سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سخنرانی پادشاه؛ روایتی‌نگاری جدید به سبک بی‌بی‌سی

آن امتیازی که برای یک اثر هنری ماندگار می توان قایل شد تاثیرات تاریخی آن است و این در حالی که گاه برخی آثار خود تاریخ را هم تغییر می دهد و در یک کلام تاریخ سازی می کنند؛ "سخنرانی پادشاه" چنین است.

در سال 1925 شاه جرج پنجم بر بیش از یک چهارم جهان حکومت می کرد، او از پسرش دومش دوک یورک، خواست تا سخنرانی مراسم اختتامیه جشن پادشاهی در ومبلی لندن را برگزار کند." دوک یورک نمی تواند سخنرانی کند، او گرفتار لکنت زبان است و سخنرانی برای او از صعب ترین کارهای زندگی است. همسر او تلاش می کند تا به شوهرش در فایق آمدن بر این مشکل کمک کند و درست در حالی که دوک یورک ناامید شده است؛ همسرش به سراغ یک "گفتار درمان" گمنام می رود که نام و نشانش را در یک آگهی دیده و در نهایت داستان با به ثمر رسیدن تلاش های این گفتار درمان به پایان می رسد. در این میانه شاه جرج پنجم، پدر دوک یورک ، یا همان آلبرت که معلم سخنرانی اش یا همان درمان کننده لکنت او را "برتی" صدا می زند؛ از دنیا می رود و برادر بزرگ دیوید شاه می شود که البته دیوید به واسطه دلباختن به یک زن شوهردار و مخالفت کلیسا با ازدواج شاه با چنین زنی عطای پادشاهی را به لقای آن می بخشد و دوک یورک به سلطنت می رسد.

تبدیل این داستان چند خطی به یک فیلم سینمایی حدودا 100 دقیقه ای توسط "توماس جرج تام هوپر" سبب شد تا این فیلم جایزه بهترین فیلم اسکار سال 2011 را بدست آورد. داستان فیلم یک داستان واقعی است که در حدود چهارده سال به وقوع می پیوندد؛ یعنی از سال 1925 که تصاویر ابتدایی فیلم را در آن سال ها مشاهده می کنیم تا سال 1939 که پایان فیلم در این تاریخ رخ می دهد و مصادف با آغاز جنگ جهانی دوم است. اگر از نگاه فراز و نشیب های داستانی به فیلم نامه این اثر نگاه کنیم هیچگونه نقطه عطف نفس گیر و یا پیچیدگی داستانی را نمی شود در کل اثر پیدا کرد. داستان مانند روایتی که از آن شده است آرام آرام جان می گیرد؛ شخصیت ها در آن معرفی می شوند و نقطه اوج داستان به جای اینکه به حادثه ای منحصر شود- هر چند حادثه هم در آن وجود دارد- به کشف زوایای پنهان شخصیت ها منحصر می شود و شخصیت اصلی فیلم یعنی دوک یورک یا بعدها شاه جرج ششم،که کالین فرث در نقش او بازی می کند ابعاد پنهانی از گذشته و روحیات خود را آشکار می کند.

اما از بازی های کالین فرث(دوک یورک) و جفری راش(لیونل)و قرص بودن آنها که بگذریم این فیلم به اندازه کافی مورد توجه منتقدین قرار خواهد گرفت و شاید تا به امروز هم بسیاری در مورد آن اظهار نظرهای رنگارنگی کرده باشند اما یک لایه از این فیلم ممکن است کمتر مورد توجه قرار گرفته باشد و آن موضوعی است که "سخنرانی پادشاه" به آن پرداخته و شیوه این پرداخت است. بحث را با شیوه پرداخت آغاز می کنیم. "سخنرانی پادشاه" یک فیلم انگلیسی تمام عیار است. این گزاره نیاز به کمی توضیح دارد. برای یک مخاطب تیزبین و البته کمی حرفه ای در صورتی که حتی دو فیلم مستند را یکی از سینمای مستند آمریکا و دیگری از سینمای مستند انگلیس-و نه هیچ کشور اروپایی دیگر؛چرا که سبک ساخت انگلیسی با باقی اروپایی ها متفاوت است- برای او به نمایش در آورند بلافاصله متوجه خواهد شد که کدام یک محصول کدام سینما است. در مقام مثال می توان به نوع سیطره دولت های انگلیسی و آمریکایی در مناطق نفوذشان اشاره کرد؛ این مثال از این جهت وجه دارد که ساخت یک اثر تاثیر گذار مانند حضور و نفوذ در ذهن مخاطب است. انگلیسی ها سابقه سده ها استعمار دارند و همین سابقه به آنها آموخته است که بهترین راه نفوذ در مخاطب همراه شدن با او و همراهی کردن با اوست تا مخاطب حرف مورد نظر را بدون واکنش نشان دادن باور کند. در این میانه روایت تاریخی و به عبارت بهتر رفتن به گذشته و سابقه و تاریخ را به کار گرفتن هم تجربه های گذشتگان را به کار می بندد و هم عضو تازه وارد را به رنگی در می آورد که دست کم مخاطب کمتر نسبت به او واکنش دهد. نمونه کاملا مشخص این امر در هندوستان یکی از قدیمی ترین مستعمرات انگلیس مشاهده شده است. کم نبودند اعضای خانواده های سلطنتی انگلیس که همه آسایش وطنشان را کنار گذاشته و دهها سال در شرایط و آب و هوای گرم و نمناک بمبئی و مانند آن رحل اقامت افکندند تا شاید هندی ها را بهتتر بشناسند تا دیگر انگلیسی های استعمارگر بفهمند که با هندی ها چگونه باید سخن گفت. از دیگر سو آمریکایی ها سیاست مشت آهنین را بهتر می دانند و هر جا که پا می گذارند سعی می کنند تا نشان دهند که آمریکای قدرتمند است که به میدان آمده تا طرف مقابل از ترس هم که شده سکوت کند. این طور است که در مناطق نفوذ انگلیسی ها می کوشند تا آرام آرام همرنگ محیط شده و آمریکایی ها در هر جا که باشند شناخته می شوند و می کوشند تا خود را به رخ مخاطب بکشند. این خلق و خو در سینما نیز قابل مشاهده است. فیلم های انگلیسی معمولا آرام هستند و یک خط ثابت را از ابتدا گرفته و پیش می برند و در نهایت به نتیجه می رسانند. حتی مستندهای انگلیسی برخلاف مشابه های آمریکایی شان که بسیار به جنجال و اتفاقات دور از انتظار و ریتم تند حوادث متکی هستند؛ بیشتر بر روند حوادث و موشکافی دلایل وقوع استوار هستند و البته ریشه ها و تاریخ و گذشته سوژه ها بسیار برای فیلم ساز انگلیسی مهم است.

 زیاده بیراه نرویم " سخنرانی پادشاه" دقیقا همین سبک را مورد توجه قرار داده است. نگاه به تاریخ، ریشه های رخدادها و در عین حال پیگیری داستان در فضایی موشکافانه از مهم ترین عناصر سبک ساخت فیلم است. فیلم از همان ابتدا و تا انتها مخاطب را بهت زده نمی کند و برخلاف نمونه های آمریکایی به دنبال این اتفاق نیز نیست. اما از همان ابتدا وقتی دوک یورک به سراغ لیونل می رود و از او کمک می خواهد تا او بتواند بدون لکنت حرف بزند و سخنرانی کند؛ لیونل به او تاکید می کند که برای این کار باید او از گذشته و نکات ریز خانوادگی اش با او سخن بگوید و اساسا داستان با همین بازگشت به گذشته ها است که عمیق و جذاب می شود و از طرف اگر این موشکافی شخصیت ها نبود فیلم به یک شبه مستند کم جان شبیه می شد که هیچ مخاطبی را نمی توانست بر روی صندلی های سینما نگه دارد. از سوی دیگر باقی خصوصیت های سبکی این فیلم به اهدافی که این اثر سینمایی پیگیری می گردد باز می گردد. "سخنرانی پادشاه" فیلمی در ستایش امپراطوری و نگهبانان آن است. اگر چه سال ها است که دوره امپراطوری ها گذشته است اما قیمومیت اگر چه به صورت غیر رسمی اما هنوز در جریان است و کم نیستند کشورهایی که سخنرانی برخی حکام کشورها را مانند سخنرانی پادشاه دانسته و آن را فصل الخطاب برای سیاست های خود می دانند و خود را با آن تنظیم می کنند. از طرف دیگر یک سر این فیلم نیز در تاریخ است. آن امتیازی که برای یک رسانه تاثیر گذار و یک اثر هنری ماندگار می توان قایل شد تاثیرات تاریخی آن است و این در حالی که گاه برخی آثار که اساسا موضوع تاریخی دارند خود تاریخ را هم تغییر می دهد و در یک کلام تاریخ سازی می کنند. انگلیس دوست داشتنی که در فیلم " سخنرانی پادشاه" به نمایش در می آید همان انگلیسی است که برای حفظ نفوذ و گسترش آن، در امپراطوریش قیام مشت زنان چین را سرکوب کرد تا بازار مواد مخدر چین را از دست ندهد و بسیاری را در این قیام کشت؛ این همان انگلیسی است که بارها و بارها به حریم کشورهای مستقل تجاوز کرد و بسیاری را مانند جنوب ایران به خاک خون کشید. این همان کشوری است که زیر پرچم منقش به صلیب اش هندی ها را به بردگی گرفت و سالها تمام منابع این کشور را به غارت برد؛ اما مخاطب فیلم هوپر تنها یک شاه دوست داشتنی که خودش در زمان کودکی مورد ظلم قرار گرفته و امروز نگران آینده مردمش است؛ متعهد به خانواده و ... و البته بر یک چهارم کره خاک حکمرانی می کند و کسی نمی پرسد که این قلمرو گشاده از کجا و چگونه به او رسیده است. او در یک جنگ ناخواسته که دیوانه ای به نام هیتلر راه انداخته در گیر می شود. و این گونه است که با سانسور تاریخ و نمایش گزینشی آن و در حقیقت با غش در نمایش تاریخ تاریخ سازی روی می دهد.

 سبکی که هوپر برای پیراش و باور پذیر کردن شخصیت‌هایش انتخاب می کند و آنگونه که در به کار بستن تاریخ برای نمایش تمایلات خود و آمیختن آن با هم به کار می گیرد؛ آشنا است. در پلان های اولیه فیلم زمانی که دوک یورک می‌خواهد پشت تریبون قراربگیرد پیش از آغاز آن سخنرانی نافرجام، گوینده خود را برای سخن گفتن با مخاطبان رادیو آماده می کند و دوربین جزئیات این آماده شدن را در لابلای تصاویر دوک یورک نشان می دهد. پیش از آغاز سخنرانی دوک،گوینده روی خط می رود و اعلام می کند:

"عصر بخیر، این یکی از برنامه های بین الملل بی بی سی است." منبع: گروه فرهنگی مشرق


نوشته شده در  پنج شنبه 89/12/26ساعت  4:48 صبح  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
سواد رسانه ای درحوزه:تحلیل و برررسی شبکه های اجتماعی و موبایل
معرفی تفصیلی کتاب «اسطوره های صهیونیستی در سینما»
نقد وبررسی چند فیلم ایرانی جدید توسط سعید مستغاثی
نقد وبررسی ابعادشخصیت مرد درسینمای ایران/بررسی\تسویه حساب\
نقد و بررسی انیمیشن ظهور نگهبانان/ rise of guardian
مروری بر فیلم های بازگوکننده جنایات صهیونیسم غاصب درفلسطین اشغال
حقیقتاچرارسانه های آمریکایی نسبت به ایران،اینقدر کینه جو هستند؟!
هالیوودوبازنمایی محرف تاریخ واندیشمندان ایرانی-نقدفیلم پزشک
بررسی سینمای اسراییل[غاصب]:شرق،غرب وسیاست بازنمایی
آشنایی با الکس جونز اندیشمند و منتقد ومستندساز آمریکایی...
[عناوین آرشیوشده]