البته امروز با پنجاه سال و بيست سال پيش تفاوت کرده است؛ ملتها و کشورهاي مستقل، به رسانههايي دسترسي پيدا کردهاند؛ تا حدودي کار خودشان را ميکنند؛ اما همچنان بين آن چيزي که هست و آن چيزي که بايد باشد، فاصلهي زيادي هست؛ يعني همان جادهي دوطرفه و چندطرفه که بتواند باطن ملتها و مفاهيم محترم در چشم ملتها را به درستي به يکديگر منتقل کند.
امروز شما سياستهاي رسانهاي مسلط دنيا را ملاحظه کنيد. مصلحت آنها اقتضاء ميکند که اسلام را با تروريست مساوي بدانند. اين کار با سرعت هر چه بيشتر و با استفاده هر چه بيشتر از فناوريهاي پيشرفته انجام ميگيرد. مصلحت آنها اقتضاء ميکند که متقابلاً امريکا را مظهر حقوقبشر و دمکراسي به حساب آورند. اين کار به راحتي و با شيوههاي پيچيده و بسيار پيشرفتهي رسانهاي در دنيا انجام ميگيرد. دروغهاي بزرگ مثل حقيقت در امواج راديويي، تلويزيوني، اينترنتي و غيره منعکس ميشود. همانطور که بعضي از دوستان اشاره کرديد، ناگهان در سطح دنيا مسئلهي اول ميشود آنفولانزاي مرغي؛ که شايد تلفاتش در همهي دنيا به هزار نفر هم نميرسد. در همان حال صدوبيست هزار شهروند عراقي غير مسلح که بهوسيلهي امريکاييها يا مرتبطين تروريستشان از بين ميروند، مسکوت ميماند؛ ناگهان دنيا پُر ميشود از اينکه ايران به دنبال ساختن سلاح هستهاي است. خود آن کساني که اين سياست تبليغاتي را اتخاذ ميکنند و آن را ترويج ميکنند، به وضوح ميدانند که اين يک دروغ است؛ ليکن مصلحت مديريت امپراطوري رسانهاي و خبري اين را اقتضاء ميکند، پس بايد گفته شود و گفته ميشود
از اينکه يک ملتي با تلاش خود به يک فناوري پيشرفتهاي دست پيدا کرده که آن را وامدارِ هيچکس نيست و ميخواهد از آن استفادهي صلحآميز بکند، از اين اسمي در رسانههاي دنيا برده نميشود! در قضيهي فلسطين اگر يک انفجار در يک منطقهاي از فلسطين اتفاق بيفتد که عدهاي صهيونيست در آن زخمي شوند، به عنوان يک فاجعهي بزرگ در دنيا منعکس ميشود؛ اما متقابلاً کشتار هر روزهي فلسطينيها -هر روزهي بدون مبالغه – به وسيلهي سربازان و اعلام رسمي ترور فعالان فلسطيني از سوي رهبران دولت اسرائيل، اين مسکوت ميماند و منعکس نميشود، بعد به ذهنها نميرسد. اين، آن مشکلات و بيماريهاي مزمن و دردهاي بزرگ مسئلهي رسانهي عمومي و امواج رسانهاي در دنياست. اساس قضيه اينهاست.
.
".
دانشي که اين رسانههاي روان و آسان و سريع را در اختيار بشر گذاشته، بايد بتواند بشر را خوشبخت کند. اين خوشبختي به اين صورت انجام ميگيرد که ملتها بتوانند بهروشني از مفاهيم موردنظر يکديگر مطلع شوند؛ بتوانند حرف و درد يکديگر را بفهمند؛ انگيزههاي يکديگر را بفهمند و تشخيص دهند. شما ببينيد اگر امروز مثلاً ملت امريکا نظر ملت ايران را در مورد مسائل مهم مطرحِ امروزِ جهاني بدانند، چه اتفاقي ميافتد؛ در مورد مسئلهي حقوقبشر، مسئلهي مردمسالاري ديني – که شعار ماست – حرف ايران در زمينهي مردمسالاري ديني، حرف ملت ايران در زمينهي نقش دين در زندگي مردم و تأثيري که دين ميتواند بگذارد، نقش زن در زندگي اجتماعي و نگاه اسلام به زن؛ فرض کنيد ملت امريکا يا ملتهاي اروپايي، اينها را از زبان خود ملت ايران بشنوند – که اينها را گمان ميکنم شماها هم که اصحاب رسانه هستيد، نشنيدهايد، چه برسد شهروندان معمولي کشورهاي غربي – در آن صورت، اتفاقات مهمي در دنيا رخ خواهد داد؛ بسياري از سوءتفاهمها از بين خواهد رفت؛ بسياري از گرههاي ملتها باز خواهد شد و گسترهي تصميمگيريهاي سياستمداران و قدرتمندان بر اساس منافع امپراطوريهاي پولي و مالي در دنيا محدود خواهد شد. امروز سياستمداران و قدرتمندان دنيا از ناآگاهي ملتهاي خودشان استفاده ميکنند و بسياري از حرفها و کارها را در سطح دنيا به نام ملتها انجام ميدهند. ممکن است اگر حقيقت را ملتها بدانند، به اين کارها راضي نباشند و به اين همکاريها تن ندهند و اين دولتها را قبول نکنند. رسانهها ميتوانند چنين نقشي داشته باشند و ميتوانند به معناي حقيقي کلمه، به خوشبختي انسانها کمک کنند.
اگر در مديريت و برنامهسازي رسانهاي، دين، اخلاق و فضيلت حاکم باشد، يقيناً رسانهها وضع بهتري خواهند داشت و وضع بشريت از آنچه که امروز هست، بهتر خواهد شد. من توصيه ميکنم در اينطور گردهماييها لااقل به همان اندازهاي که در زمينههاي فني و کاري تبادلنظر ميشود، در زمينهي آرمانهاي انساني و چگونگي به کار گرفتن اين فضيلتها و آرمانها مذاکره و فکر بشود؛ براي اينکه معنويت و اخلاق وارد جريان رسانهاي دنيا بشود و اين پيشرفت و حرکت علمي بسيار با ارزشي که در دنيا انجام گرفته و رسانهها را اينطور ارتقاء بخشيده، در خدمت بشريت قرار بگيرد. اين، آن مطلبي است که من به دوستان عرض ميکنم
بخشي از سخنان رهبر انقلاب در مورد رسانه و تاثير آن بر زندگي مردم در جمع برنامه سازان و مديران اين عرصه :
… "نگاه من به وضع کنوني رسانه در دنيا، يک نگاه خوشبينانهاي نيست؛ اين را بايد به شما مديران و برنامهسازان بگويم. آنچه را که رئيس محترم اين اتحاديه از لحاظ پيشرفتها و اينها بيان کردند، اينها را من رد نميکنم، وجود دارد؛ ليکن نگاه به وضع رسانهاي در دنيا، يک نگاه اميدوارکننده، دلگرمکننده و راضيکننده نيست. امروز جادهي رسانهاي و ارتباطات، يک جادهي دوجانبه و چندجانبه نيست؛ يک جادهي يکطرفه است؛ يعني بايد گفت آنچه را که صاحبان قدرت رسانهاي و امپراطوري رسانهاي ميپسندند، با استفاده از علم و فناوري پيشرفته، به زواياي دنيا منتشر و منعکس ميکنند. آنچه آنها ميپسندند، چيست؟ آن مفاهيمي که آنها ميخواهند منتشر کنند، چيست؟ آيا يک مفاهيم انساني است؟ آيا برخاستهي از حس فضيلتطلبي است؟ آيا واقعاً در آن، عدالت انساني وجود دارد؟ چنين چيزي را ما مطلقاً احساس نميکنيم. امروز امپراطوري خبري و رسانهاي دنيا، تقريباً به طور کامل و نزديک کامل، در انحصار کساني است که آنها براي دنيا فضيلت اخلاقي، دين، ايمان، معنويت و صلح را نميخواهند. همان کساني بيشترين تسلط را بر رسانههاي دنيا دارند که بزرگترين کارخانههاي اسلحهسازي را دارا هستند؛ منهدمکنندهترين و ويرانگرترين بمبهاي اتمي در اختيار آنهاست يا مرتبط با آنهاست؛ سياستهاي سلطهجويانه جزوِ کارهاي روزمرّه و دائمي آنهاست. رسانهها بيشتر در اختيار اينهاست.
بيانات در ديدار مديران و برنامهسازان رسانهاي
کشورهاي مختلف 1385/2/26