دانشي که اين رسانههاي روان و آسان و سريع را در اختيار بشر گذاشته، بايد بتواند بشر را خوشبخت کند. اين خوشبختي به اين صورت انجام ميگيرد که ملتها بتوانند بهروشني از مفاهيم موردنظر يکديگر مطلع شوند؛ بتوانند حرف و درد يکديگر را بفهمند؛ انگيزههاي يکديگر را بفهمند و تشخيص دهند. شما ببينيد اگر امروز مثلاً ملت امريکا نظر ملت ايران را در مورد مسائل مهم مطرحِ امروزِ جهاني بدانند، چه اتفاقي ميافتد؛ در مورد مسئلهي حقوقبشر، مسئلهي مردمسالاري ديني – که شعار ماست – حرف ايران در زمينهي مردمسالاري ديني، حرف ملت ايران در زمينهي نقش دين در زندگي مردم و تأثيري که دين ميتواند بگذارد، نقش زن در زندگي اجتماعي و نگاه اسلام به زن؛ فرض کنيد ملت امريکا يا ملتهاي اروپايي، اينها را از زبان خود ملت ايران بشنوند – که اينها را گمان ميکنم شماها هم که اصحاب رسانه هستيد، نشنيدهايد، چه برسد شهروندان معمولي کشورهاي غربي – در آن صورت، اتفاقات مهمي در دنيا رخ خواهد داد؛ بسياري از سوءتفاهمها از بين خواهد رفت؛ بسياري از گرههاي ملتها باز خواهد شد و گسترهي تصميمگيريهاي سياستمداران و قدرتمندان بر اساس منافع امپراطوريهاي پولي و مالي در دنيا محدود خواهد شد. امروز سياستمداران و قدرتمندان دنيا از ناآگاهي ملتهاي خودشان استفاده ميکنند و بسياري از حرفها و کارها را در سطح دنيا به نام ملتها انجام ميدهند. ممکن است اگر حقيقت را ملتها بدانند، به اين کارها راضي نباشند و به اين همکاريها تن ندهند و اين دولتها را قبول نکنند. رسانهها ميتوانند چنين نقشي داشته باشند و ميتوانند به معناي حقيقي کلمه، به خوشبختي انسانها کمک کنند.
اگر در مديريت و برنامهسازي رسانهاي، دين، اخلاق و فضيلت حاکم باشد، يقيناً رسانهها وضع بهتري خواهند داشت و وضع بشريت از آنچه که امروز هست، بهتر خواهد شد. من توصيه ميکنم در اينطور گردهماييها لااقل به همان اندازهاي که در زمينههاي فني و کاري تبادلنظر ميشود، در زمينهي آرمانهاي انساني و چگونگي به کار گرفتن اين فضيلتها و آرمانها مذاکره و فکر بشود؛ براي اينکه معنويت و اخلاق وارد جريان رسانهاي دنيا بشود و اين پيشرفت و حرکت علمي بسيار با ارزشي که در دنيا انجام گرفته و رسانهها را اينطور ارتقاء بخشيده، در خدمت بشريت قرار بگيرد. اين، آن مطلبي است که من به دوستان عرض ميکنم