعلق به این فرقه ضاله در لبنان خبر داده است.
این فرقه ضاله همچنین به علم ژنتیک و بحث شبیهسازی انسان توجه خاصی نشان میدهد و آنطور که چند سال پیش در خبرها هم آمده بود نخستین زنی که در آمریکا تن به شبیهسازی داد چند ماه بعد ناپدید و به اسرائیل منتقل شد.مبلغان این فرقه که روزبهروز در حال گسترش است هماکنون دارای پایگاهها، دفاتر و اشخاصی است که در بیش از 100 کشور و به ده ها زبان زنده دنیا فعالیت دارند و با سوءاستفاده از اعتقادات دینی مؤمنان ادیان مختلف تلاش میکنند مسلک خود را برحق نشان دهند.نخستین کسی که مبانی عقیدتی این مسلک را پیریزی کرد در سال 1973 (1353 شمسی) با فرود بشقابپرندهای در کشور فرانسه ادعا کرد که این وسیله از سوی "الوهیم"یعنی خدای فرقه رائل ساخته شده و درون آن پیامبری است که از سوی او و برای آمادهسازی سیاره زمین بهمنظور فرود خدا بر روی این سیاره آمده که تصویر ارائه شده از موجود مورد ادعای وی، دقیقاً مشابه ئی تی، موجود فضایی مورد استفاده در فیلم اسپیلبرگ است.
جالب اینجاست که فیلم کفرآمیز ئی تی درست در زمانی از رسانه ملی پخش می شود که از یک سو علاوه بر ماجرای قرآن سوزی سازمان یافته، "استیون هاوکینگ" فیزیکدان و کیهان شناس برجسته انگلیسی هفته گذشته ادعا کرد که خدا کهکشان ها را نیافریده و آفرینش زاییده طبیعت است که این ادعای وی با صدور بیانیه ای فوری از سوی دبیرخانه مرکزی فرقه رائیل مورد استقبال ویژه قرار گرفت و از سوی دیگر، این فرقه طی مدت اخیر با راهاندازی بخش فارسیزبان خود فعالیت بر روی اذهان جامعه ایرانی را تشدید کرده است.
عمده تبلیغات فارسی این فرقه از طریق کشور کانادا انجام میشود و کتابهای تبلیغی آنها به زبان فارسی از طریق شبکه پیچیده جهانی رائلیها به کشور قاچاق میشود. ریاست شبکه ماسونی این فرقه در ایران بر عهده شخصی به نام دکتر "مهران سام" و مدیریت اجرایی آن بر عهده "آرش ایزدی" است که تلاش شبانه روزی آنها از طریق ده ها سایت، وبلاگ، کتب قاچاق و غیرقانونی و جزوه های زیرزمینی، بر محور ترویج بی خدایی و اعتقاد به موجودات ماورائی و بشقاب پرنده هاست که در این راستا حتی از برخی نمادهای شیعی و مرتبط با عزاداری های محرم برای نیل به اهداف خود سود می جویند.
تمامی موجودات ماورائی مورد اعتقاد فرقه های ضاله، ماسون ها، صهیونیست ها، کابالیست های هالیوود و مانند آنها بر سر یک حرف با هم توافق دارند و آن هم پایان دنیا در سال 2012میلادی است که در این سال، کره زمین بکلی تغییر خواهد کرد و میلیاردها انسان کشته خواهند شد. این موجودات به همراه بسیاری از همکاران خود، پروژه ای را ایجاد کرده اند به نام پروژه صعود به بُعد چهارم و پنجم (Ascension) و هزاران کتاب در این باره در غرب چاپ شده است. کانال های رادیویی بسیاری هم پیام های این موجودات را به مردم می رسانند و بویژه رادیو بی بی سی برنامه های متنوعی در این باره پخش می کند که محور آنها بر این موارد است که خدا متعدد است! خدا پسران و دختران زیادی دارد که یکی از آنها عیسی است! محمد –حضرت محمد(ص)- آخرین پیامبر نیست! همه ما پیامبران خدا هستیم که برای شما پیام نور و محبت و دوستی آورده ایم! تناسخ ارواح اصل دین است! تمام مردم ارواحی هستند که پیش از این روی سیارات دیگری زندگی کرده اند! کتاب قرآن هیچ دستوری برای تکامل روحی به کسی نمی دهد و برای همین است که الوهیم آمده تا مردم را راهنمایی کند! اگر مردم به الوهیم متوسل شوند و مدیتیشن و دستورات را رعایت کنند خیلی زود به قدرت های خارق العاده دست می یابند! بهشت و جهنمی وجود ندارد و اینها همه دروغ است! اگر مردم به رائیل بپیوندند عمر جاودان پیدا می یابند و مرگ به سراغ آنها نخواهد آمد! هر که به رائیل ایمان بیاورد در زمان نابودی زمین در سال 2012 سفینه ها و بشقاب پرنده های الوهیم او را نجات خواهند داد در حالی که دیگران را رها می کند تا بمیرند! منبع: http://mashreghnews.ir
امیرعلی صالحی
به بهانه حضور هنرپیشه کره ای در ایران; |
محبوبیت یا پروپاگاندا تبلیغاتی؟! |
سینما در هفتمین نما
بررسی حضور متافیزیک در سینما
نویسنده: یوسف شیخی
....ادامه نقد وبررسی معناگرای انحرافی در فیلم ماتریکس...
در فیلم ماتریکس انسانهای زیادی اسیر در دنیای ذهنی و مجازی هستند که از طرف ماتریکس به آنها القاء میشود و شهر ماتریکسی، تودهای از توهمات تمامی انسانهایی است که آن را در ذهنشان ساختهاند و واقعیتی ندارد. در بودیسم هم رنج انسانها بر پایة چرخهای از امیال و آرزوهایی است که انسان را در دایرة تکراری مرگ و تولد دوباره (سمساره / تناسخ) محصور میکند و شرط نجات از این «زندان ذهنی» (به گفتة مورفیوس) رسیدن به حقیقتِ این جهان از طریق تأمل و تمرکز است. نادانی دلیلِ گرفتاری انسانهاست. در سکانسی که نئو و مورفیوس و ترینیتی به دیدار اوراکل / پیشگو میروند و پسرک بودایی، با چشمش قاشق را کج میکند، تصریح تصویری و نوع پوشش پسرک و حرفهای او، وابستگی بیش از حد فیلم به بودیسم را برملا میکند.
صحنههایی که نئو برای اولین بار از جهان مجازی به جهان واقعی منتقل میشد، از درون لولهای به استخر آبی افتاد و نور را دید و متولد شد، همچون بودا که نور را دید و تولدی دوباره یافت و تبدیل به منجی انسانها از جهان و هم آلودشان شد و به روشنایی رسید. آب هم به صورت نمادین معنای پاکی را میرساند. نئو بدون مو و عریان و گیج متولد میشود با چشمانی که به گفته مورفیوس «پیش از آن هرگز ندیدهاند.» در این سکانس نئو در فضای مجازی ماتریکس، مرد تا در دنیای دیگری دوباره متولد شود. (سمسارا یا تناسخ بودایی) البته اشارات بودایی این فیلم بسیار بیش از این است که در این مجال مکفی است.
در کنار ماتریکس نه انیمشن ماتریکس به نام کلی «انیماتریکس» ساخته شد که شش قسمت آن راکارگردانان ژاپنی و سه قسمت را برادران واچفسکی کارگردانی کردند.[9] از این نه انیمیشن، دو قسمت مستقیماً با تصاویر و داستانهایی از کودکان و مردم ژاپن ساخته شد: «انیماتریکس (3) برنامه» که نبردی رزمی بین یک زن و مرد با لباسهای سنتی رزمجویان ژاپنی را به تصویر میکشد که با تمرکز یک طرف، رقیب قوی از میدان بیرون میشود و «انیماتریکس (5) فراسو» که داستان معلق ماندن چند پسر بچه و دختر بچه شرقی با تمرینات بودایی را به تصویر میکشد. در «انیماتریکس (4) داستان پسر بچه» هم پسرکی با راهنمایی نئو برای فرار از دست سیستم، خودکشی میکند و تازه طبق داستان فیلم روحش در تولدی دوباره به حقیقت رسیده است. در «انیماتریکس (1) تجدید حیات دوم، اپیزود یک» و «انیماتریکس (2) تجدید حیات دوم، اپیزود دو» هم، به وضوح نقشه عربستان و قلب آن (حوالی مکه و مدینه) به عنوان شهر اصلی رباتهای شیطانی تصویر میشود که نام صفر – یک را برخود نهاده است سپس نفوذ مسلمین به جنوب بصره و کشتن یک خرمگس جغدوار روی نقشه خاورمیانه توسط یک کارمند سازمان ملل (بخوانید آمریکا) تصویر میشود. نکته جالب، پاشیده شدن خون آن خرمگس به صورت هلال (شیعی) روی ایران و عراق میباشد که واضح و گویاست. علاوه بر اینکه شهر «صفر – یک» محل تجمع روباتهای شیطانی را هم در قلب شبه جزیره عربستان به تصویر میکشد. همچنین در همین قسمتهای جنگ که شبیه صحنه های جنگ دوم جهانی است و سربازان غالباً غربی، علیه شیطان شریر ماتریکس و روباتها (با مرکزیت عربستان ام القرای جهان اسلام) در حال جنگ هستند شاهدیم که کشیشان مسیحی و راهبان بودای تبتی (پیروان دالایی لاما) به سربازان روحیه میدهند تا بتوانند علیه شیطان ماشینی مبارزه کنند! در این فیلم دشمن واضح غربیها بوداییان با مسلمانان نمایش داده میشود. بوداییان که در قرن 12 میلادی توسط مسلمین از هند رانده شدند امروز با کمک غربیها علیه اسلام تلاش میکنند.
----------------------------------------------------------------------
(9) ماتریکسولوژی پارانویایی،جاناتان رامنی، مجله دنیای تصویر، شماره118، مرداد1382، ص 77 و همچنین: کابوس هفت لایه پرومته(کیش و مات در بیست حرکت به روش انیماتریکس)، حمید کُریلی، مجله دنیای تصویر، شماره 125، دی 1382، ص 68-73.
فیلم ماتریکس[1] و انیمیشن ماتریکس (انیما تریکس)، نماد غیر قابل انکاری برای اثبات ارتباط بودیسم و صهیونیسم
این سه گانه پر هیاهو را «برادران واچفسکی» کارگردانی کردند. این دو را زمانی که دو جوان کم تجربه بودند، «جوئل سیلور» تهیه کننده با سابقه یهودی- صهیونیست، از شرکت یهودی – صهیونیستی «برادران وارنر» قبلاً کشف(؟) کرده بود و تهیه کندگی فیلم «قاتلین» آنها را پذیرفت و سپس در 1999 میلادی باز آنان را برای ساخت پروژه عظیم سه قسمتی «ماتریکس» برگزید و آنان را از گم نامی و جوانی به اوج ثروت و شهرت رساند[2]؛ گرچه مهارت و تلاش پنج ساله آن دو برای کارگردانی سه گانه ماتریکس ستودنی است. فیلم ماتریکس با بودجه فراوانی که تهیه کننده و شرکت سازنده در اختیار کارگردادانانش قرار دادند و با دقت و مدیریت خوب، در جلوههای ویژه چندین سال از سایر رقیبان جلوتر بود و از لحاظی انقلابی در جلوههای ویژه محسوب می شود.[3]
این فیلم داستانِ اسارت مضاعف انسان مدرن در زنجیرهای تکنولوژی خود میباشد. داستانِ فیلم مربوط به 200 سال جلوتر از 1999، سالِ اکرانِ اولین قسمت میباشد. یعنی 2199 میلادی در آن دوران، ابر رایانة خبیث و قدرتمندی به نام «ماتریکس / ماتریس» که زمانی ساختة دست بشر و در خدمت انسان بود، بر همة زمین مسلط شده است به جز شهر صهیون (Zion)! اهالی این شهر که از دیدِ رباتهای ماتریکس در زیر زمین پنهان شدهاند، سفینههایی برای مبارزه با این شیطانِ تکنولوژیک و یارانِ آهنینش گسیل داشتهاند. یکی از آن سفینهها «نبوکو نزر / بخت النصر» میباشد که همنام پادشاه ظالم بابل میباشد که یهودیان را بنا به نقل تاریخ نگاری مسلط، آواره کرد. رئیس سفینه، مورفیوس، سیاهپوستی است که انسانهای اسیر در چنگال ماتریکس را شناسایی میکند و هر کدام را که آمادگی دارند، از بند این اهریمن آهنین میرهاند. ماتریکس جسد انسانها را در ظرفهایی وان مانند در مادهای مغذی غوطهور کرده است و با سیمها و الکترودهایی تمام انرژی بدنِ انسانها را به نفع خود مصادره میکند و با سیمهایی که به پشت سر اجسادِ بیحرکت و مردهوار متصل است به مغز آنان چنین القا میکند که زندهاند و متحرکند و پولدارند و مسلط بر تکنولوژی. در واقع زندگانی معمولی ما به توهم و پوچی و القای مجازی در این فیلم تعبیر میشود و فقط افرادی که با شهر صهیون که نماد بیت المقدسی / اورشلیم میباشد - در ارتباط باشند، به حقیقت رسیدهاند. البته رسیدن به این حقیقت با رنج و مشقت زیادی همراه است. وظیفة سفینة مورفیوس این است که ششمین منجی صهیون را در میانِ اجساد بیتحرک اسیر در دست ماتریکس بیابد و او را با تأمل و تدققش پس از رنجهای فراوان بیدار کند (بودا به معنای روشن و بیدار است) و به روشنای حقیقت برساند. مورفیوس، خوب وظیفهشناس است. او نئو / آقای اندرسون را که یک هکر کامپیوتری در فضای پوچ مجازی است مییابد و بیدارش میکند و نئو در راه نجات زایان / صهیون هرچه در توان دارد میگذارد؛ البته در ابتدا، خود باور ندارد که منجی است ولی در نهایت با کمک ترینیتی (به معنای تثلیث) که دستیار مؤنثش میباشد، به ایمان میرسد و حقیقت را با وجود خود مییابد و به هیچ و پوچ بودن جهانِ درون ماتریکس شناخت پیدا میکند (نیروانا) و در نبرد جانانهای با «اسمیت» (سر دستة محافظان ماتریکس) با فدا شدن خود، شهر مقدس صهیون را نجات میدهد و از طرفی اسمیت را هم که در واقع ویروسی کامپیوتری بود، از بین میبرد و جهانِ ماتریکسی را هم از شرِ اسمیت راحت میکند. این فیلم ترکیب عجیبی از عرفانهای مسیحی و یهودی و بودایی و آخر الزمان صهیونیستی با محوریت شهر محبوب خدا (اورشلیم که در کنار کوه صهیون است) میباشد و در جایجای خود حرفهای بسیاری برای گفتن دارد؛ امّا آنچه در این مقال برای ما مهم است پیوند بسیار شدید بودیسم و صهیونیسم در این اثرِ قابل توجه میباشد. نئو هم میتواند نمادِ مسیح بن داوود، منجی شهر صهیون باشد و هم بودای ششم که طبق عقاید بودائیان قبل از آخرین بودا در پایان جهان است در فیلم هم اشاره میشود که ششمین ناجی میباشد. به علاوه این ناجی که برای نجات شهر صهیون (که نام جنبش صهیونیسم هم از آن گرفته شده است.)[4] جان خود را هم میگذارد، اصلاً نشانی از خدا و نبوت ابراهیمی و شریعت ندارد و با تأمل و فهم حقیقت جهان که کلیدیترین آموزههای بودایی هستند، به این میرسد که جهانی که میپنداریم واقعی است جز پوچی و هیچ، چیزی نیست (مقام نیروانا). در الهیات زمینی شدة یهودی – صهیونیستی هم ناجیانی چون موسی و سلیمان و داوود (علیهم السلام) نه به دلیل خدایی بودن و نبوت الاهیشان، که به دلیلِ منجیِ قومِ یهود بودنشان، مورد تمجید قرار میگیرند[5] و اساساً الهیات یهودیت فریسی – حاخامی اکنون، الهیاتی زمینی شده بر محور قومیت و نژاد و سرزمین و تورات و تلمود میباشد و نه بر اساسِ توحید و نبوّت آسمانی.[6] به علاوه، طبق تعالیم بودا، فقط افرادی حقیقت جهان را درک میکنند که با مراقبه و ریاضت معتدل، به تمرکز درست حواس رهیابند تا بتوانند به مقام نیروانا برسند. همینطور طبق الهیات یهودیت مادهگرای امروز، فقط یهودیان قوم برگزیدة خدایند که بهشت مال آنهاست و سرزمین نیل تا فرات ملک آباء و اجدادیشان میباشد.
ماتریکس حقیقتا ابزار سینما را در اسطوره سازی پست مدرن و افسانه سرایی صهیونیستی به کار برد و با تبلیغات چند میلیونی و توزیع گسترده در شبکه های بین المللی توزیع و پخش فیلم، مخاطبان زیادی را به خود جلب کرد، تبلیغات و توزیعی که به هر فیلمی در هالیوود اجازه آن را نمی دهند.
برادران واچفسکی به اعتراف خود از علاقهمندان جدی بودیسم هستند.[7] این فیلم، معناگرایی هالیوودی را بسیار خوب به نمایش میگذارد. عرفاننمایی فیلم، با به کار بردن زبان کنایی معنوی و رازآمیز دو چندان میشود: مشکلات اصلی بشر با واژههایی چون کوری، خواب، جهل، رؤیا و تاریکی و شب بیان میشوند و راه حلها از طریق واژههای بینایی، برخاستن، دانش، نور، سفیدی و روز بیان میشوند.[8]
[1] . matrix وanimatrix ؛ برای مطالعه بیشتر ر.ک: سینما و فلسفه، شک گرایی و صهیون(نقد محتوایی فیلم ماتریکس)،مجله معرفت،شماره 85، دی ماه 1383، ص 28-8.
[2] . گفت و گو با جوئل سیلور، مجله دنیای تصویر، شماره 125، ص 64.
[3] . ر.ک: مجله دنیای تصویر، شماره 118، ص81 و مجله دنیای تصویر، ش 125(دی ماه 1382، ص 62 و همچنین: زندگی در دنیای شبکه: نگاهی به مراحل تولید فیلم و خلق جلوه های ویزه سه گانه ماتریکس، کتاب سال ماهنامه سینمایی فیلم، ضمیمه شماره 312، بهمن 1382، ص 240.
[4] . معادل صهیون در انگلیسی Zion و صهیونیسم Zionism می باشد.
[5] . برای مثال به این فقرات عهد قدیم (تورات) مراجعه بفرمائید: سفر اول پادشاهان در جاهای متعددش از جمله باب هفتم که در باره کاخ سلیمان و خصوصیات مادراش می باشد و باب دهم که در مورد ثروت و شهرت سلیمان است و باب یازدهم که در باره دور شدن سلیمان توراتی از خداست! همچنین در بابهای آخر کتاب دوم سموئیل در باب داوود هم نوشته هایی وجود دارد.
[6] . اساساً در فقرات تحریف شده فعلی کتاب مقدس یهود خدا از اتحاد انسانها می ترسد(پیدایش، باب 11، فقره 1-9) و جسمانی است مانند بشر (خروج، باب 29) و دست و پا دارد( خروج، باب24، فقره9-11) و می خنددو گریه می کند و پشیمان می شود(اول سموئیل-فقره11-10) پیامبران خدا هم ضعیف النفس و شهوتران ( دوم سموئیل، باب 11 و پیدایش باب29 و باب 9) و بعضاً بت پرست( اول پادشاهان، باب 11،سفر خروج باب 32) و مقام پرست و زورگو نسبت به خدا(داستان کشتی گرفتن یعقوب با خدا در باب 32 سفر پیدایش) تصویر شده اند. از طرفی معاد هم کاملاً مادی و نژاد پرستانه تصویر می شود که فقط یهودیان در بهشت زمینی محفوظ می شوند.(آشنایی با ادیان بزرگ،ص111-110) تصویر معاد در تثنیه 16:8 و مراش ارمیا18:4 هم کاملاً این جهانی است. در تلمود هم رستاخیز مردگان و جاودانگی روح را به فریسیان نسبت می دهد و صریحاً می گوید صدوقیان آن را قبول نداشتند و کاملاً نژاد پرستانه و یهودمحورانه پیش می رود.ر.ک: گنجینه ای از تلمود، راب دکتر ابراهام کهن(یهودی) ترجمه از انگلیسی امیر فریدون گرگانی، ترجمه و تطبیق با متون عبری: یهوشوع نتن الی، به اهتمام امیر حسین صدر ی پور، زیر نظر یهوداحی، نشر اساطیر، چاپ اول، 1382، تهران،ص 362، بخش رستاخیز مردگان. درباره نزاد پرستی یهودیان و صهیونیست ها و وعده سرزمین موعود هم مراجعه کنید به:« تاریخ یک ارتداد( اسطوره های بنیانگذار سیاست اسرائیل)»، پرفسور روژه گارودی، ترجمه حمید رضا آژیر و حمید رضا شیخی، نشر گوهرشاد، چاپ اول، 1377، تهران. در فرازهای متعدد این کتاب که این دو اسطوره را مستنداً نقد و بررسی کرده است.
[7] . ماتریکسولوژی پارانویایی، جاناتان رامنی درباره ماتریکس، مجله دنیای تصویر، شماره 118،ص 76. همچنین: انجیل به روایت بندگی، باش بیورک، ترجمه مهدی فروتن، مجله نقد سینما(حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی) دوره تازه، شماره8،ص 33.
[8] . در این قسمت استفاده زیادی از این منبع برده ام: « برخیزید! عرفان و بودیسم در فیلم سینمایی ماتریکس»، فرانسیس فلانری و دیلی و راشل واگند، ترجمه مسعود بخشی، مجله سوره، شماره14 در آدرس اینترنتی: www.rahpouyan.com/article/showart.asp?sid=688&aid=1387
بقیه این مقاله را در پست بعدی بخوانید....
شایدفکرکنیدکه چندصباحی ازاتمام سریال کره ای یانگوم می گذرد و این مقاله دیر در این وبلاگ گذاشته شده است، اما فکر کنم نگاه دقیقی که این مقاله به آن فیلم مشهور دارد،ارزش خواندنش را دارد.ترویج بودیسم پنهان وسکولار وهمچنین همیاری بودیسم و زرسالاران معاصر یهودی و مسیحی نکته ای است که ازدیدخیلیها پنهان مانده است وبنده به جدبرآن اصرار می ورزم.البته خواندن متن کامل مقاله عرفان یا حرمان که مجله پویا حدودیک سوم ان را چاپ کرد و بنده تمام ان را خوانده ام، بسیار جذاب است که به زودی در کتابی از نویسنده همین مقاله منتشر خواهد شد....
نقد محتوایی سریال جواهری در قصر (یانگوم بزرگ)
این سریال توسط «چانووک پارک» کاگردان کرهای در سال 2004 – 2003 برای شبکه اِم.بی.سی ساخته شد و تولیدش یک سال طول کشید. این اثر 54 قسمتی در بسیاری از کشورهای دنیا به نمایش گذاشته شده است و محبوبیت زیادی یافته است. در سایت معروف سینمای www.imbd.comاز ده امتیاز، 8/9 امتیاز مثبت گرفته است، در حالی که محبوبترین فیلم در این سایت 9/1 امتیاز از ده امتیاز را گرفته است. دایره المعارف اینترنتی ویکی پدیا، لقب «محبوبترین درام کرهای تمام دوران» را به این فیلم داده است.[1] این سریال از نظر جشنوارههای کن و لوکارنو، لایق گرفتن جایزه تشخیص داده شد و جوایزی گرفت.
یانگوم نام دخترکی است که برای آشپزی در قصر یکی از پادشاهان سلسله Joseon به نام «جیانگ یونگ» وارد قصر میشود و رنجها و مشکلات فراوانی را تحمل میکند و در نهایت به مقام «یانگوم بزرگ» میرسد که سومین مقام برتر درباری (پزشک پادشاه) میباشد.
یک انیمیشن هم به همین نام و معروف به یانگوم ساخته شده که مورد استقبال کودکان و بزرگسالان قرار گرفته است. بازیگر نقش اول فیلم، «لی یونگ آئی» اکنون به یک فوق ستاره کرهای تبدیل شده است و مانند بسیاری دیگر از این فوق ستارههای سینما، تبدیل به عروسکی گیشه پسند و مانکنی برای تبلیغ محصولات شرکت زرسالار «اِل.جی» شده است و از این راه ثروت سرشاری برای خود انباشته است. او در سال 2006 و 2007 به عنوان «مدل سخنگو» برای تمام محصولات «ال.جی الکترونیکس» شد و در ژانویه 2007 لوح تقدیری به خاطر تلاش و موفقیت او در ارتقای محصولات ال.جی (و البته عاملی در افزایش ثروت کمپانی زرسالار ال.جی) گرفت. او قبل از بازی در این سریال پرآوازه هم به عنوانِ زینت بخش مؤنثی برای فروشِ محصولات تجاری به عنوان «بانوی اکسیژن» لقب یافته بود. [2] زندگی او در راه افزایش سرمایه شرکت ها گذشته است و در این فیلم هم مبلغ مکتبی است که با سرمایه داران عالم سر سازش دارد. متاسفانه او در برخی جاها الگوی نسل جدید دختران شده است. تلویزیون در این الگوپردازی نقش به سزایی داشته است. در کشور ما هم این سریال با محذوفات بسیار کم و متاسفانه بدون هیچگونه نقد و تحلیل محتوایی جدی پخش شد.
کره جنوبی، کشوری بودایی حساب میشود و با حمایت های بی قید و شرط آمریکا، یکی از مهم ترین پایگاه های آمریکا در جنوب شرق آسیا در کنار چین، رقیب آمریکا و کره شمالی، دشمن امریکا می باشد، به همین جهت سرمایه گذاری مالی و فرهنگی امریکا در این کشور زیاد بوده است. کره، در کنار چین به شدت تحت تأثیر مکاتب عرفانی شرقی قرار دارد. در این سریال تاثیر مکاتب شرقی، خصوصا بودیسم به وضوح نمایان است.
نظام پادشاهی و ارباب رعیتی حاکم در فیلم، مخاطب را بین منفعل بودن و فرمانبرداری یانگوم معلّق میگذارد که یانگوم فرمانبرداری و فعال بودن را برمیگزیند.[3] او هیچگاه به فکر اصلاح بنیادی سیستم حاکم بر کشورش نیست. او نظام ظالمانه پادشاهی فردی را پذیرفته و در نهایت به اصلاحاتی جزئی در آن رضایت می دهد. همانطور که بودا نظام سیاسی خاصی ندارد. او با پذیرش نظام ناعادلانه حکومت فردی بر کشورش در فکر انتقام گرفتن از گروه بانو چویی (قاتل مادر و استادش بانو هن) میباشد؛ گرچه در نهایت، انتقام فردی نمیگیرد و آنها را رسوا میکند و پادشاهی را نجات میدهد. مادر عالیجناب و تسلط شدیدش بر دربار، نمادی از ظالمانه بودن نظام حکومت خاندان پادشاه بر مردم فقیر است. مادر عالیجناب با دخالت های دائم خود، عرصه را حتی بر یانگوم و عالیجناب تنگ می کند. بارها در این فیلم، فقر ورنج مردم هم در کنار شکوه دربار تصویر می شود، اما یانگم اسطوره ای اصلا به فکر نظام جایگزین نیست و با انگیزه انتقام، سالها رنج را تحمل می کند.
عنصر رنجبار بودن زندگی و همسانی زندگی با رنج دائمی که از آموزههای اصلی بودایی است، در این فیلم نمود شاخصی دارد و یانگوم با داشتن یک شخصیت اسطورهای با از خود گذشتگی و پرهیز از بدگویی و دروغ و خودخواهی و دشمنی که از اصول بودیسم محسوب میشوند، مشکلات را پشت سر میگذارد و کار درست و کوشش درست و سخن درست و کردار درست و عزم درست و ایمان به اینکه درستی راهنمای انسان است، سرلوحه کارهای یانگوم هستند. تمام این موارد هفت راه اصلی بودا برای داشتن زندگی سعادتمند شناخته می شوند[4] که بدون خدا و معاد و نبوت و راه الهی محال است که بتواند انسان را به سعادت برساند.
این سریال در ترویج طب سورنی و فرهنگ آسیای شرقی بسیار موفق بود. در این فیلم اکثر غذاهای استفاده شده، گیاهی هستند که تأکیدی بر آموزههای بوداست و یانگوم به دنبال قدرت نیست بلکه به دور از نظام طبقاتی دوست دارد در منطقهای در کنار طبیعت با مردم فقیر باشد و به درمان آنها بپردازد. همین ویژگی ها در کنار فداکاری و ایثار و وفاداری که مفاهیمی کاملا دینی هستند، باعث محبوبیت فوق العاده یانگوم شدند. گرچه بحث تناسخ در این فیلم به طور مستقیم نیامده است، امّا فلاش بک ها به گذشته و یادآوری رنج مادر و استاد یانگوم در کنار پردازش خوب رنج های دائمی یانگوم، تاکیدی بر چرخه رنج در این جهان است. اعتقاد به شفا بخشی مجسمة بودا در قسمت چهل و دوم، تصریح شده است؛ آنجا که داگو و زنش (پدرخوانده و مادرخوانده یانگوم) برای اینکه یونسنگ همسر دوم پادشاه -که دوست یانگوم هم میباشد- زایمان راحتی داشته باشد، به زحمت تکهای از دماغ مجسمة بودا را از طریق «بانو مین» به «یونسنگ» میدهند تا در کنار خود داشته باشد و بتواند زایمان راحتی داشته باشد (این صحنه در تلویزیون ایران سانسور شد.) در این فیلم بودیسم، با ظرافت القا می شد.
در مجموع سبک زندگی و رفتار و افکار این فیلم به مانند مکتب بودایی، هیچ خطری برای سران قدرت سالار جهانی ندارد و حتی فرمانبرداری وفادارانه یانگوم به نظام ظالمانه حکومتی، در مسیر خواستههای آنها برای تربیت شهروندان جهانی است. قطعا اگر سریالی قوی تر از این درباره مبارزات ضدآمریکایی مردم کره ساخته می شد، هیچ گاه اجازه چنین تبلیغات جهانی نمی یافت و اینچنین با پخش جهانی روبرو نمی شد.
در این سریال بدون حضور خدا، یانگوم به تنهایی و با تکیه بر قوای بشری خود، عزم جزم کرد و به مقام والای پزشک مخصوص عالیجناب رسید. همین اسوه بی خدا مورد پسند رسانه های مسلط جهان است، الگویی بدون هیچ خدای حقیقی و بدون حضور هر پیامبری و بدون داشتن محتوایی غنی در مقابل نظام های ناعادلانه اجتکاعی که در زندگی موفق است و خیرخواه و فداکار و همنوع دوست هم میباشد. دقیقاً همان معنویت و عرفان و سلوک سکولار و عرفی شده و بدون حضور عوامل وحیانی. پروژهای که در تقابل با اسلام پیشرو، بسیار ظریف و بدون ایجاد حساسیت عمل خواهد کرد و قطعاً تأثیرات خود را بر مخاطبان خواهد گذاشت؛ این نوع زندگی نه در تقابل با نظام امپریالیستی و ظالمانه جهانی که در راستای آن میباشد. متاسفانه این سریال بدون هیچ نقد محتوایی با دو نوبت پخش در تلویزیون ایران نمایش داده شد.[5]
[1] . www.en.wikipedia.org/wiki/jewel_in_the_palace با عنوان Dae Jang Geum.
[2] . همکاری مشترک ال جی و «یانگوم»، مجله دنیای تصویر، شماره 175، شهریور 1386، ص17؛ نقد کلی سریال محبوب جواهری در قصر: www.dl4u2010.blogfa.com/post-65.aspx
[3] . نقد تفسیری سریال تلویزیونی جواهری در قصر، سعید عبدالملکی:www.pafa.blogfa.com/post-378.aspx
[4] . آشنایی با ادیان بزرگ، ص 48.
[5] . متاسفانه در فضای سایت ها و وبلاگ ها و نشریات زرد، که امروزه طیف وسیعی از مخاطبان خام را به دنبال خود می کشند، عکس های زننده و مصاحبه های خیالی و حتی اشعاری در رثای این مانکن کره ای منتشر شد. مستی غفلت و بی هویتی و از خودبیگانگی یکی از مهم ترین خصوصیات جهان پس از مدرنیته می باشد که با این سریال روح دوباره ای در جهان و در کشور ما گرفت. حتی برخی مجلات تیترهایی درباره شماره تلفن خصوصی یانگوم و شایعه آمدن او به ایران پخش کردند که نگران کننده بود. باز با تاسف فراوان، تحت تاثیر جو کاذب و فراگیری که «تب یانگوم» فراگیر شده بود، مسئولان تلویزیون، با خرج زیاد، گروهی را به کره فرستادند و مصاحبه هایی از این شخصیت و سریال یانگوم تهیه و پخش کردند.
منبع: قسمتی از مقاله قسمتی ازمقاله مفصل عرفان یا حرمان(زرسالاری معاصرو رواج معناگرایی شرقی درفیلمهای غربی)، به نقل از مجله فرهنگ پویا، فصلنامه دفتر پژوهش های فرهنگی قم، شماره ششم، زمستان 1386، با اندکی تغییرات تکمیلی.